19 آذر 1398 - 16:03
سخن روز مطبوعات

۱۹ آذر ماه / عراق و تحولات امیدآفرین/ امضا‌هایی که تضمین نیست

آنچه که در اواخر ماه گذشته در سطح کشور رخ داد یک هشدار و زنگ خطر جدی بود که دشمن بر نتایج آشوبگری حساب ویژه باز کرده و قطعاً خود را برای حوادث بعدی بخصوص در دو ماه باقی‌مانده تا انتخابات آماده می‌کند.
کد خبر : 4604

پایگاه رهنما :

روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********

 

 

 

عراق و تحولات امیدآفرین

 

جعفر بلوری در کیهان نوشت:

 

1- علوم انسانی چون با «انسانِ پیچیده» سروکار دارد، مثل علوم ریاضی و تجربی «دو دو تا چهارتایی» نیست. انسان پیچیدگی‌های خودش را دارد لذا نمی‌توان درباره چنین علومی به‌طور قطع و صددرصدی نظر داد.

دانشمندان چنین حوزه‌هایی همواره تلاش کرده‌اند با یافتن قوانین و ساختن فرمول‌هایی، مثلا تحولات آینده (سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و...) را پیش‌بینی کنند؛ یا ریشه‌های «معضلی» را حل و بعضا حتی برای کشور و ملتی معضل بسازند! تعجب نکنید.

با جدا شدن اخلاق از سیاست (ماکیاول در اواخر قرون وسطی) بسیاری در کنار تلاش برای یافتن راه‌حل برای معضلات خود، به ساختن معضلات برای دیگران هم پرداختند! «تحریم‌های بی‌حد و مرز»، که بعضا باعث جان باختن کودکان معصوم و بیمار می‌شود، یکی از معضلات چنین فضایی است که گاهی از دل آن، معضلات دیگری بیرون می‌ریزد.

اگرچه، همیشه این‌طور نیست و بارها شده که از دل یک معضل، خیرات و برکاتی بیرون ریخته که در انتهای این یادداشت درباره آن بیشتر توضیح خواهیم داد.

2- کشور عزیزمان ایران، تحت شدیدترین تحریم‌ها و فشارهای اقتصادی است، فشارهایی که گفته می‌شود تاکنون علیه هیچ کشوری، به این شکل اعمال نشده است. برخی سوءمدیریت‌ها اما کار را خراب و بر این فشارها افزوده است. یافتن هدف این فشارها نیز کار سختی نیست چون تحریم‌کنندگان شفاها و عملا آن را اعلام می‌کنند: «ایجاد معضلات و مشکلات اقتصادی برای مردم و واداشتن آنها برای شورش علیه حاکمیت».

یکبار دیگر به این جمله آخر دقت کنید: فشار اقتصادی به مردم از سوی آمریکا، اعتراض‌های مردمی علیه ایران! خب طبیعی است این منطقی به نظر نمی‌رسد. یعنی مردم قطعا تشخیص می‌دهند فشارها از جانب دیگری است پس اعتراض‌ها هم باید به همان جانب باشد. اینجاست که راز پیدا شدن سروکله این همه شبکه‌های جدید ماهواره‌ای و اجتماعی معاند فارسی‌زبان فاش می‌شود.

افکار عمومی باید بمباران شود. باید جای جلاد و شهید عوض شود. تخلفی اگر صورت گرفته برجسته و اگر صورت نگرفته، ساخته شود. شبکه‌های تلویزیونی 24 ساعته با بودجه‌های چند میلیارد دلاری راه‌اندازی شود تا تشخیص درست از نادرست سخت و افکار عمومی که تحت فشارهای اقتصادی است، بمباران شود.

فکری که تحت فشار است و با بمباران روایت‌ها مسخ شده، برای از کار افتادن و در نهایت «عصبی شدن»، فقط یک «بهانه» لازم دارد و این بهانه می‌تواند «فساد اقتصادی» یا اجرای بدِ مثلا، یک طرح بسیار مهم باشد...! حالا نوبت فرستادن اراذل اجاره‌ای به خیابان‌ها و کشته‌سازی است! ه

مینطور یک مشت غربگرای شکست‌خورده که همان اهداف اوباش اجاره‌ای را در تریبون‌های رسمی به شکلی دیگر دنبال کنند! در تریبون مجلس و در آخرین نطق خود، در حالی که می‌دانند آب از سرشان گذشته و رد صلاحیت خواهند شد، قاتلان تبر به دست را «معترض» و تلاش برای سوریه‌سازی کشور را «اعتراض مدنی» بخوانند. این همه ماجرا نیست. بخوانید....

3- ونزوئلا، هنگ‌کنگ، عراق، لبنان و این اواخر ایران جزو مناطقی هستند که شاهد آشوب بوده‌اند و بعضا هنوز هم هستند. «بهانه» برای شروع آشوب در هر یک از این مناطق متفاوت، اما کارگردان همه آنها و همینطور هدف یکی است. بی‌برو برگرد، «آمریکا» از تمام این آشوب‌ها حمایت کرده و به‌طور مستقیم و غیرمستقیم در به‌وجود آمدن یا دستکم، دامن زدن به آنها دست داشته است.

افکار عمومی بمباران شده و تلاش برای کشته‌سازی با کمی بالا و پایین دنبال می‌شود، مهم‌ترین ویژگی مشترک در این 4 نقطه از جهان شاید این است که در همه آنها، «وجود آشوب فقط، منافع آمریکا را تامین می‌کند» حتی اگر ظاهر قضیه مثلا، مبارزه با فساد یا جلوگیری از تصویب یک مثلا قانون باشد! و چقدر ساده‌لوحند کسانی که تحولات این 4 نقطه از جهان را جدا از هم تحلیل می‌کنند!

