دوشنبه ؛ 26 شهريور 1403
28 مرداد 1399 - 15:59
گزارش رهنما از نامزد‌های احتمالی جریان اصلاحات برای انتخابات ۱۴۰۰

بازی با اسامی سوخته

حدود هشت ماه دیگر تا انتخابات ریاست جمهوری آینده باقی است و بازار گمانی زنی‌ها درباره نامزد‌های بالقوه انتخابات ۱۴۰۰ داغ است. بسیاری از رسانه‌ها -بخصوص رسانه‌های اصلاح‌طلب و شبکه‌های اجتماعی- سعی می‌کنند با فضاسازی و طرح اسامی مختلف تأثیر خاص و دلخواه خود را بر فضای سیاسی کشور و جریانات و احزاب سیاسی بگذارند.
نویسنده :
امیر رفیعی
کد خبر : 7138

پایگاه رهنما :

حدود هشت ماه دیگر تا انتخابات ریاست جمهوری آینده باقی است و بازار گمانی زنی‌ها درباره نامزد‌های بالقوه انتخابات ۱۴۰۰ داغ است. بسیاری از رسانه‌ها -بخصوص رسانه‌های اصلاح‌طلب و شبکه‌های اجتماعی- سعی می‌کنند با فضاسازی و طرح اسامی مختلف تأثیر خاص و دلخواه خود را بر فضای سیاسی کشور و جریانات و احزاب سیاسی بگذارند.
در جریان منسوب به اصلاحات نیز نام اسامی مختلفی به گوش می‌خورد. یکی از این اسامی محمدرضا خاتمی برادر رئیس‌جمهور اسبق کشور و از روسای حزب منحله مشارکت است. طرح نام افرادی مانند محمدرضا خاتمی با مواضع و سوابق معلوم، بیش از آنکه جدی باشد به نظر می‌رسد نوعی تست فضای سیاسی است.
طرح چنین نام‌هایی چنان نامعقول است که حتی خود اصلاح‌طلبان نیز آن را جدی نمی‌گیرند. مهدی آیتی نماینده سابق مجلس و فعال اصلاح‌طلب درباره احتمال کاندیداتوری شدن محمدرضا خاتمی برای انتخابات ۱۴۰۰ می‌گوید: این روز‌ها از طرف اصلاح‌طلبان مطالبی منتشر می‌شود که به نظر می‌رسد به دلیل بن‌بست‌های سیاسی چند سال اخیر در جبهه اصلاحات به وجود آمده‌اند. وقتی صحبت از این است که آقای عارف به‌طورجدی برای انتخابات ۱۴۰۰ تلاش می‌کند و یا احتمال مطرح‌شدن آقای خاتمی به میان می‌آید و یا مطرح‌شدن احمدی‌نژاد برای ۱۴۰۰ که از جانب تندرو‌های حامی او نشر پیداکرده است این نوع تبلیغ و این تفکر نشان از انسداد سیاسی و بن‌بست‌های سیاسی و سرخوردگی‌های سیاسی و بی‌برنامه بودن سیاسی است.
این تحلیلگر مسائل اصلاح‌طلب می‌افزاید: محمدرضا خاتمی حتی به‌اندازه عارف نیز شانس حضور در سیاست را نداشته و ندارد. اگر جبهه اصلاحات دارای تفکری منسجم می‌بود باید برای فعالیت‌های در سایه برنامه‌ریزی می‌کرد نه فعالیت‌های حضوری و عرصه اجرایی سیاست کشور. چون امروز جبهه اصلاحات اقبال عمومی را در اختیار ندارد و شانس برنده شدن کاندیدای اصلاح‌طلب حداقل است. وقتی جبهه‌ای به غروب و بازنشستگی خود نزدیک شده است عاقلانه این است که کنار بنشیند و در سایه فعالیت کند و فعالیت‌های نظری سیاسی و نرم‌افزاری و تبلیغی و فرهنگی داشته باشد.
سرخوردگی بدنه اصلاحات
