روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
سال ۹۴ و تقریبا در چنین ایامی بود که «عربستان» با چراغ سبز دولت اوباما طرح جنگ یمن را کلید زد تا بهزعم استراتژیستهای آمریکایی، کار انصارالله را دو سه ماهه یکسره کند. برای رسیدن به این «هدف»، همه آن محدودیتهایی که معمولا در جنگها رعایت میشوند هم، کنار گذاشته شد تا هرچه سریعتر، یمن، این کشور دارای موقعیت استراتژیک به تسلط آمریکا و متحدانش درآید. آن حملات وحشیانه به شهرهای این کشور که بعضا اخبار آن منتشر و شنونده را در شوک فرو میبُرد، در واقع ریشه در همین «هدف» داشت. این جنایات آنقدر زیاد و متنوع شد که سازمان ملل در نهایت مجبور شد نام «جنایت قرن» را روی آن بگذارد.
دو روز پیش بود که موسسه بینالمللی صلح استکهلم، برای چندمینبار، وقتی آمار خرید و فروشهای سلاح در دنیا را برای سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰ منتشر کرد نوشت، بزرگترین صادرکننده سلاح جهان در این سالها (سال ۹۴ تا ۹۸) آمریکا و بزرگترین واردکننده نیز عربستان بوده است. یعنی دقیقاً از همان سال آغاز تجاوز به یمن تا همین دو سال گذشته این سلاحها خرید و فروش شدهاند و این جنایات، با سلاحهای آمریکایی صورت گرفته است.
این تمام ماجرا نیست. امروز خبرهای دقیقی وجود دارد که نظامیان رژیم صهیونیستی نیز کنار مستشاران نظامی آمریکا در یمن حضور دارند و همراه با اماراتیها، مشغول توطئهچینی علیه این کشور فقیر اما ثروتمند! هستند. آنها برای از پا درآوردن مردم یمن، فقط به بمباران مراسمهای عروسی و عزا، مساجد و تکایا، بیمارستانها و درمانگاهها، خانهها و کارخانهها و...
اکتفا نکردند. به استفاده از سلاحهای ممنوعه نیز بسنده نکردند. این جبهه برای رسیدن به هدف شوم و فوریِ خود، اقدام به شیوع انواع ویروسها و بیماریهای خطرناک در این کشور نیز کردند. از ویروس ایدز گرفته تا وبا و دیفتری و... طبق اظهارات مقامات رسمی یمن، این جبهه، سوای از مواردی که نام بردیم، بهطور گسترده اقدام به پخش مواد مخدر، مشروبات الکلی و... نیز در این کشور کردند تا، بزرگترین جنایتهای قرن را نیز
به نام خود ثبت کنند.
اما انقلابیون یمن با سلاحهای ابتدایی و بنا به دلایل متعدد (که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد) از جمله، مهارت در جنگ، ایمان و بیعرضگیِ ارتشی که ائتلاف سعودی با پول جمع و جور کرده است، از این شرایط عبور و رفتهرفته با دسترسی به سلاحهای مهم و دقیق مثل موشکهای بالستیک و نقطهزن و پهپادهای مدرن و تهاجمی ورق را در این جنگ برگرداندند؛ طوری که امروز دیگر مثل سه چهار سال پیش، نه خبر بمباران مردم یمن که، خبر موشکباران مراکز حساس عربستان است که رأس اخبار یمن قرار دارد. همین حالا کافی است نام «یمن» را در موتور جستوجوگر گوگل وارد کنید تا معنای «ورق برگشتن» در جنگ یمن را به عینه ببینید. امروز وقتی این کلمه را به فارسی جستوجو میکنید، حملات موثر و دقیق موشکی انقلابیون یمن به عمق خاک عربستان در صفحه ظاهر میشود و اگر همین کلمه را به انگلیسی جستوجو کنید، اعتراض حامیان سعودی در جنگ یمن و تلاش آنها برای آتشبس را خواهید دید! حملات دقیق موشکی به عمق خاک عربستان و درهم کوبیدن مراکز حساس نظامی و اقتصادی این کشور تقریبا هر روز و مثل آب خوردن انجام میشود طوری که سعودی و متحدان بیرحمش را به معنای واقعی کلمه درمانده کرده است. نکته جالب توجه دیگر اینکه، برخی از این حملات با اطلاع قبلی انجام میشود. بندر نفتی «التنوره» که ۱۰ مارس ۲۰۲۱ (حدود یک هفته پیش) با یک موشک بالستیک و ۱۰ پهپاد صماد۳ هدف قرار گرفت، با اطلاع قبلی بود. انقلابیون یمن اعلام کرده بودند اگر محاصره زمینی، دریایی و هوایی کشورشان متوقف نشود، مراکز نظامی و اقتصادی حساس سعودی را هدف قرار میدهند. آنها نام همه مراکزی را که مورد هدف قرار میدهند، از قبل، بهعنوان لیست «بانک اهداف» منتشر کردهاند!
این هم یعنی، بزرگترین صادرکننده و بزرگترین واردکننده سلاحِ جهان حریف انقلابیون یمن نیستند و آن صدها میلیارد دلاری که عربستان بابت خرید سلاحهای مدرن آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی هزینه کرده، به هدر رفته است چرا که اصولا، کار ویژه بسیاری از این سلاحها مثل پاتریوت، جلوگیری از فرود این موشکها و پهپادها به مراکز نفتی و نظامی سعودی است.
