«بچهمهندس» گام اولیه خودش را در ماه رمضان دو سال قبل برداشت. سریالی که ماجرای آن به پرورشگاهی به نام «خانه خورشید» برمیگشت. علی غفاری و سعید سعدی کارگردان و تهیهکننده این سریال تلویزیونی بودند. این سریال، نوجوانی و جوانی شخصیتی به نام «جوادی» را مطرح میکرد. حالا «بچه مهندس» به فصل سوم رسیده و در روزهای فیلمبرداری قرار دارد.
حسن وارسته نویسنده فصل سوم «بچه مهندس» است و نقش جوادی را روزبه حصاری بازی میکند. این روزها گروه «بچهمهندس» در فرمانیه مشغول تصویربرداریاند. روزبه حصاری پیش از این در سریالهای «یادآوری» و «تاریکی شب روشنایی روز» هم به ایفای نقش پرداخته است.
البته به تعبیر سعید سعدی، روزبه حصاری از دانشآموختگان مدرسه تیزهوشان است و تا حدودی شخصیت علمیاش با نقشی که در حال ایفای آن است، همخوانی دارد.
تهیهکننده «بچه مهندس» با اشاره به اینکه دیماه، فصل سوم آماده نمایش میشود به خبرنگار خبرگزاری تسنیم، گفت: تصویربرداری آخرین فصل «بچه مهندس» دیماه به آنتن شبکه 2 میرسد؛ این سریال 35 قسمتی آخرین اثر از مجموعه «بچه مهندس» است و بعد از سه فصل این ماجرا به پایان راه میرسد.
وی با اشاره به بازیگران جدید این سریال تأکید کرد: در کنارِ روزبه حصاری بازیگر جوادی و شخصیت اصلی داستان، فرهاد قائمیان، ثریا قاسمی، کامران تفتی و اتابک نادری از بازیگران جدیدی هستند که در فصل سوم «بچه مهندس» حضور دارند و فصل سوم بچه مهندس 65 درصد فیلمبرداری شده است.
سعدی در خصوص سریال تلویزیونی «پس از آزادی» و شائبه توقف این سریال گفت: فیلمبرداری و تولید «پس از آزادی» به هیچعنوان، آنهم بهدلیل مشکلات مالی متوقف نشده است و گروه مشغول کار هستند.
وی افزود: مجموعه تلویزیونی «پس از آزادی» به کارگردانی محمدعلی باشهآهنگر پیش میرود و ان شاءالله به آنتن امسال شبکه یک سیما خواهد رسید و درباره پخش و زمان آن، سیما تصمیمگیری میکند.
خسرو شهراز، رضا داوود نژاد، اندیشه فولادوند، اصغر همت، قاسم زارع، مرتضی اسماعیلکاشی، سام کبودوند، آزاده سیفی، سارا شاهرودیان، حسین باشه آهنگر، رامین سیار دشتی، و ... از بازیگران اصلی این سریال هستند.
در یک خطی داستان این سریال آمده است: هر روز با عطر گلهای باغهای شهریار از خواب بلند میشدم، مادرم خدابیامرز یه باغچه خوشگل داشت که همیشه سرش گرم بود؛ بنده خدا اکثر مواقع تنها بود؛ بابام که راننده بیابون بود صبح تا شب پشت نفتکشاش دنده عوض و بنزین جا به جا میکرد. راه نزدیکش چهار پنج ساعت ترافیک انبار ری تا پمپ بنزینای جنوب و مرکز تهران بود. صبحها زودتر میرفت تا بار بهتر بهش بخوره؛ اگه هوا سرد بود و مشکلی برای مناطق سردسیر پیش نمیاومد، بارش رو عوض میکردن و میفرستادنش سمت همدان، آذربایجان، کردستان، چه میدونم استانهای سردسیر و برفگیر. این آخریا زیاد حالش میزون نبود، خودش چیزی نمیگفت، ولی ماها که میفهمیدیم. توی خونهای که پدر مادر توش نباشه هیچی نمیتونه جاشونو پر کنه...
ارسال نظرات