02 ارديبهشت 1399 - 10:31
سخن روز مطبوعات

۲ اردیبهشت ماه / عادت خطرناک سرمایه گذار ایرانی/ شستا زیر ذره‌بین کارگران

بازدهی بورس طی یک سال اخیر بیش از 3 برابر بوده است. یعنی قیمت هر سهم به طور میانگین بیش از 3 برابر شده است.
کد خبر : 6112

پایگاه رهنما:

روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********

 

 

 

 

 


عامل فضاسازی ناظران یا متخلفان؟

 

محمد صرفی در کیهان نوشت:

 

گزارش تفریغ بودجه 97 که هفته گذشته در صحن علنی مجلس قرائت شد، واکنش‌ها و بازخوردهای گسترده و متفاوتی داشت که همچنان ادامه دارد. کلید ماجرا را رئیس‌جمهور محترم با زیر سؤال بردن اصل گزارش درباره وضعیت 4/8 میلیارد دلار زد و با تعابیری تند و کم سابقه، دیوان محاسبات را به بی‌اطلاعی و غلط بودن صد در صدی گزارش متهم کرد و به‌شدت از دیوان محاسبات به‌خاطر عدم ارائه گزارش به دولت پیش از انتشار آن انتقاد کرد.

روز گذشته علی ربیعی سخنگوی دولت تایید کرد که حدود دو ماه پیش، دیوان محاسبات گزارش خود را برای شخص رئیس‌جمهور ارسال کرده است. همین یک نکته نشان می‌دهد واکنش‌های دولت عصبی و غیردقیق است. دولت اگر حرف و حدیثی درباره محتوای این گزارش دارد، چرا همان موقع و پیش از انتشار عمومی به آن واکنش نشان نداد و درصدد تصحیح آن برآمد.

دولتمردان در توجیه اعتراض خود به گزارش دیوان می‌گویند این گزارش باعث فضاسازی رسانه‌ای معاندین علیه کشور شده است. بله این اتفاق افتاده است. کار و ماموریت معاندین مشخص است اما سؤال اینجاست، واقعاً چه کسی مسئول این فضاسازی علیه کشور است؟ دیوان محاسبات که بر اساس وظیفه قانونی و معمول هرساله، گزارش تفریغ بودجه را منتشر می‌کند یا آن مسئولانی که با بی‌مبالاتی و در کوران جنگ ارزی که ورود یک دلار هم به کشور با دشواری انجام می‌شود، میلیاردها دلار را به قیمت دولتی و چند برابر کمتر از قیمت بازار آزاد در اختیار عده‌ای گذاشتند تا غذای سگ و گربه و عروسک و چوب بستنی و... وارد کنند؟! و عده‌ای هم اصلاً هیچ کالایی وارد نکنند و دلار 4200 تومانی را بگیرند و در بازار آزاد به چند برابر قیمت بفروشند و یک شبه میلیاردر که هیچ، بلکه تریلیاردر شوند.

مشکل فقط مربوط به آن عده‌ای که کالاهای غیراساسی وارد کردند یا اساساً چیزی وارد نکردند، نیست. آنهایی که کالای مورد نیاز مردم را وارد کردند، به چه قیمتی به بازار عرضه کردند؟ با قیمت ارز 4200 تومانی یا 4 برابر آن؟ اگر با قیمت دلار دولتی بود که نباید قیمت اجناس چند برابر می‌شد. حالا چه کسی را باید ملامت و توبیخ کرد؟ آنهایی که زمینه‌ساز این رانت و فساد گسترده شدند یا آنهایی که از ماجرا گزارش داده‌اند؟ آیا ادعای فضاسازی گزارش دیوان محاسبات علیه کشور، نعل وارونه نیست؟!

شاید برخی گمان کنند گزارش امسال دیوان محاسبات که مربوط به بودجه دو سال پیش است، اینچنین جنجالی و مناقشه‌برانگیز شده است. نگاهی به گزارش سال‌های پیش از آن هم نشان می‌دهد تقریباً هر ساله همین وضعیت حاکم بوده است؛ شلختگی و بی‌انضباطی مالی در هزینه کرد بودجه، گزارش دیوان و واکنش پرخاشگرانه دولت!

برای نمونه دولت از بودجه سال 1396 بیش از 60 درصد انحراف داشته و بودجه 17 شرکت دولتی در سال 96 گزارش نشده و نیامده بود. اما گزارش تفریغ بودجه سال 1395 از این هم قابل تامل‌تر بود. این گزارش نشان می‌داد در دولتی که منتقد دولت سابق بود و از بی‌انضباطی بودجه‌ای آن انتقاد می‌کرد، «بخش بزرگی از درآمد به خزانه واریز نشده» و مشخص نبوده این درآمدها کجا هزینه شده است.

