29 آذر 1403 - 10:03

یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۳

رُنسانس «تکفیری‌ها» از سر بُریدن تا لیبرال‌نمایی، آشفته‌بازار سهم‌خواهی و چانه‌زنی در سوریه، ۱۰ راهکار مقابله با توطئه غرب؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.
کد خبر : 18113

تبیین:

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز پنجشنبه ۲۹ آذر

رُنسانس «تکفیری‌ها» از سر بُریدن تا لیبرال‌نمایی

جعفر بلوری

یکم- «پروژه داعش» برای غرب و ترکیه یک «تجربه ناموفق» و «شکست خورده» است؛ یک گروه تروریستیِ وحشی، با خشونتِ عریان و در نهایتِ تحجر که با استفاده از تکنیک «ایجاد وحشت» می‌توانست به راحتی پیشروی کرده، شهرها و روستاها را یکی پس از دیگری تصرف کند. هدف اصلی از راه‌اندازی آن نیز، ریشه‌کنیِ «مقاومت» یا لااقل تضعیف آن بود. سوریه، عراق و کمی هم لبنان محل پیاده‌سازی این پروژه تعریف شده بود اما، بنا به دلایل متعدد از جمله حضور فعال همین مقاومت مردمی و نیروهای مسلح این کشورها، این پروژه سنگین، شکست سنگینی خورد. به دلیل همان خشونت عریان و اصرار به دیده شدن جنایات، می‌توان با قطعیت گفت داعش برای ماندن نیامده بود. داعش صرفا «جاده صاف کنِ» صاحبان این پروژه بود. از آنجایی که فلسفه وجودیِ «مقاومت»، ریشه‌کن کردن رژیم صهیونیستی است، باز می‌توان با قطعیت گفت، هدف از راه‌اندازی داعش، «نجات اسرائیل» و «به حاشیه امن بردن» این رژیم بود.
دوم- پروژه داعش شکست خورد ولی هرگز «رها» نشد. بنا به دلایل متعدد می‌توان مدعی شد تحولات این روزهای سوریه و ماجرای «تحریرالشام»، ادامه تحولات سال‌های پس از 2011 سوریه و ماجرای «داعش» است. هم، صاحبان دو پروژه یکی هستند هم آغاز تحولات هر دو، از سوریه است. هم این که، هر دو به شدت در راستای منافع رژیم صهیونیستی یعنی تضعیف محور بزرگ مقاومت تعریف شده و فعالند. از آنجایی که نا آرامی‌های سال 2011 سوریه خیلی زود به عراق و لبنان کشیده شد، می‌توان پیش‌بینی کرد، برای عراق و لبنان نیز خواب‌هایی دیده‌اند. و باز، از آنجایی که راس این «محور بزرگ مقاومت» ایران عزیز است، باز می‌توان پیش‌بینی کرد، هدف نهائی تمام این پروژه‌های شیطانی نیز، ایران عزیز است. با این تفاوت که این بار علنا این هدف را بیان می‌کنند. تجزیه کشورهای عضو مقاومت، یکی دیگر از اهداف تعریف شده برای پروژه داعش بود که این بار نیز خیلی عریان و واضح دنبال می‌شود. اگرچه، همین حالا نیز می‌توان گفت سوریه تجزیه شده است. شما بفرمایید اکنون چند کشور وارد این سرزمین شده‌اند؟ کدام یک از این کشورهای اشغالگر گفته‌اند، قصد دارند از سوریه خارج شوند؟! اردوغان مگر با تلویح نزدیک به تصریح نگفت، علاوه‌بر شهرها و استان‌های مختلف، دمشق را هم می‌خواهد....؟!
سوم- وقتی بر تنِ یک تروریست تکفیری کت و شلوار می‌پوشانند- و بر خلاف قبل- با چهره و محاسن مرتب شده جلوی دوربین‌های تلویزیونی می‌آورند، وقتی راسِ این گروه تروریستی و تکفیری، ناگهان دست از تکفیر کردن مردم بر می‌دارد و ادبیاتش، رنگ و بوی فلاسفه غرب و «وضع طبیعیِ جان لاک» می‌گیرد، یعنی، صاحبان این پروژه، از پروژه داعش و شکست سنگین آن، درس گرفته‌اند و با تغییراتی در ظاهر، دوباره در حال تست زدن همان پروژه هستند. به این جملات دقت کنید: «ما باید ذهنیت دولت را داشته باشیم، نه ذهنیت اپوزیسیون سوریه را. سوریه باید متحد بماند و باید یک قرارداد اجتماعی بین دولت و همه طایفه‌ها وجود داشته باشد تا عدالت اجتماعی را تضمین کند. آنچه برای ما اهمیت دارد این است که هیچ سهمیه‌ای وجود نداشته باشد که منجر به جدایی شود.» به اعتقاد شما، این جملات به اظهارات کسی می‌ماند که تا همین 10 الی 12 سال پیش، به سر بُریدن مباهات می‌کرد؟! به اظهارات یک داعشی چطور؟! اینها، آخرین جملات جولانی پس از تسلط بر سوریه است، که رئیس سازمان «میتِ» ترکیه نوشته و جلوی او گذاشته است! خبرهای دقیقی هست که ترکیه- با کمک و هماهنگی آمریکا و رژیم صهیونیستی-پیش از ایجاد این تغییرات ظاهری و تهیه این متن‌ها، چند اقدام مهم دیگر انجام داده‌اند. از جمله مهم‌ترین این اقدامات، نفوذ در بدنه ارتش و برخی دیگر از مراکز حساس سوریه، نهایت بهره‌برداری از اشتباهات بشار اسد، وضع سنگین‌ترین تحریم‌های اقتصادی و غیر اقتصادی -معروف به سزار- برای سست کردن مردم و مقاومت سوریه و....است. آنها این بار پوستین میش بر تن گرگ (داعش) کرده‌اند!
