روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
کمتر از دو هفته به گام سوم کاهش تعهدات برجامی ایران باقی مانده است. تحولات اخیر نشان میدهد اروپاییها قصدی برای انجام تحرکی جدی در راستای عمل به تعهدات خود در قبال ایران ندارند و سیاست اتلاف وقت را در پیش گرفتهاند. با این حال برخی نشانهها حاکی است دولت آقای روحانی همچنان امیدوار است آبی از اروپا گرم شود.
تماسهای تلفنی طولانی رئیسجمهور با همتای فرانسوی خود و دیدار دیروز ظریف با ماکرون در فرانسه از جمله این نشانهها هستند. ظریف پس از این دیدار گفته است: «فرانسه پیشنهادهایی را ارائه کرده بود و پیشنهادهایی را ما ارائه کردیم درباره نحوه اجرای برجام و گامهایی که نیاز است طرفین بردارند.»
در حالی که بیش از ۱۵ ماه از خروج رسمی آمریکا و عملی اروپا از برجام میگذرد، وزیر محترم امور خارجه کشورمان همچنان به دنبال نحوه اجرای برجام است و معتقد است؛ «پیشنهادهای ماکرون درباره برجام در مسیر درستی پیش میرود»! اقدامات و مواضع مقامات ارشد دولت نشان میدهد متأسفانه امید به سراب برجام، همچنان ذهن دولت «تدبیر و امید» را در اشغال خود دارد و آنان هنوز نتوانستهاند با واقعیتهای صحنه، خود را تطبیق داده و برخوردی منطقی داشته باشند.
در همین حال هفته گذشته علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی در گفتوگو با یک رسانه آمریکایی، برجام را توافقی اشتباه دانست که نباید امضا میشد. موضعی که بهطرز قابلتأملی از سوی رسانههای حامی دولت سانسور شد و بیسروصدا از کنار آن گذشتند. دلایل متعدد و متنوعی برای اشتباه بودن امضای برجام وجود دارد. یکی از اصلیترین این دلایل را میتوان در اظهارات اخیر برایان هوک، رئیس «گروه اقدام علیه ایران» مشاهده کرد.
نماینده ویژه دولت ترامپ در امور ایران مدعی شده که تحریمها «احتمالاً» ایران را به میز مذاکره برخواهند گرداند. هوک در مصاحبهای، درباره سیاست موسوم به «کارزار فشار حداکثری علیه ایران» گفت: «ما تلاش میکنیم فشاری به ایران تحمیل کنیم که احتمالاً این کشور را پای میز مذاکره برخواهد گرداند. تحریمها در گذشته کارگر افتادهاند، احتمالاً باز هم کارساز خواهند بود.»
علت مهم و اصلی درباره اشتباه بودن برجام، در همین عبارت هوک نهفته است؛ «تحریمها در گذشته کارگر افتادهاند»، پس «احتمالاً باز هم کارساز خواهند بود.» بزرگترین اشکال توافق هستهای همین بود که آمریکاییها را به طمع انداخت.
وقتی با فشار و تحریم میتوان در حوزه هستهای امتیازهای کلان گرفت، چرا نباید این ابزار را در سایر حوزهها - توان نظامی و بهطور مشخص موشکی، نفوذ منطقهای و حتی مسائل داخلی ایران- بکار گرفت؟! ترامپ برخلاف آنچه مشهور است و دولتمردان کشورمان نیز آگاهانه و با اهداف خاصی آن را مدام تکرار میکنند، هرگز مخالف اصل برجام نبوده و نیست. چطور میتوان مخالف یک توافق بود و در عین حال به دنبال دائمیشدن آن بود؟! این سؤالی است که حامیان داخلی برجام تاکنون به آن پاسخ ندادهاند.
اشکال اساسی و مهم دیگر برجام در اعتماد به دشمن بود. اگرچه دولتمردان مدعی هستند که به آمریکا اعتماد نداشتهاند اما واقعیتهای دوران مذاکرات و متن توافق چیز دیگری میگوید. اگر طبق آنچه میگویند اعتماد وجود نداشت باید اولاً تعهدات دو طرف همزمان اجرا میشد نه اینکه ما تمام گامها را برداریم و دست خود را خالی کنیم و سپس منتظر عمل طرف مقابل به تعهدات خود باشیم. دوماً باید توافق بهصورت گامبهگام پیش میرفت تا درصورت بدعهدی حریف در هر گام، گامهای بعدی ما نیز متوقف شده و خسارت کمتری وارد میشد.
