روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
داستانی که میخوانید، با همه شگفتی و تلخیاش، واقعی است. ماجرا به ادعای دلسوزی برخی سیاستبازان و مدیران دولتی برای حقوق مردم در انتخابات برمیگردد. اخیرا حزب «اتحاد ملت» در نامهای، از آقای روحانی خواسته لایحهای برای همهپرسی درباره تفسیر شورای نگهبان از نظارت بر انتخابات (اصل 99 قانون اساسی) تهیه و ارائه کند. روحانی هم ضمن استقبال، دستور تدوین لایحه مذکور را صادر کرده است. حزب اتحاد ملت چه نسبت و سنخیتی با روحانی دارد؟ آنها واقعا نگران حقوق و مصالح مردم هستند یا در نقطه مقابل مصالح و منافع عمومی رفتار میکنند؟
آنها طیفی هستند که صراحتا گفتهاند دولت روحانی را «رحم اجارهای» میدانند. آقای روحانی، هرگز درباره چنین انتساب توهینآمیزی، اعلام انزجار و برائت نکرده است؛ ولو به خاطر روحیات خاصش، از طیف مذکور منزجر است. آنها نگاه آمرانه به روحانی دارند. میگویند اعتدال، گفتمان نیست و فقط اصلاحطلبی گفتمان است. میگویند روحانی خودش رای نداشت و ما او را رئیسجمهور کردیم. و این در حالی است که نه عارف و نه جهانگیری هیچ کدام بالای 8 درصد رای در سال 92 و 96 نداشتند. افراطیون مدعی اصلاحطلبی با وجود این واقعیت و اینکه بدون پاسخگویی توانستهاند در سایه دولت روحانی، از رانتهای قدرت و ثروت برخوردار شوند، همواره کوشیدهاند او را بدهکار و وامدار خود وانمود کنند.
واقعیت همان است «عابد توانچه» عضو سابق دفتر تحکیم و انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر، 6 تیر 92 گفت. «اصلاح طلبان نگاه ابزاری دوگانه به روحانی دارند. از یک طرف او را پس میزنند تا هزینهای پرداخت نکنند. از طرف دیگر تأیید میکنند... آنها به روحانی مثل ساندیسی نگاه میکنند که تا زمانی که آخرین قطره ممکن در او را میک نزنند، لوله ساندیس را از آن بیرون نخواهند کشید. وقتی مطمئن شوند دیگر نمیتوانند از روحانی استفادهای کنند، همان کاری را که با هاشمی رفسنجانی کردند با او میکنند... اصلاحطلبان در وضعیت بدی گرفتار شدهاند. از یک طرف باید به روحانی بچسبند. از طرف دیگر مطمئن هستند بهزودی بخشهایی که از ترس جلیلی یا بر مبنای توقعاتی به روحانی رأی دادهاند، از فضای احساسی خارج شده و کمکم بازار انتقاد و اعلام برائت داغ خواهد شد. اصلاحطلبان میخواهند نهایت استفاده را بکنند اما جوابگوی کارنامه او نباشند.»
این طیف انتظار خودزنی از روحانی دارند. روزنامه سلام در تیرماه 1378، استارت آشوبی یک هفتهای را زد؛ آشوبی که برخی دستاندرکاران آن، پس از فرار از ایران، با جرج بوش و مقامات صهیونیست دیدار کردند. «جعفر-گ» از همکاران سلام، خرداد امسال در روزنامه زنجیرهای آرمان، تحلیلی نوشت که جمع بندی افراطیون مدعی اصلاحات است: «دولت روحانی که برجام را بهعنوان برگ اصلی برندهاش تقریبا از دست داده، و در غیاب آن، زمان و قدرت لازم برای ارائه بدیل دیگری را ندارد، روزها و ماههای طاقت فرسا و نفسگیر خود را سپری میکند. دولت برای تاریخ هم که شده، باید گوشهای از پرده را کنار بزند تا در برابر انواع نگاههای تند و مطالبهگر پناهگاهی فراهم کند. اینجا اگر کسی بخواهد آهسته بیاید و آهسته برود، همانا انبان خالی خود را به نمایش گذاشته و دست خالی خواهد رفت و کتاب سیاست را میبندد و میرود... آقای روحانی، دولت و آقای ربیعی، دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند [!] و میتوانند این دو سال را با برنامهای حداکثری سپری سازند؛ مثل یک تیم فوتبال که اگر گلی بوده، خوردهاند و دیگر نیاز چندانی به حفظ دروازه ندارند»!