4- برگردیم به نکته اول یادداشت یعنی به اینکه، علوم انسانی دودوتا چهارتایی نیست. به اینکه پیش‌بینی تحولات، وقتی با آدم دوپا سروکار داریم، ساده نیست. به اینکه همه چیز و همه قوانین مربوط به علوم انسانی و حتی طبیعی، آنی نیست که دانشمندان آن را کشف و بر اساس آن تحولات را پیش‌بینی و مدیریت می‌کنند.

بله، قوانین و فرمول‌هایی در طبیعت و در وجودِ انسان هستند که تمام هنر یک فیزیکدان، زمین‌شناس، جامعه‌شناس، روانشناس، پزشک یا اقتصاددان یافتن آنها، نه ساختن آنها و تنظیم اختراعات و راه‌حل‌هایشان بر اساس آنهاست. اما آیا انسان همه این قوانین و فرمول‌ها را یافته است؟ پاسخ «خیر» است.

اینجا صرفا و صرفا به یکی از آن قوانین و فرمول‌هایی که دانشمندان غربی قادر به کشف و درک آنها نیستند ‌اشاره کرده و به بحث ادامه می‌دهیم: «من یتق‌الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب...» طبق این آیه، گناه نکردن و تقوا پیشه‌کردن باعث بهبود شرایط اقتصادی می‌شود.

این آیه یک قانون و فرمول اقتصادی است، اما آیا آن دانشمندِ بی‌اعتقادِ غربی، قادر به درک آن است؟ چقدر از این قوانین در این عالم ریخته که هر کسی قادر به درک و فهم آنها نیست و وقتی اتفاق می‌افتد، گیج و مات و مبهوت می‌ماند؟! شما بفرمائید.

 کدام دانشمند غربی به مخیله‌اش می‌گنجید که، آمریکا با آن دبدبه و کبکبه عراق را از صدام گرفته و به قول کارشناسان آمریکایی «در سینی طلا تقدیم ایران» کند. [به ایران نزدیک کند] و حالا بخواهد با فتنه‌انگیزی‌های پرهزینه آنها را از هم دور کند؟! یا از دلِ سرنگونی صدام، بزرگ‌ترین دشمنِ وقت ایران، کشوری بروید که تبدیل به یکی از تنفس‌گاه‌های اقتصادی امروزِ ایران در شرایط تحریم‌های بی‌سابقه باشد! از دلِ داعش، این پروژه بزرگ و پرهزینه، حشدالشعبی را خارج و قدرت مقاومت منطقه را دو چندان کند و...

5- طبق آخرین خبرهایی که به دست ما رسیده، امروز ورق در عراق برگشته و اوضاع در این کشور تا حدود زیادی آرام شده است. معلوم شده دلیل اصلی شروع آشوب‌های عراق، نه فساد اقتصادی و مشکلات معیشتی که، ماجرای گشایش گذرگاه فوق استراتژیک «بوکمال» بوده است. آمریکا و صدالبته رژیم صهیونیستی و سعودی از ترس وصل شدن راس مقاومت یعنی ایران به سواحل مدیترانه از طریق همین گذرگاه، میلیاردها دلار برای این آشوب‌ها هزینه کرده‌اند.

هدف، تجزیه عراق به چند کشور(کردها، سنی‌ها، شیعیان و...) بوده، طوری که مقاومت اگر بخواهد به آن سواحل برسد، مجبور شود از چند دولت احتمالا وابسته عبور کند! (امری تقریبا غیرممکن). اجاره 70 عکاس حرفه‌ای و پرداخت 500 دلار برای هر عکسی که علیه حشدالشعبی باشد، یکی دیگر از مواردی است که در طول آشوب‌های عراق اتفاق افتاده و می‌شود تنها درباره این طرح شیطانی آمریکا، ساعت‌ها نوشت.

شاید-تاکید می‌شود-شاید علت حضور کمرنگ این نیروهای مردمی در جریان آشوب‌های حساب شده عراق هم «حساب شده» بوده است! اما با همه این تفاسیر و هزینه‌های سنگین، اوضاع در این کشور به برکت هوشیاری مردم و مرجعیت، رو به آرامش است. از کجا معلوم، شاید از دلِ این آشوب‌ها و بحران‌آفرینی‌ها هم، تحولی دیگر زائیده شود. مثلا شروع امیدبخش مبارزه با فساد و انجام اصلاحات جدی در عراق.

6- اگر گفته شود، اوضاع اقتصادی عراق خوب است و همه آن کسانی که به خیابان‌های عراق آمده‌اند، آشوبگرند نیز دقیق حرف نزده‌ایم. عراق بنا به دلایل متعدد از فساد و بیکاری و فقر در رنج است. این کشور پیش از صدام گرفتار کودتاهای متعدد بوده و خود صدام هم با یک کودتا به قدرت رسید و چند دهه خون مردم عراق را در شیشه کرد. پس از صدام، نوبت به ‌اشغالگران آمریکایی و اروپایی رسید تا این کشور خسته و زخمی را رنج دهند.

چند سالی هم تروریست‌های تکفیری آن را شخم زدند. مگر چند سال است در این کشور یک دولت و مجلس واقعی و منتخب مردم روی کار آمده؟ عراق کشوری زخم‌خورده و خسته است اما به لطف خدا چند سالی توانسته به کمک دوستانش روی پا بایستد. این کشور نیاز به جراحی و اصلاحات جدی دارد.

اینکه یک کشور میلیون‌ها بشکه نفت بفروشد و فقیر باشد یعنی، یک جای کار می‌لنگد. عراق با 32 میلیون نفر جمعیت، 7 میلیون حقوق‌بگیر دولتی دارد. (ایران با 80 میلیون جمعیت حدود 4 میلیون کارمند دولتی دارد که بسیار زیاد است) این یعنی بلعیده شدن بخش اعظمی از درآمد نفت عراق و در نتیجه فقیر و بیکار ماندن بسیاری از جوانان این کشور. کوچک شدن دولت می‌تواند به بهبود شرایط این کشور کمک کند. دیروز خبر رسید ده‌ها نماینده و مسئول فاسد تحت تعقیب قضایی قرار گرفته‌اند. این هم یعنی عزم بغداد برای مبارزه با فساد جزم شده است.

