روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
1- امیر مومنان در جنگ جمل، آنجا که پرچم را به دست فرزندش محمد حنفیه میسپرد، فرمود «تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ... کوهها حرکت میکنند اما تو پا برجا باش. دندانهایت را به هم بفشار. جمجمهات را به خدا بسپار. پایت را در زمین محکم و استوار کن». سپس فرمود «اِرْمِ بِبَصَرِکَ اَقْصَی الْقَوْمِ. چشمت را به دورترین صف دشمن بدوز». امیر مومنان (ع) همواره از کوته نظری و نگرش نوک دماغی پرهیز میداد و اینجا هم از فرمانده میدان میخواست نگاهش در خط مقدم (پیاده نظام) دشمن متوقف نماند و تا خیمه فرماندهی دشمن عمق پیدا کند.
2- نظم جهانی جدیدی در حال وقوع است. غرب، هراسان از انتقال محور جهانی قدرت، به تحولات غرب و شرق آسیا چشم دوخته است. سارکوزی رئیسجمهور اسبق فرانسه دو ماه قبل گفت «محور جهان در حال عبور از غرب، به شرق یعنی آسیاست. ما در گذشته بر جهان تسلط داشتیم، اما حالا به هیچ وجه مسلط نیستیم. روی کارآمدن ترامپ، علت وخیم شدن شرایط غرب نیست، بلکه نشانه آن است». قبل از او، جوزپ بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا تصریح کرد «تحلیلگران از مدتها پیش درباره پایان نظم تحت رهبری آمریکا و ظهور قرن آسیایی سخن گفتهاند. این اتفاق الان پیش چشم ما در حال وقوع است. شیوع بیماری کرونا، نقطه عطفی برای تغییر توازن قدرت از غرب به شرق است».
3- پیش از این دو سیاستمدار اروپایی، «ولفگانگ ایشینگر» رئیسکنفرانس امنیتی مونیخ، به ایندیپندنت گفته بود: «جهان در حال عبور از غرب به عصر پساغرب است. کاهش نفوذ اروپا و آمریکا زمینه را برای کشورهای دیگر فراهم کرده تا نظم جهانی جدیدی را شکل دهند... دولت آمریکا ممکن است به منزله کاتالیزور [شتابدهنده] عمل کند. در دوره جدید، بازیگران غیرغربی، امور بینالمللی را شکل میدهند. برخی از اساسیترین ارکان غرب و نظم جهانی تضعیف شده. ناکامی در پاسخ به درگیری سوریه و اوکراین، ضعف ما را آشکار و زمینه را برای پُر کردن خلأ توسط کشورهایی مانند ایران و روسیه فراهم کرد». این تحلیل خانم موگرینی معروف است که به «دیولت» گفت «قدرت رهبری آمریکا در حال زوال است. من هرگز آمریکا را تا این حد بیثبات و قطبی شده ندیده بودم».
4- شکست در مقابل جبهه مقاومت در جنگ عراق و سوریه و لبنان و فلسطین، کمر آمریکا را با خسارتی بالغ بر هشت هزار میلیارد دلار شکست. تصور این بود که انقلاب اسلامی با دو جنگ جهانی چهارم و سوم (تعبیر استراتژیستهای غرب برای جنگ افغانستان و عراق، و سپس جنگ نیابتی در عراق و سوریه) فرو میپاشد یا منفعل میشود. اما ایران با وجود فروپاشی بلوک شرق و انفعال روسیه و چین، ترمز آمریکا را کشید و به این دو کشور جرئت مواجهه اقتصادی، امنیتی و ژئوپلتیک با آمریکا را داد.
5- از نگاه طراحان اتاق جنگ دشمن، تنها راه محتمل مهار ایران که حتی مقابل تحریمهای فلجکننده و فشار حداکثری منفعل نشد، بیثباتسازی و گرفتار کردن در داخل است. این ماموریت را طیف غربگرا از طریق «تحریف نظری» و «تخریب میدانی» (خرابکاری و اخلال در کارکرد نظام مدیریتی) انجام میدهند. این طیف، نگاه اجارهای به حمایت از دولت داشت، اما اکنون در ماههای پایانی آن، ابایی ندارد که دولت را در جهت انجام ماموریت قربانی کند؛ شبیه کاری که سمیر جعجع و ولید جنبلاط در لبنان کردند. سوابق جنایت و خیانت این دو را همه میشناسند. آنها همواره حامیان دولت غربگرای حریری بودهاند اما ضمن برپایی آشوب به بهانه گرانی، نخستوزیر متحد خود را مجبور کردند استعفا دهد. حریری هم در این خیانت همراهی کرد و به مثابه یک مهره سوخته و تاریخ مصرف گذشته استعفا داد. البته ماموریت اصلی مزدوران غرب، کشاندن لبنان در کام جنگ داخلی دوباره بود که با درایت و بصیرت دبیرکل حزبالله ناکام ماند. جنگ داخلی پانزده سال (۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ میلادی) به طول انجامید و طی آن 150 هزار نفر کشته و صدها هزار نفر آواره یا ناچار از ترک لبنان شدند.