در این میان، «اتحاد ملت»، خلف حزب منحله مشارکت است؛ تندروهایی که در دولت اصلاحات، به خاتمی هم رحم نکردند و خواستار خروج از حاکمیت شدند. نشریه اجارهای «صدا» ارگان حزب، آذر گذشته به نقل از عباس عبدی خواستار استعفای روحانی شد. آنها دی 96 همزمان با آشوبافکنی دشمن هم، خواستار استعفای روحانی شدند و حال آنکه شش ماه قبل، از او حمایت کرده بودند. تندروها با وجود مشاهده کارنامه چهار ساله روحانی، خواستار رای مجدد به وی در انتخابات سال 96 شدند و بنابراین در شش ماه بعدی، آگاهی جدیدی کسب نکرده بودند که خواستار استعفا شوند.
آنها یا نباید در سال 92 از روحانی حمایت میکردند، یا اگر هم آمده و غیر از تجربه هشت ساله دولت خاتمی، تجربه دولت اول روحانی را دیده بودند، باید همان آغاز سال 96 با نامزدی دوباره روحانی مخالفت میکردند. اما آنها نه صداقت داشتند و نه اراده مستقل. صرفا مامور اجرای نقشهای بودند که آمریکا و انگلیس و اسرائیل طراحی کردهاند. نقشه استعفای رئیس دولت و تحمیل بیثباتی به کشورهای عضو محور مقاومت، به کمک آشوبافکنی مزدوران غربگرا در لبنان و عراق اجرا شد. بقایای حزب بعث صدام در عراق، و فالانژیستهای جنایتکار و منفوری مانند جنبلاط و جعجع در «قوات اللبنانیه» لبنان، طبق نقشه غرب، خواستار استعفای رئیسدولت شدند. در ایران، این ماموریت به حلقههایی مانند حزب اتحاد ملت سپرده شد.
برای شناخت هویت این حزب، باید سخنان مشمئزکننده و لاشخورمآبانه دبیرکل حزب را پس از بلوای بنزین به یاد بیاوریم. علی شکوریراد، روز ثبتنام برای انتخابات مجلس، سخنانی بر زبان راند که شدیدا بوی بیاخلاقی و خیانت میداد. در اثر سوءتدبیر مشکوک دولت روحانی و سه برابر کردن ناگهانی قیمت بنزین، دشمنان و ضد انقلاب، سوار موج التهاب شدند که نتیجه آن، جان باختن دهها نفر بود. این اتفاق تلخ، موجب تاسف بود، اما شکوری راد با ابراز ذوقزدگی از فشار بر طبقات محروم و پایین شهر گفت: «اعتراضات اخیر، موجب ریزش رای اصلاحطلبها نشده یا اگر شده خیلی کمتر از میزانی است که از رای اصولگراها ریزش کرده. اعتراضات معمولا در حواشی شهرهای بزرگ و در مناطقی که مردم از برخورداری مالی کمتری بهرهمند هستند، اتفاق افتاد. این جاها به طور سنتی جاهایی بوده که مردم مناسکی رای میدادند، یعنی همانطور که نماز میخوانند و روزه میگیرند، میآمدند و رای میدادند، خب اینها الان آسیب دیدهاند. بنابراین برخلاف دورههای قبل که کاهش مشارکت، بیشتر به ضرر اصلاحطلبها بود، بعد از این اعتراضات اخیر در حقیقت کاهش رای بیشتر در اردوگاه اصولگرایان اتفاق افتاده است».
اما گویا فقط شکوریراد و حزبش نبودند که از پیامدهای تلخ فشار بر مردم استقبال کردند. آن چنانکه محمد جواد روح، سردبیر نشریه صدا ۱۶ آذر در سرمقاله نشریه «اتحاد ملت» نوشت، روحانی با آگاهی به پیامدهای تلخ ماجرا، آن را طراحی و اجرا کرد! «چرا روحانی چهار روز قبل از گرانی بنزین آنگونه سخنرانی میکند؟ کدام رئیسجمهور اعلام کرده بود که فلان قدر کسری بودجه داریم؟ آقای روحانی در یزد از کسری بودجه گفت و یکسری حملات هم به رئیسی انجام داد.
همین روش را در کرمان به شکلی دیگر ادامه داد. مهمتر از همه اینها، اعلام کرد به توافقات پشت پرده هم پایبند است؛ همه اینها، یعنی روحانی میخواهد به هر قیمتی شده، دوباره مذاکره کند. اینجا بود که روحانی قمار کرد. وقتی دید چیزی دستش ندارد، بنزین را گران کرد تا جامعه به شرایط اقتصادی واکنش نشان دهد؛ فشار از پایین اتفاق بیفتد تا در بالا چانه زنی کنند که مذاکره انجام شود. میگویند وزیر اطلاعات در جلسه دولت هشدار داده اگر بنزین را گران کنید، جامعه به هم میریزد و روحانی خندیده است.