برخی کارشناسان سیاسی معتقدند مسئله فراتر از نام‌هاست و جریان اصلاحات با مشکل عمیق‌تری مواجه است. سرخوردگی و بی‌اعتمادی بدنه اجتماعی و ریزش آن، یکی از اصلی‌ترین مشکلات و موانع این جریان است. نکته‌ای که صادق زیباکلام، فعال سیاسی اصلاح‌طلب درباره آن می‌گوید: «فرقی نمی‌کند که کاندیدای اصلاح‌طلبان در ۱۴۰۰ آقای جهانگیری باشد یا هر فرد دیگری. نه آقای جهانگیری، نه آقای عارف و نه حتی خود آقای خاتمی هیچ شانسی در انتخابات ۱۴۰۰ ندارند؛ زیرا بدنه اجتماعی که به اصلاح‌طلبان باور داشت و به آنان رأی می‌داد بعد از انتخابات ۲۹ اردیبهشت ۹۶ و عملکرد دولت آقای روحانی و مجلس دهم اعتقاد و باور خود را از دست داد؛ بنابراین اینکه الآن اصلاح‌طلبان بگویند ما می‌خواهیم اسحاق جهانگیری را کاندیدا کنیم یا عارف و یا مرعشی و محسن هاشمی را کاندید می‌کنیم و ... هیچ فرقی ندارد.»
وی تأکید کرد: «مهم نیست که اصلاح‌طلبان چه کسی را کاندید می‌کنند، مهم این است که بدنه اجتماعی این جریان به صندوق رأی پشت کرده و این را به‌وضوح در انتخابات اسفند ۹۸ دیدیم. قطعاً این در خرداد ۱۴۰۰ هم تکرار خواهد شد؛ لذا مسئله مهم این نیست که نامزد اصلاح‌طلبان کیست، مسئله مهم این است که بدنه اجتماعی این جریان پای صندوق نخواهد آمد.»
اسامی مهم نیستند
در این میان برخی از چهره‌های اصلاح‌طلب موافق طرح اسامی نیستند و می‌گویند باید به محتوا و گفتمان سازی پرداخت. این عده معتقدند طرح اسامی به صلاح نبوده و اثر مثبتی ندارد.
حسین کاشفی، از اعضای ارشد حزب اتحاد ملت، به‌صراحت تأکید دارد صحبت از اسامی مختلف و گزینه‌های احتمالی در شرایط فعلی راهگشا نیست. این عضو ارشد حزب اتحاد ملت می‌گوید: «اکنون زمان مناسبی برای بحث درباره اسم‌هایی که می‌توانند تأثیرگذار باشند، نیست. درواقع اول باید زمینه را برای فعالیت مهیا کنیم و پس‌ازآن به سراغ چهره‌هایی برویم که از توانایی لازم بهره‌مند هستند.»
تاکتیک نعل وارونه؟
جریان اصلاحات طی ماه‌های اخیر از زبان فعالان مختلف خود بار‌ها اعلام کرده است که در انتخابات ۱۴۰۰ با نامزد اختصاصی خود وارد میدان خواهد شد. برای نمونه احمد شریف عضو شورای عالی اصلاح‌طلبان در پاسخ به این سؤال که آیا اصلاح‌طلبان بازهم به سراغ کاندیدی اجاره‌ای از جریان رقیب خواهند رفت، گفته است: معتقدم دیگر اصلاح‌طلبان به این نتیجه رسیدند که اگر قرار است که کاندیدایی برای انتخابات ریاست جمهوری معرفی کنند، حتماً باید شناسنامه اصلاحات داشته باشد و سابقه روشن و شفافی درگذشته داشته و معتقد به اصلاح‌طلبی باشد تا در صورت احراز پست ریاست جمهوری برنامه‌های اصلاح‌طلبان را اجرایی کند.
شریف در ادامه می‌گوید: واقعیت این است ائتلافی که در سال ۹۲ شکل گرفت باعث شد که دو دوره حجت‌الاسلام‌والمسلمین روحانی از جریان اعتدال رئیس‌جمهور شود، درحالی‌که هیچ‌یک از انتظارات اصلاح‌طلبان را برآورده نکرد؛ بلکه صدمات بسیاری هم بر سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان وارد کرده و ریزش بسیاری در بدنه اصلاح‌طلبان اتفاق افتاد. پس بعید می‌دانم افرادی که اجتناب می‌کنند از اینکه بگویند اصلاح‌طلب هستند یا اینکه گذشته‌شان طوری بوده که وابسته به این جریان نبودند، جزو گزینه‌های اصلاح‌طلبان در انتخابات آینده ریاست جمهوری باشند.