بدتر از آن، این موضوع که دولت ۸۰ درصد از تبصره‌ها و احکام بودجه مصوب را اجرا نکرده یا ناقص اجرا کرده بوده است. عادل آذر، رئیس‌دیوان محاسبات در بهمن ماه سال 96 درباره گزارش تفریغ بودجه 95 گفته بود: «دولت در حال آینده‌فروشی است و این از علایم بی‌انضباطی مالی عمومی است.»

واکنش دولتمردان به این گزارش‌ها نیز جالب است و نوع نگاه آنان به مسئله نظارت و شفافیت را نشان می‌دهد. محمدباقر نوبخت رئیس‌سازمان برنامه و بودجه درباره گزارش تفریغ بودجه 95 می‌گوید؛ «انتظار می‌رفت گزارش تفریغ بودجه‌ای که ارائه شده، برمبنای گزارش قوه مجریه باشد(!) اما دیوان خود اقدام به تهیه گزارش کرده حداقل کار این بود که دولت را از گزارش مطلع کرده تا راجع به شبهات و ابهامات پاسخ دهد تا تشویش اذهان عمومی مورد سوءاستفاده‌ رسانه‌های خارجی قرار نگیرد(!)» و در جای دیگری مدعی می‌شود دیوان با این گزارش حیثیت دولت را برده است!

اما تندیس زیباترین واکنش را باید به مسئول دفتر رئیس‌جمهور داد. محمود واعظی درباره گزارش تفریغ بودجه سال 97 و ورود دستگاه قضایی به این قضیه ابراز امیدواری کرده است که «رسیدگی قضایی به این مسئله، منجر به این شود که رویه فعلی قرائت گزارش تفریغ بودجه سنواتی که ناکارآمد، ابهام‌زا و موجب تشویش اذهان عمومی است برچیده شود»!

عده‌ای می‌گویند در وضعیت فعلی کشور که شیوع کرونا مردم را هم از منظر روانی و هم اقتصادی تحت فشار قرار داده، نباید با طرح و پیگیری اینگونه مسائل که مربوط به گذشته است به جامعه فشار روانی مضاعف وارد کرد. بدون شک آرامش و آسایش مردم مقوله بسیار حیاتی و مهمی است اما ایجاد این فضا نیازمند مدیریت قوی‌تر و هوشمندتر است.

اگر تا دیروز حساسیت‌ها و نظارت‌ها در سطح معینی وجود داشت، امروز باید چند برابر شود و دستگاه‌های نظارتی نباید از طعنه و گلایه این و آن هراس داشته باشند و در عزمشان خللی وارد شود. بسیار اندک و حتی نادرند کسانی که از نظارت و گزارش قصور و تخلفات احتمالی خود استقبال کنند.

مسئله ارز دولتی و مفاسد و آفت‌هایی که در پی آن بوجود آمد دلایل و زمینه‌های مختلفی داشت که نباید به سادگی از کنار آنها عبور کرد. اگر قرار است دوباره این تجربه پرهزینه و تلخ تکرار نشود باید به دقت آن را مورد مطالعه و بررسی قرار داد. به‌نظر می‌رسد فارغ از ضعف‌ها و کم‌کاری‌ها و یا احیاناً مفاسد و منافع مدیریتی در این قضیه، یکی از دلایل به نبود بانک‌های اطلاعاتی کامل و به روز برمی‌گردد. نتایج و پیامدهای نبود و نقص اینگونه بانک‌ها امروزه به روشنی قابل رویت و لمس است.

برای نمونه دولت می‌خواهد به سرپرستان خانوار یک میلیون تومان وام بدهد و قضیه را به ارسال درخواست و مشخصات فرد با سیم کارتی به نام خود گره زده است که نتیجه آن را در تشکیل صف‌های طویل برای به نام کردن یا دریافت سیم کارت می‌بینیم. نمونه دیگر آن را در حذف یارانه دهک‌های بالا دیدیم که نشان داد بانک‌های اطلاعاتی دولت دچار نقصان‌های جدی و قابل توجهی است.

دولت به‌جای پرخاش به ناظران و فرافکنی بهتر است درپی یافتن و برطرف کردن ضعف‌های خود باشد. آقای روحانی پس از دریافت گزارش دیوان محاسبات به بانک مرکزی دستور داده است که باید ماجرا پیگیری و تا آخرین سنت آن به خزانه کشور بازگردد.

همین دستور نشان می‌دهد دولت نیز خود مدعی ماجراست و از این منظر جای امیدواری دارد. برگرداندن آن دلارها به خزانه مسئله بسیار مهمی است اما یافتن و تصحیح روش‌هایی که منجر به این ‌اشکال و فساد شده است، شاید از آن هم مهم‌تر باشد. چرا که در غیر این صورت باید منتظر تکرار پرونده‌های مشابه باشیم. برخورد دولت با مدیران مقصر یا متخلف در این زمینه، نه تنها باعث ضربه به شأن دولت نمی‌شود بلکه حتی جایگاه دولت را نزد افکار عمومی ارتقا می‌بخشد. تصمیمی که نیاز به مقداری جسارت و شجاعت دارد.

