روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
پنجاه و نهمین انتخابات ریاستجمهوری آمریکا که سهشنبه هفته آینده (سوم نوامبر برابر با 13 آبانماه) برگزار میشود، شاید یکی از «حساسترین» انتخابات تاریخ این کشور باشد. «حساس» از این باب که، نامزدهای شرکتکننده در آن، هر دو به شکلی، (جو بایدن به تلویح و دونالد ترامپ به تصریح) بارها اعلام کردهاند، اگر نام آنها بهعنوان پیروز انتخابات اعلام نشود، در انتخابات تقلب شده و نتایج را نخواهند پذیرفت. این انتخابات به یک دلیل دیگر «خاص» و «حساس» است و آن دلیل، خودِ شخصیتهای خاص دو نامزد انتخابات است. هر دو نامزد بنابر اعلام روانشناسان، دچار زوال عقلند و یکی از آنها حتی دچار معجونی از بیماریهای روانی از جمله خودبرتربینی و خودشیفتگی مفرط است. همین مسائل در کنار برخی دلایل اقتصادی و جامعهشناختی جامعه آمریکا باعث شده بسیاری از کارشناسان تراز اول دنیا پیشبینی کنند، این انتخابات با انتخابات قبلی ریاستجمهوری آمریکا متفاوت خواهد بود. در اینباره اگرچه پیش از این گفته و نوشتهایم اما بهدلیل حساسیت موضوع و نزدیک بودن روز انتخابات (7 روز دیگر) گفتنیهای دیگری هست که مطرح کنیم. بخوانید:
1- «جنگ داخلی»، «هرج و مرج»، «تجزیه»، «تقویت گروههای ناسیونالیست و نژادپرست» و در یک کلام «افول آمریکا» از جمله تعابیری است که طی یکی سه چهار ماه گذشته در توصیف ایام پس از انتخابات ریاستجمهوری2020 آمریکا از دهان کارشناسان زیادی خارج شده و رسانههای معتبر متعددی نیز چه در آمریکا و چه خارج از این کشور وقوع آنها را «محتمل» خواندهاند. بهعنوان فقط یک مثال، «توماس فریدمن»، ستوننویس مطرح نیویورکتایمز ماهگذشته طی گفتوگویی با سیانان گفت، این انتخابات میتواند به جنگ داخلی منجر شود چون، علائمی وجود دارد که، پیش از آغاز جنگهای داخلی، بروز میکند:
«میدانید که من کارم را بهعنوان خبرنگار در لبنان و با پوشش اخبار دومین جنگ داخلی در تاریخ لبنان شروع کردم اما به شدت وحشت دارم که خودم را در موقعیتی بیابم که کارم را بهعنوان خبرنگار با پوشش خبرهای جنگ دوم داخلی بالقوه آمریکا در تاریخش به پایان برسانم... بهنظر من آنچه طی روزهای گذشته رخ داده است، هشدار درجه ششم درباره احتمال آتشافروزی است... رئیسجمهور ایالات متحده به همه ما گفته است که یا من برنده انتخابات میشوم یا اینکه من مشروعیت انتخابات را زیر سؤال میبرم و این انتخابی است که شماها دارید... اگر شما هماکنون نگران اوضاع نیستید و از اینکه چه اتفاقی ممکن است بیفتد وحشتزده نیستید، باید بگویم که اینطور نیست که ما شاید یک انتخابات مناقشهبرانگیز داشته باشیم بلکه اوضاع این است که ما تقریبا بهطور قطع و یقین، یک انتخابات مناقشهبرانگیز خواهیم داشت مگر اینکه ترامپ برنده شود».
2- اوضاع وقتی پیچیدهتر و حساستر میشود که بدانیم، موضوع فقط جو بایدن و دونالد ترامپ نیست! میلیونها نفر از مردم آمریکا نیز اعلام کردهاند، اگر نامزد مورد حمایتشان پیروز انتخابات اعلام نشود، یعنی تقلب شده و آنها نتایج را نخواهند پذیرفت. این خبر را دیروز خبرگزاری رویترز منتشر کرد. نظرسنجی این خبرگزاری که با مشارکت موسسه «ایپسوس» صورت گرفته نشان میدهد، بیش از 43 درصد از حامیان «جو بایدن» و 41 درصد از حامیان «دونالد ترامپ» گفتهاند، فقط در صورتی نتایج انتخابات را خواهند پذیرفت که پیروز انتخابات نامزد مورد حمایت آنها باشد! در جامعهای که نه نامزدهای انتخابات نتایج را بپذیرند و نه حامیان نامزدها، رسیدن به نتیجهای که امثال «توماس فریدمن» به آن رسیدهاند، اصلا عجیب نیست.
3- وقتی صحبت هرج و مرج و جنگ داخلی میشود، عمدتاً «حفظ جان» تبدیل به اولویت نخست شهروندان آن کشور خواهد شد. اگر با جامعهای مثل جامعه آمریکا سروکار داشته باشی، اوضاع کمی پیچیدهتر هم خواهد شد. دیروز خبری به نقل از «بلومبرگ» منتشر شد مبنی بر اینکه، مردم آمریکا دیوانهوار به فروشگاههای اسلحهفروشی هجوم آورده و در حال خرید سلاح و جلیقههای ضدگلولهاند: «بهتازگی شاهد موج دوم علاقه آمریکاییها به خرید انواع تسلیحات هستیم؛ چرا که مردم نگران ناآرامیهایی هستند که در روزهای نزدیک به انتخابات، روز انتخابات و بعد از آن رخ میدهند...در نتیجه این شرایط، جلیقههای ضدگلوله، و ماسکهای مقاوم در برابر گلولههای ساچمهای فروخته میشوند و مردم عادی علاقه زیادی به خرید این اقلام از خود نشان میدهند. اینها افرادی هستند که در کوئینز و سانفرانسیسکو زندگی میکنند و تا همین اواخر هرگز علاقهای به خرید این تجهیزات نظامی نشان نمیدادند، اما اکنون احساس میکنند باید این کار را انجام دهند».