بازگشت به تاکتیک نامزد اجاره‌ای؟
تأملی کوتاه بر مواضع فعالان اصلاح‌طلب نشان می‌دهد تعداد بسیاری از آن‌ها موضع شریف را عنوان کرده‌اند و از لزوم معرفی نامزد مستقل و اختصاصی اصلاح‌طلبان می‌گویند، اما بااین‌حال برخی مواضع مستقیم و غیرمستقیم اخیر، احتمالات دیگری را هم به ذهن متبادر می‌کند.
نمونه بارز و اخیر آن مقاله سعید حجاریان بود که چهارشنبه هفته گذشته در روزنامه شرق منتشر شد. حجاریان که از وی به‌عنوان تئوریسن جریان اصلاحات نام‌برده می‌شود، تئوری برخی از هم‌حزبی‌های خود را که می‌گویند حضور در قدرت عامل ضعف فعلی جریان اصلاحات است، رد می‌کند و می‌نویسد؛ «اصلاحات یعنی تغییرات از درون. طبعاً عامل چنین تغییراتی نیرو‌های درون حکومت هستند؛ نیرو‌هایی که یا تمامی قدرت را در اختیاردارند یا لااقل بخشی از آن را. از این منظر می‌توان گفت، مادامی‌که نیرویی درون قدرت نباشد، قادر به اصلاح نیست؛ بنابراین این گزاره که «بی‌قدرتی اصلاح‌جویان به دلیل حضورشان در قدرت است»، مردود است. البته، انواع مختلفی از حضور در قدرت متصور است... با این وصف، قائلان به پروژه اصلاحات باید تلاش کنند ضمن آنکه پایی در میان مردم‌دارند، پایی درون قدرت باز کنند و اگر نتوانستند، لااقل بر بخش‌هایی از بلوک قدرت تأثیر بگذارند؛ بخش‌هایی از قدرت که به دورنمای منافع ملی وفادارتر هستند و حاضرند صدای اصلی اصلاح‌طلبان را در سطوح بالا -که تصمیم‌سازی در آن اتفاق می‌افتد- رِله کنند.»
یدالله طاهرنژاد عضو مرکزی حزب سازندگی دراین‌باره عریان‌تر اظهارنظر می‌کند و می‌گوید: «اگر به این نتیجه برسیم که امور زندگی و معیشت مردم با حمایت ما از آقای لاریجانی بهتر می‌شود، احتمال دارد که اصلاح‌طلبان از آقای علی لاریجانی حمایت کنند. هر کس بتواند کشور را به‌درستی اداره کند، ما مخلص او هستیم». محمد عطریانفر فعال اصلاح‌طلب هم پیش از این گفته بود: «درباره آقای لاریجانی باید این را در نظر داشت که شرایط او نسبت به سال ۸۴ در کل فرق کرده است؛ به‌هرحال تجربه سه دوره ریاست مجلس کافی است تا او به‌عنوان یکی از نامزد‌های اصلی و شاخص انتخابات ۱۴۰۰ مطرح شود.»
با این تفاصیل باید منتظر ماه‌های پیش‌رو ماند و دید که اصلاح‌طلبان چه راهبردی و تاکتیکی را در پیش می‌گیرند. آیا می‌توانند بر اختلافات فزاینده داخلی خود غلبه کرده و یکپارچه وارد میدان شوند؟ اگر چنین شد با بدنه اجتماعی سرخورده خود چه خواهند کرد و چه پاسخی در مورد کارنامه مجلس و دولتی که از دل آنان برخاست، خواهند داشت؟ سؤالاتی که پاسخ‌های راحت و سرراستی ندارند.

ارسال نظرات