پنجشنبه ؛ 29 شهريور 1403
08 ارديبهشت 1398 - 18:05

جنازه برجام به این هفت علت جان نمی‌گیرد

درحالی‌که سالگرد خروج یک‌طرفه آمریکا از توافق هسته‌ای نزدیک می‌شود، این روز‌ها بیش‌ازپیش این سؤال مطرح است که آینده برجام به کجا خواهد انجامید.
نویسنده :
جلال کامران آبادی
کد خبر : 2810

درحالی‌که سالگرد خروج یک‌طرفه آمریکا از توافق هسته‌ای نزدیک می‌شود، این روز‌ها بیش‌ازپیش این سؤال مطرح است که آینده برجام به کجا خواهد انجامید. درحالی‌که سناریو‌های مختلفی در این مورد وجود دارد، یکی از آن‌ها، ادامه پایبندی کامل ایران به تعهدات خود به امید انتخابات سال ۲۰۲۰ در آمریکا و شکست دونالد ترامپ و بازگشت نامزد دموکرات پیروز به برجام است. قبل از هر چیز لازم است به این نکته بپردازیم که حامیان این سناریو چه استدلالی برای انتخاب خود دارند و پیش‌فرض‌های آن‌ها چیست. اصلی‌ترین پیش‌فرض‌های این گروه به‌طور خلاصه عبارت‌اند از؛

