روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
در هنگام سفر جناب آقای ظریف به آمریکا، اخباری منتشر شد مبنی بر اینکه ایشان پیشنهاد کرده در صورت لغو تحریمهای آمریکا، ایران پروتکل الحاقی را بهصورت دائم تصویب خواهد کرد. ایشان بعد از انتشار این خبر در مصاحبه با یک شبکه آمریکایی اظهار داشت:
«چیزی که من پیشنهاد دادم این بود که اگر آقای ترامپ در این موضوع جدی است که توافق حاصله را به تأیید کنگره میرساند، یک پیشبینی در توافق برجام وجود دارد که در سال ۲۰۲۳ ایران، پروتکل الحاقی را- که از ما میخواهد همه تأسیسات خود را برای همیشه تحت نظارت سازمان ملل متحد قرار دهیم- به تصویب برساند. ترامپ گفته که نگران بند غروب آفتاب و مدت توافق [برجام] است؛ اما در صورت تصویب پروتکل الحاقی در مجلس، نظارتها برای همیشه ماندگار خواهد بود؛ نه حتی برای ۱۰۰ سال، بلکه بهطور دائمی خواهد بود.البته این اقدام، نیازمند این است که آمریکا تحریمهای خود را از طریق تصویب کنگره برای همیشه لغو کند.»
البته ظاهراً این توضیح برای افکار عمومی کافی نبوده و در نشست خبری سخنگوی محترم وزارت خارجه در روز دوشنبه 7 مردادماه از ایشان سؤال شد: «آقای ظریف پیشنهادی برای آمادگی ایران جهت امضای پروتکل الحاقی دادند که در رسانههای آمریکا برداشتهای مفصلی شد. دلیل این پیشنهاد چه بود؟ آیا سیگنالی برای انجام مذاکره است؟»
و آقای موسوی پاسخ دادند: «من این پیشنهاد را تأیید میکنم؛ اما آمادگی برای مذاکره را نه. تاکنون سیگنالی برای انجام مذاکره و پایبندی به آن از طرف آمریکا دیده نشده. دکتر [ظریف] برای شکستن فضا مطرح کردند. اگر آنها واقعاً میخواهند گام مثبتی بردارند طبق برجام در سال 2023 پروتکل الحاقی در مجلس ما تصویب میشود و آنها هم همه تحریمها را باید لغو کنند و ایشان گفتند بهجای اینکه سال 2023 انجام شود الان صورت گیرد که همانطور که پیشبینی میشد از سوی آنها مورد موافقت قرار نگرفت.»
برای تبیین دقیقتر موضوع باید به سند برجام مراجعه کرد. در سند برجام و ضمیمه شماره 5 این سند درخصوص چگونگی تصویب پروتکل الحاقی توسط ایران آمده است «روز انتقالی، هشت سال پس از روز توافق خواهد بود یا متعاقب گزارش دبیرکل آژانس انرژی بینالمللی انرژی اتمی به شورای حکام آژانس و همزمان به شورای امنیت سازمان ملل متحد مبنی بر اینکه آژانس به «نتیجهگیری گستردهتر» رسیده است که کلیه مواد هستهای در ایران در فعالیتهای صلحآمیز قرار دارند، هرکدام زودتر اتفاق بیفتد.
در آن روز، اتحادیه اروپایی و ایالات متحده به ترتیب اقدامات مشروحه در بخشهای 20 و 21 پیوست 5 را [که اشاره به لغو تحریمهای اعمالشده علیه ایران دارد] انجام داده و منطبق با قطعنامه شورای امنیت، اقدامات شرح دادهشده در بخش 22 پیوست 5 در سطح سازمان ملل متحد صورت خواهد پذیرفت و ایران، منطبق با اختیارات قانونی رئیسجمهور و مجلس، تصویب پروتکل الحاقی را پیگیری خواهد نمود.»
تطبیق این بخش از سند برجام با پیشنهاد اخیر آقای ظریف در نیویورک بیانگر برخی مسائل است:
تصویب پروتکل الحاقی قبل از زمان هشتساله، منوط به گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی مبنی بر حل مسئله هستهای ایران بهطور کامل است و قبل از گزارش نهایی آژانس، حتی در صورت لغو تمام تحریمها، تصویب پروتکل الحاقی خطای فاحش خواهد بود.
هرچند آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گزارشهای خود بعد از برجام تاکنون بهپایبندی ایران به تعهدات، صحه گذاشته و آن را تأیید نموده است و حتی در موضوع پی ام دی نیز گزارش خود را منتشر نموده است لیکن این گزارشها با آنچه منظور نظر در متن برجام برای اعلام روز انتقالی است تفاوت دارد و هنوز چنین گزارشی از سوی آژانس تهیه و منتشر نشده است.
جمهوری اسلامی ایران دارای قوای سهگانه مستقل از یکدیگر است. آیا وزیر محترم امور خارجه میتواند از طرف مجلس شورای اسلامی این تعهد را بدهد که ایران در صورت لغو تحریمها، زودتر از موعد مقرر پروتکل الحاقی را امضا مینماید؟
فارغ از این مسائل باید نکته دیگری مورد توجه قرار گیرد. ظاهراً جناب آقای ظریف این سخن را در پاسخ به ادعای ترامپ درخصوص نگرانی از دائمی نبودن تعهدات ایران در برجام مطرح کرده است اما باید توجه کرد آمریکا از برجام خارج شده و این توافق را نقض کرده است و راهبرد ایران این است که درخصوص برجام با آمریکا مذاکره نخواهد کرد.
