روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
۱- در روز حفر خندق «عمر بن خطاب هم در منطقه کوه بنیعُبید با تیشه کار میکرد تیشه او به سنگ سختی برخورد کرد که پیامبر(ص) تیشه را از او گرفتند. وقتی که اولین ضربت را زدند برقی از آن سنگ به جانب یمن پرید. سپس ضربه دیگری زدند و برقی از سنگ به جانب شام پرید. ضربه سوم را که زدند برقی به سوی خاور(ایران) جهید؛ و هنگام ضربه سوم سنگ شکست... و هر دفعه که پیامبر(ص) به آن سنگ ضربه میزدند سلمان به سنگ نگاه میکرد و جهش برق را میدید. او به پیامبر(ص) گفت: ای رسول خدا، هر دفعه که تیشه میزدید از زیر آن برقی میدرخشید. پیامبر فرمودند: مگر آن را دیدی؟ گفت: آری. پیامبر فرمود در ضربه اول کاخهای شام در نظرم پدید آمد، و در ضربه دوم کاخهای یمن را دیدم، و در ضربه سوم کاخ سپید خسرو را در مدائن دیدم... اینها علامات فتوحاتی است که پس از من خداوند برای شما خواهد گشود، ای سلمان، شام فتح خواهد شد. و هرقل به دورترین نقطه کشورش خواهد گریخت و شما بر شام پیروز خواهید شد... و یمن را هم خواهید گشود، و خاور هم برای شما فتح خواهد شد و خسرو پس از فتح کشورش کشته خواهد شد. سلمان میگوید: همه اینها را من در عمر خود دیدم...»(محمد بن عمر واقدی، مغازی، ص۳۳۷)
۲- حکومت عقبمانده و سستعنصر قاجار و رژیم وابسته و دستنشانده استعمار پهلوی، ایران را به بیگانه فروخته و ایرانی را برخلاف واقعیات غیرقابل انکار و کتمان تاریخ جامع صفات رذیله میدانستند که از قوه ابتکار و هوش و خلاقیت برخوردار نیست تا آنجا که از ساختن لولهنگ(نوعی آفتابه!) هم عاجز است. تئوریسینهای غربزده این حکومتها سخت اعتقاد داشتند و چنین القا میکردند این ملت برای جبران عقبماندگی، و آدم شدن و مرد و زن روز شدن باید به گذشته و افتخارات علمی و فرهنگی و تاریخی و... حتی اعتقادات خود پشت کند و همه آنها را به موزه بسپارد و در عوض سعی کند «غرب» را کعبه اعتقادی و الگوی فکری و فرهنگی و سبک زندگی خود قرار دهد و سعی کند تا آنجا که توان و لیاقت! دارد از فرق سر تا ناخن پا «غربی» شود.
۳- انقلاب اسلامی، «بعثت دوباره» است. نقطه پایانی است بر شلتاق استبداد داخلی و کرّ و فرّ استعمار خارجی و هر آنچه موجب عقبماندگی این ملک و ملت میشود. انقلابِ «ما میتوانیم» است نهضتی به رهبری مردی از سلاله رسولالله(ص) است برای تداوم نهضت جهانی و انسانی اسلام و بیدار ساختن و به حرکت در آوردن ملتی برای احیاء گذشته درخشان تاریخی خود و ایجاد و برپا داشتن تمدن اسلامی اما اینبار بر پایه مکتب اهلبیت(علیهمالسلام). انقلابی که هرچه از نسخههای وارداتی و تقلیدی دور میشود و به ارزشهای فرهنگی عقلایی و به آرمانهای امکانپذیر اعتقادی پایبندی نشان میدهد به تحکیم و استقلال و آزادی این کشور تاریخی و حرکت شتابندهتر ملت ایران در مسیر پیشرفت و سرافرازی. و به حرکت در مسیر پیشرفت ملت ایران منجر میشود و در همان حال، آتش خشم و کینه دشمنانی که از همان لحظه پیروزی انقلاب شرارت و خباثت خود را علیه آن آغاز کردند، شعلهورتر میسازد دشمنانی از جنس همان افراد شرور و جریانات فاسد و طبقات مستکبر که علیه نهضت پیامبر اسلام و همه پیامبران الهی و مصلحان راستین تاریخ صفآرایی و مانعتراشی میکردند. به گفته رهبر انقلاب «امروز هم نظام اسلامی که در تبلیغات جبهه مستکبران، اسلام سیاسی خوانده میشود آماج همهگونه حمله و توطئه است چرا که توانسته برای تحقق حکمرانی الهی، حکومت تشکیل و به ملت بزرگ ایران هویت دینی و اسلامی دهد.»
۴- اخیرا «گرت پورتر» مورخ مشهور و تحلیلگر مسائل امنیتی در آمریکا گفته است «ایران ۲۰۲۱ ایرانی نیست که آمریکا در سالهای گذشته با آن روبهرو بوده است». چندی پیش نیز نخستوزیر رژیم صهیونیستی اعلام خطر کرد که باید جلوی ایران را گرفت چرا که در حال تبدیل شدن به یک امپراطوری تمامعیار است و...
این تازه از نتایج سحر است و آغاز راهی طولانی است. با همه دشمنیها و شرارتهای بیرونی و شیطنتها و کمکاریها و غلطکاریهای عمد و غیرعمد داخلی حالا به جایی رسیدهایم که علاوه بر دوست، زبان تحسین دشمنان را هم گشوده است. پیشینه 42 ساله انقلاب به روشنی ثابت میکند هر جا انقلابی عمل کردهایم موفقیت و پیروزی به همراه داشتهایم و هرجا غیر از این بوده با پیامدها و اتفاقاتی که هرگز در شأن این ملت سرفراز انقلابی نیست مواجه بودهایم. تنگناهای معیشتی، گرانیهای بیمهار، صفهای طولانی مرغ و روغن که این روزها شاهد آن هستیم نتیجه رفتارهای غیرانقلابی است.