چهارم- واقعیت این است که، رفتن در نقشِ آدم‌های «مدرن» و اَدای «دموکرات روشنفکر» درآوردن، به تروریست‌های تکفیری نمی‌آید. آنها شاید چند صباحی با هدف جلوگیری از تحریک شدن کشورهای همسایه و مردمانِ کشور قربانی، بتوانند، «اَدای تغییر» درآورند، یا با گسیل داشتن پی‌در‌پی هیئت‌های دیپلماتیک از اروپا و غیر اروپا و اعلام این که «قصد داریم تحریرالشام را از لیست گروه‌های تروریستی خارج کنیم» سعی در سفیدشویی تکفیری‌ها کنند، اما از آنجایی که ناف چنین گروه‌هایی را با «تکفیر» و «سر بریدن» و «وحشیگری» بریده‌اند، بدنه این گروهِ به شدت ایدوئولوگِ متشکل از 37 گروه تروریستی، دیر یا زود علیه راس آن خواهد شورید. به عبارت دیگر، حتی با تکنیک‌های قدرتمند و مؤثر رسانه‌ای هم نمی‌شود، چنین موجودات ترسناکی را برای مدت زیادی برای مردم «بزک کرده» نگه داشت. فقط خدا می‌داند این موجودات عصر حجری، برای ماندن در این «نقش تازه» و «سفید شده»، چه فشاری را تحمل می‌کنند. منتظر یک انفجار و هرج و مرج در سوریه باشید! این بار دیگر سردار سلیمانی نیست که، امثال ترکیه را از شر چنین حرامی‌هایی نجات دهد!
پنجم- یکی از خطرناک‌ترین و پیچیده‌ترین مسائل موجود در پروژه «تحریرالشام»- که از دل همین سفیدشویی‌ها می‌تواند خارج ‌شود- تلقین این دروغ بزرگ به «مردم منطقه» است که، با تجاوزهای شبیه به آنچه در سوریه رخ داد، و در صورتی که مردم مقابل این تجاوزات، مقاومت نکنند-مانند آنچه در سوریه شاهد بودیم- هیچ اتفاق بدی نخواهد افتاد. این تلقین، چگونه صورت می‌گیرد؟! به این خبرها دقت کنید: «فرودگاه دمشق کار خود را از سر گرفت. هیئت‌های دیپلماتیک از اروپا و آسیا یکی پس از دیگری، وارد دمشق می‌شوند. جولانی گفت همه گروه‌های مسلح خلع سلاح می‌شوند و مردم سوریه مستحق زندگی بهترند. آلمان برای بازسازی سوریه اعلام آمادگی کرد. آمریکا اعلام کرد، در صورتی که جولانی چنین و چنان کند، نامش از لیست گروه‌های تروریستی خارج می‌شود و ممکن است تحریم‌های این کشور هم برداشته شود و....» روزانه ده‌ها یا شاید حتی صدها خبراین چنینی مخابره می‌شود. خروجی تمام این اخبار این است که، با رفتن بشار اسد، اوضاع سوریه رو به بهبودی می‌رود! این طیف اما هیچ اشاره‌ای به این خبرها نمی‌کند: «زیر ساخت‌های سوریه بیش از 500 نوبت از سوی رژیم صهیونیستی بمباران شد. آنچه از توانایی‌های نظامی بشار اسد(نمی‌گویند سوریه!) مانده بود را هم اسرائیل نابود کرد. نتانیاهو گفت تمام جولان برای اسرائیل است و از بلندی‌های استراتژیک جبل الشیخ نیز خارج نخواهد شد. اردوغان گفت در دوران حکمرانی امپراتوری عثمانی اگر ترکیه تجزیه نشده بود، امروز تا دمشق متعلق به ما بود. آمریکا اعلام کرد، قصد ندارد از سوریه خارج شود. کارمندهای دولتی در سوریه اخراج شدند. ده‌ها هزار شیعه سوری برای نجات جان خود به لبنان‌گریختند. جولانی به بسیاری از حرف‌هایی که پیش از سقوط دمشق گفته بود، عمل نمی‌کند. تروریست‌های تکفیری با رساندن خود به حرم حضرت زینب (س) تمام نماد شیعه را از حرم و محوطه آن جمع کردند و برخی با تهیه فیلم‌های کوتاه از خود گفتند آمده‌ایم تا زینب را دوباره اسیر کنیم! و....
ششم- تحولات پس از 2011 سوریه و خلق داعش برای مقاومت-با وجود همه ویرانی‌ها و خسارت‌هایی که داشت- یک فرصت شد. از دل این پروژه بود که «حشدالشعبی» در عراق «انصارالله» در یمن، «فاطمیون» در افغانستان و...زاده شد. به قول سردار شهیدمان سلیمانی-که جایش این روزها خیلی خالی است- «من با تجربه این را می‌گویم که میزان فرصتی که در بحران‌ها وجود دارد در خود فرصت‌ها نیست. اما شرط آن این است که نترسید و نترسیم و نترسانیم...»