7- دشمن به فتنه‌انگیزی‌های خود علیه مقاومت که حالا با اسرائیل فاصله‌ای ندارد، ادامه داده و میلیاردها دلار دیگر برای حذف یا تضعیف آن هزینه خواهد کرد، به تحریم‌ها و فشارهای اقتصادی هم ادامه خواهد داد. با وجود حتمی بودن این رویکرد شیطانی، تحولات آینده به کدام سمت خواهد رفت؟ باید بدبین بود یا خوش‌بین؟ شاید پاسخ این سؤال را بتوان از این جمله رهبر انقلاب درباره آل‌سعود، بازوی مالی این محور شیطانی، بیرون کشید:

«غربی‌ها اعلام کردند که برای عربستان، تأسیسات هسته‌ای و کارخانه تولید موشک می‌سازند. اگر بسازند هم بنده شخصاً ناراحت نمی‌شوم، چون می‌دانم که اینها ان‌شاءالله در دوران نه چندان دوری به دست مجاهدان اسلامی خواهد افتاد».(!) ان‌شاء‌الله

 

 

 

امنیت روانی جامعه را تلخ‌تر نکنیم

 

علیرضا  معزی در ایران نوشت:

 

تحمیل خصمانه تحریم به ایران آن هم در ابعادی که شاهدش هستیم نمی‌تواند تنها به پیامدهای اقتصادی محدود شود، تحریم‌ها فقط در بازار، آمار تورم و آب رفتن رشد اقتصادی هویدا نیست؛ تحریم هم مانند جنگ، وجوه متعددی از زیست شهروندان را نشانه رفته است. از بیرون که به ایران نگریسته می‌شود، تاب‌آوری‌اش خیره‌کننده است.

اینکه کشوری توانسته جریان زندگی را در سایه سنگین‌ترین تحریم‌های یکجانبه حفظ کند و حتی هجوم تبعات آن را عقب بزند، برای ناظری بیرونی شگفتی‌ساز است و حتی تحسین برانگیز اما فقط از بیرون نباید به تحریم نگریست. تحریم بر «امنیت روانی» شهروندان چنگ می‌زند، بی‌ثباتی‌ مقطعی بازارها، نوسانات و تصمیم‌گیری‌های سخت و گاه ناخواسته حکمرانان، شهروندان را آزرده می‌سازد و زمانی که حتی توضیح دقیق شرایط از سوی دولتمردان، «گرا دادن» به دشمن تعبیر می‌شود، ارتباط شهروندان و دولت و فراتر از آن، ارتباط شهروندان و حاکمیت آسیب می‌بیند.

امنیت روانی شهروندان، در تراز امنیت سرزمینی است و تحریم، بی‌تردید دست‌درازی فراسرزمینی به آرامش روانی جامعه ایرانی است. دژخیمی تحریم‌کنندگان تنها در پی یک سودا و آن فروریختن جامعه از درون است؛ آنجا که عنان طاقت از کف رفته باشد و خشونت و آشوب، فضا را بر صبر و رواداری تنگ کند؛ آنجا که شنیدن سخت و گفت‌وگو ناممکن گردد.

وقتی امنیت روانی مجروح باشد افکار عمومی، پذیرای بدبینانه‌ترین قضاوت‌هاست و در شیوع خطا و بدبینی، انتقال پیام و روشنگری چه درباره عملکرد و چه درباره مواضع، دشوار خواهد بود. هر جمله گفتاری می‌تواند مستعد یک برداشت بدبینانه باشد و در فقدان درنگ و در شتاب شبکه، فرصت‌ها برای رفع ابهام کمتر و کمتر خواهد شد و آزردگی‌ها بزرگ‌تر و بزرگ‌تر.

برداشت‌های غیر دقیق از سخنرانی رئیس جمهوری در هنگام تقدیم لایحه بودجه به مجلس، می‌تواند نشان دیگری از جراحت بر پیکر امنیت روانی جامعه باشد. واقعیت‌های ایران در سال‌های گذشته گواه بر کوشش موفق و مستمر برای بهبود سطح دسترسی شهروندان به اینترنت بوده تا آنجا که بی‌تردید یکی از دلایل امید و اقبال شهروندان به دکتر روحانی، افزایش قابل ملاحظه ضریب نفوذ اینترنت در ایران بوده است اما محدودیتی موقتی و البته «بسیار تلخ» بر سرِ دسترسی شهروندان به شبکه جهانی که خود ناشی از پیامدهای امنیتی حاصل از تحریم است، بدبینی‌ها را تشدید کرده و برداشت‌های دور از حقیقت را نیز باورپذیر کرده است.

قابل درک است که در فضای پس از اعتراضات چند هفته گذشته و در نارضایتی‌ها و تلخکامی‌ها، افکار عمومی، پذیرنده خوانش‌های بدبینانه از متن باشد اما باید با اهتمام بیشتر بر روشنگری و دقت، فروتنانه از نخبگان، کنشگران فضای شبکه و اهالی رسانه تقاضا داشت با رواداری و شکیبایی بیشتر، راه را بر رفع ابهام، گشوده نگاه دارند.

شهروندانِ در فشار و تنگنا را فقط می‌توان ستود و بار دیگری نمی‌توان بر دوششان گذاشت اما می‌توان از نخبگان خردمند خواست و تمنا کرد که فراتر از باری که تاکنون به دوش کشیده‌اند به میدان بیایند و با ترویج شکیبایی و پرهیز دادن از شتاب در انتقال بدبینی‌ها، پاسدار امنیت روانی جامعه باشند.