این خبر مهم را هم همینجا، داخل پرانتز اعلام کنیم که، سعودیها وحامیان آنها به دفعات و از طرق مختلف و با اعزام واسطههای متعدد، هم به ایران و هم به انقلابیون یمن التماس میکنند، این حملات متوقف شود: «ائتلاف سعودی و حامیان آن به ما التماس میکنند که عملیات نظامی را متوقف کنیم. درخواست ائتلاف متجاوز از صنعا برای توقف عملیات نظامی مسخره است. چگونه از آزادی خاکمان و پاکسازی مناطق و استانهای اشغالشده که متجاوزان و مزدوران آن را آلوده کردند، دست بکشیم». (۱۱ اسفند ۹۹/ المیادین، علی الموشکی، معاون رئیس مرکز ستاد وزارت دفاع یمن) اینکه چرا ائتلاف سعودی با این همه حامی و سلاح، حریف مردمان قبایلنشین یمن نمیشوند را پیش از این در همین ستون نوشتهایم. این همه بیعرضگی، ضعف و ناتوانی بهرغم این همه، پول و سلاح و حامی، دلایل متعددی دارد. ائتلاف عربستان، تشکیل شده از عدهای مزدور که از کشورهای فقیر عربی، آسیایی و آفریقایی جمعآوری شدهاند. یک ارتش اجارهای بیانگیزه که فقط برای پول میجنگد. چنین ارتشی قطعاً با جان و دل و تحت هر شرایطی نمیجنگد. در مقابل، انقلابیون یمن، با ایمان و اعتقاد میجنگند و غالباً جنگجویان بیاباننشینی هستند که، نبرد در بدترین شرایط و سختترین وضعیت را بلدند.
این نکته مهم را هم نباید فراموش کرد که، انقلاب یمن سال ۲۰۱۱ و همزمان با انقلاب سایر کشورهای درگیر در منطقه و آفریقا شروع شد. جنبش مردم در این کشور نیز علیه رژیم صهیونیستی بود و خواستار برکناری رهبران وابسته به آمریکا بودند. اما همه این انقلابها یا «سرکوب» و «خفه» شدند یا، مصادره گردیدند الا انقلابِ همین یمن. امروز انقلابیون یمن - هرچند با هزینه سنگین- به نقطهای رسیدهاند که به قول «علی الموشکی» آلسعود و متحدانش به التماس افتادهاند. چرا انقلاب مصر به نتیجه نرسید اما این یکی رسید؟ راز این موفقیت که سخت هم به دست آمده چیست؟ ما فکر میکنیم پاسخ این سؤالها در همین یک تکه پارچه است. رهبر انقلابیون مصر به آمریکا اعتماد کرد و برای نتانیاهو هم نامه فدایت شوم نوشت. در نهایت هم، به دست همینها کشته شد. درست مثل یاسر عرفات و...
مخاطب جملات پایانی این نوشتار، کشور دوست و همسایه، ترکیه است. طبق گزارشهای غیررسمی، سعودیها پس از تحمل ضربات سنگین در یمن، احتمالا با وسوسه دلار، سراغ آقای اردوغان رفتهاند. این خبر در صورت صحت، نشان از ضعف و استیصال مفرط سعودیها دارد چرا که هیچکس نیست که نداند، عربستان و ترکیه طی سالهای گذشته، با هم کارد و پنیر بوده و به شدت رقبای یکدیگر بودهاند. در ماجرای قتل وحشیانه خاشقجی، این ترکیه بود که به جد پیگیر این جنایت بود و برای تحت فشار قرار دادن سعودیها، دست به هر کاری زد. در صورت ورود ترکیه به جنگ یمن، هیچ بعید نیست، بلایی که موشکهای دوربرد انصارالله بر سر عربستان آورده، بر سر ترکیه نیز بیاورد. ضمن اینکه، این همکاری احتمالی، روابط بنسلمان، ولیعهد سعودی را با بنزاید، رئیس امارات نیز تیره و تار میکند. این ورود، قطر را هم مقابل اردوغان قرار میدهد. با این حساب، احتمالا آقای اردوغان با یک حساب سرانگشتی ساده متوجه خواهد شد که، زیان ورود به جنگ یمن برای ترکیه، بیش از دلارهایی خواهد بود که از بنسلمان میستاند لذا ما پیشبینی میکنیم، این کشور، بهطور واقعی و جدی وارد جنگ یمن نخواهد شد اما اگر شد، در محاسباتش درگیری با محور پرقدرت مقاومت را هم لحاظ کند!
اینک و در پایان سال ۹۹، رویـــداد منظــم و مســتمر افتتـــــاح طرحهـــای ملـــی یا همان پنجشنبههای افتتاح که به تناســب عنوان سال «تدبیر و امید برای جهش تولید» نام گرفت، بیش از هر چیز یک «نماد» است؛ نمادی روشن از ایستادگی دولت و ملت در سختترین سال و در مهیبترین تنگناهایی که بر یک کشور میتوانست تحمیل شود. سال ۹۹ به تمامی با کرونا و تحریم گذشت و به همین سبب، «جهش تولید» با افتتاح بدون توقف پروژهها در این سال سخت، رخدادی قابل تأمل بود، رخدادی با پیام رسا از تمام جغرافیای وطن، پیام رسای تسلیمناپذیری ایران.
جنگ اقتصادی تحمیلی، واقعیت تلخ کشور ما و عالمگیری کرونا پدیده دردناک جهان ماست اما اگر قرار باشد در کنار تمام تبعات فرساینده و ناخوشایند توأمانی تحریم و بیماری، یک کلانتصویر، قامت زخمی اما ایستاده ایران را به رخ بکشد، افتتاح مکرر پروژههایی است که حتی در روزگار عادی ایران نیز، اتفاقی مهم و یا حتی تاریخی محسوب میشدند.
