09 دی 1402 - 21:49

پایگاه رهنما:

 

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز شنبه ۹ دی

سیدرضی، شهادتی بی‌صبرانه

سعدالله زارعی
-  موقع بیان جمله آخر، بغضش ترکید و گفت «خدا از زبانت بشنود». کاملاً پیدا بود که غمی سنگین تار و پود وجودش را متأثر کرده است. 
یک سال گذشته بود و او هنوز لباس مشکی را از تن در نیاورده بود؛ پرسیدند چرا؟ گفت تا به قولش عمل نکند، از تن بیرون نخواهم کرد. حرفش کمی بوی لجبازی می‌داد، ولی نه. بی‌صبری‌اش، طبیعی بود، نمی‌خواست زیاد از «دوست قدیمی»‌اش که خود را مدیون او می‌دانست دور بیفتد. گاهی هم زیر لب غرغر می‌کرد؛ خود گفتی «تو دیگر به ‌‌درد ماندن نمی‌خوری، باید بروی» پس چه شد؟ چرا کمک نمی‌کنی؟ اشک جلوی دیدگانش را تار کرده بود، بلند شد رفت سمت پنجره، پرده را کنار زد ولی پنجره را باز نکرد. معلوم بود دنبال هوای تازه نیست، دنبال «جای تازه» است. بی‌حوصله برگشت در گوشه‌ای نشست و دست‌های خود را دور دو طرف صورتش گرفت. چشمانش بسته بود، معلوم بود در درونش غوغایی برپاست و دیگر چیزی او را قانع نمی‌کند. این حالت در او دقایق طولانی ادامه پیدا کرد. بعد از روی میز سوئیچ ماشین را برداشت و در دست خود فشار داد. مثل اینکه چیزی در ذهنش خطور کرده باشد. نزدیک‌ترین حدس این بود که نخواسته به چیزی که آن را مانع شهادت خود می‌دید، اهمیتی بدهد. بارها به او گفته شده بود «سیدرضی مواظب خودت باش». هیچ چیز او را به اندازه این عبارتی که مکرر شنیده بود، ناراحت نمی‌کرد. دوستانی به قاعده «حفاظت» به او توصیه کرده بودند، به هیچ وجه دمشق را امن نداند، حاج رضوان در همین دمشق ترور شده بود و «عبدالله» در نزدیکی‌های سفارت ایران ربوده شده بود و معلوم بود که موساد آدرس همه را دارد و این البته کار پیچیده‌ای هم نبود؛ چرا که این‌ها آدم‌های اطلاعاتی نبودند تا برای هر تماس‌ و یا حضورشان ده جور ملاحظه را ردیف کنند. آدم‌های «نهضتی» بدون تماس فراگیر با افراد و رفت‌وآمد و تحرک، کارشان نمی‌شود و این همه تماس و رفت‌و‌آمد نمی‌تواند از چشم‌های سازمان‌های اطلاعاتی ولو این سازمان‌ها خیلی هم قوی نباشند، دور بماند. 
فکر می‌کنم اواسط 1392 بود که به دلیل نگرانی‌هایی که وجود داشت، به «حاج قاسم» پیغام رسید، این‌قدر تردد نکند، چون خطرناک است و بگذارد «کمتر شناخته‌شده‌ها» در رفت‌وآمد باشند، حاج قاسم پاسخ داده بود، من واقعاً نمی‌توانم از دور مدیریت کنم، این کار شدنی نیست. در نهایت پیغام مقداری تغییر کرد و قرار شد «حاج قاسم مراقب خود باشد». همان موقع، این جمله مرا یاد مادرم ‌انداخت که وقتی یکی از فرزندانش راهی جبهه می‌شد بعد از آنکه کاسه آب را سرازیر می‌کرد می‌گفت، مراقب خود باش و معلوم بود که این را دیگر از سر ناچاری می‌گوید و خود هم می‌داند فایده‌ای ندارد. خب مادر است دیگر!
