تحلیلی بر تصمیم کاخ سفید برای به صفر رساندن فروش نفت ایران
دولت آمریکا در آستانه یکسالگی خروج از برجام اعلام کرد دیگر معافیت تحریم خرید نفت از ایران را تمدید نخواهد کرد. رئیسجمهور و وزیر خارجه آمریکا در اظهاراتی خصمانه اعلام کردند هدف از این تصمیم به صفر رساندن صادرات نفت ایران و وادار کردن جمهوری اسلامی به تغییر رفتار
دولت آمریکا در آستانه یکسالگی خروج از برجام اعلام کرد دیگر معافیت تحریم خرید نفت از ایران را تمدید نخواهد کرد. رئیسجمهور و وزیر خارجه آمریکا در اظهاراتی خصمانه اعلام کردند هدف از این تصمیم به صفر رساندن صادرات نفت ایران و وادار کردن جمهوری اسلامی به تغییر رفتار خود است؛ اما اثرات و تبعات این بازی جدید برای بازیگران و طرفهای مختلف آن چیست؟ اهداف اعلامی چقدر با اهداف عملی مطابقت دارند؟ آیا آمریکا میتواند فروش نفت ایران را صفر کند؟ واکنش ایران به تصمیم خباثت آلود واشنگتن باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟ اینها چند نمونهای از سؤالاتی است در ادامه به آن پرداخته میشود.
فروش نفت صفر میشود؟
اولین و مهمترین سؤال این است؛ آیا آمریکا میتواند فروش نفت ایران را صفر کند. دلایل متعدد نشان میدهد پاسخ این سؤال منفی است. اگرچه کشورهای عربستان و امارات اعلام کردهاند که نفت ایران را در بازار جایگزین کرده و مانع از افزایش قیمتها خواهند شد، اما واقعیت این است که چنین اقدامی شاید در کوتاهمدت و باکارهای تبلیغاتی ممکن به نظر برسد، اما در میانمدت و بلندمدت عملی نیست. شرایط بازار نفت بیثبات است و وضعیت دو کشور لیبی و ونزوئلا بهعنوان دو صادرکننده عمده نفتی، بر پیچیدگی اوضاع افزوده است. شدت گرفتن درگیریها در لیبی، تولید یکمیلیون بشکهای این کشور را در مخاطره قرار داده است. وضعیت ونزوئلا از این هم بدتر است. تولید این کشور که بیشترین ذخایر نفتی جهان را دارد، به زیر یکمیلیون بشکه در روز رسیده است. برخی کارشناسان نفتی میگویند با شرایط فعلی باید منتظر نفت ۱۰۰ دلاری بود. در کنار این عوامل خارجی، ایران سابقهای طولانی در زمینه دور زدن تحریم نفتی دارد و راههای متعددی برای این کار وجود دارد. از فروش نفت به واسطهها با قیمتی پایینتر تا انتقال نفت با کشتیهایی که ردی از خود بجای نمیگذارند و رهگیری آنها ممکن نیست.
هدف اصلی چیست؟
با توجه به شرایط فوق، آمریکاییها بهخوبی میدانند که هرگز فروش نفت ایران صفر نخواهد شد. پس به دنبال چه هستند؟ آمریکاییها مطالعه و رصد دقیقی درباره شرایط اقتصادی ایران داشته و دارند و میدانند که شوکهای اقتصادی ایران، بیش از آنکه ناشی از فاکتورهای اقتصادی باشد، محصول متغیرها و عوامل روانی است. آنان به این موضوع دلبسته و امیدوارند با اعلام این تصمیم، بازار ایران و مردم را دچار دلهره و شوک کرده و اثر منفی آن را در اقتصاد ببینند. اثری که امید آنها، تبدیلشدن آن به اعتراض عمومی و شورش اجتماعی است. آمریکاییها مدعی هستند که هدف آنها از تحریم و فشار حکومت جمهوری اسلامی است و به دنبال کمک به مردم ایران هستند، اما در واقع ماجرا ۱۸۰ درجه متفاوت است و آنها بهخوبی میدانند برای امتیاز گرفتن از نظام، باید مردم را تحتفشار بگذارند. اختلاف و دو دستگی در کشور درباره چگونگی برخورد با فشارهای آمریکا که بهصورت دوقطبی مقاومت-مذاکره بروز میکند، تاثیر مهمی در دلگرم کردن دشمن برای ادامه فشار دارد. چنانچه همه کشور یکصدا و یکپارچه به دشمن این پیغام را مخابره کند که فشار منتج به امتیاز نخواهد شد، آنها در اعمال و شدت بخشی به فشار جری نخواهند شد و مجبور به عقبنشینی میشوند.