دولتی که میتواند خالق زنجیره اینچنین از طرحها و ابرپروژهها باشد، دولتی که میتواند «بیدبلند» را به سرانجام برساند و بالاخره و پس از سالها از شعلههای مشعل، خوراک پالایشگاه بسازد، دولتی که میتواند با خط لوله گوره-جاسک، صادرات نفت ایران را از آن سوی تنگه نیز ممکن کند و امنیت صادرات نفت ایران را تضمین نماید، دولتی که میتواند با پروژه ریلی خواف-هرات، جاده ابریشم را احیا کند و به تجارت فرامرزی ایران از اروپا تا چین، میدانی تازه ببخشد، دولتی که میتواند با آبرسانی به فلات مرکزی و شرق ایران، توسعه متوازن را از رؤیایی در دوردست به فرایندی در جریان، بدل کند و دهها تصفیهخانه آب و فاصلاب در یک سال بسازد و تنها درسال ۹۹، یک میلیون روستایی دیگر را به آب بهداشتی و پایدار برساند، بیگمان دولتی نشسته و خسته نیست. رویداد افتتاح پروژههای ملی، کلیشههای فضاسازیهای روانی ضد دولت را زیر سؤال میبرد، فضاسازیها و عملیات روانی که شوربختانه «دولت جنگ» را هدف قرار داده بود.
دولت محدود به رئیسجمهور، محدود به پاستور و حتی محدود به کابینه نیست. دولت بدنه فراگیری از مجریان، کارشناسان و کارکنانی است که تصویر راستین دولت هستند، تصویری واقعی از اراده و تکاپو برای اداره کشور در تمامی شرایط، از مذاکره تا تحریم، از صلح تا جنگ اقتصادی. افتتاحهای برخط گرچه روشی ناگزیر از شرایط و محدودیتهای فیزیکی در دوران کرونا بود و همچنان هست اما دادههای روشنتری را از مراحل اجرایی به شهروندان بیشتری انتقال میداد و البته تصویر دقیقتری از دولت را در ذهن شهروندان میساخت. شهروندان در آیین برخط افتتاحها دریافتند که دولت مشابه نهادهای دیگر، ترکیبی از چهرههای محدود نیست؛ دولت همان مجموعهای است که خالق صدها و هزاران پروژه تنها در یک سال است. اصل تفکیک قوا به معنای این همانی نهادها و قوا نیست و نهاد دولت چه ظرفیت اجراییاش و چه توان کارشناسیاش نمیتواند در تراز نهاد دیگری باشد؛ تعدد آیین افتتاحها و به عبارتی تعدد طرح و ابرپروژههای ملی این گزاره را تثبیت و آشکار نمود که دولت، به معنای واقع کلمه، نهاد اداره کشور است و در جنگ اقتصادی، خط مقدم.
جهش تولید در سال ۹۹ و افتتاح طرحهای بزرگ ملی در کوران جنگ اقتصادی مرهون سالهایی است که ایران با انتخاب شهروندانش از انزوا و تحریم گریخت و منابع و توانمندی لازم را برای توسعه مهیا کرد. آنچه تسلیمناپذیری ما را در روزگار جنگ برجسته میکند محصول دستاوردهای ایران در سالهای صلح و دیپلماسی است. دولت دوازدهم در سال ۹۹ نشان داد که دیپلماسی میتواند و باید پشتوانه ایستادگی باشد و البته ایستادگی این روزها نیز به پشتوانه دیپلماسی در آینده تبدیل خواهد شد و این جز با دولتی که مذاکره را به وقت مذاکره و ایستادگی را به وقت ایستادگی بهکار برد، ممکن نمیشود.
«متأسفانه جریان اصولگرایی نشان میدهد اعتقادی به این شوراها ندارد. باید اظهار تأسف کرد که اصولی که در گرماگرم انقلاب و فضای فکری مبارزان اول انقلاب و خبرگان قانون اساسی تصویب شد، یکی یکی نادیده گرفته میشود. دوستان انگار پشیمانند و میخواهند آنها را پاک کنند و طوری رفتار میکنند که این اصول تعلیق شود».
این جملات را آقای محمود میرلوحی، عضو شورای اسلامی شهر تهران در یادداشتی که آذرماه در هفتهنامه صدا منتشر شده، بیان کرده است؛ یادداشتی که در آن زمان چندان دیده نشد و مورد مداقه قرار نگرفت. در حال حاضر بد نیست به بهانه بالا گرفتن تب انتخابات شوراها و ثبتنام داوطلبان کاندیداتوری انتخابات این شورا، نیمنگاهی داشته باشیم به عملکرد ۲ شورای تماماصلاحطلب اول و پنجم تا متوجه شویم اظهارات آقای میرلوحی تا چه اندازه نزدیک به واقعیت است.