آن روز سیدرضی از پله‌ها پایین آمد، هیچ‌کس همراهش نبود و کسی هم در خانه نبود. سوار ماشین شد و پشت رل قرار گرفت و راهی شد. چند ساعت بعد، در برگشت هم همین‌طور آمد وارد ساختمان شد. دقایقی نگذشت که تصویری تمام‌قامت را از حاج‌قاسم روبه‌روی خود دید. همان تصویر که یک چفیه  فلسطینی را دور سرش دستار کرده و قیافه پهلوانی به خود گرفته است. کمی که تأمل کرد دید خودش است، تصویر نیست، خواب هم نیست. خشکش زد و حاج قاسم تبسم‌کنان جلو آمد و گفت سیدرضی دست‌بردار که نیستی حالا ما یک چیزی گفتیم! سید تازه نگاهی به پشت سرش انداخت متوجه شد با «موشک‌‌هایی بدون آنکه متوجه شود، مسیر معراج را از «زینبیه»، خیلی نزدیک به نقطه‌ای که «بارکنا حوله» خوانده شده، سپری کرده است!
-  هفت، هشت ماهی از بحران سوریه گذشته و اوضاع بشدت به‌هم ریخته بود. دوم یا سوم عید نوروز سال نود و دو بود، برای ده، دوازده روزی راهی دمشق شدم. وقتی هواپیما در فرودگاه یا به قول خودشان «مطارالدولی دمشق» نشست، صدای تیراندازی بی‌وقفه ادامه داشت. ماشین ما با سرعتی که گمان نمی‌کردم کمتر از 200 کیلومتر باشد و هر راننده‌ای قدرت آن نداشت، فرودگاه را به سمت محل سفارت ایران ترک کرد. متوجه شدم که اطراف فرودگاه و دو طرف جاده‌ای که به مرکز شهر منتهی می‌شد، در تصرف تکفیری‌ها قرار دارد. سرعت زیاد ماشین مانع نشانه‌ قرار گرفتن دقیق از جناحین آن می‌شد. من یک فرد معمولی بودم ولی همه میهمان‌هایی که از تهران به دمشق می‌آمدند، معمولی نبودند. ضمن آنکه در آن موقع، شهادت معمولی‌ها هم بی‌پیامد نبود و حساسیت زیادی ایجاد می‌کرد؛ از این‌رو در شرایطی که حدفاصل فرودگاه تا شهر دمشق در تصرف داعش بود، انتقال میهمانان یا نیروهای رزمی به مرکز شهر دمشق و یا انتقال به مناطق دیگری در شمال و جنوب سوریه که هر روزه صورت می‌گرفت، کار خیلی پیچیده‌ای بود. این کار پیچیده به‌عهده سیدرضی بود. 
اما برای سید «سخت‌ترین» زمان موقعی بود که حاج‌قاسم بنا داشت وارد سوریه شود و این صحنه بین یک تا دو بار در هفته‌ رخ می‌داد گاهی هم البته حضور حاجی در سوریه طولانی می‌شد و در جریان عملیات آزادسازی بوکمال به چهل روز هم رسید که البته این هم جداگانه برای سیدرضی دردسرهای خاص خود را داشت. 
سیدرضی کار مدیریت انتقال افراد عادی، نیروهای مستشاری و شخصیت‌های سیاسی از فرودگاه تا شهر دمشق و انتقال به خطوط درگیری را با مهارت خاصی انجام داد، به گونه‌ای که در این دوران طولانی، آسیبی به افراد در حین انتقال وارد نشد و این سطح مهارت او را نشان می‌داد. 
سیدرضی البته در 1385 مشابه همین وظیفه را در بیروت هم انجام داده بود. 33 روز جنگ، روزهای حساسی را برای لبنان رقم زد و این در شرایطی بود که «مطارالدولی بیروت» زیر نفوذ و نظر آمریکا و سازمان سیا قرار داشت و این را هر کسی می‌دانست. در آن زمان سیدحسن نصرالله، فؤاد سینیوره نخست‌وزیر را قانع و یا به او تحمیل کرده بود که به حزب‌الله نیز در کنترل فرودگاه بین‌المللی بیروت نقش دهد. سیدرضی بدون آنکه روند اداره فرودگاه بیروت را تغییر دهد، عملاً رفت‌وآمدها را تحت کنترل گرفت و چک نیروهای مرتبط با حزب‌الله را از کنترل آمریکا خارج کرد. او شش سال بعد با کوله‌بار سال 85 به سوریه آمد. معلوم بود که این‌جا سوریه است، لبنان نیست و چارچوب خود را می‌خواهد. سید این کار را به خوبی انجام داد. ساختار چابکی که او تدارک دید از عهده کار برآمد. خیلی وقت‌ها گمان می‌شود موفقیت وابسته به این است که در ساختار جزئیات دیده و برای 