هرگز صحبت از خوش‌بینی ساده‌انگارانه و فریب افکار عمومی نیست، سخن از آن است که تلخی برخی واقعیات آنقدر کافی است که برای افزودن بر تلخی سبقت نگیریم؛ سخن از آن است که هر ابهامی را با تفسیری مأیوس‌کننده به افکار عمومی عرضه نکنیم.

روزگار تروریسم اقتصادی و فشار حداکثری بی‌سابقه، بر ماست که در دولت، کارآراتر، کم‌خطاتر، دقیق‌تر و صریح‌تر باشیم و بر خردمندان جامعه است که شهروندان را در صف نخست مواجهه با پیامدهای روانی تحریم، همراه باشند.

بی‌گمان دولت حتی در این فرساینده‌ترین تجربه تحریمی نیز صلح و تعامل گسترده با جهان را سزاوار ایرانیان می‌داند و همچنان انزوا را بزرگترین تهدید برای منافع ملی برمی‌شمارد. دولتی که هماره در پی تأمین صلح و امنیت بوده، صدای صلح‌طلبی ایرانیان در شبکه‌های اجتماعی را پشتیبان اهدافش می‌داند و قابل باور نیست که خود را خلع سلاح کند و این صدا را خاموش. حق ارتباط با جهان، فراتر از آن است که دولتی بتواند آن را از شهروندان سلب نماید.

 

 

 

 

مذاکره طالبان و آمریکا برای «عدم توافق»

 

سیدحسام رضوی در خراسان نوشت:

 

دور جدید مذاکرات مستقیم میان زلمی‌ خلیل‌زاد نماینده ویژه وزارت خارجه آمریکا برای صلح افغانستان و نمایندگان سیاسی گروه طالبان در دوحه پایتخت قطر پس از چند ماه توقف از روز گذشته به صورت رسمی آغاز شده است.

برگزاری دور جدید مذاکرات میان دو طرف برای اطراف متعدد و مختلف ذی‌نفع در امور افغانستان دارای اهمیت ویژه‌ای است و هر یک از این اطراف سعی دارد از دید خود به تحلیل آن نشسته و آن گونه این مذاکرات و نتایج احتمالی آن را به تحلیل بنشیند که منافع خود را تامین شده ببیند.

با این حال برای بررسی دقیق این روند و آینده‌پژوهی نتایج احتمالی آن باید با واقعیات روبه رو شد و سناریوهای مختلف مورد حصول از این واقعیات را به بحث نشست. با این حال بررسی تمام این جوانب از حوصله این نوشتار خارج است و در این جا برخی واقعیات موجود در این زمینه را بررسی خواهیم کرد:آمریکا و طالبان در ۹ دور مذاکرات مستقیم در سال گذشته به این جمع‌بندی قطعی رسیده‌اند که هر چه جلوتر می‌روند، متوجه این موضوع می‌شوند که خواسته‌هایشان درباره آینده افغانستان به شدت از هم فاصله دارد و هر چه جلوتر می‌روند، خطوط خواسته‌ها و تمایلات‌شان از هم دورتر می‌شود و این دقیقا برخلاف آن چیزی است که دو طرف مذاکره سعی دارند در رسانه جلوه داده و این گونه وانمود می‌کنند که در مذاکرات خود پیشرفت‌هایی داشته‌اند.خواست دقیق طالبان از مذاکره با آمریکا به شرح زیر است و آن چه غیر از این بیان می‌شود در واقع رودربایستی رسانه‌ای است:

۱- خروج کامل و بدون قید و شرط آمریکا از افغانستان. در واقع طالبان می‌خواهند پیروز میدان بیرون راندن آمریکایی‌ها از افغانستان باشند و می‌دانند آمریکایی‌ها اکنون در دوران بدی به سر می‌برند و توان ادامه حضور نظامی در افغانستان را ندارند. خروج غیرآبرومندانه یا به نوعی مفتضحانه آمریکا از افغانستان اولویت اول طالبان است.

۲- به دست گرفتن تمامیت حکومت در افغانستان و برپایی حکومت مطابق با خواست خود در این کشور. گروه طالبان به چیزی کمتر از تمامیت رهبری حکومت در افغانستان راضی نیست و این را که بخشی از حکومت آینده در افغانستان باشد نخواهد پذیرفت.
۳- به رسمیت نشناختن دولت کنونی و نداشتن تمایل به مذاکره با این دولت. طالبان تمام دولت‌های پس از خود و در زمان حضور آمریکایی‌ها در افغانستان را نامشروع دانسته و تن به مذاکره با آن‌ها نداده است.اکنون نیز طالبان حاضر به مذاکره با دولت افغانستان نخواهد شد و چنین ساخت سیاسی در این کشور را به مشروعیت نخواهد پذیرفت.

۴- تمایل نداشتن به آتش‌بس کامل تا زمان خروج نیروهای خارجی در افغانستان. گروه طالبان آتش‌بس در زمان حضور خارجی‌ها در افغانستان را به نوعی نقطه پایان حیات و مرگ خود می‌داند و این موضوع را به خط قرمزی اصیل برای خود تبدیل کرده است‌. ممکن است در عمل شاهد نوعی کاهش در کمیت و کیفیت عملیات طالبان در افغانستان در میانه راه مذاکرات باشیم اما وقوع آتش‌بس کامل بعید به نظر می‌رسد.

در مقابل آمریکایی‌ها با هر چهار مورد فوق مشکل اساسی و جدی دارند.واشنگتن به این جمع‌بندی رسیده است که باید از افغانستان خارج شود اما دو نکته اساسی برای این خروج تعریف کرده است:

الف) خروج ۱۰۰درصدی امکان‌ناپذیر است و باید بخشی از نیروها حتی در حد نیروهای اطلاعاتی و جاسوسی در افغانستان باقی بمانند.

