روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
صدای آن طبلها!
محمدحسین محترم در کیهان نوشت:
۱- جنگ روانی این روزهای دشمنان خارجی بهویژه ترامپ و پمپئو و نتانیاهو و دنبالههای داخلی آنها علیه ملت ایران بهعنوان آخرین حربهها و حیلههای آنها در حقیقت یادآور دو اقدام منافقانه و البته عبرتآموز عمروعاص برای نجات خود و جریان وابسته به خود است. اول در جنگ صفین عمروعاص بهعنوان نماد فریبکاری با استفاده از جهل مردم، شبانه عدهای طبال را به خدمت گرفت تا با سر و صدا و طبل زدن محصول شایعهای که در میان سپاه عراق انداخته بود، را برداشت کند.
ستون پنجم عمروعاص که در میان سپاه عراق نفوذ کرده بودند، شایعه کردند سپاهیان شام مقنیان و چاهکنان را بهکار گرفته تا مسیر رودخانه فرات را تغییر دهند و سپاه علی(ع) را غرق کنند! این شایعه و هراسی که نفوذیها در میان سپاه علی(ع) انداختند، شب با به راه انداختن سر و صداهای طبلها ثمر داد و با کمترین هزینه لشکر کوفه موضع سوقالجیشی خود را ترک و آن را تقدیم دشمن کرد. دوم زمانی که عمروعاص در میدان نبرد تن به تن با علی(ع) شکست و کشته شدن خود را قطعی دید، با کشف عورت آخرین حیلهاش را برای رهایی از شمشیر علی(ع) بهکار بست.
۲- این روزها در خارج از کشور فضاسازیهای سیاسی- رسانهای مقامات و رسانههای آمریکایی- صهیونیستی و سعودی با موجسواری روی فتنه در کشورهای منطقه علیه سیاست هستهای و قدرت دفاعی و نقش سازنده جمهوری اسلامی در منطقه به اوج خود رسیده است. این فضاسازیها و نفرتپراکنیهای کینهتوزانه و اتهامات سخیف و بیمایه در حقیقت آخرین حیلهها و فریبکاریها و مکشوف شدن باطن دشمنان ملتهای منطقه بهویژه ملت ایران است که میخواهند میوه شایعه «جنگی قریبالوقوع در صورت شکست برجام»! را بچینند.
بر این اساس رسانههای بیگانه از آغاز اعتراضات در عراق و لبنان در رویکردی فریبکارانه و منافقانه چند محور موازی متناقض را همزمان در خط خبری خود دنبال میکنند. هویت معترضان را از یک سو عربی- سنی و از سوی دیگر شیعی و ماهیت اعتراضات را ضد شیعی ضدایرانی و علیه دولت شیعه القا میکنند. اولا این رسانهها با انتشار ویدیوئی بخشی از مقاصد و پشتپرده طرح دشمنان برای ایجاد آشوب و جنگ طایفهای در منطقه را آشکار و با آب و تاب اذعان و ادعا کردند «تظاهرات مردم عراق نه برای فساد و وضع معیشتی است بلکه زمانیکه معترضان پرچم عربستان را بلند میکنند، نشان میدهند مشتاق قومیت عربی خود هستند که که سمبل آن عربستان است».
این خود نشانه نقش پشت پرده عربستان در آشوبهای عراق و لبنان است. اگر بر اساس آنچه که ادعا میکنند ماهیت اعتراضات عراقیها شیعی و علیه دولت شیعی است چگونه میتوان باور کرد که در یک حرکت اعتراضی شیعیان پرچم یک حکومت وهّابی بالا برده شود؟ ثانیا در حالی به ایران اتهام میزنند که «پایتختهای عراق و لبنان و... را اشغال و این کشورها را غارت کرده» که آمریکا با حمله به عراق و افغانستان این کشورها را اشغال کرد. خود سعودیها نیز با حمایت آمریکا، با حمله به یمن، این کشور عربی را اشغال کردند و از سوی دیگر قبلاً با گروگان گرفتن نخست وزیر لبنان و اکنون با وادار کردن او به استعفا، قصد اشغال پایتخت سیاسی این کشور و با حمایت و ترویج تروریستهای تکفیری قصد اشغال کشورهای عراق و سوریه را داشتند.
همچنین سعودیها در پنج سال جنگ علیه مردم بیدفاع یمن بیش از ده میلیارد دلار از منابع مردم عربستان را برای تحقق امیال شیطانی خود هزینه و غارت کردند و رئیس جمهور آمریکا نیز از سعودیها بهعنوان گاو شیرده خود میلیاردها دلار از پول مردم عربستان را دوشیده است. علاوه بر این شرکتهای آمریکایی هماکنون در حال غارت نفت عراق هستند.