هر جزیی، متولی جداگانه‌ای در نظر گرفته شود که بتواند به طور خودکار و بدون نیاز به «عنصر رهبری سازمانی»، کار خود را بکند. سیدرضی و حاج‌قاسم معتقد بودند چنین ساختاری ساختار زمان صلح است نه ساختار زمان جنگ. یک بار حاج قاسم تحت فشار، زیر بار استفاده از راهبرد «نیروی انبوه» رفته بود ولی نتیجه‌ای دربرنداشت.
سیدرضی در سوریه با تعداد محدودی دست به کار شد. یک نیروی او باید همزمان چندین کار موازی را بلد بود و انجام می‌داد؛ رزمندگی، مسئول پشتیبانی، مسئول تهیه گزارش‌ها، راننده‌ و... در خیلی از مواقع یک نفر بود. این مدل جنگیدن و حل مسئله شهید سلیمانی بود که در سیدرضی هم اثر عمیقی برجای گذاشته و او را تربیت کرده بود. 
-  همین چند روز پیش از شهادت سیدرضی؛ مادری سراغ او را می‌گرفت. شوهر این خانم، پیش از حمله داعش، در سوریه آشپزی می‌کرده و به همراهی 7 -  8 نفر دیگر از افراد ایرانی به مردم سوریه و نیز به ایرانیان از جمله نیروهای سیدرضی هم غذا می‌فروخته‌اند. او در سال 1391 به همراه آن جمع به اسارت داعش درمی‌آید و دیگر از سرنوشت او و بقیه خبری نمی‌شود. بعد وضعیت خانواده این‌ها و رسیدگی به آنها در ایران گره می‌خورد. مثل خیلی از موضوعات ساده‌ای که در ایران ما گره می‌خورد و ده تا کمیسیون هم حریف حل آن نمی‌شوند. این مادر در بین هر ده دوازده کلمه‌ نام سیدرضی هم می‌آورد و می‌گفت سیدرضی از همه چیز خبر دارد و چند بار هم پیگیر حل مشکل شده ولی به جایی نرسیده است. کاملاً پیدا بود که چتر حمایت سید فقط نیروهای خود و یا نیروهای رزمی ایرانی را تحت پوشش قرار نداده بود، بلکه هر مظلومی را دربرمی‌گرفت. 
- چهار روز پیش سیدرضی برای آخرین بار به ایران آمد، با مردم دیدار کرد، به دیدار رهبری رفت و در «امام‌زاده صالح» تهران به خاک سپرده شد. نمی‌دانم چیزی از او مانده بود تا به خاک رود یا اینکه فقط نشانه‌هایی از او بر دستان دوستان تشییع شد. 
سیدرضی آن‌قدر چشم در چشم سلیمانی شد تا بالاخره با همان شیوه‌ای که حاج‌قاسم با آن رفت، پر کشید. نزدیک‌های حرم با موشک حرامیان اسرائیلی و شهادتی مفقودالاثرانه. سیدرضی حاج‌قاسمی زندگی کرد، حاج‌قاسمی فکر کرد و حاج‌قاسمی شهید شد. نمی‌خواست ارباب ارباً ارباً شده را با بدن سالم ملاقات کند. این البته آرزوی همه شهیدان بود که فقط بعضی از شهدا به آن رسیده‌اند. سال 61 یکی از دوستان بسیار عزیزمان را تشییع کردیم که از او جز سری باقی نمانده بود؛ شهید حمید عارف -  دارابی -  که روز ولایت حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمده و روز شهادتش رفته بود. وقتی وصیت‌نامه‌اش باز شد در آن نوشته بود «خدایا من خجالت می‌کشم که در قیامت، سرور شهیدان بدنش پاره‌پاره باشد و من سالم باشم. بار پروردگارا از تو می‌خواهم هر زمان که صلاح دانستی شهید شوم، ضمن اینکه به تمام مقربانت قسمت می‌دهم که مرگ در رختخواب را نصیبم نکنی. اگر شهادت نصیبم شد، بدنم تکه‌تکه شود که شرمنده نباشم». 