بیتردید نام شورای اول با جریان دوم خرداد گره خورده است؛ شورایی که عبدالله نوری، سعید حجاریان، جمیله کدیور، فاطمه جلاییپور، محمدابراهیم اصغرزاده، محمد عطریانفر، احمد حکیمیپور، محمدحسین درودیان، سیدمحمود علیزادهطباطبایی، مرتضی لطفی، رحمتالله خسروی، غلامرضا فروزش، صدیقه وسمقی، عباس دوزدوزانی و سیدمحمد غرضی اعضای آن بودند و در واقع بین ۲ حزب منحله مشارکت و کارگزاران سازندگی تقسیم شده بود. همه دعواها در این شورا از انتخاب شهردار تهران آغاز شد و برای شوراییها مهم بود که شهردار پایتخت به مشارکت نزدیک باشد یا کارگزاران. ابتدا قرار بود آقای دانشآشتیانی که مشارکتی بود به عنوان شهردار انتخاب شود و تا مرز انتخاب هم رفت اما آقای عبدالله نوری در اعتراض به این انتخاب، تهدید به استعفا کرد. این ماجرا موجب شد بزرگان اصلاحطلب در منزل نوری گرد هم بیایند و به نوعی با روبوسی و وسط قضیه را گرفتن، نه تنها دانشآشتیانی را از انتخاب ساقط کنند بلکه چهرهای به نام «بهزاد نبوی» را که تقریبا مورد توافق ۲ طرف بود به عنوان گزینه شهرداری مطرح کنند اما آقای نبوی از پذیرش این سمت پرهیز کرد و در نهایت، آقای مرتضی الویری با ۱۵ رأی به خیابان بهشت رفت.
اما عمر شهرداری آقای الویری ۳ سال بیشتر نپایید چون تاب اختلاف با شوراییها را نیاورد و از سمت خود استعفا کرد. خودش در این باره میگوید: «شورای شهر دچار مشکلاتی بود؛ اینکه جنبه سیاسی بر جنبه تخصصی غلبه داشت و ۲ گرایش سیاسی موجود در شورای شهر (مشارکت و کارگزاران) تمایل داشتند شهردار طبق سلیقه آنان عمل کند».
پس از الویری، آقای ملکمدنی شهردار تهران شد و این سرآغاز حاشیههایی تازه بود. مخالفان ملکمدنی، طرفداران او در شورای شهر را به دریافت پول، گرفتن آپارتمانهای لوکس در الهیه و... متهم میکردند و در مقابل، طرفداران ملکمدنی اجازه استیضاح او را در شورای شهر نمیدادند. اختلافات به وزارت کشور و دفتر رئیسجمهوری و نمایندگان ۳ قوه کشید تا اینکه خانم «اشرف بروجردی» معاون وقت امور اجتماعی و شوراهای وزارت کشور بحث «انحلال شورای شهر» را مطرح کرد. اظهارات او جنجال زیادی به راه انداخت و حتی با اینکه وزارت کشور سعی کرد این اظهارات را اصلاح کند اما طیف موافقان ملکمدنی در شورای شهر منتظر همین جرقه بودند.
بروجردی بعدها گفت: «شورای تهران را خود شورا منحل کرد، نه وزارت کشور. هر ۱۰ روز یک بار باید جلسه شوراها برگزار شود ولی به دلیل اختلافی که بین ۲ جناح درونی شورا وجود داشت، جلسهای برگزار نمیشد. قانون این بود که اگر اینها نتوانند ۳ ماه جلسه شوراها را شکل بدهند، باید شوراها منحل بشود و اینها ۳ ماهشان گذشته بود». سرانجام پس از مدتها جدال، هیات حل اختلاف مرکزی که شامل نمایندگانی از قوا بود و حکمیتی رسمی میان طرفین دعوا در شورای شهر داشت، رأی به انحلال شورای اول شهر تهران داد.
همان زمان موسویلاری گفت: «این تصمیم برای آسایش مردم تهران گرفته شد».
آقای عطریانفر از فعالان جبهه اصلاحات و عضو شورای اول نیز در نشستی که آذرماه سال ۸۵ برگزار شد، به صراحت اذعان کرد: «شورای اول تهران شورای موفقی نبود و نمیتوان به عملکرد آن افتخار کرد».
او اردیبهشت سال ۹۷ هم درباره شورای اول گفت: «همه ما متوهم بودیم و جامعه هم این توهم را به ما القا میکرد و فضای سیاسی دوم خرداد هم این در را از پاشنه خارج کرد و شورا را از یک نهاد مدنی به سمت فضای سنگین سیاسی برد تا بتواند قدرت سیاسی خود را به رخ بکشد».
و اما شورای پنجم؛ شورایی که از ترس عدم ورود یک عضو اصولگرا به آن یعنی آقای مهدی چمران، پرونده انتخاب آقای محسن هاشمی به عنوان شهردار تهران را همان ابتدا بست تا معتقدان به شورا، با اکثریتی کامل به تمشیت امور پایتخت بپردازند.
اما در این شورا هم دقیقا مثل شورای اول، نخستین و مهمترین بحث بر سر انتخاب شهردار بود. همانطور که شورای اول یک رکورد بیسابقه از خود بر جای گذاشت و انحلال شورا را در تاریخ پارلمان شهری ایران به نام خود ثبت کرد، شورای پنجم هم در عرصهای دیگر رکوردزنی کرد و توانست در طول یک سال، انتخاب ۴ شهردار و سرپرست شهرداری را در کارنامهاش به ثبت برساند.
پس از آغاز به کار شورای پنجم و مطرح شدن گزینههای مختلف، در نهایت اعضای شورا بر سر معرفی آقای محمدعلی نجفی به اجماع رسیدند و تا زمان تایید وی، آقای مصطفی سلیمی را به عنوان سرپرست شهرداری انتخاب کردند. ۶ ماه از آغاز به کار نجفی در شهرداری نگذشته بود که او به علت آنچه آن را «بیماری» عنوان کرد، استعفا کرد و سمیعالله حسینیمکارم عهدهدار سرپرستی شهرداری تهران شد. اعضای شورا در این مقطع، به محمدعلی افشانی به عنوان شهردار تهران رای مثبت دادند. ۲۲ آبان ۹۷ نیز شورا از میان ۲ گزینه پیروز حناچی و عباس آخوندی، حناچی را با ۱۱ رای به عنوان شهردار جدید انتخاب کرد و حناچی جانشین محمدعلی افشانی شد که با تصویب قانون منع بهکارگیری بازنشستگان، باید از شهرداری میرفت. تا لحظه نگارش این نوشتار، آقای حناچی شهردار تهران است.