ثالثا این رسانهها باید پاسخ دهند زمانی که عربستان تروریستها را به جان مردم عراق و سوریه انداخته بود، چرا غیرت عربیت آنها بروز نکرد و با بیشرمی کامل از اقدامات شرمآور تکفیریها در هتک حرمت زنان عربی حمایت میکردند؟! حال دلسوز مردم عراق و لبنان و نگران غیرت عربی آنها شدهاند! رابعا پس از شکست پروژه اختلافافکنی شیعه- سنی حالا پروژه اختلافافکنی شیعه ایرانی- شیعه غیرایرانی را مطرح کردهاند و با ادعایی مضحک القا میکنند«ایران طرح نابودی شیعیان غیرایرانی را آغاز کرده و هنگام خطر از شیعیان عرب استفاده میکند»!
این در حالی است که شیعیان عرب به همراه برادران غیرشیعه خود اعم از سنی و مسیحی و غیره در دفاع از کشورها و ملتهای عرب خود در مقابل تروریستهای تکفیری وهابی به پا خاستهاند و هیچگاه برای دفاع از جمهوری اسلامی به ایران اعزام نشدند و در مقابل این، جوانان شیعه ایرانی به همراه برادران سنی خود برای دفاع از ملتهای عرب در مقابل بیغیرتی مسئولان کشورهای عربی چون عربستان به برخی کشورهای منطقه از جمله سوریه اعزام شدند و جان خود را فدا کردند. خامسا آمریکا اگر واقعاً حامی مردم عرب عراق و لبنان و نگران خشونت علیه آنهاست، چرا نگران این همه جنایت علیه مردم بحرین و یمن و فلسطین نیست؟ و چرا از جنایات آلسعود علیه مردم شبهجزیره عرب حمایت میکند؟
سادسا رئیس جمهور آمریکا و نخست وزیر رژیم صهیونیستی در حالی دم خروسشان در دست داشتن در حوادث عراق و لبنان آشکار شد و خواستار تغییر بنیادین در کشورهای عربی شدند که با وجود کارنامه سیاهشان در کشتار مردم فلسطین و حمایت از جنایتکاران صهیونیستی، خشونت در جوامع عربی را محکوم کردند! سابعا آمریکاییها و سعودیها و رسانههای وابسته به آنها که ایران را متهم به هرج و مرج در عراق و لبنان میکنند، اگر صداقت دارند پاسخ دهند چرا با حمله به عراق و حمایت همهجانبه از تروریستها موجب تخریب زیرساختهای اقتصادی و عمرانی عراق و ایجاد ریشههای بیکاری و فساد و مشکلات اقتصادی و اعتراضات مردمی در این کشورها شدهاند؟
۳- اکنون اتهامزنیها علیه جمهوری اسلامی روی دور باطلی افتاده که در عمل جمهوری اسلامی هر روز مقاومتر و تأثیرگذارتر و دشمنان ملت ایران هر روز ضعیفتر و ناتوانتر در مقابل جمهوری اسلامی میشوند و سیاستهای دشمنان شکست میخورد.
در چنین شرایطی آمریکا با تکرار اتهامات واهی علیه ایران از سعودیها پول میگیرد و از صهیونیستها رای جمع میکند. صهیونیستها در مقابل، حداقل کمکهای مالی از آمریکاییها دریافت میکنند.اما سؤال این است که سعودیها چه چیزی عایدشان میشود؟ بدبختتر از سعودیها، برخی وطنیها هستند که همان عنوان«نوکر بیجیره و مواجب» برازنده آنهاست.
نکته تناقضآلود در مواضع برخی جریانات و سلبریتیهای داخلی و موجسواری رسانههای بیگانه روی مواضع آنها این است. در حالی که قبلاً ادعا میکردند «نه غزه نه لبنان»! حالا در دفاع از آشوبها در لبنان و عراق به میدان آمدهاند و از آشوبطلبان در این کشورها حمایت میکنند!!!.
۴- اما در داخل عدهای برای تحتالشعاع قرار دادن ناکارآمدی و ناتوانی خود در حل مشکلات اقتصادی مردم با تغییر زمین بازی از برگ سوخته برجام به میدان مبارزه با فساد، در حال ایجاد دوقطبیهای جدید کاذب و تشدید هیاهوهای سیاسی- رسانهای و فریادهای بنفش برای اعتبارزدایی از برخورد قاطع با هرگونه فسادی با هدف القای وجود فساد سیستماتیک و سازمانیافته در کشور و زمینهسازی فتنهای جدید هستند. رسانههای بیگانه از جمله بیبیسی هم با موجسواری بر این سناریوی جریان مذکور جشن گرفتند و علیه ملت ایران و نظام جمهوری ایران با هدف ناامید کردن و تحریک مردم به آشوب، سخنپراکنی میکنند.
کسانی که محبوبیت و مقبولیت آنها نزد ملت به صفر نزدیک شده و دستاوردی جز «نعش برجام»، «خسارت محض» و «دستاورد هیچ» و «تعطیلی مسکن مهر» و «مصیبت خواندن یارانههای مردم» و «حقوقهای نجومی» و «اختلاسهای اطرافیان» ندارند که به ملت عرضه کنند تلاش دارند خود را از تیغ عدالت برهانند و در روند مبارزه با فساد شک و تردید ایجاد کنند.