 

عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز شنبه ۹ دی

ریال جدید، مزیت ها و ابهامات

 مهدی حسن زاده

رئیس کل بانک مرکزی در سفر روز پنج شنبه خود به مشهد مقدس از راه‌اندازی«ریال آف شور» در معاملات تجاری با کشورهای همسایه به خصوص افغانستان و عراق تا پایان سال خبر داد و اعلام کرد: بخش عمده مشکل تجارت با کشورهای همسایه حل خواهد شد. این اظهارات و اشاره به «ریال آف شور (offshore)» موجی از ابهام را به وجود آورده است. فعالان اقتصادی با مفهوم بانک آف شور که عمدتا در مناطق آزاد فعال است و عملیات بانکی خارجی برای فعالان اقتصادی انجام می دهد، آشنا هستند اما استفاده از پول ملی در قالب فرامرزی موضوع غریبی است. واضح است که ارزهای جهان روا چه در شکل مسلط آن مثل دلار و یورو و چه در سطح ارزهای در حال رواج مثل یوان، می تواند مبنای معاملات بین کشورها باشد. همچنین موضوع استفاده از ارزهای ملی در مبادلات دوجانبه بین کشورها نیز چند سالی است در برخی کشورها رواج یافته و ایران نیز گام هایی را با برخی کشورها از جمله روسیه در این باره برداشته است. به فهرست روش های مبادلات مالی در تجارت خارجی ایران مواردی از جمله تهاتر را نیز می توان اضافه کرد اما آن چه مبنای اصلی مبادلات ارزی در تجارت خارجی کشور است، عملیات انتقال وجه از مسیر صرافی هاست که به دلیل تحریم ها، جایگزین بانک ها در تجارت خارجی کشور شده اند. در چنین شرایطی «ریال آف شور» قرار است بخشی از تجارت ما با افغانستان و عراق را پوشش دهد. شاید بتوان این ابزار را که فعلا ابهام درباره آن زیاد است، برای حل معضل صادرات ریالی به این کشورها در نظر گرفت. در حال حاضر بخشی از صادرکنندگان، ترجیح می دهند بخشی از درآمد صادرات خود را به ریال دریافت کنند تا در چرخه زیانبار فروش ارز صادرات به قیمت پایین تر از نرخ بازار و خرید ارز به قیمت بازار نیفتند. براین اساس، ریال آف شور اگر بتواند نوعی نقل و انتقال ارز به وسیله ریال را تضمین کند، دو فایده خواهد داشت: نخست، استقلال ارزی ایران از شبکه ارزی مشمول تحریم را افزایش می دهد. دوم، مشکل تبدیل ارز و زیان دیدن صادرکننده از تفاوت نرخ خرید و فروش ارز را حل می کند. با این حال همچنان ابهامات درباره این ابزار پابرجاست. این که نرخ ریال آف شور با نوسانات ارزش پول ملی چگونه تطبیق می یابد. به ویژه در شرایطی که ممکن است بازار ارز با دلالی دچار نابسامانی شود و ارزش پول ملی افت کند، چگونه می توان متکی بر ریال در معرض سقوط تجارت کرد؟ سوال بعدی این که نسبت ریال آف شور با ریال رایج در اقتصاد ایران چگونه است؟ در هر حال ضمن استقبال از هر ایده تسهیل کننده تجارت با همسایگان، به نظر می رسد باید مسئولان بانک مرکزی، تصویر شفاف تر و دقیق تری از ایده ریال آف شور برای تجارت با همسایگان ارائه دهند تا ابهامات فعالان اقتصادی برای تجارت با همسایگان کاهش یابد

عناوین اخبار روزنامه جوان در روز شنبه ۹ دی

اهمیت انتخابات مجلس خبرگان
مصطفی قربانی

اسفند ماه امسال، همزمان با برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی، انتخابات مجلس خبرگان رهبری نیز برگزار می‌شود. جنس وظایف مجلس خبرگان به گونه‌ای است که با حوزه‌های حساس و مهمی، چون حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور، مقابله با توطئه‌ها و تهدید‌های خارجی، سیاست‌گذاری و تعیین راهبرد‌های پیشرفت کشور مرتبط است. مسلم است که کوچک‌ترین کوتاهی در تشخیص فرد مناسب برای تعیین رهبر یا عدم‌نظارت بر استمرار شرایط لازم در وی برای انجام وظایف رهبری، به معنای اختلال در روند حرکت کشور و شکل گیری تهدید‌های مختلف علیه آن است.