 

 

 

 

عادت خطرناک سرمایه گذار ایرانی

 

مهدی حسن زاده در خراسان نوشت:

 

 این روزها روند صعودی بورس، با شتاب شگفت آوری ادامه دارد و شاخص کل وارد کانال 700 هزار واحدی شده است. به این ترتیب بازدهی بورس طی یک سال اخیر بیش از 3 برابر بوده است. یعنی قیمت هر سهم به طور میانگین بیش از 3 برابر شده است.

به همین نسبت نیز در یک سال اخیر، ماه های اخیر و به ویژه روزهای اخیر صف های طولانی در برابر دفاتر پیشخوان دولت برای ثبت نام در سامانه سجام و دریافت کد بورسی برای ورود به بورس شکل گرفته است و طیف وسیعی از مردم با سرمایه های خرد و کلان و حتی در مواردی با فروش دارایی های خود از منزل تا خودرو، روانه بورس شده اند تا از این سفره بسیار رنگین و سود سرشار بی  بهره نمانند. واضح است که بازار سرمایه، بهترین بازار برای جذب سرمایه های مردم است.

بورس با توجه به تنوع ابزارهای مالی، تعدد شرکت ها و بازارهای مختلف از تابلوی اصلی بورس تا تابلوهای فرعی فرابورس، می تواند پذیرای سرمایه های مردم باشد. برای شرکت ها نیز اتکا به تامین مالی بورس بسیار بهتر از دریافت تسهیلات بانکی است.از منظر اقتصاد کلان نیز کاهش وابستگی تامین مالی به نظام بانکی، فرصت بهتری برای اصلاح نظام بانکی و مدیریت جریان نقدینگی در کشور فراهم می آورد.

علاوه بر این در شرایط سخت مالی امسال با تداوم روند صادرات حداقلی نفت و افت شدید قیمت طلای سیاه که این روزها به محدوده 10 دلار هم رسیده است، اتکای دولت به فروش سهام خود در شرکت‌های دولتی در این شرایط بازار می تواند بخش مهمی از مشکلات بودجه ای دولت را نیز رفع کند اما این سودآوری کلان برای عموم مردم حاضر شده در بورس تا کجا ادامه دارد؟

در این فرصت نمی خواهیم وارد تحلیل کلان بورس شویم و بررسی کنیم که شاخص کل تا کجا پیش می رود. چرا که اساسا در این شرایط با هجوم نقدینگی از یک سو و عرضه گسترده سهام دولت و شبه دولتی هایی نظیر شستا و افزایش سرمایه خود شرکت ها از طریق عرضه اولیه سهام، تحلیل درباره روند حرکتی بورس به راحتی ممکن نیست.

صد البته نه می توان خطر سقوط شاخص کل را خیلی جدی گرفت (که البته در جای خود احتمال توقف روند صعودی و حتی بازگشت نسبی شاخص کل در ماه های آینده، دور از ذهن نیست) و نه می توان به تحلیل های غیرکارشناسی که شاخص کل چند میلیونی را برای ماه های آینده پیش بینی می کنند، اعتنا کرد.

چرا که فعلا با ورود سنگین نقدینگی، بازار روند غیرقابل پیش بینی به خود گرفته است. با این حال یک واقعیت مسلم وجود دارد و آن هم این که روند صعودی بورس با این شدت نمی تواند برای طولانی مدت ادامه یابد و به تدریج شیب این روند صعودی کند می شود.

در چنین شرایطی با روند هیجانی ورود سرمایه گذاران به بورس و حضور گسترده توده مردم در این بازار، این مسئله نگران کننده است. دقت کنید، درباره فرضیه بدبینانه نزولی شدن بازار و سقوط شاخص کل صحبت نمی کنیم بلکه بحث بر سر انتظارات جاافتاده برای سرمایه گذاران تازه وارد است. سرمایه گذاران قدیمی تر بازار که دارای سواد مالی و اقتصادی نسبی هستند می دانند که اقتضای سرمایه گذاری در بورس، پذیرش ریسک و احتمال کاهش قیمت سهام و زیان است.

اگرچه در نگاه بلندمدت، این بازار همواره بازدهی بیشتری از بازارهای موازی داشته است اما سرمایه گذار احساسی تازه واردی که سواد مالی چندانی ندارد و این روزهای پر بازده بازار چشم او را گرفته است، با انتظار سود 100 درصدی و بلکه بیشتر طی کمتر از یک سال وارد بازار شده است. این انتظارات بسیار خوش بینانه با شرایط واقعی احتمالی بازار در ماه های آتی در تناقض قرار می گیرد و این خطر وجود دارد که سرمایه گذار احساسی و تازه وارد به محض کند شدن روند صعودی بازار، دچار هراس شود.

