05 اسفند 1403 - 08:53

یادداشت روزنامه‌های یکشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۳

چه چیزی تغییر کرده است؟، طوفان اجتماعی آقا سید در راه است!، غم حماسه‌ساز؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.
کد خبر : 18501

تبیین:

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز یکشنبه‌ ۵ اسفند

چه چیزی تغییر کرده است؟

عباس شمسعلی
هفته گذشته با اعلام خبر قطعی شدن استیضاح وزیر اقتصاد، بلافاصله رئیس‌جمهور محترم با حضور در وزارت اقتصاد و در جمع وزیر و مدیران این وزارتخانه، نسبت به انتقادات مطرح شده در مورد عملکرد وزیر مربوطه و دولت در نحوه مدیریت نرخ ارز واکنش نشان داد.
مهم‌ترین بخش اظهارات آقای پزشکیان در این خصوص، بی‌ارتباط دانستن مدیریت این روزهای ارز به وزیر و وزارت اقتصاد بود، آنچنان که گفت: «تمام تصمیمات و سیاستگذاری‌های اقتصادی در جلسه شورای‌عالی هماهنگی اقتصادی سران سه قوه اتخاذ شده و اینکه بخواهیم یک نفر را مقصر جلوه دهیم بی‌انصافی است.»
اما این پاسخ به دلایلی نمی‌تواند پاسخی کامل و قانع‌کننده برای مردم باشد. حتماً رئیس‌جمهور محترم از میزان اختیارات و قدرت اجرائی بالای دولت که عملاً بخش عمده بودجه و اختیارات اجرائی کشور را در دست دارد اطلاع دارد و با این آگاهی وارد عرصه مدیریت اجرائی کشور شده است.
با این شرایط ارجاع ماحصل مدیریت دولت یا وزارت اقتصاد به جایی بیرون از دولت به جای پذیرش اشتباهات یا تلاش برای جبران نقص‌ها، نه تنها مشکل را برطرف نمی‌کند بلکه هدیه‌ای بزرگ به مدیرانی است که به جای بازخواست از سوی مسئول بالادست خود در مورد عملکرد ضعیفشان، هر نوع عملکردشان را بی‌نیاز از توضیح و قابل دفاع و توجیه تلقی می‌کنند!
از سوی دیگر این سؤال پیش می‌آید که اگر طبق گفته رئیس‌جمهور، آنچه امروز بر سر بازار ارز آمده است را بی‌ارتباط به وزارت اقتصاد و حتی دولت و نتیجه جلسه شورای هماهنگی اقتصادی سران سه قوه بدانیم، چرا چنین تصمیماتی که تا این حد بی‌سابقه زندگی و معیشت مردم را در وابستگی به صعود نرخ ارز دچار تلاطم کرده است، در دوره قبلی شورای اقتصادی سران سه قوه رخ نمی‌داد؟ مگر غیر از این است که در جمع سران قوا نسبت به چند ماه یا سه چهار سال قبل تنها تفاوت جایگزینی دکتر پزشکیان به جای شهید رئیسی و آمدن دولت چهاردهم به جای دولت سیزدهم است؛آقای پزشکیان که بر کنترل قیمت ارز تاکید دارند. پس نمی‌توان این حد از نوسان قیمت ارز و سیاست‌های ارزی جدید که منجر به ثبت قیمت‌های عجیب امروزی برای ارز شده است را بی‌ارتباط با تیم اقتصادی دولت و وزیر اقتصاد دانست! و صرفاً مرتبط با جلسه شورای اقتصادی سران قوا تلقی کرد!
البته رئیس‌جمهور محترم در همین نشست اخیر با وزیر و مدیران وزارت اقتصاد که این چنین منکر تقصیر و نقش وزیر و وزارت اقتصاد در نوسانات بازار ارز و نتایج ناخوشایند آن شده، در بخشی دیگر از سخنان خود، این وزارتخانه را مغز متفکر اقتصاد کشور توصیف کرده و گفته است: «شما مسئولان و مدیران ارشد وزارت اقتصاد با اقدامات خود می‌توانید کشور را متحول و ساختار اقتصاد کشور را به گونه‌ای مدیریت کنید که علاوه‌بر رفع ناترازی‌ها، توسعه زیرساخت‌ها و رشد اقتصادی، مقوله مهم عدالت به عنوان مهم‌ترین دغدغه دولت نیز تحقق یابد».
از سوی دیگر جناب رئیس‌جمهور کمتر از یک سال قبل نظری دیگر داشت و روی انتقادش در مورد بازار ارز و تورم و گرانی (با حدی به مراتب بسیار کمتر از آنچه امروز شاهد آن هستیم) دولت سیزدهم بود و به سهم فراوان مسئولان و مدیران اجرائی در رفع یا ایجاد مشکلات اعتقاد داشت. 
به این بخش از مصاحبه 21 فروردین امسال رئیس‌جمهور با خبرگزاری ایلنا در قالب نماینده مردم تبریز در مجلس توجه کنید: «مسعود پزشکیان نماینده تبریز در مجلس شورای اسلامی، در رابطه با نابسامانی‌‌های بازار ارز و طلا و همین‌طور شرایط اقتصادی کشور که بازارهای مختلف را با چالش و معیشت مردم را با مشکلات و سختی همراه کرده است، گفت: ببینید مشکل اصلی که ما با آن مواجه هستیم نداشتن یک نقشه راه است. ظاهرا در تئوری می‌گوییم اما در عمل یک چنین نقشه‌ای را رسم نکردیم و در جایی هم که یک چنین برنامه‌ای می‌نویسیم یا نقشه راهی را طراحی می‌کنیم افرادی که برای اجرای این نقشه انتخاب می‌کنیم، مهارت، علم و برنامه کافی برای اجرای چنین برنامه‌ای را ندارند.