به عنوان مثال، ازجمله ویژگی‌های رهبری که تشخیص آن وظیفه مجلس خبرگان رهبری است، اسلام‌شناس، زمان‌شناس، عادل، آگاه و شجاع بودن است. حال اگر فردی که از سوی مجلس خبرگان رهبری مناسب تصدی مقام رهبری تشخیص داده یا کشف می‌شود، فاقد یک یا تعدادی از این ویژگی‌ها باشد، مثلاً شجاع نباشد، نمی‌تواند از عهده انجام درست رسالت‌های رهبری برآید.
در همین زمینه، اگر رهبری فردی شجاع نباشد، در مقابل تهدید‌ها و فشار‌های خارجی بلافاصله تسلیم می‌شود و از این طریق، دستاورد‌های انقلاب در حوزه‌های مختلف با تهدید مواجه می‌شود. یا اینکه اگر رهبر منتخب فردی عادل نبوده و در اداره کشور اسیر هوا‌های نفسانی باشد، هم در تعیین مسیر کلی حرکت کشور در راستای صلاح و مصلحت مردم و کشور دچار خطا و اشتباه می‌شود و هم نمی‌تواند نسبت به پاسداری از این مسیر کلی و عدم‌انحراف از آن دیده‌بانی کند.
با توجه به آنچه گفته شد، اهمیت انتخابات مجلس خبرگان رهبری بنا به وظایف و جایگاه قانونی این مجلس و رسالت‌های خطیر مقام رهبری برمی‌گردد که اگر در تعیین اعضای آن کوتاهی صورت گیرد، خسارت‌های متعددی به بار می‌آید. علاوه بر این، اگر به هر نحو و دلیلی در تشخیص فرد مناسب برای رهبری خطایی صورت گیرد یا اینکه حالات و کردار شخص رهبر پس از تشخیص و تعیین از سوی مجلس خبرگان رهبری دچار تغییر شود، باز مجلس خبرگان رهبری با اهرم نظارتی خود می‌تواند رهبری را عزل کند تا مانع از ایجاد خسارت از این ناحیه برای کشور و مردم شود. به همین دلیل است که خود اعضای مجلس خبرگان رهبری باید از فقیهان عادل باشند. بنابراین، مجلس خبرگان رهبری و نمایندگان آن اگرچه در نگاه اول وظیفه اجرایی ندارند، اما به سبب جایگاه خطیری که دارند، کیفیت عملکرد آن‌ها بر سرنوشت کشور در ابعاد و حوزه‌های مختلف تأثیری تعیین‌کننده دارد. تعیین اعضای این مجلس، از مجرای انتخابات و با رأی مردم صورت می‌گیرد و به همین دلیل است که انتخابات مجلس خبرگان رهبری اهمیت جدی دارد.
از نقطه‌نظر دیگر، با توجه به شرایط کنونی کشور، انتخابات مجلس خبرگان رهبری، حائز اهمیت است؛ زیرا در شرایط کنونی، دشمن با جنگ ترکیبی تلاش می‌کند میان مردم و نظام، به‌ویژه رأس نظام شکاف ایجاد کند و آن‌ها را نسبت به سرنوشت کشور بی‌تفاوت سازد. بر این اساس، اهمیت انتخابات مجلس خبرگان رهبری آن است که با مشارکت گسترده مردمی می‌تواند در به بن‌بست کشاندن جنگ ترکیبی دشمنان اثر جدی‌تری داشته باشد؛ زیرا تنها انتخابات در کشور است که به طور مستقیم با رأس نظام مرتبط می‌شود. درواقع، با برگزاری پرشور انتخابات مجلس خبرگان رهبری، ملت نشان خواهند داد که تیر دشمنان برای بی‌تفاوت‌سازی آن‌ها در قبال سرنوشت کشور به سنگ خورده است. به بیان دیگر، اگرچه هر انتخاباتی تجلی پیوند مردم با نظام است، اما انتخابات خبرگان از این نظر، اهمیت ویژه‌ای دارد؛ زیرا بیشتر با رأس نظام مرتبط است و بنابراین، این انتخابات، کیفیت و نتیجه آن، بیشتر می‌تواند بر نقشه‌های شوم دشمنان در قالب جنگ ترکیبی خط بطلان بکشد