«در تاریخ ۲۶ مهرماه ۱۳۹۴ یعنی روز تصویب [برجام]، رئیسجمهور آمریکا و شورای وزیران اتحادیه اروپا بهصورت کتبی و رسمیبرچیده شدن تمامیتحریمهای اقتصادی و مالی ظالمانه و غیرقانونی خود را در چارچوب تعهداتشان در برجام اعلام نموده و آن را بهعنوان سند قانونی در روزنامههای رسمی خود منتشر کردند»؛ این بخشی از نامه آقای روحانی به رهبر انقلاب بعد از تصویب برجام در ۳۰ مهر ۱۳۹۴ است.
همین چند خط برای درک میزان اعتماد و خوشبینی نابجا نسبت به دشمن، کفایت میکند. مرور آنچه گذشته، برای مچگیری و سرزنش نیست. هدف آن است که اولاً جلوی ضرر بیشتر گرفته شده و ثانیاً عبرت آن مانع از تکرار گزیده شدن از همان سوراخ شود.
دولت به دنبال امتیازگیری از اروپا و آمریکاست اما مشکل اینجاست که اقدامات و مواضعی اتخاذ میکند که دقیقاًً برعکس این هدف است. وقتی مقامات ارشد اعلام میکنند نیازی به سوخت ۲۰ درصد نداریم، یعنی خیالتان راحت باشد که سراغ این بخش کلیدی و مهم نمیرویم؛ همان امتیازی که ابتدای مذاکرات و در توافق موقت به حریف واگذار شد.
وقتی آقای رئیسجمهور میگوید؛ «این توافق اگر تا سال آینده باقی بماند تمام تحریمهای تسلیحاتی سازمان ملل علیه ایران بهطور کامل برداشته میشود و این یعنی هر سلاحی را میخریم و میفروشیم و آماده هستیم برای خرید هر نوع سلاح»؛ یعنی ایران حداقل تا یک سال دیگر خیال خروج از برجام را ندارد. در چنین شرایطی و با چنین پیامهایی، اروپاییها و آمریکاییها وعده هم نمیدهند، چه رسد به امتیاز!
نکته قابل تأمل و بررسی آنکه این موضع اخیر رئیسجمهور را دو هفته پیش از آقای روحانی، یک عضو «گروه بینالمللی بحران» بیان کرده بود. وی در اظهارنظری گفته بود: «ایران طی سال آینده برای نخستینبار طی ۲ دهه گذشته این امکان را خواهد داشت که از بازار بینالمللی، سلاحهای متعارف خریداری کند.
این مسئله بر اساس مفاد برجام ممکن شده است. خروج از برجام این امتیاز را از ایران میگیرد. این برای امنیت ایران که در تمام این سالها امکان خرید تسلیحات نظامی نداشته، یک ضرر بسیار جدی است.» سازمانی که با حمایت مالی جورج سوروس (یکی از اعضای هیئت امناء سازمان مذکور) اداره میشود، دنبال دست و پا کردن بهانه برای نگه داشتن ایران در برجام است و چند روز بعد آقای رئیسجمهور همان موضوع را بیان میکند؛ جالب نیست؟!
کشور سالهاست که درگیر یک جنگ تمامعیار اقتصادی است. جنگی که در یک دهه اخیر شدت و حدت بیشتری یافته است. دولت راه پایان این جنگ را در مذاکره و مصالحه با دشمن میدانست و برجام محصول چنین نگاهی بود. اما راهحل واقعی آن پشتیبانی و تقویت تولیدکنندگان بهعنوان رزمندگان خط مقدم این نبرد اقتصادی است. بستن راه بر رانتخواران و مفسدان اقتصادی، تکمیلکننده این پشتیبانی است، چرا که مفسدان و رانتخواران - در هر لباس و مسئولیتی- همکار دشمن و خائن محسوب شده و مستحق شدیدترین مجازاتها هستند.
فرض کنید رزمندهای در خط مقدم نبرد هستید و خبر میرسد فرماندهان شما به دنبال مذاکره و مصالحه با دشمن هستند. این خبر چه حسی در شما ایجاد میکند و از چنین رزمندگانی چقدر میتوان انتظار جانفشانی داشت؟ وقتی به دنبال چانهزنی با دشمن برای فروش نفت باشید، یعنی به تولیدکننده داخلی برای چرخاندن چرخ اقتصاد اعتماد و اتکا نداریم.