رهبر معظم انقلاب بارها با تأکید بر مبارزه با هرگونه فسادی و در هر سطحی هشدار دادند و تأکید کردند «این را باید همه مسئولان کشور بفهمند!»، «مرکزی که باید مبارزه با مفاسد اقتصادی را دنبال کند، دولت است و قوّه قضاییّه در مرحله آخر است»، «وقتی شما ارز ۴۲۰۰ تومانی را میدهید به بانک که به آن کسانیکه معین شده داده شود، بعد دلال این ارز را میفروشد شش هزار تومان که این را آقای رئیسجمهور گفتند به بنده.این واقعاًً جز خیانت معنای دیگری ندارد» و«با آغاز مبارزه جدی با فساد اقتصادی و مالی به تدریج جیغ و فریادها و نعرههای مخالف از سوی کسانی که متضرر میشوند، بلند خواهد شد. طبیعی است بددلانی هم با آنان همصدا شوند و یا سادهدلانی از القائات آنها تأثیر بپذیرند. اما نباید در عزم راسخ شما تأثیری بگذارد».
۵- آنچه از زبان مقامات آمریکایی و رسانههای وابسته به آنها و نیز گاه در داخل کشور میشنویم، تداعیکننده صدای همان طبلهاست که برای فریب افکار عمومی و تغییر محاسبات مسئولان به صدا در آمده است و صد البته، مانند همیشه نمیتواند از دیوار بصیرت مثالزدنی ملت عبور کند.
اولین گام برای اصلاح یارانههای کور
در سرمقاله ایران آمده است:
پرداختهای انتقالی دولتها بهگروههای هدف تحت عنوان یارانههای نقدی- کالایی همیشه با هدف تقویت قدرت و توان خرید آن گروه از افراد جامعه انجام میشود که در برابر تغییرات قیمتی بیشترین آسیب را میبینند. اما همین پرداختهای انتقالی میتواند از مجاری مختلف مورد تهدید و آسیب قرار گیرد، به بیان ساده؛ سازوکاری که خود منجی یا راهبرد جبران قدرت خرید یا تقویت بنیه اقتصادی خانوارهای کم درآمد است، خود به مسألهای آسیب زا برای اقتصاد دولت و اقتصاد خانوار تبدیل میشود.
نظام یارانهای یک کشور میتواند، با کاهش ارزش پول ملی، افزایش قیمت کالا، تغییرات نرخ ارز و خدمات، کاهش درآمدهای ملی، تغییر در سیاستهای اقتصادی دولتها دچار فرسایش شده و آثار نهادی، غایی و جبرانی که سیاستگذار در پی آن بوده، از میان برود.
افزون براین، برخی از اقتصادهای جهان نظیر ایران نظام یارانهای چندگانه و چند وجهی دارند که در بستر و گذر زمان شکل گرفته و یارانههای پرداختی آن به اشکال متنوعی است که غالباً نه صرفاً بهدلیل آثار تورمی، قیمتی وبودجهای، بلکه بهدلیل غیر هدفمندیاش یعنی عدم اصابت به گروه مخاطب، دچار فرسایش شده و مورد سؤال همگانی قرار میگیرد، به معنای دقیق، یارانههایی که بایست درمسیر حمایت مالی از اقشار و خانوارهای کم درآمد توزیع شود و سپرتورمی باشد؛ محل اغتشاش و تبعیض و عدم تعادل میشود. این مسأله در نظام یارانههای کشور در عمل اتفاق افتاده است وسطح انباشته شده تورم، اثر یارانههای نقدی، غیر نقدی و آشکار و پنهان را اسقاط کرده است.
یارانهها در ایران به دو صورت پنهان و آشکار پرداخت میشود. قاطبه مردم، بخش آشکار آن که در بودجه سنواتی درج میشود و رقمی معادل 100 هزار میلیارد تومان است را ملاحظه میکنند، اما بخش پنهان یا غیر آشکار آن که بیش از987 هزار میلیارد تومان برآورد میشود، آثار و تبعات زیانبارتری در حوزه توزیع ناعادلانه درآمدها دارد.
ایجاد فساد، گسترش قاچاق خروجی و ورودی، افزایش مصرف، کاهش بهرهوری، هدرروی سرمایههای ملی، بیعدالتی، کسری بودجه روزافزون، آسیبپذیری اقتصاد ملی و ارسال سیگنالهای قیمتی اشتباه به فعالان اقتصادی از جمله دلایل ناکارآمدی نظام پرداخت یارانه در کشور است.
بنابراین هرگونه دستکاری چنین نظام پرداختی با طیف وسیعی از ذی مدخلان و ذی نفعان که طی سالیان سال شکل گرفته است، با آثار و تبعات متعددی روبه رو میشود.