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز شنبه ۹ دی

تغییر راهبرد یا شکست راهبردی؟

حنیف غفاری

این روزها مقامات رژیم اشغالگر قدس و رسانه‌های این رژیم، تاکتیک بازی با کلمات را با هدف توجیه شکست قطعی خود در جنگ غزه در پیش گرفته‌اند.

یکی از این موارد مربوط به ادعای تغییر استراتژی در جنگ غزه است. دراین خصوص، نشریه تایمز اسرائیل نوشت ارتش رژیم اشغالگر قدس در حال آماده شدن برای تغییر راهبرد نظامی در نوار غزه است و می‌خواهد آن را به سوی یک عملیات درازمدت هدایت کند. دراین گزارش ادعا شده است: «ارتش اسرائیل دریافته که باعملیات نظامی فشرده به آنچه می‌توانسته دست یابد، رسیده‌است وحال باید خود را برعملیات محدودترامادرازمدت باهدف سرنگونی جریان تروریستی حماس متمرکز کند.»

به گفته نیر دوری، خبرنگار تایمز اسرائیل، ارتش رژیم صهیونیستی یک منطقه حائل به عرض یک کیلومتر در نوار مرزی خود با اسرائیل ایجاد خواهد کرد و به این گونه منطقه حائل موجود را گسترش خواهد داد. بر اساس این گزارش، نیروهای زمینی رژیم صهیونیستی که به‌طور عمده از سربازان وظیفه تشکیل می‌شوند، منطقه را اشغال خواهند کرد تا اطمینان حاصل شود که غزه‌ای‌ها نمی‌توانند به حصارهای مرزی با اراضی اشغالی نزدیک شوند و حملات دقیقی را از آنجا انجام دهند. اما حضور نظامی نسبت به وضعیت کنونی کاهش خواهد یافت.آنچه دراین گزارش و موارد مشابه آمده، پیش درآمدی برای آماده‌سازی افکار عمومی منطقه و جهان جهت توجیه شکست صهیونیست‌ها در نوار غزه است. واقعیت این است که واژه تغییر ارادی استراتژی، زمانی کاربرد دارد که یک بازیگر به اهداف کامل یا ضمنی خود در جنگ دست یافته باشد و درصدد تغییر ریل‌گذاری میدانی با هدف کنترل و تثبیت موفقیت‌ها ‌باشد اما آیا چنین قاعده‌ای درخصوص اشغالگران صهیونیست صادق است؟! قطعا پاسخ این سؤال منفی است. 
چنانچه حامیان تل‌آویو نیز اذعان کرده‌اند، نتانیاهو و ارتش رژیم صهیونیستی به هیچ یک از اهداف کلان اعلامی خود در نوار غزه ازجمله نابودی حماس و اشغال این منطقه دست نیافته است. سردرگمی تحلیلی و میدانی صهیونیست‌ها در میدان غزه را می‌توان به‌وضوح در این بخش از گزارش منتشر شده از نشریه تایمز اسرائیل مشاهده کرد: «علت احتمالی تغییر راهبرد نظامی در این است که شکست کامل حماس از طریق حملات زمینی گسترده به دست نمی‌آید، بلکه از مسیر یک جنگ فرسایشی طولانی حاصل می‌شود. این جنگ ممکن است ماه‌ها و شاید سال‌ها به طول انجامد اما ایجاد واقعیتی جدید در غزه نیازمند یک فرآیند دیپلماتیک و اقدامات اقتصادی و نظامی است.»
تعارضات معناداری در این گزارش موج می‌زند که بیانگر استیصال تل‌آویو و اصلی‌ترین حامی وی یعنی واشنگتن در غزه است. تل‌آویو قصد دارد از شکست راهبردی و میدانی در نوار غزه، با عنوان تغییر استراتژی جنگ یاد کند تا به این وسیله، مانع تمرکز افکار عمومی و مخاطبان بین‌المللی بر شکست مطلق این رژیم شود. با این حال، تاریخ مصرف این تصویرسازی از همان لحظه وقوع عملیات کوبنده طوفان‌الاقصی به پایان رسیده است.

روزنامه وطن امروز

تحقیقا هیچ!
حنیف غفاری
جنگ غزه به سومین ماه خود نزدیک می‌شود و دستاوردهای رژیم اشغالگر قدس در این جنگ تحقیقا «هیچ» و حتی «معکوس» بوده است. 
«دیوید هرست» سردبیر نشریه میدل ایست آی، در تشریح این شکست، رویکرد کلان صهیونیست‌ها در جنگ غزه را که مبتنی بر نسل‌کشی و تبدیل این منطقه به زمین سوخته شکل گرفته این گونه مورد انتقاد قرار می‌دهد:«اسرائیلی‌ها همان اشتباهی را انجام می‌دهند که فرانسوی‌ها در الجزایر با کشتن 1.5میلیون الجزایری که ۱۵ درصد جمعیت را تشکیل می‌دادند در فاصله سال‌های ۱۹۵۴ تا ۱۹۶۲ میلادی مرتکب شدند و فکر می‌کردند با این کار در جنگ پیروز می‌شوند. با وجود این، آنان در پایان جنگ مجبور به ترک الجزایر و پذیرش استقلال آن کشور شدند».