این هراس می تواند مقدمه سقوط بازار باشد. سقوطی که باید از آن ترسید.ماجرای موسسات غیرمجاز و هجوم مردم برای سپرده گذاری و دستیابی به سود سپرده بالای 30 درصد و سپس ناتوانی این موسسات نشان داد که چگونه سرمایه گذاری به امید سودی حبابی، سرمایه های مردم را با خطر مواجه می کند. این خطر وجود دارد که مجموعه سیاست های اقتصادی سال های اخیر، دارد سرمایه گذاران را به سودهای کلان عادت می‌دهد. عادت به سود کلان در شرایطی که اقتصاد ایران در عالم واقع با رکود ناشی از کرونا و تداوم تحریم ها مواجه است، یک عادت خطرناک است.

عادت خطرناکی که با سرخوردگی ناشی از تغییر جهت احتمالی بازار، می تواند مشکل ایجاد و هجوم احساسی امروز به بازار سرمایه را به هراس احتمالی از ریزش بازار منجر کند. آن هم در شرایطی که رئیس قبلی سازمان بورس اصرار داشت تا روند احساسی حرکت شاخص بورس، مدیریت شود ولی با مخالفت برخی مسئولان دولتی مواجه و مجبور به استعفا شد. اکنون به نظر می رسد، بازار به یک ثبات نسبی و حرکت شاخص کل به مسیری معقول تر نیاز دارد و باید تلاش کرد هیجان بازار به عقلانیت و اتکای به تحلیل های کارشناسی تغییر جهت دهد.

 

 

 

 شستا زیر ذره‌بین کارگران

 

هادی حق‌شناس در آرمان نوشت:

 

عرضه سهام شستا در بازار سرمایه چه با این انگیزه باشد که دولت کسری بودجه خود را جبران کند چه با این هدف باشد که وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی با دریافت مبلغ حاصل از فروش سهام، مشکلات سازمان تامین‌اجتماعی در بخش کارگری را حل‌وفصل کند و پرداخت‌های بازنشستگان تامین‌اجتماعی را پرداخت کند، در واقع مغایرتی با فلسفه واگذاری ندارد. اما نکته کلیدی عرضه و فروش سهام این هلدینگ بزرگ این است که شرکت‌های زیرمجموعه آن، مالکان جدیدی پیدا خواهند کرد.

این مالکان جدید هم اگر بعدها با هم تجمیع شوند، می‌توانند از هیات‌مدیره یک صندلی بگیرند. گرچه در حال حاضر بعید به‌نظر می‌رسد و امکان تجمیع مالکان وجود ندارد اما با این حال در یک فرآیند بلندمدت، دولت‌ها مطمئنا مجبور خواهند شد سهم بیشتری از این شرکت‌ها را در بازار عرضه کنند تا مالکان بتوانند به‌یک صندلی در هیات‌مدیره دست یابند.

در هر صورت، وقتی این شرکت‌ها در بازار سرمایه عرضه می‌شوند، مطالبات از شرکت‌ها هم افزایش پیدا می‌کند؛ یعنی اگر تا دیروز این شرکت‌ها 100 درصد دولتی بودند و جز دستگاه نظارتی ناظری بالای سر آنها نبوده است، پس از عرضه سهامشان در بازار سرمایه، دیگر بازار بورس هم ناظر بر این شرکت‌ها خواهد بود. همچنین کسانی که سهام این شرکت‌ها را خریده‌اند هم مدعی خواهند بود.

وقتی برای این شرکت‌ها مدعی پیدا شود، دیگر نمی‌توانند هر رفتاری داشته باشند. از همه اینها مهم‌تر این است که، شرکتی می‌تواند وارد بورس شود که اولا این شرکت سودزا باشد و ثانیا فرآیند سودزایی خود را ادامه دهد. اینگونه نیست که وقتی شرکت عضو بورس شد و به‌بازار سرمایه ورود کرد، کار تمام شده باشد؛ بلکه از آن به‌بعد هیات‌مدیره و مدیرعامل باید بیشتر مواظبت کنند.

ساختار بورس هم از آن شرکت حراست می‌کند که همچنان سودزا باشد و در غیراین‌صورت، شرکت را از بورس اخراج می‌کنند. آن وقت طبیعی خواهد بود که سهامداران خرد سروقت شرکت‌ها خواهند رفت. بنابراین نفس این واگذاری‌ها کار درستی بوده است. حتی اگر به این دلیل باشد که دولت بخواهد کسری بودجه خود را جبران کند. یا اینکه وزارت رفاه بخواهد کسری بودجه سازمان تامین‌اجتماعی را جبران کند. نکته دیگر ایرادی است که به این عرضه وارد است.