ب) خروج دیگر نیروها نیز باید به صورت آبرومندانه و پیروزمندانه اتفاق بیفتد.از سوی دیگر آمریکا متحدین گسترده‌ای در طول ۲۰ سال گذشته در افغانستان به دور خود جمع کرده و امکانات فراوانی در اختیار آن‌ها نهاده است که بی‌شک مخالف حضور طالبان در راس قدرت هستند.

از سوی دیگر واشنگتن هیچ پاسخی برای افکارعمومی آن هم در آستانه انتخابات ۲۰۲۰ در برابر سپردن تمامیت حکومت به طالبان و برپایی امارت اسلامی در افغانستان پس از ۲۰ سال حضور همه‌جانبه در این کشور ندارد حال آن که برپایی این حکومت ایدئولوژیک با تمام ارزش‌های لیبرال دموکراسی آمریکایی در تضاد بوده و واشنگتن را زجرکش می‌کند.واشنگتن بارها اعلام کرده یکی از شروطش برای ادامه مذاکره با طالبان راضی شدن این گروه برای آغاز مذاکرات رسمی با دولت کابل و دخیل شدن دولت در این روند است.

اصلا اشرف‌غنی با همین وعده آمریکا تن به آزادی انس‌ حقانی داد تا بتواند سهم جدی در مذاکرات داشته باشد.و در نهایت این که آمریکا به دنبال آتش‌بس کامل پیش از توافق با طالبان است. در واقع آتش‌بس برای آمریکایی‌ها پیش‌شرط توافق است حال آن که برای طالبان بخشی از پس از اجرای توافق خواهد بود.

برخی کارشناسان با برشمردن همین چهار مورد مذکور می‌گویند همین موارد اختلافی میان طالبان و آمریکا باقی مانده و دیگر موارد به توافق طرفین رسیده است حال آن که همین موارد مذکور یعنی بر سر هیچ چیز توافق نشده است.

در واقع آمریکا و طالبان خود نیز بر این موضوع واقف‌اند که توافقی در کار نخواهد بود و هر کدام به دلیلی خاص (که موجب اطاله بحث است) روی به مذاکره نمایشی آورده‌اند که در نهایت به توافق منجر نخواهد شد مگر این که هر یک از طرفین در پشت‌پرده از شرایط و خطوط قرمز خود ولو به صورت تاکتیکی عدول کند.

 

 

 

 

 گام‌های اجباری در روابط ایران و آمریکا

 

نوذر شفیعی در آرمان نوشت:

 

مبادله زندانیان را یک علامت و نشانه‌ای از این می‌بینم که ایران و آمریکا به سمت تنش‌زدایی حرکت می‌کنند. یعنی برخلاف روند کلی که نردبان بحران در روابط ایران و آمریکا سیر صعودی داشت، این اتفاقات اصطلاحا علائم ضعیف خوانده می‌شود و از این علائم ضعیف می‌شود نتیجه گرفت که ما ممکن است به سمت کاهش بحران حرکت کنیم.

به عبارت دیگر مبادله زندانیان شاید جرقه‌ای برای کاهش تنش باشد. این رویه با منطق تئوریک هم سازگار است. منطق تئوری یا نظری می‌گوید وقتی دو کشور در حوزه سیاسی- امنیتی دچار مشکل هستند، برای حل اختلافات باید از حوزه‌های کوچک شروع کنند. بنابراین شاید مسابقات ورزشی، مبادلات زندانیان، دید و بازدید تجار و بازرگانان و... بتواند زمینه‌ساز کاهش تنش در روابط ایران و آمریکا باشد.

به‌خصوص اینکه هر دو کشور به شدت تحت فشارند. یعنی هم ایران تحت فشار آمریکا قرار داشته و این کشور فشار حداکثری را به ایران وارد می‌کند و هم دولت ترامپ به اندازه کافی تحت فشار سیاسی قرار گرفته و نیاز به یک موفقیت در عرصه سیاست خارجی دارد. منتها همه ما می‌دانیم که این برنامه‌ها یک برنامه کوتاه‌مدت خواهد بود.

یعنی آثار این کارها بیشتر تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مورد توجه است و در ایران هم ممکن است تا زمان برگزاری انتخابات پارلمانی و یا اینکه به طور نیم‌بند تاثیر روانی بر فشارهای اقتصادی باشد که کشور با آن دست به گریبان است. در هر حال در حوزه نظری، اگر کشورها در یک موضوع مورد اختلاف، موفقیتی حاصل کنند آن موفقیت می‌تواند به سایر حوزه‌های اختلاف تسری یابد.

یعنی اگر ایران و آمریکا مثلا در حوزه برجام می‌توانستند موفقیت‌هایی را به‌دست آورند، آن موفقیت می‌توانست به مذاکره درباره سایر موضوعات تسری پیدا کند. این موضوعات الزاما موضوعات موشکی یا نفوذ ایران در منطقه نیست.

هر موضوع دیگری که می‌توانست به کاهش تنش بین ایران و آمریکا منجر شود. بنابراین به نظر می‌رسد موفقیت در عرصه مبادله زندانیان می‌تواند در دو کشور انگیزه‌ها را برای همکاری در سایر حوزه‌ها برانگیزد و زمینه‌های کاهش تنش‌ها در روابط ایران و آمریکا را فراهم بیاورد.

آقای روحانی در جمع دانشجویان دانشگاه فرهنگیان گفت: «اگر مذاکره منجر به شکستن توطئه و نقشه دشمن شود، لازم و ضروری و یک کار انقلابی است». این سخنان را نشانه‌ای از تمایل به تنش‌زدایی در روابط آمریکا و ایران می‌دانم. البته پیش از این هم آقای روحانی خیلی صریح تمایل خود را به این تنش‌زدایی اعلام کرده بود ولی اینکه ایشان می‌گوید برای دفع یک توطئه می‌توان مذاکره کرد، دقیقا باید روشن شود که منظور از توطئه یا فتنه چیست که برای رفع آن مذاکره ضرورت پیدا کرده است؟ آقای روحانی در حقیقت دنبال توجیهی برای تنش‌زدایی در این رابطه است و این بیشتر با نظریه ساده‌انگاری، سازگار است.