یکی از بزرگترین خسارتهای برجام همین بود. ظاهراً قرار بود به اقتصاد کمک کند اما بهقول مقام سابق بانک مرکزی «بعد از برجام با خوشبینی افراطی مصرف بدون محدودیت منابع را آغاز کردیم.» رزمندگان جنگ اقتصادی امروز در محاصرهای چندجانبه و زیر آتش سه جبهه هستند؛ از یک سو سوءمدیریتهای اقتصادی، از سوی دیگر جبهه مفسدان و دلالان و رانتخواران و دیگر سو، تحریم و خباثت دشمن.
کلید تقویت رزمندگان جنگ اقتصادی و شکستن این محاصره در اصلاح بوروکراسی پیر و کم کردن از هفتاد خانی است که باید از آن بگذرند، نه در بروکسل و وین و پاریس. وضعیت چنان است که اغلب تولیدکنندگان میگویند اینکه دولت برای ما مشکل و مانع ایجاد نکند، خودش بزرگترین کمک است!
دوست و یاردیرینهام حسین علیزاده؛ آشنایی ما برمیگردد به سالهای ۱۳۵۴؛ اولین فعالیت موسیقایی مشترک ما چنین شروع شد...سال ۵۶؛ یعنی یکسال قبل از انقلاب، روزی پرویز مشکاتیان پیش من آمد و گفت آهنگ «مرا عاشق را» قراراست دراستودیو رادیو ایران و با صدای شجریان یا رضوی سروستانی ضبط شود اما علیزاده عقیده دارد که این آهنگ با لحن و طرزبیان ناظری بیشتر جور درمی آید، بخصوص که شعر مولانا هم هست.
به هر حال آهنگ با حضور ه.ا. سایه و محمدرضا لطفی و صدابرداری ایرج حقیقی ضبط گردید و دوستی علیزاده و من بسیارصمیمی ادامه پیدا کرد. یک سال بعد از آنکه انقلاب شد، با تشکیل کانون هنری چاووش من بهعنوان معلم آواز مشغول تدریس شدم، در کناردوستان هنرمند دیگر که اعضای گروه چاووش را تشکیل میدادند؛
محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، پرویزمشکاتیان، محمدرضا شجریان، ناصحپور، علی اکبرشکارچی و چند نفراز گروه کامکارها و ناصرفرهنگ فر و...کنسرتهای پرماجرا و به یاد ماندنی با همراهی علیزاده و دیگراعضای کانون چاووش به اجرا درآمد ازجمله کنسرت انجمن زرتشتیان ایران و ۱۰ شب کنسرت دانشکده هنرهای زیبا وکنسرتهای متعددی که در اکثر شهرهای خارج از کشور به همراه گروه عارف و شیدا به سرپرستی حسین علیزاده و اجرای آلبوم شورانگیز و انتشار آن.
تشکیل گروه دوستی همراه با علیزاده از جمله همکاری ما و دعوت از بعضی از موسیقیدانان قدیمی به شمار میرود. همچنین اجرای راست پنجگاه مرکب و بداهه نوازی و بداهه خوانی روی شعر امروز ایران که الگوی تازهای از به تصویر کشیدن شعر نو در قالب ساز و آواز بود.
حسین علیزاده از جمله موسیقیدانانی است که علاوه بر تسلط و اشراف کامل بر موسیقی ایران دارای نگاه نواندیش و خلاق است به گونهای که توانسته است تأثیرات ارزندهای بر نسلهای بعد از خود بگذارد. در این چهل و چند سال فعالیت پیگیر هنری در میان هم نسلان خود اگر بخواهید به تعداد انگشتان یک دست موسیقیدان برجستهای را برگزینید بدون شک یکی از برجستهترین آنها استاد حسین علیزاده است.
فصل اول «عصر جدید» با موجی از احساسات، امیدها و واکنش هایی که برانگیخت به پایان رسید. «عصر جدید» گرچه خود آمده تا استعدادهای جوانان ایران را کشف و به جامعه عرضه کند اما خود این برنامه و این سبک از برنامه سازی مبتنی بر جذابیت، مردمی بودن، محتوا محوری و توجه به مفاهیم انسانی، بدون پا گذاشتن روی ارزش ها را باید دورهای جدید در برنامه سازی صداوسیما دانست. دوره ای که نوید چسبندگی مخاطبان به «رسانه ملی» را می دهد؛ آن هم پس از برهه ای که به هر دلیل به این جنبه کم توجهی شده بود.
