روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
این نامعادله آیا راهحلی ندارد؟!
حسین شریعتمداری در کیهان نوشت:
آموزگار از دانشآموزان پرسید؛ در میان حیوانات کدام حیوان از همه قویتر است؟ یکی گفت؛ شیر، دیگری گفت پلنگ، آن دیگری فیل و تمساح و گرگ و... یکی از دانشآموزان دست بلند کرد و گفت آقا اجازه؟ مورچه!
به نظر من مورچه از همه حیوانات قویتر است! همه بچهها زدند زیر خنده و آموزگار رو به آن دانشآموز کرد و گفت: پسر جان! مورچه یکی از ضعیفترین حیوانات روی زمین است که از شدت ناتوانی و کوچکی همه روزه تعداد زیادی از آنها، زیر دست و پای دیگران رفته و لگد مال میشوند.
دانشآموز در پاسخ گفت؛ من با چشم خودم قدرت مورچه را دیدهام! دیروز یک مورچه وارد سوراخ پریز برق منزلمان شد و برادر بزرگم که جوان قویهیکل و درشتاندامی است یک میخ را درون سوراخ پریز کرد که مورچه را بیرون بیاورد ولی مورچه چنان لگد محکمی به او زد که چند متر آنطرفتر پرت شد و به دیوار خورد و الان در بیمارستان بستری است! آموزگار برایش توضیح داد و گفت؛ ببین پسرم! برادرت با لگد مورچه پرتاب نشده، قدرت برق خانه خودتان او را پرت کرده است. اشتباه برادرت این بوده که میخواسته با میخ مورچه را بیرون بکشد!
چند سالی است که یک مشت مفسد اقتصادی مانند زالو به جان ملت افتاده و با مکیدن خون مردم، جان آنها را به لب رساندهاند. یک روز وارد بازار ارز میشوند و به دنبال آن افسار قیمتها را پاره میکنند، روز دیگر به سراغ بازار مسکن میروند و قیمت مسکن و اجارهبها را چند برابر میکنند. مایحتاج عمومی را احتکار میکنند، با زد و بند کالا وارد میکنند، کارخانههای بزرگ و مراکز تولید را به ورشکستگی میکشانند و در پی آن صدها و گاه میلیونها نفر را به انبوه بیکاران میافزایند.
ارز۴۲۰۰ تومانی میگیرند و به جای واردات کالای مورد نیاز مردم، موز و سنگپا و دستهبیل وارد میکنند و یا بیآنکه کالایی وارد کنند و یا مشکلی از صنایع و بازار کسب و کار را کم کنند، ارزهای بیزبان ملت مظلوم را در کشورهای دیگر سپردهگذاری میکنند. قیمتها را به میل خود جهش میدهند. هزاران میلیاردتومانی که از کیسه ملت دزدیدهاند را برای دزدیهای بیشتر به کار میگیرند و... تازهترین جنایت این حرامخواران، احتکار دهها میلیون ماسک و سایر اقلام بهداشتی است!
آن هم در حالی که کشور با شیوع ویروس کرونا دست و پنجه نرم میکند و پزشکان و پرستاران و سایر کادرهای درمانی کشور ایثارگرانه به مقابله با آن برخاستهاند و احتکار کالای بهداشتی میتواند به بهای جان انسانها تمام شود. جنایت این جرثومههای فساد و تباهی تا آنجا پیش میرود که جان وزیر محترم و فداکار بهداشت نیز به لب میرسد و در نامهای سرگشاده (و نه محرمانه که مردم از آن بیخبر باشند) خطاب به آقای روحانی زبان به گلایه میگشاید که چرا این مافیای جنایتکار به حال خود رها شده است؟!
حالا نگاهی به سوی دیگر ماجرا بیندازید، آیا این «نامعادله» هیچ راهحلی ندارد و باید همچنان لاینحل باقی بماند؟! و آیا برای کشوری که مردمانش هشت سال با تمام قدرتهای ریز و درشت دنیا جنگیده و از این آوردگاه سرافراز و پیروز بیرون آمدهاند، تروریستهای وحشی داعش را که از پشتیبانی بیپرده قدرتهای بزرگ برخوردار بودند، به سختی قلع و قمع کردهاند، در اوج تحریمها و دشمنیهای بیوقفه دنیای استکبار، دستاوردهای خیرهکننده علمی و تکنولوژیک داشتهاند و... مقابله با یک مشت حرامخوار زالوصفت ناممکن است؟! به این فهرست که فقط اندکی از بسیارهاست نظری بیندازید!
