پنجشنبه ؛ 11 ارديبهشت 1404

«شهید مرتضی مطهری» پهلوان مبارزه با التقاط

شهید مرتضی مطهری نقش مؤثری بر جریان فکری اسلامی و شکل‌گیری نظام اسلامی داشت. به فرموده رهبر معظم انقلاب، شهید مطهری با قوت فکری و اندیشه صائب خود وارد میدان‌هایی شد که تا آن زمان هیچ کس در زمینه مسائل اسلامی وارد آن نشده بود و با تفکرات وارداتی غربی و شرقی به چالش علمی عمیق، وسیع و تمام‌نشدنی پرداخت
کد خبر : 18883

تبیین:

استاد شهید مرتضی مطهری، دانشمندی جامع و مدافع اسلام ناب بود که با تحریف‌ها و بدعت‌ها نسبت به اسلام و تشیع با قلم و بیان مبارزه می‌کرد. این شهید بلندمرتبه، ایدئولوژى اصیل اسلامى را از طریق درس و سخنرانى و تألیف کتاب به جامعه ارائه می‌کرد و دارای قلمی سلیس و بیانی شیوا بود. 
شهید مرتضی مطهری نقش مؤثری بر جریان فکری اسلامی و شکل‌گیری نظام اسلامی داشت. به فرموده رهبر معظم انقلاب، شهید مطهری با قوت فکری و اندیشه صائب خود وارد میدان‌هایی شد که تا آن زمان هیچ کس در زمینه مسائل اسلامی وارد آن نشده بود و با تفکرات وارداتی غربی و شرقی به چالش علمی عمیق، وسیع و تمام‌نشدنی پرداخت و در جبهه مقابله با مارکسیسم و تفکرات غربی و لیبرالیسم دست به جهاد هوشمندانه زد و با توان علمی، ایمان راسخ و اعتمادبه‌نفس، موفقیت‌های بزرگی به دست آورد و با قدرت اجتهاد و انصاف و ادب علمی، روشی متقن و به دور از تحجر و التقاط برای معرفی اسلام و مقابله با کج‌اندیشی و انحراف ایجاد و پایه‌های افکار مورد نیاز جامعه اسلامی و انقلابی را تأسیس کرد. 
استاد شهید مطهری، فیلسوف، متفکر و پرچمدار مبارزه با افکار التقاطی بود. چنانچه رهبر معظم انقلاب وی را پهلوان میدان مبارزه با افکار التقاطی نامیدند. تفکرات التقاطی به تفکراتی اطلاق می‌شود که دارای ظاهر اسلامی است و در درون آن اندیشه‌های انحرافی و اسلامی اختلاط یافته‌اند. 
استاد مطهری چند محور اصلی را به عنوان نمود‌های تفکر التقاطی مورد بحث قرار داده است. بعضی از این محور‌ها می‌توانند مستقیم و مستقل به عنوان یک مکتب التقاطی مطرح باشند و برخی دیگر افکار متأثر از مکاتب التقاطی یا یکی از نمود‌های بارز آن هستند. همچنین برخی از این نمود‌ها در چارچوب التقاط با غرب و برخی دیگر در ذیل التقاط با شرق و برخی هم مشترک بین هر دو هستند. عقل‌گرایی افراطی، علم‌زدگی، انتقال رهبری از روحانیت به روشنفکران، بینش‌های مادی نسبت به جامعه، تاریخ، معارف، قرآن و همچنین اجتهاد آزاد در مقابل اجتهاد فقاهتی محور‌های اصلی نمود‌های تفکر التقاطی هستند. 
جریانات التقاطی در زمان حیات شهید مطهری، به دو گروه التقاطی چپ و راست تقسیم می‌شدند، اما به دلیل جذابیت افکار چپ برای جوانان آن روز، نفوذ این جریان بیشتر از جریانات راست التقاطی بود. این جریان، بی‌اعتمادی نسبت به توان ایدئولوژی جریان اسلام ناب را در مبارزه عملاً هدف خود قرار داده بود و، چون نسبت به شرایط روز معترض بود، رفته‌رفته پایگاه دانشجویی و روشنفکری محکمی یافت. به لحاظ تشکل و سازماندهی، سازمان مجاهدین خلق سمبل این جریان بود که استاد مطهری هرگز در مقابل اسلام‌نمایی آنان تسلیم نشد. از دیگر جریانات التقاطی در آن زمان، جریان التقاطی فرقان بود که مخالفت شهید مطهری با آن منحصر‌به‌فرد بود. گروه فرقان به رهبری شخصی به نام «گودرزی» که خود از طلاب حوزه‌های علمیه بود، تحت تأثیر تعالیم مارکسیستی و با سطحی‌اندیشی به تفسیر «مِن‌عندی» قرآن دست می‌زد و در واقع درصدد تحمیل افکار مادی بر کتاب و سنت بود. به دلیل روشنگری‌های شهید مطهری، فرقانی‌ها تهدید کردند: «اگر به مخالفت‌تان با ما ادامه بدهید، با شما برخورد فیزیکی خواهیم کرد.» با این همه شهید مطهری احساس می‌کرد وظیفه‌ای بر عهده اوست که باید آن را انجام دهد. در نتیجه این مجاهدت‌ها، استاد مطهری تنها ۸۰ روز پس از انقلاب اسلامی در قید حیات بود تا اینکه در سه‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ماه سال۱۳۵۸ در حالى که از یکى از جلسات فکرى- سیاسى بیرون می‌آمد، با گلوله گروه جنایتکار فرقان که به مغزش اصابت کرد در تاریکى شب به شهادت رسید و امام و امت اسلام در حالى که امید‌ها به آن بزرگمرد بسته بودند، در ماتمى عظیم فرو رفتند. 

