03 آذر 1403 - 16:58

یادداشت روزنامه‌های شنبه سوم آذر ۱۴۰۳

هم‌دوش با شیطان، بسیج گره گشا، خدمت‌رسان و امیدآفرین، بسیج؛ الگوی تلاش مقدس برای تمدن‌سازی نوین اسلامی؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.
کد خبر : 17888

تبیین:

 

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز شنبه ۳ آذر

 هم‌دوش با شیطان

سید محمدعماد اعرابی 
 «اگر مردم ایران آزاد بودند، شلوار جین می‌پوشیدند!» این جمله کاملا احمقانه به نظر می‌رسد اما دقیقا همان جمله‌ای است که بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی 13 مهر 1392 در گفت‌وگوی اختصاصی با بخش فارسی رسانه وزارت خارجه انگلستان(BBC) به صورت کاملا جدی بیان کرد. او ادعا می‌کرد مردم ایران را می‌شناسد و این جمله را برای نشان دادن شناخت عمیقش از مردم ایران بیان کرد.
فارغ از حماقت نخست‌وزیر وقت رژیم صهیونیستی در بیان این جمله اما نکته‌ای قابل توجه پشت این اظهار نظر وجود داشت. شناخت نتانیاهو از مردم ایران از چه درگاهی حاصل و چه چیز باعث محاسبه غلط او نسبت به ایران شده بود؟ دست‌کم در مورد «شلوار جین» ماجرا مشخص بود. یک کارگردان به یک برنامه تلویزیونی دعوت شده بود اما پس از ضبط گفت‌وگو؛ این برنامه به هر دلیلی برای پخش به روی آنتن رسانه ملی نرفته بود. آن کارگردان علت عدم پخش برنامه از رسانه ملی را پوشیدن «شلوار جین» بیان کرد و همین کافی بود تا جریان رسانه‌ای غرب‌گرا در ایران از کاه، کوه بسازد و با تیتر «شلوار جین هم ممنوع‌التصویر شد!» به خودتحقیری و سیاه‌نمایی بپردازد. منبع سخنان احمقانه نتانیاهو و علت محاسبه غلط او درباره ایران، رسانه‌های غربگرای داخلی بودند.
29 دی 1377 روزنامه خرداد به عنوان یکی از نشریات وابسته به جریان غربگرا در داخل ایران طی مطلبی به دفاع از روند سازش با اسرائیل پرداخت و دوم خرداد 1376(انتخاباتی که منجر به روی کار آمدن محمد خاتمی شد) را «نقطه پایانی» بر سیاست مقاومت در برابر اشغالگری رژیم صهیونیستی دانست. برای اولین‌بار پس از انقلاب صدای متفاوتی از داخل ایران در موضوع فلسطین به گوش ناظران خارجی می‌رسید و ناگفته پیدا بود بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر وقت اسرائیل چقدر از شنیدن چنین صداهایی از داخل ایران خوشحال می‌شود. مدتی بعد عبدالله نوری به عنوان صاحب امتیاز و مدیرمسئول روزنامه خرداد نه تنها ننگ حمایت از اسرائیل را از دامن خود و جریان سیاسی متبوعش پاک نکرد بلکه به حمایت تمام قد از آن پرداخت و گفت: «سخنان امام خمینی(ره) درباره اسرائیل را نیز باید در ظرف زمانی خاص خود مثل آفریقای جنوبی مورد بررسی و امعان نظر قرار داد [...] وقتی جامعه بین‌المللی خواهان تحقق صلح در منطقه خاورمیانه است و کشورهای اسلامی، همسایگان اسرائیل و ملت فلسطین و بسیاری از مبارزان آن[!] ناچار به پذیرش صلح تحمیلی شده‌اند [...] مخالفت ما چه نفعی عاید ملت ایران می‌کند؟»
اوج تزویر در همین جمله بود: «مخالفت ما [با اسرائیل] چه نفعی عاید ملت ایران می‌کند؟» جمله‌ای آشنا که یک دهه بعد با بیانی دیگر به گوش رسید: «نه غزه، نه لبنان؛ جانم فدای ایران!» آن روز 28 شهریور 1388؛ آخرین جمعه ماه مبارک رمضان بود. جریان غربگرای داخل ایران در ادامه آشوب‌های‌شان پس از انتخابات خرداد 1388 درست در «روز قدس» به نفع اسرائیل شعار می‌دادند. آنها اقدامات‌شان برای تأمین منافع رژیم صهیونیستی را پشت نقاب دلسوزی برای مردم ایران پنهان می‌کردند و کاملا طبیعی بود که مورد حمایت و استقبال مقامات اسرائیل قرار گیرند. 20 ژوئن 2009 (30 خرداد 1388) تنها یک هفته از آغاز آشوب‌ها در ایران به بهانه دروغ تقلب در انتخابات می‌گذشت که «بنیامین نتانیاهو»، نخست‌وزیر وقت رژیم صهیونیستی در گفت‌وگو با شبکه ان.بی.سی «کسانی را که سرکشی‌های‌شان در خیابان و جاهای دیگر، جمهوری اسلامی را به لبه پرتگاه کشانده، ستود.» و وزير وقت امور راهبردي رژيم صهيونيستي به روزنامه یدیعوت آحارانوت گفت: «اتفاقي كه در آنجا در حال روي دادن است نشانه‌هاي دلگرم كننده‌اي براي غرب دارد.» رسانه‌های غربگرا آشوب‌های خیابانی یک اقلیت را جنبش مردم ایران برای آزادی معرفی می‌کردند و بنیامین نتانیاهو نیز در گفت‌وگو با ‌BBC از همین تعبیر برای آشوب‌های شکست‌خورده سال 1388 استفاده کرد: «آرزوی مردم ایران برای آزادی»