۵- سیاستورزی خیالی و نظریهپردازی غیرعقلایی آن است که فرق آرمانگرایی و رؤیابافی را نمیداند و لذا یا ناخواسته و تحت تأثیر القائات دشمنان یا از سرخستگی و بیانگیزگی و یا بدتر از همه کاملاً آگاهانه و مغرضانه و طبق هماهنگی و خواست بدخواهان این سرزمین، آرمانگرایی را مترادف خیالبافی میداند و آن را دلیل اصلی مخالفتهای قدرتهای سلطهگر و دشمنان قسمخورده این آب و خاک و این مکتب و آیین میدانند و مانع بزرگ حل مشکلات عدیده مردم میداند؛ غافل از آنکه تمام ملتهای پیشرو و تمدنهای بزرگ عالم «آرمانگرا» بوده و در پس تحقق آرمانهای ملی و اعتقادی و تاریخی خود گامهای بلند و موفق برداشتهاند و این فقط ملتهای مسخشده تحت سلطه استعمارگران هستند که آرمان و هدفی جز زنده ماندن به هر قیمت ندارند. رؤیابافی سیاسی آن است که آمریکا را کدخدای جهان بداند که برای «آب خوردن» هم محتاج اوییم و از او باید اجازه بگیریم. کشورداری غیرعقلایی و خیالی آن است که به جای تکیه به نیروی عظیم ملت و استفاده بهینه از داراییهای مادی و طبیعی و زیرزمینی این مملکت راه آبادی و جبران عقبماندگیهای تحمیلی را در «نرمال» شدن و کنار آمدن با قدرتهایی که مسبب همه بدبختیهای تاریخی این ملت و علتالعلل بسیاری از گرفتاریهای فرهنگی و اقتصادی این مردم هستند، ببیند. اشکالی اگر هست آنجاست که به صاحبان امثال چنین تفکراتی اجازه داده میشود تا سطح بالاترین مقامهای اجرایی کشور صعود کنند و با استفاده از فرصتی که همین ساختارها برای آنها به وجود آوردهاند به آن حمله کنند. بنابراین اگر قرار است ترمزی کشیده شود باید ترمز این جریانات متوهم و مأیوس را کشید!
۶- آنچه از نظر عدهای که اعتماد به نفس از دست دادهاند، خواب و خیال تلقی میشود، آرمان تاریخی یک ملت است که قرنها بهدنبال تحقق آن بوده و با استبداد داخلی و استعمار خارجی جنگیده و... علیرغم توفیقهایی هم که داشته و گامهای رو به جلویی که (مثلا در ماجرای قیام مشروطیت و یا نهضت ملی شدن نفت) برداشته در بزنگاههای حساس از سوی همین جریانات واداده و وابسته خنجر را در پشت خود احساس کرده است. اما البته اینبار در انقلاب اسلامی داستان فرق میکند، ملت ایران با کسب تجربههای تلخ و شیرین و عبرت گرفتن از آزمونهای گذشته اعتقاد تام و تمام پیدا کرده است که تنها راه نجات اسلام است و بازگشت به اسلام تنها راه نجات واقعی است. راهی که استعمار سخت از آن میترسد و سالها و بلکه حداقل یکی دو قرن است که تمام تلاش و توان و سرمایه سیاسی و فرهنگی و حتی نظامی خود را به کار گرفته که هر چقدر میتوانند ایران و اسلام را از یکدیگر جدا کنند.علت اصلی دشمنی او هم با مردم ایران همین است که برخلاف هدف و خواسته او به اسلام بازگشت کرده و موجب بیداری و منبع الهام مسلمانان جهان شده است. این همان راهی است که عناصر هویتباخته و آدمها و جریانات پشیمان از گذشته انقلابی خود آن را سیاست خیالی و کشورداری غیرعقلایی میدانند و مینامند. اما این راهی است که خداوند در قرآن به مومنان وعده داده است که اولاً رفتنی است و ثانیاً بشارت داده که هر کس برای خشنودی خدا جهاد کند خداوند آن راهها را به آنها نشان خواهد داد «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا». در این مسیر الهی و کاملاً عقلایی که عزت و استقلال فردای بهتر این ملت رشید و شایسته را نوید میدهد باید اصل «تواصی» را فراموش نکرد و با بصیرت و آگاهی پیش رفت و در برابر مشکلات داخلی و شرارتها و بمباران تبلیغاتی خارجی صبر و استقامت ورزید و هرگز نومید نشد که خداوند در سوره روم چنین به مومنان صبور و مقاوم «پیام امید» داده است «فاصبر، ان وعدالله حق و لایستخفنک الذین لایوقنون».
حق بر مسکن از جمله حقوق اساسی مردم ایران است که در بند 12 اصل 3 و اصل 31 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تصریح شده است. به موجب این اصل: «داشتن مسکن متناسب با نیاز، حق هر فرد و خانواده ایرانی است. دولت موظف است با رعایت اولویت برای آنها که نیازمندترند بهخصوص روستانشینان و کارگران زمینه اجرای این اصل را فراهم کند.» در ماده 73 منشور حقوق شهروندی نیز بار دیگر بر این حق اساسی تأکید شده است:«حق شهروندان است که از مسکن ایمن و متناسب با نیاز خود و خانوادهشان بهرهمند شوند. دولت بر اساس نیاز و با رعایت اولویت و امکانات زمینه استیفای این حق را فراهم مینماید.» در آستانه سال جدید و فرا رسیدن نوروز معمولاً تقاضا برای خرید و بویژه اجاره مسکن افزایش مییابد. دولتها در چند دهه گذشته در مقام تأمین حق بر مسکن از طرق مختلف اعم از تلاش برای ایحاد اشتغال و اقدام برای پرداخت حقوق و متناسبسازی حقوق با تورم، انجام طرحهای مختلف ساخت مسکن، اعطای وام مسکن و مانند آن به عنوان رویه معمول تلاش کردهاند.