چالشهای مربوط به شهرداران منتخب شورای اصلاحطلب پنجم از ارتکاب یکی به قتل همسر دومش تا انتساب یکی دیگر به خانوادهای که شائبه عضویت یکی از اعضای آن در سازمان منافقین وجود داشت، در حوصله این مقال نیست و شاید ربط دادن آن به عملکرد شورا هم خارج از دایره انصاف باشد اما به هر حال این افراد توسط همین شورایی انتخاب شدند که آقای میرلوحی مخالفان عملکرد آن را بیاعتقاد به شوراها میداند.
در بیان چکیدهای از عملکرد این شورا در عرصه مدیریت شهری نیز همین بس که محسن هاشمی، رئیس شورا ۷ تیر ۹۹ در گفتوگویی با روزنامه اصلاحطلب «شرق» گفت: «فکر میکنم مدیریت شهری در این دوره در حوزه حملونقل موفق عمل نکرده است... شهرداری نتوانست از فرصت استفاده کند... علاقه زیادی داشتم که دستکم در چند اولویت این دوره بتواند کارنامه مقبولی به مردم ارائه دهد بویژه در ۴ حوزه حملونقل عمومی، پسماند، نوسازی بافتهای فرسوده و آسیبهای اجتماعی».
این خلاصهای از اتفاقاتی بود که در شورای منحله اول و شورای پنجم با اعضایی اصلاحطلب رقم خورده است. نکته مهم این است که آنچه از نظرتان گذشت بویژه درباره پرونده درخشان(!) شورای اول، تماما برگرفته از اظهارات و واکنشهای خود اصلاحطلبان بود و هیچ تحلیل و نظر شخصی در آن وارد نشد.
ایــران و آمریــکا میتــوانند به دور از هیاهو و بدون واسطه که پیغامها را انتقــال دهد، گفتوگو کنند. تجربه سالهای پیش از برجام و گفتوگوهای پنهان ایران و آمریکا در عمان نشان داده است که گفتوگوهای مستقیم راحتتر میتواند طرفین را به یک درک مشترک و یک توافق مشترک نزدیکتر کند؛ توافقی که یک نتیجه برد-برد را برای طرفین داشته باشد. امروز نیز برخلاف تمامی مخالفتهایی که وجود دارد، صحبتها آغاز شده است اما به نظر میرسد با وجود واسطهها این صحبتها در پشت پرده آغاز شده است.
علائمی که در صحبتهای طرفین قابل مشاهده است، این است که در میان فضای نه چندان مطلوب یک امیدواری وجود دارد که سبب شده تا تلاشها بهصورت علنی و بهصورت پنهان برای رسیدن به توافق ادامه داشته باشد.
مهمترین مساله این است که زمانی که در فضای حقوقی به مذاکره بپردازند، موانع زیادی پیش میآید اما در گفتوگوهای پنهان و پشت پرده موانع به مراتب کمتر است. باید توجه داشت که این گفتوگوهای پنهان نیز با یک ارادهای شکل میگیرد که درون متولیان و مسئولان اصلی هر دو کشور نیز وجود دارد.
این اراده یک بستر قوی را میتواند ایجاد کند تا بهتر به نتیجه رسید و میتواند جایگزین مناسبی برای جنجالهای در ظاهر باشد. مخالفان داخلی، منطقهای و جهانی نیز کمتر میتوانند در گفتوگوهای پنهان دخالت کرده و در آن مانعتراشی کنند. گفتوگوهای پنهان و مستقیم امکان رسیدن به توافق را به مراتب بیشتر میکند و این امر باید مورد توجه قرار گیرد و اگر در همین هفتهها و ماههای آینده این اتفاق رقم نخورد، شاید تا دو سال آینده نتوان به توافق رسید؛ زیرا پس از انتخابات ایران ممکن است شرایط رسیدن به توافق تغییر کند.
امروز با دو نوع رایزنی مواجه هستیم؛ گونه نخست برای ترسیم مسیر توافق است و گونه دوم برای بهدستآوردن نتیجه در مذاکرات. آنچه امروز در جریان است گونه نخست رایزنی است و هنوز با نتیجه فاصله دارد. آنچه مقامات ایرانی و حتی طرفهای دیگر برجام آن را مطرح کردهاند که زمان محدود است با توجه به این امر است که اگر نقشه راه تا پیش از انتخابات ترسیم شود میتواند بر انتخابات و بر مسیر ادامه توافق تاثیر قابلتوجهی گذارد.
با این امر دولت آینده نیز مجبور است در همان مسیر گام بردارد، در غیر این صورت، دولت آینده با رویکرد خود وارد عمل میشود و برای اجرایی کردن آن حداقل به دو سال زمان نیاز دارد و این به آن معنی است که زمان و ظرفیت ایجادشده از دست رفته است و باید توجه داشت که فشار نیز بر ایران قطعا بیشتر خواهد شد.