ایران، دومین کشور دارای توانایی ساخت دریچه قلب در جهان است، دومین کشور در درمان تالاسمی با شیوه پیوند مغز استخوان، سومین تولیدکننده دکلهای انتقال برق، رتبه دهم جهانی در فناوری لیزر، مقام دوم جهان در زمینه تولید نانو دارو، چهارمین کشور در تولید اتانول در دنیا، رتبه سوم جهان در صنعت سدسازی، نهمین کشور دارای چرخه کامل فناوری فضایی، دومین کشور دارای فناوری تولید پهپاد رادارگریز، اولین کشور تولیدکننده صنعتی بیوایمپلنت، چهارمین قدرت موشکی جهان، جزو 10 کشور سازنده زیردریایی در جهان، تولیدکننده سریعترین اژدر رادارگریز در جهان، دارای مولفه استراتژیک خودکفایی در بنزین، پنجمین کشور برتر سازنده ربات انساننما، چهارمین کشور صاحب فناوری ساخت نیروگاه خورشیدی در جهان، اولین سازنده استارتر هواپیما در غرب آسیا، چهارمین قدرت دریایی جهان، برخوردار از تکنولوژی ارسال ماهواره و موجود زنده به فضا و...این همه فقط بخشی از توانمندیهای علمی، تکنولوژیک و قدرت نظامی جمهوری اسلامی ایران است.
با وجود این همه توانمندی در عرصههای مختلف، آیا شرمآور نیست که توان برخورد سخت و پشیمانکننده با یک مشت حرامخوار و مفسد اقتصادی را نداشته باشیم؟! آیا نمیتوانیم چون صاعقه بر سر این جنایتکاران آدمکش فرود بیاییم و ایران اسلامی را از لوث وجود کثیف آنها پاک کنیم؟! خوشبختانه مدتی است که دستگاه قضایی به میدان آمده و عرصه را بر مفسدان تنگ کرده است ولی باید چهار چرخ کالسکه با هم بچرخند و دستگاهها و مراکز و نیروهای دیگر نیز به صحنه آمده و دستگاه قضایی را یاری کنند. بدیهی است که در این میان نباید و نمیتوان از همدستهای قبیله حرامخوار که در برخی از کانونهای نظام خزیدهاند غافل بود، این جماعت اگرچه اندک و کمشمارند و با جرأت و بیآنکه قصد لاپوشانی در میان باشد میتوان گفت اکثریت قریب به اتفاق مدیران و مسئولان کشورمان مؤمن و متعهد هستند ولی همین شمار اندک نیز خسارتآفرینند.
خدای مهربان اموات شما خوانندگان عزیز را غرق رحمت واسعه خود فرماید، مرحوم پدر نگارنده در اینگونه موارد میگفت؛ بعضیها آنقدر بیعرضه و بیدست و پا هستند که اگر سوار شتر هم بشوند، باز هم سگ، پاچه آنها را گاز میگیرد! مسئولان محترم چرا نباید جانبرکفان نیروی انتظامی و بسیج و سپاه را به میدان آورند و با فرمان «آتش به اختیار» به آنان اجازه بدهند تا با کسب اطلاعات مردمی و بیآنکه به عبور از هزار توی اداری نیازی داشته باشند، این حرامخواران قاتل را قلع و قمع کنند؟!
و بالاخره حق با آن دانشآموز بود که مورچه را قویترین حیوانات میدانست و حق با او نبود اگر میدانست که قدرت واقعی به نیروی برق خانه خودشان تعلق دارد!
کرونا و احساس تنهایی
احمد مسجد جامعی در ایران نوشت:
دیروز نامهای از آقای دکتر کرمانپور، رئیس سابق اورژانس بیمارستان سینا و از مدیران نظام پزشکی کشور منتشر شد که در آن آمده بود پس از تشخیص ابتلا به ویروس کرونا، بیمارستان، تنها بخشی از داروهای مورد نیاز را به ایشان داده و خواسته بود که بقیه را از داروخانهها تهیه کند، زیرا بیمارستان برای تأمین داروهای لازم با کمبود مواجه است. دکتر کرمانپور به دنبال ماسک و محلول ضدعفونی از این داروخانه به آن دیگری مراجعه کرده و چنین امکانات پیشپاافتادهای را نیافته و نهایتاً با خرید وایتکس و رقیق کردن آن اقدام به ضدعفونی کردن خانه و بستری شدن در آن کرده بود. وقتی دکتر کرمانپور را در پیگیری مسائل مبتلایان به ویروس کرونا در آن آشفتگیهای روزهای نخست میدیدم بیاختیار یاد این مصراع میافتادم که نمیدانم از کیست: «وقت آن آمد که مردان بر کمر دامن زنند.» اما همین بزرگوار هنگامیکه خود برای نجات دیگران در این وادی درگیر میشود حتی برای تأمین نیازهای اولیه دچار مشکل است.