در دوره ای که برنامه های پرمخاطبی چون «خندوانه»، «دورهمی»، «برنده باش» و امثالهم مبتنی بر «ستاره سازی» صرف رشد کرده بودند و بدون شک آسیب های رفتاری و گفتاری این ستارهها که خواسته یا ناخواسته به الگوهایی برای جامعه تبدیل شده اند، دامن جامعه را می گیرد، «عصر جدید» در یک کار تیمی و گروهی، نه با تکیه بر «ستاره سازی» صِرف، بلکه با تکیه بر کشف و رونمایی از استعدادهای بالقوه جوانان ایرانی، سبکی جدید را به نمایش گذاشت که می تواند موفقیتی بزرگ برای صداوسیما در دوره ای جدید باشد. این البته به معنای نفی مطلق آن دست از برنامه های ذکر شده نیست بلکه به این معناست که «عصر جدید»، ظرفیتی جدید را رونمایی کرد که می تواند از این پس، بیش از گذشته در رسانه ملی مورد استفاده قرار گیرد.
«عصر جدید» همچنین با میدان دادن یکسان به استعدادهای مختلف فارغ از نژاد و قومیت و جنسیت، برای همه کسانی که خود را به نوعی دارای استعداد می دانستند زمینه ای برای دیده شدن و محک خوردن فراهم و همه کودکان، نوجوانان و جوانان ایرانی اعم از زن و مرد را امیدوار کرد که بستری برای دیده شدن ایده و استعداد آن ها به وجود آمده است.
حتی کسانی که از مسیر درس و آموزش های روتین نتوانسته اند به اهداف خود برسند نیز برای شناخت و بروز ظرفیت های فردی و گروهی شان امیدوار شده اند تا اگر واقعا داشته ای قابل دفاع دارند، روزی مقابل مردم ایران خود را محک بزنند.
این نگاه یکسان به همه جای سرزمین پهناور ایران و به همه قومیت ها و نژادها و استعدادها در هر زمینه ای و کنار زدن برخی خط قرمز های سلیقه ای ظرفیتی جدید برای صداوسیما در جذب مخاطب و اعتمادزایی نزد مخاطبان ایجاد کرده است که در مشارکت چند میلیونی مخاطبان برای انتخاب قهرمان برنامه خود را نشان داد و صداوسیما باید قدر این اعتماد و مخاطب را به خوبی بداند.
برگزیده شدن و طلایی شدن یک زن ایرانی در پایان فصل اول «عصر جدید» آن هم یک زن که هم «همسر» است، هم «مادر» است و هم «هنرمند»، باطل السحر سیاه نمایی های غربی درباره جایگاه زنان در جامعه ایرانی دارد. از منظر غربی ها و رسانه های معاند که در قالب جنگ نرم هر روز در حال تهاجم به ملت بزرگ ایران هستند، هیچ کدام از ویژگی هایی که فاطمه عبادی پور دارد، نباید کنار هم جمع شود! از منظر آن ها زنان در جامعه ایران جایگاهی ندارند، چه برسد به یک زن هنرمند که همسر و مادر هم باشد! عصر جدید اما با قالبی جذاب نشان داد که زن ایرانی چه جایگاهی نزد ملت ایران دارد.
حتما برای این برنامه هم می توان نقدهایی نوشت که درجای خود نوشته شده و خواهد شد اما در نگاه کلان، عصر جدید برنامه ای بود برای همه ایرانی ها در هر جایی که زندگی می کنند و با هر نژاد و استعدادی که دارند، برنامه ای که امیدهای فراوانی را در حوزه رسانه و تسلط بر ساختارهای جذاب برنامه سازی متناسب زنده کرده است و باید امیدوار بود با رفع نقدها و اشکالات، تبدیل به یک فرمول جذاب برای جذب مخاطب و ارائه محتوا در عصر جدید تلویزیون ایران شود.
امنیت در جهان امروز بههمپیوسته و متصل است و ناامنی در یک نقطه جهان باعث ایجاد ناامنی در نقاط دیگر هم خواهد شد. اینکه غربیها انتظار داشته باشند برای ایران مشکل درست کنند، امنیت خطوط دریانوردی ایران را به مخاطره بیندازند و از طرف دیگر این انتظار را داشته باشند که ایران برای آنها امنیت ایجاد کند، با هیچ منطقی سازگاری ندارد.