وی ادامه داد: در نتیجه خیلی وقت‌ها وقتی با این آدم‌ها صحبت می‌کنیم می‌خواهیم برنامه‌ای بنویسیم که سیاست‌های کلی اجرائی و محقق شود، می‌گویند خب این که نمی‌تواند اجرا کند؛ در حالی‌که باید آدمی را مسئول کار کنیم که آن راه درست و رو به عملی شدن برنامه را بتواند طی کند و کار را به سرانجام برساند. ما افرادی را می‌گذاریم که نمی‌توانند آن راه را بروند و نتیجه‌اش هم مشکلاتی است که به وجود می‌آید.اصل سوءمدیریت همین است، من می‌گویم آدمی که تجربه، علم و مهارت کافی برای اجرائی کردن اهداف برنامه را ندارد، اصولا نباید مسئولیت بپذیرد و نباید چنین آدمی را بگذارند ولی اوضاع و احوال همچنان ادامه دارد.
منتخب مردم تبریز در مجلس دوازدهم در پاسخ به این سؤال که «الان که چنین افرادی در جایگاه‌های مسئولیت حضور دارند، آیا نیازی به تغییر و تحول احساس نمی‌شود؟»، ابراز داشت: این تصمیم برعهده آقای رئیس‌جمهور است که می‌خواهد در تیم خود تغییر ایجاد کند یا خیر؛ دولت بالاخره وعده‌هایی داده بوده، صحبت‌هایی که ریاست محترم جمهور داشته، قرار بود گرانی را کنترل کنند، تورم را حل کنند، نرخ ارز را تثبیت کنند و حتی روند قیمت‌ها کاهشی شود، خب چه شد؟ می‌دانید که یکی از شاخصه‌های مسلمان عمل به تعهد است، حضرت علی(ع) زمانی که حاکم می‌شود اولین سخنانی که بیان می‌کند در خطبه ۱۶ نهج‌البلاغه آمده است که می‌فرماید «ذِمَّتِی بِمَا أَقُولُ رَهِینَةٌ وَ أَنَا بِهِ زَعِیمٌ» یعنی گردنم را در مقابل صحبت‌هایی که می‌گویم گرو می‌گذارم. آن وقت ما حرف‌هایی می‌زنیم که اجرا نمی‌کنیم و وقتی هم که اجرا نشد برای آن توجیه می‌آوریم. لذا من معتقدم باید دنبال آدم‌هایی گشت که این تئوری‌هایی که در ذهن مسئولان سیاسی کشور است را در اجرا عملیاتی کنند.»
حال سؤال این است که از نظر جناب رئیس‌جمهور، دولت و وزارت‌خانه‌ها و افراد مسئول و مدیران در ایجاد یا رفع مشکلات اقتصادی نقش دارند یا ندارند؟ یا اینکه در گذشته داشتند اما امروز ندارند؟ اکنون نسبت به چند ماه گذشته و دولت قبل چه چیزی تغییر کرده است که دیروز دولت مقصر و ملزم به پاسخگویی بود اما امروز باید جای دیگری خارج از دولت دنبال مقصر بگردیم؟
هنوز چندماهی بیشتر از صحبت‌های دکتر پزشکیان در ایام انتخابات و مناظرات نگذشته است که وی با تاکید و قرائت متنی از پیش نوشته شده می‌گفت:« نمی‌خواهم مردم مدام چشمشان به اخبار باشد تا ببینند فردا نرخ دلار بالا می‌رود یا پایین می‌آید. آیا واقعا فرق نمی‌کند چه کسی رئیس‌جمهور خواهد شد؟ بله واقعاً فرق می‌کند.»
رئیس‌جمهور مردمی ما حتماً اذعان دارد که مردم به وعده‌های داده شده از سوی مسئولان با نگاه امیدوارانه می‌نگرند و باید در مسیر تحقق این وعده‌ها بدون هیچ توجیه و شانه خالی کردن از بار مسئولیت تصمیم‌ها تا حد امکان تلاش کرد.
قطعاً رئیس‌جمهور محترم که سابقه طولانی در نمایندگی مجلس و تجربه وزارت دارد، به خوبی می‌داند که با وجود هم‌اندیشی‌ها و نشست‌های ضروری سران قوا که می‌تواند بسیار مهم و گره‌گشا و عامل رفع موانع و هماهنگی امور باشد، این دولت است که با بیشترین اختیارات، سکاندار مدیریت کشور و مسئول اصلی حل مشکلات مردم و کشور است.
با این توصیف است که مردم می‌پرسند؛ مثلاً حذف ارز نیمایی و تصمیمات منجر به گرانی ارز، گران شدن خودرو و برخی اقلام دیگر، جز با نظر دولت و محوریت برخی مدیران و مشاوران آن گرفته شده است؟! آیا بی‌تدبیری در تنظیم بازار و گرانی بی‌سابقه اقلامی مثل سیب‌زمینی و میوه، جز به دولت و وزارت‌خانه مربوطه بر می‌گردد؟! آیا کم کاری در تامین به موقع سوخت نیروگاه‌ها و تحمیل قطع برق در زمستان به مردم، ارتباطی به دولت و وزارتخانه‌های این حوزه ندارد؟! مردم می‌پرسند، وزیر اقتصادی که امروز از نظر رئیس‌جمهور بی‌تقصیر است و نقشی در کنترل بازار ارز و مهار گرانی و تورم ندارد، چطور تا چند ماه قبل که مسئولیت نداشت، با توپ پر و نقادانه، عامل همه این عوامل آن هم در اندازه‌های کمتر از دوره مدیریت خود را دولت وقت می‌دانست؟
حتماً توجه به نقش مهم دولت و بازخواست از وزیران و مدیران درباره عملکردشان و تلاش برای استفاده از حداکثر امکانات و اختیارات موجود، به جای وارد شدن در مسیر پر چالش توجیه یا دفاع از اشخاص، راه مطمئن‌تری برای تحقق موفقیت دولت و کسب رضایت مردم و عمل به وعده‌هاست. 