وضع واقعی امروز بسیاری از بیماران و کسان مشکوک به بیماری همین است. دکتر کرمانپور از همان نسل پزشکان فداکار و وفادار به اخلاق پزشکی است؛ اما مقابله با ویروس کرونا علاوه بر فداکاریهای فردی ابعاد دیگری هم دارد که بیتوجه به آن راه به جایی نمیبریم. از نخستین آنها پرهیز مسئولان از حرفدرمانی و دادن اطلاعات ناقص و نادرست است. اصحاب رسانه را نامحرم ندانیم و آنها را چونان خبررسان و نامهبر تلقی نکنیم و باور داشته باشیم که آنها میتوانند در آموزش شهروندان -که امر بسیار مهمی است- و آرامش فکری و روحی جامعه و هماهنگکردن اقدامات و انتقال درست اطلاعات، راهنمای مسئولان باشند. افزون بر آن ایجاد ساختاری است که همگان در مقابله با آن امکان مشارکت قاعدهمند داشته باشند و با وظایف فردی و گروهی خود آشنا شوند.
اینکه ارکان حاکمیت اندیشیده عمل کند و در میادین مختلف اجتماعی قاعدهگذاریهایی برای کنترل بیماری داشته باشد، میتواند اطمینان بخش باشد. اینکه اصناف و مشاغل چه قواعد جدیدی را باید رعایت کنند، اینکه حضور در فضاهای عمومی تا چه اندازه میسر است و میباید چه قواعد کنترلکنندهای را در برگیرد، اینکه رستورانها، فروشگاهها و بانکها، ادارات، مجتمعهای مسکونی و تجاری و تولیدکنندگان چگونه و با چه الزاماتی باید کار کنند، اینها اقدامات عینی و مشارکتجویانه است که فعلاً چندان خبری از آنها نیست و ما همچنان فکر میکنیم که برای حل این مشکل نیازی به این کارها نداریم و به این ترتیب آن بخش جامعه را که بسیار مؤثر است، کنار میگذاریم.
وقتی شهروندان با اقدامات عینی مواجه شوند، احساس میکنند که با عقل منسجمی در قامت دولتِ کلان مواجهند که همتش را مصروف پیشگیری و درمان کرده است، اینجاست که «دو صد گفته چون نیم کردار نیست.» در چنین شرایطی است که تعین بخشی به ضوابط کنترل این بیماری همهگیر اندکی آرامش و احساس اطمینان در میان شهروندان پدید میآورد. اتحادیهها و اصناف میتوانند تسهیلگر این اعتمادزایی و اطمینان بخشی به شهروندان شوند و نهادهای مدنی میتوانند یاریگر دولت و شهروندان در این بحران باشند.
در چنین مواقعی باید از بیاعتنایی به تجارب دیگران دست برداشت. ویروس کرونا پیش از ایران کشورهای دیگر را هم گرفتار ساخته و آنها در این کار تجربه و توفیقاتی داشتهاند. ما بینیاز از تجارب دنیا نیستیم. چین که پیشانی جهان در مواجهه با کروناست امروز تجربههای ارزشمندی در پیشگیری و درمان دارد. چین که از دنیای خصم ما نیست و کشوری است که با ما بیشترین مبادلات اقتصادی و تجاری را دارد. این حجم از مطالباتی که با محدودیتهای بانکی امروز برای ما امکان وصول ندارد میتواند به سوی بکارگیری تجارب و تجهیزات پیشگیری و درمان و استفاده از توان چین در این زمینه مصروف شود. اینکه در 10 روز در چین بیمارستانهای هزار تختخوابی برای تکمیل زیرساختها برپا شد، کار بزرگی است.
آیا نمیتوان از همان امکان و تجربه در پایتخت که بالاترین تلفات را داشته، استفاده کرد و با کمک آنها کاری اساسی را در مدتی کوتاه به نتیجه رساند. به هر حال در شرایط کنونی، حرفها و گفتهها و خبرها برای اطمینانبخشی به جامعه بسنده نیست. مردم منتظر اقدامات عملیاند و این را در همه ابعاد زندگی روزمرهشان باید احساس کنند. باید شهروندان را از این احساس تنهایی، رهاشدگی و هراس عمومی نجات دهیم. نکند که افراد خدوم و فداکار هم ناامید شوند و بگویند دکتر کرمانپور با آن همه تلاش و اخلاص و اخلاق وقتی گرفتار همین بیماری میشود، دست تنها میماند و کسی به داد او نمیرسد. اعتماد، اعتمادآفرین است؛ همچنان که گفتهاند: «گندم از گندم بروید.»
از کرونا تا چک برگشتی
مهدی قاضی در خراسان نوشت:
جامعه ایران در یک سال اخیر با بحرانهای متعددی روبه رو شده است که آخرین آنها مواجهه با رشد سریع بیماری کروناست. از این وضعیت پیچیده بحران در بحران جامعه ایرانی متخصصان با واژه « جامعه دارای بحران تشدید شونده» نام میبرند و معنای آن این است که نمیتوان برای یک سیستم اجتماعی دارای عدم بحرانهای چندگانه نسخههای ساده تجویز کرد به عبارت دیگر بهگشت یک سیستم با حل یک عدم تعادل صورت نمیگیرد بلکه باید به دنبال ارتقای همزمان بخشهای مختلف سیستم و بهبود همزمان عدم تعادلها بود به عنوان مثال راه حل جراحی آپاندیس برای بیمار دارای دردهای شکمی یک تجویز ساده است اما مواجهه با یک فرد دارای بیماریهای چندگانه مانند دیابت و فشار خون که دچار دردهای شکمی آپاندیس شده است نیاز به بسته درمانی چندگانه دارد و چه بسا راه حل جراحی همراه با بیهوشی کامل، به مرگ چنین بیماری منجر شود.