6- اواخر مهر پارسال، اعتراضات خیابانی در لبنان شکل گرفت. برخی اضلاع طیف 14 مارس که متهم اول فساد و ناکارآمدی دولت هستند، کوشیدند در آتش آشوب و بیثباتی بدمند. اما سید حسن نصرالله بهجای گروکشی و سوار شدن روی موج اعتراضات، آب بر آتش فتنه ریخت و گفت «باید مسئولانه سخن گفت. همه باید در برابر شرایط خطیر کشور مسئولیتپذیر باشند. برخی میخواهند از مسئولیت شانه خالی کنند. این، نشانه فقدان عِرق ملی و ارزشهای اخلاقی و انسانی در قبال سرنوشت مردم است... شایسته نیست برخی که در همه دولت ها حضور داشتند، اکنون سوار بر موج شده و مطالبه مبارزه با فساد کنند. با بحران جدی درخصوص عدم اعتماد مردم به مقامات مواجهیم. از کنارهگیری دولت حمایت نمیکنیم و دلیل آن هم این است که امکان ندارد دولت جدید طی یک سال تشکیل شود... اگر وقت آن برسد که حزبالله به خیابان بیاید، ما را در خیابان خواهید دید و همه معادلات تغییر خواهد کرد. آن وقت تا زمانی که اهداف محقق نشود، تجمعات را ترک نمیکنیم». با این حال، حریری آبان 98 استعفا کرد و به جای وی، حسان دیاب و سپس مصطفی ادیب مامور تشکیل کابینه شدند. اما آن دو هم تحت فشار خارجی استعفا دادند و وضعیت بیدولتی برای 11 ماه ادامه یافت. پیشبینی سید حسن نصرالله کاملا درست بود؛ هر چند او بیش از هرکس نسبت به سوء مدیریت دولت طی سه دهه گذشته معترض بود، اما نگذاشت کسی بنزین روی آتش دشمن ساخته بریزد. این رفتار حکیمانه، از فرمانده شجاع و نافذالبصیرهای صادر شد که «تزیپی لیونی» وزیر خارجه اسبق رژیم صهیونیستی دربارهاش گفته بود «هرگاه نصرالله سخنرانی میکند، ما در اسرائیل خود را میبازیم».
7- ایران، نه عراق است و نه لبنان. اما پایتخت مقاومت است و به همین دلیل، دشمن منفعل و نگران از سرنوشت غربگراها، مجبور است به برخی «لیبرال- داعش»ها دستور خودزنی بدهد؛ فشار به دولت برای استعفا. این همان کاری است که مدعیان حمایت از خاتمی، با شعار عبور از خاتمی و خروج از حاکمیت در آخر دولت اصلاحات مرتکب شدند. عایدی دشمن چیست؟ ایجاد بیثباتی سیاسی و مدیریتی وسط جنگ اقتصادی، مظلومنمایی به نفع طیف غربگرای متهم سوءمدیریت و مورد اعتراض مردم است، ممانعت از انباشت عبرتهای اعتماد به دشمن، و متهم کردن نظام به اینکه نگذاشت دولت کار کند، و... سناریوهای بعدی.
8- افراطیون مدعی اصلاحطلبی سه سال قبل با پروژه «تَکرار» در انتخابات، ادعا میکردند «ما تضمین وعدههای روحانی هستیم». حتی تیتر زدند که منتقدان دولت، دنبال پروژه «عبور از روحانی» هستند اما پس از دیدن افول شدید محبوبیت آقای روحانی و معترض شدن مردم، جا خالی دادند و عملیات روانی استعفا را پیش کشیدند. آنها همانها هستند که وقیحانه، آقای روحانی و دولتش را «نامزد و دولت اجارهای» خوانده بودند و اکنون در ماههای پایانی، نگاهی تاریخ مصرف گذشته داشتند. در مسئولیت نشناسی و غیر قابل اعتماد بودنشان، همین بس که مسئولیت قصور و تقصیرهای خود را نمیپذیرند و حتی حاضرند دولت را قربانی کنند، بلکه بتوانند از موقعیت بدهکار و متهم، به موقعیت پرسشگر و طلبکار(!) منتقل شوند. آنها با دادن آدرس اعتماد به آمریکا، در حق مردم خیانت کردند. در عین حال، با وجود عهدشکنی آمریکا، خواستار مذاکره مجدد شدند و در نشریه حزب اعتماد ملت نوشتند حتی اگر لازم باشد مثل رئیسجمهور صربستان تحقیر شویم و مثل برّه و برده مقابل ترامپ بنشینیم، عقلانی است(!) و همزمان، دروغ «مذاکره پنهانی» را که جعل نشریه کذاب کویتی (مثل خودشان وابسته به آمریکا) بود، باز نشر کردند تا القا کنند نظام دنبال مذاکره است.