نظریه ساده‌انگاری می‌گوید دوستی‌ها، دشمنی‌ها و رقابت‌ها، براساس برداشت رهبران نسبت به هم شکل می‌گیرد. حالا آقای روحانی برای اینکه هم بتواند دیدگاه خودش را پیش ببرد و هم بتواند در چارچوب ساختار سیاسی نظام جمهوری اسلامی ایران برنامه‌های خودش را اجرا کند، به این ادبیات توسل می‌جوید.

به هر حال اگر فتنه‌ای در کار هست، مدت‌ها پیش باید جلوی آن فتنه گرفته می‌شد. زمانی که انتخابات پارلمانی پیش روست و زمانی که انتخابات ریاست جمهوری پیش روست و زمانی که فشارهای سیاسی و افکار عمومی بر آقای روحانی سنگینی می‌کند، این اظهارنظرها فرار به جلو تعبیر خواهد شد.

آقای روحانی به اندازه کافی وقت داشت که بتواند دیدگاه‌ها و برنامه‌های خودش را عملیاتی کند. ولی به هر حال تشخیص داد اینگونه که می‌بینیم مدیریت کند و نتیجه آن منجر به شرایطی مثل افزایش قیمت بنزین و حوادثی شد که متعاقب آن به‌وجود آمد.

 

 

 

 

فصل شکوفه‌ها

 

سیدعبدالله متولیان در جوان نوشت:

 

ثبت نام ۱۶ هزار نفر برای نامزدی انتخابات مجلس یازدهم اگرچه نشان از خلأ‌های قانونی انتخاباتی دارد و صرف نظر از صلاحیت‌ها و خاستگاه‌های فردی، حزبی و اجتماعی، نشانگر «افزایش شور و نشاط سیاسی در بین آحاد مردم»، «غلبه رویش‌های انقلاب بر ریزش‌ها»، «احساس مسئولیت جوانان» و «باور ملی به پاسداشت قانون اساسی و حراست از نظام جمهوری اسلامی است».

برخی از گمانه زنی‌ها و نظرسنجی‌ها از حضور کم رنگ‌تر از انتخابات گذشته حکایت می‌کند و نخبگان و سیاسیون معتقدند مشکلات معیشتی و اوضاع نامساعد اقتصادی و سوءمدیریت آشکار دولتمردان از یک‌سو و اجرای بد و غلط طرح افزایش بهای بنزین و همچنین موج سواری دشمنان همراه با برنامه‌ریزی و اجرای طرح عنکبوت و نمرود به‌منظور عصبانی کردن و به میدان مخالفت با نظام آوردن مردم از سوی دیگر از عوامل کم شدن نشاط انتخاباتی است، اما برخلاف نظرسنجی‌ها، گمانه زنی‌ها و عملیات روانی دشمن، حضور پرنشاط و متکثر و احساس مسئولیت مردم در عرصه ثبت نام، نوید انتخاباتی گسترده، پرشور و در تراز انتخابات‌های پیشین را نوید می‌دهد. نشاط و حضور حداکثری مردم در گرو مجموعه‌ای از بایدها و نبایدها از سوی دولتمردان، احزاب سیاسی، نخبگان، اصحاب رسانه و... است.

چنانچه همه افراد حقیقی و حقوقی که نقش و وظیفه‌ای اصلی یا فرعی و یا جانبی در انتخابات پیش رو دارند به وظیفه عقلی، شرعی، وجدانی، اخلاقی و قانونی خود عمل کنند قطعاً دور از انتظار نخواهد بود که این انتخابات نسبت به انتخابات‌های گذشته با استقبال گسترده‌تر مردم مواجه شود. اهمیت حضور و مشارکت حداکثری مردم پای صندوق‌های رأی در انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی به دلایل کاملاً روشن از ٤۰ سال گذشته بیشتر است.

وقایع آبان و توطئه برنامه‌ریزی شده محور «عبری، غربی، وهابی» برای فروپاشی نظام سیاسی و سوریزه کردن کشور، جدای از نتایج انتخاب مردم و اینکه کدام جناح سیاسی و کدام لیست رأی بیاورد، مشارکت حداکثری جهت تثبیت مشروعیت سیاسی نظام جمهوری اسلامی به شدت حائز اهمیت خواهد بود، خاصه اینکه برنامه‌ریزی سه ساله دشمنان ایران بر بستر ناکارآمدی دولت، سوءمدیریت ها، درگیری‌ها و انشقاق اجتماعی، عاصی سازی مردم استوار بوده است.

آنچه که در اواخر ماه گذشته در سطح کشور رخ داد یک هشدار و زنگ خطر جدی بود که دشمن بر نتایج آشوبگری حساب ویژه باز کرده و قطعاً خود را برای حوادث بعدی بخصوص در دو ماه باقی‌مانده تا انتخابات آماده می‌کند، در چنین شرایطی مواضع تفرقه افکنانه، بی توجهی به نیازهای اساسی مردم، ترجیح منافع حزبی بر منافع ملی و... زمینه را برای فرصت طلبی و بازگشت مجدد فتنه و اغتشاش مساعد خواهد کرد.

همان‌گونه که در ثبت نام نامزدها در انتخابات با جهش ۱۶ هزار نفری مواجه شدیم، در حوزه جریانات سیاسی نیز در این انتخابات شاهد شور و نشاط حضور جریانات و جبهه بندی‌های سیاسی متکثر خواهیم بود: در این انتخابات حداقل شش سلیقه سیاسی پا در میدان دادن لیست‌های انتخاباتی خواهند گذاشت. در این انتخابات فراتر از جبهه بندی‌های سنتی سه گانه شاهد حضور دسته‌بندی‌های جدیدی از طیف جوانان متأثر از بیانیه گام دوم انقلاب هستیم.