آیا ارجاع آمریکا به انجام تعهداتی که در برجام داده است بدون آنکه درخصوص تبعات این خروج غیرقانونی پاسخگو باشد، نوعی امتیازدهی به آمریکا محسوب نمیشود؟ آمریکا با خروج از برجام شروطی را برای ایران تعیین کرد و اعلام کرد ایرانیان بهزودی بهپای میز مذاکره بازخواهند گشت و اکنون که با سیاست و راهبرد «مقاومت فعال» از سوی ایران مواجه شده، در ظاهر با عدول از شروط خود، سخن از مذاکره با ایران میگوید لیکن باید این نکته مورد توجه قرار گیرد که ایران بهصراحت اعلام کرده حتی اگر قرار بر مذاکره مجدد با آمریکا نیز باشد، با دولت کنونی آمریکا هیچ مذاکرهای انجام نخواهد گرفت.
طرف آمریکایی نیز با علم به این مسئله، با انجام اقداماتی، تمایل دارد نشان دهد که ایران تاب و توان مقاومت و ایستادگی را از دست داده است. به همین دلیل است که دولت آمریکا در ماههای اخیر با صدور بیانیههایی از برخی تحریمها علیه اشخاص و شرکتهای ایرانی و همکار ایران خبر داده است.
آیا این سخن جناب آقای ظریف، تقویتکننده تصور آمریکا از تأثیرگذار بودن تحریمها نیست؟ قطعاً چنین سخنانی هرچند با دید خیرخواهانه و برای مقابله با دولت آمریکا مطرح شود، در ورای خود میتواند تبعات منفی به دنبال داشته باشد. اینکه در رسانهها مطرح شود تحریمها باعث شده ایران به آمریکا پیشنهادی برای تعامل دهد و آمریکا این پیشنهاد را نپذیرفته است، قطعاً موضوعی نیست که مورد پسند وزیر محترم خارجه کشورمان قرار گیرد.
ما به تعهدات خود در برجام پایبند بودهایم و هیچ دلیلی ندارد که بهواسطه بدعهدی طرف مقابل، بخواهیم این تعهدات را افزایش دهیم. جناب آقای روحانی رئیسجمهور محترم در مورد مذاکره رئیسجمهور فرانسه با ایشان درخصوص برجام، تصریح کرده است: یک جمله به برجام اضافه یا کم نخواهد شد.
توافق برجام یا میماند یا نمیماند، اگر بنا بر ماندن بود بهطور کامل خواهد ماند و اگر نماند، همه باید از آن خداحافظی کنند و این موضوعی است که در گفتوگوهای متعدد خود با آقای مکرون نیز صراحتاً اعلام کرده و گفتهام که حتی یک جمله به این توافق اضافه و کم نخواهیم کرد.
اگر اروپاییها قصد دارند، ترامپ را راضی نگه دارند، باید این کار را از جیب خود انجام دهند و ما اجازه نمیدهیم از جیب ملت ایران آقای ترامپ را راضی کنند. ایران تا جایی در برجام میماند که منافع ملت ایران در آن تضمین شود.
بنابراین قرار نیست ایران اسلامی، امتیازی به آمریکا یا طرف مقابل بدهد. تحریمها به انتهای خود رسیده است و آمریکا اکنون به تحریم موضوعاتی و محورهایی پرداخته که در گذشته در لیست تحریمها قرار گرفته بودند و در واقع چیزی برای تحریم کردن باقی نمانده است.
علیرغم تمام این مسائل، ایران و شرکای راهبردی ایران بدون توجه به این تحریمها و با روشهای مناسب در حال پیشبرد ارتباطات و تعاملات خود هستند. در زمانی که ایران، سیاست کاهش تعهدات برجامی را در پیش گرفته و آن را اعلام کرده است، بیان چنین سخنانی از زبان آقای ظریف یا دیگر دولتمردان کشورمان میتواند از سوی طرف مقابل به دوگانگی در سطح کلان کشور تفسیر و قابلیت امتیازگیری کشورمان را کاهش دهد. ما قرار نیست کار ویژهای انجام دهیم. ما در مقابل بدعهدی طرف مقابل، تعهدات خود را کاهش میدهیم و این مسیر تا زمانی که لازم باشد ادامه خواهد یافت.
در دنیا دو نوع جامعه وجود دارد؛ جامعهای که کاملاً آزاد است یعنی آنچه که هست را نشان میدهد مثلاً در کشوری که آمار بالایی از فقرا در سطح خیابانهای این کشور دیده میشود. دولت آن اصلاً روی این موضوع حساسیتی ندارد و ابایی ندارد که دوربین کشورهای خارجی حجم عظیم فقرا در این کشور را به تصویر بکشاند.
در چنین کشوری فرد در خیابان متولد شده، در خیابان بزرگ میشود و همانجا هم میمیرد و دولت نگران این مسأله نیست که چه تصویر بدی از این فرهنگ به جامعه جهانی ارائه میشود. اما در مقابل دولتهایی هستند که حساسیت زیادی در این خصوص دارند، یعنی برای دولتمردان و حتی مردم این جوامع مهم است که چه چهرهای از آن جامعه به دیگران ارائه میشود.