اینکه میگویند گران کردن بنزین تصمیم غیرکارشناسی و اطلاعرسانی آن هم غلط بوده؛ اتفاقاً از نظر روحانی، تصمیم هم کارشناسی بوده و هم نحوه اطلاعرسانی- در واقع اطلاع نرسانی- درست بوده تا جامعه بیشتر عصبانی شود. روحانی قمار کرد تا ببیند نتیجهاش چه میشود».
این روایت، مشابه همان روایتی است که یک سایت دولتی درباره پشت پرده ارائه سبد کالا به مردم در آستانه راهپیمایی 22 بهمن فاش کرد. «خبر آنلاین» که توسط کسانی چون انتظامی و معزّی (معاون وزیر ارشاد و معاون ارتباطات دفتر روحانی) اداره میشود، 19 بهمن 1392 در تحلیلی با عنوان «جایزه بهترین کارگردانی برای روحانی؛ در حاشیه چگونگی توزیع کالاهای اساسی» نوشت «توزیع سبد کالا به مردم با شیوهای که انجام شد، نه یک اتفاق بود و نه عملی که تبعات آن برای روحانی و مردانش غیرقابل پیشبینی باشد. او دقیقا همین اتفاق - ازدحام، دعوا و مرافعه و احیانا له شدن در زیر دست و پا - را پیشبینی میکرد و اصلا آن را برای پیشبرد استراتژی خارجی خود لازم داشت[!]
به عبارت دیگر روحانی به یک نمایش داخلی برای ارائه در جشنوارههای سیاسی خارجی نیازمند بود. نگاه کنیم به اظهارات اخیر وندی شرمن که گفته؛ «شما در اخبار دیدید که ایران اخیرا بهطور قابل مشاهدهای غذا بین مردم فقیر توزیع کرده تا نشان دهد کاهش هدفمند و محدود تحریمها، تاثیر مستقیم بر مردم این کشور داشته است». به هر حال این دقیقا همان نتیجهای بوده که روحانی از توزیع سبد کالا داشته است، اینکه تحریمها بر روی مردم تاثیر مستقیم داشته؛ اینکه اوضاع اقتصادی مردم نه تنها روبهراه نیست بلکه حاضرند برای چند عدد مرغ و چند کیلو برنج با یکدیگر درگیر شوند. درست است که روش توزیع سبد کالا چندان مناسب نبود، اما اگر با این نمایش بتوان جایزه اول بهترین اثر را در فستیوال سیاست جهانی به خود اختصاص داد، به تحقیر چند روزهای که بازیگران آن شدند، میارزید.»!!
واقعیت این است که گردانندگان ائتلاف مدعی اصلاحات و اعتدال، چند برابر نیاز، نامزد برای حضور در رقابت انتخاباتی دارند اما در عین حال، از سقوط شدید مقبولیت خود در نظرسنجیها باخبرند و میدانند که اگر انتخابات، بدون حاشیه، مبتنی بر «برنامهمحوری» و قضاوت مردم نسبت به کارنامه دولت و مجلس برگزار شود، قطعا بازنده انتخابات خواهند بود. آنها از سقوط محبوبیت روحانی و طیف خودشان به زیر هفت درصد باخبرند و به همین دلیل از محمدرضا عارف (رئیسفراکسیون امید و رئیس شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان) خواستند در انتخابات مجلس نامزد نشود. با این اوصاف، طیف مذکور برآنند که جرزنی کنند، زیر میز و قواعد بازی بزنند و تصویر پاکیزه و شوقبرانگیز انتخابات مهم مجلس را مشوّش سازند.
افراطیون اجارهای میدانند که اگر مردم با امید و مبتنی بر درسآموزی از عبرتها پای صندوق بروند، ریل مدیریت اجرایی، از ناتوانی و التماس غرب، به توانمندی و اتکا به ظرفیتهای بزرگ ملی تغییر میکند و این، به منزله نابودی رادیکالیسم غربگراست. کسانی که با بیکفایتی و بعضاً آگاهی از تبعات سوءتدبیرهای خود، خسارات بزرگی را به کشور و مردم تحمیل کردند، در جشن مردمی انقلاب و انتخابات عزادارند. عزای غربگرایان و شادمانی مردم، مستدام باد. مردم به فضل الهی و بهرغم خواست دشمنان و بدخواهان، از راهپیمایی 22 بهمن تا انتخابات مهم مجلس، حماسههایی را رقم خواهند زد که موجب عزت و اقتدار ایران سربلند و یأس دشمنان شود.