یکی از الزامات موفقیت و تعالی، هدفگذاری است که هدف هم باید به صورت دقیق و روشن، قابل اندازهگیری، زمانبندی شده و قابل دسترسی تعیین شود. همانگونه که تحرک، تلاش، پشتکار نیز از الزامات رسیدن به هدف بهحساب میآیند که باانگیزه، باور و اراده درونی پیوند خوردهاند و حرکت به سمت هدف را سرعت و تداوم میبخشند، در فرایند انقلاب اسلامی نیل به اهدافی، چون سقوط حکومت دیکتاتوری و وابسته به بیگانگان و برپایی نظام جمهوری اسلامی ایران با تمامی سختیها و موانع در سایه مبارزه و جهاد انقلابیون با چنان سرعتی پیش رفت که دشمنان را غافلگیر و در بهت و ناباوری آنان به سرانجام رسید. البته آشوبهای ضدانقلابی سالهای اولیه پیروزی انقلاب اسلامی و تحمیل فتنههای رنگارنگ و در ادامه جنگ ظالمانه تحمیلی به مثابه سرعتگیر و مانع، زحمات بزرگی در این راه پدید آورد و هزینههایی بر مردم و کشور عزیزمان تحمیل کرد، اما با صبر و استقامت جانانه ملت بزرگ ایران بهویژه ایثار و جانفشانی شهیدان گرانقدر، این موانع پشت سر گذاشته شد. اما در ادامه مسیر نیل به اهدافی، چون دولت و جامعه اسلامی با چالشهایی مواجه شده است که به عواملی، چون نفوذ و جنگ نرم و روانی دشمن از یکسو و غفلتها، تنبلیها و سستیهای داخلی از سوی دیگر برمیگردد.
دشمنان بیرونی برای ممانعت از تحقق هدف عالی انقلاب اسلامی که برپایی تمدن اسلامی-ایرانی است با تمام توان بهکارگیری تمامی شیوهها و ابزار به میدان آمدهاند که نفوذ و جنگ روانی برای درهم شکستن ارادهها، اصلیترین شیوه برای کمرنگ ساختن هویت انقلابی و غیرت ملی یا زمینهسازی برای انصراف ملت بزرگ ایران از حرکت و فراموشی اهداف بزرگ پیشرو به حساب میآید.
باطلالسحر این سیاست پیچیده و جنگ نامحسوس، اما خطرناک دشمن، از نگاه دیدهبان بیدار انقلاب، حضرت امام خامنهای تواصی به حق و تواصی به صبر و بصیرت است که موجب استقامت و پافشاری بر ادامه راه میشود. بصیرت عامل تشخیص و شناخت حق از باطل، فتنه پیچیده دشمن، راه درست از نادرست و دوست از دشمن در شرایط خطر و تواصی هم توصیه یکدیگر برای حرکت در راه درست است که با توصیه به صبر و توصیه به حق و تأیید راه حق و ترغیب به ادامه این راه ازسوی مؤمنان به این راه به یکدیگر صورت میگیرد. نتایج تواصی به حق وقتی در جامعه عمومیت پیدا کند، بسیار مبارک است و موجب میشود.
۱- افراد احساس میکنند که در حرکت در مسیر حق و اهداف متعالی آن یعنی برپایی جامعه اسلامی و تمدن بزرگ اسلامی-ایرانی تنها نیستند و دیگران هم در این راه با او همراه هستند و او تنها نیست.
۲- احساس همراهی دیگران به تقویت امید در یاران حق میانجامد که اراده را برای تداوم حرکت و سرعتبخشی به آن تقویت میکند.
۳- تحکیم اراده و داشتن امید و دلگرم بودن به همراه و یاور داشتن موجب افزایش جرئت میشود و افراد را از هرگونه انفعال و تردید و بیعملی نجات میدهد.
در این صورت حتی وجود دشمنانی فعال و ظالم، چون امریکای جنایتکار و متحدان فاسد او هم نمیتوانند ملت بزرگ ایران را از حرکت در این راه نورانی نیل به اهداف متعالی و انقلابیاش بازدارند و ذرهای در اراده این ملت برای تحقق این اهداف خللی وارد نمایند.
کمااینکه در عرصه علم و فناوری یا میدانهای پرخطری، چون جنگ با تروریستهای تکفیری، این اراده ملت رشید ایران اسلامی بود که با وجود دشمنیهای آشکار، خباثتها و شقاوتهای ظالمانه پیش رفته و به موفقیتهای بزرگ منجر شده است. پر واضح است نیل به هدفهای بالاتر که در بازه زمانی طولانیتر و تحمل سختیهای بیشتر، قابل دسترس میباشند، به صبر و استقامت بیشتری نیاز است. چنانچه دشمن نیز با بهکارگیری تجارت قبلی و کینه برآمده از خسارتهای غافلگیری گذشته، امکانات و تجهیزات بیشتری برای ممانعت از دستیابی ما به این اهداف را به میدان آورده باشد، عبور از این سطح از دشمنی و فائق آمدن بر آن بصیرت و صبر بالاتر و استقامت بیشتر طلب میکند. این نقطه همان گرانیگاه تاریخی است که به تعبیر مولای متقیان، امام علی (ع) «ولا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر و العلم بمواضعالحق».