عناوین اخبار روزنامه جوان در روز پنجشنبه ۲۹ آذر

آشفته‌بازار سهم‌خواهی و چانه‌زنی در سوریه

هادی محمدی

هنگامی که گروه‌های تروریستی، اخوانی و دست‌نشاندگان کشور‌های منطقه‌ای و بین‌المللی به سمت دمشق حرکت می‌کردند، فقط به کنارزدن نظام بشار اسد می‌اندیشیدند و فکر نمی‌کردند به سادگی وارد دمشق شوند. این شگفتی بزرگ در دو هفته گذشته وارد مرحله‌ای جدید در سوریه شده است. در این مرحله هر یک از بازیگران داخلی و خارجی به‌دنبال کسب و تحکیم سهم خود در قدرت آینده این کشور است که چشم‌انداز روشنی برای همه سهم‌خواهان نشان نمی‌دهد. طیف گروه‌های وابسته به ترکیه با عنوان و ماهیت اخوانی، قبل از هر چیز به بلعیدن ارث عثمانی در شمال سوریه می‌اندیشند و اردوغان و وزیر خارجه‌اش هاکان فیدان که گرداننده اطلاعاتی همه گروه‌های وابسته به ترکیه است، به موازات نگاه انضمامی شمال سوریه به ایجاد حکومتی اخوانی در دمشق با ادبیاتی جدید و باورنکردنی تأکید دارند. گروه‌هایی که از ادلب آمده‌اند، برخلاف شعار عملیاتی ترکیه به نام فجر آزادی، شعار «الردع العدوان» (پاسخ بازدارنده به دشمنی حکومت بشار) را سر دادند و ترکیب آنها، تقریباً از سازمان‌های تروریستی- القاعده‌ای (خارجی) یا سلفی متمایل به عربستان یا گروه‌های مسلح محلی است که برخی نیز نگاه ضداسرائیلی و ضدامریکایی نیز دارند. 
گروهک‌های تروریستی و باند‌های مسلح که از جنوب سوریه سازمان یافته‌اند و قبل از نیرو‌های عملیاتی از سمت ادلب و ترکیه، وارد دمشق شدند نیز ترکیبی روشن از وابستگی به عشایر با مطالبات متنوع و مزدوران سازمان‌یافته وابسته به سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیل، امریکا و انگلیس یا گروه‌های مسلح محلی و دروزی و حتی اراذل و قاچاقچی‌ها هستند که در سال‌های گذشته توسط امریکایی‌ها در تنف، آموزش، تجهیز و سازماندهی را دریافت کرده و زیر نظر اتاق فرمان «الموک» در اردن هدایت شده‌اند. در کنار این گروه‌های مسلح، اپوزیسیون سیاسی غیرمسلح و لائیک و مزاج عمومی جامعه سوریه هم که تناسبی با اندیشه‌های القاعده‌ای، تروریستی و ایدئولوژیک ندارند، قرار دارند. این ترکیب نامتجانس، برای گفتمان ملی و هویت هر حکومتی در آینده سوریه، بزرگ‌ترین چالش‌ها را از هم‌اکنون آشکار کرده است. امریکا و اسرائیل از «کرد‌های قسد» در شرق فرات حمایت می‌کنند که در تعارض با رویکرد‌های امنیت ملی ترکیه است و عربستان، اردن، مصر، امارات، کویت و بحرین نیز، سلطه اخوانی در دمشق را تحمل نمی‌کنند؛ لذا با اینکه در گام اول پروژه براندازی، همه در کنار هم بودند، در گام و مرحله جدید، کمترین زمینه هم‌گرایی وجود دارد؛ لذا ترکیه در شمال در حال تحکیم مناطق نفوذ، که مقدمه تجزیه سوریه است و امریکا در شرق فرات و از تنف تا البوکمال و در جنوب سوریه و رژیم صهیونیستی هم به موازات بمباران‌های وحشیانه بر تمامی زیرساخت‌های نظامی، علمی و مدنی در تمام سوریه از مناطق مورد توافق ۱۹۷۴ فراتر آمده و جبل‌الشیخ و مساحتی چند صد کیلومتر مربعی را اشغال کرده است. ولی به موازات این تکه‌تکه‌کردن سرزمینی سوریه، همگی به‌دنبال چانه‌زنی و سهم‌خواهی برای یک دولت واحد و همسو با خود، در دمشق هستند. امریکا و اسرائیل نسبت به نمایش‌های ابومحمد جولانی که امروز نام خود را احمد الشرع نهاده و رویکرد‌های پنهان وی که ۱۰ سال قبل خود را نماینده القاعده در سوریه معرفی می‌کرد، بی‌اعتماد هستند و هرگونه همکاری و مساعدت خود را منوط به کرنش‌های اساسی از سوی جولانی کرده‌اند و اتحادیه اروپا هم در همین مسیر عمل می‌کند. اردوغان لابی و رایزنی‌ها با اروپا و امریکا را در استانبول به پیش می‌برد تا برنده اصلی این براندازی باشد. کشور‌های عربی یادشده هم در نشست عقبه، رویکرد و مطالبات تقابلی خود را سامان داده‌اند و امریکا و غرب اجرای مفاد قطعنامه ٢٢٤٥ را برای آشتی ملی و گفتمان ملی و مشارکت همگانی در حکومت جدید و دیگر شروط خود را مبنای تحقق اهداف پنهان و اصلی خود برای نظم جدید منطقه قرار داده‌اند. آنچه اکنون در چشم‌انداز میان‌مدت در سوریه قابل ثبت است، آشفتگی و هرج‌و‌مرج و تجزیه غیررسمی سوریه است تا چانه‌زنی‌ها و سهم‌خواهی‌های داخلی و خارجی بازیگران به «توافق غیرممکن» دست یابد ولی مردم سوریه، به‌جز فضای روانی، ترس و ناامنی، امیدی به گشایش اطمینان‌آور نداشته و سهمی برای ترسیم سرنوشت در سوریه در اختیار ندارند.

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز پنجشنبه ۲۹ آذر

۱۰ راهکار مقابله با توطئه غرب

فریدون عباسی

همزمان با تحولات منطقه و پیگیری پروژه بی‌دولت‌سازی کشور‌های آسیای جنوب‌غربی، اظهارات جدیدی توسط آقای گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در رسانه‌ها منتشر شده و سه کشور انگلیس، فرانسه و آلمان نیز درخصوص توانمندی هسته‌ای ایران بیانیه داده‌اند.

یک مقام فرانسوی نیز اظهار کرده است که ایران اورانیوم غنی‌شده برای ساخت چهار بمب هسته‌ای را ذخیره کرده است. لازم به یادآوری است که سه کشور اروپایی از ۲۱ سال گذشته در فواصل زمانی مختلف همواره روشی درپیش گرفته‌اند تا با جریان‌های متمایل به غرب در جمهوری اسلامی ایران، مذاکره کنند و حداکثر امتیاز لازم را اخذ نمایند و در همین چهارچوب بود که در مدت حداکثر یک هفته با استفاده از ابزار خودساخته آژانس بین‌المللی انرژی اتمی یا سازمان ملل، نسبت به صدور قطعنامه در شورای حکام آژانس علیه ایران اقدام کردند. تقسیم کاری با کانادا، آمریکا و استرالیا دارند که همواره موضوعات حقوق‌بشری و مشابه آن را مطرح نمایند. از کشور‌های حاشیه جنوبی خلیج‌فارس نیز در راستای طرح بی‌مورد موضوع جزایر ایرانی به‌دفعات و در زمان‌های دلخواه استفاده می‌کنند. در شرایط فعلی تمام جناح‌های سیاسی کشور که در چارچوب نظام قرار دارند، باید به هواداران خود یادآوری نمایند که موضوع، اقتدار نظام و پیروز شدن انقلاب اسلامی است و اظهارات کشور‌های غربی بیشتر مصرف داخلی برای افکار عمومی خودشان دارد و لازم است با حفظ انسجام داخلی و ید واحده بودن در موارد زیر اقدام نماییم: ۱- محور قرار دادن رهبری معظم و نشان دادن اقتدار و انسجام مدیریت در کشور. ۲- تقویت حضور ایران در منطقه و حمایت همه‌جانبه از جبهه مقاومت. ۳- عدم طرح هرگونه موضوعی که باعث جدا شدن سرمایه اجتماعی نظام شود و طرح مسائل نظری در دانشگاه‌ها و حوزه‌های علمیه در جهت اقناع افکار عمومی. ۴- پرداختن به رفع مشکلات اقتصادی، حمایت واقعی از تولیدکنندگان کشاورزی، صنعتی و فرهنگی. ۵- توجه به پروژه‌های راهبردی در جهت فراهم کردن بستر تقویت هویت ملی و ایجاد حس رضایت در تحصیلکردگان کشور و حفظ اساتید و متخصصان کشور. ۶- مطالبه حق ایران از اورانیوم غنی‌شده‌ای که در فرانسه و متعلق به ایران است. ۷- مطالبه حق جمهوری اسلامی ایران در اورانیوم معدنی در نامیبیا به اندازه سهمی که داریم. ۸- تسریع پروژه‌های ساخت رآکتور‌های قدرت و رآکتور‌هایی که سوخت با غنای ۹۰ درصد نیاز دارند؛ برای ساخت پیشرانه‌های دریایی یا رآکتور‌های تحقیقاتی. ۹- راه‌اندازی رآکتور ۴۰ مگاواتی آب سنگین اراک. ۱۰- توسعه کاربرد پرتو‌ها در زندگی مردم و تسریع ساخت شتابدهنده‌های ذرات.