9- ماموریت آنها یکی بیشتر نیست. همان که «اکبر- گ» از افراطیون مدعی اصلاحطلبی (عضو «اتاق فکر فتنه سبز در خارج» و همکار سابق حجاریان و علوی تبار در تروریسم رسانهای) چند ماه قبل فاش کرد: «ما کارمندان دولتهای راست افراطی، از طریق کروناهراسی، ایران و ایرانیان را نابود خواهیم کرد. ما کارمند رسمی بخش پروپاگاندای دولت ترامپ، بوریس جانسون، نتانیاهو و سعودی هستیم. وظیفه ما وحشتافکنی در ایران است تا با فروپاشاندن سازمان اجتماعی، مردم را به خشونت جمعی بکشانیم... گمان باطل نکنید که ما «مخالف سیاسی»، «مدافع حقوق بشر»، «فمینیست» و... هستیم؛ نه، ما فقط کارمند پروپاگاندای دولتهای راست افراطی هستیم. تلویزیون، مال بنسلمان است و «منبع معتبر» هم کسی جز خود او نیست... ما تشنه مرگ و خون مردم ایرانیم. کاری را که شدیدترین تحریمهای تاریخ نتوانست با ایران انجام دهد، ما موظفیم انجام دهیم».
10- ما با طیفی طرفیم که از وزیر و معاون وزیرش گرفته تا نماینده مجلس و صدها روزنامهنگارش، پس از سالها خیانت، به دامن انگلیس و آمریکا و فرانسه و آلسعود پناه بردند و با هدایت کارفرمایان، در آشوب سال 88 و خیانتهای بعدی نقشآفرینی کردند. آنها دو دهه قبل هم وقتی عملکرد دولت و مجلس مدعی اصلاحات، مردم را ناراضی کرد، دم از خروج از حاکمیت زدند و مدعی شدند دولت اختیارات ندارد؛ حتی خاتمی را اردک لنگ خواندند و خواستار عبور از او شدند. با این وجود، بیست سال بعد، مجددا وعدههای عوامفریبانه دادند و خسارتهای بزرگ را به کشور وارد کردند. آیا هدفی غیر از اجرای نقشه «نقطه جوش» (انباشت ناکارآمدی و نارضایتی) داشتند؟ چرا طابق النعل بالنعل بعثیهای عراق و فالانژیستهای لبنان رفتار کردند؟!
11- رهبر انقلاب در نگاهی دوراندیشانه، استیضاح و برکناری دولتمردان در ماههای پایانی دولت را به صلاح کشور و مردم نمیدانند. همچنانکه در ماههای پایانی دولت دهم (دولت آقای احمدینژاد) صلاح نمیدانستند و دیدیم که ماجرای تلخ استیضاح وزیر رفاه و کار در بهمن 1391، آوردهای جز تلخکامی برای مردم نداشت. اردیبهشت ماه امسال هم شاهد برکناری وزیر صمت توسط خود رئیسجمهور بودیم که خروجی آن، چیزی جز بیثباتی و معطلی پنج ماهه و سرریز نتایج منفی آن در بازار نبوده است. برکناری دولتمردان در ماههای پایانی، نتیجهای جز فرصتسوزی شش تا دوازده ماهه نخواهد داشت.
12- قطعا دشمن سرگرم جنگ اقتصادی و سیاسی (و رسانهای در بستر رهای فضای مجازی) است. اما آنچه به اقدام دشمن، اثر و ضریب میدهد، ندانمکاری داخلی در کنار اختلالهای عمدی است. برای نیروهای انقلابی هم مثل مردم، تحمل برخی بیتدبیری و سوءمدیریتها سخت است. آنها پیش و بیش از همه، نسبت به این رویکردهای غلط هشدار دادند و اکنون آن نگرانی، عمومی شده است. حتی دولتمردانی که مقامات آمریکایی را مودب و قابل اعتماد و امضایشان را تضمین میدانستند، آنها را لعنت میکنند. اکنون فراتر از دو رویکرد خلاف مصلحت (کنار زدن دولتمردان یا انفعال مطلق)، مسیر سومی را میشود رصد کرد که با وجود همه دشواریهایش، به مصلحت نزدیکتر است. اهتمام به همدلی و کمک برنامهای به دستگاههای مختلف دولتی در کنار مطالبهگری و نقد منصفانه. جریان انقلابی، با وجود داشتن انتقادات جدی، میتواند برنامههای همدلانه موردی را با هر یک از وزارتخانهها و مدیریتهای اقتصادی در جهت کاهش مشکلات تعریف کند و به سالم فرود آمدن هواپیمای دولت در ماههای پایانی کمک رساند. باید حتیالمقدور، بین دولت و طیف سیاسی خواستار عبور از آن، فاصلهگذاری کرد و ضمن حفظ ثبات سیاسی و اجرایی، میدان مانور را از نفوذیهای دشمن گرفت.
