مرتضی سیمیاری
با انتخاب عبدالرحمن فتاحی بهعنوان معاون جولانی در امور ایران صحنه تحولات در دمشق روشنتر از قبل شده است. فتاحی سالها از مسئولان و چهرههای سرشناس «حرکت مهاجرین اهل سنت ایران» در سوریه بوده است، این عنصر تکفیری در سال ۲۰۱۸ با انتشار یک ویدئو در کنار ابوقیظان مصری اعلام کرد که پای جهادیها را به ایران بازخواهد کرد، این کلیپ به زبان فارسی ضبط شده بود.
حرکت مهاجرین همان گروهک انصارالاسلام است که تا سال ۲۰۱۵ در لاذقیه و دمشق مسئولیت تولید بمبهای دستساز کنار جادهای را علیه ارتش سوریه بر عهده داشته و با عضوگیری از نیروهای سلفی- جهادی رشد ویروسی داشته است. انتخاب فتاحی مشتی از نمونه خروار درباره تحلیل وضعیت جدید مسلحین در سوریه پس از جهشهای ژنتیکی درون سرویسی و آرایش جدید آنها در منطقه بوده است.
هدف از تحولات جدید در سوریه و ورود گروههای مسلح و معارض به دمشق ایجاد یک «گفتمان نو سلفی» و تحکیم یک سند راه جدید در منطقه است، درواقع برندسازی شکلگرفته از گروههای مسلح، سلفی و اخوانی آن بود که در گام اول پروژه مقاومتزدایی شکل بگیرد، پلهای ارتباطی در گام دوم قطع شود و در مرحله آخر در برابر گفتمان مقاومت یک مدل جدید حکومتداری شکل بگیرد که مبتنی بر جامعه مسلمانان در برابر گفتمان نظام اسلامی باشد. در واقع تحولات سوریه و روی کار آمدن نوسلفیها در امتداد همان اصلاحات اجتماعی و سیاسی است که در برخی کشورهای منطقه، چون عربستان و امارات شکلگرفته و ترکیه و مصر نیز با آن همراهی کردهاند، تمامی این پروژه در اتاق عملیاتی امریکاییها و رژیم صهیونیستی برنامهریزیشده است. اما مجموعه گزارشهای موجود از تحولات سوریه نشان میدهد که این برندسازی جدید در منطقه به اهداف خود نخواهد رسید. در حال حاضر در سوریه ۲۵۰ گروه مختلف از اخوانی تا تکفیری دورهم جمع شدهاند که نهتنها برای مردم سوریه فضا را ناامن کردهاند بلکه بهزودی برای زایشگر اصلی نیز مسئله امنیتی خواهند ساخت.
درواقع «بومرنگی» که ناتو بهسوی مردم سوریه پرتاب کرده است خیلی زود به سمت عاملان و آمران این توطئه بازخواهد گشت. برآوردها نشان میدهد که هستههای مقاومت نسبت به قبل رادیکالتر و نیز چابکتر خواهند بود، تجربه نیز نشان داده است که مقاومت در فرم هستههای کوچک کارآمدتر بوده و ابتکار عمل بیشتری خواهد داشت.
رهبر معظم انقلاب روز گذشته در بیاناتی بسیار مهم فرمودند که مناطق تصرفشده سوریه بهوسیله جوانان غیور سوری آزاد خواهد شد؛ عبور از این مرحله وابسته به «یاریابی» در شبکهای خواهد بود که یادگار شهید سلیمانی در سوریه است. در این مرحله ترکیبی از دفاع الوطنی، باشگاه افسران همراه با مقاومت و اهل سنت عقلگرا بخشی از این هستهها را در آینده تشکیل خواهند داد.
تجاوزات رژیم صهیونیستی در سوریه نیز بهخوبی این گزاره را تأیید میکند که رژیم اسرائیل بهشدت از بازگشت این بومرنگ نگران بوده و احساس میکند برخی تحولات در منطقه بهویژه در نقاط شکننده، چون اردن میتواند فرش را از زیر پایش بیرون بکشد. شاید در نگاه اول برداشت از تجاوزات رژیم صهیونیستی به خاک سوریه آن باشد که رژیم صهیونی در حال برداشتن سهم خود از کیک جنوب باشد، اما در واقعیت مسائل امنیتی برای رژیم صهیونیستی بسیار مهمتر از توسعه سرزمینی در آینده است. آنچه صهیونیستها پس پرده نگران آن هستند ورود به مرحلهای است که تلآویو را درگیر جنگهایی بیپایان کند و سرمایه درونیاش را در مدت کوتاهی بهطور کامل آب کند.