عناوین اخبار روزنامه جوان در روز یکشنبه‌ ۵ اسفند

طوفان اجتماعی آقا سید در راه است!

مرتضی سیمیاری

روز پانزدهم از آغاز جنگ ۳۳ روزه وزیر امور خارجه وقت امریکا وارد بیروت شد و مستقیم به دفتر نبیه بری رفت. کاندولیزا رایس بدون بیان هیچ مقدمه‌ای یک برگه کاغذ روی میز گذاشت و گفت مفاد این برگه شرایط امریکا برای پذیرفتن تسلیم و خلع سلاح از جانب حزب‌الله است. به محض آنکه بری قصد می‌کند نامه را از روی میز بردارد و بخواند، وزیر امریکایی از جای خود بلند می‌شود و رو به مقام لبنانی می‌گوید که جلسه تمام‌شده و بدون هیچ حرف‌اضافه‌ای سالن را ترک می‌کند. نبیه بری در خاطرات خود نوشته است که ساعت‌ها در همان اتاق در سکوت مطلق نشسته و به این فکر می‌کردم که پیام امریکایی‌ها را چگونه به دست سید حسن نصرالله برسانم!
در آن زمان امریکایی‌ها گمان می‌کردند که ظرف چهار هفته با اجرای چهار عملیات ضربتی و دو اقدام تکمیلی حزب‌الله به صورت کامل از رده خارج می‌شود و نه‌تنها از معادلات لبنانی بلکه به‌صورت کامل از صحنه منطقه حذف خواهد شد، اما آن طرح شکست‌خورده و مقاومت لبنان از آن مرحله با سربلندی بیرون آمد. 
بعد از عملیات اربعین و ماجرای پیجر‌ها در بیروت بار دیگر تصور اتاق فرمان امریکایی و صهیونیستی بر این بود که این بار نه طی چهار هفته بلکه در کمتر از هفت روز امکان آن را دارد که طرح خلع سلاح و حذف حزب الله را با عنوان طرح «لیتانی پلاس» روی میز بگذارد. در این مرحله رژیم صهیونیستی تمامی امکاناتی را که از سال ۲۰۰۶ به این‌سو جمع‌آوری کرده بود، سوزاند تا مقاومت را زمین‌گیر کند. 
تصور رژیم صهیونیستی آن بود که حزب‌الله به دلیل از دست دادن عقبه فرماندهی رضوان و نیز شهادت رهبران عالی‌قدر خود تعادل روحی و سازمانی خود را از دست‌داده و ساختار آسیب‌دیده را نمی‌تواند بازسازی کند. امریکا نیز با باز کردن جبهه‌های متعدد و آشفته‌سازی منطقه به این خط ضریب می‌داد، اما در این مرحله مقاومت خونین و فرسایشی حزب‌الله مانع از فتنه‌سازی دوباره شده و طرفین وارد مرحله آتش‌بسی شدند که در آن دشمن حتی به‌اندازه جنگ ۳۳ روزه نیز کارت بازی به دست نیاورد. 
اما با شکل‌گیری آتش‌بس در لبنان و پیروزی مقاومت، یک طرح پیچیده علیه حزب‌الله روی میز امریکایی قرار گرفت. در این مرحله امریکا با تحلیل و پذیرش این پیش‌فرض که امکان حذف مقاومت وجود ندارد تلاش کرد با فشار روی کابینه نواف سلام آن را از شکل یک دولت مستقر خارج و تبدیل به یک شرکت چندمنظوره کند. در آن زمان خواسته کاخ سفید تشکیل دولتی بود که کارمندانش کاملاً گرایشات امریکایی داشته و وزرا حتی وابستگی حزبی به احزاب سنی و مسیحی نیز نداشته باشند. در این طرح سعی شد حتی مدیران میانی، قضایی و امنیتی نیز افرادی باشند که با خلع سلاح و حذف مقاومت همراهی کنند. امریکایی‌ها در آن زمان در داخل شهر بیروت شروع به تبلیغ این موضوع کرده بودند که بدون حزب‌الله و مقاومت زندگی مردم لبنان بهتر خواهد شد! این خط از سوی سفارت تبلیغ‌شده و حتی کار به‌جایی رسیده بود که بیمارستان کسروان بیروت را تجهیز کرده بودند تا این‌گونه وانمود کنند که با آمدن ترامپ رفاه اجتماعی در لبنان به عالی‌ترین سطح خود خواهد رسید. حتی تلاش‌ها برای حذف نبیه بری نیز آغاز شد تا یکی از آخرین لایه حمایتی مقاومت نیز از بین برود. 
حزب‌الله لبنان در این مرحله متوجه این موضوع شد که جنگ آینده نه یک تقابل نظامی بلکه مجموعه برخورد‌هایی با ماهیت اجتماعی و امنیتی است که مقاومت را نه بیرون بلکه از درون حذف کند. در این مرحله یک اقدام درخشان از جانب مقاومت باعث شد تا طوفان دومی شکل بگیرد که مردمی باشد. 
به عبارتی حزب‌الله با تکیه بر سرمایه اجتماعی خود اجازه نداد امریکایی‌ها طرح تبدیل بیروت به «کرانه دوم» را پیاده‌سازی کنند. این طوفان از ۲۶ ژانویه با هجوم مردم برای آزادسازی مناطق اشغالی آغاز شده که مقدمه‌ای بر تشییع بزرگ شهید سید حسن نصرالله نیز بود. این طوفان اجتماعی چند تقاطع ویژه نیز داشت، ازجمله طرح صهیونیست‌ها برای اشغال راهبردی جنوب لبنان را که از سال ۲۰۰۶ در آرزوی آن هستند، با شکست روبه‌رو کرد و در سویی دیگر خط قطع ارتباطی مقاومت را نیز شکست، پرواز رئیس مجلس به لبنان آخرین ورق در این بازی درخشان است. مقاومت این روز‌ها به‌گونه‌ای بازی کرد که دشمن با وجود چیدمان قابل‌توجه در سازوبرگ‌های امنیتی آچمز و مجبور به خروج از سنگر‌های خود شد، این طوفان البته در تهران نیز شواهدی دارد ازجمله رونمایی از کادر رهبری جدید حماس با رهبر انقلاب اسلامی که فراتر از یک دیدار باید تلقی شود، جایی که محمد اسماعیل درویش خط مقاومت اسلامی شهید هنیه را یک گام پیش آورده و آن را به امامت پیوند داد، بالا آمدن تابلوی امت و امامت فرازی مهم از طوفان اجتماعی منطقه در آینده است، روی این تابلو جمله‌ای زیبا از شهید نصرالله قابل‌رؤیت است که حتی اگر لازم باشد با گروه ارکستر موسیقی‌مان به شما حمله می‌کنیم.

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز یکشنبه‌ ۵ اسفند

غم حماسه‌ساز

مهدی فضائلی

همه ما در طول زندگی خود در کنار شادی‌ها و خوشی‌ها، غم‌ها و اندوه‌های متفاوتی را تجربه می‌کنیم. انسان‌ها در نسبت با غم، ممکن است سه نوع واکنش نشان بدهند؛ گروهی، غم و اندوه آنها را منفعل و حتی افسرده می‌سازد.

گروه دیگر، پس از مدتی، غم را فراموش کرده و به زندگی عادی خود ادامه می‌دهند و گروه سوم نه‌تنها غم و اندوه آنان را منفعل و افسرده نمی‌کند یا غم در آنها بی‌تاثیر نیست، بلکه تحرک و انگیزه‌شان برای تلاش بیشتر هم می‌شود!
هرکدام از این سه حالت، ازسویی به ویژگی‌های فرد غم‌دیده و اندوهگین برمی‌گردد و از سوی دیگر به عامل غم و اندوه. برخی غم‌ها در درون‌شان حماسه و شور نهفته است؛ لذا افراد مبتلابه این نوع غم نه‌تنها پس از سوگ، متوقف نمی‌شوند و از حرکت باز‌نمی‌ایستند بلکه انگیزه و اراده‌شان برای رسیدن به هدف و آرمان دوچندان می‌شود. اوج این غم حماسه‌آفرین را در قیام عاشورا می‌توان دید و تجربه کرد و ما این تجربه را داریم. پس از قیام عاشورا، غم هرکسی که عاشورایی‌تر و حسینی‌تر باشد نیز وامدار این حماسه از نهضت حسینی است. امروز غم حماسی دیگری را در تشییع یکی از عاشورایی‌ترین‌های زمانه ما یعنی تشییع پیکر مطهر مجاهد کبیر و عالم با‌فضیلت شهید سیدحسن نصرا... تجربه می‌کنیم. غم فراق سید مقاومت، غم سنگین و جانکاهی است، اما دعوت به نشستن و زانوی غم در بغل گرفتن نمی‌کند. اندوه ندیدن چهره نورانی ونشنیدن طنین صدای سیدحسن نصرا... که برای دوستانش امید وقوت قلب بود و برای دشمنانش موجب رعب و ناامیدی، غمبار است، اما افسردگی به‌دنبال ندارد. غم و اندوه این سلاله ائمه اطهار، غم و اندوهی پیش‌برنده و محرک است. البته شهادت‌ها همواره چنین‌اند، زیرا در آیه ۱۷۰ سوره مبارکه آل‌عمران آمده است: «فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ» «در‌حالی که خدا به آنچه از بخشش و احسان خود به آنان عطا کرده شادمانند و برای کسانی که از پی ایشانند و هنوز به آنان نپیوسته‌اند [و سرانجام به شرف شهادت نایل می‌شوند]شادی می‌کنند، که نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می‌شوند.» آری شهدا از احسان خداوند شادمانند و به پیروان خود بشارت می‌دهند که نه بیم و ترسی بر آنان است و نه غم و حزنی. به‌دلیل اوضاع خاص ضاحیه و مناطق جنوب لبنان در زمان شهادت سیدحسن نصرا... و سیدهاشم صفی‌الدین، فرصتی برای آزاد‌کردن بغض‌ها فراهم نبود و سرعت حوادث آن‌گونه بود که اندوه به پای آن نمی‌رسید! لذا مراسم تشییع سیدحسن نصرا... و سیدهاشم صفی‌الدین، آغاز حماسه‌های دیگر مردم لبنان به‌ویژه اهالی ضاحیه و حزب‌ا... خواهد بود. این تشییع به‌رغم کارشکنی‌های فراوان، یک‌بار دیگر سرمایه اجتماعی حزب‌ا... را نمایان خواهد کرد و عظمت جایگاه دبیرکل فقید حزب‌ا... لبنان را به جهانیان نشان خواهد داد. در این تشییع و همزمان با این تشییع در نقاط مختلف جهان، اشک و آه ارادتمندان دو سید مقاومت از اعماق جان‌ها آزاد خواهد شد و همراه با آن، تجدید عهدوپیمانی با آرمان‌های این دوشهید فریادزده خواهد شد. زنده‌بودن مقاومت و استحکام درونی آن، این‌بار در تشییع این دو شهید والامقام به‌ویژه سیدحسن نصرا... جلوه‌گر خواهد شد.
ان‌شاءا...