عرف بینالمللی ایجاب میکند همه کشورها قواعد و ضوابط بینالمللی را رعایت کنند نه کسی که در قدرت است، دنبال این باشد که تصویری متناسب با منافع خودش از قواعد و ضوابط بینالمللی داشته باشد، به تحقیر دیگران بپردازد و بهنوعی درصدد کسب امتیازات بیشتر باشد.
به هر حال ایران دنبال این است که به شکل مسالمتآمیز خطوط کشتیرانی بینالمللی برای همه مورد استفاده قرار بگیرد و خودش نیز مانند بقیه کشورها بتواند از آن استفاده کند. از طرف دیگر در ارتباط با صدور نفت هم واقعا با روی کار آمدن ترامپ، علیه ملت ایران اجحاف صورت گرفته، تحریمهای یکجانبه غیرقانونی و ظالمانهای وضع شده تا جایی که حتی همپیمانان آمریکا هم این اقدامات را خلاف ضوابط و عرف بینالمللی ارزیابی کرده و حاضر نشدهاند که با آمریکاییها در ارتباط با تحریمهایی که علیه ایران وضع شده، همراهی داشته باشند.
درحقیقت ایرانیها بهدنبال این هستند که مثل دیگر کشورها از حقوق برابر برخوردار باشند و حقوق آنها در ارتباط با تجارت و حملونقل بینالمللی محترم شمرده شود. طبیعی است وقتی برخی کشورها در منطقه و در سطح بینالملل تلاش میکنند که این حقوق اولیه و ابتدایی بینالمللی را از ایرانیها بگیرند در مقابل ایران هم دست به یک اقدامات تلافیجویانه بزند.
این منطقی است که در تمام سطوح از جمله سطح بینالمللی هم ساری و جاری است و کسی که مورد اجحاف واقع شده، تلاش میکند تا اقدامی تلافیجویانه داشته باشد و این یک رویه متعارفی بوده که هم از قدیمالایام در سطح فردی دنبال میشده و هم در سطح بینالمللی توسط برخی کشورها در قالب اقدامات تلافیجویانه مورد استفاده قرار گرفته است.
آنچه ایران بیان میکند این است که در کل ایرانیها دنبال این هستند که حقوق آنها مثل بقیه کشورها محترم شمرده شود و ایرانیها هم به شکل متقابل حقوق دیگران را رعایت کنند اما در مقابل کسانی که به این حقوق بیاحترامی کنند و درصدد تضییع این حقوق باشند، ایران به شکل منطقی به آنها اعلام میکند در صورتی که بخواهند این رویه را ادامه دهند و ایران را از حقوق حقه و قانونی خود محروم کنند، نباید انتظار داشته باشند که حقوق آنها هم مورد توجه و احترام ایران قرار بگیرد.
به نظر میرسد مسئولیت ناامنیها و اقدامات خلاف عرفی که انجام میشود، برعهده کسانی است که شروعکننده اینگونه اقدامات سلبکننده امنیت هستند. فراموش نکنیم که ایران کشور مقتدر و توانمندی است، ظرفیتهای خیلی خوبی هم برای توسعه دارد و در صورتی که به این ظرفیتها بهخوبی توجه شود، ایران میتواند تبدیل به یک قدرت مهم اقتصادی در سطح جهانی شود.
ظرفیتهای ایران حتی در همین شرایط تحریم هم خودش را نشان داد. خیلیها منتظر بودند که ایران بهواسطه تحریمهای گستردهای که آمریکا تحمیل کرده، تبدیل به ونزوئلای دیگری شود. برخی از سیاستمداران داخل آمریکا دنبال این بودند که شرایط ونزوئلا را به ایران منتقل کنند و ایران را هم با همان شرایط مواجه کنند اما دیدیم که با وجود تحریمهای وسیع و گسترده، گرچه فشارهایی بر ملت ایران وارد شد اما آن اهدافی که آنها داشتند، برآورده و تامین نشد و خوابی که دیده بودند، تعبیر نگردید.
این نشان از ظرفیتها و توانمندیهای اقتصاد ایران دارد که اگر به خوبی به این ظرفیتها توجه شود و اولویتبندی درستی برای مراودات تجاری ایران بهخصوص با همسایگان درنظر گرفته شود، ایران میتواند تبدیل به یک کشور بسیار توسعهیافته در منطقه شود.
ظرفیتهای کشور ما به لحاظ صنعتی و انرژی و به لحاظ موقعیت جغرافیایی قابل توجه است. همینطور نیروی کار تحصیلکرده و توانمندی که ایران دارد، عواملی که میتوانند به شکل مناسبی ایران را در مسیر توسعه قرار دهند. مدیریت حسابشده و مناسب این ظرفیتها میتواند در مجموع ما را به آن اهدافی که شایسته ملت ایران است، برساند.