رژیم صهیونیستی در حل حاضر در تلاش است سوریه را بیخطر و دیوار حائل بزرگتری بسازد تا حداقل سوریه تبدیل به مصر دوم کند، اما بومرنگی که دست جوانان سوری و هستههای مقاومت افتاده، پروژه ناامنسازی منطقه را دوباره به سوی مناطق اشغالی سرریز خواهد کرد، دست بلند مقاومت روی دست اتاق عملیات فتحالمبین در آنکارا خواهد زد. اجرای این بازی نیاز به صبر، ظرافت و هوشمندی در شبکهسازی دارد.
بازیابی اقتدار محور مقاومت
رهبر معظم انقلاب، مقاومت را نه یک سختافزار قابل شکستن و فروریختن، بلکه یک ایمان، تفکر، مکتب اعتقادی و تصمیم قلبی میدانند، فلذا معتقدند که هرچه فشار از سوی دشمن بیشتر شود، هرچه جنایت و قتل از سوی دشمن افزایش یابد انگیزه مومنان مقاوم برای ایستادگی بیشتر شده و به همین دلیل گستره مقاومت در منطقه بیشتر خواهد شد.
شاهد این فرمایش را نیز حزبا... لبنان میدانند که با این همه ظلم رژیم کودک کش و شهادت فرماندهان و بهویژه شهید قهرمان سیدحسن نصرا... (رضوانا... علیه) عزمشان برای کوبیدن رژیم صهیونی بیشتر شد به حدی که هم آن رژیم به اهداف زمینیاش نرسید و هم مجبور به پذیرش آتشبس شد. در همین زمینه باید به دستاوردهای متعدد جبهه مقاومت نیز اشاره کرد. اولا هدف دشمن از بین بردن همه دستاوردهای این جبهه در منطقه وحذف کامل حماس و حزبا... بود، اما ملاحظه میکنیم که چندین بخش جبهه مقاومت در حال عملیات بر ضد رژیم صهیونی هستند و منافع آن در خطر است و وضعیت سرزمینهای اشغالی به حالت عادی بازنگشته است. ثانیا حذف سوریه خسارتی بزرگ برای جبهه مقاومت است، اما باید بدانیم که حضور نظام سابق سوریه بهصورت مباشر در جبهه مقاومت محسوس نبود و بیشتر همکاریهایش در سطح عدم مخالفت با فعالیتهای جبهه مقاومت در سوریه بود تا پاسخ به حملات اسرائیل یا حمله به این رژیم. البته در کمک به اسکان آوارگان لبنانی و حمایت از این مهاجران، تا حد امکان همکاریهای خوبی داشت. ثالثا درسها و عبرتهای این خسارت و فرآیند رسیدن نظام سابق سوریه به این شکست و سرنگونی هم میتواند مورد استفاده اضلاع مختلف جبهه مقاومت قرار گیرد. قاعدتا مدتی طول خواهد کشید که جریانات مومن بتوانند خود را بازیابی کنند و همچنین پیشبینی میشود با برافتادن پرده از چهره واقعی تروریستها بخشهایی از مردم سوریه نیز به جوانان غیور سوری بپیوندند و دوران تروریستها زودتر به پایان برسد. نقش علما و دانشگاهیان و فعالان رسانهای سوریه در سرعت یافتن این اتفاق میتواند مؤثر باشد.
هوشمند سفیدی
جامعه شناسی سیاسی معطوف به بررسی رابطه میان دولت و قدرت سیاسی و قدرت دولتی از یکسو و جامعه و قدرت اجتماعی یا نیروهای اجتماعی از سوی دیگر است؛ در واقع ،جامعه شناسی سیاسی می کوشد جایگاه دولت را در درون شبکه پیچیده علایق و منافع اجتماعی و اقتصادی و روابط حاصل از آن تبیین کند و توضیح دهد.