ولی در شرایط خاص اقتصادی در برخی مقاطع زمانی مانند شرایط تحریمهای سنگین و شیوع کرونا و آثار آن در کاهش رونق اقتصادی تلاش مضاعفی برای تأمین این حق اساسی و شهروندی لازم بوده و هست. با همین هدف، دولت دوازدهم اقداماتی گاه فراتر از رویه مرسوم انجام داده تا تکالیف مقرر در قانون اساسی به این منظور را در مقابل مردم در حد ممکن ایفا کرده باشد. به عنوان مثال، دولت با تصویب طرح جدید در خصوص اعطای تسهیلات برای تأمین ودیعه مسکن، افزایش قابل توجه وام مسکن، طرحهای جدید ساخت و عرضه مسکن، افزایش چند برابری وام ازدواج که بخش مهمی از آن معمولاً برای تأمین هزینه مسکن استفاده میشود، قدمهای ایجابی در این راستا برداشته است. در مقام سیاستگذاری نیز با وضع مقررات یا تدوین لوایح جدید مانند منع افزایش بیش از بیست درصد اجارهبها نسبت به سال قبل، وضع مالیات بر خانههای خالی و... در تنظیم بازار و تأمین نیاز مردم مداخله کرده است.
همه اینها از وظایف دولت به موجب قانون اساسی است و بیش از این نیز باید هرچه در توان دارد انجام دهد. ولی همه میدانیم که امکانات محدود است و تأمین همه نیازها توسط دولت نامقدور. رسیدن به سطحی از رفاه که در آن نیازهای اساسی همه مردم تأمین شود، کاری نیست که دولت به تنهایی از عهده آن برآید. این هدف مهم تنها با همیاری دولت و ملت قابل تحصیل است. از همین رو، همه آنان که با لطف خداوند از نعمت رفاه برخوردارند باید به یاری دیگر هموطنان برخیزند. خانهها و آپارتمانهای اضافی خود را به قیمت منصفانه اجاره دهند. مطابق آمار تعداد خانههای خالی برای پاسخگویی به نیازهای افراد فاقد مسکن کافی است تنها لازم است با حس نوعدوستی و دیگرخواهی، از بیاستفاده رها کردن آنها پرهیز کرد و با قناعت به اجارهبهای منصفانه، هم مالکان این املاک از بهای آن بهرهمند شوند و هم آنان که به دنبال یافتن محل سکونت هستند، ناامید نشده و ازاین خانههای معطل مانده به بهای معقول و منصفانه منفعت ببرند.
سعدی این مروج نامدار نیکاندیشی و نیکخواهی ونیکوکاری فرموده است:
نه خواهندهای بر در دیگران به شکرانه، خواهنده از در مران
حافظ که افزون بر قرآن کریم، حافظ ارزشهای عالی اخلاقی این مرز و بوم نیز بوده ، چنین سروده است:
توانگرا دل درویش خود به دست آور که مخزنِ دُر و گنجِ دِرَم نخواهد ماند
بر این رواقِ زبرجد نوشتهاند به زر که جز نکویی اهلِ کرم نخواهد ماند
فردوسی بزرگ که زبان و اخلاق و فرهنگ این سرزمین سراسر وامدار اوست، چنین پند داده است:
نباشد همی نیک و بد پایدار همان به که نیکی بُوَد یادگار
دراز است دست فلک بر بدی همه نیکویی کن اگر بخردی
ایراد نشود که تخلف متخلفان و سوءاستفاده آنان از اموال عمومی به حال خود واگذاشته شده و مردم عادی به دلیل عدم اجاره املاک یا عدم اجاره منصفانه آن نقد اخلاقی و حقوقی میشوند. بیتردید مراجع نظارتی و قضایی باید راه را بر متخلفان و سوءاستفادهکنندگان از اموال عمومی سخت ببندند. ولی مباد روزی که مردمان نیکنام این سرزمین به جای نکوهش جرم مجرمان و گناه گنهکاران از ارزشهای متعالی فرهنگی و اخلاقی خود دست بکشند. نهادهای متصدی فرهنگ و اخلاق در کشور باید اهتمام خود را بر ترویج دیگرخواهی و نوعدوستی قراردهند. شایسته نیست کشوری که ادبیات آن تمام در ستایش فرهنگ محبت و دوستی و مقدم داشتن دیگری بر خود و حتی فداکاری است، برای اقناع آنان که امکانات مازاد بر نیاز دارند به همیاری و همراهی با درخواستکنندگان و نیازمندان از طریق اجاره این امکانات معطل مانده، آن هم در برابر مابهازای منصفانه و معقول تا این حد به دشواری افتند. این امر تنها اقناع برای انجام یک معامله متعارف و منصفانه است نه فداکاری؛ و عدم توفیق در آن نشاندهنده عدم توفیق نهادهای فرهنگی و اجتماعی ما در انجام وظایف خود و نیاز به بازنگری در شرح این وظایف و شیوههای انجام آن است.
از زمان روی کار آمدن جو بایدن، رئیسجمهور جدید آمریکا، دولت دوازدهم به طرق مختلف و به شکلی صریح، خواستار بازگشت آمریکا به توافق هستهای شده است. تصریح بر بازگشت آمریکا به برجام، به خودی خود ایرادی ندارد، چرا که طرف آمریکایی به صورت غیرقانونی از برجام خارج شده و به تعهدات خود هم عمل نکرده، بنابراین طبیعی است نهتنها ایران بلکه کل جهان، کاخ سفید را تحت فشار قرار دهد تا به تعهداتش در یک توافق بینالمللی عمل کند.