هفته گذشته مهمترین مباحث در فضای سیاسی و عمومی کشور همچنان بحث انتخابات بود. موافقان و مخالفان و گروههای مختلف بحثهایی را مطرح کردند. در همین راستا مقام معظم رهبری هم در آخرین موضعگیری خود فرمودند: «برگزاری پرشور انتخابات و حضور همگانی مردم در پای صندوقهای رأی، تضمینکننده امنیت کشور خواهد بود.» ایشان با دعوت همگانی از مردم برای شرکت در انتخابات تأکید کردند: «ممکن است کسی از بنده خوشش نیاید اما اگر ایران را دوست دارد، باید به پای صندوق رأی بیاید؛ بنابراین هر کس به ایران علاقهمند است و امنیت کشور، حل شدن مشکلات و گردش صحیح نخبگانی را دوست دارد، در انتخابات شرکت کند.»
این نگاه همواره مقوم و مدافع برگزاری پرشور انتخابات بوده و همواره نگاه انتخابگر را در مقابل انفعال و انزوا برگزیده است. این نگاه کلانگرا و آیندهنگر را باید در مقابل جریانی قرار داد که همیشه تحریم صندوق رأی را تبلیغ میکنند که هدف آنها خارج کردن چهره جمهوری اسلامی ایران از یک نظام صندوقمحور است. این گروه در ۴۰ سال اخیر در آنسوی اعتقاد به صندوق، راه تحول ایران را در کشاندن به اقدامات خشونتآمیز میدانند و حتی از تحریمهای ترامپ هم حمایت کردند. جریان و گروه دیگری هم در داخل هستند که نسبت به شیوه برگزاری انتخابات اعتراض دارند و سبد نامزدها را بزرگ تلقی نمیکنند و با اعتقاد به مشارکت و صندوقمحوری با توجه به شرایط ایجاد شده، به نوعی درباره بیفایدگی صندوق سخن میگویند. من با همه این شرایط و دیدگاههای موجود معتقدم که صندوق دستاورد بزرگ انقلاب اسلامی ماست.
در اصل انقلاب ما یک انقلاب انتخاباتی است و هوشمندی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و تأکید بر مشروعیتبخشی مدنی برای تأسیس جمهوری اسلامی ایران با همین منطق صورت گرفت. برای داشتن جامعهای متعادل که بازگشت به گذشته صورت نگیرد باید همه ما صندوق و انتخابات را به عنوان تجلی خواستهها و انتخاب برداشتها از چگونگی ایران بهتر و حل مسائل اساسی کشور در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی و…حتی خارجی که امروز از اهمیت تعیینکنندهای در سرنوشت ایران برخوردار شده، به عنوان راه خود انتخاب کنیم.
صندوق رأی ضامن ثبات، امنیت و تعیین جایگاه ایران در جامعه جهانی است؛ چنانکه در حوزه سیاست خارجی یکی از شواهد مسأله ارتباط برجام و انتخابات است. نگاه کنید به معامله قرن. در نقطه اوج آن مراسم شیطانی ترامپ رو به نتانیاهو کرد و گفت «همان طور که همگان میدانند من خیلی کارها برای اسرائیل انجام دادهام» خدماتی که به زعم ترامپ هیچ رئیس جمهوری دیگر در کاخ سفید جرأت انجام آن را نداشت. او گفت من بودم که سفارت امریکا را از تل آویو به قدس منتقل کردم، من بودم که اشغال جولان را به رسمیت شناختم و با اشاره به برجام افزود «شاید مهمترین» این خدمات «خروج از آن توافق وحشتناک بود.» وقتی سخنرانی به این فراز شیطانی رسید حضار مراسم دست زدند و نتانیاهو به نشانه تبریک مکرر دست افشان و شادان به ترامپ نزدیک شد و دست او را فشرد.