وقتی آشوب به سرزمین شام رسید یک بار دیگر این جریان غربگرای داخلی و رسانه‌های وابسته به آن بودند که سعی کردند «صحنه جنگ آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه ایران و متحدانش» را در قالب «دفاع غیرمنطقی ایران از رئیس‌جمهور سوریه» تحریف کنند. آنها باز هم پشت نقاب دلسوزی برای مردم پنهان شدند و غلامحسین کرباسچی دبیرکل وقت حزب کارگزاران سازندگی با زیر سؤال بردن اقدامات ایران و متحدانش در سوریه گفت: «مگر ما این جوان‌های عزیز را از آب درآوردیم که بگذاریم شهید شوند. ما دلمان می‌سوزد جوان‌هایمان شهید شوند و مردم کشته شوند.» در حالی که این جریان و رسانه‌هایش «مدافعان حرم» را «مدافعان اسد» می‌خواندند تا تحقیرشان کنند؛ رژیم صهیونیستی تروریست‌های زخمی شده در سوریه را برای درمان به اراضی اشغالی می‌برد و نتانیاهو بر بالین‌شان حاضر می‌شد تا به آنها روحیه دهد و تکریم‌شان کند؛ این اقدامات دو روی یک سکه بودند.‌ کمتر از یک دهه بعد حزب کارگزاران سازندگی در اوج جنگ و جنایت رژیم صهیونیستی در غزه و لبنان، در ارگان رسانه‌ای خود از به رسمیت شناختن اسرائیل سخن گفت و «پیگیری یك راه میانه كه همان تشكیل دو دولتی در فلسطین است.» را پیشنهاد داد. این بار نتانیاهو باید به احترام آنها کلاه از سر برمی‌داشت!
«زن؛ زندگی؛ آزادی» شعاری بود که اقلیتی آشوبگر با آن در سال 1401 یک کشور را به آتش کشید. آتش‌بیار این معرکه نیز مثل همیشه رسانه‌های غربگرای داخلی بودند. آنها و خبرنگاران وابسته به آنها منبع اخبار ضدایرانی رسانه‌های بیگانه بودند. مطالب و گزارش‌های روزنامه‌های اعتماد، هم‌میهن، شرق و ... بدون کم و کاست سر از شبکه تروریستی اینترنشنال در می‌آورد. شبکه‌ای که 19 آگوست 2022 (28 مرداد 1401) «باراک راوید» خبرنگار صهیونیست تارنمای عبری «واللا» و تارنمای آمریکایی «آکسیوس» درباره‌اش گفته بود: «موساد به طور مرتب از این رسانه (ایران‌اینترنشنال) برای جنگ اطلاعاتی خود استفاده می‌کند.» اتفاقا سردبیر این شبکه معاون فرهنگی وزیر ارشاد دولت غربگرای ایران در اوایل دهه هشتاد بود. شعار «زن، زندگی، آزادی» سرنوشت جالبی داشت. یک روز روی جلد نشریات غربگرای داخل ایران نقش بست؛ یک روز در تجمع انتخاباتی غربگرایان فریاد زده شد، یک روز دیوارنگاره‌ای در اراضی اشغالی با تصویر نظامیان زن اسرائیلی شد؛ یک روز توسط سربازان رسانه‌ای اسرائیل بر ویرانه‌های غزه نوشته شد و یک روز دقیقا با همین لغات فارسی از زبان منفورترین چهره حال حاضر جهان، بنیامین نتانیاهو با لهجه غلیظ عبری تکرار شد: «زن؛ زندگی؛ آزادی»
نتانیاهو برای مردم ایران پیام فرستاد، آن هم نه یک بار که فقط در یک سال اخیر از آغاز جنگ غزه سه بار این اقدام را تکرار کرد. او امید کاذبی به پذیرش سخنانش در ایران دارد چون عامل یا عواملی با ایجاد محاسباتی نادرست از مردم ایران برای او چنین امیدی را ساخته‌اند. یکی از مهم‌ترین این عوامل غربگرایان ایرانی هستند. ما با جریانی در داخل ایران مواجهیم که در مقاطع مهمی از دهه‌های اخیر شانه به شانه رژیم صهیونیستی جلو آمده و پیش‌برد مواضع و منافع اسرائیل در ایران را تسهیل کرده است. بخش قابل توجهی از ذهنیت غلط نتانیاهو و سایر سردمداران رژیم صهیونیستی از ایران توسط این جریان و رسانه‌های وابسته به آن شکل گرفته است. آنها با ارائه تصویری کاذب از مردم ایران صهیونیست‌ها را امیدوار و اسرائیل را برای انجام اقدامات تجاوزکارانه تشویق کرده‌اند. ۶ آبان ۱۴۰۳ رهبر انقلاب در دیدار با خانواده شهدای امنیت پس از تأکید چند باره بر حفظ امنیت روانی جامعه فرمودند: «بایستی خطای محاسباتی رژیم صهیونیستی به هم بخورد؛ اینها نسبت به ایران دچار خطای محاسباتی‌اند؛ اینها ایران را نمی‌شناسند، جوانان ایران را نمی‌شناسند، ملّت ایران را نمی‌شناسند، قدرت و توانایی و ابتکار و اراده‌ ملّت ایران را هنوز نتوانسته‌اند درست بفهمند؛ این را ما باید به اینها بفهمانیم.»
مسئله ما در این مقطع نباید «لزوم برخورد با این جریان» که «چگونگی برخورد با این جریان» و حفاظت از افکار عمومی در برابر آن باشد اما متأسفانه به نظر می‌رسد برخی مسئولان حتی در قدم اول هم مردد مانده‌اند. آنها در یک خطای شناختی تساهل با جریان رسانه‌ای دروغ‌‌پرداز، شبهه‌ساز و تردیدافکن غربگرا را گاهی خوش‌خیالانه «مدیریت آنها» و گاهی ساده‌لوحانه «آزادی بیان» قلمداد می‌کنند. این خطا چتری حمایتی برای همیاران رسانه‌ای اسرائیل در ایران ساخته که در سایه آن با حجم قابل توجهی از یارانه‌های دولتی، آگهی‌های دولتی و شرکت‌های نیمه‌دولتی و حاکمیتی پشتیبانی می‌شوند؛ عوامل‌شان با رؤسای قوا نشست و برخاست می‌کنند و حتی در دولت جمهوری اسلامی ایران مقام و منصب می‌گیرند.