آقای رزمحسینی در شرایط بسیار دشوار و خطیری سکانداری وزارت صمت را پذیرفتند. نظام تولید و تجارت در ایران سختترین روزهای چند دهه اخیرش را میگذراند و با توجه به زمان باقی مانده از دوره قانونی دولت، صدرنشین تازه وزارت صمت، فرصت بسیار کوتاهی را برای به یادگار گذاشتن اثری ارزشمند در خدمت و ارزشآفرینی در این جایگاه، در اختیار دارد.
بر این اساس، شاید بهتر باشد جناب آقای رزمحسینی از میان تمام مسائل و مشکلاتی که این روزها به جان نظام تولید و تجارت کشور افتاده، به یکی از اصلیترین مشکلات و در عین حال نزدیکترینها به حوزه مسئولیتشان متمرکز شوند تا انشاءالله در این فرصت کوتاه، بتوانند اقدامات مؤثری را انجام دهند.
آن مشکل بزرگ و اصلی چیزی نیست جز عملکرد وزارت صمت! وزارت صمت به عنوان میراثدار وزارتخانههای صنایع و بازرگانی، رویکرد و جهتگیریهای دهه شصت در اقتصاد ایران، مانند محور پنداشتن دولت در مدیریت اکوسیستم تولید و تجارت، برتر پنداشتن تشخیص و شناخت کارشناسان دولتی نسبت به مدیران و کارآفرینان بخش خصوصی، نگرش معیشتی به اقتصاد را در ژنتیک و نظام فکری خود حفظ کرده و به این ترتیب خود تبدیل به یکی از مهمترین مشکلات پیشروی فعالان اقتصادی شدهاند.
در حال حاضر اولویت اصلی نظام تولید و تجارت کشور، برای همگام شدن با تحولات بزرگ و عموماً ناخوشایندی که در سالهای اخیر و با تحریمهای ظالمانه امریکا به اقتصاد ایران تحمیل شده است؛ انعطافپذیری و هوشمندی بیشتر است و در این مسیر بهترین کاری که دولتمردان میتوانند انجام دهند این است که خودشان مدیریت کنند و اجازه دهند بخش خصوصی فعالیتهای لازم را انجام دهد و البته در این میان از هرگونه تصمیمگیری بدون حضور بخش خصوصی پرهیز کنند.
آزادسازی و مقرراتزدایی رمز نجات اکوسیستم تولید و تجارت کشور است و گمان میکنم اولین و مهمترین خواسته فعالان اقتصادی بخصوص در بخش خصوصی واقعی از وزیر جدید این باشد که ماشین تولید مقررات این وزارتخانه را متوقف کند و وزارت متبوع خود را از مداخلات غیرمسئولانه و کارشناسی نشده در اکوسیستم اقتصادی کشور جدا کند و برحذر دارد. این امر کمک زیادی میکند تا فعالان بخش خصوصی مقتدرانه فعالیت کنند و در نظام اقتصادی نقشآفرین شوند.
موضوع دوم نظام تصمیمسازی و تصمیمگیری معیوب و متورم این وزارتخانه است که با اتکا به بضاعت نه چندان قابل قبول علمی بدنه کارشناسی خود، نسبت به دانش و تجربه انباشته بخش خصوصی بسته، در تصمیم گیریها از منطق تحلیل اقتصادی و سیاستگذاری مدرن بیگانه و در بسیاری از موارد حتی با سایر ارکان و اجزای نظام سیاستگذاری و حکمرانی اقتصادی کشور ناهماهنگ است.
اصلاح این نظام تصمیمسازی و تصمیمگیری، گشایش درهای وزارت صنعت، معدن و تجارت روی دانش و تجربه فعالان بخش خصوصی، شفافسازی رویههای تصمیمسازی بر اساس منطق اقتصاد و سیاستگذاری و در نهایت ترویج رویههای تصمیمگیری مشارکتی و اجماعگرا، با حضور و نقشآفرینی تمام ذینفعان واقعی هر تصمیم، یکی از پراولویتترین اقداماتی است که وزارت صمت میتواند در سال جهش تولید برای کمک به عبور اقتصاد ایران از این روزهای دشوار و بحرانی انجام دهد. در این مسیر و با اعتماد به بخش خصوصی میتوان از بحرانها عبور کرد و تبعات منفی تحریم را به کمترین حد رساند.