باید پرسید چرا ترامپ خروج از برجام را خدمتی مهمتر از به رسمیت شناسی اشغال جولان توسط اسرائیل، مهمتر از اشغال مجدد و نمادین قدس شریف و جعل عنوان «پایتخت اسرائیل» برای آن و حتی به تعبیر خود «مهمترین» در قیاس با «معامله قرن» میداند. برجام در منظومه تفکر استکباری ترامپ چه ماهیتی دارد که در هر نقطه عطفی خروج از آن عملی قهرمانانه تلقی میشود و از جمله در سخنرانی برای توجیه ترور سردار ملی ایرانیان، ترامپ سعی میکند ردی برجامی برای موشکهای کوبنده عین الاسد بیابد و مدعی شود بدون پول آزاد شده در جریان برجام، ایران نمیتوانست چنین توانی داشته باشد؟
بدون تردید بخشی از علل این برجام ستیزی دیوانه وار را باید در روانشناسی شخصی ترامپ جستوجو کرد. ترامپ هنوز در آستانه تثبیت در کاخ سفید بود که واشنگتن پست به نقل از یک منبع آگاه فاش کرد او در پاسخ به استدلالهای مشاورانش «از کوره در رفت» وبا عصبانیت پرسید چرا باید سیاستهای شکست خورده اوباما در قبال ایران را ادامه دهد و از برجام که آن را «فاجعه آمیز» میداند پشتیبانی کند؟
حساسیت ضد برجامی ترامپ آنقدر بالا بود که رئیس جمهوری در سازمان ملل برای اینکه کمترین روزنههای مذاکره و بازگشت به ۵ بعلاوه ۱ را نبسته باشد، گفت اگر با اسم برجام مشکل دارید به رسم آن بازگردید. ترامپ اما در موارد متعدد از جمله ضمن گفتوگو با وزیر خارجه رژیم صهیونیستی و پس از آن در سخنرانی توجیه جنایت تروریسم و نهایتاً در مراسم شیطانی موسوم به «معامله قرن» نشان داد که مشخصاً با «رسم برجام» مخالف است و نه فقط اسم آن. او بارها گفته است که با نفس توافق و معامله مخالفتی ندارد و بارها مدعی شده خواهان توافقی «بهتر از توافق هستهای برجام» است. اما نوع توافق و معاملهای که ترامپ خود را پرچمدار آن میداند چیست؟
شاید هیچ جا بهتر از طرح موسوم به «معامله قرن» نتوان به کنه و ماهیت «معامله» مطلوب ترامپ پی برد. معامله قرن به تعبیر هوشمندانهای که برخی کارشناسان ژرف نگر گفتند در حقیقت معاملهای نیست که فلسطین و فلسطینیها یک طرف آن باشند، معاملهای است استوار بر غیاب طرف اصلی آن یعنی غیبت خود فلسطینی ها. این معاملهای که فلسطینیها «طرف» آن نیستند بلکه «موضوع» آن هستند. معاملهای است بر سر فلسطین نه با خود فلسطینی ها. معاملهای که برای فهم آن باید به آن کارتون مشهور متوسل شد که ترامپ دست توافق به سوی نتانیاهو دراز میکند و در همان حال پایی بر فرق و پایی دیگر بر شکم فلسطینی سرنگون شده و نقش بر زمین دارد.
این وضعیت از دیدگاه ترامپ وضعیت آرمانی برای معامله است. او از همان ابتدا یعنی در همان کمپین انتخاباتی بارها تأکید کرده که نفسهای ایران در حال شمارش بود و چیزی به سرنگونی نمانده بود که اوباما به کمک آن شتافت. به تعبیر دیگر و به کمک عناصر تصویری آن کارتون میتوان گفت که از نظر ترامپ ایران در حال فلسطینی شدن یعنی به اشغال درآمدن و بیرمق شدن بر اثر محاصره و تحریمهایی مشابه غزه بود که برجام آمد و آن فرآیند را معکوس کرد.
برجام اما آن توافق یکسویه و کاریکاتورگونهای که ترامپ برای فلسطینیها تخیل میکرد، معامله قرن در مفهوم راستین آن بود. حتی جنبه شکلی آن، نفس چینش پرچمها و همجواری با شش قدرت بزرگ جهانی حکایت از یک توافق به راستی بزرگ داشت. اگر تا لحظه قبل از حصول توافق ایران به شکل یک «موضوع امنیتی» و «معضلی جهانی» بازنمایی میشد در لحظه شکلگیری توافق ایران با پشت سر گذاشتن آن اتهامات، از حالت «موضوع امنیتی» به حالت طرف یک معامله بزرگ امنیتی تبدیل شد. قبل از توافق سخن از امنیتی بود که جهان میبایست «به رغم ایران» بدان نایل شود، اما پس از توافق همگان بر امنیتی پای فشردند که میباید از طریق ایران و به کمک ایران و جهان حاصل شود.
یعنی آن شش طرفی که به نمایندگی از «جهان» در مقابل ایران قرار گرفته بودند موضع خود را تغییر داده، در کنار یکدیگر و در کنار ایران قرار گرفته و به شکل یک هیأت هفت جانبه، بهطور مساوی و برابرحقوق، خود را در برابر جهان و مطالبه جهانی برای امنیت مسئول و متعهد دانستند. این اتفاقی بود که به تعبیر هوشمندانه رئیس جمهوری در همان زمان همه را خوشحال کرد «به جز صهیونیستها». اسرائیل نمیخواست ایران از حالت موضوع و معضل امنیتی برای جهان عبور کرده و به طرف یک توافق بزرگ جهانی تبدیل شود. امنیتیسازی ایران یک جعل صهیونیستی و یک برساخته بزرگ و دارای کارکرد فراوان بود که اسرائیل نمیخواست به سادگی آن موقعیت را از دست بدهد. ایران به یمن معجزه انتخابات ۹۲ بود که از آن وضعیت تحمیلی خلاص شد. اکنون در آستانه یک انتخابات دیگر قرار داریم و برگزاری این انتخابات در سطح استانداردهای قانون اساسی میتواند کارکردی محاصره شکن به خود بگیرد و حصر دونالد ترامپی را از جغرافیای کشورمان دور کند.