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز یکشنبه‌ ۵ اسفند

ملزومات کلان استراتژی

آرش رئیسی نژاد

به درستی گفته می‌شود که دولت‌ها دوست و دشمن دائم ندارند، تنها منافعی دائمی دارند. نزاع اما اینجا آغاز می‌گردد: کدامین منافع؟ بی‌تردید هر گروه می‌تواند منافعی به نام ملت و دولت خود متصوّر شود. در میانه‌ی گونه‌گونی و مهم‌تر از آن تضاد این منافع، برآمدنِ اجماع، میان نخبگان جامعه در تعریف ‌منافعِ ملی ناممکن خواهد بود.
تعریف و تشخیص منافع ملی اما بدون هر گونه خوانش از ‌خویشتنِ کشور امکان‌ناپذیر است. چرا که اگر هر کشوری خوانشی از خویشتنِ خویش نداشته باشد، نمی‌تواند جایگاه خود را در جهان، و ‌منافع ملی خود را تشخیص دهد. بدون تعریفی روشن و منسجم از منافعِ ملی، سخن گفتن از دوست و دشمن امری‌ست بیهوده.
پس، آبشخورِ کلانِ استراتژی را که سرنوشت یک کشور را دگرگون می‌سازد، باید در ارائه خوانشی منسجم از آن کشور دید. از این‌رو، بدون شناخت از ‌خویشتنِ ایران (Iran’s Self) نمی‌توان از ‌منافعِ ملّی و حتی توسعه و امنیت سخن به میان آورد!
سرچشمه‌ی چنین خوانشی از ‌خویشتنِ ایران را باید در تاریخ و جغرافیای آن جست. گرچه تئوری‌ها، تحلیلی عِلّی فراهم می‌کنند؛ با این حال، این تاریخ و جغرافیاست که ماده‌ی خامِ اندیشه را فراهم می‌سازند. از این‌رو، سخن گفتن از ‌کلان استراتژی، بدون شناخت کامل از تاریخ و جغرافیا تلاشی‌ست عبث و بیهوده!
اگر توماس هابز چهار سده پیش از این از ‌لویاتان سخن به میان آورد،‌ ایران‌زمین اما ‌سیمرغ کهنی است که دستیابی بدان – به خوانشی منسجم از خویشتنِ ایران – با تدقیق در تاریخ و جغرافیای ایران، امکان‌پذیر است؛ خوانشی که نشان می‌دهد ایران، ورای سیستم‌های حاکم، دارای ویژگی‌هایی‌ است دیرپا و ماندگار!
کوشش برای دستیابی به چنین خوانشی به ‌سیمرغ، اما تنها با تکیه بر یک اصلِ رهنما به سرانجام می‌رسد: “اصل ایران است و … ایرانیان!” اصلی که نشان می دهد هیچ کوششی والاتر از تلاش برای رفاه ایرانیان، شادی ایرانیان و عزّت ایرانیان نیست؛ ایرانی که همواره از خاکستر مرگ برخاسته است!
در این میان باید توجه داشت که آن‌گاه که رهبران دنباله‌رو ایده‌ی نابِ برآمده از دلِ تاریخ و جغرافیا – و نه سیاستِ روزمره – می گردند، کلان استراتژی زاده می‌شود. برآمدن کلان استراتژی سرآغاز طرح و پاسخ به پرسشِ «که هستیم ؟» و «به کجا باید برویم؟» است و همواره در تاریک‌ترین لحظه‌ یک ملت ظهور می‌کند!

روزنامه شرق

جامعه نمونه علوی و نهادهای مدنی

ناصر ذاکری
 

امیر مؤمنان (ع) در عهدنامه مالک اشتر با اشاره به جمله‌ای از  رسول خدا(ص) ‌جامعه‌ای را نمونه می‌داند که در آن افراد ضعیف بتوانند بدون لکنت زبان حق خود را از قوی‌ترین افراد جامعه پس بگیرند‌ و توصیه می‌کند حاکم در نشست‌های رودررو با مردم بدون حضور کارگزارانش به درددل‌ها گوش فرا بدهد، زیرا ممکن است مردم در حضور برخی کارگزاران جرئت شکایت از آنان را نداشته‌ باشند.

در کلام مولا می‌توان یک ارزش و یک روش را از هم بازشناخت: بازپس‌گیری حق افراد ضعیف یک ارزش است که هرگز با گذشت زمان کهنه نشده و رنگ نمی‌بازد، اما ملزم‌ساختن حاکمان به نشست‌های رودررو با مردم یک روش اجرائی است که در سال ۳۸ هجری و در شرایط خاص اجتماعی آن دوران روشی کارآمد و تأثیرگذار بود. درواقع امام (ع) این روش اجرائی را فقط به مخاطب خود و حاکمانی که در شرایط زمانی مشابه با او به قدرت می‌رسند، توصیه می‌فرماید‌ و در زمان حاضر و با تغییر شگرف شرایط اجتماعی در مقایسه با آن دوران، باید روشی متناسب با نیاز زمان برای استقرار آن ارزش ثابت جایگزین شود. امروز و در شرایطی که امکانات ارتباطی مدرن، زندگی اجتماعی بشر را به‌شدت متحول کرده‌ و از سوی دیگر با افزایش جمعیت و شکل‌گیری کلان‌شهرها، حاکمان هرگز نمی‌توانند به‌عنوان یک رویه جاری و مستمر رودرروی شهروندان نشسته و به درددل آنان گوش بسپارند، چگونه می‌توان به ساختن آن جامعه نمونه اندیشید؟

اولین پاسخی که به ذهن خطور می‌کند، این است که باید خردمندان جامعه دست به دست هم داده، مجموعه‌ای از قوانین را تدوین کنند و تمهیداتی برای دفاع از حقوق همه شهروندان بیندیشند. به‌این‌ترتیب ضعیف‌ترین عضو جامعه با تکیه بر این قوانین می‌تواند حق خود را از قوی‌ترین‌ها ‌پس بگیرد. اما دو مانع بزرگ بر سر راه هستند: نخست اینکه قدرتمندان برای حفظ اقتدار خود همواره تلاش می‌کنند با تسلط بر نهاد قانون‌گذاری مانع تصویب قوانینی بشوند که ممکن است در آینده برایشان اسباب دردسر شود. دوم اینکه حتی بعد از مرحله تصویب قوانین هم، آنان ممکن است به لطایف‌الحیل و مثلا با این بهانه که «در این برهه حساس زمانی اجرای این قانون به صلاح نیست!» مانع اجرای آن بشوند.