اما طی هفتههای اخیر، رفتارهای دولت حسن روحانی- و متاسفانه شخص وی- حالتی التماسگونه به خود گرفته، عزت کشور را خدشهدار کرده و اصل حکمت را در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران زیر سوال برده است.
این در حالی است که آمریکا ناقض اصلی برجام بوده، از توافق خارج شده و قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل که خودش به آن رای مثبت داده است را هم زیر پا گذاشته است. از سوی دیگر این دولت آمریکاست که قول داده برای عقبنشینی از یاغیگریهای رئیسجمهور سابق این کشور علیه هنجارها و قوانین و توافقات بینالمللی به توافقی مثل برجام برگردد. بنابراین تکلیف مشخص است؛ آمریکا ابتدا باید به برجام بازگردد و تحریمها را لغو کند و سپس ایران همین کار را خواهد کرد و تعهداتش را از سر می گیرد.
اما مسأله به همین «معادله خطی A آنگاهB » ختم نمیشود. تجربه برجام و هزینه سنگینی که طی چند سال گذشته به کشور وارد شده اکنون این معادله را تغییر داده است. واقعیت این است که طبق برجام ما تعهدات ملموس و قابل راستیآزمایی به طرف مقابل دادیم اما در مقابل تعهداتی گرفتیم که نهتنها قابل راستیآزمایی نبود بلکه حتی در زمان حضور آمریکا در برجام نیز قابل ردیابی نبود و هیچ حساب و کتابی نداشت. اجرای تعهدات ایران در برجام مو به مو از سوی بازرسان آژانس مورد بازرسی و بازبینی روزانه قرار میگرفت- که هنوز هم کموبیش ادامه دارد- در مقابل تعلیق تحریمها علیه ایران تعهدی به ظاهر ملموس اما در واقع بسیار پیچیده طراحی شده بود. به عنوان مثال فروش نفت ما آزاد شد اما مشکلات بانکی برای بازگرداندن پول حاصل از فروش نفت تا مدتها پابرجا بود. یا مقرر شده بود پولهای بلوکه ما در کشورهایی نظیر کره جنوبی، هند، ژاپن و... به صورت قسطی به ایران پرداخت شود. یا اینکه آمریکا و بانکهای این کشور به روشهای هوشمندانه در معاملات مالی ایران و شرکتهای ایرانی اختلال و مانع ایجاد کردند و...
درباره رفع تحریمها این نکته را هم باید اضافه کنیم که در بدو حصول برجام، روحانی صراحتا گفت همه تحریمها به طور کامل لغو شده است، در حالی که در مفاد برجام حرف از تعلیق موقت تحریمها بود نه رفع کامل؛ در عمل نیز همینگونه شد.
برای جلوگیری از کلاهی که در مذاکرات برجام سر مذاکرهکنندگان ایرانی رفت، حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب اخیرا در یک سخنرانی شروطی را برای بازگشت آمریکا به برجام مطرح کردند و فرمودند: آمریکا و اروپا صرفاً در یک برهه بسیار کوتاه در اول کار، بعضی از تحریمها را موقتاً تعطیل کردند اما بعدا تحریمها را برگرداندند و حتی افزایش هم دادند، بنابراین حق گذاشتن شرط و شروط ندارند (اشاره به شرط آمریکا برای برداشتن گام اول از سوی ایران).
در همین راستا سیاست قطعی، غیرقابل بازگشت و عدولناپذیر جمهوری اسلامی درباره برجام که مورد اتفاق همه مسؤولان کشور است، از سوی حضرت معظمله به این شکل اعلام شد: اگر غربیها میخواهند ایران به تعهدات برجامی خود برگردد، باید آمریکا تحریمها را در عمل و نه با زبان یا روی کاغذ، کلا لغو کند، آنگاه پس از راستیآزمایی صحت لغو تحریمها، ایران به تعهدات برجامی خود باز خواهد گشت.
با اعلام سیاست کلی نظام، برخی در داخل و خارج «طرح انحرافی بازگشت گامبهگام به برجام» را مطرح کردند و برای دور زدن قانون مجلس که منجر به توقف اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی شد، طرح توافق ۳ ماهه ایران و آژانس برای ادامه برخی بازرسیها را اجرا کردند تا فرصت کافی برای انجام طرح فوق وجود داشته باشد.
شبکه پرستیوی در این باره نوشت: پیشنهاد بازگشت گامبهگام در حالی به طرف مقابل ارائه شد که پیشنهاددهندگان ایرانی آن از انطباق این پیشنهاد با سیاستهای نظام اطمینان نداشتند. در هر حال طرح این موضوع از سوی برخی افراد در ایران و رسانهای شدن برخی اظهارات غیردقیق، اروپاییها را به نقشآفرینی در این موضوع امیدوار کرد و آنها تلاش کردند پس گرفتن طرح قطعنامه ضدایرانی در نشست اخیر شورای حکام را به عنوان ابراز حسننیت خود برای پیشبرد طرح گامبهگام به ایران بفروشند(!) این در حالی است که پس گرفتن این قطعنامه نتیجه مستقیم تهدید ایران مبنی بر لغو توافق ۳ ماهه با آژانس بود، نه چیز دیگر.
در واقع نقش کشورهای اروپایی، ادامه همان بازی «پلیس خوب- پلیس بد» است که طی سالها مذاکرات، آن را بازی کردهاند و همچنان نیز در حال ادامه همان بازیاند.