نیازمندیم که برای حل مسائل داخلی، خارجی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به انتخابات رجوع و هویت صندوق را حفظ کنیم. همانگونه که در این یادداشت بسط دادم و رابطه انتخابات با عقبنشینی سیاستمداران امریکایی را توضیح دادم برای تحریمشکنی و عقب راندن ترامپ نیازمند صندوقمحور بودن تحولات در ایران هستیم. من فکر میکنم به رغم همه دیدگاهها و نقطه نظراتی که سلایق مختلف بیان کردهاند، حضور در پای صندوق رأی را باید پاس بداریم و سعادت آینده همه ما ایرانیان در پاسداشت صندوقها و مشارکت در انتخابات است. این بار هم باید این راه را پاس بداریم.
سرانجام پس از ماه ها کشمکش در آمریکا ،روندی که با افشاگری اطلاعاتی درباره تماس تلفنی جنجالی دونالد ترامپ با رئیس جمهور اوکراین شروع شد و با رای مجلس نمایندگان به استیضاح رئیس جمهوری آمریکا ادامه یافت، با رای تبرئه ترامپ در سنا به پایان رسید. سنای آمریکا ترامپ، رئیس جمهوری این کشور را از دو اتهام «سوءاستفاده از قدرت» و «کارشکنی در کار کنگره» تبرئه کرد. به این ترتیب دونالد ترامپ تا پایان اولین دوره ریاست جمهوری خود در کاخ سفید باقی خواهد ماند.
در رای گیری مجلس سنا درباره اتهام «سوءاستفاده از قدرت» ۵۲ سناتور رای به تبرئه دونالد ترامپ دادند و ۴۸ سناتور نیز رئیس جمهوری ایالات متحده را مجرم دانستند که در این رای گیری میت رامنی جمهوری خواه هم در کنار دموکرات ها ایستاد اما در دومین رای گیری مجلس سنا که درباره اتهام «کارشکنی در کار کنگره» انجام شد ۵۳ سناتور رای به تبرئه دونالد ترامپ و ۴۷ سناتور نیز او را مجرم تشخیص دادند.طرح استیضاح که از سوی دموکراتها مطرح شده بود تنها با کسب دو سوم آرای مجلس سنا یعنی 67 رای میتوانست اجرایی شود. این در حالی است که اکثریت کرسیهای سنا در اختیار حزب جمهوریخواه است.
با این حال، به نظر نمیرسد که پایان رسیدگی قضایی در سنا به منزله پایان ماجرای «اوکراین گیت» باشد؛ به ویژه این که سناتورهای جمهوری خواه برخلاف رویه های پیشین، اجازه ندادند شاهدهای جدید به جلسات دادگاه احضار شوند. این موضوع از آن جهت حائز اهمیت است که پیش بینی می شد افرادی همچون جان بولتون ، مشاور سابق امنیت ملی کاخ سفید و مایک مالونی ، کفیل ریاست ستاد کارکنان کاخ سفید اطلاعات دقیقی از اعمال فشار ترامپ بر اوکراین دراختیار داشتهاند که انتشار گفته های آنان، می توانست روند دادگاه را علیه متهم تغییر دهد اما از آن جا که اکثریت سناتورها به عنوان هیئت منصفه پیش از برپایی دادگاه هم قسم شده بودند که تحت هر شرایطی از متهم حمایت کنند، سرانجام دادگاه به نفع رئیس جمهور آمریکا رای داد اما نظرسنجی ها حکایت از آن دارد که افکار عمومی برخلاف سناتورهای جمهوری خواه درباره بی گناهی ترامپ در پرونده «اوکراین گیت» قانع نشده اند.
درعموم نظرسنجی های انجام گرفته در ماه های اخیر، تقریبا نیمی از پرسش شوندگان، ترامپ را متخلف و مستوجب برکناری از سمت ریاست جمهوری معرفی کرده اند. البته نگاه منفی نیمی از جامعه آمریکا به رئیس جمهور این کشور موجب نشد تا سناتورهای هم حزبی ترامپ، وی را تنها بگذارند. با این حال، انتظار می رود روند طی شده در دادگاه سنا و تبرئه سیاسی ترامپ، در نهایت نتایج انتخابات ریاست جمهوری را تحت تاثیر قرار دهد. در تاریخ آمریکا این نخستین بار بود که یک رئیس جمهور در دور نخست ریاست جمهوری و پیش از برگزاری انتخابات، استیضاح شد. دموکرات ها امیدوارهستند با افشاگری های انجام گرفته در روند استیضاح، افکار عمومی بیش از پیش با تخلفات و قانون شکنی های ترامپ آشنا شده باشند و در روز انتخابات علیه وی رای دهند.