خوب بود اگر دولت سهام را در قالب یک عضو ‌هیات‌مدیره عرضه می‌کرد و به‌گونه‌ای واگذار می‌شد که سهامداران حق دخل‌وتصرف در تصمیمات شرکت‌ها را داشتند. اگر چنین اتفاقی می‌افتاد آن‌وقت خصوصی‌سازی واقعی رخ داده بود. اما پیرامون آثار این واگذاری در جامعه کارگری می‌توان گفت که اولین اثر آن شفافیت است.

از آنجا که مالکان واقعی این شرکت‌ها کارگران هستند، نخستین مزیت این است که اطلاعات شفاف می‌شوند. این اطلاعات وارد بازار سرمایه می‌شود و از این پس ترازنامه‌های آنها در بازار بورس به راحتی قابل مشاهده است. کارگران کشور می‌توانند ببینند که شرکت‌هایشان در چه وضعیتی هستند.

هیات‌مدیره و مدیرعامل دیگر نمی‌توانند هر تصمیمی بگیرند که مثلا اموال شرکت را بفروشند یا نه؛ یا اینکه یک خط تولید را حذف کنند یا خیر؛ در بخشی ظرفیت تولید ایجاد کنند یا نه و مواردی از این دست.

تصمیمات این شرکت‌ها از این پس به‌اتاق‌شیشه‌ای رفته است و در این اتاق‌شیشه‌ای هزاران کارگر می‌بینند که این شرکت‌هایی که متعلق به آنان است چه رفتار و کرداری در بخش تولید دارند. این شفاف‌سازی، ارائه اطلاعات و ورود به‌بازار سرمایه قطعا به‌سود ذی‌نفعان اصلی‌ است که همان کارگران کشور هستند.

 

 

 

 

 

۴۰ سال خدمت بی منت شجره طیبه سپاه

 

حسن رشوند در جوان نوشت:

 

روزی که رهبر کبیر انقلاب اسلامی با گذشت ۷۰ روز از پیروزی بزرگ‌ترین انقلاب جهان دستور تأسیس بزرگ‌ترین نهاد و نیروی حافظ انقلاب را داد، آن‌هم در حالی که هنوز ضروری‌ترین نهادهای یک نظام سیاسی تازه تأسیس شکل نگرفته بود، هیچ‌کس فکر نمی‌کرد نهادی که آن بزرگوار اصرار بر تشکیل آن داشت، قرار است در آینده نه چندان دور، چه کارهای بزرگی را به دست توانای جوانان مخلص و پاک خود صورت دهد و شاید تنها امام بود که به این باور رسیده بود که با تشکیل سپاه پاسداران در دوم اردیبهشت ماه ۱۳۵۸ می‌تواند تحولات بزرگی را نه تنها در حیات انقلاب، بلکه در جغرافیای منطقه پهناور غرب آسیا و حتی جهان رقم زند. نیرویی که در طول ۴۰ سال گذشته مهم‌ترین و بیشترین نقش‌ها را در حراست از انقلاب اسلامی ایفا کرده و بسان شجره طیبه‌ای در جای جای ایران اسلامی و منطقه سایه افکنده است.

برخی ایده تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به شهید بزرگوار بهشتی و برخی نیز تشکیل سپاه را پیشنهاد شهید محمد منتظری می‌دانند ولی در دست نوشته خونینی که از جیب شهید مطهری در زمان شهادتش پیدا شده است، ظاهراً پیشنهاد تشکیل یک نیروی انقلابی برای حفاظت و پاسداری از انقلاب اسلامی از پیشنهادهای مطرح این شهید بزرگوار بوده است. اما رهبر معظم انقلاب، دقیق‌ترین خبر را در این خصوص مطرح کرده است:

«.. بنده آینده سپاه را یک آینده بسیار مبارکی می‏بینم. این سازمان متولد شده با انقلاب، از برکات شخص امام است. اگر امام این مسئله را دنبال نمی‏کردند، سپاه شاید به وجود نمی‏آمد و یا به این گسترش و صحه قدرت نمی‏رسید. این وضعیت سپاه از برکات شخص امام است و وضعیت بسیج، این سازمانی که جزو برکات سپاه و برکات انقلاب و برکات شخص امام بزرگوار است.»

امروز که کارنامه ۴۰ ساله خدمات سپاه را در عرصه‌های مختلف مرور می‌کنیم، تازه به فلسفه تشکیل این نهاد مردمی که امام راحل، وجود او را با وجود کشور قیاس می‌کردند و می‌فرمودند: «اگر سپاه نبود، کشور هم نبود»، «من از سپاه راضی هستم و به هیچ وجه نظرم بر نمی‏گردد.»، پی می‌بریم و اینکه چرا امام عزیز ما که عالمی خود را بدهکار او می‌دانستند و می‌دانند، خطاب به رزمندگان و فرزندان این ملت فرمودند: «اینجانب از راه دور دست و بازوی قدرتمند شما را که دست خداوند بالای آن است می‌بوسم و بر این بوسه افتخار می‌کنم».