با این وجود دولت دوازدهم همچنان اصرار دارد همان راه را ادامه دهد و بر رویکرد خود پافشاری میکند. روحانی هفته گذشته در جلسه هیأت دولت مواضع خود را تکرار کرد و به غربیها گفت: به تعهداتتان برگردید و امروز و فردا نکنید و بدانید با بازگشت شما، ما نیز به تمام تعهداتمان بازمیگردیم. وی گفت: ما برای کل مقابل کل و جزء مقابل جزء تعهدات آمادهایم و این شما هستید که باید این راه را انتخاب کنید.
آنقدر که روحانی و ظریف برای بازگشت به برجام عجله دارند، بایدن ندارد! این در حالی است که بایدن به خاطر وعدههایی که در انتخابات داده و عمل نکرده، از سوی محافل داخلی و خارجی تحت فشار قرار دارد. حتی رسانههای آمریکایی نیز معتقدند واشنگتن در به بنبست رسیدن برجام مقصر است و باید جبران مافات کند.
هفتهنامه «ویک» اخیرا در گزارشی نوشت: آمریکا با خروج یکجانبه از برجام و وارد کردن خسارات اقتصادی از طریق بازگرداندن تحریمها، به ایران «بدهکار» است و باید دِین خود را ادا کند.
و نکته آخر آنکه: هر گاه دولت از موضع ضعف وارد شده، خسارات بیشتری به خود و کشور تحمیل کرده است. در مقابل هر گاه از راه قدرت و اقتدار پیش رفتیم به نتیجه دلخواه دست یافتیم. برای بازگشت آمریکا و اروپا به تعهداتشان ذیل برجام، بهترین راه ادامه توقف تعهدات برجامی مطابق با قانون مجلس است؛ در غیر این صورت، آزمودن همان مسیر شکستخورده قبلی است.
از حدود دو سال پیش فعالیتهایی در راستای کاهش تنش و میانجیگری میان ایران و ایالاتمتحده آغاز شد؛ تلاشهایی که یکبار از سوی اروپا، یکبار از سوی شینزو آبه و بار دیگر از سوی عمان، قطر و سوئیس شکل میگرفت. درآخرین مورد از این میانجیگری که بهوسیله قطر رقم خورد تا حدودی نتایجی حاصل شد و تنشها کاهش پیدا کرد و یک توافق سهماهه پس از آن میان ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی صورت گرفت. در گذشته این میانجیگریها با ملاقاتهایی در عالیترین سطوح نیز شکل گرفت اما به علت سیاستهای خصمانه دونالد ترامپ ایران علاقهای به مذاکره نداشت.
با روی کار آمدن بایدن این فضا شکسته شد و به نحوی آن را در میانجیگری قطر مشاهده کردیم اما به نظر میرسد این کشور نیز بهتنهایی نمیتواند همه امور را حل کند. در این میان ژاپن به علت قدرت اقتصادی که دارد از آبرو و جایگاهی برخوردار است که در جهان همگان برای آن احترام قائل هستند و به مراتب میتواند تاثیرگذاری بیشتری داشته باشد.
تحرکات روزهای گذشته ژاپن ممکن است با چراغ سبز ایالاتمتحده یا به صورت مستقل شکل گرفته شده باشد. ژاپن پیش از وضع تحریمها روابط بسیار نزدیکی از منظر اقتصادی با ایران داشت و امروز نیز با روی کارآمدن جو بایدن و کمرنگتر شدن بحرانهای جهانی به دنبال برنامهریزی است تا بار دیگر بتواند از ظرفیتهای ایران و به دنبال آن خاورمیانه به مراتب بهتر استفاده کند. ژاپن میخواهد آرامش بر خاورمیانه حکمفرما شود تا پس از کنترل کامل کرونا بتواند حضور پررنگتری در این منطقه داشته باشد.
آنها به این نتیجه رسیدهاند که ستون اصلی آرامش در منطقه خاورمیانه ایران است و اگر روابط پرتنشی با آمریکا داشته باشد، آرامش از منطقه سلب خواهد شد. ژاپن یکی از منتفعان اصلی از آرامش در خاورمیانه است تا هم از منابع انرژی استفاده کند و هم بتواند با خیال آسودهتری اقدام به سرمایهگذاری کند. ژاپن خطر حضور پررنگ چین در منطقه را احساس کرده است و نمیخواهد از رقیب دیرینه خود در این منطقه عقب بماند.
ژاپن کشوری نیست که دارای دیپلماتهای کارکشتهای باشد که بتواند با اقدامات سیاسی مشکلات ایران و آمریکا را کمرنگ کند اما یک وزنه مهم در اقتصاد جهان است تا جایی که به همراه آلمان خواهان عضویت دائم در شورای امنیت سازمان ملل هستند. با توجه به همین جایگاه این امکان وجود دارد که ژاپن بتواند میانجیگری را به خوبی پیش ببرد.
سیاست تعهد گامبهگام شاید همان مسیری باشد که آنها قصد داشته باشند در پیش گیرند تا ایران و آمریکا را به تفاهم برسانند. احتمالا آنها از آمریکا درخواست خواهند کرد که حداقل تحریم نفتی ایران را لغو کرده تا با ورود نفت ایران به بازار، این منبع مهم انرژی را با قیمت پایینتری به دست آورد. نباید فراموش کرد که طرفین دعوا همواره خواهان یک میانجی هستند تا آبروی آنها حفظ شود و تنشها نیز کاهش یابد.