یکی از فرازهای افتخارآمیز در تاریخ انقلاب اسلامی نوع دفاع ملت ایران از این مرز و بوم ارزیابی میشود. آنچه در این زمینه به ثبت رسیده در تاریخ ما بیسابقه است؛ اینکه ملت بتواند در شرایط بسیار سخت و تحت فشار بسیار گسترده، نگذارد مهاجم حتی یک وجب از خاک را به اشغال خود دربیاورد. عملکرد افرادی که در جمهوری اسلامی امور کشور را به عهده داشتند، در مقایسه با دوران پهلوی که بدون هیچ جنگی بخشهای قابل توجهی از کشور را از دست دادیم یا در دوران قاجار که به دلیل ضعف در جنگها، بخشهایی از خاک ایران از قلمرو کشور جدا شد، بسیار افتخارآمیز است. در دوران پهلوی اول بر اساس تمایل بیگانگان، بخشهای موثر و تعیینکنندهای از خاک ایران به افغانستان داده شد که عواقب بسیار تلخی از لحاظ اقتصادی و شأنیت برای ملت ایران به دنبال داشت، بر همین اساس دسترسی مردم سیستانوبلوچستان به آب رودخانه هیرمند به حداقل رسید و استان زرخیزی که توان تامین همه محصولات کشاورزی و پروتئینی کشور را داشت، دچار قحطی، خشکسالی و فقر مطلق شد.
زمانی که همه قدرتها جمع شدند تا از طریق اشغال بخشی از خاک ایران، این ملت را وادار به از دست دادن استقلالش کنند و نتوانستند به هدف خود برسند، برگ زرینی از تاریخ کشور در انقلاب اسلامی ثبت شد، لذا تلاش گستردهای به وجود آمده تا با تحریف تاریخ، این برگ زرین را مخدوش کنند.
1- اخیرا تحریفکنندگان مدعی شدهاند فرماندهان جنگ مدیریت خوبی نداشتند و موجب افزایش تلفات شدهاند. هدف آنها محو این برگ زرین تاریخ کشور است و اینکه تردیدهایی را حول آن به وجود آورند. این مساله بسیار حائز اهمیت است که به آن توجه داشته باشیم که در نظام جمهوری اسلامی چه میزان تعلق خاطر به قلمروی سرزمینی داشته و چقدر نسبت به ملیت حساسیت وجود دارد.
2- نظام جمهوری اسلامی است که بیش از همه پادشاهان گذشته نسبت به ملیت و خاک غیرت به خرج داده است اما آنها که مدعی ملیگرایی و ملیتگرایی بودند، بدون جنگ بخشهایی از خاک را تقدیم بیگانگان کردند.
3- پهلوی اول و دوم هیچ غیرتی نسبت به ایرانیت در تاریخ به ثبت نرساندند که به بیگانگان بگویند چرا باید بحرین را برای منافع شما بدهیم.
حتی در دوران پهلوی دوم از جزایر سهگانه هم صرفنظر شد و حرکت نمایشی ترتیب دادند مردم را فریب دهند که ابوموسی را ارتش ایران به اشغال خود درآورده در حالی که بعدها مشخص شد خلاف واقع است و یک تفاهم با امارات داشتند که ایران پولی به عنوان اجاره دهد تا عده مشخصی از نیروهای ارتش شاهنشاهی ایران در قسمت غیرمسکونی ابوموسی اردو بزنند و بعد بر اساس خاطرات «اسدالله علم» به امارات اجاره دادند.
اگر انقلاب اسلامی رخ نمیداد جزایر سهگانه نیز از دست ما خارج شده بود. خوشبختانه انقلاب شد و مردم متوجه این پنهانکاری انگلیسیها و پهلویها شدند و حاکمیت ایران را بر این جزیره تثبیت کردند و مردانه ایستادند. با اینکه در ابتدای انقلاب، مردم با جنگ روبهرو شدند، هیچگاه نسبت به این جزایر بیتوجهی نکردند؛ اگرچه تبلیغات علیه ایران بسیار گسترش یافت و سعی کردند ایران را اشغالگر قلمداد کنند اما نظام جمهوری اسلامی مردانه ایستاد و جزایر را تحت حاکمیت خود درآورد و نگذاشت فریبی که در دوران پهلوی دوم ایجاد شده بود، در حاکمیت جمهوری اسلامی ایران بر جزایر اخلال ایجاد کند.
4- امروز جریان غربی میخواهد پهلویها را تطهیر کند، زیرا عملکرد آنها بسیار پرمسأله بوده و نشان دادند غیرتی نسبت به ایرانیت ندارند. این جریان به واسطه رسانههای مختلف که ایجاد شبهه میکنند و از طریق تحریف کردن تاریخ دفاعمقدس میخواهند بر این عملکرد شایسته و بینظیر در تاریخ ایران خدشه وارد کرده و آن را زیر سوال ببرند.