4- ترجیح ما در انتخابات آمریکا، پیروزی کدام نامزد است؟ این سؤال شاید، سؤال بسیاری از مردم کشور ما باشد. وقتی چنین سؤالی مطرح میشود - لااقل بین ما ایرانیها - باید توجه داشت از پیروزی یک نامزد عادی در انتخابات ریاستجمهوری یک کشور عادی حرف نمیزنیم! ما داریم راجع به «دشمن» حرف میزنیم. فقط یک رئیسجمهور در آمریکا نشان دهید که در همین چهل و چند سال گذشته، با ملت ایران دشمنی نکرده و تحریمی علیه ما وضع نکرده باشد. تلاش برای کودتای رنگی و نظامی، تحمیل جنگ 8 ساله، ترور دانشمندان و... که جای خود دارد. این دشمنی منحصر به پس از انقلاب اسلامی هم نیست. اینکه کسی بگوید بین ترامپ و جو بایدن تفاوتی نیست، قطعا اشتباه میکند. این دو حتما با هم تفاوت دارند. این را میشود از برنامهها، شعارها، مواضع و سیاستهای بعضا متضادشان در مواجهه با مسائل مختلف داخلی و خارجی فهمید. آنها حتی وقتی به «ایران» میرسند نیز، مواضع متفاوتی میگیرند اما این تفاوت موضع، به هیچ وجه در «هدف» آنها نیست. آنها چون دشمنند، صرفا در «روش دشمنی» با ایران دچار اختلافند. یکی میگوید، با برجام «باید ایران را مهار کرد»، دیگری میگوید، با یک مذاکره جدید «باید ایران را مهار کرد». هر دو به زعم خود، دنبال مهار ایرانند!
5- اینکه چرا برخی در کشور تنها راهحل برونرفت از وضع موجود را «مذاکره» میدانند نیز مسئله جالبی است. طرفداران این روش غالباً (نه همه آنها) چند ویژگی مشخص دارند. یک) تنها کاری که بلد نیستند، همین «مذاکره» است! این را میتوان از بلایی که با اسم مذاکره و برجام بر سر اقتصاد و معیشت این مردم آوردند فهمید. غالباً، پشت «مردم» و مشکلات آنها پنهان میشوند. پشت مشکلاتی که خود، عامل ایجادشان هستند! اعتقادی به توانایی داخلی و اینکه، به غیر از آمریکا، کشورهای دیگری هم هستند که بتوان با آنها تعامل کرد، ندارند، قطبنمایشان همیشه و تحت هر شرایطی، «غرب» را نشان میدهد! برای رسیدن به مقصود، از ابزار تحریف بهره میبرند و در این راه هیچ حد و اندازهای را نمیشناسند، حتی اسلام و اهلبیت علیهمالسلام را! «چارهای نداریم» دائم وِرد زبانشان است اما هیچ وقت نمیگویند، وضعیت را با همین استدلالها و روشها به این نقطه(چارهای نداریم) رساندهاند! هیچگاه مسئولیت صریحترین مواضع و وعدههایی را که دادهاند، برعهده نمیگیرند و چهبسا حتی، با اظهار ضعف، به دشمن پالس «موثر واقع شدن تحریمها» را میفرستند تا باز هم تحریم شویم. آنقدر تحریم شویم که «آبرامز» نماینده ویژه آمریکا در امور ایران دیروز بگوید، تحریمهای ضدایرانی، تَه کشید. چیزی برای تحریم این کشور باقی نمانده است!
6- نیکلا سارکوزی، رئیسجمهور اسبق فرانسه با روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا گفته بود: «محوریت جهان در حال عبور از غرب به شرق است. ما برخلاف گذشته، بر جهان مسلط نیستیم. روی کار آمدن فردی مثل ترامپ که باورکردنی نبود، نشانه وخامت شرایط است نه علت آن». این و خیلی موارد مشابه دیگر که اینجا جای بررسی آنها نیست یعنی، غربیها خود وخامت اوضاع را درک کردهاند. یعنی فهمیدهاند در حال افولند و دور، دور غرب نیست. خدا میداند پس از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا یعنی 7 روز دیگر، این کشور در چه وضعیتی خواهد بود. شاید جنگ شود، شاید هم حاکمیت با ابزار قدرت و خشونت اوضاع را کنترل کند. اما آنچه تا اینجای کار مسلم شده اینکه، هم ترامپ و هم بایدن شمشیر را از رو بسته و گفتهاند، پیروز انتخابات هستند. پیشبینی نتیجه انتخابات سخت است. یا ترامپ پیروز میشود، یا بایدن، یا هر دو با هم؟
ترجیح ما همین، گزینه سوم است!
درخصــــوص مـــرگ یکی از شهروندان اهل خراسان که براساس روایـــت تصــــاویـــر و ویدیوهای منتشر شده، در معرض رفتار آشکارا خلاف قانون مأمور نیروی انتظامی (ضابط دادگستری) قرار گرفته بود، از منظر بایستههای نظام حقوقی، موازین حقوق اسلامی، تعهدات بینالمللی دولت و اقتضائات مصالح کلان ملی، گزارشی از سوی معاونت حقوقی رئیسجمهور در مقام پیگیری اجرای اصول قانون اساسی تنظیم گردیده که بر ملاحظات زیر استوار است:
1- اصل دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران کرامت و ارزش والای انسان و اصل بیست و دوم مصونیت از تعرض به جان، حیثیت و غیره افراد را مورد تأکید قرار میدهد. بر همین مبناست که در اصل سی و نهم قانون اساسی با تأکید صریح بر وضعیت کسانی که از آزادی و قدرت محرومند، اعلام شده است که ...
«هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده، به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است». هیچ یک از قوانین موضوعه کشور، تعرض به جان و حیثیت افراد، مانند آنچه در واقعه فوق دیده میشود را تجویز نکرده است و بر همین مبنا، هیچ مقام قضایی و به طریق اولی هیچ ضابط قوه قضائیه حق ندارد از حدود پیشبینی شده در قوانین انحراف حاصل کند.
2- قانون اساسی بر مبنای همین اصل کرامت والای انسان، تمام شهروندان را در موضعی برابر قرار داده است. بند 14 اصل سوم قانون اساسی «تأمین حقوق همهجانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون» را در شمار اهداف بنیادینی قرار داده است که دولت (حکومت) باید برای نیل به آن بکوشد. در اصول بیستم، سی و ششم، سی و هفتم و سی و هشتم نیز همین رویکرد شناسایی شده است.
3- در حقوق اسلام حتی نسبت به کسی که ارتکاب جرم قتل عمد توسط او پس از رسیدگی قضایی به طور قطعی احراز شده است، هیچ مجازاتی جز مجازات مقرر در حکم قطعی را نمیتوان اعمال نمود.
4- این مواضع قانون اساسی و موازین فقهی با مفاد اسناد بینالمللی مورد تعهد دولت نیز همسوست. مطابق ماده یک اعلامیه جهانی حقوق بشر: «همه افراد بشر آزاد و با حیثیت و حقوق یکسان زاییده میشوند و دارای موهبت خرد و وجدان هستند و باید با یکدیگر با روحیه برادری رفتار کنند». همچنین به موجب ماده (7) میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی (مصوب 1966 م) که دولت ایران نیز آن را پذیرفته است و طبق ماده 9 قانون مدنی در حکم قانون داخلی محسوب میشود: «هیچ کس را نمیتوان مورد آزار و شکنجه یا مجازاتها یا رفتارهای ظالمانه یا خلاف انسانی یا ترذیلی قرار داد.»
5- نظام حقوقی کیفری کشور تنها آنگاه به کمال میرسد که پاسدار کرامت و حیثیت ذاتی و برابر همه شهروندان در مقابل هر نوع تعرضی باشد و بر بنیاد هدف اصلاح و اعاده حیثیت اجتماعی بزهکاران سامان یافته باشد و به آینده محکومان و زندانیان پس از خروج از زندان بیندیشد. متأسفانه آنچه در خصوص شهروند مورد اشاره به وسیله ضابطان دادگستری اتفاق افتاده است، نقض آشکار قواعد مسلم حقوقی درخصوص رفتار با شهروندانی است که در مظان اتهام قرار گرفتهاند.
6- فصل دهم (در تقصیرات مقامات و مأمورین دولتی) از کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی (قانون تعزیرات و مجازاتهای بازدارنده) ضمانت اجراهای ناظر بر تخلف از موازین فوق را بیان کرده است. براساس ماده (570) این قانون: «هر یک از مقامات و مأمورین وابسته به نهادها و دستگاههای حکومتی که بر خلاف قانون، آزادی شخصی افراد ملت را سلب کند یا آنان را از حقوق مقرر در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران محروم نماید علاوه بر انفصال از خدمت و محرومیت یک تا پنج سال از مشاغل حکومتی به حبس از دو ماه تا سه سال محکوم خواهد شد.» در همین زمینه میتوان به ماده (579) نیز توجه داشت. ماده (7) قانون آیین دادرسی کیفری نیز رعایت حقوق شهروندی مقرر در قانون احترام به آزادیهای مشروع و حقوق شهروندی از سوی تمام ضابطان دادگستری را تابع تضمین ماده (570) قانون تعزیرات و مجازاتهای بازدارنده قرار داده است.
7- نظر به ضرورت «تلاش مداوم و مستمر در جهت حاکمیت کامل فرهنگ و ضوابط اسلامی در نیروی انتظامی» (بند 26 ماده 4 قانون تأسیس نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران) و با عنایت به مبانی پیش گفته، از نیروی انتظامی کشور به عنوان مأمور «استقرار نظم و امنیت و تأمین آسایش عمومی و فردی» (بند 1 ماده 4 قانون تأسیس نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران) انتظار میرود چنین اعمال مخل به اصل حاکمیت قانون و احترام حقوق شهروندی را از منظر قانونی و علوم جامعهشناسی و جرمشناسی مورد تحلیل و بازنگری و نظارت مجدانه قرار دهد و با ارائه و تقویت و توسعه آموزشهای قانونی و حرفهای لازم به نیروهای تحت امر، ضمن برخورد مقتضی با خاطیان و اطلاعرسانی در این خصوص، از تکرار چنین وقایع ناگواری پیشگیری نماید.
همچنین ضروری است، قوه قضائیه به موجب فصل دوم از بخش دوم قانون آیین دادرسی کیفری، اعمال نظارتهای قانونی بر ضابطان دادگستری درخصوص انجام وظایف مقرر را بیش از پیش وجهه همت خود قرار دهد تا خودسریهایی این چنین، موجب تضییع حقوق شهروندان نشود و هزینههای جبرانناپذیر بر کشور تحمیل ننماید.