با توجه به این رویکرد ، در تحلیل جامعه شناختی از سقوط اسد انچه قابل اذعان است اینکه بر پایه نظریه شکاف ها، مهمترین عامل در این زمینه، گسست کامل رابطه منلت -دولت در این کشوراست.«ارنست رنان» در قرن ۱۹«ملت» را این گونه تعریف کرد:«ملت،یک روح است و یک اصل معنوی ؛ دو چیز که در واقعیت ،یک چیز بیش نیستند ، این روح و این اصل معنوی را می سازند :۱-میراث غنی مشترک از خاطزات ۲- وفاق کنونی ،تمایل به زندگی مشترکو به ارزشمند ساختن میراث دست نخورده بازمانده از پیشینیان. بنا براین ملت، نوعی همبستگی عطیم است که خود تاشی از احساس فداکاری هایی است که در گذشته به انجام رسیده اند و فداکاری هایی که باز هم آمادگی انجامشان در آینده هست. پس ملت وجود یک گذشته را ایجاب می کند؛ همچنین ، زمان حال است که مفهوم ملت ذر آن تبلور می یابد ؛ زیرا بیش از هر چیز در وفاق و تمایلی رخ می دهد که برای ادامه زندگی مشترک دیده می شئود .(ا برتون ،۱۳۸۰ :۲۴۳)
در اینجا ، لازم است تعریفی هم از دولت ارایه شود.«ماکس وبر»بر این باور است که «دولت» یک سازمان سیاسی اجبار و دارای دولتی مرکزی است که سعی در برقراری انحصار قدرت قانونگذاری برای خود در داخل یک قلمرو مشخص را دارد و دارای حق استفاده از قذرت مشروع است.با این توضیح و با توجه به اینکه رژیم اسد بر اساس کودتای درون حزبی بدون خونریزی در سال ۱۳۴۹ و توسط حافظ اسد قدرت را به دست گرفت و بشار اسد نیز از ۲۱ خرداد ۱۳۷۸ تا۷ آذر ۱۴۰۳آن را به عهده داشت – یعنی ۵۳ سال- می توان گفت بنای رژیم اسد غیر دموکراتیک بوده و عملا در دولت-ملت سازی واقعی ناتوان بوده است.در واقع ، دولت به معنای واقعی وجود داشته، زیرا فاقد مشروعیت تاسیسی بوده و در ملت سازی نیزناتوان بوده است و اختلافات خارج از حد معمول در بین علویان ،کردها و سایر قومیت ها ، همواره در اوضاع این کشور،نقش مهمی را بازی کرده است. ملت سازی گویای همگرایی و انسجام گسترده میان دولت و جامعه و نیز توسعه و بسط یک هویت ملی مشترک است که اسد در شگل دهی آن ناکام ماند.
بنابراین، فقدان مشروعیت اولیه و تاسیسی در کنار ضعف در ایجاد دولت قدرتمند و نیز ناکامی در دولت سازی ، به ضعف در کارآیی رژیم اسد منجر شد ، زیرا اساسا دولت اسد یک دولت ضعیف بود . در این راستا می توان به نظریه« جول اس میگدال» اشاره کرد .او معتقد است که دولتی را می توان قوی توصیف کرد که به میزان زیاد از توانایی های لازم برای نفوذ،تنظیم روابط اجتماعی ، استخراج منابع و تخصیص آن ها بهره مند باشد. بررسی عملکرد اسد حاکی از آن است که وی در این زمینه ها ، کارآیی لازم را نداشت. توجه به آمار زیر مبین چنین واقعیتی است:
– رشد اقتصادی منفی ۵/۳ درصدی
– ۹۰ درصد جمعیت در فقر
– میانگین تورم سالانه ۳۳ درصد ی در طی ۱۴ سال
– درآمد سالانه ۵۰۰ دلاری
با توجه این واقعیات ، می توان دولت اسد را «دولت درمانده» (failed state) توصیف کرد ؛ دولتی که در اعمال حاکمیت سرزمینی – جغرافیایی قلمرو و حفاظت از مرز های خود ، ناتوان بوده و به تامین حداقلی خدمات و منابع مورد نیاز مردم بسنده می کند ، در ایجاد قدرت سیاسی مشروع ، اجرای قانون و شکل دهی جامعه مدنی ، دچار فروپاشی بوده و وضعیتی هرج و مرج گونه را به تصویر می کشد . در چنین حالتی ، افت شدید اقتصادی ، مداخله نظامی و …. رخ مینمایند .
با توجه به این نکات ، باید دولت اسد را نا توان در دولت سازی ، شکل دهی دولت قوی ، مشروعیت سیاسی ، تامین منابع ، اعمال نفوذ و حمایت از قلمرو سرزمینی دانست ؛ دولت درمانده ای که با تراکم نارضایتی ها، مسائل و بحران ها ، فاصله خود را با ملت همواره کاهش داد و به وضعیت گسل کامل و قطع ارتباط واقعی با ملت دچار شد ، وضعیتی که هر نظامی در آن حالت قرار بگیرد ، سرنوشتی جز اضمحلال نخواهد داشت ، بنابر سقوط و سرعت بشار را باید در واقعیت های اجتماعی – سیاسی و اقتصادی رژیم اسد جستجو کرد که فشار و مداخله خارجی هم بر دامنه و شدت آن افزود؛ به عبارت دیگر ، اگر رابطه دولت – ملت در سوریه در وضعیت پایداری بود ، اصولا چنین اتفاقی رخ نمیداد.
حامدرحیم پور
سلمان مالکی
بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره تحولات سوریه، نقش ایران در این بحران و دلایل عدم اعزام نیروی مستقیم به این کشور را روشن میکند. این سخنان در شرایطی مطرح شده که منطقه غرب آسیا با بحرانهای متعدد و مداخلات قدرتهای خارجی مواجه است. در این بیانات، رهبر انقلاب بر اهمیت ایستادگی جوانان سوری، تقویت روحیه مقاومت در داخل این کشور و بیانگیزگی ارتش سوریه در دفاع از سرزمین خود تأکید کردند.
ارسال نظرات