سال ۹۹ با همه چالشهای بزرگ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود رو به پایان است؛ سالی که تا به مدت های طولانی به یاد همه ما خواهد ماند؛ اما آنچه که دردناک است آنجاست که سیاستگذاریهای اقتصادی، تاثیرات تصمیمات غیرمنطقی برخی از مسئولین کشور و شرایط سختی که کرونا ایجاد کرد، قرار است به صورت جدی در سال ۱۴۰۰ نیز همراه ما باشد؛ به نوعی قرن جدید را با چالش هایی جدید شروع خواهیم کرد. یکی از پرسش های مهم این روزهای مردم این سوال مهم است که چه چیزی پیش روی بورس و اقتصاد ایران است؟ در خصوص این پرسش مهم، باید با احتیاط بیشتری به مردم نگران کشورم پاسخ دهم. اقتصاد پیش روی ایران، جاده ای مه آلود و در هاله ای از ابهام است؛ نمی توان در خصوص آن با قطعیت کامل سخن گفت؛ چرا که ذات زندگی در دنیای مدرن همراه با عدم قطعیت های بسیاری است؛ اما می توان با چیدمان صحیح داده های محیطی، نتایجی احتمالی را پیش بینی کرد؛ واقعا چه چیزی پیش روی ماست؟
برای پاسخ به این پرسش، باید نگاهی به چند موضوع مهم داشته باشیم؛ برجام، FATF، نرخ ارز، رشد نقدینگی و انتظارات تورمی و اخبار سیاسی حاکمیت به مردم، از موارد اثرگذار بر اقتصاد پیش روی ایران هستند. در خصوص برجام، به نظر منطقی نمی رسد که سیاستها و دخالت های حاکم حزبی در ایران و همچنین انتخابات ریاست جمهوری پیش روی ماه های آینده، اجازه دهند که حداقل تا ماه های ابتدایی سال ۱۴۰۰ شاهد بازگشت طرفین به برجام باشیم. حقیقت این است که آمدن بایدن یکی از حلقه های اقتصاد ایران است و به معنای گشایش کامل اقتصادی نیست. این خود یکی از سیگنال های مهم در خصوص وضعیت پر ابهام اقتصادی فصل اول سال پیش روست؛ در خصوص نرخ ارز و کرونا نیز مواردی چون نیازهای جدید مردم، مثل سفرهای خارجی با بازگشایی بیشتر مرزها بعد از واکسیناسیون، بیشتر باید مورد توجه باشد؛ البته با قطعیت صحبت کردن در چنین موضوعی ممکن نیست و باید منتظر تصمیمات کلان دولت در خصوص اجرای طرح واکسیناسیون برای مردم باشیم و تفاوت اجرایی جمهوری اسلامی با دیگر کشورها را در نظر بگیریم. در این میان احتمال افزایش صادرات نفتی کشور را نباید نادیده گرفت که می تواند موجب ارز آوری بیشتر شود؛ البته این عدد قطعا کمتر از عدد پیش بینی شده در بودجه مجلس ایران است؛ چرا که بازگرداندن مشتریان از دست رفته، به همین راحتی که روی کاغذ مطرح شود نیست؛ مگر آنکه سرعت کنترل کرونا موجب بهبود وضعیت کسب و کار جهانی و نیاز گستردهتر کشورهای جهان شود. از طرفی دیگر، سیاستگذاریهای مجلس در بودجه سال ۱۴۰۰، خبر از احتمال رشد تورم در سال پیش رو می دهند که بر دیگر نگرانی ها میافزاید و در برخی تحلیل ها تا ۳۰ درصد هم پیش بینی می شوند؛ کما این که درآمدهای مالیاتی پیش بینی شده با وضعیت اسفناک کسب و کارها، خود یکی از چالش های جدی پیش روست. آنچه که نگران کننده است، اخبار در خصوص پیش گیری پول از شبه پول است؛ ترجمه روان و ساده این جمله آن است که نقدینگی به زودی باری دیگر در کشور خیز بر خواهد داشت و آنچه که به صورت مستقیم پس از آن انتظار می رود چیزی جز افزایش تورم نیست. سیاستگذاریها در خصوص FATF هم از موارد مهم تسهیل کننده هستند که به صورت مستقیم بر قیمت ها اثرگذارند و متاسفانه همچنان در ابهام هستند.
درخصوص نگرانی های بسیاری از مردم عزیزمان در رابطه با بورس، از نگاه اقتصاد کلان باید مطرح کنم احتمالا با توجه به رشد دوباره نقدینگی و شرایط سیاسی و اقتصادی سال آینده و همچنین با پیش بینی رشد مثبت تر برای برخی صنایع در بازارهای جهانی، احتمال خیز دوباره مثبت بورس ایران امری منطقی است؛ اما آنچه که وظیفه جدی خود می دانم تا به خواننده محترم تذکر دهم، این نکته مهم است که بورس ایران دیگر آن رشد پر سرعت پرشی را که نتیجه هیجان بیش از حد جامعه بود نخواهد دید؛ و انتظار رشدهای اصولی تر و منطقی تر از بورس ایران میرود. بسیاری از سهم ها در وضعیت مناسب برای خرید قرار دارند که مدیریت ریسک آن به سرمایه گذار و مشاورین او باز می گردند. دردآور است که علیرغم هشدار متخصصین در رسانه های کشور، همچنان عده ای بی توجه به نگرانی و امنیت اقتصادی مردم راه خود را پیش می برند. به طورخلاصه، بازگشت به برجام، عضویت در FATF و افزایش فروش نفت می تواند یک فرصت تنفسی دوباره برای اقتصاد ایران باشد. در صورت اجرای صحیح واکسیناسیون، اثر آن بر روی اقصاد احساس خواهد شد و ایران به روال گذشته خود برخواهد گشت؛ اما در صورتی که ایران با اصرار به تکرار سیاست های گذشته خود به برجام بازنگردد؛ نمی توان چشم انداز مثبتی را برای کشور ترسیم کرد. یکی از شرایط سخت کشور آنجاست که به علت عدم پاسخ گویی مسئولین و نامحرم دانستن آنها در تصمیمات مهم و سرنوشت ساز جلسات خصوصی، اثرات نامطلوب این عدم شفافیت را به صورت مستقیم با ضربه به اقتصاد می بینیم.تصمیماتی که غیرشفاف که بعضا موجب سردرگمی تحلیلگران نیز می شود. همچنان نباید نقش مهم دولت آینده در اعتمادسازی عمومی را نادیده گرفت، چرا که بیش ازهرچیزی تجربه ثابت کرده این انتظارات تورمی هستند که پیشاپیش اقتصاد ایران را فلج می کنند.