عناوین اخبار روزنامه جوان در روز شنبه ۳ آذر

بسیج گره گشا، خدمت‌رسان و امیدآفرین 

رسول سنائی‌راد

گرچه فرمان تشکیل بسیج به عنوان ارتش ۲۰ میلیونی را حضرت امام خمینی (ره) در پنجم آذر ماه ۱۳۵۸ صادر فرمودند که تدبیری برای ایجاد عمق دفاعی و مقابله با تهدید‌ها و تجاوز‌های احتمالی مستقیم و غیر مستقیم امریکای جنایتکار پس از تسخیر لانه جاسوسی آن به دست دانشجویان پیرو خط امام به حساب می‌آید، اما بسیج به معنای حضور داوطلبانه، پرشور و گسترده مردم را می‌توان تداوم همان مشارکت مردمی انبوه مردم در دوران انقلاب اسلامی دانست که یکی از ویژگی‌های برجسته این انقلاب یا ارکان اساسی آن است. 
برخلاف رویه معمول در انقلاب‌های نیمه دوم قرن بیستم در جهان که معمولاً با تکیه بر گروه‌های مسلح و جنگ چریکی، پیروزی علیه حکومت‌های دیکتاتوری یا دست نشانده و استعماری را دنبال می‌کردند، انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام (ره) بسیج مردمی را به جای گروه‌های مسلح انتخاب کردند و رژیم دیکتاتوری و دست نشانده انگلیس و امریکا را سرنگون ساختند. 
پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم رهبر انقلاب، همین بسیج مردمی را بر احزاب سیاسی ترجیح دادند و با نگاهی دقیق آن را فرهنگ و تفکری برآمده از آموزه‌های دینی و ملی دانستند که قادر به دور کردن هرگونه طمع و تهدید بیگانگان و برپا دارنده استقلال و عزت کشور است. 
بسیج در کشورمان در پیوند با انقلاب و باور‌های دینی، علاوه بر اینکه از نوعی مشارکت و همکاری داوطلبانه با نظام برخوردار است، با از خود گذشتگی اعتقادی یا همان ایثار نیز عجین شده و بسیجی خدمت در راه خدا را نوعی توفیق و امری جهادی می‌داند که نه تنها چشمداشت پاداش و مزد مادی ندارد، بلکه برای پیشبرد آن از خود مایه می‌گذارد و از منافع خود می‌گذرد. چنین انگیزه و نگاهی او را آماده ورود به هر عرصه خدمت جهادی می‌سازد و همچنین به کار و خدمت او هم کیفیت و برکت می‌دهد و همین راز بسیج در گره گشایی و امید آفرینی در عرصه‌های نیاز و ضرورت است. 
بسیج در دوران دفاع مقدس، گل سرسبد تمامی نهاد‌هایی بود که در جنگ ایفای نقش کردند و پس از جنگ نیز هرجا که نیاز و ضرورتی راهبردی برای کشور و مردم پیش آمده، بسیج خدمت، گره گشایی و امیدآفرینی کرده است. بسیج در عرصه بهداشت و درمان عمومی کشور نقش درخشان و برجسته‌ای داشته که مثال عالی آن موفقیت بسیج در ریشه کن کردن فلج اطفال با مشارکت و همکاری با وزارت بهداشت و درمان و حضور مؤثر در عرصه مقابله با پاندمی کرونا از گندزدایی تا حضور در کنار کارکنان بهداشت و درمان در بیمارستان‌ها و حتی کمک به کفن و دفن متوفیان در فضای وحشت و سیاه اوج کرونا می‌باشد. همچنین در همین دوران و رکود تولید و فشل شدن اوضاع اقتصادی و تنگنا‌های معیشتی در جامعه، بسیج میداندار کمک‌های مؤمنانه نیز بود و شبکه امدادی- جهادی بسیج توانست تمامی آسیب‌دیدگان را پوشش داده و ضمن حفظ عزت آنان، نور امید را زنده نگه دارد. 
همین روحیه ایثار و جهاد را بسیج در بلایای طبیعی مثل سیل و زلزله به‌کار گرفته و فریادرس آسیب‌دیدگان می‌شود و شکل مداوم و استمرار آن هم در گروه‌های جهادی بسیج تبلور یافته که محرومیت‌زدایی را با امر سازندگی پیوند زده و با بردن نور امید به خرابی‌ها عمران و آبادی را در کشور عزیزمان هدیه می‌دهند. 
این‌گونه است که می‌توان محکم و به دور از هرگونه تردید، بسیج را نهادی گره‌گشا، خدمت‌رسان و امید آفرین برای تمامی فصول انقلاب و جغرافیای کشور عزیزمان دانست و به آن افتخار کرد.