 چرایی و چگونگی ورود التقاط به جامعه پس از انقلاب
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به طور طبیعی افکار متنوعی در مسیر استنباط، تبیین و بازنمایی مفاهیم اسلامی و جامعه دینی قرار گرفت. برخی از این افکار، برخاسته از حوزه‌های علمیه و برخی دیگر ناشی از تلاش‌های بیرون از حوزه‌های علمیه اعم از دانشگاه‌ها و ... بود. آن دسته از افکار برآمده از حوزه‌های علمیه، هرچند مصونیت بالاتری نسبت به دیگر آسیب‌های فکری داشت، اما مانع ظهور اندیشه‌های غلط و التقاطی نشد. 
از طرف دیگر، بخش مهمی از افکاری که بیرون از حوزه‌های علمیه متولد شد، نه فقط از مصونیت بالایی نسبت به آسیب‌ها برخوردار نبود، بلکه با طمع‌ورزی جریان معارض اسلام، به عرصه‌ای برای تولید افکار التقاطی تبدیل شد، البته در کنار افکاری که تلاش می‌کرد با انگیزه‌های دینی یا سیاسی، خود را در نسبت با اسلام هویت‌یابی کند، افکار دیگری هم به عنوان رقیب فکر اسلامی و از پایگاه سکولاریسم در برابر اندیشه اسلامی قرار گرفت و از هیچ کوششی برای تضعیف تفکر اسلامی دریغ نکرد. کانون اصلی این افکار، غرب جدید بود که تلاش می‌کرد با به رخ کشیدن تمدنش، خود را تنها الگوی زندگی سعادتمند برای انسان معرفی کند. همین امر نیز سبب شد بخشی از افکار شبه‌دینی، حیات و کارآمدی خود را در پیوند با مکاتب غربی جست‌و‌جو کنند و در نتیجه جامعه با مدل‌های ارائه‌شده از سوی این مکاتب روبه‌رو شد که از گلوگاه‌های داخلی تحت عنوان روشنفکر انتشار می‌یافت. در چنین شرایطی، استاد شهید مطهری تلاش هوشمندانه و عمیقی را در راستای التقاط‌شناسی و سپس افشای آن در جامعه اسلامی به‌کار گرفت. 

 امر زدودن التقاط همیشگی است
تفکر التقاطی که به نام فریبنده «تجدد‌طلبی دینی» شهرت یافته است، با انحرافات مبنایی، اثرات منفی سرنوشت‌سازی را بر کشور وارد می‌کند، از این رو لازم است صاحبان اندیشه و متخصصان این حوزه تلاش وافری را برای شناساندن این جریانات انحرافی در کشور به کار گیرند چراکه ثمره فعالیت‌های‌شان، به خطر افتادن هویت «حرم جمهوری اسلامی»، عقب‌افتادگی کشور در زمینه‌های گوناگون و نفوذ اندیشه‌های غرب به شکل‌های مختلف برای تهاجم استعمار در کشور خواهد بود. جمهوری اسلامی بر پایه ایدئولوژی اسلام ناب بنا شده است که متضمن بقا، حفظ و تثبیت آن خواهد بود. 
امروزه صاحبان اندیشه التقاطی، کسانی هستند که قسم می‌خورند به قانون اساسی پایبند هستند، اما در عمل خواسته دشمنان را در میدان پیاده می‌کنند که این موضوع بیانگر تفکر التقاطی و نفاق است، حتی اگر این افراد دارای سمت بلند‌مرتبه یا شخصیت معتبر باشند. وقتی جریانی بر اساس تراز انقلاب و برخلاف دیدگاه‌های ولایت حرکت کند، در اصل دارای فکر التقاطی است که کشور امروز بعضاً در جا‌هایی مبتلابه این ماجرای سمی است. می‌توان جریان‌های التقاطی را جریاناتی مانند اسلام و مارکسیست، اسلام و لیبرالیست، اسلام و ملی‌گرایی، اسلام و جمعی از گرایشات نامید. نمونه بارز اسلام و مارکسیست، سازمان مجاهدین خلق (گروهک تروریستی منافقین) است. حزب کارگزاران نمونه‌ای از التقاط اسلام و لیبرالیسم است که سران این جریان سیاسی این قضیه را کاملاً پذیرفته و رسماً هم اعلام کرده‌اند مبانی فکری‌شان را از اسلام و لیبرالیسم گرفته‌اند، حتی این را در اساس‌نامه‌شان هم آورده‌اند. برای تفکر التقاطی اسلام و ملی‌گرایی می‌توان به نهضت آزادی هم اشاره کرد. آقای بازرگان و شاگردان دکتر مصدق این تفکر را پایه‌گذاری کردند که همچنان مکاتب آنها در بین برخی افراد در جامعه به عنوان نمونه مکتب اسلامی ترویج می‌شود.

 

ارسال نظرات