تجویز راه حلهای ساده و تک عاملی برای جامعه دارای زمینه بحرانی، شبیه همین جراحی با بیهوشی کامل برای بیمار دارای زمینههای دیابت و فشار خون است.
جامعه ایرانی نیز در شش ماه گذشته دچار سادهاندیشی مدیران دسکتاپی دولت تدبیر و امید شده است. مدیر دسکتاپی به مدیری میگویند که به دلیل فاصله گرفتن از دغدغهها و سختیهای زندگی روزمره مردم، صرفا با نشستن پشت مانیتور میز مدیریتی خود اقدام به تصمیم گیری میکند و اخبار صفحه دسکتاپ خویش را با واقعیتهای جامعه اشتباه میگیرد.
جامعه ما طعم تلخ این تصمیم گیریهای غلط و فاجعه بار را در ماههای اخیر با افزایش بی سابقه قیمت ارز و سکه بارها و بارها تجربه کرده است که یکی از ثمرات آن را در کاهش اعتماد و مشارکت مردم در انتخابات اخیر شاهد بوده ایم.
مقابله با شیوع بیماری کرونا نیز برای جامعه دچار این بیماری نیاز به یک بسته درمانی دارد حال آن که غلبه گفتمان صرف پزشکی بر بدنه مدیریتی جامعه و تکرار توصیههای پزشکی نظیر ماندن در خانه وزیر بهداشت از زبان سایر وزرای دولت این احتمال را تقویت میکند که نسخه دولت برای کرونا، نسخه تک عاملی و ساده است.
عجیبتر آن که این تک نسخه بهداشتی از زبان مدیران اجرایی دولت و حتی استانی نیز به کرات شنیده شده است. اعلام این قبیل مواضع بدون ذرهای اعتنا به مشکلات اقتصادی مردم چه معنایی جز بی توجهی به کمرهای خمیده مشاغل خصوصی و خدماتی در این روزها دارد؟
آیا تکرار توصیههای بهداشتی وزیر بهداشت از زبان مدیران اجرایی دولت بدون تفکر برای اقتصاد مردم جز افزودن زخمی دیگر بر سایر زخمهای آنان، فایده دیگری نیز دارد؟ آیا مدیران درکی از تفاوت اسفند ماه با بقیه یازده ماه دیگر سال برای بازاریان و کسبه بخش خصوصی دارند؟
واقعیت جامعه این است که اسفند، ماه حیاتی برای نفس کشیدن بازار اقتصاد زخم خورده خانواده ایرانی است. شلوغی بازار در ابتدای اسفند ماه، بسیاری از بازاریان و کسبه را امیدوار به رونق مجدد بازار کرده بود که ناگهان نسخه ساده و تک عاملی « در خانه بمانیم » این بار نه از زبان وزیر بهداشت بلکه از زبان دیگر مدیران این شعله کم جان بازار را دچار رکود مجدد کرده است.
آیا وقت آن نرسیده است که مدیران اقتصادی و اجرایی کشور به جای تکرار توصیههای وزارت بهداشت، از راهکارهای جبران رکود پیش آمده سخن بگویند؟ آیا سازمان بیمه و تامین اجتماعی حاضر است هزینه کارگران روزمزدی را که به دلیل شیوع کرونا در خانه ماندهاند و از کار بیکار شدهاند تقبل کند یا حاضر است کارخانجات و مشاغل خرد خدماتی را به دلیل شیوع کرونا از پرداخت حق بیمه اسفند و فروردین معاف اعلام کند؟
چرا معاون اول رئیسجمهور به عنوان فرمانده قرارگاه اقتصاد مقاومتی درباره برنامه دولت برای تعطیلات 13 تا 20 روزه عید نوروز و اضافه شدن آن به تعطیلات کرونایی اسفند ماه هیچ واکنشی نشان نمیدهد؟ سکوت این روزهای جناب آقای دکتر جهانگیری معنایی جز تحمیل خسارت اقتصادی این همه تعطیلیهای افسار گسیخته روی کمر خمیده کارخانههای کوچک مقیاس و مشاغل خصوصی و خدماتی خرد دارد ؟
این ساده انگاری مدیریتی چنان بر وخامت اوضاع افزوده است که امروز شاهد صفهای شلوغ بانکها به دلیل بخشنامه کاهش ساعات اداری بانکها و ادارات هستیم و عجیبتر آن که مدیران اجرایی و اقتصادی نه تنها خود را موظف به پاسخ گویی و توجیه افکار عمومی در قبال پیامدهای ندیدن وجوه مختلف تصمیمات کرونایی نمیبینند بلکه سکوت آنها به معنی غفلت کامل آنان از آثار بسیار گسترده شرایط موجود بر اقتصاد عموم مردم است.