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز شنبه ۳ آذر

بسیج؛ الگوی تلاش مقدس برای تمدن‌سازی نوین اسلامی
علی بخشی‌زاده 
بسیج میراث گران‌قدر بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی (ره)، در پنجم آذر ۱۳۵۸ تشکیل شد تا نمود مهمی از نقش‌آفرینی مردم در انقلاب اسلامی را ارائه دهد. از حضور هشت‌ساله در دفاع مقدس تا تلاش برای برپایی تمدن‌سازی نوین اسلامی در گام دوم، دامنه چهل‌و‌پنج ساله کنشگری این نهاد انقلابی را نشان می‌دهد.
حضور در عرصه سازندگی تا خط‌شکنی درحوزه علم و فناوری، محور مؤثر وهمیشگی دروسط بحران‌های طبیعی، چون سیل، کرونا، زلزله و...، پیشتازی در مقابله باجنگ نرم وشناختی دشمن وخنثی‌سازی فرآیند تحریف و تفتین، تقویت سرمایه اجتماعی نظام و ده‌ها مورد دیگر از کارکرد‌های راهبردی این شجره طیبه است. در این فرآیند، از جمله مهم‌ترین وجوه بسیج، الگو‌سازی از آن در محور مقاومت منطقه‌ای است. از شکل گیری مقاومت در منطقه و نحوه آرایش آن، پرتویی از صدور انقلاب اسلامی برای حضور آحاد مردم در بستر مبارزه با صهیونیسم و استکبار در جهت رهایی، آزادگی و افزایش نزدیکی ملل مسلمان در جهت امت واحده است. ازحزب‌ا... قهرمان در لبنان تا یلان صف‌شکن و نستوه مقاومت در فلسطین، مقاومت ملت یمن بر کرانه‌های دریای سرخ وباب‌المندب، حشد‌الشعبی قهرمان درعراق ومقاومت درسوریه و... همگی مردمی‌سازی خودرابا سازوکار «الگوی» بسیج مستضعفین آرایش داده‌اند. حرکت‌های بدیع که رژیم صهیونی را به محاق محاصره مرگبار کشانده و نقشه‌های استکباری آمریکا در منطقه را به شکست کشانده است. 
به‌عبارت دیگر، بسیج واژه و گفتمانی برای آماده‌سازی حضورمردم درتعیین سرنوشت خویش است که باعبور ازفضای موجود، به جهان اسلام هویت، نقش‌آفرینی و اقتدار بخشیده است. بسیج همانی است که با به‌صحنه‌آوردن مردم، نقشی مهم در تحکیم و پیشرفت همه‌جانبه انقلاب اسلامی ایفا می‌کند. در سطوح منطقه‌ای داعش راشکست داد، صهیونیسم را به تنگنای بقا افکند، آرمان قدس را فراگیر کرد، قدرت آمریکا را در منطقه به افول کشاند و در مهم‌ترین حالت، نقشی اساسی در تعمیق عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران در منطقه و جهان ایفا می‌کند. بسیج متاع مردمی‌سازی قدرت را به جهان اسلام هدیه داد و نتیجه آن شکوه، عزت و اقتدارآفرینی ملت‌ها در برابر ظلم و جور است. امروز نیز در کشور، راه‌های نرفته بسیار داریم. از عرصه‌های اقتصاد و توسعه ملی، علم و فناوری، بیشینه‌سازی حضور مردم در عرصه‌های مختلف حکمرانی و تعمیق اتحاد ملی، نمود این نیازهاست. در این راستا بسیج بستر و پیشرانی همه‌جانبه‌گراست. از امنیت نظامی و اقتصادی تا عرصه تولید، فناوری، دانش، مردمی‌سازی حکمرانی، خدمت‌رسانی، الگوسازی انقلاب اسلامی و... بسیج حضوردارد. بسیج، تبلور تمدن‌سازی نوین اسلامی است تاباارائه مطالبات و آرمان‌های ملت انقلابی ایران و دربستر مجمعی ازجریان‌های همفکر منطقه‌ای وجهانی، برای تشکیل امت واحده ونیل به تمدن‌سازی نوین اسلامی گام بردارد. 
عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز شنبه ۳ آذر

مولفه موثری به نام مذاکره

سید محمود صدری

جای شکی نیست که گفتگو و فعالیت سیاسی است که در کنار مقاومت در سال های اخیر در قسمت هایی از خاورمیانه منجر به ایجاد صلح شده است.
نباید فراموش کرد که برای مثال تشکیل کرانه باختری در نتیجه مذاکرات سیاسی بوده است و آزاد شدن صحرای سینا نیز با تفاهم سیاسی میسر شد.
پس فاکتور دوم صلح، گفتگوهای سیاسی و تفاهمی است که باید انجام گیرد.
روشن است همیشه عده ای از مقامات سیاسی ونظامی کشورهای متجاوز با توجه به مبارزات ملت‌های تحت اشغال آماده صلح می شوند. بر همین اساس در اسرائیل جناح های چپ در مورد کرانه باختری گرایش به تفاهم پیدا کردند. از این رو به قدرت رسیدن جناح معتدل و میانه روی اسرائیل به منظور ایجاد صلح و تقویت تفکر همزیستی مسالمت آمیز نیروهای درگیر از اهمیت حیاتی برخوردار است.
اکنون در مسئله فلسطین در سطح منطقه و جهان دو تفکر متفاوت در تقابل با یکدیگر قرار دارند. تندروهایی که ریختن خون یکدیگر را مباح می دانند که شامل یهودیان منحرف از دین موسی و مسیحیان صهیونیست میباشند .در مقابل آنها طیف وسیعی از کشورها و سیاسیون و ملتها قرار دارند که گرایش مثبت به صلح‌دارند وبدنبال رسیدن به یک فرمول قابل قبول هستند.
جناح چپ در‌حزب دمکرات امریکا، اکثر کشورها و احزاب اروپایی، تقریبا تمام دول جهان سوم، جناح های میانه رو در اسرائیل و رهبران دینی که اعتقاد به زندگی مسالمت آمیز و تفسیر واقعی و عدالت خواهانه از ظهور دارند، طالب صلح هستند.
در واقع هر فرد و ملیتی که در کنار حق باشد به رستگاری و فلاح می رسد و پیروز میدان نبرد خواهد بود.
جنایت و جنگ و کشتار تحت لوای شعارها، مسیر انحرافی ست که برخی پیروان ادیان انتخاب کرده اند و هیچ ربطی به حقیقت ادیان ندارد. بلکه این ابزاری است برای به حاشیه راندن مذاکرات در حالی که مذاکره نتایج ملموسی در خاورمیانه داشته است و باید این روند ادامه پیدا کند.