در چنین جوامعی هم ممکن است آسیبهایی وجود داشته باشد اما دولت و حکومت در تلاشند تا تصویر سیاهی از آسیبها در معرض عموم نباشد. اعتیاد نیز یکی از همین آسیبها است که در کشور ما هم وجود دارد اما آنچه که باید مورد توجه قرار گیرد این است که نمیتوان برای بازسازی تصویر منفی نسبت به چهره شهر با اقدام بهجمعآوری آن هم با هدف دیده نشدن، صورت مسأله را پاک کرد.
نمیتوان منکر وجود معتادان متجاهر در شهر شد، بلکه باید دنبال راهکارهای اساسی و ریشهای بود. بهعنوان مثال، چند سال پیش صداوسیما از نشان دادن زنان معتاد خودداری میکرد این در حالی است که چند سالی است تصویر این زنان هم از تلویزیون پخش میشود.
همین امر سبب شد بسیاری از افراد به فکر فرو رفته و با دیدن این معضل به فکر راه چاره باشند. حذف و پنهان کردن معتادان مشکلی را حل نمیکند فقط سبب میشود، مشکلات پشت پرده بیشتر شود. برای حل مسأله اعتیاد، در اولین گام باید بهصورت اساسی به مسأله اندیشید. قطعاً بهرهمندی از ظرفیتهای فرهنگی و آموزشی یکی از راهکارهاست و مؤسساتی که در این حوزه فعال هستند میتوانند کارگشا باشند.
به طور مثال، با جمعآوری معتادان متجاهر از سطح شهر و هدایت آنها به این مؤسسات البته نه با هدف پنهان کردن بلکه با هدف حل موضوع، میتوان گام بلندی در این حوزه برداشت.
قطعاً هیچ جامعهای را نمیتوان از حضور معتادان بهصورت کامل پاک کرد، اما هنگامی که وجدان جمعی جامعهای در خصوص مسألهای حساس میشود باید فکری کرد. حضور معتادان برای جامعه ایرانی با حکومتی اسلامی کاملاً ابعاد منفی بهدنبال دارد. مخصوصاً در شرایطی که شهروندان خارجی به کشور وارد میشوند نمای عمومی جامعه بسیار تیره خواهد بود.
بر اساس نظر کارشناسان، 3 درصد معتادان از روی ظاهر تشخیص داده میشوند. چنین معتادانی که در سیاه شدن چهره شهر مؤثر هستند در کل ایران حدود 60 تا 100 هزار نفرند و از این تعداد 20 درصد یعنی معادل 20 هزار معتاد متجاهر در تهران زندگی میکنند.
بر اساس تحقیقات انجام شده، NGOها یعنی گروههای مردم نهاد و غیردولتی و مراکزی مانند انجمن معتادان گمنام NA در این خصوص از سایر نهادها مؤثرتر و کارآمدتر هستند، زیرا چنین مؤسساتی توسط خود معتادان که درک بهتری از موضوع دارند، اداره میشوند.
پس ازحمایت و احیای سازمانهای مردم نهاد مهمترین گام فرهنگسازی است. پرواضح است که پیشگیری از اعتیاد بسیار آسانتر از ترک آن است. به باور کارشناسان، ترک اعتیاد کاری بسیار دشوار است ولی با پیشگیری میتوان از افزایش تعداد معتادان جلوگیری کرد و بتدریج شاهد کاهش آمار معتادان بود. اصل اساسی هم در بحث پیشگیری، فرهنگسازی است.
در این خصوص آگاهسازی خانوادهها در زمینه انواع موادمخدر و تأثیرگذاری آنها بر بدن و ارائه آموزشهای لازم به دانشآموزان توسط آموزش و پرورش در مدارس از اهمیت بالایی برخوردار است. نقش شبکههای اجتماعی و فضای مجازی بهدلیل فراگیری و نفوذ آن برافراد جامعه و همچنین اطلاعرسانی در این حوزه و ارائه آموزشهای لازم در جهت پیشگیری از اعتیاد و درمان معتادان میتواند تصویر منفی و زشتی که اعتیاد از جامعه نشان میدهد را اصلاح کرده و در مقابل به توانمندیها، پیشرفتها و موفقیتها ی جامعه بویژه در داخل و خارج بپردازد به شرطی که در این اتفاق مشارکت و مسئولیتپذیری همه اقشار جامعه حاصل شود.
برگزاری قریب الوقوع مانور نظامی مشترک ایران و روسیه در دریای عمان در حالی اعلام می شود که طی هفته های گذشته جنگ پهپادها و بحران نفتکشها تنش در آبهای خلیج فارس را به مرحله خطرناکی رسانده بودو این نقطه استراتژیک از کره زمین را به کانون اصلی تحولات جهانی تبدیل و خبرساز کرده است.
این خبر در حالی منتشر می شود که تنش میان تهران و لندن بر سر توقیف نفتکش از هر دو سو سبب شده تا این کشور در فکر تشکیل یک ناوگان مشترک باشد برای آن چه حراست از امنیت کشتیرانی در خلیج فارس و تنگه هرمز نامیده می شود.
آمریکا نیز در این راستا خواهان همراهی متحدان خود برای تشکیل ائتلافی مشابه است. با توجه به این تحولات بدیهی است اعلام آمادگی روسیه برای برگزاری مانور دریایی مشترک با ایران درست در همان منطقه که کانون تنش های فعالی است در خور اهمیت و توجه است.
به نظر می رسد روس ها بعد از ماجرای لیبی و درک این نکته که هر قدم عقب نشینی در مقابل تنش آفرینی و زیاده طلبی غرب آن ها رابرای جلو آمدن گستاخ تر می کند عملا رویکرد خود را به حضور فعال در این مناطق تنش تغییر داده است . ماجرای اوکراین و کریمه و همچنین سوریه شاهد مثال های بارز این تغییر رویکرد است .