حال دولت دوازدهم درگام اول اصلاح نظام یارانهها با هدف تقویت قدرت اقتصادی 18 میلیون خانوار ایرانی تصمیم دارد، بخشی از نظام رانت زای یارانههای کشور را تغییر دهد. بههمین منظور، رئیس جمهور، حسن روحانی در سفر خویش به استان کرمان درهفته جاری، اعلام کرد که دولت دوازدهم تصمیم دارد به 18 میلیون خانوار ایرانی کمکهای نقدی و کالایی اعطا کند.
در این طرح که جزئیات آن اعلام خواهد شد، حدود 8 میلیون خانوار ثروتمند ایرانی از قطاردریافت یارانههای نقدی پیاده شده و دیگر شام مجانی دریافت نمیکنند. این شروع یک اصلاح تاریخی و ضرورتی در نظام یارانههای کشور است، در واقع، بخشی از یارانههای پرداختی ماهانه که بهصورت کور و غیر هدفمند به خانوارهای پردرآمد تخصیص مییابد از این بعد قطع و به گروههای هدف پرداخت خواهد شد.
این اولین قدم دولت برای عدالت یارانهای یا اصلاح در پرداخت یارانههای آشکار است. طرحی که از ابتدا با پیش فرضهای خطا اجرا شد و اقتصادی نبود و تغییر در آن با توجه به انتظارات و ذائقه شکل گرفته در جامعه اندکی با دشواری و پیچیدگی روبه رو خواهد شد.
بنابراین بهنظر میرسد که با شتاب در تعدیل گیرندگان ثروتمند یارانه نقدی طی هفتههای آینده، یک جابهجایی یا تخصیص بهینه در پرداخت یارانههای نقدی صورت گیرد.این اقدام اساسی دولت که غالباً با رویکرد اقتصادی-حمایتی صورت میگیرد، به زعم برخی از مخالفان ومنتقدان دولت طرحی سیاسی معرفی شده است، درحالی که دولت دوازدهم در این مقطع زمانی انگیزهای جز اصلاح نظام اقتصادی کشور ندارد.
پشت پرده ماجراجویی جدید نتانیاهو
محمد محسن فایضی در خراسان نوشت:
دیروز مرزهای غزه شاهد تنشهایی مانند جنگهای دوروزه در سالهای گذشته بود؛ تبادل آتشی هدفمند و محدود اما جدی. این بار هم شروع ماجراجویی با صهیونیستها بود. درست چند روز پس از انتصاب نفتالی بنت به وزارت جنگ، شاهد دو ترور هدفمند در شجاعیه غزه و دمشق بودیم.هدف هر دو ترور، رهبران جهاد اسلامی بودند.
چرایی انتخاب رهبران جهاد اسلامی در این برهه هم از نکات حائز اهمیتی است که از گنجایش این یادداشت خارج است اما بهطور کلی میتوان به ترس و هشدارهای پیاپی رسانهها و نهادهای امنیتی اسرائیلی از گسترش قدرت موشکی سرایاالقدس (شاخه نظامی جهاد اسلامی) طی دو سال اخیر اشاره کرد.
بهگونهای که از جنگ ۵۱ روزه به اینسو ما شاهد نقشآفرینی بیشتر جهاد در ساختار نظامی و امنیتی نوار غزه بودهایم. این نقشآفرینیها در حوزه سیاسی پس از انتخاب زیاد النخاله به رهبری جهاد اسلامی هم تسریع یافته است. حضور هیئتهای سیاسی و نظامی جنبش جهاد اسلامی در مصر طی ماههای اخیر نشان دهنده فعالیت جهاد اسلامی است.
ترور صهیونیستها در شجاعیه غزه هدفی مشخص داشت؛ بهاءالدین ابوالعطا مشهور به ابوسلیم، مردی که از سران نظامی جنبش جهاد اسلامی بود. وقتی اهمیت این انتخاب مشخص میشود که بدانیم در تاریخ ۲۹ اکتبر (۷ آبان) روزنامه صهیونیستی و نزدیک به نهادهای امنیتی اسرائیل «اورشلیم پست» در یادداشتی سه دشمن اصلی و سه سرلیست ترور برای اسرائیل را معرفی کرده است.
سید حسن نصرا... و حاج قاسم سلیمانی دو چهره مشهور این یادداشت بودند اما نفر سوم کمتر شناختهشده، کسی نبود جز «شهید ابوالعطا».
اورشلیم پست در آن یادداشت شهید اخیر جهاد اسلامی را با مؤلفههایی چون «نماینده ایران در جهاد»، «فعال در ساخت موشکهای دوربرد» و «هدف ترور ناکام در سال ۲۰۱۲» معرفی میکند. ادعاهایی که اهمیت ترور را برای صهیونیستها نشان میدهد.