روزنامه شرق

دستان پر از خالی

مهرداد احمدی شیخانی

مدتی پیش در دانشگاه علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اتفاقی رخ داد که حرف و حدیث‌های بسیاری درباره آن شکل گرفت. قبل‌تر هم رخدادهای دیگری اتفاق افتاده بود که نظرات مختلفی درباره آنها شکل گرفته بود و این امر از ابتدای پیروزی انقلاب تاکنون بوده و پس‌ از ‌این هم ادامه خواهد داشت. اما آنچه سبب‌ساز این یادداشت شده، نه خود این رخدادها بلکه موضوع واکنش‌ها درباره آنهاست. در همه این اتفاقات، ما شاهد دو نوع از واکنش هستیم؛ واکنش و روایت رسمی و غیررسمی. اما آنچه به‌وضوح می‌توان دید، این است که در سطح باور عمومی درباره این رخدادها، می‌شود تغییر نگاه عمومی را متوجه شد، به قسمی که پذیرش عمومی درباره توضیح و روایت رسمی دچار افت و افول شده و تقریبا در بین جمع درخورتوجهی از مردم، روایت غیررسمی پذیرفتنی‌تر شده است. برای آنکه بتوانم موضوع را کمی باز کنم، لازم است ‌مثالی بزنم. معمول این است که وقتی به یک تابلوی نقاشی نگاه می‌کنیم، سعی داریم که از فاصله به آن نظر بیندازیم تا کل تابلو را با هم ببینیم. این کار سبب می‌شود درکی جامع از کلیت اثر به دست بیاوریم. اما اگر به تابلو چنان نزدیک باشیم که همه آن را در یک نگاه نبینیم، این امکان برای‌مان هست که شاید درک مناسبی از جزئیات به دست آوریم، ولی اصلا نخواهیم فهمید که کل تابلو چه چیز را دارد به ما نشان می‌دهد. درباره رخدادهایی از نوع همان ماجرای دانشگاه علوم و تحقیقات یا رخدادهایی از این دست در طول بیش از چهار دهه اخیر نیز‌ اگر با فاصله به موضوع نگاه کنیم، می‌توان این را مشاهده کرد که یک سوی ماجرا به همان طرفی برمی‌گردد که روایت رسمی آن را تعریف می‌کند یا به عبارتی، راوی ماجرا، خواسته یا ناخواسته، خود یک طرف داستان است و اصطلاحا یک طرف دعواست، حتی اگر خود چنین قضاوتی درباره نقش خویش نداشته باشد. بنابراین چه دوست داشته باشیم یا نه، فهمی که در افواه شکل می‌گیرد، این است که راوی رسمی، آنچه می‌گوید، در بهترین حالت برای تبرئه خویش است و همین برداشت سبب می‌شود که نوع نگاه عمومی به این بخش از روایت با تردید همراه باشد. حال فرض کنید در وضعیتی که این تردید درباره روایت رسمی تکرار شود، به‌مرور نوع داوری عمومی چه سمت‌و‌سویی خواهد یافت؟ اگر همچنان فاصله‌مان را با این تابلو حفظ کنیم، خواهیم دید که در گذشته، در چنین رخدادهایی، غیر از روایت رسمی و روایت غیررسمی، یک روایت سومی هم وجود داشت؛ روایت تخصصی و حرفه‌ای رسانه‌های مستقل. رسانه‌های مستقلی که به هر دلیلی از یک دوره‌ای دیگر از سوی بخش رسمی به‌عنوان روایتگر میانه و بینابین پذیرفته نشدند و از آنان با این تعریف که متعلق به سمت‌و‌سوی مقابل هستند، یاد شد. نمی‌دانم به یاد دارید که حتی در بعضی از تریبون‌های رسمی، این موضوع بارها گفته شد که برای این بخش از روایتگران، با چمدان از خارج کشور دلار فرستاده می‌شود و بعد با تکیه به همین نوع اتهامات که البته هیچ وقت برای آن شاهد و دلیل مستندی ارائه نشد، این بخش از روایت ماجرا به پستو رفت و نتیجه چه شد؟ برای آنکه اهمیت این بخش از روایت معلوم شود، به موردی بسیار معروف که از نظر تاریخی و ایمانی برای ما شیعیان بسیار مهم است، اشاره می‌کنم. در ماجرای «غدیر خم» که برای ما شیعیان‌ رخدادی مبنایی است و مذهب‌مان بر آن تکیه دارد، اهمیت ماجرا به گونه‌ای است که وقتی می‌خواهیم به ولایت امیر مؤمنان علی (ع) اشاره کنیم، اصل و اساس حقانیت تشیع را در همین رخداد می‌بینیم. اما مهم‌ترین بخش آنجاست که وقتی ماجرای غدیر خم را روایت می‌کنیم، مهم‌ترین مستندات‌مان آن است که راویان اهل سنت نیز بر این رخداد صحه گذاشته‌اند. به عبارتی، نه‌تنها ما شیعیان به این رخداد باور داریم، بلکه اهل سنت هم تأکید دارند که غدیر خم رخ داده و حضرت رسول (ص)، امیر مؤمنان علی (ع) را پس از خود، ولی مردم اعلام کرده است. و این یعنی ما شیعیان، غیر از آنکه خود روایتگر آن واقعه مهم تاریخی هستیم، طرف مقابل هم به آن رخداد باور دارد. حال بعد از آن چه پیش آمده، داستان دیگری است. خب فرض کنید برای ما شیعیان، تنها روایت موجود از واقعه غدیر خم، فقط و فقط روایت خودمان بود و بس. در‌آن‌صورت برای اثبات حقانیت ولایت حضرت امیر، دست‌مان پُرتر بود یا خالی‌تر؟ حقیقت این است که در توضیح یک واقعه، اگر تنها روایت، روایت مدعی باشد، داستان می‌شود همان بیت حافظ که «شاه ترکان سخن مدعیان می‌شنود» و این یعنی تا وقتی نپذیریم که آن روایت میانی دوباره به صحنه بازگردد (به عبارتی همان رسانه‌های مستقل)، هرچه مدعی بگوید، فقط طرف مقابل را در جایگاه سیاوش مستقرتر می‌کند. این درست که ممکن است رسانه در بعضی اوقات روایت رسمی را نفی کند، ولی چون ناچار است که بین مردم معتبر باشد، چاره‌ای ندارد جز اینکه بی‌طرفانه و مستند به رخدادها بپردازد، و‌الا این بار نه از سوی بخش رسمی، بلکه از سوی جامعه به فریب‌کاری متهم می‌شود.