 

حال باید پرسید شهروندان چگونه می‌توانند در گام اول قوانین مدنظر خود را که حافظ حقوق ضعیف‌ترین افراد جامعه باشد، به تصویب برسانند و با کارشکنی قدرتمندان روبه‌رو نشوند و در گام دوم حاکمان قدرتمند را وادار به اجرای بدون تنازل این قوانین بکنند؟ پاسخ را در کوتاه‌ترین بیان، باید در شکل‌گیری نهادهای مدنی قدرتمند و فعالیت سازمان‌های مردم‌نهاد جست. ناگفته پیداست که تلاش فردی شهروندان برای تصویب و اجرای قوانین راه به جایی نمی‌برد. اما سازمان‌های مردم‌نهاد (سمن‌ها) می‌توانند به‌ صورت تخصصی از حقوق شهروندان دفاع کرده و به‌عنوان نمایندگان مردم با رصد فعالیت نهادهای حکومتی هرگونه انحراف از مسیر عدالت و دور‌شدن از آرمان حرکت به سمت جامعه نمونه را شناسایی و با آن مقابله بکنند.

سمن‌ها می‌توانند فعالیت کانون‌های قدرت و قدرتمندان جامعه را در مسیر مخالفت با تصویب قوانین کارآمد حامی اقشار ضعیف جامعه شناسایی کرده و با افشای این فعالیت‌ها از حقوق اقشار محروم دفاع کنند. آنها همچنین می‌توانند بر اجرای دقیق قوانینی که با هدف حمایت از شهروندان ضعیف تدوین و تصویب شده، پای فشرده و حکومت‌ها را وادار به اجرای قوانین بکنند. نبود سازمان‌های مردمی قدرتمند در جامعه امروز ایران موجب شده در حوزه‌های متعدد اقتصادی و اجتماعی فاصله چشمگیری با شرایط جامعه مطلوب علوی که ذکر آن گذشت، داشته‌ باشیم. یک نمونه بارز نبود تناسب، رشد دستمزدها با نرخ تورم است. از ابتدای سال ۵۸ تاکنون شاخص عمومی قیمت‌ها تقریبا ۱۰ هزار برابر شده‌ است. درحالی‌که نرخ حداقل دستمزد فقط چهارهزارو ۲۰۰ برابر افزایش یافته و البته افزایش متوسط دستمزد حتی کمتر از این مقدار است. 

این به معنی کاهش جدی قدرت خرید حقوق‌بگیران است. نکته تأمل‌برانگیز این است که سندیکاها و اتحادیه‌های قدرتمندی هم برای دفاع از منافع حقوق‌بگیران شکل نگرفته‌ است. در چنین فضایی اندیشیدن به این آرزو که ضعیف‌ترین فرد جامعه رودرروی قوی‌ترین فرد عرض اندام کرده و حق خود را مطالبه کند، یک طنز تلخ بیش نیست. متأسفانه مسئولان کشور توجهی به اهمیت شکل‌گیری نهادهای مردمی و نقش ارزشمند آنها در مسیر تحقق جامعه نمونه علوی ندارند، و گاه با نگاه امنیتی این نهادها را مزاحم و دردسرساز پنداشته و تحمل‌شان نمی‌کنند. متولیان امر مدام از نام و مرام مولای متقیان دم می‌زنند، اما حاضر نیستند دقایقی به این نکته مهم بیندیشند که اگر جامعه نمونه را همانی می‌دانند که مولای متقیان معرفی کرده‌اند، لازمه رسیدن به آن، حضور نهادهای مردمی در جامعه و افزایش حوزه نفوذ و اقتدار آنهاست و برای این کار باید از این نهادها حمایت کرده و از مانع‌تراشی بر سر راه تشکیل و نقش‌آفرینی‌ آنها دست بردارند.