لذا باید مراقبت جدی نسبت به این مساله صورت گیرد و هوشمندی در این زمینه وجود داشته باشد.
واقعیت مطلب این است که اگر پول در اختیار خانوارها قرار بگیرد و حتی تعیین شود که با این پول جز کالاهای اساسی چیز دیگری نمیتوانند بخرند، باز راهکارهایی وجود دارد مبتنی بر اینکه پول صرف کالاهایی جز کالاهای اساسی شود.
به نظر میرسد با توجه به شبکه گسترده تعاونیهای مصرف کارکنان دولت، صندوقهای بازنشستگی و نهادهای امدادی و حمایتی اگر دولت بتواند بهجای پول، کالاهای اساسی تحویل دهد، شاید به هدفی که دارد سریعتر دست یابد و نتیجه زودتر تحقق پیدا کند. آنچه امروز بهخاطر تورم و کاهش قدرت خرید مردم مورد تهدید است، معیشت و همچنین سلامت خانوارهاست.
موضوع سلامت با پوشش بیمهای قابلجبران است که عملا نیز چنین شده است اما معیشت صرفا با پرداخت پول، کمی مشکل است که هدف قانونگذار تحقق پیدا کند. دولت از کانالهای مختلف اقدام به واردات کالاهای اساسی میکند و برای اینکه رانتی در بازار ایجاد نشود که آیا کالا با نرخ 4200 تومان بوده یا نرخ ارز آزاد، شاید سیستم توزیع تعاونیهای مصرف کمک کند که خانوارها به جای پول، مستقیم کالا دریافت کنند یا اینکه سیستم کوپن الکترونیکی طوری تعریف شود که معادل ریالی بدون پرداخت ریال کوپن برای دریافت کالاهای مورد نظر مبادله شود و هیچ امکانی برای کارت کشیدن در بنگاههای توزیع کالا به عنوان پول وجود نداشته باشد.
بنابراین در یک جمعبندی کلی باید گفت تامین نیازهای خانوارهای دهکهای پایین درآمدی امری مطلوب است. امروز بسیاری از کشورها چنین کارکردی را قبول دارند و انجام میدهند. فقط نکته در نحوه اجراست و به نظر میرسد دولت هر راهبردی که انتخاب میکند، نتیجه آن باید تحویل کالا باشد، نه صرفا پرداخت پول در کارتهای الکترونیکی. آنچه مسلم است اینکه توزیع کالا یا تامین کالا برای دهکهای پائین درآمدی موضوعی موقت است و نمیتواند دائمی باشد.
همچنان که اگر در آذر سال 1389 پرداخت یارانه برای کل ملت یک راهبرد اشتباه بود و باید به دهکهای کمدرآمدی پرداخت میشد و همچنین از ابتدا اعلام میشد که این پرداخت محدود به زمان خواهد بود، به نظر میرسد در مقطع کنونی هم باید جامعه هدف را تعیین کرد و هم طول زمان پرداخت کالاهای اساسی؛ اما نکته مهمتر طبیعتا این است که پس از رفع تحریمهای ظالمانه و عبور از ویروس کرونا و برگشت جامعه به شرایط عادی دولت باید به سراغ رونق کسب و کار مردم برود و بهتر آن است که فضایی ایجاد شود که سرمایهگذاری هم توسط دولت و هم توسط بخش خصوصی و هم جذب سرمایهگذاری خارجی منجر به افزایش تولید کالا و خدمات، افزایش اشتغال و بهبود فضای کسب و کار شود.
اینها راهکارهای اساسی است. هر نوع کمک چه در قالب کوپن الکترونیک یا هر عنوان دیگر یک مُسَکِن است و مُسَکِن هیچگاه به عنوان راهبرد درمان نخواهد بود؛ بهویژه در اقتصاد کشور.
اصلاحطلبان که اخیراً استعفاطلب شدهاند، از رئیسجمهور میخواهند که «نه برای اعتراض بلکه برای گشایش کار» استعفا دهد. شاید به گمان ایشان در این فرصت سه صد روز و نیم باقیمانده از دوره دوازدهم، نمیشود کار کرد. دلایل ایشان معمولاً از این جنس است: ۱-رئیسجمهور قدرت کافی ندارد. ۲-قدرت دارد، اما نمیگذارند کار کند. ۳-برنامه و خلاقیت و ابتکار و تدبیر و قدرت هست، اما تحریمها نمیگذارد و تحریمها هم چاره مذاکره دارد، اما اجازه مذاکره نمیدهند و مواردی از این قبیل.