روس ها بعد از جنگ سرد که به قدرت ژئوپلیتیک تبدیل شده بودند(سند امنیت ملی ۹۳) ونفوذشان در این حوزه کاهش پیدا کرده بود، در سال های اخیر در پی یک بازیابی قدرت، درصدد احیای نقش استراتژیک خود در جهان هستند ودر این راستا با برطرف کردن ضعف های خود در دوره جنگ سرد از جمله خارج کردن خود از حصر جغرافیایی استراتژیک ارضی، در طراحی نظم امنیتی با رویکرد چندجانبه گرایی وارد حوزه استراتژیک بحری نیز شده اند .
این یعنی روسیه دیگر صرفا یک قدرت» بری» باقی نخواهد ماند، ایران و چین به عنوان مکمل های استراتژیک روسیه که ممتاز ترین سواحل اقیانوسی در خارج آتلانتیک را دارا هستند از روسیه قدرتی «بحری» خواهند ساخت.
سپتامبر۲۰۱۰:مانورهای دریایی مشترک روسیه و سوریه و ایجاد پایگاه های بزرگ دریایی در طرطوس و لاذقیه نقش زیادی در تثبیت قدرت اسد داشت و البته دراجرای آن ایران نقش کلیدی را ایفا کرد. سپتامبر ۲۰۱۶:اولین باری بود که دوکشور چین و روسیه در آب های دریای جنوبی چین که دارای ذخایر عظیم نفت و گاز است، مانور بزرگی برگزار کردند که نتیجه اش تثبیت حاکمیت یکپارچه پکن در تقریباً تمام دریای جنوبی چین شد.
سپتامبر ۲۰۱۹: ایران و روسیه در آینده نزدیک در منطقه اقیانوس هند (دریای مکران، تنگه هرمز و همین طور خلیج فارس) رزمایش بزرگی برگزار می کنند.رزمایشی که غرب را نیز شوکه خواهد کرد. اما ورود روس ها به تعامل نزدیک تر باایران در این حوزه به طور مشخص صرفا مبتنی بر رویکرد آن ها در سال های اخیر نیست بلکه ویژگی ها و قدرت ایران در پازل قدرت منطقه ای و جهانی تا حد زیادی این رجوع را برای آن ها ناگزیر و اجتناب ناپذیر کرده است. دیدگاه برخی از ژئوپولیتسین ها مبنی بر این است که در آینده نه چندان دور قدرت از حوزه غرب به سمت حوزه شرق در حال تغییر است.
جایگاه ایران در منطقه غرب آسیا در ساختار و سیستم قدرت بلوک غرب و شرق بسیار تاثیر گذار و کلیدی است و به قول برژینسکی، در یک مثلث استراتژیک قدرت در این دو حوزه، ایران یکی از اضلاع اصلی آن خواهد بود :«آمریکا، اروپا،ایران»،« روسیه،چین ، ایران» قدرت های غرب و شرق درایجاد هرگونه ترتیبات امنیتی در منطقه غرب آسیا خود را با دو جبر قدرت ژئو پلیتیک و ژئواستراتژیک ایران می بینند و چاره ای ندارند جز این که با ایران از سر تعامل برخورد کنند .
بنابراین اعلام توافق تهران و مسکو برای برگزاری مانور دریایی در منطقه دریای عمان و اقیانوس هند علاوه بر این که برآمادگی نیروهای نظامی ایران و روسیه و استحکام ائتلاف بین دو کشورو هشدار به آمریکا و انگلیس برای ورود به ماجراجویی جدید در منطقه تاکید دارد،پالسی نیز به کشورهای عرب منطقه خواهد بود که خود رااز ورود به تنشی که جدی است برحذر دارند. اما شاید یکی از مهم ترین پیام های این رفتار نشان دهنده این است که دیگر شاخصه های جهان تک قطبی با هژمونی ایالات متحده را باید فقط در کتاب های تاریخ جست وجو کرد.
عوامگرایان معمولا احساس قدرت هم میکنند، تصور میکنند در زمینههای مختلف از تواناییهای خارقالعادهای برخوردارند و قادرند در میادین مختلف حضور یابند و مطمئنند که پیروز هم میشوند! آقای مایک پمپئو از این نظر چیزی شبیه رئیسش دونالد ترامپ است.
همانگونه که رئیسجمهور آمریکا هنوز هم فکر میکند برای هر مسالهای خصوصا چالشهای بینالمللی نسخه شفابخشی در جیب دارد وزیر خارجه این کشور هم گویی کپی برابر با اصل اوست. وی اخیرا درخواست کرده است که به تهران بیاید و با تلویزیون رسمی ایران به مصاحبه بپردازد.
ظاهرا وی پس از مشاهده تاثیر مصاحبههای آقای ظریف خصوصا در نیویورک چنین ایدهای به ذهنش آمده است و اعلام کرده است که همانگونه ظریف وزیر امور خارجه از آزادیهای ایالات متحده برای آمدن به این کشور استفاده میکند [و تبلیغات بدخواهانه را گسترش میدهد] من نیز هرگونه پیشنهاد برای مصاحبه با تلویزیون ایران را میپذیرم! البته او ظاهرا فراموش کرده است که سفر آقای ظریف به آمریکا در واقع حضور در سازمان ملل است و هیچ ربطی به آمریکا و فضای باز سیاسی در این کشور ندارد.