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز پنجشنبه ۲۹ آذر

«کوشش»، «پویش» یا «کارزار»؟ کدامیک موثرتر است؟

هوشمند سفیدی

طی روز های اخیر ابر چالش «ناترازی» در برابر دولت وملت در حال عرضه اندام و قدرت نمایی است ؛ این واقعیت، اهمیت اظهارات و دیدگاه های دکتر پزشکیان در مناظرات تلویزیونی در زمان انتخابات ریاست جمهوری را نشان می دهد که مدام از ضرورت واقعی سازی قیمت بنزین و سایر انرژی ها بحث می کرد و در مقطع کنونی برای کنترل نا ترازی ها همت گماشته است ، تا جایی که ضمن عذرخواهی از ملت،از مردم تقاضا کرد تا با کاهش ۲ درجه ای دمای منزل ،دولت را در مدیریت آنی و کوتاه دولت ناترازی انرژی همراهی کنند .
تردیدی نیست که باید برای غلبه بر ناترازی، برنامه ویژه و جامعی را طراحی کرد تا ضمن عبور از ناترازی ها ، جامعه نیز در برابر صدمات آن در امان بماند.
اما اینک که نیازمند همراهی ،همدلی و وفاق جامعه و دولت برای عبور از ناترازی های انرژی هستیم ، به نظر می رسد «برنامه جامع و اثربخش ارتباطی» برای شکل دهی فهم مشترک ، همزبانی ، همدلی و همکاری ، طراحی و اجرا نشده است !به گونه ای که شاهدیم همه از «پویش» صحبت می کنند ، اما آنچه که در عمل شکل گرفته است ، کوشش اجتماعی در این راه است! خالی از لطف نیست که بدانیم «پویش» ، پیگیری شخصیت ها یا و گروه هایی است که معمولا به دنبال آن هستند تا چیزهای ارزشمندی را وارد صحنه کنند و با یک سلسله از اظهارات و رویداد ها – که در نوع خود قابل تحسین و با ارزش است-کوشش می کنند تا به دستاورد هایی برسند ، لیکن کافی نیست و نمی تواند منجر به تغییر رفتار جامعه مخاطب در زمینه کاهش میزان استفاده از انرژی برق یا گاز شود و صرفا به افزایش شناخت و آگاهی مصرف کنندگان کمک می کند ، زیرا ما در برابر ناترازی انرژی و تاثیرات مهم آن در بدنه اجتماعی که می تواند منجر به نارضایتی می شود نیازمند اقدام بزرگ ، جامع ،هدفمند ،ترکیبی ، شناختی ،پویا و هوشمند هستیم که در دانش ارتباطات و تبلیغات از آن به عنوان کمپین یا کارزار یاد می کنند که البته با توجه گستره و حجم مسئله ناترازی انرژی ، باید ۳۶۰ درجه باشد . آنچه در کارزار ارتباطی یکپارچه و جامع مهم است ، کاربرد مجموعه ای از فعالیت های هدفمند و برنامه ریزی شده است که برای دستیابی به یک هدف خاص لحاظ می شود و در قاب آن از کلیه رسانه ها در یک برنامه زمانبندی شده و به سمت یک قبله واحد و هدف مشخص بهره برداری می شود ، و لحظه به لحظه آثار و نتایج آن بررسی شده و بازنگری های لازم انجام می شود تا اثربخشی مورد نظر را شکل دهد.
لذا، کاربرد نظام ارتباطی یکپارچه می توانست ظرفیت ها و توانمندی های خود را در این مقطع حساس و سرنوشت ساز نشان دهد . براین اساس، بهتر است تا دیر نشده ، «کوشش » ارزشمند فعلی را به «کارزار » موثر نظام یکپارچه ارتباطی(کمپین ۳۶۰ درجه) ارتقا دهیم.

عناوین اخبار روزنامه شرق در روز پنجشنبه ۲۹ آذر

مدیریت داخلی و تقویت جایگاه بین‌المللی؛ راهی به‌ سوی تحقق حق‌بر‌توسعه

علی بهادری‌ جهرمی

 ۱. یکی از اصول کلیدی در سیاست‌های کلی نظام جمهوری اسلامی، تأکید بر استقلال ملی و اتکا به ظرفیت‌های درونی کشور است. این اصل نه‌تنها از مبانی دینی و اسلامی سرچشمه می‌گیرد، بلکه در حقوق بین‌الملل نیز از آن به عنوان یکی از ابزارهای مهم تحقق حق بر توسعه یاد می‌شود. حق بر توسعه که در اسناد بین‌المللی، به‌ویژه «اعلامیه حق بر توسعه» مصوب 1986 مجمع عمومی سازمان ملل به رسمیت شناخته شده است، بر حق مردم برای تعیین سرنوشت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود و رهایی از هرگونه وابستگی خارجی تأکید دارد. این حق، دولت‌ها را مکلف می‌کند تا با مدیریت داخلی کارآمد و بهره‌گیری از توانایی‌های ملی، شرایطی فراهم کنند که جامعه بتواند به صورت مستقل و شرافتمندانه در مسیر پیشرفت قرار گیرد.

