تجاوز رژیم صهیونیست در ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ علیه اهداف متعددی در ایران اجرا شد. این اهداف شامل تاسیسات هسته ای نطنز، خرم آباد و خنداب، همدان، تبریز، پایگاه های نظامی و محل سکونت فرماندهان ارشد و دانشمندان هسته ای بوده است. اسرائیل مدعی نابودی لانچرهای پرتاب موشک و اختلال در برنامه های غنی سازی اورانیوم شده است. موساد با ایجاد پایگاه های مخفی در تهران و عملیات خرابکارانه علیه سامانه های پدافندی، مسیر را برای حملات هوایی هموار کرد.
یک روز پیش از حمله، آژانس بین المللی انرژی اتمی (IAEA) برای نخستین بار در ۲۰ سال، ایران را ناقض تعهدات هسته ای اعلام کرد. ایران در پاسخ، راه اندازی سایت های جدید غنی سازی با سانتریفیوژهای پیشرفته را اعلام نمود. نتانیاهو ادعا کرد ایران می تواند در کمتر از یک سال به سلاح هسته ای دست یابد و این را تهدیدی فوری برای بقای اسرائیل خواند. حمله اسرائیل به ایران در ژوئن ۲۰۲۵، نه یک عملیات محدود، بلکه آغاز کارزار نظامی گسترده و یک محاسبه راهبردی با اهداف سه گانه علیه ایران بوده است. نخست نابودی ظرفیت های هسته ای ایران با تمرکز بر سایت های غنی سازی اورانیوم، دوم، تضعیف بلندمدت توان پژوهشی- نظامی از طریق ترور هدفمند دانشمندان هسته ای و فرمانده های کلیدی و سوم، بازتعریف معادله بازدارندگی منطقه ای پس از تضعیف محور مقاومت.
علیرغم آن که آمریکا در ابتدا ادعای عدم دخالت در حمله اسرائیل به ایران نمود، دونالد ترامپ تایید کرد که از برنامه حمله مطلع بوده و در طول جنگ ۱۲ روزه در کنار اسرائیل قرار گرفت. عملیات حمله اسرائیل به ایران با پشتیبانی لجستیکی و اطلاعاتی آمریکا و نفوذ به سامانه های پدافندیایران همراه بود. ایران درپاسخ با شلیک ده ها موشک بالستیک نظیر سجیل، فتاح و خیبر و پهپادهای شاهد به شهرهای حیفا، تل آویو و پایگاه های نظامی اسرائیل، خساراتی به زیرساخت های اقتصادی و امنیتی رژیم صهیونیستی وارد کرد.
ورود مستقیم آمریکا با بمباران سایت های هسته ای توسط بمب افکن های B-2 و موشک های تاماهاوک، توازن قوا را موقتاً تغییر داد. جنگ در روز دوازدهم با حمله ایران به پایگاه آمریکایی العدید در قطر و اعلام آتش بس از سوی ترامپ پایان یافت. توافق کنونی نه یک آتش بس پایدار، بلکه یک قطع موقت جنگ است که بدون توافقنامه رسمی و صرفاً با میانجیگری آمریکا و قطر شکل گرفته است. نمایندگان مجلس ایران و تحلیلگران مستقل تاکید می کنند این وضعیت فاقد تضمین های حقوقی بین المللی است.
با تحلیل تحولات اخیر و براساس داده های موجود، سناریوهایی پیش روی آتش بس ایران و اسرائیل وجود دارد. سناریوی شکست آتش بس و جنگ مجدد که علل محتمل آن، تجدید قوای نظامی اسرائیل، اختلافات در ارزیابی خسارات هسته ای و تحرکات محور مقاومت است. منابع اطلاعاتی گزارش می دهند اسرائیل با دریافت تسلیحات جدید پیشرفته از آمریکا و اروپا خود را برای حمله دوم آماده می کند.۳ آمریکا و اسرائیل مدعی اند برنامه هسته ای ایران نابود شده است اما آژانس بین المللی انرژی اتمی تاکید دارد خسارت ها قابل توجه اما ناقص است و ایران می تواند فعالیت های غنی سازی را از سر بگیرد.۴ اسرائیل احتمال بازیابی توان هسته ای ایران را بهانه ای برای حمله پیشدستانه می داند همان طور که در ۱۳ ژوئن عملیاتی علیه ایران را آغاز کرد. از سوی دیگر احتمال بسج حزب الله، حماس و یمن و تحرکات محور مقاومت ممکن است بهانه ای برای تشدید درگیری باشد و پیامد آن گسترش جنگ به لبنان، سوریه و یمن خواهد بود.