همان شن که در دهه ۶۰ و در «صحرای طبس» سرباز خدا شد و باعث رسوایی سپاهیان ابرهه، چند دهه بعد در دست بانویی از خیل بیشمار بانوان هنرمند ایرانی، موجب خلق چنان هنری شد که توانست در کوران یک رقابت داغ، دل اغلب ایرانیها را ببرد و فرد پیروز «عصر جدید» لقب گیرد، آنهم در زمانهای که دشمن، مکرر بنا دارد دست و بازوی زن ایرانی را محدود و ناتوان نشان دهد؛ به جرم عفاف یا حجاب یا وقار یا وزانت که این همه، هنرهای اول بانوی ایرانی است!
چند دهه قبل، شنهای صحرای طبس، مأمور خدا شدند تا در چشم متجاوز طیارههای امریکایی بروند و شبهایی که گذشت، همان شنها در دست یک زن ایرانی سببساز هنری شدند که واقعاً بهتآور بود و گویی در چشم همه بدخواهانی فرو رفت که تنها عامل موفقیت زن ایرانی را در دروغی آشکار، افتراق او از متانت ذاتی دختران حوا میخوانند! اینکه خانمیقادر باشد با شن، هم نقاشی کند و هم قصه بگوید و بهخصوص آن قصه مادر که آخرین اجرایش بود، الحق تحسینبرانگیز بود!
انتخاب مردم نیز تحسینبرانگیز بود، چرا که از بین کارهای همه فینالیستها، کار خانم فاطمه عبادی تقارب بیشتری با معنی و مفهوم «هنر» داشت! بگذریم که در میان جمع منتخب، جز ایشان، گروه دیگری هم از خیل کثیر دختران هموطن بودند که البته هنرنماییشان نیز گروهی بود! از سویی دیگر، همین چند روز پیش بود که موفقیت آسیایی والیبالیستهای زن ایرانی، باز هم تجلی توفیق بانوان جامعه شد و اضافه شد به آن پرچم زیبای منقش به نام «الله» که توسط کیمیا علیزاده به بلندای آسمان رفته بود!
این دختران و زنان و بانوان از همان نسل مادرانی هستند که در «دا» وصف دلاوریشان را بارها خواندهایم یا حکایت خانم معصومه آباد که زمان جنگ حتی به اسارت دشمن هم درآمد لیکن خم به ابروی غرورش وارد نیاورد و محکم ایستاد تا زنده بماند! و با عزت، زنده بماند!
دشمن بنا دارد با استناد افراطی به برخی ظواهر بهخصوص با بهره از مجازستان، زن ایرانی را بیقید و بیبند و بار و اقلا بیهنر بخواند و مفاهیم مقدسی، چون عفاف و حجاب را مخل رشد بانوان بنامد، اما همان خدایی که شن صحرای طبس را به سربازی خود گرفت، همان شن را اسباب خلق هنر زنی از زنان ایران عزیز قرار داد! خوب است غافل از این نکات نباشیم و چشم بر این حقایق نبندیم!
عزم دشمن بر تفرق است؛ تقسیم مرد و زن جامعه بر اساس ظاهرشان و ایجاد جنگ و جیغهای ظاهری لیکن ما همه یک ملت واحدیم که دشمن واحدی داریم! شکی نیست که حجاب، هم حکم شرع و هم حکم قانون است و بیحجابی و بدحجابی، هم ناهنجاری دینی و هم ناهنجاری قانونی، لیکن زبان مواجهه با این عصر جدید، همان لسان زمان قدیم نیست، لذا به شدت باید مراقب زبان امر و نهی خود باشیم!
اساساً پر و بال دادن به توفیقات اینچنینی خوب است و مخل نقشه دشمن، گیرم حالا فلان زن موفق که سکویی را هم فتح کرده، دقیقاً آن حجاب مدنظر شرع یا قانون را نداشته باشد! بله! اما او سرباز ایران خودش است و با هر ظاهری که دارد، دلبسته این آب و خاک! دل او در هوای این آبادی است و هرگز اهل وطنفروشی یا پیوستن به کمپینهای کذا نیست! غربزده نیست! با دشمن نیست! همین جا زاده میشود، همین جا رشد میکند، همین جا مفتخر به هنری میشود و همین جا هم خواهد مرد، در همین خاک!