روزنامه خراسان

۳ ماه سرنوشت ساز  برای دیپلماسی هسته ای

هادی محمدی 

سرانجام چهارمین قطعنامه شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی علیه برنامه صلح آمیز هسته ای ایران با ۱۹رای مثبت ، ۱۲ رای ممتنع و ۳ رای منفی به تصویب رسید. قطعنامه ای که مهم ترین حرفش درخواست ارائه گزارش از آژانس در مورد برنامه هسته ای ایران تا نشست بعدی شورای حکام در اسفندماه بود که البته می تواند با توجه به احتمال ارجاع این گزارش به شورای امنیت سازمان ملل برای کشورمان خطرناک باشد . در سوی مقابل نیز ایران اقدامات متناسبی با این قطعنامه در حوزه فنی انجام داد. شنیده های موثق ما حاکی است جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به قطعنامه شورای حکام، حدود پنج هزار ماشین سانتریفیوژ نسل های جدید خود شامل IR۶، IR۴ و IR۲M را راه اندازی و با تزریق گاز هگزا فلورید اورانیوم (UF۶) ،عملیات غنی سازی با آن ها و افزایش ظرفیت غنی سازی به اندازه حدود ۴۰هزار سو را در دو سایت فردو و نطنز آغاز کرده است .
ایران سعی کرد تا در ماه های اخیر حداکثر همکاری و تعامل ممکن را با آژانس داشته باشد تا بهانه ها را از دشمنان و لابی های صهیونیستی بگیرد . قبول درخواست سفر رافائل گروسی مدیرکل آژانس به تهران و دادن دیدارهای سطح بالا با رئیس جمهور و وزیرخارجه از یک سو و اجازه بازدید از سایت های نطنز و فردو به گروسی از سوی دیگر، اقدامات کم نظیری بود که ایران برای کاهش تنش میان تهران و وین انجام داد. حتی جمهوری اسلامی در آستانه تصویب قطعنامه پیشنهادهایی از جمله تعهد بالاتر نرفتن غنی سازی بیش از ۶۰درصدی به طرف مقابل داد که هیچ کدام پذیرفته و دیده نشد و نتیجه آن شد که  مشاهده کردیم.
با این حال و با وجود قطعنامه آژانس و اقدام متقابل ایران، فضا چگونه است؟ به نظر می‌رسد با توجه به اظهارات طرف های غربی به ویژه آمریکا، فرانسه، آلمان و انگلیس که طرف های اصلی ایران در برجام بوده و هستند و مدیرکل آژانس، اگرچه با قطعنامه، اقدام خصمانه ای در برابر ایران انجام دادند اما همچنان بدشان نمی اید این بحران هسته ای کهنه شود و به مقطع حساس برسد و به نوعی با دیپلماسی حل و فصل شود و کار از این میزان تنش بالاتر نرود. شاید آن ها که در این ۶ سال نتیجه تحریم‌های خود را عدم تغییر سیاست های ایران و حفظ اقتصاد کشور با همه مشکلات و هزینه ها دیده اند، در مقابل رشد سریع برنامه هسته ای و ذخایر و دانش غنی سازی ایران خواستار پر شدن دست‌شان در مذاکرات احتمالی داشته و قطعنامه اخیر نیز از این جهت صادر شد. با این حال در گفتار سعی کردند همچنان درهای گفت وگو را باز نگه دارند.
از سوی دیگر ایران نیز سعی کرد اگرچه پاسخ مناسبی به قطعنامه داشته باشد اما با کنترل ادبیات و فضای تنش، از افزایش تنش و رسیدن به سطح غیر قابل کنترل تنش اجتناب کند تا بتواند برای مذاکرات اینده ، هم وزن خواسته‌های خود در لغو تحریم ها، ذخایر مهمی داشته باشند .
تا سه ماه آینده گزارش جامع مدیرکل آژانس باید روی میز شورای حکام باشد. این موضوع اگرچه ظاهری تند و منفی دارد اما در باطن خود یک فرصت سه ماهه برای باز شدن پنجره ای جدید و حساس به سوی دیپلماسی برای حل این مشکل گره خورده یا حداقل رسیدن به یک توافق مقدماتی برای مراحل بعدی است. آن‌چه که هفته قبل گذشت باید در چارچوب تقابل حقوقی و فنی ایران و آژانس دید و از آن عبور کرد و اکنون این فرصت طلایی جدید از سوی دو طرف را مغتنم شمرد. دنیای امروز سرشار از تحولات سریعی است که هر کدام می تواند همچون جنگ اوکراین یا جنگ غزه به هر پرونده و مذاکراتی لطمات جبران ناپذیری وارد کند. سابقه مذاکرات هسته ای در سه سال اخیر نیز همین را تایید می کند. فرصت سوزی در این میان به نفع هیچ کس نیست و رسیدن به مراحل حساس می تواند از طرفی ایران را دوباره در چاه فصل هفت منشور سازمان ملل و قطعنامه های شورای امنیت بیندازد و طرف مقابل را نیز با اجرای تهدیدات ایران مبنی بر خروج از ان پی تی و حتی تغییر دکترین هسته ای مواجه کند . هیچ کدام از این گزینه ها مطلوب هیچ یک از طرفین غیر از تندروها نیست.
روزنامه رسالت

غرب علیه غرب

جواد شاملو
یکی از مهم‌ترین ثمرات طوفان‌الاقصی، تبدیل‌شدن غرب به دو دنیای موازی بود. امروز وقتی به غرب نگاه می‌کنیم، دیگر با یک غرب طرف نیستیم! بلکه با دو جهان طرفیم که برای یکی مسئله نسل‌کشی و جنایت علیه بشریت توسط رژیم اشغالگر دستکم اندک‌اهمیتی دارد اما در جهان دیگر کماکان اسرائیل مورد حمایت حداکثری است و مسئله، ایران و روسیه و اوکراین است. در یک جهان علیه جنایات اسرائیل و به نفع پایان جنگ در غزه و لبنان قطعنامه صادر می‌شود و در جهان دیگر همان قطعنامه با وتوی آمریکا از بین می‌رود. 
در یک جهان دادگاه بین‌المللی لاهه، نتانیاهو و وزیر جنگ سابقش را جنایتکار جنگی معرفی می‌کند و در جهان دیگر علیه فعالیت هسته‌ای ایران قطعنامه صادر می‌شود. در یک جهان علیه حمایت تسلیحاتی آمریکا از رژیم غاصب تظاهرات برپا می‌شود و در جهان دیگر رئیس‌جمهور فرتوت ایالات‌متحده، جواز شلیک موشک‌های دوربرد از اوکراین به خاک روسیه را صادر می‌کند. این نتیجه تلاش بخش‌هایی از تمدن غرب برای فرار از شکست ایدئولوژیک این تمدن در غزه است. 
بی‌اعتباری ابدی شعارهای حقوق بشری باعث می‌شود غرب مهم‌ترین سلاح نرم خود که همان حمایت از حقوق بشر است را از دست بدهد و دیگر توان تئوریزه کردن اقدامات نظامی خود را نداشته باشد. 
در طی جنگ‌های اول و دوم جهانی و جنگ‌های بعدی به‌خصوص جنگ ویتنام، ثابت شد که این تمدن توان برچیدن جنگ‌های بزرگ و برپایی صلح جهانی را ندارد. اما در سال‌های ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴ ثابت شد این تمدن حتی توان متوقف کردن یک رژیم غاصب از جنایتی بی‌حدوحصر را نیز دارا نیست و گویی تمدن پهناور غرب در برابر رژیمی جعلی، تازه تأسیس و کم‌جمعیت و وابسته و همواره زیر سؤال به نام اسرائیل ناتوان است. به‌این‌ترتیب ذات به‌شدت ایدئولوژیک غرب آشکار شد و همچنین رابطه غرب با عقبه مخفی و همواره پشت‌صحنه یهودی-صهیونی-ماسونی آن اثبات گشت.
حال، در برابر این بی‌آبرویی بزرگ بخش‌هایی از تمدن غرب همچون ملت‌ها و دادگاه‌های بین‌المللی و برخی دولت‌ها به تلاش‌هایی هرچند اندک و دیرهنگام و ناکافی دست‌زده‌اند؛ تلاش‌هایی که به‌رغم برخورداری از وجاهت و مشروعیت جهانی کافی، در برابر سدی از زورگویی آمریکا شانسی برای پایان دادن به نسل‌کشی و جنایت‌های جنگی رژیم ندارند.
 این‌یک بی‌آبرویی بزرگ‌تر است؛ چراکه مشخص می‌شود حتی زور غرب هم به غرب نمی‌رسد و سرتاسر جهان، عملا پهنه یک امپراطوری توتالیتر به حاکمیت ایالات‌متحده آمریکاست. 
طوفان‌الأقصی سیلی حقیقت را این‌گونه به‌صورت جهان زد: لیبرال‌دموکراسی و اقران آن سرابی بیش نبود و آنچه بر جهان حکم می‌راند، چیزی جز سیاه‌ترین نوع قدرت و دیکتاتوری نیست.
روزنامه وطن امروز
 