روزنامه خراسان

۵ درس مهم جنگ اوکراین 

مصطفی نجفی

مذاکرات آمریکا و روسیه بر سر اوکراین آغاز شد و این دو قدرت بزرگ جهانی بدون حضور نماینده ای از اوکراین یا حتی اروپا، می‌خواهند به جنگ خاتمه دهند. در این میان، حملات تند و عجیب ترامپ به زلنسکی و خطاب قرار دادن او به عنوان یک «دیکتاتوری» که باید برود، برای بسیاری شگفت انگیز بود. رهبران اروپایی نیز در شوک بزرگی فرورفته اند و به نظر می‌آید در یک سردرگمی راهبردی بزرگ گرفتار شده اند. تصمیم آمریکای ترامپ برای عبور از زلنسکی و قربانی کردن اوکراین، نقطه عطفی در سیاست بین الملل در دهه سوم قرن ۲۱ است که درس های بزرگی برای رهبران، سیاستمداران و مردم جهان دارد.
درس اول: تبدیل به منطقه حائل(buffer zone )  درگیری میان قدرت های بزرگ نشوید!
 این مهم ترین درس جنگ اوکراین است. در نظام بین الملل، کشورهای زیادی وجود داشته اند که تبدیل به منطقه حائل میان قدرت های بزرگ شده اند و سرنوشت آن ها چیزی جز اشغال، از دست رفتن تمامیت ارضی، وجه المصالحه شدن و نقض استقلال نبوده است.در خور ذکر است، دولت‌های حائل از نظر تاریخی بسیار بیشتر از سایرین دچار «مرگ دولتی» شده‌اند.  قبل از سال ۲۰۱۴ اوکراین به‌عنوان «منطقه رقابت» عمل می‌کرد که در آن روسیه و ناتو برای نفوذ از طریق نیابت‌های محلی‌شان با شرایط نسبتاً مساوی، بدون تسلط قاطع بر این قلمرو، رقابت می‌کردند.
انقلاب ۲۰۱۴ اوکراین را به سمت غرب متمایل کرد. با این حال، تهاجم روسیه به کریمه و الحاق آن به کریمه و حمایت آن از جدایی طلبان مسلح در دونباس بود که هژمونی روسیه را در شرق اوکراین ایجاد کرد و بقیه کشور را به اردوگاه طرفدار غرب سوق داد و به تدریج با ادراک تهدید حاد روس ها، اوکراین به منطقه حائل درگیری میان روسیه و ناتو تبدیل شد.  در مدل ژئوپلیتیک اروپا و ناتو، درگیری با اوکراین، روسیه را مجبور می‌کند تا اهداف تهاجمی خود در اروپا را متوقف کند و با الحاق بخش دیگری از خاک اوکراین، روس‌ها برای مدتی متوقف می‌شوند. هنگام در نظر گرفتن نقش حائل در آینده رقابت ناتو و روسیه، باید به خاطر داشت که خود حائل - در این مورد، اوکراین - دارای درجه بالایی از عاملیت است.  اوکراین به عنوان یک کشور به وضعیت منطقه حائل باز گشت. جنگ به اوکراین نشان داده است که نمی تواند به تضمین های امنیتی روسیه و همچنین وعده های ناتو و آمریکا اعتماد کند.  ایران جنگ اول و دوم جهانی نیز همین سرنوشت را داشت. تبدیل به منطقه حائل قدرت ها در دو جنگ جهانی اول و دوم شد و در نهایت اشغال شد.تبدیل شدن به منطقه حائل درگیری میان قدرت های بزرگ هم می‌تواند ناشی از جبر ژئوپلیتیک باشد و هم تصمیمات استراتژیک آن کشور. وقتی جبر ژئوپلیتیک مطرح است، تصمیمات استراتژیک درست می‌تواند تبعات جبر ژئوپلیتیک را برای یک کشور کاهش دهد. اما اوکراین تصمیمات استراتژیک غلطی را در یک ژئوپلیتیک آشوبناک و جبرگرایانه اتخاذ کرد.
درس دوم: هیچ جایی برای کشورهای شکست خورده در اتحادها وجود ندارد
 اوکراین پیش از یورش روسیه، یک کشور تکه تکه شده، با اقتصاد در حال فروپاشی، یک دولت فاسد و با یک سیاست خارجی مبهم بوده است. بزرگ‌ترین پیشرفت در سیاست خارجی آن کسب وضعیت «بدون ویزا» بود که به شهروندان اوکراینی این فرصت را می‌دهد تا بدون نیاز به درخواست ویزای ورود، به دنبال مشاغل غیرقانونی در کشورهای مرفه اروپایی بگردند.  با این حال، تمام کمک‌هایی که اوکراین از ایالات متحده و اروپا دریافت کرد، به آن کمک نکرد تا کریمه را بازگرداند یا بر شهروندان خود در دونباس پیروز شود.  علاوه بر این، بروکسل و واشنگتن در مورد توانایی دفاعی این کشور همواره تردید داشته اند. واقعیت این است که از بین همه کشورهای پس از فروپاشی شوروی، ناتو به اندازه کافی هوشمند بود که فقط جمهوری‌های بالتیک شوروی سابق را بپذیرد که ۲ درصد از تولید ناخالص داخلی خود را صرف دفاع کردند. این در حالی است که با هزینه‌های دفاعی رسمی اوکراین که حداقل ۵.۹۳ درصد تولید ناخالص داخلی (۲۰۲۱) است، این کشور باید یک قدرت نظامی قدرتمند باشد. با این حال، تدارکات نظامی مدت‌ها به منبعی برای کسب درآمد آسان برای نخبگان سیاسی کشور تبدیل شده بود و تغییر تیم‌های ریاست‌جمهوری تغییری در این مورد ایجاد نکرد. کما اینکه اوکراین در دوره جنگ همچنان تمام کمک های خارجی قابل تصور را دریافت کرده است، اما پیش از ورود این کمک ها به خط مقدم جنگ، دود و ناپدید شده است. فساد ارتش اوکراین و سیاستمداران، این کشور را به شکل فزاینده ای ضعیف کرد. چنین کشوری با این حجم از کمک، نتوانست روی پای خود بایستد و همواره در وضعیت ضعیفی قرار داشته است. بنابراین، چنین کشور شکست خورده ای، جایی در اتحادهای بزرگ مانند ناتو نخواهد داشت و درِ ناتو را می‌زند اما در به روی آن باز نمی شود!
درس سوم: به استقبال رقابت میان قدرت‌های بزرگ نروید!
 زلنسکی و دولتش پیش و پس از جنگ، با درک کامل این که نه ناتو و نه اتحادیه اروپا مشتاق نیستند اوکراین را به این زودی‌ها بپذیرند، شروع به تصویر کردن اوکراین به‌عنوان «سپر اروپا» کردند. این ترفند تبلیغاتی که برای مصرف خارجی و داخلی در نظر گرفته شده است، ممکن است برای مدتی برای برخی از کشورهای اتحادیه اروپا که از تصویر واقعی یا خیالی تانک‌های پوتین در بزرگراه‌های اروپا هراس داشته اند، کارساز باشد و مبتنی بر آن، راست‌گرایان اوکراینی نیز از آن استفاده کرده اند تا به نقش خود به عنوان «مدافع اروپایی‌ها» در برابر «تهاجم روسی» افتخار کنند؛ اما نتیجه آن چه بوده است؟ نتیجه آن چیزی جز خشم روسیه پوتین و تهاجم به اوکراین بود؟  نتیجه آن چیزی جز بسته ماندن درِ ناتو بر روی اوکراین بود؟ نتیجه آن چیزی جز این بوده که ترامپ به زلنسکی می‌گوید تو عامل جنگ بوده ای و باید بروی؟ شاید وقتی زلنسکی و راست گرایان افراطی اوکراین به رقابت میان قدرت های بزرگ می‌دمیدند تا از آن بهره برداری کنند، تصور این روزها را نمی کردند. زلنسکی تصور نمی کرد آمریکای ترامپ او را عامل جنگ، دیکتاتور و فاسد بنامد و از جدا شدن مناطق اشغالی و الحاق آن ها به روسیه حمایت کند!
درس چهارم: خودیاری را فراموش نکنید! 
یک اصل نظم دهنده مهم در سیاست بین الملل وجود دارد و آن هم آنارشی است. در چنین وضعیتی، بر اساس اصل خودیاری دولت ها خیلی زود در می‌یابند که بهترین شیوه برای تضمین بقا این است که قدرتمندترین دولت در این نظام باشند. در نتیجه، هر دولت برای حفظ منافع و امنیت  خویش و اجرای قراردادها و استقرار نظم، نهایتا به خود وابسته است. این درحالی است که اوکراین، بیش از آن که بنیان های قدرت ملی خود را تقویت کند، به دنبال اتکای استراتژیک به ناتو و اتحاد با آن بود.این بدان معنا نیست که لزوما می‌توانست با افزایش قدرت ملی‌ مانع از تهاجم روسیه شود، اما می‌توانست ادراک تهدید را نزد روسیه به دلیل تلاش برای نزدیکی به ناتو کاهش دهد و در عوض بیشتر به خود متکی باشد.
درس پنجم: نیات و مقاصد قدرت های بزرگ تغییر می‌کند! 
درس مهم دیگر این است که بدانیم نیات دولت ها به‌ویژه قدرت های بزرگ، به سرعت تغییر می‌کند. بنابراین یک قدرت ممکن است امروز خیرخواهانه رفتار کند و روز دیگر خصمانه. اطمینان نداشتن درباره نیات دولت ها غیر قابل اجتناب است و این یعنی این که هیچ گاه نمی توان مطمئن بود که یک قدرت بزرگ به تعهدات قبلی خود پایبند بماند. همچنین وقتی پای معامله و توافق میان قدرت های بزرگ به میان آید، نیات به راحتی تغییر می‌یابند و منافع دولت های کوچک قربانی بازی بزرگ تری می‌شود. اوکراین اکنون قربانی همین تغییر نیات و مقاصد شده است.