۲. در عرصه بین‌المللی، دولت‌هایی که متکی بر ظرفیت‌های درونی خود هستند و سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی خود را بر اساس منافع ملت‌شان تنظیم می‌کنند، معمولا با احترام بیشتری مواجه می‌شوند؛ زیرا این کشورها به عنوان بازیگرانی مستقل و قدرتمند شناخته می‌شوند که می‌توانند در برابر فشارها و دخالت‌های خارجی مقاومت کنند. در مقابل، دولت‌هایی که متکی به کمک‌های خارجی و وابسته به قدرت‌های بزرگ هستند، معمولا در مواجهه با این کشورها در موقعیت ضعف قرار می‌گیرند. این ضعف، علاوه بر تأثیرات مخرب داخلی، راه را برای نفوذ و استعمار جدید هموار می‌کند.

۳. از منظر حقوقی، اصل عدم مداخله در امور داخلی کشورها که یکی از اصول بنیادین منشور ملل متحد است، زمانی به صورت واقعی قابل اجرا خواهد بود که کشوری بتواند با مدیریت داخلی قوی و بهره‌گیری از منابع انسانی و طبیعی خود، نیازهای مردمش را تأمین کند. وابستگی اقتصادی و مالی به قدرت‌های خارجی، عملا این اصل را نقض می‌کند. کشور وابسته ناچار به پذیرش شروط تحمیلی طرف‌های خارجی می‌شود. این شرایط نه تنها مانعی برای توسعه است، بلکه حقوق اساسی مردم یک کشور، از جمله حق حاکمیت و حق بر تعیین سرنوشت را به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم نقض می‌کند.

 

۴. تحقق حق بر توسعه در گرو اجرای سیاست‌هایی است که بر مبنای اقتصاد مقاومتی، تقویت تولید داخلی، مبارزه با فساد و توزیع عادلانه منابع استوار باشد. همچنین، اتکا به اصول علمی، شایسته‌سالاری و کار جهادی در مدیریت کشور، به‌ویژه در انتخاب مدیران، یکی از پیش‌نیازهای اصلی برای تحقق این حق است. تأکید بر شایسته‌سالاری و کار جهادی به معنای بهره‌گیری از نیروهای شایسته و توانمند در مسیر پیشرفت است، نه صرفا تغییرات گسترده و بدون برنامه که می‌تواند منجر به چالش‌های مدیریتی شود.

اصلاح ساختارها باید با دقت و مبتنی بر توانایی‌ها و تجارب واقعی افراد انجام شود تا از بروز مشکلات ناشی از عدم هماهنگی و مدیریت ناکارآمد پیشگیری شود.

۵. دولت‌ها نه‌تنها در برابر مردم خود مسئولیت دارند، بلکه در نظام بین‌الملل نیز باید به گونه‌ای عمل کنند که احترام به استقلال و حاکمیت ملی حفظ شود. استقلال و اقتدار یک کشور، محصول تقویت زیرساخت‌های داخلی، حفظ همبستگی ملی و بهره‌گیری از توان مردم است. افزون بر این، استقلال اقتصادی که به معنای خودحاکمیتی در بهره‌برداری از منابع طبیعی و جلوگیری از وابستگی ساختاری به قدرت‌های خارجی است، در بسیاری از اسناد بین‌المللی، از جمله قطع‌نامه 1803 مجمع عمومی سازمان ملل، بر حاکمیت دولت‌ها بر منابع طبیعی، تأکید شده است. اگر دولتی بتواند این عناصر را به درستی مدیریت کند، جهان نیز ناچار خواهد بود با احترام بیشتری با او تعامل کند. به بیان دیگر، اتکا به ظرفیت‌های داخلی نه‌تنها ابزار تحقق حق بر توسعه است، بلکه راهی برای کسب موقعیت برابر و عزتمندانه در نظام بین‌الملل محسوب می‌شود.