مردم با حضور میلیونی خود در راه‌پیمایی‌های دووجهی: «ضد آشوبگری» و «اعتراض با سوءمدیریت و فشارهای اقتصادی» قدم اول را برای ناامید کردن دشمن محکم برداشتند و اینک وقت آن است که با حضور گسترده و رفراندوم گونه خود از یک‌سو تیر خلاص را به دشمن زخم خورده بزنند و از سوی دیگر با انتخاب هوشمندانه نمایندگان خوش فکر، جوان، حزب‌اللهی، انقلابی، جهادی، باانگیزه، با نشاط، متخصص، تازه نفس و همسو با بیانیه گام دوم انقلاب، همراه با بصیرت انقلابی کار را یکسره کرده و مسیر منحرف شده از راه امام خمینی سلام‌الله علیه را اصلاح کرده و مانع از ورود نامحرمان و نااهلان به عرصه‌های مدیریتی نظام شوند.

جریانات سیاسی باید توجه داشته باشند که برخی اظهار نظرها و موضع‌گیری‌های خلاف واقع و منفعت جویانه با هدف حذف و از میدان بیرون کردن رقیب سیاسی، بر مشارکت حداکثری مردم اثر منفی گذاشته و علاوه بر تضعیف نظام سبب طمع ورزی دشمن خواهد شد.

باید هدف مشترک همه جریانات سیاسی رشد وتعالی کشور، ارتقای منزلت سیاسی و اجتماعی نظام و نمایش آن در فضای بین الملل حول محور منافع ملی باشد. باید همه سلایق سیاسی بدانند کشور و مردم مطلقاً ظرفیت و کشش مجادله‌ها و کشمکش‌های حزبی و جناحی را ندارند.

همه مسئولان، دولتمردان، احزاب سیاسی، روزنامه‌ها و مطبوعات، نخبگان، فرهیختگان، تشکل‌های سیاسی، صاحبان قلم و بیان، صاحبان تریبون‌های سنتی و مجازی موظف و مکلفند با پرهیز از کشمکش‌های بیهوده و با رعایت اخلاق انتخاباتی ذائقه مردم را شیرین کرده و با خدمت خالصانه و بی منت و تلاش برای رفع دغدغه‌های مادی و معنوی مردم زمینه یکی از باشکوه‌ترین انتخابات‌های تاریخ جمهوری اسلامی را فراهم آورند.

 

 

 

 

 

فاصله ایران و آمریکا تا گفت‌وگو

 

جلال خوش‌چهره در ابتکار نوشت:

 

مثل همیشه، در لحظات حساس و افزایش تنش و خطر بروز رویارویی مستقیم میان ایران و آمریکا، یک اتفاق و یا یک اظهارنظر از شدت اوضاع می‌کاهد. این‌بار نیز درحالی‏که واشنگتن بر حجم حملات تبلیغاتی و سیاست تحریمی خود علیه نظام سیاسی ایران در پی ناآرامی‌های اخیر در این کشور افزوده، به ناگاه خبر مبادله دو زندانی از شدت تنش‌ها کاسته است.

استقبال «دونالد ترامپ» رئیس‏جمهوری آمریکا و « رابرت اوبراین» مشاور امنیت ملی کاخ سفید از این اتفاق و دعوت از تهران برای گسترش دامنه مذاکراتی چنین، این گمان را نزد ناظران ایجاد کرده که گویا مقدمات گام‌های پس از این در حال فراهم شدن است. به‏ویژه اعلام سفر 29 آذر «حسن روحانی» به توکیو و استقبال کاخ سفید از این سفر چنین می‌نماید که سرانجام دو دولت برای نزدیک‏شدن به میز گفت‌وگو ترغیب شده‌اند. اما آیا به‏راستی چنین است؟

قدمت و پهنای دیوار بی‌اعتمادی و اختلاف میان تهران و واشنگتن نمی‌گذارد به‏راحتی گمان کرد که اراده لازم از هردو سو برای گفت‌وگو شکل گرفته و یا رخدادی مانند مبادله «ژیائو وانگ» زندانی آمریکایی در ایران، با «مسعود سلیمانی» پژوهشگر در زمینه سلول‌های بنیادی و عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس که در آمریکا زندانی بود، بستر لازم را در‏این‌باره ایجاد کرده است.

اختلاف‌های بنیادی میان دو سوی منازعه همچنان به قوت خود باقی است با این استثناء که دو‏طرف هربار به دروازه رودرویی مستقیم نزدیک می‌شوند، اما هوشمندانه از آن عبور نمی‌کنند.

تهران و واشنگتن هریک ملاحظات خود را دارند. همین مهم به هم‌پوشانی اراده دوطرف برای دوری کردن از رودررویی مستقیم کمک کرده است. در واقع، مبادله زندانیان به‏مثابه ترمز برای کاستن از شتاب تنشی است که هر لحظه می‌تواند هیزم آماده آتش را شعله‌ور کند.

تبادل زندانیان‏ در نوع خود یک اتفاق مثبت در کاهش تنش‌هاست اما مهم‌تر، پیامدهای آن است که نشان خواهد داد تهران و واشنگتن در تعاملات خود آماده شروع فصل تازه هستند یا هنوز در بر همان پاشنه سابق می‌چرخد. سفر آینده رئیس‌جمهوری به توکیو و نتایج آن از اهمیت کلیدی برخوردار خواهد بود. این درحالی است که تهران به‏درستی از کف و سقف توانایی اروپاییان و به تبع آن اعضای گروه 1+4 در جبران خسارت‌های ناشی از خروج آمریکا از برجام سرخورده شده است.