 اینک شواهد میدانی و عمومی در نوار غزه، لرزه بر اندام تل آویو و جریان‌های سیاسی اراضی اشغالی انداخته است. نظرسنجی‌ها در کرانه باختری، اردن و حتی در عربستان سعودی نشان‌دهنده افزایش محبوبیت حماس است. «خلیل شیکاکی» مدیر مرکز سیاست‌گذاری و پژوهش‌های میدانی در رام‌الله ـ که اتفاقا به لحاظ فکری مخالف موجودیت حماس است ـ اذعان کرده ۷۲ درصد پاسخ‌دهندگان بر این باورند حماس در حمله خود در تاریخ ۷ اکتبر (عملیات غرورآفرین توفان الاقصی) کار درستی انجام داده و ۸۲ درصد فلسطینیان ساکن کرانه باختری از این گروه حمایت می‌کنند. در مقابل، شاهد درخواست 60 درصد فلسطینیان مبنی بر انحلال تشکیلات خودگردان هستیم. 
به راستی چه اتفاقی در طول ۱۲ هفته اخیر رخ داده است؟ آیا شکست مطلق صهیونیست‌ها در جنگ غزه ناظر بر استراتژی آنهاست، یا تاکتیک‌های میدان نبرد؟ پاسخ این سوال مشخص است: هیچ‌کدام! 
عامل اصلی شکست صهیونیست‌ها در جنگ غزه را باید گفتمانی و ماهوی قلمداد کرد، نه راهبردی و تاکتیکی! در قرائت ماهوی از موضوع، ما بر تغییرات بنیادین و عمیقی متمرکز می‌شویم که تنها یکی از ثمرات آن، از هم‌گسیختگی ساختار حکمرانی نامشروع صهیونیست‌ها و متعلقات آن است. عملیات ۷ اکتبر/ ۱۵ مهر، نقطه آشکارساز بیداری جمعی در فلسطین، منطقه و جهان علیه موجودیت صهیونیسم محسوب می‌شود. تقلیل این بیداری گسترده و تاریخ‌ساز به منازعات سیاسی و درون ساختاری در تل‌آویو، همان تلاشی است که رسانه‌های غربی و صهیونیستی با هدف لاپوشانی واقعیت اصلی صورت می‌دهند. امروز اساسا سخن گفتن از دوگانه «نتانیاهو - گانتز» یا حتی «لیبرال - محافظه‌کار» در تل‌آویو معنایی ندارد.
 از سوی دیگر با توجه به تمرکز جدی و مستمر افکار عمومی دنیا بر جنگ غزه، امکان سانسور یا وارونه‌نمایی حقایق جاری در آن وجود ندارد. وضع جنگ غزه برای مخاطبان خاص و عام در نظام بین‌الملل مشخص است: یکی اینکه رژیم اشغالگر قدس در سایه حمایت لجستیک و نظامی پنتاگون و سنتکام و حتی حضور مستقیم آمریکا در مدیریت جنگ، نتوانسته حماس را از بین ببرد یا غزه را تصرف کند، نبرد نامتقاون رزمندگان مقاومت با صهیونیست‌ها، در مسیر مطلوبی (به سود مقاومت) پیش می‌رود و از سوی دیگر، منتج به انهدام زیرساخت‌های امنیتی - نظامی - اقتصادی اراضی اشغالی شده است. حماس، قدرت پیش‌بینی  و محاسبه صهیونیست‌ها را نه تنها در قبال عملیات توفان الاقصی، حتی در طول جنگ غزه به چالش کشیده است. 
دومین موضوع اثبات‌شده در جنگ غزه، معطوف به نقش‌آفرینی مسؤولانه و تعیین‌کننده گروه‌های مقاومت در حمایت از ساکنان غزه است. حماس در این معادله  تنها نماند و مقاومت یمن توانست با قاطعیت و درایت، دریای سرخ و باب‌المندب را تبدیل به پاشنه آشیل تل‌آویو، واشنگتن و حامیان کودک‌کشی در غزه در غرب آسیا کند. حشدالشعبی و حزب‌الله عراق، حزب‌الله لبنان و گروه‌های مقاومت و دولت سوریه، هر یک توانسته‌اند در بزنگاه‌های نبرد، نقش پررنگ و سرنوشت‌سازی را در بر هم زدن نقشه بازی صهیونیست‌ها ایفا کنند، حتی اگر این دستاوردها بنا به هر دلیل و مصلحتی بیان نشود. در چنین وضعیتی اسرائیل «ظرف» و «مظروف» را به صورت توأمان از دست داده و دیگر قدرتی برای بازیابی خود پس از این شکست راهبردی ندارد. آینده‌نگاری جنگ غزه (بر اساس موارد قطعی) به ما می‌گوید تل‌آویو، واشنگتن و بازیگران اروپایی حامی نتانیاهو دیر یا زود باید خود را برای اعلام شکست رسمی‌شان در نوار غزه آماده کنند
 
