دولت سیزدهم را میتوان میراثدار بزرگ طرحهای ناتمام کشور دانست که عددی از ۶۲ تا ۸۰ هزار را شامل میشود که از این تعداد ۵ تا ۶ هزار آن طرحهای کلان و ملی بهحساب میآیند.
طرحهایی که برخی از آنها، حدود ۳۰ سال پیش کلنگزنی شده و هنوز به افتتاح نرسیده، گرفتار فرسودگی شده یا اتمام آن دیگر قابل توجیه نیست.
دلایل بروز این وضعیت آسیبی و خسارتبار را میتوان در موارد زیر جستوجو کرد:
۱- جزیرهای فکر کردن مسئولان و ندیدن طرحها در ارتباطی سازمانیافته با سایر بخشها که گاه با فشار و پیگیری طرحی آغاز شده، ولی در ادامه بهدلیل قرار نداشتن در زنجیرهای از تولیدات و خدمات، اتمام آن بیفایده تشخیص داده شده و کنار گذاشته شده است.
۲- حاکمیت نگرش محلی بدون نگاه کلان و ملی که برای کسب محبوبیت و اعتبار از سوی مسئولان و کارگزاران و عمدتاً نمایندگان مجلس دنبال میشود و به کلنگزنی و آغاز طرحهایی انجامیده که بعداً در نگاه ملی کماهمیت یا غیرضرور تشخیص داده شده و منابع برای تداوم و اتمام آن تأمین نشده است.
۳- به چالش افتادن منابع و اعتبارات ملی و از اولویت افتادن اعتبارات عمرانی برای تأمین هزینههای جاری کشور که از سال ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۰ اعتبارات عمرانی از ۲۴ درصد بودجه سال به حدود ۱۱ درصد رسیده و گاه بخشی از آن برای تأمین هزینههای جاری مصرف شده است.
۴- تحریمهای ظالمانه دشمن که هزینه اجرای طرحهای ملی، بهویژه طرحهای صنعتی با فناوری پیشرفته را دچار کندی روند اجرا و متوقف کرده است. البته در کنار عوامل فوق باید به سوءمدیریت و سوءاستفادههای مدیریتی هم اشاره کرد که به زمانبر شدن اجرای طرحها یا توقف آنها انجامیده است.
پیامد انباشت این طرحها برای کشور بسیار خسارتبار است و موجب هدر رفتن سرمایههای ملی، قفل شدن ثروتهای بزرگ، دچار شدن به فرسایش قبل از افتتاح، ضربه به روند رشد و پیشرفت کشور و از همه مهمتر ضربه به حیثیت و اعتبار نظام و تبدیل به نماد ضعف کارآمدی شده است.
با وجود چنین پیامدهای خسارتباری، روند کلنگزنی و آغاز طرحها در گذشته همچنان ادامه داشت و انباشت آن به وضعیتی انجامید که از آن با تعبیر «تبدیل کشور به گورستان طرحهای نیمهتمام» یاد میشد.
با روی کار آمدن دولت سیزدهم، سیاست مرتبط با این مسئله راهبردی، عدم طراحی و آغاز طرح جدید و تکمیل همان طرحهای ناتمام اعلام شد که فقط همان طرحهای ملی اولویتدار به حداقل ۶۰۰ هزارمیلیارد تومان اعتبار نیاز داشت. فایده اولویتبخشی به تکمیل طرحها و راهاندازی آنها این است که علاوه بر کاهش خسارتهای ناشی از توقف و ناتمامماندن که پیشتر به آن اشاره شد، میتوان با بهثمر رساندن این ثروتهای قفلشده و راکد، از محل درآمد یا منافع آن، با افزایش تولید، منابع لازم برای تکمیل سایر طرحها را نیز تأمین نمود. به عنوان مثال وقتی یک طرح عظیم نفتی یا پتروشیمی به بهرهبرداری میرسد، به افزایش تولید و تأمین درآمد قابلتوجهی منجر شود که علاوهبر مستهلک کردن هزینههای مربوط به خود، به تأمین هزینه سایر طرحها هم کمک کند. یا تکمیل و اتمام یک طرح بزرگراهی در کشور به صرفهجویی در مصرف سوخت و آزادسازی منابعی میانجامد که میتواند در تکمیل طرح دیگری بهکارگیری شود.