چه باید کرد؟
واقعیت قضیه آن است که طی چند سال اخیر باهدف حفظ توافق هستهای، کشور نسبت به گستاخیها و زیادهخواهیهای دشمن با نوعی تساهل و تسامح برخورد کرده است. تروریستی نامیدن سپاه پاسداران و تحریم کامل نفتی که اخیراً رخ داد، دو نمونه از این موارد است. تا زمانی که آمریکاییها و مزدوران آنها به این نتیجه نرسند که تصمیمات و اقداماتشان هزینه زاست و این هزینه را در عمل پرداخت نکنند، به خباثت و خصومت خود ادامه خواهند داد و دشمنی هر روز ابعاد جدیدی پیدا میکند. آمریکا شمشیر را از رو بسته و بیمهابا وارد میدان جنگ اقتصادی شده است. در چنین شرایطی پاسخ ایران نباید لزوماً متقارن باشد و میتواند در حوزههای دیگری برای دشمن هزینه سازی کند. آمریکاییها در منطقه غرب آسیا حضور دارند و از آسیبپذیری بالایی هم رنج میبرند. دو کشور عربستان و امارات نیز بهعنوان مزدوران آمریکا در منطقه که وارد جنگ نفتی با ایران شدهاند، باید هزینه این جنگ را بپردازند. هزینه سازی حسابشده برای دشمن اقدامی راهبردی است که باعث ایجاد موازنه در ماجرا میشود. سوزان مالونی تحلیلگر آمریکایی درباره اقدامات تلافی جویانه و احتمالی ایران در پاسخ به اقدام واشنگتن، به نشریه فارین پالیسی میگوید: ظرفیتهای بسیاری برای وقوع پیامدهای ناخواسته وجود دارد که هیچکس نه برای آنها برنامهریزی کرده و نه خواهان آنها است.
عامل زمان
زمان در جنگ نفتی آمریکا علیه ایران عاملی تعیینکننده است. دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا با شرایط دشواری در سیاست داخلی روبروست. گزارش بازرس مولر درباره انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا و احتمال استیضاح ترامپ، وی را تحتفشار گذاشته و او نیاز دارد که خود را قاطع و مسلط به امور نشان دهد. نکته دیگر آنکه رقابتهای انتخاباتی ۲۰۲۰ آمریکا کمکم آغاز شده است. یکی از معیارهای اصلی سنجش سیاست خارجی ترامپ، ایران است. او وعده به زانو درآوردن ایران و کشاندن تهران پای میز مذاکره را داده و موعد نقد کردن وعدهها رسیده است. پس طبیعی است که برای عملی کردن آنها، خود را به آبوآتش بزند. تحریم کامل نفتی ایران شمشیری دو لبه است. یک لبه آن افزایش فشار بر ایران است و لبه دیگرش افزایش قیمت سوخت در آمریکا و نارضایتی رأیدهندگان این کشور که کار را برای ترامپ در انتخابات دشوار میکند.
با توجه بهتمامی نکات فوق میتوان گفت: آمریکاییها در بازی جدید خود بیش از آنکه به دنبال صفر کردن فروش نفت ایران باشند، از آنجاییکه میدانند این اقدام عملی نیست، روی اثرات روانی قضیه شرطبندی کردهاند و امیدوارند این بلوف نفتی، تنور تحریمهای ۴۰ ساله را همچنان گرم نگهداشته و ترس از سایه این چماق ایران را مجبور به امتیازدهی کند.
ارسال نظرات