به هر تقدیر اگر این سبک تک متغیره حل کردن مسائل تغییر جدی نکند و بستههای سیاستی اقتصادی متناسب با شرایط کرونا از سوی مدیران ارائه و اجرایی نشود با توجه به رکود حاکم بر بازار در اسفند ماه باید منتظر سونامی ورشکستگی واحدهای خصوصی و خدماتی در ماههای اردیبهشت و خرداد بود که همه گیری آن نه تنها مثل کرونا برخی خانوارها را درگیر میکند بلکه همه گیری آن همه خانوادههای ایرانی را درگیر نارضایتی و فشار اقتصادی خواهد کرد.
امید آن که روزی شاهد تغییر رویکرد مدیران از شیوههای ناگهانی و روزمره و غیرمتعادل به سوی سیستمهای نظام مند و دارای تعادل تصمیم گیری باشیم.
تلاش ملی برای مهار کرونا
هادی حق شناس در آرمان نوشت:
موضوع ویروس کرونا را از چند جنبه باید نگاه کرد. جنبه اول موضوع درمانی و بهداشتی است که طبیعتا درحوزه وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی است که آنها هم به صراحت اعلام کردند هنوز شیوه درمان یا واکسن این ویروس کشف نشده است و نکته مهم تر اینکه این ویروس در ایران منتشر نشده که ما در خصوص روش درمان آن فقط به ایران متکی باشیم. ویروسی که تقریبا دارد جهانشمول میشود و طبیعتا اگر هر یک از کشورهای جهان راهکارهایی برای آن پیدا کند وزارت بهداشت و درمان هم آن راهکار را اجرائی خواهد کرد.
حال اینکه مثلا شهری قرنطینه بشود یا نشود، درست است یا نه در حیطه تخصص کسانی است که در بخش درمان صاحب نظر هستند. اما یک واقعیت و یا یک فرض بدیهی وجود دارد که این بیماری جدید است و هنوز واکسن آن وجود ندارد و کشورهای مختلف شیوههای مختلف برای درمان این ویروس به کار گرفته اند. بخش دوم این است که تقریبا یک تقاضای بیش از نیاز برای مواد ضدعفونی، ماسک و دستکش ایجاد شده است درحالی که از منظر وزارت بهداشت کسانی باید از این لوازم استفاده بکنند که یا مبتلا شدهاند و یا اینکه در آستانه مبتلا شدن قرار دارند یا با بیماران سروکار دارند و به طور مشخص کادر درمانی بیش از دیگران در صف استفاده از این گونه لوازم هستند.
آنچه مسلم است امروز اگر مردم ایران بهعنوان یک مثال خیلی ساده بخواهند هر کدام یک بطری آب از مغازهها بخرند، یقینا ما 80 میلیون بطری آب نداریم یا هر کالای دیگری به تعداد مردم ایران به سختی شاید بتوان پیدا کرد.
حتی اگر آن کالا بهعنوان مثال نان باشد و اگر به خاطر استرس یا اضطراب افراد بخواهند بیش از نیاز خود هم درخواست بکنند باز آن کالا موجود نیست. همچنان که امروز در کشورهای صنعتی و پیشرفته موادضدعفونی کننده و ماسک وجود ندارد. نه تنها ایران بلکه همه کشورهای دنیا این آمادگی را نداشتند که به تعداد افراد لوازم ضدعفونی کننده یا ماسک و دستکش داشته باشند. لذا این یک موضوع غیرقابل هضم نیست که چرا این لوازم کمیاب شده است.
فرض کنیم از حدود 25 میلیون خانوار ایرانی تقریبا 20 درصد خانوار به ماسک دسترسی دارند و چون این ماسکها حداکثر مصرف یک روز هست، اگر امروز مصرف کنند باز فردا ماسکی نخواهد بود. اما نکته سوم که مهمتر از دو نکته اول است اینکه ابتدا باید به فکر کادر پزشکی و پرستاران باشیم. آنها در معرض این بیماران و آلودگی این ویروس هستند. ما هر قدر بتوانیم همه تجهیزات را در اختیار کسانی که در صف مقدم مبارزه با این ویروس هستند، قرار دهیم حتما نتایج بهتری خواهیم گرفت.
به نظر میرسد مجموع امکانات پزشکی در ایران اعم از امکانات متعلق به وزارت بهداشت و درمان یا سازمان تامین اجتماعی یا بخش خصوصی یا همچنین نیروهای نظامی اگر پای کار بیاید، جوابگوی مهار این ویروس کرونا خواهد بود و وحدت فرماندهی و وحدت مدیریت امکانات موجود کشور میتواند یک عامل موثر برای ارائه خدمت به افراد مبتلابه ویروس کرونا باشد.