روزنامه خراسان

بازی با ترس برای عقب‌زدن ایران

مصطفی غنی زاده 

سخنان اخیر مقامات رژیم و ترامپ مبنی بر احتمال حمله نظامی به مراکز هسته‌ای ایران را باید در دوگانه ترس و امتیاز گرفتن دید. تلاش طرف مقابل این است که با استفاده از کارت رخدادهای اخیر منطقه، ایران را بترساند تا بدون گرفتن امتیاز، از کارت‌های هسته‌ای خود عقب بنشیند. توجه کنید که دستاوردهای هسته‌ای در دوسال اخیر نه برای نیازمندی کشور که برای ایجاد کارت در مذاکرات به وجود آمده است. همچنین همه طرف‌ها به خوبی می‌دانند که ایران فعلا قصد ساخت سلاح هسته‌ای را ندارد اما با تهدید به تغییر در دکترین نظامی خود، سعی دارد طرف مقابل را به دادن امتیاز راضی کند. گرچه ممکن است تغییرات محیطی و منطقه‌ای، این تغییر دکترین را تسریع کند.
 در این زمینه باید به متغیرهای متعددی توجه کرد. متغیر اول، رخدادهای منطقه است که از نظر آمریکا و رژیم، ایران را به گوشه رینگ برده. آن ها تصور می‌کنند پس از تضعیف حزب‌ا... و حماس و سقوط اسد در سوریه، ایران ابزارهای منطقه‌ای خود را از دست داده و حالا در موضع ضعف قرار دارد. حال این که قدرت ایران، امری درون‌زا و متکی به توانمندی‌های نظامی خود است و حمایتش از جبهه مقاومت نیز علل دیگری داشته و دارد. علاوه بر موضوع منطقه، برخی مسائل داخلی کشور مانند ناترازی انرژی نیز به دشمن، امیدواری مضاعف داده است.
متغیر دیگر نوع مواجهه مطلوب رژیم با ایران از نظر جنایتکاران دولتی و نظامی آن هاست. صحبت‌های نتانیاهو که با عنوان «خطاب به مردم ایران» منتشر شده، نشان می‌دهد که از نظر رژیم، هرگونه درگیری مبتنی بر عملیات نظامی با ایران، مطلوب نیست بلکه از نظر نتانیاهو و همراهانش، ایجاد آشوب و اغتشاش، بهترین شکل ضربه زدن به ایران و نظام اسلامی آن است. تلاش‌های دو هفته اخیر و فضاسازی رسانه‌ای نیز در همین راستاست تا ایران از درون تضعیف شود؛ چراکه مقابله نظامی با رژیمی که عمق سرزمینی ندارد، برای آن دولت بسیار منفی است و مخاطرات جدی دارد.
متغیر دیگر، تصمیمات ترامپ پس از روز تحلیف است. باوجود تمام سخنان قلدرمآبانه و جنگ‌طلبانه، باید فهم کنیم که ترامپ یک شومن رسانه‌ای است. یکی از اولویت‌های او بعد از نشستن بر مسند ریاست جمهوری، کنترل تورم به ویژه در عرصه انرژی است. همچنین او شعار پایان دادن به جنگ‌ها و تمرکز بر مسئله چین را داده است. این دو شعار در تضاد جدی با هرگونه درگیری جدید به ویژه با ایران در منطقه خاص خلیج فارس است. لذا سخنان او را باید بیشتر در چارچوب ترس‌آفرینی و گرفتن امتیاز تعریف کرد. گرچه باید برای حماقت‌های او هم، استثنائاتی را در نظر گرفت.
متغیر دیگر، توان ایران در وعده صادق ۲ برای ضربه مستقیم به رژیم است. گرچه هنوز پاسخ عملیات نظامی رژیم علیه پدافند ارتش عزیز داده نشده و مسئولان نظامی بر این پاسخ تاکید دارند، اما موفقیت در آن عملیات موشکی ویژه و خاص، حتما در چارچوب تحلیل دشمن صهیونیستی مورد توجه قرار خواهد گرفت. متغیر دشواری هرگونه عملیات نظامی در آسمان ایران و رجزخوانی غیرواقعی دشمن هم باید در این تحلیل مورد توجه قرار گیرد. رژیم، توان پدافندی و آفندی ایران را چشیده است. مکنزی، فرمانده سابق آمریکا در منطقه پس از حمله اخیر رژیم به ایران گفته بود که «آسمان ایران غیرقابل نفوذ است» و حمله رژیم «شرم‌آور بود و بازدارندگی اسرائیل را به صفر بازگرداند». لذا رجزخوانی دشمن در واقعیت عرصه نظامی، چندان واقعی و قابل اجرا نیست.
متغیر بعدی مربوط به مسائل داخلی ایران، انسجام سیاسی و وحدت عمومی کشور است. رژیم در زمانی که احساس کند، کشور در این زمینه‌ها ضعف دارد، برنامه‌ریزی‌های احمقانه را به کار خواهد بست. لذا هرگونه اقدامی که انسجام داخلی را با مشکل مواجه کند، کمک به دشمن خواهد بود.
با نگاه به این متغیرها، مشخص می‌شود که مسئله پیچیدگی جدی دارد. از یک طرف نباید مرعوب دشمن شد تا او بدون دادن هزینه به امتیازهای مطلوب خودش برسد و از طرف دیگر نباید دشمن را دست‌کم گرفت و از خدعه‌های مختلف او غفلت ورزید. باید توجه داشت که رژیم به صورت کلی در توهمی جدی نسبت به توان خود قرار دارد و این توهم ممکن است برخی اقدامات متهورانه را رقم بزند. لذا آمادگی نظامی، امری لازم و قطعی است. علاوه براین، موضوع امنیت داخلی و جلوگیری از اغتشاش‌آفرینی، بسیار اساسی خواهد بود چراکه این گزینه، همیشه برای دشمن مطلوب بوده است. ما نباید بترسیم و آسوده‌خیال باشیم. دشمن پیش‌روی ما از انواع ابزارهای جنگ شناختی  و نظامی برخوردار است و قصد دارد تا کار ایران و اندیشه اسلام سیاسی را برای همیشه تمام کند. لذا یک لحظه هم آرام نخواهد گرفت.
آن چه امروز بدان نیاز داریم، ایجاد گزینه‌های راهبردی جدید برای فشار و ضربه به دشمن است. دشمن را باید در نقاط دیگری زیر ضربه برد. تولید امکان‌های ایجابی و سلبی برای قدرت‌افزایی و تغییر معادله‌های کنونی بسیار مهم و اساسی است. چنین تغییراتی، نیاز به تحلیل دقیق و درست از شرایط موجود جهانی دارد.
 