با این نگاه بوده که در دولت جدید، اتمام طرحهای کلان ملی مثل راهآهن بستانآباد، پتروشیمی بهبهان، آبرسانی خوزستان، طرحهای بیمارستانی، طرح الانجی، فاز ۱۴ پارس جنوبی و... در دستور کار قرار گرفت و با موفقیت به پایان رسید. نتیجه این اولویتبخشی نهتنها معافیت از خسارت باقیماندن طرحها به شکل راکد و بلااستفاده، بلکه ایجاد منابع جدید برای تکمیل سایر طرحها در کنار افزایش خدمات به مردم و ایجاد رضایتمندی بوده است.
جالب اینکه بسیاری از این طرحها، وقتی به پایان رسیده و افتتاح میشود، رقبای دولت اعلام میکنند که متعلق به دولتهای قبلی بوده است.
اما این اقدام راهبردی را میتوان مصداق اتم همان ضربالمثل معروفی دانست که میگوید: «کار را آن کس انجام داد که تمام کرد».
سید محمد عماد اعرابی
پنجشنبه 27 فروردین 1394 (16آوریل 2015) رستوران فرانسوی پریوه در خیابان فرشته تهران شاهد یک مراسم خاص بود. تعدادی آمریکایی در پنجمین روز سفر خود به ایران با برخی از فعالان کسبوکارهای نوپا و آیندهدار ایران و برخی مدیران مربوطه به بهانه صرف ناهار قرار گذاشته بودند و گفتوگو میکردند. این تجربه سومین سفر آنها به ایران بود و معمولا خودشان را گردشگر و سرمایهگذار معرفی میکردند اما به نظر میرسید این توصیف، همه واقعیت نباشد.
دیک سیمون یکی از اعضای سازمان رؤسای جوان و جهانی
(YGOوWGO) بود که پس از 11 سپتامبر 2001 به این فکر افتاد تا از ظرفیت این سازمان در جهان برای حل چالشهای سیاسی بینالمللی استفاده کند. ایده اولیه این بود که با مرتبط کردن مدیران کسبوکارها در کشورهای موضوع مناقشه با یکدیگر میتوان به سطحی از سازش رسید که تضمینکننده منافع و امنیت ایالات متحده باشد. برای همین منظور سیمون شبکه اقدام صلح (PAN) را تشکیل داد و بر روی مواردی مثل مناقشات فلسطین - رژیماشغالگر قدس، یهودیان - اعراب و مسلمانان، آمریکا - کشورهای غربآسیا و... متمرکز شد. او پس از برنامهریزی برای سفر به کوبا و کره شمالی در سال 2012 برای اولینبار سفر به ایران را در مارس 2013 هدفگذاری کرد. جذابیتهای سفر به ایران فراتر از حد تصور بود و آنها دو سفر دیگر در آوریل 2014(فروردین 1393) وآوریل 2015(فروردین 1394) به ایران انجام دادند. ضیافت رستوران پریوه در سومین سفر آنها صورت گرفت. سفری که طی آن توانستند با معاون وزیر ارتباطات وقت هم ملاقات کنند و اطلاعات خوبی از زیرساختهای فناوری اطلاعات ایران، هدفگذاریها برای توسعه آن و آمارهای کمی و کیفی از آن به دست آورند. این همه سخاوت در ارائه اطلاعات به جماعتی که خود را گردشگر یا سرمایهگذار معرفی میکردند در بهترین حالت یک بیاحتیاطی محض بود. جالب آنجا بود که این گروه در سفر سال 2014 خود به ایران در مواقعی با راهنمایی برخی مقامات دولتی ایران فعالیتهایش را انجام میداد. گروهی که یکی از اعضای اصلی آن در دو سفر اخیر (2013 و 2014) کریستوفر شرودر بود. شرودر یکی از افراد نزدیک به وزارت خارجه ایالات متحده بود. او در زمان ریاستجمهوری جورج بوش پدر در وزارت خارجه آمریکا با جیمز بیکر کار کرده بود و با مادلین آلبرایت وزیر خارجه بیل کلینتون نیز ارتباط داشت. او یکی از اعضای شورای