اهتمام ما باید بر حفظ باشد؛ جذب، نه طرد! درست در همان روزهایی که دشمن زن ایرانی را عاری از هر هنری نشان میدهد و او را آدم خود معرفی میکند و مخالف وقار و عفاف مینامدش، هرچند روز شاهد توفیق بانوان ایرانی در عرصهای هستیم! اینها را اولاً باید دید، ثانیاً باید نوشت! اشتباه است با تنگنظری گمان بریم که این موفقیتها ربطی به ما ندارد! نه! ما باید حریص باشیم در حفظ حتی یک دختر ایرانی! و آنچه دشمن را عصبانی میکند، همین حرص و جوش از سر عقلانیت ماست!
زن ایرانی آنقدر منزلت دارد که امامجمعهای و سرداری جلویش خم میشود تا لوح افتاده او را، خودش از زمین برندارد! زن ایرانی آنقدر دارای اهمیت است که حاجقاسم حتی دختران آنچنانی را هم مثل دختر خودش بخواند! و باز زن ایرانی چنان قابل است که رقابتهای سخت را از جنس مخالفش ببرد، آنهم هم با رأی تودهها و هم با آرای داوران! این عصر جدید ایران و عصر جدید جمهوری اسلامی است، اما خدا هنوز هم گاه با زبان شن، با ما سخن میگوید! و دشمن بداند که اختلافی بین مردم ایران نیست!
این متن یک فرزند شهید دهه ۶۰ درباره فرزندان دهههای بعدی است! خیابان انقلاب، مملو از دختر و پسر موفق است که دخترش حتی با شن هم قادر به خلق هنر است! این همان شن صحرای طبس و همان شن ریگستان فکه و همان ذرهذره خاک خوزستان قهرمان است که عطر شهیدان دارد! و حالا شده سببساز نقش و نگارهای یک بانو! این خاک در همین خاک، بدل به هنر میشود! این همان خاکی است که حججی شهید رفت تا پای اجنبی، طراوتش را لکهدار نکند!
تا خاک ما دست اغیار نیفتد! باید هم با این خاک و با این شن، هنر آفرید! و باید هم قصه مادر را تعریف کرد! احسنت به دستان توانمند فاطمه عبادی که با همان خاکی که بهنام محمدیها و حسین فهمیدهها و محسن حججیها حفظ کردند، هنر میآفریند! این همان خاکی است که محل رشد و پرورش فرشچیان و سمیعی بوده! و سعدی و حافظ و مولانا! و سلمان و بوعلی! و ملاصدرا و صیاد! و شیرودی و شیخ بهایی! و همت و میرزاکوچک! و بلباسی و کمالالملک! و اقبال و پروین اعتصامی! برخیز از خواب گران! اقبال! زمانه، شعر تو را میخواهد! ساز کن سرودهات را! بخوان! آری! این، عصر جدید فتوحات زن ایرانی در لوای نام مقدس خداوند است...
۱- در قانون بودجه سال نود و هشت، استفاده اجباری از دستگاه کارتخوان در مطبها مصوب شد. این قانون میگوید همه مبالغ ویزیتهای پزشکان باید از درگاه دستگاه کارتخوانی که پیشتر به نام مطب مربوطه ثبت شده است انجام بگیرد.
۲- بدیهی است که این قانون برای ایجاد شفافیت بیشتر است. شفافیت ضامن سلامت است. گزارشها حاکی از این است که پزشکان سالانه چند هزار میلیارد فرار مالیاتی دارند. این کار یکی از راههای جلوگیری از این فرار و وصول مالیات به عنوان حق مردم است.
۳- گویا نظام پزشکی از سازمان مالیاتی خواسته که شش ماه فرصت لازم دارند تا پزشکان روش کار با دستگاه کارتخوان را یاد بگیرند! به عبارتی رئیس محترم نظام پزشکی خواهان تاخیر در اجرای قانون الزام پزشکان به نصب سیستم مکانیزه (کارتخوان) در دفتر کارشان هستند. تقاضایی که موجب استهزا جامعه فرهیخته و زحمتکش پزشکی شد و به منزلت این جامعه فرهیخته در آستانه روز پزشک آسیب زد. این در حالی است که وظیفه صیانت از اعتبار و منزلت جایگاه پزشکان مهمترین وظیفه نظام پزشکی است.