در مقابل، جمهوری خواهان نیز امیدوارهستند شکست دموکرات ها در موضوع استیضاح و حکم برائت ترامپ، موجی از حمایت ها را به سمت رئیس جمهور کنونی سوق دهد و پیروزی بزرگ تری را در مقایسه با انتخابات 2016 برای ترامپ به ارمغان بیاورد. با این حال، این که درنهایت کدام اتفاق در روز انتخابات رقم خواهد خورد، از هم اکنون مشخص نیست اما یک موضوع حتمی به نظر می رسد و آن این که ماجرای «اوکراین گیت» با رای سنا به پایان نمیرسد و این رسوایی برای سال های طولانی به عنوان یک زخم چرکین در دعواهای سیاسی آمریکا باقی خواهد ماند. سناتور چاک شومر، رهبر اقلیت دموکرات سنا با انتقاد از روند طی شده در دادگاه سنا گفت : این آغازی برای پایان دموکراسی است و البته آغازی برای جدال های شدید سیاسی - حقوقی در آمریکا.
یکی از اتفاقات خوب در هر کشوری داشتن حق قانونی برای انتخاب مسئولان در حوزههای مختلف توسط مردم است که از آن بهعنوان انتخابات یاد میشود. در ایران براساس قانون اساسی این فرصت را داریم که بتوانیم در حوزههای مختلف از جمله ریاست جمهوری، مجلس، شوراها و خبرگان رهبری، کاندیداهای خودمان را تبلیغ و در صورت انتخاب، حمایت کنیم. این شانس و مشارکت مستلزم چند مولفه است. اولین مولفه، وجود کاندیداها با گرایشهای سیاسی متفاوت اما در چارچوب قوانین و مقررات آن جامعه اعم از ایران یاهر جای دیگر است. براساس آنچه در قانون تعریف شده، طبیعتا اگر این شانس را بپذیریم اتفاق بعدی در حوزه اعتماد میافتد.
وقتی فرصت برای حضور گسترده افراد از گرایشهای سیاسی مختلف ایجاد میشود، میتواند یک فرصت برای افزایش اعتماد به مسئولان آن کشور باشد، چراکه حق برخورداری در انتخاب کاندیدای مورد نظرشان را پیدا میکنند که خود این اعتماد میتواند بهترین بستر برای افزایش مشارکت مردم باشد. در کنار این حق که اعتماد را افزایش میدهد، اعتماد به مجریان یا برگزارکنندگان انتخابات هم هست که میتواند نگرانی مسئولان را برای کاهش مشارکت کمتر کند چرا که اگر مردم به این نقطه برسند که برگزارکنندگان قانون را درمورد همه کاندیداها، یکسان عمل میکنند لذا اعتماد بیشتر خواهد شد و میتواند بستر و مشارکت بیشتر را فراهم بکند. چون در هر جامعهای اگر مردم این احساس را بکنند که همه شانس برابر ندارند، طبیعتا آن افرادی که فکر میکنند شانس شان کمتر است، احتمال اینکه کمتر مشارکت بکنند، بیشتر میشود.
لذا یکی از شاخصهایی که برای مسئولان در هر انتخابات و جامعهای باید مطرح باشد این است که اعتماد رای دهندگان را در تمام طول فرآیند برگزاری انتخابات فراهم کنند. گاهی مواقع مردم به دلیل اعتراض به وضع موجود که ممکن است در هر جامعهای وجود داشته باشد، مجبور شوند با انتخابات و صندوق فاصله بگیرند ولی این مطلوب فرآیند دموکراسی و مردم نخواهد بود. گرچه محدود شدن تعداد کاندیداها با گرایشهای سیاسی مختلف میتواند یک عامل برای کاهش مشارکت باشد اما نرفتن پای صندوق این حق را از خود مردم میگیرد. لذا همیشه اینگونه بوده که وقتی پای صندوق نمیروند هم در داخل و هم در بیرون از کشور میتواند مورد بهرهبرداری گروههای مختلف سیاسی قرار بگیرد.