پاسخ ایران به قطعنامه
رضا رحمتی
سرانجام با اعمال فشار تروئیکای اروپا متشکل از ۳ کشور انگلیس، فرانسه و آلمان، قطعنامه ضدایرانی شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی علیه ایران با 20 رای موافق، ۳ رای مخالف و 12 رای ممتنع در واپسین ساعات پنجشنبه اول آذر/ 21 نوامبر تصویب شد. این قطعنامه از مدیرکل آژانس درخواست می‌کند برای تهیه یک ارزیابی جامع و به‌روز از وجود یا استفاده بالقوه از مواد هسته‌ای اعلام‌نشده مرتبط با مسائل گذشته و جاری برنامه هسته‌ای ایران، گزارش کاملی از همکاری ایران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و ارزیابی توانایی آژانس برای راستی‌آزمایی پایبندی ایران به تعهدات پادمانی خود، بویژه عدم انحراف مواد هسته‌ای ارائه دهد و بر اساس تمام اطلاعات موجود، مدیرکل باید ارزیابی‌ای را تا مارس ۲۰۲۵ یا حداکثر بهار ۲۰۲۵ برای بررسی توسط شورای حکام ارائه کند. این قطعنامه دوباره ادعای غربی‌ها مبنی بر توضیحات ایران درباره «وجود ذرات اورانیوم با منشأ انسانی در ۲ مکان اعلام‌نشده در ایران»، مکان‌های فعلی مواد/ تجهیزات هسته‌ای به ادعای تروئیکای اروپا «آلوده» و «اجازه» ایران برای «جمع‌آوری نمونه‌ها» توسط آژانس را مورد تاکید قرار داده است.  
* قطعنامه در چه شرایطی تصویب شد؟
قطعنامه شورای حکام آژانس در شرایطی به تصویب رسید که به گفته کاظم غریب‌آبادی، معاون حقوقی و بین‌الملل وزارت امور خارجه «ترجیح ایران، سیاست تعامل با آژانس» است. برآیند این تعامل را می‌توان در اقدام رافائل گروسی، مدیرکل این نهاد در سفر هفته گذشته به ایران و بازدید از مجتمع‌های غنی‌سازی شهید دکتر علی‌محمدی و شهید مهندس احمدی‌روشن و ملاقات با مقامات ایرانی درباره راه‌حل‌های موارد باقیمانده بین ۲ طرف و بحث‌هایی در سطوح بالای مدیریتی مشاهده کرد؛ موضوعی که بعد از سفر گروسی به ایران، بحث‌ها درباره شرایط همکاری‌های ۲ طرف را به رسانه‌ها کشاند و گروسی در گزارش خود به عنوان مدیرکل آژانس در نشست فصلی شورای حکام اعلام کرد «ایران درخواست آژانس برای توقف غنی‌سازی 60 درصد را پذیرفته است». همچنین وی در همین نشست خواستار «خویشتن‌داری برای پرهیز از تشدید تنش بر سر موضوع هسته‌ای ایران» شد؛ موضوعی که با توجه به شناخت از گروسی، محل سوال است.  
صدور این قطعنامه در حالی است که طی ماه‌های اخیر سطح و عمق گفت‌وگوهای ایران و آژانس افزایش یافته است. خصوصا از ۲ ماه پیش که وزیر امور خارجه با مدیرکل آژانس انرژی اتمی در نیویورک دیدار کرد و نتیجه آن سفر گروسی به ایران و بازدید از سایت‌های هسته‌ای کشورمان و تفاهمات متقابل شد. بعد از سفر گروسی به تهران با توجه به شرایط ماه‌های آینده، ایران به گروسی اعلام کرد «اگر شورای حکام علیه ما قطعنامه صادر نکند ما هم روند افزایش ذخایر اورانیوم 60 درصد را متوقف می‌کنیم». در واقع تعهد مشروط ایران مبنی بر اینکه «شورای حکام علیه ایران قطعنامه صادر نکند»، با تصویب قطعنامه شورا به پیشنهاد تروئیکای اروپا، اینک زیر سوال است و مهم‌ترین دستاورد سفر گروسی به تهران نیز تحت‌الشعاع اقدام ضدایرانی تروئیکای اروپا قرار دارد. حالا ایران با وضعیتی روبه‌رو است که غرب «شرط» عملی کردن «وعده مشروط» ایران مبنی بر توقف غنی‌سازی را مورد بی‌مهری قرار داده و مسیر بی‌اعتمادی متقابل نیز دستخوش تغییر خاصی نشده است. این شرایط در حالی است که مقامات ایران از جمله وزیر امور خارجه کشورمان بارها هشدار دادند  تهران آماده واکنش مناسب به اقدامات ضدایرانی طرف‌های مقابل است. عراقچی در گفت‌وگوی تلفنی چهارشنبه 30 آبان با وزیر خارجه آفریقای جنوبی صراحتا تاکید کرده بود: «اگر طرف‌های مقابل به ‌دنبال تقابل با ایران باشند، ایران نیز واکنش مناسب از خود بروز خواهد داد». همچنین در همان روز در گفت‌وگو با گروسی تصریح کرد: «در صورتی که طرف‌های مقابل بی‌توجه به حسن‌نیت و رویکرد تعاملی ایران، اقدامات غیرسازنده را در نشست شورای حکام از طریق صدور قطعنامه در دستور کار قرار دهند، ایران به نحو مقتضی و متناسب پاسخ خواهد داد». حالا بعد از این اقدام ضدایرانی شورای حکام به ابتکار تروئیکای اروپا، فضای بدبینی در طرف ایرانی بیشتر شده و روند همکاری که با سفر گروسی به ایران تقویت شده بود، تحت تاثیر قرار گرفته است. در حالی که شرایط فنی روابط بین ایران ـ آژانس در وضعیت همکاری قرار گرفته بود، قطعنامه غیرفنی و سیاسی آژانس که ناشی از اراده سیاسی غرب برای ایجاد تنش جدید با ایران است، وضعیت جدیدی را ایجاد کرده است که عراقچی در مصاحبه با «المیادین» بعد از تصویب این قطعنامه از آن تحت عنوان لزوم «پاسخ مناسب» ایران به اقدام غیرفنی اروپا و ورود به «مسیر پیچیده» یاد کرد.