اتفاقا بر همین مبنا دولت این کشور برخلاف عرف جاری تردد وی را بهشدت محدود کرد و تنگ نظری خویش را به اثبات رساند. اگر مقر سازمان ملل در تهران تشکیل شود وزیر خارجه هر کشوری از جمله آمریکا هم در تهران حاضر میشود و بعید است که برای او محدودیتی ایجاد شود.
اما مهم نوع مواجهه رسانههای ایران است که باید بهجای انفعال برخوردی فعالانه داشته باشند. هرچند احتمالا آقای پمپئو درپی تابوشکنی و خصوصا گرفتن عکس از حضورش در تهران است تا مثل آقای ترامپ نمایش درون تهی از مذاکره و گفتوگو را به تصویر بکشد و در انتخابات آن را خرج کند ولی اگر نیک نظر کنیم وی حرف جدیدی برای گفتن ندارد، حرفی که در صدها مصاحبه و میزگرد و سخنرانی تاکنون نگفته باشد و به گوش ملت ایران نرسیده باشد.
بر این اساس یک خبرنگار یا روزنامهنگار حرفهای ایران که حتما با مسائل داخلی کشورمان کاملا اشراف داشته باشد که خوشبختانه تعدادشان کم نیست میتواند او را به چالشهای جدی بکشاند و دستان خالیش را به نمایش بگذارد. او در مقابل حرفهای تکراری دخالت ایران در کشورهای منطقه، وضعیت حقوق بشر و موضوع هستهای باید از دخالت دولت متبوعش در اکثر مسائل جهانی دفاع کند و این تازه ابتدای چالشهای اوست.
وزیر خارجه آمریکا چون به این عرصه گرفتار شود سوالات منطقی و جدی بسیاری را باید پاسخگو باشد. چگونه حضور ایران با مجوز ودر خواست دولتها در کشورهایشان محل سوال است ولی حضورآمریکا در هزاران کیلومتر این سوتردر خلیج فارس سوال برانگیز نیست؟ تحریمهای ظالمانه آمریکا که بیش از هر کس دیگر ملت ایران و محرومان جامعه را هدف قرار داده است و انتظار از مردم ایران برای شورش.
چیزی نیست که زیرکترین مصاحبه شوندهای بتواند به راحتی از آن عبور کند، قطار سوالهای نافذ از نماینده ایالات متحده آنقدر فراوان است که وی در ورطه دفاع از قتل خاشقچی هم خواهد افتاد. لذا این عرصه جایی نیست که ایران از آن بگریزد واز ضعف منطق خود بترسد.
میتوان چند ساعتی به وی اجازه حضور ومصاحبه با تلویزیون ایران را داد که اگر عاقل باشد کسی که باید بگریزد اوست. آقای پمپو در مصاحبه جدی با یک خبرنگار هوشمند و باتجربه ایرانی به احتمال زیاد خواهد فهمید که چندانکه فکر میکند مرد میادین مختلف نیست و اگر او به چنین درکی نرسد باز خورد مصاحبهاش این معنا را به او خواهد فهماند. فرق آقای ظریف با آقای پمپئو اینجا مشخص خواهد شد خصوصا فرق عوامگرایی و نخبگی، فرق مهارت و قدرت، فرق مظلوم و ظالم، فرق عزت و ثروت!
حکم قصاص محمد علی نجفی بهرغم دوستان اصلاحطلبش صادر شد. اصلاحطلبان از شخصی مأموریت داشتند تا دوستشان را به هر طریقی شده است، از مهلکه نجات دهند که البته کار خداپسندانه و معقولی است، چون خداوند اجازه رضایت مقتول را داده و به آن سفارشهم کرده است، اما یک بخش کار اشکال داشت، اینکه «بههرطریقی» این کار انجام شود!
همین اشکال موجب شد که رسانههای اصلاحطلب از همان اول در قتل، شبهه وارد کنند. البته اولین واکنش به خاطر شوک وارده از دستشان در رفت و خیلی ساده و واقعی و تمیز نوشتند که نجفی، استاد را کشت و نامهای هم نوشت که چرا کشتم و به قم و قبرستانی که پدرو پدربزرگش مدفون بودند، رفت و سپس به تهران بازگشت و خودش را به پلیس معرفی کرد. اما از روز بعد داستان را عوض کردند: «میترا، پرستو بود»، «میترا مهدورالدم بود»، «نجفی قاتل نیست و قتل را به گردن گرفته است»، «نفر سومی در مهلکه بوده است»، «شلیکها عمدی نبوده است.»
در این میان ضدونقیضگویی هم غوغا میکرد. برخی اصلاحطلبان اول برای خود طلب عاقبت به خیری میکردند و سپس میگفتند که به دوستانشان تذکر داده بودند که نجفی نباید شهردار شود! خب اگر قاتل نبوده دیگر چرا نباید شهردار میشده است؟!
مدتی گذشت تا موعد دادگاه رسید. دو روز پیش از جلسه دوم دادگاه از یک مقام مطلع قضایی شنیدم اولیای دم مقتول، حاضرند رضایت بدهند و این را به نماینده اصلاحطلبان که از طرف رئیسشان با آنها دیدار داشته است، گفتهاند، مشروط به اینکه نجفی در دادگاه رسماً بگوید که میترا نه مهدورالدم بوده و نه پرستو. البته مبلغی هم جابهجا میشود.