روزنامه رسالت

حماسه‌سازان همیشه جاوید

محمدكاظم انبارلویی
۷۹ شخصیت برجسته جهانی به همراه میلیون‌ها تن از ۵ قاره جهان به بیروت آمده‌اند تا در تشییع دو ابرمرد تاریخ معاصر یعنی شهید سیدحسن‌نصرالله و شهید سید هاشم صفی‌الدین که پنجه در پنجه تبهکاران صهیونیست و اراذل‌واوباش ناتو انداخته‌اند شرکت کنند.
اگر امام خمینی (ره) امروز زنده بود در تعظیم و تکریم این دو روحانی جلیل‌القدر چه می‌گفت؟
امام خمینی (ره) درست ۱۳۳ روز قبل از عروج ملکوتی از این عالم خاکی، دست‌به‌قلم برد ۲۰ صفحه در اندازه  ۶ هزار و ۸۰۰ کلمه بیانیه‌ای صادر کرد که بعدها مشهور به منشور روحانیت شد . امام در آغاز همین بیانیه تاریخی در ترسیم روحانیت مجاهد، متعهد و مسئول عباراتی را استخدام کردند که مصداق اتم و اکمل آن می‌توان دو روحانی جلیل‌القدر سیدحسن نصرالله و سید هاشم صفی‌الدین دانست.
- درود بر حاملان امانت وحی و رسالت، پاسداران شهیدی که ارکان عظمت افتخار انقلاب اسلامی را بر دوش تعهد سرخ و خونین خویش حمل نمودند.
- صلوات و سلام خدا و رسول بر ارواح شهیدان خصوصا شهدای عزیز روحانیت 
- سلام بر حماسه‌سازان همیشه جاوید روحانیت که رساله علمیه و عملیه خود را به دم شهادت و مرکّب خون نوشته‌اند.
- افتخار و آفرین بر شهدای حوزه روحانیت که در هنگامه نبرد رشته تعلقات درس و بحث مدرسه را بریدند و عقال تمنیات دنیا را از پای حقیقت علم برگرفتند.
- سلام برآنانکه تا کشف حقیقت تفقه به پیش تاختند و بر قوم و ملت خود مُنذران صادقی شدند که بند بند حدیث صداقتشان را قطرات خون خود و قطعات پاره پاره پیکرشان گواهی کرده است.
- سلام بر سبک‌بالانی که به مهمانی عرشیان رفتند و در مجمع ملکوتیان شعر حضور سرودند.
- و ... (صحیفه نور ۳/۱۲/۶۷ جلد ۲۱)
امام (ره) موقعی که این خطوط نورانی را می‌نگاشت نمی‌دانست ۳۶ سال بعد ابرمردی از حوزه و جهان تشیع در مصاف با کفر، استکبار و استبداد جهانی با فرود ۸۰ تن بمب سنگرشکن در لبنان به شهادت می‌رسد.
ابرمردی كه صهیونیست‌ها را با خفت‌وخواری سال ۲۰۰۶ از لبنان بیرون كرد و در نبرد طوفان‌الاقصی چون كوه پشتیبان رزمندگان حماس در فلسطین اشغالی بود.
امام موقعی كه این خطوط عرشی را به نگارش درآورد نمی‌دانست در سپهر سیاست جهان، عالمی ظهور خواهد كرد كه رساله علمیه و عملیه خود را با خون می‌نویسد و این‌گونه حماسه‌ساز جاوید روحانیت می‌شود.
فراموش نكنیم فقط در جنگ تحمیلی نزدیك به ۴ هزار روحانی شهید شدند كه در میان آن‌ها ۳۰ شهید مجتهد مسلم بودند فقط در عملیات كربلای پنج ۵۶۷ روحانی به شهادت رسیدند.
امام در بیانیه تاریخی منشور روحانیت یك دفاع حقوقی از تاریخ مبارزات روحانیت اصیل علیه ظلم و ستم می‌فرماید و در عین حال از روحانیتی كه با ظلم و تباهی و تبهكاری می‌سازد روحانیتی كه اسیر نفوذ و جنگ شناختی دشمن است می‌نالد و مردم را از مقدسین روحانی‌نما  انذار می‌دهد.
امام در این بیانیه تصریح می‌كنند جنگ ما جنگ حق و باطل است، جنگ فقر و غنا است. جنگ ما جنگ ایمان و رذالت است ما بر اساس تكلیف می‌جنگیم.
شهید سیدحسن نصرالله و سید هاشم صفی‌الدین و یاران حزب‌الله و همراهان آن‌ها در جبهه مقاومت پس از امام (ره) به هدایت امام خامنه‌ای عملا این مفاهیم از جنگ را نمایندگی می‌كردند. امام (ره) در همین پیام صریحا هشدار دادند : «اگر روحانیون طرفدار اسلام ناب و انقلاب دیر بجنبند ابرقدرت‌ها و نوكرانشان مسائل را به نفع خود خاتمه می‌دهند.» ای‌کاش امام زنده بود و می‌دید كه هوشیاری روحانیت آن‌قدر بود و خود را تجهیز كرد كه در نبرد اخیر طوفان‌الاقصی با موشك‌های بالستیك و پهپادهای رادار گریز بر سر صهیونیست‌های خون‌خوار و تروریست فرود آمدند و ‌آن‌ها را عقب نشاندند و شكست را بر آن‌ها تحمیل و پیروزی بزرگی رقم زدند.
تشییع شهدای روحانیت در لبنان بهانه خوبی است تا یك بار دیگر بر روی كلمه به كلمه منشور روحانیت تمركز كنیم و معلوم كنیم ، كجا بودیم؟ الآن كجا هستیم؟ فردا به كجا خواهیم رفت؟ امام در پایان بیانیه منشور روحانیت سه دعا می‌كنند كه باید با صدای بلند آمین گفت.
- خداوندا توان علما و روحانیت را در خدمت به دین خود افزون فرما
- خداوندا سنگرهای پاسداری از فقاهت و اسلام ناب را تا ابد پابرجا بدار
- خداوندا شهدای روحانیت و حوزه‌ها را از نعم بیكران و رزق حضور خویش بهره‌مند بفرما
اکنون‌که این كلمات را می‌نویسم تصاویر تشییع میلیونی شهید سیدحسن نصرالله، این سرود را زمزمه می‌كنم:
می‌گذرد كاروان،
بوی گل ارغوان قافله‌سالار آن
در غم این عاشقان
چشم فلك خون فشان
داغ جدایی به دل
آتش حسرت به جان
خورشیدی تابیدی ای شهید
در دل‌ها جاویدی ای شهید
می‌گرید در سوگت آسمان
روزنامه وطن امروز
 
مروری بر بیانات رهبر انقلاب در دیدار وزیر و معاونان وزارت اطلاعات
ایمان و عمل؛ ۲ بال پیشرفت