۱- وضعیت فعلی برجام ناشی از تصمیم‌های شخصی ترامپ است و ترامپ یک استثناست که از بخت بد، در زمان فعلی به قدرت رسیده و چوب لای چرخ برجام گذاشته است؛
۲- دموکرات‌ها برخلاف جمهوری خواهان برای منافع ملی ایران مناسب‌تر هستند. جمهوری خواهان جنگ‌طلب و ضد تعامل و مذاکره هستند، ولی دموکرات‌ها اهل مذاکره و توافق هستند؛
۳- خروج کلی یا جزئی از برجام به نفع ایران نیست؛ چراکه باعث تشدید فشار‌های تحریمی بر ایران می‌شود؛
۴- پایبندی کامل ایران به برجام، باعث شکاف و اختلاف میان آمریکا و اروپا شده و این به نفع جمهوری اسلامی است؛
۵- خروج کلی یا جزئی از برجام، جامعه جهانی را به لحاظ سیاسی و تبلیغاتی علیه ایران بسیج می‌کند؛
۶- ادامه پایبندی کامل ایران به برجام باعث انزوای سیاسی آمریکا و موقعیت اخلاقی برتر ایران در جامعه جهانی می‌شود؛
۷- خروج ایران از برجام خطر جنگ را در پی دارد.
مجموع پیش‌فرض‌های فوق برخی را به این نتیجه رسانده است که بهترین سناریو در حال فعلی، ادامه پای بندی کامل به تعهدات برجام، علی‌رغم خروج آمریکا و انتظار برای شکست وی در انتخابات ۲۰۲۰ است؛ اما چرا این پیش‌فرض‌ها و نتیجه حاصل از آن اشتباه بوده و امید به شکست ترامپ برای احیای برجام، واقع‌بینانه و مبتنی بر منافع ملی نیست.
۱- اولین نکته در قضیه به هدف اصلی و توقع آمریکا از توافق هسته‌ای و برجام بازمی‌گردد. تحلیل و نگاه به برجام به‌عنوان یک توافق فنی که صرفاً درباره نوع و تعداد سانتریفیوژ‌های ایران و میزان اورانیوم غنی‌شده و درصد آن و امثال این نکات فنی است، نگاهی ناقص و غلط است. آمریکایی ورود ایران به مذاکرات هسته‌ای و امضای برجام را گام اول از یک فرآیند گام‌به‌گام و حساب‌شده می‌دانستند. از نظر آنان تاکتیک «نرمش قهرمانانه»، یک راهبرد برای تجدیدنظر در اهداف و اصول انقلاب اسلامی ایران بود تا جمهوری اسلامی را گام‌به‌گام، تبدیل به کشوری مطابق با استاندارد‌های نظم جهانی که در رأس آن‌ها آمریکا قرار دارد، کند.
۲- همان‌طور که در بحث پیش‌فرض‌ها هم اشاره شد، امید به بازگشت آمریکا به برجام ناشی از تفاوت گذاری میان دموکرات‌ها و جمهوری خواهان است. این تفاوت گذاری از دو حال خارج نیست. حامیان این نظریه یا از وضعیت سیاسی آمریکا و نظرات این دو حزب درباره ایران آگاهی ندارند و با مسائل آشنا نیستند و یا آشنایی دارند و چشم خود را بر روی واقعیات بسته‌اند. اگرچه ترامپ به‌طور آشکار و رسمی از برجام خارج شد و آن را نقض کرد، اما دولت اوباما که خود مذاکره‌کننده و امضاکننده برجام بود، هرگز به تعهدات خود عمل نکرد و سنگ بنای بدعهدی را از ابتدا گذاشت. نواقص و اشکالات متن توافق، به‌گونه‌ای بود که راه را برای بدعهدی و عهدشکنی طرف آمریکایی کاملاً باز گذاشته بود و آنان هم که از ابتدا با خباثت وارد مذاکره و توافق شده بودند، از این نواقص نهایت استفاده یا به عبارت درست‌تر، سوءاستفاده را کردند.
۳- نکته بعدی و مهم دیگر آنکه اساساً رئیس‌جمهور بعدی آمریکا چرا و بر اساس کدام محاسبات باید به برجام بازگردد؟ درحالی‌که ایران به‌طور کامل به تعهدات خود پایبند است و خروج از برجام برای آمریکا هیچ هزینه خاصی نداشته است، بازگشت به آن چرا باید صورت پذیرد؟! این سؤالی جدی است که تحلیلگران آمریکایی نیز به آن پرداخته‌اند و پاسخ روشنی به آن داده‌اند. به‌تازگی نشریه آمریکایی آتلانتیک در تحلیلی نوشت حتی اگر در سال ۲۰۲۰ یک رئیس‌جمهور دموکرات روی کار بیاید، ممکن است به برجام بازنگردد.
۴- اروپایی‌ها که قرار بود پس از خروج آمریکا از برجام، منافع اقتصادی ایران را تضمین و ضربه وارده به توافق را جبران کنند، در عمل تاکنون هیچ کاری انجام نداده‌اند و چیزی جز حمایت لفظی از آنان دیده نشده است. آنان چند ماه پیش سازوکار مالی «اینستکس» را رونمایی کردند، اما این سازوکار عملی نشده و در صورت عملی شدن نیز به‌هیچ‌عنوان مطابق با تعهدات برجامی آنان نیست. اروپایی‌ها چندی است در حال کنار زدن نقاب و رونمایی از نقش واقعی خود در قضیه ادامه برجام هستند. آنان به‌صراحت از لزوم مذاکره و توافق درباره مسائل موشکی و منطقه‌ای گفته و ایران را مورد تهدید قرار می‌دهند و درعین‌حال مدعی حمایت از برجام نیز هستند! البته این بازی دوگانه را آن‌ها از همان ابتدای خروج آمریکا به راه انداخته بودند و موضوع جدیدی نیست و صرفاٌ به آن سرعت و جسارت بیشتری داده‌اند.
۵- درباره خطر بروز جنگ در صورت خروج ایران از برجام باید گفت: این گزینه هرگز به‌طور واقعی روی میز آمریکایی‌ها نبوده و نیست. آنان به‌خوبی از تبعات سنگین چنین اقدامی آگاه هستند و می‌دانند که پاسخی سخت و دندان‌شکن دریافت خواهند کرد. آمریکایی‌ها برای آنکه اولاً توافق را قالب و دوماً بدعهدی خود در برجام را بپوشانند سعی کردند این قضیه را القا کنند که جایگزین برجام جنگ بود و برخی نیز در داخل تحت تأثیر این عملیات روانی و برای پوشاندن ضعف‌های تحلیلی و دیپلماتیک خود، همین خط را دنبال کرده و مدعی شدند برجام سایه جنگ را از کشور دور کرد! درواقع تهدید نظامی آمریکا و ادعای دور کردن سایه جنگ با برجام، دو لبه یک قیچی خیالی هستند که کاملاً با یکدیگر همپوشانی دارند و هیچ‌کدام از آن‌ها نیز واقعی و معتبر نیستند.
۶- نکته آخر آنکه نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد ترامپ در میان کسانی که به وی رأی داده‌اند، همچنان محبوبیت دارد و احتمال شکست وی در انتخابات ۲۰۲۰ اندک است. این احتمال وقتی بیشتر به چشم می‌آید که نوعی تشتت و تفرقه در اردوگاه دموکرات‌ها دیده‌شده و رقیبی جدی –حداقل تاکنون- برای ترامپ وارد عرصه نشده است. با همه این فاکتورها، بر فرض که ترامپ شکست‌خورده و رئیس‌جمهوری دموکرات بر سرکار بیاید، بی‌شک حاضر نخواهد بود بدون گرفتن امتیازات جدید، آمریکا را به برجام بازگرداند و در بهترین حالت پیشنهاد مذاکره مجدد را خواهد داد؛ یعنی همان چیزی که ترامپ هم از ایران می‌خواهد. حامیان ادامه برجام، باید به این سؤال پاسخ دهند که تضمین تعهدات آمریکا در مذاکرات جدید چیست؟ چه تضمین وجود دارد که رئیس‌جمهور بعدی زیر تعهدات نزند؟ و این بازی کودکانه که نتیجه‌ای جز پایمال شدن حقوق و منافع ایران ندارد، قرار است تا کجا ادامه یابد و نقطه پایانی آن کجاست؟

ارسال نظرات