در پایان تأکید مینماید که مأموریت نیروی انتظامی برای دستگیری و بازداشت شهروندان در معرض اتهام، مأموریتی است که در جایگاه ضابط دادگستری اعمال میشود و به موجب ماده (30) قانون آیین دادرسی کیفری، دادستان مکلف است بهطور مستمر دورههای آموزشی حین خدمت را جهت کسب مهارتهای لازم و ایفای وظایف قانونی برای ضابطان دادگستری برگزار نماید. به موجب ماده (12) آییننامه اجرایی احراز عنوان ضابط دادگستری نیز صدور کارت ویژه ضابط دادگستری منوط به دریافت گواهینامه گذراندن دوره آموزشی و تأیید دادستان خواهد بود.
بدیهی است که برای اطمینان از پیشگیری از چنین تخلفاتی، تکالیف قانونی فوق باید با جدیت و ممارست، پیگیری و اجرا شود.
جوجهرجل کاخ الیزه، کارزار جدیدی را برای اثبات خود در قامت یک رهبر اروپایی آغاز کرده که مثل کمپینهای صورتی قبلیاش محکوم به شکست است. این بار او تلاش دارد با راهاندازی کارزار ضد اسلامی نمایش کاریکاتورهای موهن خاتم پیامبران، حضرت محمدمصطفی(ص) به بیلبوردهای شهری یک کمدی شیطانی را در رقابت با کمدی الهی دانته در پاریس روی پرده ببرد، با این حال به نظر میرسد محصول چنین حماقتی، نقش بستن تصویری کاریکاتوری از خود این پسر 42 ساله باشد که توهم ناپلئونی یا دوگلی زده است. آنهایی که امانوئل مکرون را به خاطر اعلان جنگش به مسلمانان فرانسه، دیکتاتوری فاشیست در هیبت آدولف هیتلر تجسم کردهاند، او را بیش از حد جدی گرفتهاند. شاید فراموش کردهایم که در موارد پیشین، مکر مکرون خیلی سریع به خودش بازگشته است: تقلای ناکام برای کشاندن ترامپ به کارزار محیطزیستی بینالمللی، برنامه شکستخورده جایگزینی ناتو با یک نیروی اروپایی در شراکت قرون وسطایی با آلمان و بعد لغو پیمان با مرکل، میانجیگری بیهوده بین دولتهای ترامپ و روحانی و اعلام فروپاشی سیاسی اتحادیه اروپایی با هدف رهبری فرانسه بر ویرانههای آن که دست آخر نتیجهای برای پاریس و شخص او نداشت جز اعتراف خود او به پایان لیبرالیسمی که تنها مزیت تاریخی فرانسویها بر اروپا بود و حالا دیگر نیست. در حقیقت رئیسبازیهای کمیک مکرون به سبک بازرس کلوزو بیش از آنکه منطق سیاسی داشته باشد، از بحران هویتی او ناشی میشود.
در ۳ سالی که از ریاستجمهوریاش میگذرد، به هر دری زده تا خود را یک رهبر اروپایی و بینالمللی معرفی کند اما بهندرت کسی او را به عنوان یک رجل سیاسی جاافتاده و تاثیرگذار به رسمیت میشناسد. هنوز مضحکه شدن کسی که خود را «نجاتبخش لبنان» میخواند، در فضای مطبوعاتی و مجازی فرانسویها فراموش نشده است. وقتی در سفر سراسیمه بیروت بود به او کنایه میزدند: مانوئل، پسر! مواظب لبنانیها باش، آنها هنوز کرونا نگرفتهاند. هنوز جای تحقیر هفته پیش مکرون توسط ترامپ خوب نشده که او را نخستوزیر فرانسه خواند یا بازار داغ مضحکه کردن خودش و همسر سالخوردهاش که از شبکههای اجتماعی به اظهارات رسمی دیپلماتیک هم کشید. در حالی که مخالفان داخلی چپ و راست موسیو پرزیدنت به ژستهای اقتدارگرایانه او چنین طعنه میزدند که «طرف میخواهد بناپارت باشد اما هنوز مادرش او را این طرف و آن طرف میبرد»، ژائیر بولسونارو، رئیسجمهور برزیل هم دلش نیامد همتای فرانسوی خود را از چنین کنایههایی بینصیب بگذارد که در واقع اشارهشان به «بریژیت» همسر مکرون است که 25 سال از خودش بزرگتر است. آخرین پرده از ژانر طنز بشدت محبوب و مضحکه رئیسجمهور فرانسه را رجبطیب اردوغان همین چند روز پیش به نمایش گذاشت. رئیسجمهور ترکیه که خود به خاطر سیاستهای ضد و نقیضش به ملانصرالدین آک سارای مشهور شده، اوایل هفته مکرون را فردی گمراه خوانده بود که «به خاطر رفتارش با صدها میلیون انسان معتقد به مذهبی دیگر باید معاینه روانی شود». بعد از آنکه مکرون مدعی آزادی بیان این طعنه همتای ترک را برنتابید و سفیر فرانسه را از آنکارا فراخواند نیز بار دیگر با درخواست رجب پاشا برای «معاینه مغزی» خود مواجه شد که او را بیش از پیش برافروخته کرد. جالب اینکه رئیسجمهور خام فرانسه، با حمله به مسلمانان تحت عنوان مبارزه با آنچه «تروریسم اسلامی» خوانده، حمایت بزرگترین مخالفان سیاسی داخلیاش یعنی حزب راستگرای جبهه ملی را کسب کرده که همیشه توسط خود او، حامیان لیبرالش و جریانهای سیاسی اصلی فرانسه و اروپا، «افراطی» خوانده شدهاند.