اگر ایشان که قبلاً میگفتند «ما تضمین روحانی هستیم» (محمدرضا خاتمی) و الان حرف عوض کردهاند و میگویند «رئیسجمهور استعفا دهد» (عباس عبدی) واقعاً صادق هستند، باید صداقت خود را با برخی رفتارها تضمین کنند، از جمله:
۱- برای ۱۴۰۰ نامزدی معرفی نکنند.
چون ساختار که به زعم ایشان همان است و آن رئیسجمهور ۱۴۰۰ نیز نه قدرت دارد و نه آزادی عمل و نه کاخ سفید چیز دیگری شده است. اما به نظر میرسد با همین اوضاع سیاسی، بزرگترین دغدغه اصلاحطلبان نشستن روی صندلی ریاستجمهوری است. همین حالا اسامی عارف، جهانگیری، ستاری، هاشمی، معین و برخی دیگر را مطرح میکنند. برای چه پستی؟ پستی که نه قدرت دارد، نه میگذارند کار کند و نه امریکا به آنها که دوستدار غرب بودند، رحم کرد!
این یک راهکار ساده برای درک صداقت شما در پیشنهاد استعفا به رئیسجمهور است. نیازی به پیچیدهکردن ندارد. اگر از رئیسجمهوری که تضمینش با شما بود، میخواهید استعفا بدهد، برای دور بعد کس دیگری را تضمین نکنید. از این منطقیتر و سادهتر نمیتوان گفت.
۲- تکلیف خود را با امریکا روشن کنند.
رئیسجمهوری که شما تضمین او بودید، بعداً تضمین خود را از جای دیگری گرفت (امضای کری تضمین است). البته برخی معتقدند «میان اصلاحطلبان و غرب، چیزی به نام ما و آنها وجود ندارد، بلکه دو روح هستند در یک کالبد!» حالا اگر بگوییم به این شوری هم نیست، باید دید چگونه دولتی که آقای خاتمی درباره آنها گفت ما تضمینش میکنیم، ناگهان تضمینشان شد کری؟! دو چیز که چیز سومی را تضمین کنند، باید قرابتهای فراوان داشته باشند. این قرابتها چیست؟ همان آرزوهای ترامپ برای ایران که گاهی میگوید «خواهان ایرانی ثروتمند و آزاد است»؟! اگر چنین نیست، صریحاً تکلیف خود را برای ۱۴۰۰ با امریکا روشن کنید.
از طرفی آقای روحانی را که زمانی تضمین میکردید، اکنون میگوید: «امریکا وحشیترین کشور و پمپئو وزیر جنایت است» و ظریف وزیر امور خارجه را که بیشتر از روحانی پسند میکنید، در تازهترین اظهارنظر خود خطاب به امریکا گفت: «شما جنایتکاران علیه بشریت هستید و امروز ادعای حقوق بشر میکنید؟ شما ترسو و وحشی هستید.» شاید بگویید اینها از سر عصبانیت وضع برجام است و همین آقایان الان قهر و آشتیشان در پشت صحنه بر سر مذاکره است. این را از شما میتوان پذیرفت و قبول کرد که شما همچنان بر سر پیمان قبلی خود با امریکا هستید، مثل پشت صحنه آقایان! و دیگر انتظار نداشته باشیم که شما هم امریکا و اروپا را وحشی و جنایتکار بنامید.
۳- تکلیف خود را با معیشت مردم روشن کنید.
شرابط اقتصادی کشور اکنون به گونهای است که علیالظاهر همه باید در پذیرش جایگاه ریاست قوه مجریه، تقوا نشان دهند، اما همه به این گناه حریص و مشتاقند! باید مشخص شود برنامه استعفاطلبان برای ریاستجمهوری ۱۴۰۰ چیست. آیا برای معیشت مردم برنامهای دارند یا فقط برای معیشت دوستان و هم حزبیها چارهاندیشی کردهاند؟! آیا در خود میبینند که با تکیه بر داخل اقتصاد را نجات دهند یا میخواهند رئیسجمهور شوند و مدام غر بزنند و قهر کنند و بهانه بتراشند که «برویم مذاکره و هرچه این کدخدای لعنتی میخواهد بدهیم تا بتوانیم نفت بفروشیم و با پول آن مملکت را اداره کنیم»؟! با پول نفت که هیچ، یکی از خودتان (سعید لیلاز) قبلاً گفته بود «(در همین شرایط تحریم) اگر به جای فلانی به چوب خشک هم این همه اختیار داده بودند، الان کاری کرده بود.»پول ۳ میلیون بشکه نفت را اگر به چوب خشک هم بدهیم، مملکت را میگرداند، شما با این همه کاندیدا برای ریاستجمهوری چه برنامهای در این شرایط دارید؟
اینها پرسشهای ساده است. پاسخهای ساده هم میطلبد. مردم وقتشان را از سر راه نیاوردهاند که شما در مناظرهها وعدههایی مثل وعدههای ۹۲ و ۹۶ بدهید یا کسی مثل آقای جهانگیری را به عنوان پشتیبان بیاورید که بدترین وعدهها را او بدهد. یک سری به فضای مجازی بزنید؛ هزاران بسته مجازی از تناقضاتی که همین آقای جهانگیری در طول این دوره معاون اولی خلق کرده است، آماده است تا به وقتش به شما یادآوری شود. از تناقضات شما و وعدههای پوچ و نشدنی کسانی که شما تضمینشان کردید، میتوان صدها جلد کتاب نوشت. فکر مردم نیستید فکر جنگلها و مصرف بیرویه کاغذ باشید.