ماجراجویی در مبارزات انتخاباتی
اما از سوی دیگر این ماجراجویی را نمیتوان خارج از رقابتهای انتخاباتی نتانیاهو و احتمال بالای برگزاری سومین انتخابات در ماههای پیش رو مورد قضاوت قرار داد. نتانیاهو چند روز پیش نفتالی بنت وزیر سابق آموزشوپرورش این رژیم و رئیس کنونی حزب راست جدید را بهعنوان وزیر جنگ در کابینه انتقالی منصوب کرد.
اقدام اخیر صهیونیستها مهر تاییدی بر این نگرش بود که نتانیاهو سعی دارد با همراه کردن تندروها و ماجراجویی و تنشهای محدود فضای افکار عمومی را از فساد به امنیت تغییر دهد و بهنوعی با مهندسی سازی افکار عمومی شانس خود را برای پیروزی در انتخابات جدید بیازماید.گویا آمدن نفتالی بنت شروع یک ماجراجویی جدید از سوی نتانیاهوست.
هدف حمله مستقیم قرار دادن رهبران مقاومت حماس و جهاد بهصورت علنی حداقل در چهار سال گذشته و بعد از جنگ ۵۱ روزه متوقف شده بود.
تنش ها ادامه مییابد؟
روز گذشته موشکهای زیادی از سوی مقاومت غزه بهسوی سرزمینهای اشغالی شلیک شد. رسیدن برد موشکها به ۸۰ کیلومتر و مناطق جنوبی تلآویو نشاندهنده حجم بالا و واکنش جدی جهاد اسلامی به ترور یکی از فرماندهانش بود. زیاد نخاله دبیر کل جهاد اسلامی در واکنش به این حملات گفت که بنیامین نتانیاهو از خطوط قرمز عبور کرده است و ما به سمت جنگ میرویم.
سخنان نخاله نشان میدهد این تنشها و پاسخ مقاومت ممکن است در روزهای آینده رنگ و بو و قالبی متفاوت از شلیک موشک بگیرد. احتمالا تنش شلیک موشک و پاسخ جنگندههای اسرائیلی بیش از دو یا سه روز ادامه نخواهد یافت اما ماجراجویی نتانیاهو آغاز تنش و ناامنی است.
آقای ذوالنور! مردم شما را به زیر می کشند
کامبیز مهدیزاده در آرمان نوشت:
حتما در جریانید که رئیسجمهور منتخب مردم است و رئیس شورای عالی امنیت ملی؟ شما منتخب مردم ایران را تهدید میکنید و این خود ضدیت با امنیت ملی است. یادتان باشدکه شما منتخب صدوشصت و هشت هزار نفرید و رئیسجمهور منتخب بیست و سه میلیون نفر. حواستان باشد این شخص حسن روحانی است که شب و روز تمامی فکرش این بوده که عظمت و عزت مردم ایران حفظ شود.
حال بدانید که صحبتها و تهدید رئیسجمهور توسط شما، سنخیتی با امنیت ملی ندارد. شما کسانی را به زیر بکشید که دکلها را مثل خودکار دزدیدند و با خود بردند، کسانی را به زیر بکشید که با پول مردم رقصیدند و به ریش مردم خندیدند، کسانی را به زیر بکشید که به بابک زنجانیها، خاوریها و امثال آنها میدان دادند و در مقابل نظام و رهبر معظم انقلاب ایستادند.
این را بدانید حسن روحانی رئیسجمهوری است که همواره در تعامل با مقام معظم رهبری بوده و قبل از آغاز دوره ریاست جمهوری نیز تمامی احکامش از جانب شخص رهبری صادر شدهاست. اینکه یک روحانی مبارز که قبل و بعد از انقلاب قلبش برای وطن میتپد با ابوالحسن بنیصدر مقایسه شود نشان دهنده آن است که برای لباس روحانیتی که خود نیز آن را برتن دارید ارزشی قائل نیستید و نه مفهوم امنیت ملی را درست درک کردهاید.
امنیت ملی ما حفظ شأن و اعتبار رئیسجمهور کشورمان است که ملتی مقتدرانه به او رای دادهاند. حال اینکه شما میگویید روحانی قصد داشته است مردم را به جان هم بیندازد! رئیسجمهوری که با تدبیر خود حوادث دی ماه 96 را با کمترین هزینهای مدیریت و کنترل نمود. بدانید این تهدیدها و تهمتها بر علیه امنیت ملی است.
اینجا ایران اسلامی عزیز است و قانون اساسی دارد. اینجا کشوری نیست که شما بتوانید با هوچیگری کسی را به زیر بکشید و یادتان باشد راه تغییر از صندوق رای میگذرد نه به زیر کشیدن رئیسجمهور منتخب مردم. این نوع سخنان با شأن و اخلاق اسلامی تطابق ندارد و مراجع عالیقدر نیز همواره توهین به بزرگان و شخصیتهای نظام را تقبیح نمودهاند.