یا چرا امامی که خودشان در قلّه عرفان، ایمان و محبوبیت قرار داشتند، فرمودند: «ای کاش من یک پاسدار بودم». امروز ۴۰ سال است از تأسیس این نهاد مردمی که چشم امید مظلومان و خار چشم دشمنان است، گذشته و اگر آن روز امام عزیزمان بی تعارف رضایت قلبی شان را از فرزندان خود با آن جملات به یاد ماندنی ابراز می‌کردند.

اکنون نیز با گذشت چند دهه از آن تاریخ، ذره‌ای ازعلاقه رهبری انقلاب و ولی فقیه زمان نسبت به سپاه کاسته نشده است و همین سال گذشته در دهم مهر ماه ۹۸ بود که رهبر عظیم الشأن انقلاب فرمودند: «شما فرزندان عزیز من هستید، از شما ۱۰۰ درصد راضی هستم». این یعنی کارنامه سپاه در طول این ۴۰ سال کارنامه درخشانی بوده است و هر روزی که گذشته بر درخشش این کارنامه افزوده شده است.

این کارنامه چه ویژگی‌هایی داشته که دو رهبر در طول ۴۰ سال با وجود استحاله بخش‌هایی از نظام و گرفتار شدن برخی در چرب و شیرین‌های زندگی و پست و مقام ها، استوار بر راهی که دردوم اردیبهشت ۵۸ انتخاب کرده و دست بیعت با ولی شان داده بودند، ایستاده و ذره‌ای عقب نشینی نکرده‌اند.

بزرگ‌ترین ویژگی این کارنامه درخشان را باید در اطاعت‌پذیری از ولی فقیه، خدمت بی منت به مردم، نهراسیدن از دشمن، دوری از زرق و برق‌های اغواکننده، حق‌طلبی و طرفداری از حقانیت دین، انقلاب و مردم، تلاش و باور به اینکه ما می‌توانیم و ده‌ها ویژگی دیگر که هر کدام از آن‌ها سرفصل نوینی را پیش روی ما قرار می‌دهد.

همین ویژگی‌هاست که روزی سپاه را در قلل مرتفع کردستان برای حمایت از مردم مظلوم آن خطه گسیل می‌کند و روزی دیگر، در مقابل دشمن عنودی همچون صدام که با تحریک و پشتیبانی امریکا و قدرت‌های بزرگ به خاک کشورمان تجاوز کرده هشت سال تا پای جان می‌ایستد.

تازه پس از دفع دشمن، مأموریتش را پایان یافته تلقی نمی‌کند و عرصه سازندگی کشور را بر خود واجب می‌داند و از سد سازی گرفته تا ساخت بزرگ‌ترین پالایشگاه و خودکفایی کشور از واردات بنزین و هزاران فعالیت ریز و درشتی که کتاب‌ها باید برای آن نوشت، از اقداماتی است که سپاه در طول این ۴۰ سال انجام داده و می‌دهد.

هنوز ازخودگذشتگی و شبانه‌روز کارکردن سپاه در سیل‌های سال ۹۸ نگذشته بود که با انتشار یک ویروس منحوس، فرزندان این ملت خود را در کنار مجاهدان عرصه سلامت و کادر درمانی قرار دادند و اکنون دو ماه است روز و شب برای خدمت به مردم نمی‌شناسند.

امروز سپاه افتخار آن را دارد با مالیدن پوزه امریکا در عین الاسد، دشمن را از فکر تعرض به خاک این کشور ناامید کرده و ضمن ایجاد امنیت در کشور، الگویی برای ملت‌های منطقه باشد تا از این پس بدانند آن چهره دروغین شکست ناپذیر امریکا، بیش از هر زمان دیگر شکست پذیرتر شده است.

اکنون ملت ایران سپاه را نقطه اتکای خود در امنیت، همراه استوار خود در پیشرفت و خودکفایی کشور، یاور و کمک خود در کاهش مشکلات معیشتی و بهداشتی و در کل حافظ جان، مال و امنیت خود می‌دانند. بنابراین آن روز که امام عزیز ما سپاه را تأسیس کرد و فرمود: «اگر سپاه نبود کشور هم نبود»، امروز بیش از هر زمان دیگر قابل درک است.

تردیدی نیست که بخش عمده‏ حفاظت از عمق راهبردی انقلاب اسلامی در جهان بر عهده سپاه است.

بنابراین با دقت در علل عمده سپاه هراسی دشمن، می‌توان این موارد را چنین برشمرد:

۱- سپاه یک نیروی واکنش سریع مردمی و انقلابی در همه جا و همیشه بوده و خنثی‌کننده توطئه‌های دشمنان است.