با تعجب در روز دادگاه مشاهده شد که همین طور شد! نجفی تأکید کرد که هیچگاه نگفته است همسر دومش مهدورالدم بوده است و گفت راضی نبوده است نامهای که برای خانوادهاش نوشته و در آن اشاره کرده که میترا با امنیتیها همکاری میکرده است، انتشار عمومی پیدا کند.
آخرین دفاعیات نجفی هم بیشتر علیه وکیل خودش بود که هنوز سعی میکرد قضیه را جور دیگری جلوه دهد! چون نجفی گفت قصد قتل نداشته است و از خانواده مقتول و خداوند طلب بخشش میکند.
دوستان سیاسی نجفی یک جای دیگر هم خیلی بد عمل کردند و اساس روشنفکری خود را برهم زدند. آنجا که حتی یک فاتحه یا روضه خشک و خالی برای «یک زن مقتول» نخواندند و زنان اصلاحطلب که سخنرانیها و خطبهها در حق و حقوق زنان میکنند، هیچ نگفتند.
گویی «حق» مقتول بوده است که کشته شود! گاهی از یک ساعت مصاحبهای که انجام میدادند، یک کلیدواژه میترا یا مقتول بیرون نمیآمد! انگار دستی از قضا بیرون آمده و دوست آنها را گرفته و حالا آنچه مهم است، سرنوشت آقای نجفی است.
البته فقط اصلاحطلبان نبودند که در قضیه نجفی بد عمل کردند، تلویزیون نیز ناشیگری و دستپاچگی کرد. پلیس هم کمی در دام تلویزیون افتاد-آنجا که اسلحه قاتل را به دست خبرنگار تلویزیون داد تا او مقابل چشم جهان، گلولههایش را بشمارد! -و فضای مجازی خیلی زیاد و خبرگزاریهای رسمی تا قسمتی.
شاید همگی این بد عمل کردنها به این خاطر بود که در شلیک یک معاون سابق رئیسجمهور و شهردار سابق پایتخت به یک زن جوان، بیتجربه و بدون سابقه بودیم!
شخصاً آرزو میکنم تلاشهای دوستان آقای نجفی بهثمر بنشیند و بتوانند رضایت بگیرند.
این به توصیه خداوند نزدیکتر است. اما ماجرای این قتل و تلاشهایی که آدمهای سیاسی و روزنامهها و وکلا برای پوشاندن حقیقت کردند، زنگ خطری است برای ما که بدانیم وقتی برای وکیل حقوقی و سیاستمدار و روزنامهنگار، «حقیقت» بیارزش شود، آسیب آن در امور مهمه مملکت یعنی سقوط تا آخر «مجاز»!
همه اتفاقها در تلاش واشنگتن برای اعمال فشار حداکثری به ایران ریشه دارد. تغییر در آرایش تاریخی نظم و امنیت خلیجفارس بهویژه تنگه هرمز، فاز جدید فشار به ایران است که واشنگتن با زیرکی آن را مهندسی میکند.
یک اتفاق ساختگی و از پیش طراحی شده به توقیف نفتکش ایرانی «گریس1» در تنگه جبلالطارق انجامید.
بهانه، اجرای قانونی است که 48 ساعت قبل از توقیف «گریس 1» تصویب و حاکمیت این تنگه را که در اختیار دولت بریتانیاست، موظف به توقیف نفتکشهایی میکند که برای سوریه سوخت حمل میکنند.
دو هفته پس از این اتفاق، یعنی در 28 تیرماه گذشته(19 جولای) ایران در اقدامی که به واکنش در برابر بریتانیا تفسیر شد، نفتکش «استینا ایمپرو» را به اتهام ایجاد آلودگی دریایی توقیف کرد. بهاین ترتیب زنگ تازهای در عرصه تنش ایران و آمریکا به صدا درآمد با این تفاوت که حالا بریتانیا که پیشتر و با نگاه به تجربه گذشته خود در همراهی با آمریکا در جنگ عراق، از همسویی مستقیم با واشنگتن پرهیز داشت، وارد معرکهای شده که به هر ترتیب باید در آن نقش ایفا کند.
در واقع بازی تازه واشنگتن، ورود به خط قرمز امنیتی ایران در حوزهای است که در طول تاریخ و حتی از دوران یکهتازی پرتغالیها در آبراههای بینالمللی، مصون از تعرض بوده و حاکمیت ایران با 1500 مایل خط ساحلی در تنگه هرمز از سوی همگان به رسمیت شناخته شده است.
تهدید علیه حاکمیت طبیعی و تاریخی ایران در تنگه هرمز، عبوز از خط قرمزی است که واشنگتن در دنبالکرد سیاست فشار حداکثری میکوشد تا از یکسو به ایجاد ائتلاف قدرتهای جهانی علیه ایران بینجامد و از سوی دیگر، آرایش امنیتی منطقه خلیجفارس را به سالهای پیش از خروج بریتانیا از منطقه شبیه کند.
طرح تشکیل «ناوگان اروپایی» در خلیجفارس میتواند بستر چنین اهدافی باشد. این طرح را که «جرمیهانت» وزیرامور خارجه سابق بریتانیا یکروز پیش از تشکیل کابینه جدید این کشور ارائه داد، با استقبال محتاطانه آلمان، فرانسه، ایتالیا، دانمارک و حتی کره جنوبی روبهرو شده است.