در شرایط عادی تبریک دیروز مارین لوپن، رهبر نزدیکترین جریان فرانسه به نئونازیها به مکرون میتوانست به معنای مرگ حزب سیاسی حاکم بر پاریس باشد اما ظاهرا شرایط مکرون در بحران پساکرونا اصلا عادی نیست. جالبتر اینکه منابع سیاسی غرب از جمله اچای هلییر، تحلیلگر برجسته مسائل جهان اسلام در بنیاد کارنگی آمریکا، ژست فاشیستی مکرون در فرانسه علیه مسلمانان را از مدتی قبل پیشبینی کرده بودند. او 10 روز پیش از حمله منجر به قتل معلم فرانسوی در حومه پاریس توسط نوجوان 18 ساله چچنی که بهانهای برای اسلامستیزی اخیر رژیم فرانسه شده، در مقالهای برای فارین پالیسی نوشته بود: مکرون از اقبال روزافزون جامعه کشورش به راستگرایان افراطی جبهه ملی وحشت کرده و تلاش میکند مواضعی افراطی شبیه لوپن اتخاذ کند تا توجهات را از او به سمت حزب لیبرال «به پیش» جلب کند! حالا شاهد به تحقق پیوستن آن پیشبینی به مسخرهترین شکل ممکنش هستیم. این دلقک دیکتاتور رئیس همان رژیمی است که به اسم دموکراسی در امور هر کشور دیگری دخالت کرده و میکند. او در حالی لعن و نفرین سکولارترین دولتهای اسلامی و عربی را به جان خریده که در همان حال مدعی نجات لبنان با اکثریتی مسلمان هم هست.
جدا از اینکه پلیس فرانسه هنوز هیچ مدرکی دال بر ارتباط ارگانی قاتل نوجوان معلم فرانسوی با گروههای تکفیری ارائه نداده است، جای این سوال وجود دارد که آیا اصرار ساموئل پاتی برای توهین به مقدسات دانشآموزان مسلمان خود ناقض قانون «آزادی بیان» در این کشور بوده یا خیر؟ قانونی که مشخصا توهین به یک شخص یا عقیدهاش بدون دادن فرصت کافی دفاع به او را ممنوع کرده است. دموکراسیخواهی مستبدانه و بیمارگونه مکرون ما را به یاد تصویری میاندازد که حساب شبکه آرتی در اینستاگرام منتشر کرد و اصرار رئیسجمهور فرانسه برای برگزاری انتخابات شهرداریها در اوج تعطیلیهای دوران قرنطینه را زیر سوال برد. آرتی با قرار دادن تاج پادشاهی بر سر مکرون و نسبت دادن عنوان امپراتور به او چنین به دموکراسی فرانسوی طعنه زده بود: «دموکراسی میتواند خیلی از اقدمات را انجام دهد اما ارزشهای آن در برابر کرونا مصونیت نمیآورد».
به همین ترتیب ژست دیکتاتورمآبانه هم نمیتواند باعث شود جهان یک دلقک را جدی بگیرد.
باوجود برخی نظرسنجیها مبنی بر پیشرفت جو بایدن در انتخابات مردمی اما آنچه در این انتخابات تعیینکننده است، وجود کارتهای الکترال است که در نهایت رئیسجمهور برنده را اعلام خواهد کرد. از آنجایی که عمدتا دارندگان کارتهای الکترال گرایشهای نژادپرستانه دارند و از سوی دیگر اغلب صاحبان کارتهای الکترال دارای ریشههای صهیونیستی هستند، لذا به نظر میرسد که در نهایت این احتمال وجود دارد که دونالد ترامپ کارتهای الکترال بیشتری از ایالتهای مهم آمریکا دریافت خواهد کرد.
با توجه به اینکه دونالد ترامپ در طول نزدیک به چهار سال گذشته تمام توان سیاسی و اقتصادی خود را برای تقویت رژیمصهیونیستی بهکار گرفت، لذا لابی صهیونیستی بهشدت از دونالد ترامپ برای پیروزی مجدد در انتخابات حمایت خواهد کرد. از سوی دیگر اکثریت مردم آمریکا بهویژه نخبگان سفیدپوست همواره از دونالد ترامپ پشتیبانی کردهاند زیرا جامعه سفیدپوست آمریکا در دوران حاکمیت دونالد ترامپ در کاخ سفید به سمت گسترش فضای نژادپرستانه حرکت کرده است.
در مذاکرات اخیر میان نامزدهای حزب دموکرات و حزب جمهوریخواه، اگرچه جوبایدن از منطق گفتمانی بالاتری برخوردار بود اما ادبیات پرخاشگرانه دونالد ترامپ سازگاری بالایی با جامعه نژادپرست سفیدپوست آمریکا دارد.
برآیند نظرسنجیها نشان میدهد که جو بایدن در ابعاد انتخابات مردمی رای بالایی خواهد آورد اما کسب آرای دارندگان کارتهای الکترال برای جو بایدن، نامزد حزب دموکرات بسیار مشکل است. بنابراین انتخابات پیش روی آمریکا از پیچیدگی بسیار بالایی برخوردار است و حتی ممکن است که چالشهای سیاسی و امنیتی برای نامزدهای دو حزب بهوجود بیاورد.