روزنامه رسالت

مشارکت گسترده لازمه تحول

سارا هوشمندی 

رهبر معظم انقلاب اخیرا  در دیدار جمعی از مردم استان‌های کرمان و خوزستان نکات مهمی درباره انتخابات ۱۱ اسفند مجلس فرمودند که مهم‌ترین آن‌ها «تلاش برای مشارکت قوی و پرشور، رقابت واقعی جناح‌ها و دیدگاه‌های مختلف، سلامت حقیقی و امنیت کامل» بود. در واقع نظر معظم‌له در یک جمله، این است: «اگر مشارکت در انتخابات بالا باشد، هر نتیجه‌ای در آن حاصل شود، کشور، انقلاب و مردم پیروز خواهند شد».

۱ ـ یکی از کلیدواژه‌های مهم بیانات رهبر انقلاب، ایجاد «تحول» با حضور حداکثری مردم در انتخابات بود. ایشان ۳ سال قبل در سی و یکمین سالروز ارتحال ملکوتی حضرت امام خمینی فرمودند: «امام ما، امام تحول بودند و با همین روحیه بود که انقلاب پیروز شد و در این مسیر حرکت کرد لذا باید همان مسیر را با همان روحیه پیش برویم».

به عقیده ایشان ، هدف اصلی از تحول، ساخت ایران قوی است؛ هدفی که محقق نمی‌شود مگر با حضور مردم در تعیین سرنوشت خود و کشور. در واقع وقتی ایران قوی می‌شود که مردم حضور حداکثری در امور داشته باشند. آن وقت نظام نیز با قدرت افزون‌تر می‌تواند کار‌ها را پیش ببرد. اما منظور از قوی شدن چیست؟ چگونه باید قوی شد؟ قوی شدن این است که دولت، مجلس و قوه قضائیه قوی شوند؟ این هست؛ اما قوی شدن پایه‌ای و قوی شدن آحاد مردم مدنظر است. اساسا راه قوی شدن دستگاه‌های کشور این است که ابتدا مردم قوی شوند. اگر می‌خواهیم اقتصاد متحول شود، باید مردم قوی شوند. اگر می‌خواهیم مشکلات فرهنگی ـ اجتماعی برطرف شود، باید مردم قوی شوند. اساس نظام جمهوری اسلامی مردمند و بارزترین نقطه تاریخ ۴۵ ساله که مردم، ایران را بر تمام کشور‌های دنیا پیروز کردند، دفاع مقدس بود. امروز نیز که دچار رخوت شده‌ایم باز مردمند که می‌توانند وضعیت را متحول و دگرگون کنند. وقتی از نقش مردم حرف می‌زنیم یعنی باید بین کارگزاران و مردم تعامل باشد.

۲ ـ راهبرد‌های ۴گانه مشارکت، امنیت، سلامت و رقابت که رهبر انقلاب برای انتخابات مطرح فرمودند، باید با برنامه‌ریزی دقیق عملی شود؛ اگر مشارکت بالا بود، امنیت انتخابات به طور کامل برقرار شود، انتخاباتی سالم و بی‌حرف و حدیث برگزار شود و رقابت پرشور باشد، هر نتیجه‌ای حاصل شود و هر جناحی مجلس را در اختیار بگیرد، مردم پیروزند. اما چگونه باید مردم را به صحنه تعیین سرنوشت ۴ سال آینده‌شان دعوت کرد؟
راهکار کوتاه‌مدت امیدوار شدن مردم است. یعنی امیدواری به ایجاد تحول. برای ایجاد رقابت پرشور در انتخابات، یکی از مهم‌ترین راهکارها، احراز صلاحیت هر آن کسی است که شایستگی، تبحر، خوش‌فکری و توانمندی‌اش اثبات شده و به انقلاب، نظام اسلامی و ولایت فقیه معتقد است؛ حالا این فرد وابسته به هر جناحی باشد.

۳- رهبر بزرگوار انقلاب فرمودند: ملت ایران باید برای این ۲ انتخابات (مجلسین خبرگان و شورای اسلامی) به بهترین شکل آماده باشند. واقعیت آن است که تبعات کاهش یا افزایش مشارکت به خود مردم برمی‌گردد؛ هر چه مشارکت گسترده‌تر و البته انتخاب‌ها دقیق‌تر باشد، با تشکیل مجلس حداکثری با نمایندگان نخبه، متخصص، متعهد و کاربلد، مشکلات در مسیر رفع قرار می‌گیرد و این به سود مردم است. اگر اقبال به انتخابات کم باشد و مجلسی حداقلی با نمایندگان ضعیف تشکیل شود هم باز تداوم مشکلات برای مردم است؛ از این رو قهر با صندوق‌ها اشتباه محض است.
۴- جناح‌ها، لیست‌ها و افراد مستقل با ارائه نظرات، ایده‌ها و راهکارهای‌شان برای حل مشکلات موجود، می‌توانند به گرمای انتخابات کمک کنند و مردم را به دیدن مسابقه ارائه دیدگاه‌ها دعوت و آن‌ها را جذب مشارکت کنند. به هر حال افراد نخبه و قانون‌دان زیادی کاندیدای انتخابات شده‌اند و با ایده‌های کاربردی‌ای که دارند، می‌توانند توجه مردم را به خود جلب کنند.

۵- اینکه انتخابات حداکثری منشأ تحول می‌تواند باشد، از موارد اثبات‌شده بوده  که قبلاً تجربه شده و نتایج خوبی به بار آورده است. انتخابات ریاست جمهوری سال ۶۸ که مشارکت خوبی در آن وجود داشت، منجر به این شد که پس از جنگ، ایران به کارگاهی برای ساخت و ساز تبدیل شود و کشوری که در جنگ تحمیلی برخی شهرهایش کاملا ویران شده بود، مجدد ساخته شد. انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ منجر به تغییر ریل از سیاست‌بازی افراطی به خدمت به مردم شد که تا قبل از انحراف رئیس‌جمهور وقت، نتایج درخشانی برجا گذاشت. انتخابات مجالس چهارم، پنجم، هفتم، هشتم و نهم نیز با حضور مناسب مردم برگزار شد و قوانین خوب تصویب‌شده در این مجالس، منجر به شرایط مناسبی برای مردم شد. در واقع هر چه مشارکت گسترده‌تر، دقیق‌تر و با پویایی بیشتری همراه باشد، نتایج آن به سود خود مردم است و بهره اصلی را خود ملت می‌برد؛ آن هم نه برای فقط ۴ سال؛ برای ده‌ها سال.

منبع: بصیرت

ارسال نظرات