در پشت پرده سیاست در منطقه تحولاتی در جریان است که می تواند بسترساز تنش و بحران هایی جدید باشد. در یکی از این تحولات زمزمه هایی از حضور ارتش ترکیه در کنار سربازان سعودی در جنگ یمن به گوش می رسد حرکتی که می تواند در ادامه ماجراجویی های آنکارا مانند پرونده سوریه و لیبی پایه گذار تنشی جدید شود. اردوغان پس از روی کار آمدن جو بایدن، تلاش کرده فصل جدیدی از برقراری ارتباط با اسرائیل از یک سو و عربستان از دیگر سو را آغاز کند. حتی پالس هایی نیز برای قاهره فرستاده است.در این میان اما نزدیک شدن به ریاض که پس از بهار عربی و سپس ماجرای محاصره قطر و موضوع خاشقچی بالاترین سطح تنش بین دو کشور را تجربه می کرد، حائز اهمیت است. هر چند برخی کارشناسان معتقدند ترکیه و عربستان برای رسیدن به روابطی آرام مسیر پر سنگلاخی را پیش رو دارند.
کافی است در سال های اخیر به سیاست های ترکیه نگاه مجددی بیندازیم. از راهبرد تنش صفر با همسایگان تا امروز که اردوغان بالاترین سطح تنش را در ۳۰ سال اخیر تجربه می کند. از یک سو ارتش را ترغیب کرده تا به بهانه تعقیب پ.ک.ک به سنجار عراق وارد شود تا تنش میان آنکارا – بغداد را به بالاترین سطح خود برساند و از سوی دیگر با اشغال رسمی شمال سوریه، عملا مناطق کردنشین سوریه در اختیار ارتش ترکیه قرار گرفته و آنکارا اعلام جنگ غیررسمی به دمشق کرده تا منطقه پرواز ممنوع خود را به کرسی بنشاند. اما این دو موضوع تنها درگیری ترکیه با همسایگان نیست، اردوغان با ورود به پرونده لیبی و حمایت از گروه های درگیر عملا به یکی از طرف های درگیری در این کشور جنگ زده تبدیل شده است. ماجرای تنش سنتی ترکیه با قبرس نیز دیگر تنش موجود در جنوب غرب ترکیه است. جنگ در یمن و حمایت از عربستان و خبرهای غیررسمی از ارسال نیروی نظامی و تجهیزات به این کشور برای مقابله با انصار ا... در کنار حضور رسمی در جنگ آذربایجان – ارمنستان موسوم به قره باغ حکایت از سطح جدید تصمیم گیری و فرامنطقه ای نگری اردوغان دارد. سلطان این روزهای ترکیه خوب می داند ژئوپلیتیک غرب آسیا متفاوت است.
اردوغان سعی می کند از اهرم انرژی و نقشش به عنوان هاب انتقال انرژی به اروپا حداکثر بهره را ببرد. او خوب می داند این بعد از قدرت می تواند چه تاثیری بر ژئوپلیتیک منطقه غرب آسیا بگذارد. با این حال بررسی رفتار اردوغان علاوه بر این که نشان دهنده عبور این کشور از سیاست چند ساله خود یعنی «سیاست تنش صفر با همسایگان» است از یک الگوی دیگر نیز رونمایی می کند، یعنی تاکتیک «استفاده از نیروهای نیابتی»، در حالی که تشکیل ارتش بین المللی مقاومت در منطقه توسط سردار سپهبد شهید سلیمانی، ابتکاری بود که از ایشان برای مقابله با تروریسم، مهار فروپاشی کشورهای منطقه ای و تجزیه دولت و حمایت از مردم به یادگار ماند. تمام جهان در برابر سوریه، لبنان و عراق ایستادند اما این نیروهای مقاومت بودند که مالکیت سرزمین ها را مشخص و از مردم سرزمین ها دفاع کردند. کپی برداری اردوغان از حاج قاسم موجب شد تا آنکارا به جای تشکیل یک نیروی مقتدر برای مقابله با تروریسم، یک سازمان تروریستی فراملیتی را تحت پوشش سرویس اطلاعاتی خود قرار دهد. حمایت از جبهه النصرة، ارتش آزاد، انتقال نیروی تروریستی به جنگ قره باغ از سوریه، ارسال نیروهای جنگی تروریستی از سوریه به یمن برای مقابله با انصار ا... و تجهیز نیروهای القاعده در لیبی بخشی از سناریوی اردوغان در منطقه است. فراموش نشود که اردوغان پیاده نظام خود را از ساختار رسمی به نیروهای نیابتی سوق داده است. اردوغان در کودتای نافرجام ۲۰۱۶ ترکیه متوجه شد که نمی تواند در چالش های اساسی، چندان به ارتش تکیه کند. اکنون به نظر می رسد این مهره بازی اردوغان در منطقه در حال ورود به نبردی است که عملا سعودی در آن زمین گیر شده است. ورودی که اگر حالت جدی تری به خود بگیرد، باید منتظر برافروخته شدن شعله های بحران منطقه ای دیگری بود.
ارسال نظرات