از این رو، پیشبینی برنده نهایی این انتخابات تا آخرین لحظه دشوار است اما حرکت جامعه نخبگان آمریکا و همچنین لابی صهیونیستی و اموال کشورهای نفتخیز عرب به سمت و سوی انتخاب مجدد دونالد ترامپ خواهد بود. از طرفی قاضی جدید دیوان عالی ایالاتمتحده بهطور طبیعی بهدلیل گرایش به حزب جمهوریخواه و ترامپ در صورت ارجاع پرونده انتخاباتی به دادگاه عالی فدرال به نفع دونالد ترامپ رای خواهد داد. حتی برخی گزارشها نشان میدهد که روث بیردر گینزبرگ، قاضی سابق دیوان عالی ایالاتمتحده بهصورتی مشکوک درگذشته و به این دلیل که نسبت به حزب دموکرات گرایش بیشتری داشت.
دراینصورت طبیعی است که اگر دونالد ترامپ بار دیگر انتخاب شود، چالشهای جدی برای ایران، روسیه و چین ایجاد خواهد کرد و منطقه غرب آسیا با بحرانهای امنیتی جدیدی مواجه خواهد شد. اما در صورتی که جو بایدن در انتخابات پیروز شود، قطعا فضای جدیدی بر منطقه حاکم خواهد بود، هرچند که در سیاست کلان هر دو نامزد، مساله امنیت رژیمصهیونیستی و حزب برتری هژمونی آمریکا و همپیمانان این کشور در جهان از اولویت بالایی برخوردار است.
درخصوص تاثیر انتخابات بر اوضاع داخلی ایران بهویژه در حوزه اقتصادی طبیعی است که انتخاب جو بایدن به لحاظ روانی و در کوتاهمدت تاثیر مهمی خواهد داشت اما در درازمدت جو بایدن نخواهد توانست در خصوص ایران و تعامل با ایران رفتار منصفانهای داشته باشد. درهرحال، این انتخابات در مقایسه با انتخابات گذشته ایالاتمتحده از اهمیت بیشتری برخوردار است و تاثیرات جهانی آن کاملا آشکار خواهد شد.
فرانسه برای زنده نگه داشتن احساسات ضد اسلامی در این کشور دلیل دارد، یک دلیل هراسآور: افزایش روزافزون شمار مسلمانان این کشور و احتمال تغییرات آینده.
«دفاع ماکرون از کارتون»، در واقع دفاع از برنامه تنظیم شدهای است که دولت فرانسه برای برپاداشتن تنش با جهان اسلام دارد تا از پرتو این تنش که میتواند هزینههایی نیز برای فرانسه داشته باشد، بهانه کافی برای تغییر مسیر بالندگی اسلام در مهد تمدن غربی پیدا کند.
چند سال پیش از این یکی از دولتمردان فرانسه هشدار داد که حتی اگر روزی شمار مسلمانان در فرانسه اکثریت شود، فرانسه اجازه تغییر قانون اساسی و تغییر حکومت را نخواهد داد! این هشدار به خوبی نشان میداد در فرانسه چه فرایندی در جریان است و دولتهای فرانسه از چه چیز بیم دارند.
در سالهای اخیر اخباری درباره تصمیم فرانسه برای بازگرداندن شهروندان مسلمان این کشور به آفریقای شمالی به بهانه بنیادگرایی اسلامی منتشر شده است. این در حالی است که اخبار رسمی نشان میدهد در همین سالها ۴ تا ۵ هزار نفر سالانه در فرانسه به دین اسلام تشرف پیدا کردهاند و حدود سه برابر این تعداد یعنی سالانه ۱۵ هزار نفر مسلمان به فرانسه پناهنده شدهاند و رقم عجیبتر اینکه سالانه حدود یکصدهزار مسلمان به فرانسه مهاجرت قانونی داشتهاند، به طوری که مطابق گزارش اندیشکده امریکایی «پیو» در فاصله سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۶ نیم میلیون مسلمان به فرانسه مهاجرت قانونی داشتهاند.
این درهای باز طبیعتاً برای بهرهمندی از مسلمانی مهاجران نبوده است! فرانسه و برخی دیگر از اروپائیان جمعیت پیری دارند و به ناچار باید پذیرای جمعیت جوان باشند و این مسلمانان مستعمرات سابق فرانسه هستند که با دانستن زبان فرانسه و با پیوستگیهای فرهنگی سدههای اخیر، فرانسه را برای مهاجرت انتخاب میکنند. مستعمراتی در کل شاخ آفریقا و آفریقای مرکزی که الجزایر، مراکش و تونس را در صدر مهاجرت به فرانسه قرار داده است.
ترکیب تیمهای ملی فرانسه که گاه یکدست از سیاهپوستان و مهاجران شمال آفریقاست و حضور مسلمانان متخصص در مشاغل دیگر نشان میدهد که داستان آینده فرانسه چگونه در حال نگارش است.
جمعیت فعلی مسلمانان فرانسه را ۶ میلیون نفر (۱۰ درصد کل جمعیت) تخمین میزنند و پیشبینی شده است که با همین رشد مهاجرت قانونی این تعداد در سال ۲۰۵۰ به ۱۳ میلیون نفر برسد و اگر پناهندگی نیز ادامه یابد، بیشتر از این هم خواهد بود که به حدود ۲۰ درصد کل جمعیت افزایش خواهد یافت. این وضعیت برای انگلیس، آلمان، بلژیک و برخی دیگر از کشورهای اروپایی نیز مشابه است. به طوری که پیشبینی شده است جمعیت مسلمانان اروپا در ۲۰۵۰ به ۱۱ درصد کل جمعیت اروپا یعنی دوبرابر شمار فعلی برسد که بیشتر آنها نیز در سه کشور انگلیس، فرانسه و آلمان ساکن خواهند بود.
حال میتوان فهمید نزاع ماکرون با اسلام بیش از آنکه در گذشته ریشه داشته باشد، در آینده ریشه دارد!