در پایان از این نکته نباید غفلت کرد که هم کیتهای آزمایشگاهی طبیعتا در آینده فراوان خواهد بود برای اینکه هرکس به هر دلیل سرماخوردگی احساس نکند که کرونا دارد و هم اینکه در روزهای آینده مدیریت بهتری برای ارائه سرویس به بیماران مبتلا به ویروس کرونا انجام خواهد گرفت.
مقابله انقلابی و جهادی با کروناهراسی
سیدعبدالله متولیان در جوان نوشت:
جنگ جهانی دوم با کابوس و هیولای وحشتناک بمبهای هستهای به پایان رسید، اما علاوه بر به جای گذاشتن آثار فیزیکی و معلولان فراوان، آثار مخرب روحی و روانی آن در طول دهههای بعد امتداد یافته و موج نفرت را علیه صاحبان و استفادهکنندگان این بمبها در میان مردم سراسر جهان برانگیخت، از این رو از نیمه دوم قرن بیستم، ابرقدرتها بر کشف و بهکارگیری گونههای دیگری از سلاحهای کشتار جمعی متمرکز شدند که کاربرد آسانتر و آثار تخریبی و کشتار جمعی بیشتری داشته، اما موجب تشدید موج نفرت علیه نظام سلطه در افکار عمومی جهان نشود. حاصل این تفکر، چرخش از میدان تولید سلاحها و جنگ افزارهای سنگین نظامی به سمت میدان تولید سلاحهای میکروبی بود که به پیدایش لابراتورهای عظیم و مخوف برای دستیابی به سلاحهای ژنتیک، بیولوژیک و بیو تروریسم مبتنی بر جنگهای ژنتیکی بوده است. بر این اساس قرن ۲۱ پرچالشترین قرن برای سلب امنیت و آرامش روحی و روانی بشر محسوب میگردد.
از یکسو معادلات و مبانی قدرت در جهان تغییر کرده و با پیدایش قدرتهای جدید و چرخش کانونهای قدرت از غرب به شرق حرکت به سمت چند قطبی آغاز شده است و نابودی هژمون ابرقدرتهای غربی آنان را وحشت زده به فکر بازگشت هژمون و جلوگیری از افول قدرت خود واداشته است. از دیگرسو موج بیداری انسانی متأثر از انقلاب اسلامی ایران مردمان جهان را به رهایی از یوغ استعمارگران و استثمارگران فرا خوانده است. همین دو موضوع برای ورود نظام سلطه به میدان رقابت در تولید و تکثیر سلاحهای بیولوژیک و ساختارهای مؤثرتر جنگ روانی کافی به نظر میرسد.
تولید، تکثیر، انتقال، انتشار و استفاده از یک سلاح بیولوژیکی به مراتب آسانتر، ارزانتر، مؤثرتر و کم حاشیهتر از بمب اتم و سایر سلاحهای متعارف کشتار جمعی بوده و کمتر احساسات جهانیان را بر میانگیزد و برای تروریستها نیز بسیار کم خطرتر است، به عنوان مثال انتقال عامل و ویروس مورد نظر هم از کشوری به کشور دیگر به وسیله مسافران بسیار آسان و سریع به نظر میرسد به علاوه انتقال عامل ویروسی در داخل داروها و سایر اقلام توجیه پذیر و حمل آن به مناطق مورد نظر بسیار سهل و آسان بوده و قبل از آنکه موجب برانگیختن حساسیتها و اعمال مراقبتهای سختگیرانه شود ویروس به کشور و منطقه مورد نظر انتقال یافته و آن منطقه را به شدت آلوده و دستگاهها و ارگانهای ذیربط را در سطح بسیار وسیع درگیر میکند. انتشار عوامل بیماریزا در هوا، آب، مواد غذائی، انواع مواد کنسرو شده، اسباب بازی، پاکت نامه، هدایای پستی، حشرات ناقل، خون و ... امکانپذیر بوده و سابقه هم داشته است.
آنچه این روزها، کشور ایران و مردم عزیز ما با آن دست و پنجه نرم میکنند یکی از مصادیق جنگهای بیولوژیک است که حتی در صورت اثبات قطعی طبیعی بودن ویروس کرونای جدید موسوم به کویک ۱۹ و نقش نداشتن نظام سلطه در تولید و انتشار آن، باز هم به طور قطع و یقین میتوان گفت نظام سلطه با راهاندازی جنگ روانی و استفاده حداکثری از ظرفیتهای عظیم امپراتوری رسانهای خود بهویژه در مجازی، از این ویروس بهعنوان ابزاری قوی برای تکمیل طرحها و تحقق اهداف براندازانه خود علیه ایران و محور مقاومت بهره گرفته است.