طرح حاوی دو گزینه است: نظارت بر رفتوآمد ایمن کشتیها و اسکورت نفتکشها با ناوهای جنگی. در این حال همه کشتیهایی که با پرچم بریتانیا در تنگه هرمز حرکت میکنند، باید مسیر خود را به وزارت حمل و نقل این کشور اطلاع دهند تا از امکان اسکورت نظامی بهرهمند شوند.
سخنان تاکیدی «دومنیک راب» در روز نخست تصدیاش در مسند وزارت امورخارجه دولت «بوریس جانسون» حائز تامل است. او گفته است:«نباید میان اتحادیه اروپا و آمریکا بر سر ماموریتهای دریایی در خلیجفارس کشمکش وجود داشته باشد.» راب به نکته دیگری هم در روابط تنشآلود دولتش با ایران بر سر نفتکشها اشاره کرده است؛ اینکه «قصد اتخاذ تصمیم عجولانه ندارد، اما بهطور کامل گزارشها و اطلاعات دراینباره را دریافت میکند».
اگرچه هنوز به روشنی نمیتوان ادعا کرد که بریتانیا به یکباره و ناخواسته در معرکه تنش روابط ایران و آمریکا داخل شده، اما به هرحال دو ناو «اچاماس دانکن» و «مونتروز» این کشور به همراه دیگر ناوهای دولتهای اروپایی در آبهای خلیجفارس خواهند بود.
تهران طرح مشترک «ناوگان اروپایی» در تنگه هرمز را پیام خصمانه قدرتهای اروپایی تفسیر کرده است. «علی ربیعی» سخنگوی دولت در اینباره گفته است: «قصد اعزام ناوگان اروپایی به خلیجفارس، طبعاً پیام خصمانهای دارد.» او تصریح کرده: «این تصمیم تحریککننده و موجب افزایش تنشها خواهد شد.»
واشنگتن با زیرکی در حال تغییر زمین بازی به عرصهای است که اروپائیان و بهویژه بریتانیا را بهرغم همه وسواسهایشان در افزایش تنش با ایران، رودرروی این کشور قرار میدهد. تهدیدآمیزتر اینکه حاکمیت طبیعی و تاریخی ایران در تنگه هرمز در معرض اقدامهای تاکتیکی و ماجراجویانه قرار گرفته است.
این تهدید به مراتب فراتر از تحریمهایی است که واشنگتن تاکنون به اجرا گذاشته است. تمامیت سرزمینی ایران خط قرمزی است که لازم است برای حفظ آن در وهله نخست به خنثی کردن سیاست ائتلافسازی واشنگتن اقدام کرد. دوم؛ مانع هرگونه تغییر در آرایش امنیتی تنگه هرمز شد که ریشه در طبیعت و تاریخ این آبراهه دارد.
از دهه 80 میلادی تاکنون بسیاری از کشورهای صنعتی از سیاست تمرکز بر کسبوکارهای بزرگ به سمت ایجاد محیط مناسب برای کسبوکارهای نوپا حرکت کرده اند. در سالهای اخیر، برای مقابله با بحران اقتصادی و مالی سال 2008 و حفظ و گسترش فناوری اطلاعات و ارتباطات، سیاستگذاریهای صنعتی، از طریق گسترش فرهنگ کارآفرینی و تشویق مشارکت مستقیم شهروندان در روند کارآفرینی، مبتنی بر ایجاد زمینههای لازم در گسترش استارتاپها و به طور کلی ظهور خود اشتغالی بوده است.
سرمایه گذاریهای جدید به عنوان راهی برای اشتغال زایی جوانان که از کمبود فرصتهای شغلی رنج میبرند میباشد. کسبوکارهای نوپا، به عنوان قالب جدیدی از سرمایهگذاریهای نوین مبتنی بر نوآوری، موجب تسریع پذیرش و گسترش مرزهای فناوری میشود.
از جمله اقداماتی که دولتها برای کمک به توسعه استارتاپها انجام میدهند میتوان از تامین کمک هزینههای تحقیق و توسعه، مزایای مالیاتی، حمایت از شتابدهندهها و صندوقهای سرمایه گذاری خطرپذیر نام برد.
در صنایع تولیدی نیز فناوریهای دیجیتال باعث ارتقاء الگوهای تولیدی که فرصتهای جدیدی در بازار ایجاد میکند، جریان بیشتر درآمد، ارائه خدمات پیشرفته و افزایش بهرهوری میشود. انتقال اقتصادها به دوران دیجیتال، رشد نوع جدیدی از کسبوکارها را بر پایه عوامل و ویژگیهای کاملا متفاوت از قواعد بازی سنتی ایجاد کرده است.
این تغییرات مجموعهای از فرصتها را برای شرکتهایی که قادر به انطباق با پارامترها و ویژگیهای جدید فناوریهای دیجیتال هستند عرضه مینماید. از این منظر برخی از پویاییهایی که برای ترویج ظهور استارتاپهای فعال در عرصه دیجیتال، باید مورد توجه سیاستگذاران قرار گیرد، ضروری است.
پژوهشهای مبتنی بر کارآفرینی تاکید میکند، رویکرد تفسیری برای توسعه استارتاپها، ایجاد یک اکوسیستم منطقهای مناسب در این زمینه است. با این حال ایجاد یک اکوسیستم برای استارتاپهای دیجیتال کاری پیچیده و سنگین است و نیازمند هدایت صحیح و مشارکت فعال بسیاری از بازیگران محلی است.
از این رو برای ایجاد محیطهایی که باعث رشد و شکوفایی استارتاپها میشوند نیاز به اقدامات جدید سیاستگذارانه است و در این میان استارتاپها نیز نیازمند منابع متفاوتی برای حمایت از شرکتهای نوپای خود هستند.