استان خراسان رضوی برای سه بار طی دولت دکتر روحانی، استاندار عوض خواهد کرد تا همچنان پای مدیریت دومین قطب کشور بلنگد. وزارت صمت هم به عنوان یکی از مهم ترین بازوهای جنگ اقتصادی برای چهار بار طی دولت دکتر روحانی وزیر عوض کرد. اگرچه معتقدم رزم حسینی ریسک کرد که در اواخر دور دوم دولت، وزارتی را با انبوهی از مسائل قبول کرد و کارهایش را در استان به زمین گذاشت و نیمه کاره به پایتخت رفت.
در هر حال چند نکته را می توان متذکر شد:
1- انتخاب رزم حسینی به عنوان وزیر صمت را می توان به فال نیک گرفت. بالاخره کسی وزیر صمت شد که کار پشت میزی و حداقل برای سال های طولانی کارمندی نکرده و با ادبیات صنعت و سرمایه آشناست. معضلی که امروز گرفتار بخش اعظم مدیریت اقتصادی کشور است این است که مدیران آن حداقل برای پنج سال یک شرکت خصوصی را با حداقل 100 نفر اداره نکرده اند. از این منظر رزم حسینی یک فرصت است گرچه عمر مدیریت او کوتاه است اما امیدوارم در سه 100 روز پیش رو او تصمیمات ماندگاری بگیرد. رزم حسینی مرد روزهای دفاع هشت ساله بوده است، امیدواریم سرداری سربلند نیز در این جنگ اقتصادی باشد.
2-رزم حسینی را می توان از جمله استانداران قدبلند خراسان رضوی دانست که دوره مدیریتش گرچه کوتاه بود اما ایده های بزرگی داشت. کارهایی را شروع کرد که متاسفانه به سرانجام نرسید. از این میان، ایده مثلث اقتصادی او برای جذب سرمایه گذار را می توان مهم ترین پروژه او در استان دانست اگر چه به هدف نهایی خود نرسید اما به نظر می رسد مهم ترین وظیفه مدیران کشوری و استانی، اطمینان خاطر دادن به سرمایه گذاران است چرا که به قول معروف «سرمایه، پرنده ای ترسوست» و ثبات تصمیم و سیاست برای این حوزه یک امر حیاتی است.
3- ریاست محترم جمهور به مصلحت دیدند که برای دومین بار استان خراسان رضوی بی استاندار شود. مصلحت خسروان است اما حداقل انتظار این است که وزیر کشور و ریاست محترم جمهور با قید فوریت با وجود همه حساسیت ها، استانداری در تراز ملی را برای جانشینی رزم حسینی معرفی کنند. با این ویژگی که حداقل به بزرگ ترین اقدام او که طرح جذب سرمایه گذاران در استان بود اهمیت ویژه دهد، پروژه را پروژه خودش بداند چرا که اگر پس از غائله موسسات مالی و پدیده بار دیگر سرمایه و سرمایه گذار با احساس ناامنی از مشهد گریزان شود، معلوم نیست چه زمانی به استان بازگردد.
4- رزم حسینی ریسک کرد و کارش را در استان ناتمام گذاشت و رفت. برای او در وزارت صمت آرزوی توفیق داریم. او را برای مدیریت اجرایی کشور یک فرصت می دانیم و در عین حال امیدواریم با شناختی که از ظرفیت های استان طی 20 ماه گذشته از نزدیک پیدا کرده دو موضوع را دنبال کند؛ نخست این که طرح مثلث اقتصادی اش را در استان به عنوان یک طرح کلان اقتصادی در سمت مرتبط ترین وزیر مربوط دولت در استان پیگیری کند تا ابتر نشود و دوم این که با توجه به شناختی که از ظرفیت های استان در حوزه معادن، بازرگانی و به خصوص حوزه ترانزیت و تجارت دارد، برای ادای دین به پایتخت معنوی ایران اسلامی و حضرت علی بن موسی الرضا(ع) به عنوان وزیر صمت در حوزه ماموریتی خود ظرفیت های استان را پیگیری و بالفعل کند.
ارسال نظرات