مرتضی علیزاده

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در بیانات اخیرشان در دیدار وزیر و معاونان وزارت اطلاعات تاکید کردند توکل به خدا، همراه با برنامه‌ریزی دقیق و پیگیری مستمر، می‌تواند راه‌حل عبور از بحران‌ها باشد. این تذکر نه تنها یک توصیه دینی، بلکه یک استراتژی عملی در شرایط امروز کشور است. توکل در ادبیات دینی ما مفهومی عمیق دارد و وقتی با تلاش‌های انسانی ترکیب می‌شود، می‌تواند در حل مشکلات بزرگ و پیچیده‌ای که کشور با آنها مواجه است، بسیار موثر باشد اما پرسش اینجاست که چطور می‌توان از این اصل در حکمرانی بهره برد؟
کشور ما در شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی پیچیده‌ای قرار دارد. بحران‌ها و چالش‌های اقتصادی که مدت‌هاست در کشور استمرار دارد، می‌تواند نوعی احساس ناامیدی و ترس را در میان مسؤولان و مردم گسترش دهد. در این شرایط، توکل به خدا می‌تواند به ‌عنوان یک نیروی معنوی و انگیزشی عمل کند که به فرد قدرت می‌دهد از ترس‌ها و موانع فراتر رود. توکل به خدا در حقیقت نوعی باور به قدرتی فراتر از خود است؛ اینکه حتی وقتی همه چیز به نظر دشوار می‌آید، با ایمان و اعتماد به اراده الهی می‌توان حرکت کرد و هر بحرانی را پشت سر گذاشت.
برای مسؤولان، این توکل می‌تواند یک راهنمای عملی باشد. وقتی در مواجهه با تصمیمات سخت قرار می‌گیرند، با اعتماد به خدا، راحت‌تر و با آرامش بیشتر می‌توانند مسیر خود را پیدا کنند. اینکه بدانند در کنار تدابیر انسانی‌، قدرتی بزرگ‌تر از آنها نیز وجود دارد، به آنان کمک می‌کند اعتماد به نفس خود را حفظ کرده و از هرگونه ترس از شکست فاصله بگیرند. در واقع، توکل به خدا در اینجا تنها یک عامل معنوی نیست، بلکه همان‌طور که در بسیاری از کشورهای موفق مشاهده می‌کنیم، ایمان و پشتکار در کنار هم می‌توانند پایه‌گذار پیشرفت و تحول باشند.
* پیگیری مستمر؛ از تئوری تا عمل
یکی از مسائل مهمی که آیت‌الله خامنه‌ای بر آن تأکید کردند، پیگیری مستمر و عمل به تدابیر اتخاذشده در کنار توکل به خداست. این نکته‌ای اساسی در مواجهه با بحران‌هاست. توکل به خدا باید در کنار تلاش‌های واقعی و پیگیرانه قرار گیرد. بدون پیگیری مداوم و تلاش‌های مستمر، هیچ تصمیم و برنامه‌ای نمی‌تواند به نتیجه مطلوب برسد. گاهی پیش می‌آید برخی مسؤولان به دلیل موانع موجود در مسیر عمل، دچار تردید می‌شوند و از پیشروی بازمی‌مانند. اینجاست که تأکید بر پیگیری مستمر اهمیت می‌یابد. همان‌طور که در کشورهای موفق مشاهده می‌کنیم، در شرایط سخت اقتصادی و اجتماعی، هیچ راهی جز پیگیری دقیق و مستمر وجود ندارد. توکل به خدا در این میان به ‌عنوان یک نیروی حمایتی عمل می‌کند که به مسؤولان و مردم انگیزه می‌دهد در برابر مشکلات، از تلاش‌های خود دست نکشند. اگر ایمان و توکل در کنار تدابیر صحیح و پیگیری مداوم قرار گیرد، می‌توان به نتایج مثبت و موثر دست یافت. این مسیر نه تنها به مسؤولان کمک می‌کند به طرح‌ها و برنامه‌ها وفادار بمانند، بلکه به مردم نیز این اطمینان را می‌دهد که مسؤولان در حال انجام تمام تلاش خود هستند.
* اعتماد عمومی؛ پایه‌گذار حرکت‌های بزرگ
یکی دیگر از ابعاد مهم توکل به خدا، تأثیر آن بر ایجاد اعتماد عمومی است. در شرایط بحرانی، یکی از مهم‌ترین نیازها، جلب اعتماد مردم است. زمانی که مردم احساس کنند مسؤولان با توکل به خدا و در کنار تلاش‌های بی‌وقفه خود در حال مواجهه با مشکلات هستند، اعتمادشان به نظام حکمرانی تقویت می‌شود. در این مسیر، مردم انتظار دارند مسؤولان هم بر اساس برنامه‌ریزی‌های حساب‌شده و دقیق عمل کنند و هم با ایمان و پشتکار به دنبال حل مشکلات باشند.
اعتماد عمومی به عنوان یکی از ارکان اصلی در شرایط پیچیده کشور، نقشی حیاتی در برون‌رفت از مشکلات ایفا می‌کند. مردم هنگامی که ببینند مسؤولان در لحظات دشوار نه تنها به تدابیر علمی و اقتصادی، بلکه به نیروی الهی و ایمان خود تکیه دارند، انگیزه بیشتری برای مشارکت در فرآیند حل مشکلات پیدا می‌کنند. در نتیجه، توکل به خدا می‌تواند به یک عامل موثر در افزایش همبستگی اجتماعی و تقویت روحیه همیاری در میان مردم تبدیل شود.
* توکل به خدا و توسعه پایدار؛ نیروی معنوی در کنار تدابیر علمی
در نهایت، توکل به خدا در کنار برنامه‌ریزی دقیق و علمی می‌تواند به توسعه پایدار کشور کمک کند. بسیاری از مشکلات اقتصادی و اجتماعی کشور، زمانی حل می‌شود که مسؤولان به نیروی الهی اعتماد داشته و در کنار آن، از تدابیر علمی و عملی برای حل مسائل استفاده کنند. 
توکل به خدا به معنای کنار گذاشتن علم و دانش نیست، بلکه این ایمان به خداست که در کنار تلاش‌های علمی و برنامه‌ریزی‌های منطقی راهگشای مسائل می‌شود.
جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام حکمرانی دینی برای رسیدن به توسعه پایدار، نیاز به یک هم‌افزایی میان اقدامات علمی و معنوی دارد. در این مسیر، توکل به خدا باید به ‌عنوان یک محرک معنوی عمل کند تا مسؤولان همواره از ناتوانی و یأس فاصله بگیرند و در عین حال به انجام وظایف خود ادامه دهند. به عبارت دیگر، توکل به خدا به معنای کنار گذاشتن عقل و تدبیر نیست، بلکه باید در کنار آن قرار گیرد تا روند تصمیم‌گیری‌ها و اقدامات به ‌صورت هماهنگ و هدفمند پیش برود.
این دیدگاه نسبت به توکل در کنار پیگیری مستمر، می‌تواند کشور را از شرایط پیچیده فعلی عبور دهد و در نهایت به توسعه‌ای پایدار و پیشرفته منتهی شود. در شرایط کنونی، زمانی که مشکلات اقتصادی و اجتماعی بسیاری از مردم را درگیر کرده، این پیام که «با ایمان و تلاش می‌توان به پیش رفت» می‌تواند انگیزه‌ای برای همه باشد تا رو به جلو حرکت کنند.

منبع: بصیرت

ارسال نظرات