۲- بسیج اگر به دست امام راحل بنیانگذاری شد ولی بستر جوانه زدن و رشد و اعتلای آن در داخل نهاد انقلابی سپاه فراهم شده است.

۳- سپاه، مشاوری امین و هدایتگر اصلی نیروهای مختلف مقاومت در جهان اسلام بوده و رشد تفکر مقاومت بستگی به این نیروی الهی داشته و دارد و سپاه قدس نماد این جریان ناب انقلابی است.

۴- سپاه با داشتن قرارگاه‌های سازندگی و دیگر قرارگاه‌ها امروز نماد کارآمدی و سازندگی و عمران و آبادانی ایران انقلابی است.

۵- ساختار منعطف، پویا و جوان سازی بهنگام نیرویی در سپاه تبدیل به نماد طراوت و شادابی و سرزندگی ایران اسلامی شده است.

۶- سپاه پاسداران نماد فرماندهی عملگرا درطول ۴۰ سال گذشته بوده است. تعداد فرماندهان شهید سپاه در طول ۴۱ سال گذشته که نصاب بی‏نظیری را در جهان از خود به جای گذارده، گواه این ادعاست.

۷- شادابی و طراوت معنوی و تعالی روحیه انقلابی سپاه به شعله‏ور بودن روحیه جهاد و سلحشوری و ایثارگری و درخشندگی رنگ خون و فرهنگ شهادت در این نهاد مقدس بر می‌گردد که نمونه بارز آن شهدای کم نظیر سپاه و بسیج در دفاع از حرم است که دو نمونه عالم‌گیر آن حاج قاسم سلیمانی و شهید محسن حججی است.

۸- امروزه علاوه بر آرامش بخشی سپاه در عرصه امنیت داخلی و خارجی، چشم امید مردم ایران در حوادث طبیعی مانند سیل، زلزله و شیوع بیماری به حضور سریع و منسجم و فراگیر سپاه و بسیج در تمام نقاط میهن اسلامی است. حضور ده‌ها هزار پایگاه بسیج اقشار و اصناف در مساجد، محلات و روستاها، از سپاه پاسداران نماد اعتماد و آرامش اجتماعی ساخته است.

 

 

 

 

 

 

تجربه تلخ مطبوعات

 

جلال خوش‌چهره در ابتکار نوشت:

 

مطبوعات کشور از بهمن‌98 گذشته تا پایان فروردین‌99 دو آزمون سخت را با تلخی تجربه کرده‌اند. این تجربه نه‌تنها به مثابه هشدار به مطبوعات و کارکرد آن در وضع جاری کشور، بلکه متوجه حاکمیت سیاسی نیز هست.

شیوه کارکرد مطبوعات در حادثه سقوط هواپیمای مسافربری اوکراینی و سپس تعطیلی کوتاه‌مدت روزنامه‌ها در پی شلتاق کرونا در گستره کشور، در محک واکنش مردم به عنوان جانمایه مطبوعات با نتایج تلخ همراه شد.

رودربایستی و تعارف را کنار بگذاریم. در دو آزمون گفته شده، مطبوعات فاقد شان لازم نزد مخاطبان خود نشان داده شدند. در حادثه هواپیمای اوکراینی به هر دلیل موجه و یا غیر آن، مطبوعات نتوانستند در اندازه تامین‌کننده نیازهای اطلاعاتی مخاطبان‌شان عمل کنند. آنها شرمندگی خود را از این بابت در صفحات نخست خود اعلام کردند.

در این‌حال وقتی به دلایل مراقبت‌های بهداشتی و سلامت، قرار شد از فروردین‌ماه به صورت موقت، انتشار مطبوعات چاپی، تعطیل و در فضای مجازی ادامه کار انجام شود، این تنها کارگزاران روزنامه‌ها بودند که اعتراض و نگرانی خود را در فقدان مطبوعات به عنوان یک مطالبه مدنی ابراز کردند.

سکوت مخاطبان چنان نمایاند که اصولاً نزد ایشان بودن یا نبودن روزنامه‌ها ـ تا وقتی همه آنها مثل هم هستند ـ علی‌السویه است. از این‌رو با از سرگیری انتشار چاپی روزنامه‌ها نه بر شمارگان آنها افزوده شد و نه مردم ولع خود را برای خرید روزنامه مقابل دکه‌های مطبوعاتی نشان دادند.

چرایی این وضع به تمامی مربوط به قرنطینه و یا شرایط مترتب بر آن نیست. باید علت‌های دیگر را نیز در تفسیر آن داخل کرد.

ساده‌دلانه آن است که فضای مجازی را دلیل مهم کم‌توجهی یا بی‌نیازی مخاطبان به مطبوعات برشماریم؛ به‌ویژه آنکه سرعت انتشار اخبار با زمان وقوع حوادث در فضای مجازی یکی شده است.