نگارنده سال ۸۸ توفیق حج تمتع یافت. در اوقات منا، حاجی فرانسوی باسوادی گعدهای گرفته بود و از اسلام آوردن «فوج فوج» فرانسویان به دین اسلام سخن میگفت و از اینکه مسلمانی در فرانسه مایهدار است و تقید به نماز و روزه و مناسک در میان مسلمانان رقم بالایی است، به طوری که نظرسنجی یک روزنامه متعلق به کاتولیکها نشان میدهد ۷۱ درصد مسلمانان خود را فردی مؤمن میدانند، ۳۹ درصد تقید به نماز و ۷۶ درصد تقید به روزه دارند. همان زمان این آمار برای برخی شنوندگان بعید مینمایاند، اما من استدلال کردم که آمار رسمی تشرف به اسلام در فرانسه ۴ تا ۵ هزار نفر در سال است و اگر در ایران این تعداد هر سال ترسا میشدند، احتمالاً ما نیز آن را فوج فوج میدیدیم. البته آن حاجی فرانسوی ۱۰ سال پیش میگفت تغییر ترکیب جمعیتی فرانسه را نمیتوان با توپ و تشر مانع شد و دیر نیست که «جمهوری اسلامی فرانسه» داشته باشیم!
اکنون ماکرون به آینده میاندیشد و خود را در میان جمعیت جوان مسلمانی میبیند که به مسلمانی خود افتخار دارند و برای تغییر ترکیب جمعیت فرانسه در مقابل فرانسویهای پیر، ظرفیت اصلی به حساب میآیند. این کابوس او را به حمایت از کارتونهای توهینآمیز به پیامبر اسلام واداشته و آن را نشانه آزادی بیان در فرانسه میداند و البته عبارتی را که اردوغان در وصف او به کار برده برنمیتابد و میگوید «تهمت و توهین قابل تحمل نیست»!
آنچه واقعاً برای ماکرون قابل تحمل نیست، البته این حرفها نیست، آینده فرانسه با اکثریت مسلمانی است که تصمیم میگیرند برای خود قانون جدید بنویسند.
انتخابات آمریکا یکی از پرچالشترین و اثرگذارترین اخبار ماههای اخیر برای ایرانیان بوده است و حالا که یک هفته به روز نهایی آن نزدیک میشویم به بالاترین سطح اهمیت خود رسیده است. علیرغم اینکه باور دارم نمی توان نوسانات کوتاه مدت بازارهای مالی را در ابعاد وسیع و کلان تحلیل کرد، اما حقیقت این است در هفته های اخیر بازارهای مالی ایران پیرو اخبار ضد و نقیض انتخابات آمریکا دست خوش تغییراتی بزرگ و بعضا قابل توجه شده اند. ریزش هایی که در هفته گذشته توجه همگان را به سرنوشت انتخابات آمریکا جلب کرد و بازارهای مالی ایران منتظر این واقعه مهم هستند، تا به واسطه آن برای آینده خود تصمیم بگیرند !. اما حقیقت در پی این اخبار چیست ؟ آیا واقعا جوبایدن رئیس جمهوری زودهنگام آمریکاست؟ این روزها بسیاری با تکیه به نظرسنجی موسسات افکارسنجی آمریکایی و پیشتاز بودن جو بایدن در بعضی ایالت ها، او را گزینه اول ریاست جمهوری آمریکا می دانند.
در آمریکا، موسسات افکارسنجی زیادی فعالیت دارند که هر یک در تلاش اند تا با ارائه دقیقترین تحلیل سهم بازار مناسبی برای آینده خود پدید آورند؛ اما آیا این نظرسنجیها قطعی هستند؟ برای یافتن این جواب، باید نگاهی کوتاه به گذشته داشته باشیم که آشکارا مطرح می کند که در دوره پیشین انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، این نظرسنجی ها با درصد خطاهایی همراه بوده اند که همین درصد خطاها موجب آن شد تا ترامپ در روزهای آخر علیرغم رای کمتر، با دستیابی به آرای الکترال بیشتر، رئیس جمهوری آمریکا شود و موجب حیرت دموکراتهایی شود که خود را پیروز بیرقیب میدان می دانستند و بسیاری با همین اطمینان حتی پای صندوق های رای حضور نیافتند؛ اما این به آن معنا نیست که دموکرات ها این بار هم اشتباه دوره قبل را تکرار می کنند. بلکه به نظر می رسد این بار با ساختاریافتگی و دقت بیشتری سعی در فتح آرای الکترال دارند و تا به این لحظه از ترامپ نیز، بهتر عمل کرده اند.
در برابر این جمله خبری که «ترامپ در برخی نظرسنجی های ایالتی عقب است»، باید این پرسش درست را مطرح کرد که در کدام ایالت ؟ با چه مقدار آرای الکترال؟ و اعلام شده توسط کدام موسسه افکارسنجی آمریکایی؟ این شوق و جشن زودهنگام عده ای در ایران و یا واکنش مردم در بازاهای مالی به این اخبار، بیشتر یادآور ورزشکارانی است که با شادی زودهنگام بازی را می بازند !