۴- این اقدامِ سوال برانگیز بهانه این یادداشت شد. آخر این بدیهی است که جایی که شفاف نیست محل رشد میکروبهای فساد میشود. این نکتهای بسیار بدیهی است که ربطی به هیچ جامعهای هم ندارد؛ در هر قشری که شفافیت نباشد فساد ایجاد میشود. لذا علیالقائده هر قانونی که بتواند به شفافیت کمک کند باید مورد قبول همه قرار بگیرد. اما گویا کسی علاقهای به شفافیت برای کار خود ندارد.
۵- امروز بهرغم شدت عمل و حجم شعار مبارزه با فساد ولی فقط بر حجم زندانیان افزوده میشود. پیشتر به چند بیان نوشتهام که چرا در عصر پیچیده کنونی، دیگر مبارزه با فاسد نمیتواند مبارزه با فساد تلقی شود. فساد به قدری پیچیده شده است که هر سری از فاسدان آن را قطع کنی، چند سر دیگر جای آن میروید. ما راهی جز شناسایی و بستن نقاط فسادخیز نداریم. این امر مستلزم ایجاد شفافیت است. اما به علت عدم تمکین به الزامات مبارزه با فساد، فقط تعداد زندانیان فاسد زیاد میشود اما از حجم فساد کم نمیشود.
۶- ما در یک دولت غیرشفاف بالیدهایم و پرورش یافته ایم. «وضع موجود» با «منافع موجودِ» ما پیوند عمیق دارد. مبارزه با فاسد (و نه مبارزه با فساد) بخشی از برنامههای سرگرم کننده و بخشی از عناصر «وضع موجود» است! در مبارزه با فساد تا جایی جدی هستیم که میز موجود جلوی ما را به هم نریزد. اینگونه نمیتوان با فساد درافتاد.
۷- ما باید بپذیریم که مبارزه با فساد لوازمی دارد که با «وضع موجود» لزوما سازگار نیست. لوازمی چون تشکیل دولت الکترونیک، مانیتورینگ تراکنشهای مالی از طریق نصب صندوقهای مکانیزه و شبکه شدن سیستمهای خدماتی جهت جلوگیری از راههای فرار مالیاتی و دیگر اختلاسهای بزرگ و پولشویی.
۸- تا همه در یک توافق جمعی، به لوازم شفافیت تن ندهیم نمیتوانیم در مبارزه با فساد توفیقی جدی داشته باشیم. برچیده شدنِ فساد، از «توافق جدید اجتماعی» میگذرد.
همانطور که پیشبینی میشد رونمایی از سامانه برد بلند پدافندی «باور ۳۷۳» از جانب بسیاری از رسانههای مهم دنیا پوشش داده شد؛ سامانه پدافندی که حدوداً ۱۱ سال قبل و بعد از دست رد طرف روسی برای واگذاری سامانهای مشابه به ایران، ساختش در دستور کار قرار گرفت.
حالا حدوداً یکدهه از آن روز میگذرد؛ از روزی که طرف مقابل به بهانه بعضی از تحریمهای سازمان ملل از واگذاری سامانه پدافندی به ایران خودداری کرد، درحالیکه امضایش پای تعهدش خشک نشده بود. راهکار برونرفت از این مشکل همان راهکار همیشگی بود؛ اتکای صرف به توان و دانش داخلی؛ اتکایی که باعث شد در روز ملی صنایع دفاعی، رییسجمهوری منتخب ملت ایران با اعتمادبهنفس پشت تریبون قرار گیرد و با غرور و افتخار، یادآوری کند که نتیجه تلاش متخصصان ایرانی، یک سر و گردن از انواع خارجی بالاتر است.
همچنین با غرور و افتخار پشت تریبون بایستد و برای طرف آمریکایی رجز بخواند. این غرور و افتخار بیش از آنکه یک احساس بومی و ملی در افتخار به ساخت یک کالا با بالاترین درجه پیچیدگی باشد، تابلو و راهنمای یک مسیر است؛ تابلویی که نشان میدهد راه بازشدن گرههای مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از کجا میگذرد؛
تابلویی که نشان میدهد اگر قرار باشد موانع رشد و پیشرفت از میان برداشته شوند، باید به کجا امید بست؛ تابلویی که نشان میدهد راهحل مشکلات ریز و درشت داخلی، همینجاست؛ درون همین خاک و توکل مردان و زنانش به تنها قدرت هستی و دست بر زانو زدن و یاعلی گفتن! باور داشتن به این مسیر، راهکار اصلی قطع ید بیگانه است.
ارسال نظرات