خط قرمز حسن روحانی منافع و مصالح ملی است نه برادر و نزدیکان خود، حتی اگر کسی از نزدیکان ایشان خطایی کرده باشد، تماس سفارشی نمیگیرند و بستنشینی نمیکنند، گویا فراموش کردهاید «کابینه» خط قرمز دولت قبل بود؟
و چه زود فراموش میکنیم آنانی که تیترهایی همچون «کلاه فریدونی» و «تعطیل» میزنند به جایگاه روحانیت اهانت میکنند و این همان روش ابوالحسن بنیصدر است. بروید و آنها را پایین بکشید، این انقلاب مدیون روحانیون است.
نهادهای انقلابی چگونه در اقتصاد ورود کنند؟
مهران ابراهیمیان در جوان نوشت:
در سالهای اخیر آنچه دستمایه منتقدان انقلاب و مسئولان کم کارکرد در دولت قرار گرفته، ورود نهادهای انقلابی به اقتصاد و سهم آنها در اقتصاد بودهاست.
منتقدان همواره انحصار گرایی، سهم زیاد نهادهای انقلابی و محیط غیر رقابتی را موضوعاتی دانستهاند تا به نهادهای انقلابی حمله کنند و دوگانه مردم، نهادهای انقلابی یا دوگانه دولت، نهادهای انقلابی را دنبال کردهاند. این همان هدفی است که کشورهای متخاصم نیز در قالب تحریمها آن را دنبال میکنند.
جدا کردن ملت از حاکمیت و کاهش سرمایه اجتماعی به عنوان موتور مولد توسعه و پیشرفت، هدف واضحی است که این روزها برخی آگاهانه در خارج از کشور و انشاءالله! ناآگاهانه در داخل کشور دنبال میکنند. با این اوصاف چه باید کرد؟
بدیهی است که در شرایط موجود جنگ اقتصادی، نهادهای انقلابی به خصوص نیروهای مسلح باید در دفاع مقابل با دشمن بسیار هوشمندانه و هوشیارانه گام بردارند. به خصوص آنکه بخشی از بدنه نیروهای انقلابی همگام با صداهای داخلی تحریم شدهاند.
اگر فرضیات مطرح شده بالا را به عنوان شرایط موجود قبول کنیم، بنابراین باید نهادهای انقلابی در این شرایط جنگی تنها و اصلیترین مأموریتی که باید دنبال کرد، همان مأموریتی است که در دوران دفاع مقدس به خوبی در آن موفق بودند.
در دوران دفاع مقدس نیروهای انقلابی اعم از نیروهای سپاه وارتش، جهاد همه دست به دست هم دادهبودند و در کنار مردم به دفاع میپرداختند و این کار جز با سرمایههای اجتماعی بالا محقق نمیشد. از اینرو نهادهای انقلابی باید در این روزها در تراز انقلاب اسلامی پای کار بیایند و در جهت افزایش سرمایههای اجتماعی نقش واسطهای را در مردمی کردن اقتصاد ایفا کنند. اکنون که دشمن با تحریم و حمله به منافع افراد و آحاد جامعه، ما را به جنگ اقتصادی کشانده تا حاکمیت و مردم را از یک دیگر به طور کلی جدا کند، باید بدانیم که دقیقاً فن بدل آن مردمی کردن اقتصاد است.
در زمان حاضر که بیکاری زیاد شده و جوانان بیکارهستند و توان ازدواج کردن و تأمین سر پناه هم ندارند نمیتوان وجود ۵۳ میلیارد بشکه زیر پای ملت را به عنوان خبر خوش و بهبود وضعیت اقتصادی آنها تلقی کرد، بلکه باید درست مانند زمان جنگ مردم را در جنگ اقتصادی پای کار آورد.
بدیهی است بهرغم تأکیدات مکرر رهبری و امام راحل، دولتها در دورههای قبلی و کنونی نشان دادهاند بیش از آنکه به دنبال بهبود فضای کسب و کار و مردمی کردن اقتصاد باشند به فکر نحوه چگونگی تخصیص منابع نفتی بودهاند و در مقاطعی که با کاهش قیمت نفت مواجه بودهایم کل دولت دچار سرگیجه و سردرگمی بزرگی شدهاند که در نرخ تورم و نرخ رشد و فشار به اقشار مختلف نمود داشتهاست.
بنابراین نهادهای انقلابی با درک چنین فضایی باید از یک سو مراقب افتادن در دام درآمدزایی و تصدیگیری باشند و از سوی دیگر باید نقش تسهیلگری در مردمی کردن اقتصاد را که نتیجهاش اشتغال و پیشرفت است، بسیار پر رنگ کنند.
تجربههایی مانند تکمیل پروژه ستاره خلیج فارس از سوی قرارگاه خاتم الانبیا، توانمندسازی منطقه محروم قلعه گنج میتواند به خوبی به عنوان پروژههای قابل تعمیم مدنظر قرار گیرد. به خصوص که امروز بدنه بسیج نیز با صدها هزار نیروهایی مستعد و جوان در سرتا سر کشور پای کار هستند.