امروز شورای عالی بورس درباره دامنه نوسان تصمیم گیری می کند. دامنه نوسانی که یک ماه قبل از مثبت 5 و منفی 5 به مثبت 6 و منفی 2 تغییر کرد. به طور خلاصه دامنه نوسان به تغییر قیمت سهام در یک روز و تغییر رقم شاخص کل در یک روز بر می گردد. به این معنا که بورس اجازه افت قیمت یا افزایش آن را خارج از رقم تعیین شده در یک روز نمی دهد. دامنه نوسان اساسا پدیده ای است که در کمتر بورسی دیده می شود. شگفت این که دامنه نوسان نامتقارن شبیه آن چه که در یک ماه اخیر در بورس اعمال شد در هیچ کشوری اعمال نشده است. در حقیقت آن چه که موجب شد متولیان بازار سراغ دامنه نوسان نامتقارن بروند، تلاش برای مهار ریزش بازار پس از رشد چند برابری آن طی چند ماه بود. بورس طی سال اخیر با رشد 4 برابری شاخص کل طی پنج ماه نخست سال از حدود 500 هزار به 2 میلیون واحد رسید. اگرچه به دلیل رشد قیمت ارز و تورم، افزایش شاخص کل بورس متناسب با آن رشد قابل توجیه بود ولی رشد به وقوع پیوسته به مراتب بیش از جهش نرخ ارز و رشد تورم بود و در نتیجه حباب شکل گرفته از اواخر مرداد به تدریج تخلیه شد. با این حال برای مهار ریزش بیشتر شاخص کل، اقدامی منحصر به فرد طراحی شد که البته تبعات نامناسبی هم داشت که از جمله آن قفل شدن بسیاری از نمادها در صف فروش و پایین آمدن نقد شوندگی بازار بود.
اجازه دهید به چند روز قبل برگردیم. رئیس کل بانک مرکزی در نشست با مدیران بانکی اعلام کرد: «بانک مرکزی در حد توان خود از بازار سرمایه حمایت کرده که بخشی از تشدید رشد نقدینگی هم از آن سرچشمه گرفته است و حتی بانک مرکزی در سیاست های پولی خود به دلیل برخی ملاحظات از جمله بازار سرمایه از افزایش نرخ سود پرهیز کرده است.» در حقیقت گفته همتی به این معناست که باید نرخ سود بانکی را افزایش می دادیم، اما به دلیل شرایط بورس افزایش ندادیم. این در حالی است که در شرایط صعود شتابان تورم و رشد 2 برابری پول به نسبت شبه پول (پول شامل وجوه نقد دست مردم و حساب های جاری و شبه پول به معنای حساب های مدت دار است) که نشان دهنده سرگردان شدن نقدینگی است، پیشنهاد عمده کارشناسان افزایش نرخ سود بانکی است تا بتوان نقدینگی سرگردان را مهار کرد.
این دو اتفاق یعنی دامنه نوسان نامتقارن و کاهش نقدشوندگی بازار و از آن مهم تر، از کار انداختن ابزار مهم مهار تورم، یعنی افزایش نرخ سود بانکی، نشان می دهد که به جای این که بازار سرمایه خود را با سیاست های کلان اقتصادی و منطق علمی مطابقت دهد، سیاست های کلان دارد خودش را با شرایط بازار تطبیق می دهد. این در حالی است که بازار سرمایه بخشی از پازل کلان اقتصاد ایران است و هرگونه تصمیم غلط در ماه های گذشته برای فراخواندن شتابان مردم به بورس و تماشاچی بودن در روزهای حبابی بازار توسط مسئولان وزارت اقتصاد و متولیان اصلی دولت، نباید از جیب منافع کلان 85 میلیون ایرانی جبران شود و بانک مرکزی که وظیفه اش مهار تورم است، در استفاده از ابزارهای لازم در این زمینه از قبیل افزایش نرخ سود بانکی، دچار محدودیت شود یا متولیان وزارت اقتصاد به بهانه جلوگیری از سقوط بیشتر شاخص کل، منطق معمول بازار و نقدشوندگی آن را زیر پا بگذارند.
بحث این است که نباید اشتباهات، ولو اشتباهات هولناکی که درباره بورس انجام شد با اشتباهات دیگر جبران شود. اتفاقات ماه های اخیر نشان داد که نمی توان با ترفندهای مختلف از جمله تزریق از منابع صندوق توسعه ملی و دامنه نوسان نامتقارن، جلوی ریزش بیشتر بورس را گرفت. بلکه این ترفندها و حمایت از بازار به بهانه مخالفت با افزایش نرخ سود بانکی، موجب می شود تا ابزارهای سایر سیاست گذاران اقتصادی از کار بیفتد. به عبارت دیگر نباید برای درست کردن ابرو، چشم را کور کنیم. تجربه ماه های اخیر نشان داد که اقتصاد دستور بردار نیست و بازار خیلی فراتر از منطق دامنه نوسان نامتقارن یا مخالفت با افزایش نرخ سود بانکی عمل می کند.
در سالی که گذشت معادلات سیاسی و اجتماعی در ایران و بلکه همه دنیا متأثر از فراگیری بیماری کرونا بود. به دیگر بیان، بسیاری از مطالبات اجتماعی و سیاسی در سراسر دنیا تحتتأثیر بیماری کرونا شکل، رنگ و طعم دیگری گرفت. شاید مهمترین تحول ناشی از این وضعیت را بتوان در نحوه رایگیری و نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دانست؛ جایی که بسیاری از تحلیلگران بخش قابل توجهی از پیروزی جو بایدن و شکست ترامپ را نتیجه این فراگیری دانسته و در چنین بستری به بررسی آن نشستند.
در این میان البته کشورهایی نیز بودند که مردمان و مسیٔولانش بیتوجه به کرونا، تجربیات سترگی را از سر گذراندند. مهمترین نمونه آن را شاید بتوان میانمار دانست. کشوری که مردمش در اعتراض به کودتای نظامیان به خیابانها ریخته و نه از سلاح ارتشیان ترسی به دل راه دادند و نگران انتقال کووید 19 بودند و هستند.
در بستر این تحولات و در هنگامه غوغای کرونا در سالی که گذشت، ایرانیان گرچه تقریبا همه سال را با درد و داغ از دست دادن یکی از نزدیکان در اثر این بیماری گذراندند، اما دورادور نیم نگاهی به تحولات سیاسی نیز داشتند.