* شرایط فنی و امکان‌های «پاسخ مناسب» ایران
اضافه بر این شرایط، پروژه هسته‌ای ایران از نظر فنی نیز در وضعیتی است که برای غرب ـ که روزگاری در تصور نگه داشتن ایران در سقف غنی‌سازی 3.5 درصد بود ـ چندان خوشایند نیست. ایران در حال حاضر 185 کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده 60 درصد دارد و این موضوع همواره کابوس غربی‌ها بوده است. غرب به رهبری آمریکا تصور می‌کرد خروج آمریکا از توافق برجام در 18 اردیبهشت 1397 و افزایش فشارهای اقتصادی علیه ایران، زمینه فشار اجتماعی و در نهایت عدول ایران از سیاست‌های هسته‌ای را فراهم می‌کند. این در حالی است که خروج آمریکا این بهانه را به دست ایران داد که طرف غربی نسبت به توافقات و تعهدات خود پایبند نبوده، بنابراین آن مسیری که ایران باید بعد از اکتبر 2025 طی کند، قبل از آن نیز پیموده شده است. به‌نظر می‌رسد هر زمان فضایی از تعامل به وجود آمده، غرب اراده‌ای برای آن نشان نداده و تلاش کرده بر بی‌اعتمادی ایران بیفزاید. حالا غرب هم باید شاهد تداوم غنی‌سازی اورانیوم بالای 60 درصد باشد و هم نگران «پاسخ مناسب» ایران به اقدام ضدایرانی آژانس. حال سوال این است: در شرایطی که تهران از خود حسن‌نیت به خرج داد، «پاسخ مناسب» به اقدام ضدایرانی شورای حکام، چه سطوحی را در بر می‌گیرد؟  
1- راه‌اندازی مجموعه قابل توجهی از سانتریفیوژهای جدید و پیشرفته  
به‌ نظر می‌رسد مهم‌ترین اقدام فنی‌ای که ایران در پاسخ به عدم حسن‌نیت غرب و تصویب قطعنامه ضدایرانی انجام خواهد داد، همان‌چیزی است که تهران بارها غرب را نسبت به آن مطلع کرده و هشدار داده است، یعنی «راه‌اندازی سانتریفیوژهای جدید». در همین باره محمد اسلامی، رئیس سازمان انرژی اتمی کشورمان در پاسخ به صدور قطعنامه ضدایرانی در شورای حکام آژانس، دستور انجام اقدامات موثر، از جمله راه‌اندازی مجموعه‌ معتنابهی از سانتریفیوژهای جدید و پیشرفته از انواع مختلف را صادر کرد.   
2- افزایش سطح غنی‌سازی
مشخص است غرب از اینک پاشنه‌های خود را کشیده تا ایران را تا 18 اکتبر 2025/ ۳۰ مهر ۱۴۰۴ ـ که غروب قطعنامه 2231 است ـ درگیر اقدامات تنبیهی موجود در قطعنامه فوق و برجام کند. اینکه یک بازه زمانی تا بهار سال 2025 برای راستی‌آزمایی فعالیت‌های ایران توسط مدیرکل و آژانس بر اساس قطعنامه اخیر شورای حکام به پیشنهاد تروئیکای اروپا داده شده است، نشان می‌دهد مسیر چند ماه آینده برای روابط ایران و غرب پیچیده و آمیخته به سوءظن‌های سیاسی توسط طرف غربی است. با توجه به این وضعیت، به نظر می‌رسد بهتر است ایران، از حداکثر امکانات خود برای بازدارندگی سیاسی غرب استفاده کند، اگرچه افزایش حجم سانتریفیوژها و افزایش نسل جدید سانتریفیوژها می‌تواند در محاسبات طرف غربی تغییراتی ایجاد کند اما ایران هنوز گزینه‌هایی دارد که آنها را حتی رسانه‌ای نیز نکرده است، از جمله گزینه غنی‌سازی حداکثری ایران. این اقدام نه تنها طبق قواعد حقوق بین‌المللی متخلفانه نیست، بلکه امکان افزایش سطح‌ غنی‌سازی به غرب این پیام را مخابره می‌کند: ایران درباره منافع ملی خود با هیچ کس تعارف ندارد و اگر بنا بر سیاسی کردن پروژه فنی هسته‌ای ایران باشد، تهران نیز از توان فنی خود حراست خواهد کرد. اگر قرار باشد غرب با استفاده از ابزارهای سیاسی، حرکت فنی ایران را متوقف کرده و مسیر تکنولوژیک کشورمان را تحت‌الشعاع آمال سیاسی خود کند، جمهوری اسلامی نیز باید ضمن استفاده از حداکثر توان هسته‌ای، غرب را نسبت به توانمندی خود آگاه کند.
منبع: بصیرت

ارسال نظرات