به همین دلیل است که معمولا کمتر گروه سیاسی حداقل در ایران، عدم مشارکت را بهعنوان اولویت اول اعلام میکنند. گاهی اوقات بنا به دلایل متعدد ممکن است از یک گرایش سیاسی تعداد کمتری تایید شده باشند اما نرفتن پای صندوق مثلا در همین انتخابات مجلس به معنای یکصدا شدن مجلس است. یکصدایی مجلس در هیچ دورهای نه به نفع مجلس، نه به نفع کشور و نه به نفع مردم است. لذا نباید بهراحتی از کنار حق مشارکت بگذریم حتی اگر نارضایتی داریم، حتی اگر در تایید صلاحیتها ممکن است یک گروه سیاسی به اینجا برسد که در حقش آنگونه که باید طبق قانون عمل نشده یا حتی در بدترین حالت احساس تبعیض کند.
گاهی مواقع، حضور چند نماینده در یک مجلس مخالف گرایش سیاسی حاکم بر نمایندگانی که انتخاب میشوند، میتواند یک جایی صدای مردم باشد. مردمی که درمقابل جناح سیاسی و تصمیم گیریهایی که انجام میدهند، مخالفند، حداقل میتوانند سوال بپرسند و مطالبهگری کنند. وجود مجلس یکصدا باعث میشود صدای یک عدهای به جایی نرسد. به همین دلیل اگر عدهای از این شرایط ناراضی هستند اما با صندوق رای قهر نکنند.
دیگر تا انتخابات فرصت چندانی نمانده است. با این وجود، فضای سیاست همچنان سرد و بیروح است. تمِ جامعه اصلاً تب انتخابات ندارد. امیدوارم که در این فرصت اندک، نشاط سیاسی به فضای سیاسی کشور بازگردد.
اصلاحطلبان با تشکیل نهاد اصلاحطلبی (شورای سیاستگذاری)، چند سال است که احزاب و آرای خود را سامان دادهاند. نهادسازی متضمن تشکیل سازمان رای است. این ضرورت بهدرستی در میان اصلاحطلبان تشخیص داده شد و به تن این مطالبه جامه عمل پوشانده شد. توفیق اصلاحطلبان در کلانشهرها در دو انتخابات مجلس سال۹۴ و شورای شهر سال۹۶ تا حد زیادی مرهون سازماندهی آرا توسط نهادِ اصلاحطلبی بود.
معتقدم اکنون باتوجه به نکات زیر، شورای محترم سیاستگذاری (با وجود همه محدودیتها و ملاحظات) همچنان باید در انتخابات با دادن لیست، مشارکتِ فعال داشته باشد.
۱- ما بخشی از جمهوری اسلامی هستیم. من یکی که معتقدم هرچند اکنون به حاشیه قدرت رانده شدهایم، اما نظراً و مفهوماً اصلاحطلبی هسته ایده جمهوری اسلامی است. از این روی، با وجود همه گلایهها و رنجشها، قلبمان برای تعالی و حفظ این نظام میتپد. اکنون کشور و نظام به مشارکت بالا بیش از هرچیزی نیاز دارد. سیاست تعلیق (که فرصتسوزترین سیاست است)، تنها با یک مشارکت بالا امکان شکست دارد.
درست است که نهادهای متولی در قدرت برای فراهمآوری امکان مشارکت بیشترین سهم را میتوانند داشته باشند، اما ما به حکم داشتنِ علاقه اصیلتر به این کشور و نظام، باید گام خود را برداریم و سهم خود را مستقلاً ادا کنیم.
۲- خب ما اصلاحطلبیم! هیچ راه و هیچ ایدهای جز صندق رای نمیشناسیم. اصولاً نباید نسخههایمان، جز رسمیت دادن به صندوق رای چیز دیگری باشد. «صندوق رای» و انتخابات همیشه از اِلِمانهای سیاسی اصلاحطلبان در حوزه عمومی بود.
۳- اصلاحطلبان به حکم اصلاحطلبی باید همیشه از «امکان سیاست» صیانت کنند. ما نهتنها حق نداریم امکانهای ولو اندکِ موجود را بسوزانیم؛ بلکه حتی مکلفیم مواضع خود را به گونهای انتخاب کنیم که امکانهای جدید خلق کنیم. در واقع، باید بدانیم که ما در شورای سیاستگذاری به نیابت از مردم اصلاحطلب، تصمیم میگیریم؛ بنابراین منافع و مصالح جامعه اصلاحطلب باید بر هرچیزی در تصمیمات ارجح باشد. گمان میکنم ما بههیچوجه مجاز نباشیم که خود و مردم را از «امکان پارلمان» محروم کنیم.
۴- یک جریان زنده برای حفظ سازمان رای خود، در هر شرایطی باید لیست بدهد و موقعیت خود را حفظ کند. در سیاست نباید منتظر معجزه نشست. هیچ تضمینی وجود ندارد که در صورت رها کردن سازمان رای خود در جامعه، همین امکانها و امکانات موجود، حفظ شود.
ارسال نظرات