تحولاتی که شاید بتوان مهمترین آن را کاهش فعالیت فعالان اجتماعی و سیاسی دانست. درحقیقت به نظر میرسد مسیٔولان و مدیران کشور آسودهخاطر از فراگیری این بیماری و نگرانیهای موجود، میزان مشارکت عمومی را به حداقل ممکن رسانده و شرایط را به گونهای رقم زدند که حتی فعالان، خود نیز علاقهای به حضور در عرصههای عمومی ندارند.
در این موقعیت و مختصات اجتماعی است که برخی کنشگران متصل به نهاد قدرت، سودای انتخابات در سر میپرورانند و امیدوار به سال آینده و تداوم همین وضعیت، رویای پاستور میبینند. چهرههایی که شاید تا چند سال یا حتی همین چند ماه پیش، در دورترین آمال خودشان هم تکیه بر عالیترین کرسی اجرایی کشور را نمیدیدند، حالا که تعاملات اجتماعی به پایینترین سطح رسیده، مردم سرخورده از احساس باخت در انتخابات پیدرپی، نفسشان در اثر مشکلات و مسایٔل متعدد به شماره افتاده است، ترکتازی میکنند و آرزوهای دور و درازشان را پی میگیرند. اما باید به این نورسیدگان به عرصهای چنین بزرگ متذکر شد که راه نه این است که شما میروید.
بدون تردید موضوع سال آینده ایرانیان انتخاب یا عدم انتخاب این افراد نخواهد بود. مردم مشکل را در جایی دیگر و راه برونرفت از آن را در مسیری دیگر جستجو میکنند.
امروز مطالبات عمومی در جامعه ایران به حداقل ممکن رسیده است. مردمی درگیر معیشت که تنها به خورد و خوراک روزانه فکر میکنند و بیمناک همین فردای نزدیک هستند، نمیتوانند و نمیخواهند مسیٔلهمند سوداگری برخی اصحاب تازه به دوران رسیده سیاست باشند. امروزاگرکسی،جریانییااندیشهایدغدغهمند و دلمشغول رفع مشکلات و کاستیهای موجود در جامعه ایران و مردمان این مرز و بوم است، باید مسیٔله را در جای دیگری جستجو کند. همه باید برای رفع مشکلات پاییندستی و کاهش حداقلی آسیبها و مشکلات کمک کنند. گرچه این راهکار نه وجه علمی دارد و نه از بنمایههای استراتژیک قابل تأملی برخوردار است، لیکن از موضع جامعهشناختی بسیار حایٔزاهمیت است. مسیٔله امروز ایران را باید در چنین بستری به چارهجویی نشست. باید برای مردم قدری و اندکی حق حیات و زندگی قایٔل شد.
باید فرصت داد تا مردمان تجربههای ساده زندگی را زیست کنند و نگرانیهایی ساده و بیاهمیت که رفع آنها کمترین وظیفه حاکمیت است را نداشته باشند. لذا تلاش برای کاهش آسیبها را نباید در سیستمی که تاکنون یا دستکم طی سالهای اخیر ارادهای بر رفع مشکلات نداشته است، نباید جستجو کرد. سیستم سیاستورزی در ایران مسیری دیگرگون را انتخاب کرده است. مسیری که خارج از اراده و خواست حداکثری مردم است. لذا دلسوزان باید در همین حاکمیت موجود راهبردی جز سیاستورزی را انتخاب کنند.
در میان فرامین هفتگانه مقام معظم رهبری خطاب به افسران جنگ نرم و فعالان فضای مجازی که در بیاناتشان به مناسبت عید سعید مبعث بر آن تاکید نمودند، بصیرت را میتوان چراغ راه حرکت و معنی دهنده به دیگر اولویتهای این میدان نظیر امیدآفرینی، توصیه به ایستادگی، تنبلی نکردن و خسته نشدن و تواصی به حق و صبر دانست. عنصری که نبود یا کمبود آن حتی در جنگهای نظامی نیز به رغم برتریهای سختافزاری نمیتواند برای نیروی عمل کننده پیروزی به همراه بیاورد که شاید دوران ۸ ساله جنگ تحمیلی نظام سلطه علیه مردم ایران را بتوان میدانی عملی برای سنجش کارایی این عنصر دانست.
مؤلفههای اصلی بصیرت که طبعاً کارکرد یکسانی در جنگ سخت و جنگ نرم دارند برگرفته از مفهوم آن است. زیرا هدف کلی از بصیرت، شناخت و شناساندن حق و حقیقت است تا در سایۀ بصیرت و روشن دلی، جامعه رو به تکامل و سعادت پیش برود و شرایطی فراهم آید که جامعه اسلامی در مسیر حق قرار گیرد، به کمال نهایی برسد و زمینهساز حکومت عدل الهی شود. به همین دلیل مؤلفه اصلی بصیرت شناخت و بینش صحیح و عمیق نسبت به اصول و مبانی است ومؤلفه دیگر آن ایمان و باور قلبی به مسیری است که انسان برگزیده است و لازمه این دو عقل است که جهت دهنده گرایش هاست، نه وسوسههای شیطانی که اگر چنین باشد نتیجه پیروی از وسوسههای شیطانی دوری از بصیرت است.