سناریوی تداوم آتش بس شکننده سناریوی دیگری است که ایران و اسرائیل به آن روبرو هستند. پیش شرط های این سناریو از یک سو فشار دیپلماتیک آمریکا بر اسرائیل با توجه به انتخابات ۲۰۲۶ است و از سوی دیگر، بازگشت به مذاکرات هسته ای با محوریت لغو تحریم ها و پذیرش غنی سازی محدود توسط ایران خواهد بود که با توجه به ادعاهای مطرح شده پیرامون مذاکرات درباره توان موشکی ایران و همچنین درخواست صفرسازی غنی سازی احتمال رسیدن به توافق کم خواهد شد. عدم پایبندی اسرائیل به آتش بس و ادامه ترور دانشمندان هسته ای به صورت پنهانی و نیاز به میانجی گری قوی تر برای تبدیل آتش بس موقت به توافق دائم از چالش های پیش روی این سناریو می باشد.
سناریوی سوم جنگ نیابتی گسترده خواهد بود که اشکال این درگیری ها حملات سایبری به زیرساخت های حیاتی دو طرف و عملیات محدود محور مقاومت در جولان، یمن یا عراق است. احتمالاً اهداف راهبردی ایران از این حملات تضعیف اسرائیل بدون درگیری مستقیم برای حفظ حمایت منطقه ای و هدف راهبردی اسرائیل، جلوگیری از احیای توان موشکی ایران خواهد بود.
آتش بس فعلی نه پیروزی مطلق ایران است و نه شکست استراتژیک اسرائیل، بلکه تبدیل منازعه به وضعیت نه جنگ نه صلح با پتانسیل انفجار مجدد است. عوامل تعیین کننده ثبات، توافق ایران در احیای برنامه هسته ای به عنوان عامل بازدارندگی است و همچنین موضع ترامپ در قبال اسرائیل که انتخاب میان ادامه حمایت یا کاهش درگیری برای انتخابات ۲۰۲۶ است تعیین کننده می باشد. تاریخ خاورمیانه ثابت کرده که آتش بس های شکننده اغلب پیش درآمد جنگ های گسترده ترند. اگر دیپلماسی بین المللی نتواند گفت و گوی پایدار را جایگزین منطق نظامی کند، منطقه تا روزهای آینده شاهد موج جدید خشونت خواهد بود. تحلیل داده ها نشان می دهد احتمال شکستن آتس بس در کوتاه مدت بسیار بالاست. اسرائیل با تجدید قوا در حال برنامه ریزی برای ضربه نهایی به توان هسته ای ایران است و ایران نیز با حفظ حالت آماده باش، پاسخ نظامی را محتمل می داند و تنها عامل بازدارنده فشار حداکثری دیپلماتیک به ویژه از سوی آمریکا و قطر برای تبدیل آتس بس موقت به توافق پایدار است. در صورت عدم موفقیت این تلاش ها، خاورمیانه تا روزهای نه چندان دور شاهد موج جدید درگیری خواهد بود.
در صورت آغاز مجدد درگیری نظامی میان ایران و اسرائیل، تاثیرات عمیق و چندبعدی بر معادلات امنیتی منطقه خاورمیانه ظاهر خواهد شد. اولاً گسترش جغرافیایی جنگ محتمل است، درگیری از مرزهای دو کشور فراتر خواهد رفت و با ورود محور مقاومت و فعال شدن گروه های نیابتی در سوریه، عراق و یمن، جنگ به یک منازعه چندجبهه ای تبدیل می شود که ثبات لبنان، عراق و کشورهای حاشیه خلیج فارس را تهدید می کند. ثانیاً، اختلال در امنیت انرژی جهانی اجتناب ناپذیر خواهد بود، تهدید به بستن تنگه هرمز یا حملات به زیرساخت های انرژی، قیمت نفت را به بیش از ۱۵۰ دلار می رساند و بحران اقتصادی جهانی را تشدید می کند. این وضعیت به ویژه بر کشورهای وارد کننده انرژی تاثیر فوری دارد. ثالثاً تغییر توزان قدرت منطقه ای رخ می دهد، اسرائیل با حمایت مستقیم ناتو و آمریکا به عنوان هژمون نیابتی غرب عمل می کند، در حالی که ایران به بسیج محور مقاومت به بازتعریف بازدارندگی متقابل می پردازد. در مجموع چنین درگیری نه تنها ساختار شکننده کنونی خاورمیانه را فرو می پاشد، بلکه با ایجاد بحران های زنجیره ای اقتصادی، امنیتی و انسانی، ثبات کل نظام بین الملل را تهدید می کند.
نویسنده: معصومه فلاحتی، دکتری روابط بین الملل
ارسال نظرات