اما کارویژه مطبوعات در همپایی با تکنولوژی‌های ارتباطی محدود به انتشار اخبار نیست. شجاعت و مجال تبیین چرایی و چگونگی رخدادها و نیز ارائه چشم‌انداز تحلیلی از آنچه زمان آبستن آن است، رسالت و تفاوتی است که مطبوعات می‌توانند به مخاطبان خود ارائه دهند.

تا وقتی مطبوعات تنها گزارشگران منفعل وقایع با مرزهای محدود عملیاتی باشند، فضای‌ مجازی، تلویزیون‌های ماهواره‌ای و... تامین‌کننده نیاز مخاطبان در این خلا خواهند بود. مهم‌تر اینکه دو وجه لازم و کافی در کارکرد مطبوعات کشور اگر یکی انتشار آنها باشد، دیگری اعتبار و مرجعیتی است که آنها را نزد مخاطبان ارجحیت می‌بخشد.

بی‌اعتمادی یا کم‌رغبتی مخاطبان به محتوای آنچه روزنامه‌ها منتشر می‌کنند، نه تنها کیان مطبوعات کشور را با تهدید جدی روبه‌رو می‌کند؛ بلکه حاکمیت سیاسی را نیز در بزنگاهی چون امروز با مخاطراتی همراه خواهد کرد که مهار و مدیریت آن به سختی ممکن می‌شود.

فضای مجازی سرشار از اخبار و گزارش‌های نامعتبری است که گاه به تشویش اذهان می‌انجامد. مصداق این مدعا، بازتاب اخبار کرونا در فضای مجازی است که این روزها بازارش گرم است. بی‌گمان حاکمیت سیاسی با بهره‌مندی از اعتبار و مرجعیت مطبوعات می‌توانست و خواهد توانست در مدیریت افکار عمومی برای عبور از وضع کنونی که معیشت و سلامت مردم با چالش‌های جدی روبه‌روست، شرایط مطلوب‌تری را در خدمت به ایجاد همسویی و فهم مشترک میان دولت و ملت فراهم کند. مهم این است که مطبوعات، مرجعیت و اعتبار خود را بازیابند. بازسازی جایگاه مطبوعات نزد مخاطبان هنگامی ممکن است که این باور باشد که این رکن، جایگاه استراتژیک در همه نظام‌های سیاسی عصر مدرن دارد. دو آزمون تلخ مطبوعات، هشداردهنده است.

 

 

 

 

 

مخاطب بایدها

 

در سرمقاله صبح نو آمده است:

 

اولین جلسه ستاد اقتصاد مقاومتی تشکیل شد. آقای معاون اول رییس‌جمهور از اهمیت اقتصاد مقاومتی گفت و از کاهش شدید قیمت نفت و تاثیر دوچندانی که این کاهش بر کشورهایی نظیر ایران دارد.

وی در ادامه نیشتری هم به آمریکا زد و از شدت‌گرفتن تحریم‌ها در حال حاضر گفت و اینکه فروش نفت هم با مشکلات دوچندانی روبه‌رو شده است؛ انگارنه انگار که امضای وزیر خارجه آمریکایی‌ها تضمین بود.

آقای معاون در ادامه تاکید کرد که در شرایط پساکرونایی بنگاه‌های کوچک و متوسط متحمل آسیب‌های جدی خواهند شد و باید و باید و باید... اینکه مخاطب این بایدها کیست، فعلا موضوع بحث نیست. همه اینها گفته شد تا دردناک‌تربودن گزارش رییس سازمان بازرسی کل کشور بیشتر حس شود؛ گزارشی که در جلسه همزمان دیگری در قوه قضاییه ایراد شده است.

حجت‌الاسلام درویشیان درباره کشتار میلیونی جوجه‌های یک‌روزه اعلام کرد که باید سیاست کاهش تولید به تولیدکنندگان ابلاغ می‌شد اما نشد و زمانی ابلاغ شد که جوجه‌ها تولید شده بودند.

آقای رییس همچنین دلیل دیگر این کشتار میلیونی را عدم‌تخصیص ارز برای واردات 2.5 میلیون تن غذای مرغ و طیور اعلام کرد که باید تامین می‌شد ولی نشد و همین امر، افزایش قیمت نهاده‌های طیور و در ادامه ضرر و زیان تولیدکنندگان را رقم زد.

راستی؛ آقای معاون اول رییس‌جمهور، یک حرف قشنگ دیگر هم زده است: «ما باید از همه ظرفیت‌ها و منابع داخلی کشور استفاده کنیم تا اقتصادمان در برابر تکانه‌های خارجی از خود مقاومت نشان دهد.» کاش یکی از آقای معاون بپرسد مخاطب این بایدها کیست؟!

ارسال نظرات