محصول بصیرت در دوران دفاع مقدس ظهور رزمندگانی در میدان عمل وجهاد بود که تمام معیارهای مادی در جنگهای نظامی را برهم ریخته و صحنههایی را خلق کردند که حتی عقل از درک آن قاصر و زبان در بیان آن الکن است و آنچه که امروز به ایران توان بازدارندگی و ایستادگی در برابر قدرتهای سلطه را داده است، محصول تجلی این مؤلفهها در کارزار نظامی و جنگ سخت است و به همین دلیل است که دشمن بعد از ناکامی در مقابله با مردم ایران در جنگ تحمیلی هشت ساله سراغ جنگ نرم و تهاجم فرهنگی رفته است تا از آن طریق بتواند شکستهای خود را جبران کند، چرا که تصورشان این است که با بهره گیری از رسانهها و فضای مجازی وبا اتکا به ظرفیت عوامل و سرپلهای داخلی قادر خواهد بود که مقاومت مردم ایران را بشکند وآنچه که در سالهای اخیر در حمایت دشمنان از فتنه ۸۸ وتلاشهای بعدی برای افزایش فشار حداکثری و دامن زدن به نارضایتیهای اجتماعی صورت گرفته است، محصول همین برآورد است.
مؤلفههای بصیرت در جنگ نرم نیز همان مؤلفهها است با این تفاوت که صحنه جنگ نرم به شفافیت صحنه جنگ سخت نیست چرا که در جنگ سخت تشخیص مصادیق دوست از دشمن چندان دشوار نیست و صف بندیها کاملا روشن است. اما در جنگ نرم به دلیل پیچیدگی صحنه و حوزههای آن که عمدتاً فرهنگی اجتماعی است و هدف اصلی آن نیز تأثیرگذاری بر انتخابها و فرایندهای تصمیمگیری و الگوهای رفتاری و نهایتاً تغییر محاسبات است، طبعاً مقابله با آن دشوارتر و نیازمند تجهیز و ظرفیت سازیهای مناسب برای آن صحنه است.
رهبر معظم انقلاب در بیاناتشان به مناسبت عید سعید مبعث با تأکید بر اینکه مقابله در جنگ نرم با دشمن از جنگ سخت دشوارتر است یاد آور شدند: «دشمن در این جنگ نرم دو حرکت را انجام میدهد: یکی این است که این زنجیره تواصی به حق و به صبر را قطع کند؛ دوّم اینکه حقایق را وارونه نشان بدهد که تبلیغات فراوانی هم دارند که حقایق عالم را راحت به عکس و به دروغ وارونه نشان بدهند. امّا اینکه رشته تواصی به حق و صبر را در بین مؤمنان قطع کند، جریان تواصی را قطع کنند، چیز خطرناکی است؛ [اینکه]کاری کنند که مؤمنین به یکدیگر توصیه نکنند، همدیگر را حفظ نکنند، به یکدیگر امید ندهند؛ اگر قطع این جریان، بریده شدن جریان تواصی در جامعه اتّفاق بیفتد، خیلی خطرناک است. این موجب میشود که انسانها احساس تنهایی کنند، احساس نومیدی کنند و ارادهها ضعیف بشود، امیدها کمرنگ بشود، جرئت اقدام از دست برود. وقتی تواصی نبود، این اتّفاقات میافتد؛ و طبعاً وقتی این جور شد، امیدها کم شد و جرئتها کم شد و ارادهها ضعیف شد، قهراً هدفهای عالی و متعالی به تدریج از دسترس دور میشود و کمرنگ میشود و دستنیافتنی به نظر میرسد و به دست فراموشی سپرده میشود.» ایشان سپس خطاب به افسران جنگ نرم تأکید میکنند: «افسران جنگ نرم ما نباید اجازه بدهند این اتّفاق بیفتد. من یک وقتی گفتم جوانهای ما افسران جنگ نرم ما هستند. جوانها نباید اجازه بدهند یک چنین اتّفاقی بیفتد و باید امیدآفرینی کنند، باید توصیه به ایستادگی، توصیه به تنبلی نکردن، توصیه به خسته نشدن کنند؛ اینها کارهایی است که جوانهای ما که گفتیم افسران جنگ نرم هستند بر عهده دارند».
اما نکته مهم در این عرصه وجود ضعفها وآسیب پذیریهای داخلی در مواجهه با جنگ نرم است، با توجه به دست برتر دشمن در عرصه سخت افزاری و بستر فراگیر و گستردهای که ایجاد کرده و هدف اصلی این نوع شبکه سازیها هم تاثیرگذاری بر افکار عمومی جامعه هدف و بر هم زدن سیستم اطلاع رسانی داخلی کشورهای موردنظر میباشد و هر قدر هم زمان میگذرد با رشد تکنولوژی و تکنیکهای رسانهای روشهای کار این شبکهها پیچیدهتر میشود، طبیعتاً لایههای جنگ نرم پیچیدهتر، کاملتر و شناخت این ترفند و شگردها سختتر میشود. در نقطه مقابل یکی از مهمترین مشکلات و ضعفهای ما عدم استفاده از تمام ظرفیتهای نرم افزاری خود در جنگ سایبری و دیپلماسی عمومی است. اساسیترین عنصر قدرت نرم، مردم هستند. سرمایه اجتماعی، اعتماد عمومی، مشارکت عمومی، فرهنگ عمومی، آموزشهای عمومی ودیگر مؤلفهها از این دست است که باید بیشترین تمرکز و توجه را به آن داشت. استفاده از ظرفیتهای مردم برای مقابله با این فشارهای خارجی بیشترین موفقیت را درپی خواهد داشت.
به همین دلیل است که رهبری بار دیگر درهمین دیدار بر ظرفیتهای داخلی وتأکید بر حضور جوانان در این عرصه تأکید ویادآور میشوند: «البتّه امروز فضای مجازی یک فرصتی است برای این کار. حالا دشمنان از فضای مجازی جور دیگر استفاده میکنند، امّا شما جوانهای عزیز این جوری از آن استفاده کنید: از فضای مجازی استفاده کنید برای امیدآفرینی، برای توصیه به صبر، برای توصیه به حق، برای بصیرتآفرینی، برای توصیه به خسته نشدن، تنبلی نکردن، بیکاره نماندن و مانند اینها.»
ارسال نظرات