تجربه نشان داده که اروپاییان به‌رغم نمایش‌های استقلال‌طلبانه، همچنان زیر چتر نفوذ و قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی آمریکا عمل می‌کنند. طرفه اینکه برخلاف واکنش سرد و گاه انتقادی دولت ترامپ به تلاش اروپاییان برای ایفای میانجیگری میان تهران و واشنگتن، همواره از دخالت ژاپن حمایت کرده و به آن اعتبار داده است.

نخست‌وزیر ژاپن در سفر خردادماه گذشته خود به تهران، ناکام بود اما به نظر می‌رسد با توجه به قدمت و پهنای دیوار بی‌اعتمادی میان تهران و واشنگتن و تحمل زمان برای ایجاد شکاف در این دیوار، اکنون شاهد تغییراتی است که به صرافت دعوت از رئیس‏جمهوری ایران افتاده و بلافاصله نیز ترامپ از این ابتکار استقبال کرده است.

تبادل زندانیان ایران و آمریکا ممکن است مقدمه‌ای برای استمرار دیپلماسی از این دست تا رسیدن به نقطه توافق برای گفت‌وگو باشد. در این‌حال این اتفاق می‌تواند تا همان اندازه ترمز در شتاب تنش میان ایران و آمریکا تفسیر شود. نتیجه ماموریت توکیو روشن خواهد کرد که چه تحولی در روابط آینده ایران و آمریکا پیش‌روست.

 

امضاهایی که تضمین نیست

 

مسعود پیرهادی در رسالت نوشت:

 

خدا ما را ببخشد؛ به رئیس‌جمهور عزیزمان بدگمان شدیم که چرا روز دانشجو به دانشگاهی نرفتند؛ خدا را چه دیدید شاید ایشان مثل بنزین خبر نداشته‌اند 16 آذر چه روزی است و ازقضا تأکید کرده‌اند که به ایشان هم نگویند؛ خلاصه ما نمی‌دانیم و قضاوت هم نمی‌کنیم!

ترجیع‌بند جلسات آقای رئیس‌جمهور، «برجام» است و چه چیزی بهتر از آن؟ از دانشگاه فرهنگیان که باتدبیر بی‌نظیر برای سخنرانی روز دانشجو انتخاب‌شده تا مبادا خاطری مکدر گردد و سؤال بی‌جایی پرسیده شود و نماینده تشکلی بلبل‌زبانی کند، بگذریم؛ جناب روحانی از برجام گفتند؛ از اینکه نه مقدس است نه لعنتی؛ چیزی که قرار بود به قول ایشان تحریم‌ها را بالمره لغو کند، شد فزاینده تدریجی تحریم‌ها؛ پس ای‌کاش به لعنتی بودن آن ایمان بیاورند.

اما اینکه باکمال بزرگواری آن را مقدس نمی‌دانند، گام رو به جلویی برای ایشان به‌حساب می‌آید؛ چون اگر او یادش رفته مایادمان هست که وصف برجام، هاله نور، نه ببخشید آفتاب تابان بود. روزها، ماه‌ها، فصل‌ها بلکه سال‌ها گذشت و خبری از سیب و گلابی‌های برجام نشد و معجزه‌ای که قرار بود در معیشت مردم رخ دهد، عاجز شد از حفظ خودش!

به‌راستی چرا این‌قدر مذاکره دوست دارید؟ باور کنید شما و بسیاری از مسئولان ما مهارت مذاکره با خارجی‌ها را ندارند. شما خلاف آنچه فکر می‌کنید، زبان دنیا را بلد نیستید؛ اصلا برای اینکه به شما برنخورد قدری از 1+5 و 1+4 و این جمع‌های جبری فاصله بگیریم؛ همین آقای مارک ویلموتس، یا اصلا آندره استراماچونی را ببینید؛ مقایسه کنید قرارداد این دو نفر را با تیم‌های قبلی که با آن‌ها همکاری می‌کردند. فکر می‌کنم در خواب هم نمی‌دیدند این‌گونه قراردادی ببندند.

حالا هم باید از وزیر تا سفیر و وکیل دست‌به‌دست هم دهند تا استرا با چون‌وچرا برگردد. قبلا فقط جلوی چشم‌آبی‌ها هول می‌شدند و هر چه آن‌ها جلوی ما می‌گذاشتند امضا می‌کردیم، حالا اما فرقی ندارد، به آمار شکایت‌های پرسپولیس و استقلال نگاهی کنید متوجه می‌شوید فارغ از رنگ چشم و پوست، گویا هر که به زبانی غیر از فارسی حرف می‌زند و می‌نویسد، می‌تواند کلاهی گشاد بر سر ما بگذارد؛ حال خواسته یا ناخواسته! چرا جوری قرارداد می‌بندیم و توافق می‌کنیم که امضای هیچ‌کسی تضمین نیست؟

برای بعدالتحریر هم ذکر سه نکته خالی از لطف نیست؛

۱. ما اگر وزارت ورزش و قانون‌گذار باعرضه داشتیم الآن پرسپولیس و استقلال، دولتی نبود و غصه حیف‌ومیل بیت‌المال را در این حوزه کمتر می‌خوردیم.

۲. عهد، پیمان و قرارداد، حرمت دارد، یا با این آقایان خارجی قرارداد نبندید، یا به آن پایبند باشید؛ محکوم شدن ما در دادگاه‌های بین‌المللی، فقط محکوم شدن باشگاه نیست، محکومیت کشور ماست.

۳. ما حق نداریم به‌واسطه سوء مدیریت، آرامش روانی چند میلیون هوادار استقلال را بر هم زنیم؛ تحریم، بهانه خوبی برای سهل‌انگاری‌ها نیست؛ با افراد خاطی برخورد کنید.
منبع: مشرق

ارسال نظرات