روزنامه وطن امروز
 
ائتلاف سه‌گانه برای استیلا بر شام
ابوالفضل ولایتی
 با خروج آخرین نظامیان فرانسوی در 17 آوریل 1946، جمهوری سوریه که بعدتر نام خود را به جمهوری عربی سوریه تغییر داد استقلال خود را اعلام کرد. فضای استقلال‌خواهانه و استعمارستیزانه حاکم بر سوریه و جهان عرب در سال‌های پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و خاتمه جنگ بین‌الملل دوم، موجب شد اندیشه‌های ملی‌گرایانه توسط شخصیت‌های برجسته عرب سوری همچون شکری القوتلی، حسنی الزعیم، سامی الحناوی و هاشم الاتاسی در سوریه مانند دیگر ملت‌های عرب نضج پیدا کند؛ افکاری که بعدتر و با تاسیس حزب بعث سوسیالیست عرب به رهبری میشل عفلق، صلاح‌الدین بیطار و زکی ارسوزی در سال 1947 و تلاش آنان برای رنسانس و رستاخیز جهان عرب شدت یافت؛ فرآیندی که سوریه را به دلیل همجواری با سرزمین‌های اشغالی و افزایش تحرکات پان‌عربیستی در منطقه و در راستای آزادسازی سرزمین‌های عربی از اشغال صهیونیست‌ها به سوی بلوک شرق و ضدیت با امپریالیسم آمریکا و رژیم صهیونیستی سوق داد. قدرت‌گیری سپهبد حافظ اسد در پی کودتای نظامیان وفادار به وی در سال 1970، عملا سوریه را در جرگه‌ خصم کلیدی رژیم صهیونیستی در منطقه قرار داد. 
برآیند تحولات حاکم بر سوریه در خلال 5 دهه اخیر، گواه آن است که ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی، به انحای گوناگون کوشیدند زمینه ورود سوریه به پروسه سازش در منطقه را رقم‌ زده یا در صورت عدم دستیابی به مقصود یادشده، بستری را برای تضعیف و سقوط حاکمیت اسد در سوریه فراهم آورند؛ بستری که پس از وقوع آنچه بهار عربی نامیده می‌شود، مهیا شد. ورود سوریه به جنگ داخلی 13 ساله و تلاش رژیم اردوغان برای موج‌سواری بر تحولات حاکم بر این کشور جهت قدرت‌گیری عناصر اخوانی، لاجرم آنکارا را در کنار واشنگتن و تل‌آویو قرار داد. همجواری ترکیه با سوریه و اشتراکات مذهبی و تاریخی ۲ کشور، موجب شد برخلاف نگرش منفی نسبت به تحرک احتمالی صهیونیست‌ها در سوریه، آنکارا با فراغ بال و با چراغ سبز واشنگتن و شیخ‌نشین‌های منطقه در پی سرنگونی حکومت سوریه گام بردارد؛ امری که در نهایت و با حملات برق‌آسای اخیر تروریست‌ها به حلب، حماه و در نهایت دمشق به سرانجام رسید و به 54 سال حاکمیت ضدصهیونیستی خاندان اسد در دمشق خاتمه داد. در این نوشتار به اشتراک مصالح و تشریک مساعی رژیم اردوغان، رژیم صهیونیستی و ایالات متحده در سرنگونی حکومت بشار اسد می‌پردازیم.
* از میان بردن حلقه اتصال محور مقاومت در منطقه
فروپاشی رژیم صدام در عراق را می‌توان نقطه‌ عطفی در معادلات منطقه‌ای قلمداد کرد؛ رخدادی که عملا با تحول در موازنه قوا، دست برتر را در منطقه از آن جمهوری اسلامی ایران کرد. قدرت‌گیری روزافزون حزب‌الله در معادلات داخلی لبنان پس از جنگ تموز 2006، دست برتر انصارالله در تحولات حاکم بر یمن با سقوط علی عبدالله صالح و پیروزی حماس در باریکه غزه بر فتح در سال 2005، موجب شد ملک عبدالله دوم پادشاه اردن از شکل‌گیری هلال شیعی در منطقه و خطرات آن برای شیخ‌نشین‌های خلیج‌فارس و رژیم‌های ارتجاعی سخن به میان آورد. شدت نفوذ تهران در منطقه و حضور همزمان در دریای مدیترانه و تنگه باب‌المندب موجب شد ایالات متحده آمریکا، رژیم صهیونیستی و ترکیه، بروز تنش در سوریه را غنیمت شمرده و در پی سقوط حاکمیت اسد در دمشق و قطع محور مواصلاتی تهران‌- بیروت گام بردارند؛ امری که در فردای سقوط اسد، به وضوح از سوی نتانیاهو مطرح شده و سقوط حاکمیت سوریه را مترادف با تضعیف تهران در منطقه قلمداد کرد. 
با وجود اشتراک دیدگاه اردوغان، نتانیاهو و سردمداران کاخ سفید درباره ضرورت به چالش کشیدن حاکمیت اسد در سوریه، هر یک از آنان با هدف مدنظر خویش قدم در این راه پر پیچ و خم نهادند. رژیم اسرائیل و ایالات متحده با هدف قطع ارتباط آنچه نیروهای نیابتی ایران می‌نامیدند وارد این کارزار شده و اردوغان با اتکا به سیاست نوعثمانی‌گری و همچنین تقویت محور اخوانی‌ها در منطقه، در مسیر به قدرت رساندن متحدان خویش در سوریه گام برداشته است؛ روندی که اگر چه با موفقیت به سر منزل مقصود رسیده، لیکن از ظرفیت لازم برای تعارض منافع فی‌مابین در آینده‌ای نزدیک برخوردار است.
* خروج روسیه از مدیترانه و غرب آسیا
از جنگ کنونی حاکم بر اوکراین، به عنوان بزرگ‌ترین منازعه اروپا در خلال سال‌های پس از خاتمه جنگ دوم جهانی نام برده می‌شود. اهمیت رویارویی مسکو با کی‌یف و متحدان غربی‌اش در طول ۲ سال اخیر تا بدان‌جاست که شماری از ناظران بین‌المللی از پتانسیل بالای تبدیل جنگ اوکراین به جنگ سوم جهانی سخن به میان آورده‌اند. 
به موازات تشدید تنش در اوکراین و افزایش حمایت چین و کره‌شمالی از مسکو، رهبران جهان غرب، تمام‌قد به حمایت لجستیکی از اوکراین پرداخته و شدیدترین تحریم‌های بین‌المللی را علیه روسیه وضع کرده‌اند. نبرد 11 روزه اخیر در سوریه و سقوط حاکمیت اسد، بدون تردید، ارتباطی تنگاتنگ با سیاست ایالات متحده درباره تضعیف و ایزوله‌ روسیه در منطقه از طریق برچیده شدن پایگاه‌های نظامی (حمیمیم) و دریایی مسکو (طوطوس) در مدیترانه و اخراج روس‌ها از غرب آسیا دارد. از پایگاه دریایی طوطوس به عنوان بزرگ‌ترین پایگاه روسیه در دریای مدیترانه نام برده می‌شود؛ پایگاهی که نقشی بسزا در حمایت از مواضع نظامی مسکو در جنگ اوکراین ایفا کرده است. روابط پنهان دولت زلنسکی با تروریست‌های سوری و شرط رهبران اتحادیه اروپایی مبنی بر جمع شدن پایگاه‌های نظامی روسیه از سوریه، جهت پذیرش حاکمیت تروریست‌ها در دمشق به وضوح بیانگر اهداف مشترک آمریکا و متحدانش نسبت به تضعیف موقعیت روسیه در غرب آسیا و دریای مدیترانه است. نزدیکی رهبران مسکو به تهران و روابط نسبتا حسنه پوتین با انصارالله، حزب‌الله و جریان حماس در این میان، موجب تمایل رژیم صهیونیستی به کاهش نقش و نفوذ روسیه در سوریه شده است. درباره ترکیه نیز باید متذکر شد که دولت اردوغان در پی تبدیل سوریه به حیاط خلوت خویش بوده و در این میان، مسکو را به واسطه حضور عمیق در سوریه و ارتباط حسنه با شبه‌نظامیان کرد وابسته به پ‌ک‌ک رقیبی برای خویش تصور کرده و از هرگونه سیاستی مبنی بر کاهش نفوذ مسکو در دمشق حمایت تمام‌قد کرده است.