شیطان بزرگ که طی سه سال اخیر در براندازی نظام اسلامی ایران از طریق جنگهای نسل چهارم و ناراضی سازی عمومی مردم ایران و به راه اندازی اعتراضات ملی برای تغییر حاکمیت، در تابستان داغ، جشن ژانویه در تهران، بحران بنزینی آبانماه و... ناکام مانده، اینک بر موج کروناهراسی سوار شده و در حالیکه بیشتر کشورها درگیر آثار و تبعات کرونا هستند، روی مردم ایران متمرکز شده و تمام ظرفیت خود را علیه مردم ایران به میدان آورده است. حجم سنگین و غیرقابلباور دروغپردازی ها، شایعهسازی ها، کروناهراسیها که توسط بی. بی. سی، وی. اُو. اِی، ایران اینترنشنال، مراکز سایبری منافقین و سعودیها و... که از سوی امپراتوری رسانهای غرب حمایت میشود، تردیدی باقی نمیگذارد که نظام سلطه و ائتلاف عبری، غربی، وهابی به ویروس کرونا به چشم فرصتی فوق طلایی برای تضمین پروژه جنگ نسل چهارم و به میدان آوردن مردم برای فروپاشی نظام اسلامی بهره میگیرد. واقعیت این است که:
۱ - علاوه بر ایران کشورهای زیادی به این ویروس و مشکلات آن مبتلا شدهاند.
۲ - ایران در کنترل و مبارزه با کرونا نسبت به سایر کشورها موفقتر عمل کردهاست.
۳ - غرب برای پیشبرد اهداف خود علیه محور مقاومت در منطقه غرب آسیا و بهویژه ایران، به کرونا به چشم فرصت نگاه کرده و ایران در نوک پیکان عملیات تخریبی و روانی کروناهراسی از سوی غرب قرار دارد.
٤ - ظرفیتهای اکثریت مطلق کشورهای جهان در مبارزه با این ویروس به هیچ وجه قابل مقایسه به ظرفیتهای فراوان و استثنایی ایران نبوده و نیست.
۵ - صحنههای ایثارگری و حمایتهای مردمی و امدادرسانی ملی به مبتلایان این ویروس بر پلشتیها و فرصت طلبیهای آن (احتکار، گرانفروشی و...) بهشدت غلبه داشته و از این حیث ایران مانند دوران دفاع مقدس در صدر جهان قرار دارد.
۶ - به میدان آمدن نیروهای مسلح به ویژه سپاه و بسیج موج شادی و آرامش بخشی ملی را برانگیخته است و بی تردید کمتر کشوری از چنین ظرفیت بالا و امتحان پس دادهای بهرهمنداست.
۷ - اگر چه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در خاکریز اول جهاد همه جانبه با کرونا قرار داشته و اقدامات جهادی این وزارتخانه تشکر ویژه رهبر معظم انقلاب را در پی داشته، اما حضور کمرنگ شخص رئیسجمهور و یا حداقل معاون اول وی مورد اعتراض و انتقاد جدی مردم و برخی نمایندگان مجلس و... قرار گرفته است.
۸ - راه غلبه بر این مشکل این است که مسئولان کشور به ویژه در قوه مجریه اولاً صحنه جنگ بیولوژیک را باور کرده و مثل وزارت بهداشت، مستقیماً پشت خاکریز جنگ حاضر و وظایف خود را فراتر از صدور ابلاغیه به زیر مجموعه دنبال کنند و ثانیاً در حوزه مدیریت صحنه نبرد حالت جنگی به خود گرفته و از هدایت صحنه پشت میزهای ریاستی فاصله بگیرند.
۹ - و بالاخره این ویروس فرصتی طلایی فراروی مدیران نظام در قوه مجریه قرار داده تا هرچه سریعتر از نسخههای غربگرایانه و دیپلماسی التماسی به اروپا و امریکا و برجام زدگی تحقیرآمیز فاصله گرفته و با مشاهده صحنههای استثنایی و جهادی سرمایه انسانی داخلی با دل بریدن از دشمنان و بیگانگان، به حل مشکلات از طریق ظرفیتهای داخلی و تکیه به سرمایه عظیم انسانی کشور اعتماد کنند.
توافق صلح یا تهدید افغانستان؟
جلال خوشچهره در ابتکار نوشت:
آیا دولت ترامپ در توافق خود با طالبان، جمهوریت نظام سیاسی افغانستان را معامله کرده است؟ این پرسشی است که اکنون مردم، جامعه مدنی و دولت افغانستان با آن روبهروست.
توافق صلح 29 فوریه(10 اسفند جاری) میان آمریکا و طالبان، به همان اندازه و بلکه بیشتر از آنکه طالبان را خشنود کند، مردم و دولت مرکزی افغانستان را بیمناک از آینده کرده است. در نگاه شهروندان افغانستانی و بسیاری ناظران، این توافق بیشتر به معاملهای شبیه است که سود آن تنها متوجه امضاکنندگان آن است. دیر نخواهد بود که دولت «دونالد ترامپ» در مظان اتهام بدترین توافق در تاریخ سیاسی معاصر ایالات متحده قرار گیرد.