این نیروهای مستعد میتوانند بار دیگر در قالب گروهانهای اقتصادی «تعاونیهای تولید و توزیع» با روحیهای جهادی ساماندهی شده و بسته به مزیتهای منطقهای چرخ اقتصاد را بچرخانند و در قالب حرکتهای جمعی ضمن تأمین منافع خود در پیشرفت منطقه و کشورشان نقش ایفا کنند. همچنین میتوان از این نیروها در کمک به تشکیل هستههای تعاونی مردمی حول طرحهای توجیهدار اقتصادی مدد گرفت و اقتصاد را مردمی کرد.
سود و زیان گامهای هستهای
محمدرضا ستاری در ابتکار نوشت:
یک هفته پیش، ایران پس از پایان سومین ضربالاجل خود به شرکای باقیمانده در برجام، به صورت رسمی وارد گام چهارم هستهای شد. گامی که با تزریق گاز به سانتریفیوژهای فردو و رسیدن به غنیسازی 4.5 درصد یک پله دیگر از تعهدات هستهای ایران را کاهش داده و به عقیده اروپاییها یک گام دیگر به فروپاشی کامل توافق هستهای نزدیک شد.
در این میان سایر شرکای برجام به خصوص سه کشور اروپایی فرانسه، انگلیس و آلمان واکنشی تندتر نسبت به قبل اتخاذ کردند. آنها هفته گذشته ضمن ابراز نگرانی مجدد از روند کاهش تعهدات هستهای از سوی ایران خواستار بازگشت کامل به برجام بوده و حتی آن را نقض توافق هستهای قلمداد کردند.
از سوی دیگر، با انتشار تازهترین گزارش آژانس و ماجراهایی که در خصوص بازرس این سازمان بینالمللی در ایران به وجود آمد، نشست وزیران خارجه اتحادیه اروپا در پاریس روند معادلات برجام را پیچیدهتر از گذشته رقم زد. تروئیکای اروپایی دوشنبه شب در بیانیه خود به صراحت اعلام کردند که گامهای هستهای ایران نقض برجام محسوب میشود و با ربط دادن این موضوع به تحولات منطقه خواستار لغو اقدامات تهران شده و تهدید کردند که اروپا آماده بازگرداندن تحریمهای بینالمللی و فعال کردن مکانیسم ماشه علیه ایران هستند.
آنچه در طول یکسال و نیم گذشته بر سر توافق هستهای آمده و بسیاری از ناظران را بر آن داشته تا برجام را تنها بر روی کاغذ زنده بدانند به طور حتم حاصل نادیده گرفتن یک توافق بینالمللی از سوی آمریکا و نیز عدم اجرای تعهدات برجامی از سوی اروپاست.
در حالی که طبق 14 گزارش آژانس ایران به تمامی تعهدات هستهای خود پایبند بوده و تاکید دارد که گامهای هستهای خود را در راستای بندهای 26 و 36 توافق هستهای با هدف بازگشت به برجام عملیاتی ساخته است، اقدامات اروپا عملاً نتیجهای را در راستای حفظ و تداوم برجام در بر نداشته است.
در همین راستا اگر اقدامات اروپا را در این مدت به سه دسته تقسیم کنیم؛ لازم به یادآوری است که از سه مرحله خواست، اراده و توان، اروپا برای حفظ برجام خواست تداوم این توافق را داشته اما توان و اراده آن را ندارد. به همین دلیل است که تمامی اقدامات عملی آنها فارغ از حمایتهای سیاسی از برجام مانند اینستکس، بانک سرمایهگذاری در لوکزامبورگ و ایجاد خط اعتباری 16 میلیارد دلاری برای تجارت با ایران به شکست انجامیده است.
در این خصوص ایران با ورود به گامهای هستهای دو راهبرد مشخص را دنبال میکند. نخست اینکه سایر شرکای برجام ناچار به پرداخت هزینه در قبال بیعملی خود شده و فکری اساسی در قبال آن کنند و دوم اینکه در مذاکرات احتمالی آینده با دست پرتری پای میز مذاکره حاضر شود.
در مقابل اما، این موضوع دارای مخاطرات خاص خود نیز هست. نخست اینکه فروپاشی نهایی برجام زمینه را برای ایجاد یک اجماع جهانی مجدد علیه ایران آنطور که مطلوب آمریکا از یکسال و نیم گذشته بوده فراهم میسازد. دوم اینکه هر چند در زمینه مراودات اقتصادی، پولی و بانکی برجام نتوانسته انتظارات ایران را برآورده کند، اما از سوی دیگر در مسائل سیاسی و امنیتی نظیر شکست دیوار سخت ایرانهراسی، بسته شدن پرونده PMD و نیز خروج از فصل هفتم منشور همچنان مزایای این توافق برای ایران باقی مانده است.