حقیقت آنجاست که بر فرض مثال اگر ترامپ در ایالت های نورس داکاتا، نبرسکا و یا مین عقب باشد، حتی با اختلاف بیش از 3 درصد و درصد احتمالی خطا، نهایتا کمتر از 15 آرای الکترال از دست داده است. این در حالی است که آرای نهایی ایالات کلیدی آمریکا که درصد رقابت در آنها در بالاترین سطح ممکن است، همچنان مشخص نشده است.سخنرانی هفته قبل باراک اوباما در پنسیلوانیا، ایالتی که ترامپ با اختلاف یک درصدی، کلینتون را شکست داده بود و محل تحصیل ترامپ نیز می باشد، خود گواه آن است که رقابت اصلی بر سر آرای الکترال ایالت های کلیدی است و خود دموکرات ها نیز همچنان از پیروزی زودهنگام خود اطمینان ندارند. تا زمانی که سرنوشت انتخابات مردمی ایالت های فلوریدا، اوهایو، ویسکانسین، میشیگان و پنسیلوانیا مشخص نشود؛ هرگونه اخبار در خصوص پیروزی بایدن، شک برانگیز است. جالب است مطرح شود که در آخرین نظر سنجی یکی از همین موسسات افکارسنجی، به غیر از پنسیلوانیا، ترامپ پیشتاز رای مردمی در این ایالت ها بوده است.
شاید بتوان به فارسی این ایالت ها را ایالت های آونگی نامید و پیروزی ترامپ در این ایالت ها می تواند کاملا ورق نتیجه انتخابات را بازگرداند. بررسی دقیق آرای ایالتی و در نتیجه میزان آرای الکترال آن در این یادداشت نمی گنجد؛ اما آنچه که آشکار است این است که آرای الکترال پنج الی شش ایالت، می تواند به راحتی رئیس جمهور نهایی آمریکا را تغییر دهد، و علیرغم نزدیک بودن به انتخابات آمریکا و پیشتازی و یا برابری جو بایدن در برخی از آرای ایالتی، به معنای شکست کامل ترامپ نیست، و این شانس همچنان برای پیروزی او وجود دارد، اما حقیقت آنجاست که راه بسیار سختی پیش روی دونالد ترامپ است. هرگونه تصمیم گیری مالی کوتاه مدت به پشتوانه انتخابات آمریکا را عقلانی نمی بینم و توصیه می کنم که مردم با نگاه و چشم انداز بلند مدت سرمایه گذاری کنند و با تصمیمات هیجانی کوتاه مدت، به اقتصاد کلان کشور صدمه وارد نکنند.
در پی افزایش قیمت گوشت در روزهای اخیر، رئیس سازمان حمایت، قاچاق دام زنده را در برخی استان های مرزی عامل اصلی کمبود دام و افزایش قیمت دانست و از پیگیری این مشکل خبر داد.
واقعیت این است که یکی از تبعات مهم افزایش نرخ ارز، خروج کالاها از کشور است، به ویژه کالاهایی که متناسب با افزایش قیمت ارز، افزایش قیمت نداشته اند یا به دلیل یارانه ارز 4200 تومان، ارزان تر از قیمت واقعی عرضه می شوند، با این پدیده مواجه اند.
بخشی از کمبود آرد که در استان های مرزی نیز بیشتر است به همین دلیل است.اگر به وقایع سال 97 بازگردیم نیز همین معضل را می بینیم. همچنین سال 91 با همین معضل مواجه بودیم. این مسئله ما را با این واقعیت تلخ رو به رو می کند که نظام تصمیم گیری و اجرایی در برابر تحولات اقتصادی، واکنش منفعلانه و دیرهنگام دارد و پس از وقوع پدیده هایی نظیر جهش نرخ ارز، توجهی به تبعات احتمالی آن ندارد و با گذشت زمان و پس از رخ دادن تبعات، وارد ماجرا می شود.نظیر این اتفاق را در ماجرای صعود و نزول امسال بورس نیز می توان دید.
روز گذشته کمیسیون اقتصادی در گزارشی اعلام کرد که در سه ماه نخست سال با وجود ورود 50 هزار میلیارد تومان نقدینگی به بورس، فقط سه هزار و 500 میلیارد تومان عرضه سهام جدید صورت گرفته است.
واضح است که این فاصله زیاد بین عرضه و تقاضا، موجب افزایش قیمت ها و شکل گیری حباب در بورس می شود. این در حالی است که برخی تصمیمات دولت برای افزایش عرضه سهام با تاخیر تصویب شد و به مرحله اجرا رسید.
با شکل گیری روند صعودی شتابان بورس از همان روزهای انتهای سال 98 و به ویژه از ماه ابتدایی سال 99 واضح و مشخص بود که هرگونه تاخیر در عرضه سهام توسط مجموعه های شبه دولتی و ورود شرکت های جدید خصوصی به بورس چنین تبعاتی را به جا می گذارد.هم اکنون اقتصاد ایران در شرایطی به سر می برد که به دلیل تحریم ها و جنگ روانی سنگینی که آمریکایی ها برای فشار به اقتصاد ایران به راه انداخته اند، نیاز به تغییر در ساختار تصمیم گیری و چابک سازی نظام تصمیم گیری کاملا احساس می شود.
از سال 97 با مجوز رهبر انقلاب برای تشکیل شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران قوا، این مسئله تا حد زیادی محقق شد و در عمل ساختاری شکل گرفت که می توانست تصمیمات را با هماهنگی بین قوا و به سرعت بگیرد و اجرایی کند.
برخی تصمیمات برای مدیریت بازار ارز در نیمه دوم سال 97 و سال 98 نیز در همین ساختار گرفته شد ولی اکنون با توجه به تاخیر در برگزاری جلسات این شورا، امکان تصمیم گیری سریع در حوزه مشکلات اقتصادی کم شده است.
هرچند فارغ از این ساختار نیز در درون بخش های اجرایی به ویژه در دولت، اقدامات سریع و پیش دستانه در مواجهه با تبعات تحولات اقتصادی انتظار می رود و می توان از وزارتخانه ها و سازمان های اجرایی انتظار داشت که در مواجهه با تحولات اقتصادی و تبعات این تحولات، اقدامات به موقعی داشته باشند.
ارسال نظرات