برای دستیابی به این هدف باید چارچوبهای اقتصادی و اجتماعی حمایتی شکل و پتانسیلهای اقتصادی گستردهتری در اختیار کارآفرینان قرار گیرد. ایجاد شبکهای از استراتژیهای حمایتی، توسعه رهبری و مشاورهای در سطح منطقهای، به جای تسهیلات مالی صرف که تاثیرات محدودی به دنبال دارد، موجب ایجاد روابطی پایدار و مولد میان تمامی ذینفعان منطقه میشود و منابع مالی متنوعی را جذب مینماید (مانند فاینانس، سرمایه گذاری جمعی و معاملات پایاپای) که توسعه سیستم نوآوری و پیوستن به مشتریان محلی، تامین کنندگان، دانشگاهها و غیره را به دنبال دارد.
در ایران نیز طی سالیان گذشته با توجه به گسترش زیرساختهای ارتباطی فضای استارتاپی بسیار پررونق بوده است. در حال حاضر اکوسیستم استارتاپی ایران با حضور ارکانی نظیر صندوقهای سرمایه گذاری خطرپذیر، فرشتگان کسب وکار و نیروهای خلاق و توانمند به درجهای از بلوغ رسیده که میتواند در سطح منطقه فعالیت خود را گسترش دهد.
علاوه بر این وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات با معرفی و اجرایی کردن کلان طرح «نوآفرین» گامی بلند اما محکم در توسعه این بخش و ایجاد اشتغال برداشته است. این طرح، بخشی از روند ایران هوشمند است که در نهایت به دنبال جایگزینی اقتصاد دیجیتالی با اقتصاد نفتی ایران است.
علیرغم برخی موانع فنی و حقوقی، به نظر میرسد حداقلهای مورد نیاز در زمینه زیرساخت برای رونق کسب و کارهای دیجیتالی در کشور مهیا است و حضور کسب و کارهای ایرانی در کشورهای منطقه با توجه با مولفههای اقتصادی روز که صادرات را بسیار توجیهپذیر نموده است میتواند موجب رشد تصاعدی شرکتهای داخلی شود.
نباید فراموش کرد عمده کشورهای هم مرز با جمهوری اسلامی ایران دارای پتانسیل قابل ملاحظهای در مقایسه با کسب وکارهای ایرانی نیستند. کسب وکارهای نوپای ایرانی به دلیل وجود مزایایی همچون زبان مشترک با برخی کشورهای منطقه، پیوندهای عمیق فرهنگی اجتماعی، برتری فناوری و نیروی کار متخصص موجود در ایران، پتانسیل بسیار بالایی برای تصاحب بازارهای منطقهای دارند.
اولین قدم برای بینالمللی شدن کسبوکارهای ایرانی حضور این شرکتها در بازارهای منطقه است. کسب سهمی از بازار منطقه هرچند کوچک میتواند تجربه گرانسنگی برای آینده کسب وکارهای ایرانی باشد.
در همین راستا برگزاری اجلاس چهارجانبه وزرای ICT چهار کشور مهم منطقه در تهران در دستور کار وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات قرار گرفت. هدف از این رویداد ایجاد یک بازار بزرگ منطقهای در حوزه ICT و کسب سهم منطقهای مناسب در آینده اقتصاد دیجیتال در قالب توسعه زیرساختهای لازم برای استارتاپهای منطقهای بوده است. دستاوردها و تجارب حاصل از این ابتکار چهارجانبه در آینده به سایر کشورهای منطقه قابل تعمیم خواهد بود.
باید توجه داشت تعامل کسب وکارهای ایرانی با هر یک از این سه کشور مزایای منحصر به فردی را شامل خواهد شد. با برنامهریزی مناسب میتوان از مزیتهای نسبی موجود در هریک از کشورها بهرهبرداری مناسب نمود. کسب تجربه از فناوری پیشرفته شرکتهای روسی در زمینه برنامهنویسی و امنیت داده، دسترسی مناسب شرکتهای ترکیهای به بازارهای اروپا (بازاریابی) و بازار مصرفگرای آذربایجان از جمله نکاتی است که باید مورد توجه جدی قرار گیرد.
مذاکرات مقدماتی این اجلاس سال گذشته در کشور آذربایجان همزمان با نمایشگاه باکوتل انجام شد. در اجلاس تهران خطوط اصلی ایجاد یک بازار منطقهای مشترک، ایجاد یک مرکز منطقهای حمایت از نوآوری و خلاقیتهای کسبوکارهای نو و تحکیم روابط چهار کشور ایران، جمهوری آذربایجان، روسیه و ترکیه در حوزهICT و اقتصاد دیجیتال با یکپارچهسازی استانداردها تبیین شد.
بر این اساس، چهار کشور توافق کردند تا با برگزاری 8 رویداد تخصصی و عمومی (نمایشگاه) در سال با حضور تمام بازیگران عرصه اقتصاد دیجیتال در منطقه، به ایجاد یک بازار منطقهای قویتر کمک کنند. هدف از ایجاد بازار ایزولهکردن آن در قبال اقدامات یکجانبهگرایانه امریکا و کمک به رشد و شکوفایی اقتصادی کشورهای منطقه عنوان شده است.
به نظر میرسد ایران با برگزاری اجلاس مذکور فرصتی به ایجاد آینده روشن از طریق تولید ثروت داده باشد.
ارسال نظرات