سوم اینکه ممکن است آنطور که ایران عنوان میکند این گامهای هستهای بنا بر تحولات پیشبینیناپذیر آتی قابل بازگشت به عقب نبوده و با فعال شدن مکانسیم ماشه و ارجاع مجدد پرونده ایران به شورای امنیت از سوی اروپا، علاوه بر اینکه تحریمهای بینالمللی اجرایی شوند، بار دیگر موضوع هستهای ایران به ناگهان به نقطه آغازین خود بازگشته و چندین سال مذاکره و صرف هزینه یکشبه دود شده و به هوا برود.
به همین دلیل است که ضمن اجرای راهبردهای هستهای برای متوازن ساختن تعهدات و منافع برجام از سوی ایران، لزوم بازماندن پنجره دیپلماسی و اطمینان از قابل بازگشت بودن گامها در شرایط کنونی از هر زمان دیگری اهمیت مییابد.
پیش پای بزرگترها بایستید نه مقابلشان!
مسعود پیرهادی در رسالت نوشت:
منظومه آیات، روایات و کلام بزرگان را که میبینیم، مملو از تکریم و احترام به بزرگترهاست. سیره اهلبیت (ع) هم مؤید توجه به جایگاه و حرمت معمرین و سالخوردگان است؛ حتی در امور معیشتی و اقتصادی؛ تا جایی که ازکارافتادگان، سهم و مستمری از بیتالمال داشتند.
در دنیای امروز و حتی غرب، بازنشستگان و سالخوردگان از امکانات ویژهای برخوردارند؛ چراکه به تجربه دریافتهاند یک زن یا مرد کهنسال، بهمراتب مخارج بالاتری بهواسطه عائله گستردهتر، کهولت سن و بیماریهایی که طبیعتا عارض میشود، تفریح و سفرهایی که برای گذران اوقات فراغت و بازنشستگی این افراد لازم است و بسیاری از عوامل دیگر خواهند داشت؛ فلذا دولتها سعی میکنند با ارائه تسهیلات و در اختیار قرار دادن امکانات خاص به این افراد آسیبپذیر، در راستای تکریم و حفظ حرمت بازنشستگان و سالمندان گام بردارند.
از سوی دیگر، سالمندی و بازنشستگی، پایان طبیعی دوره کاری و بخشی از زندگی هر کارمند و کارگزار جامعه است، به همین جهت، اگر زحمتکشان جامعه در پایان دوره کاری خود تکریم نشوند، نهتنها ظلم به خودشان و خانوادههای آنهاست، بلکه باعث دلسردی عموم کارمندان و کارگرانی میشود که دوره بازنشستگی خود را انتظار میکشند.
گزارشهایی که از میزان دریافتی بازنشستگان مجموعههای مختلف کشوری و لشکری بهدستآمده، نشان از بیتوجهی به این قشر عظیم است. افرادی که پس از 30 سال خدمت در جایجای این کشور، توقع یک آرامش نسبی در کنار خانواده و احیانا عروسها، دامادها و نوهها دارند، اما باید کار را از سر بگیرند چون میدانند با حقوق بازنشستگی، نشستن خطاست ولو دیگر رمق چندانی برای برخاستن نداشته باشند، اما حقوق بازنشستگی، چرخ زندگیشان را نمیچرخاند.
جبر روزگار، به آنها اجازه استراحت نمیدهد؛ میدانند که باید بیشتر کار کنند؛ بیشتر از همه آن 30 سال خدمت؛ تا خرج خودشان، همسرشان و فرزندانشان را بپردازند، فرزندانی که یا دم بختاند و نیاز به هزینههای مسکن و عروسی و جهیزیه دارند، یا به خانه بخت رفتهاند و با نوهها، گاهوبیگاه یاد پدربزرگ و مادربزرگ میکنند.
طنز تلخ ماجرای بازنشستگان مثل فرهنگیان است؛ بعضی مسئولان میگویند چون تعدادشان زیاد است، نمیشود برایشان کاری کرد و بودجه نداریم و از خود نمیپرسند مگر یک انسان چقدر و تا چه سنی میتواند کار کند. نکتهای که باعث شده نگارنده بارها موضوعاتی مثل بازنشستگان یا جانبازان را با مناسبت یا بیمناسبت یادآوری کنم و از آلامشان بنویسم، آن است که این دو گروه شریف، در دوران اوج جوانی و توانمندی، خود را کاملا وقف این کشور کردند و برای امنیت و پیشرفت کشور، به بهای از دست دادن سلامتی و عمر خود هر کاری کردند و این حقشان نیست که حالا مورد بیتوجهی و بیمهری باشند و کرامتشان حفظ نشود، بهویژه آنکه جانبازان و سالمندان، نور چشم ما هستند و معلوم نیست آفتاب وجودشان تا چه زمانبر افق زندگی ما بتابد.
ارسال نظرات