* تقویت نفوذ امنیتی در سوریه
حضور و تحرک فزاینده یگان‌های مدافع خلق (پ‌ی‌د) به عنوان بازوی سیاسی - نظامی «پ‌ک‌ک» و همکاری حسنه میان آنان با حکومت بشار اسد در خلال 13 سال اخیر، همواره بسان تهدیدی بالقوه برای امنیت ترکیه قلمداد می‌شده است. از همین رو بود که ترکیه با سلسله‌عملیات‌هایی همچون سپر فرات، پنجه شمشیر، سپر بهار و عملیات معطوف به اشغال شهر کردنشین عفرین، در مسیر تضعیف کردها و تقویت گروه‌های متحد خویش در شمال سوریه گام برداشته است. حضور میلیون‌ها کرد در مناطق همجوار ترکیه با سوریه و سابقه 4 دهه مبارزه خونین ارتش ترکیه با شبه‌نظامیان کرد موجب شده است ترکیه با اتخاذ رویه‌ای در پی تاسیس پایگاه‌هایی در شمال سوریه و تغییر بافت جمعیت منطقه گام بردارد، امری که با تداوم حضور اسد در اریکه‌ قدرت و همکاری حاکمیت دمشق با کردها بسان سدی پیش‌روی مطالبات زیاده‌خواهانه اردوغان قلمداد می‌شد. همین مساله دولت ترکیه را به سوی تلاش برای سقوط حاکمیت سوریه و تقویت نفوذ امنیتی خویش در این کشور سوق داد.
دغدغه‌های امنیتی رژیم صهیونیستی و ایالات متحده از دیگر عواملی بود که لاجرم واشنگتن و تل‌آویو را همچون آنکارا به سوی سقوط حاکمیت اسد در سوریه متمایل کرد. برخلاف نگرش امنیتی آنکارا به تحولات حاکم بر شمال سوریه، عمده نگرانی واشنگتن و تل‌آویو معطوف به تقویت حضور نیروهای موسوم به مقاومت در مناطق همجوار بلندی‌های جولان اشغالی و نقش دمشق در تقویت کریدور تهران‌- بیروت بود. با وجود ابهام‌های موجود درباره مواضع احتمالی تروریست‌های سوری در قبال رژیم صهیونیستی و احتمال تداوم جنگ و بی‌ثباتی در سوریه، مقامات کاخ سفید و رژیم صهیونیستی، در نهایت مجاب شدند با سقوط حاکمیت اسد، ضمن تضعیف جایگاه مقاومت در منطقه، منطقه‌ حائل میان سوریه و بلندی‌های جولان اشغالی را به منطقه زیر سیطره و نفوذ اسرائیل تبدیل کنند. صدها حمله نظامی صهیونیست‌ها به پایگاه‌های نظامی ارتش سوریه و از میان بردن ادوات نظامی این کشور در کنار پیشروی ارتش صهیونیستی به داخل سوریه و تصرف مناطقی استراتژیک همچون کوه حرمون در طول روزهای اخیر در همین راستا قابل ارزیابی است. به واقع آنکارا، واشنگتن و تل‌آویو با وجود دغدغه‌های امنیتی متفاوت، در مسیر از میان بردن حاکمیت دمشق دست در دست یکدیگر نهادند.
* تقویت نفوذ سیاسی در سوریه و زمینه‌سازی برای سازش با رژیم صهیونیستی
مساله تقویت نفوذ سیاسی ترکیه در سوریه و زمینه‌سازی برای ورود دمشق به معادله سازش با دشمن صهیونیستی، موضوع حائز اهمیت دیگری بود که آنکارا، تل‌آویو و واشنگتن را به سوی سقوط حاکمیت اسد بر سوریه سوق داد. قابل کتمان نیست که با سقوط اسد در سوریه، عملا ترکیه به صاحب‌نفوذترین کشور در سوریه بدل شده آنچنان که ترامپ در آخرین مواضع خویش به این مساله اذعان کرده و به تمجید از سیاست‌های اردوغان در این باره پرداخته است. تقویت نفوذ اردوغان در ترکیه (به عنوان یک عضو ناتو که دارای روابط سیاسی - دیپلماتیک با رژیم اسرائیل است) اهرمی خواهد بود که آمریکایی‌ها پذیرش تام و تمام آن را مشروط به نقش آنکارا در ورود دمشق به پروژه سازش با رژیم صهیونیستی خواهند کرد. به واقع به موازات تقویت جایگاه ترکیه در سوریه و نفوذ عمیق در سیاست‌های آتی این کشور، رژیم اردوغان به عنوان میانجی‌گری کلیدی درباره رفع چالش‌های حاکم میان دمشق و تل‌آویو گام خواهد برداشت. گفتنی است با وجود حمایت‌های لفظی اردوغان از آرمان فلسطین، از ترکیه امروزین به عنوان بزرگ‌ترین شریک تجاری رژیم اسرائیل در جهان اسلام نام برده می‌شود.
* احیای پروژه‌های اقتصادی در سوریه
از پروژه احداث خط لوله گاز قطر به ترکیه و سپس اروپا (که از مسیر سعودی، اردن و سوریه می‌گذرد) به عنوان یکی از کلیدی‌ترین عوامل حمایت قطر و ترکیه از تروریست‌های سوری در خلال 13 سال اخیر نام برده می‌شود. حمد بن جاسم آل‌ثانی، نخست‌وزیر اسبق قطر در مصاحبه‌ای به این مساله اذعان کرده و اظهار داشته سال 2009 در گفت‌وگوهایی میان دوحه و آنکارا، مساله فوق‌الذکر مطرح شده و آن را عاملی کلیدی در تسری بحران به سوریه قلمداد کرده است. به واقع موقعیت ژئوپلیتیک منحصربه‌فرد سوریه، موجب شده تا اردوغان، نتانیاهو و بایدن، با هدف پیشبرد مصالح اقتصادی خویش، اقدامات وسیعی را در راستای سقوط حاکمیت اسد در سوریه صورت دهند. 
تلاش برای سنگ‌اندازی در مسیر احداث کریدور جهانی چین (ابتکار کمربند - جاده) که از سوریه می‌گذرد در کنار نقش احتمالی سوریه در احیای مسیری جایگزین به جای کانال سوئز (نظیر پروژه کریدور «جاده توسعه» که بندر فاو عراق را به ترکیه متصل کرده یا ایده کریدور زمینی امارات به رژیم صهیونیستی که بنادر حیفا و ایلات را به خلیج‌فارس متصل می‌کند) از دیگر اهداف کلان اقتصادی به حساب می‌آید که 3 رژیم یادشده را به سوی سرنگونی حکومت اسد در سوریه سوق داده است. قابل ذکر است که در مقطع جنگ داخلی سوریه و با وجود سیطره اسد بر بخش عظیمی از خاک سوریه و فقدان روابط سیاسی میان دمشق و آنکارا، ترکیه توانسته بود با اتکا به موقعیت اقتصادی بالای خویش، عملا به بزرگ‌ترین صادرکننده کالا به سوریه تبدیل شود؛ فرآیندی که بدون تردید و با دستانی باز در سال‌های آتی، سوریه را به مستعمره اقتصادی آنکارا تبدیل خواهد کرد.
منبع: بصیرت

ارسال نظرات