توافق شنبه گذشته نمیتواند صلح را به مردم افغانستان هدیه کند. نتیجه چهار دهه جنگ و جنایت در کشوری که یا از سوی ارتشهای بیگانه اشغال شد و یا از سوی گروههای تروریست مورد جنایات وحشیانه قرار گرفت، نمیتواند با این توافق سرهم بندی شود. ترامپ برای ایجاد موقعیت تبلیغات انتخاباتی خود، ملت و استقلال افغانستان را نادیده گرفت. او با این اقدام بستری را فراهم کرد که اگر هشیاری ملت و دولت این کشور نتواند در بزنگاه کنونی به درستی عمل کند، آینده شوم و تلخی را برای کیان و تمامیت ارضی افغانستان رقم میزند.
دولت ترامپ در توافق با طالبان پذیرفته است 13 هزار نظامی خود را در افغانستان به 8600 نفر تقلیل دهد؛ پایگاههای نظامی خود را در این کشور تعطیل کند. مهمتر اینکه ضمن وعده آزادی هزارها زندانی طالبان، تحریمها علیه این گروه را بردارد. اما این همه، امتیازی نیست که دولت ترامپ در غیبت حضور نمایندگان دولت قانونی افغانستان در توافق اخیر به طالبان داده است. امتیاز بزرگتر، اعطای مشروعیت به این گروه و تغییر وضع آن از یک گروه تروریستی به یک جریان سیاسی مشروع است. مهمترین امتیاز آمریکا در توافق با طالبان، اطمینانخاطر یافتن از اقدامهای ایذایی آنان علیه نظامیان و اهداف آمریکایی در افغانستان است. طرفه اینکه در توافق صلح، اشاره مستقیمی به امنیت مردم افغانستان از گزند طالبان نشده است.
بهزعم آمریکاییان، امنیت مردم افغانستان به مذاکرات افغانی ـ افغانی در 14 ماه آینده موکول خواهد بود. با لحاظ مختصات مواضع دو جریان متعارض افغانستانی یعنی مردم – دولت مرکزی و نیز طالبان، میشود از حالا پیشبینی کرد که اوضاع در این کشور نهتنها روبه بهبود نخواهد رفت؛ بلکه بر گسیختگی بیشتر میل خواهد کرد. آمریکاییان توافق صلح با طالبان را در برگهای امضاء کردند که در بالای آن عنوان «امارات اسلامی افغانستان» قید شده بود. به عبارت دیگر، دولت آمریکا پیش از هرگونه گفتوگوی احتمالی میان دولت مرکزی و طالبان، به گرایش طالبانی روی خوش نشان داده و رویه حقوقی آن را به رسمیت شناخته است. از اینرو «محمد اشرف غنی» رئیسجمهوری افغانستان از توافق صلح دوحه به عنوان «اسب تروا» علیه ملت افغانستان یاد کرده است.
توافق دوحه نه یک اقدام استراتژیک برای پایان جنگهای مستمر در افغانستان، بلکه اقدامی راهبردی در خدمت به خلاصی ترامپ از دغدغه افغانستان تا انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در نوامبر سال جاری است. در این حال این توافق، موقعیتی کمنظیر برای طالبان است تا ضمن به چالش خواندن مشروعیت دولت مستقر در افغانستان، مطالبات خود را که تغییر در ماهیت دولت این کشور است با اعتمادبهنفس بیشتر دنبال کند. طالبان کمترین عقبنشینی را در برابر قبول رسمیت و مشروعیت دولت «وحدت ملی» افغانستان نشان داده و همچنان در اظهارات خود اصرار بر تکرار عنوان «امارات اسلامی افغانستان» دارند.
اوضاع و آینده افغانستان هنگامی بغرنجتر مینماید که شوربختانه دولت وحدت ملی حاکم بر افغانستان، همچنان دستخوش سهمخواهی جناحهای رقیب است. به عبارت دیگر در خلاء دولت مستحکم، این طالبان است که توانسته نهتنها بخشهای زیادی از کشور را به زیر کنترل خود درآورد؛ بلکه رفته رفته، دولت مرکزی را دچار بحران هویت کند. اختلافات کشدار و کسالتبار «محمد اشرف غنی ـ عبدالله عبدالله» و ناتوانی تشکیل دولت پس از ماههای بعد از انتخابات ریاستجمهوری سال 2019، اعلام احتمال تشکیل دولت موازی و... جاده صافکن اوضاعی است که پیامدهای شوم آن بیش از همه متوجه مردم، جامعه مدنی و تمامیت ارضی افغانستان خواهد شد. اعضای دولت وحدت ملی برای دور کردن کشور از تبعات تلخ آنچه توافقنامه دوحه برای ملت و سرزمین افغانستان رقم خواهد زد، لازم است به توافق هرچند راهبردی نزدیک شده تا به این وسیله کشور از احتمالاتی چون سقوط دولت مرکزی، وقوع جنگ داخلی و به اغما رفتن جامعه مدنی نوپا دور شود. جمهوریت افغانستان در معرض تهدید است.
ارسال نظرات