روابط خارجی آمریکا نیز بود و پس از سفر به کشورهای مصر، عمان، اردن، عربستان سعودی و برخی دیگر از کشورهای منطقه کتاب «کسبوکارهای نوپا(استارتآپها) برمیخیزند: انقلاب کارآفرینی، در حال بازسازی خاورمیانه» درباره شکلگیری «خاورمیانه جدید» توسط «کسبوکارهای نوپا» را منتشر کرد. شرودر پس از انتشار این کتاب برای اولین بار در فروردین 1393 (آوریل 2014) در قالب شبکه اقدام صلح (PAN) به ایران آمد و یکی از سوژههای گفتوگو در گزارش جیسون رضائیان از این سفر برای واشنگتن پست بود. شبکه اقدام صلح (PAN) پس از بازگشت از سومین سفر خود به ایران(فروردین1394/آوریل2015) در ساختمان سنای ایالات متحده حاضر شدند و گزارش سفر خود را به کمیته روابط خارجی و کمیته بانکداری سنای آمریکا ارائه کردند؛ آنها همچنین گزارشی از این سفر را نیز در اختیار مقامات ارشد وزارت خارجه آمریکا گذاشتند. حالا دیگر کاملا مشخص بود که آنها فقط یک گردشگر و سرمایهگذار معمولی نبودند و وزارت ارتباطات دولت اول آقای روحانی و برخی دیگر از مسئولان دولت وقت در عالیترین سطوح در خدمت پروژهای آمریکایی قرار گرفته بودند که پیشپا افتادهترین هدفش جمعآوری اطلاعات دست اول از ایران بود. گردشگران و سرمایهگذاران آمریکایی(!) روی اتوبوسی که با آن در ایران رفتوآمد میکردند، شعار مجموعهشان را نوشته بودند: «راهبری فراتر از تجارت».
وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات حتی در دولت دوم آقای روحانی نیز به همین اندازه بیملاحظه اداره میشد. معمولا معاون وزیر ارتباطات و رئیس سازمان فناوری اطلاعات وقت را به اظهارنظر جنجالیاش در حمایت از منافقین و یا با ویدئوی بامزه «داری اشتباه میکنی کاپیتان» میشناسند اما مهمتر از این موارد ارتباط نزدیک او با نماینده سازمان توسعه صنعتی ملل متحد (UNIDO) در ایران بود.
بگذارید ماجرا را از مارس 2009 (فروردین 1388) و ملاقات یکی از اساتید دانشگاه تهران در دوبی با رامین عسگرد یکی از کارمندان ارشد وزارت خارجه آمریکا و مشاور سیاسی فرماندهی وقت سنتکام شروع کنیم. رامین عسگرد در آن زمان مدیر دفتر حضور منطقهای ایران در دوبی وابسته به وزارت خارجه آمریکا بود که سعیده لطفیان با او دیدار کرد و پیشنهاد مبادله دانشجویان و اساتید میان ایران و آمریکا در جهت تقویت دیپلماسی مسیر2 و همسو با اهداف آمریکا را مطرح کرد. او خواستار حمایت وزارت خارجه آمریکا از این پیشنهاد شد و حتی از ظرفیت سازمان پاگواش برای این طرح سخن گفت. لطفیان خودش عضو هیئترئیسه سازمان پاگواش بود؛ سازمانی که در طول جنگ سرد برای نفوذ میان جامعه دانشگاهی شوروی ساخته شده بود و پس از آن نیز از طرف نهادهای آمریکایی مثل بنیاد راکفلر با همین هدف حمایت مالی میشد. در همین چهارچوب او پای دانشجویان خود را به بخش جوانان سازمان پاگواش باز کرد. م.ج یکی از دانشجویان او بود که در سال 2014 عضو هیئت اجرایی دانشجویان بینالمللی جوان پاگواش(ISYP) شد و از این رهگذر برای ادامه تحصیل در رشته «حکمرانی جهانی، درگیری و امنیت» به مدرسه روابط بینالملل بالسیلی در کانادا رفت. استاد راهنمای او در این دانشگاه «جیمز بلایت» یکی از همکاران مرکز وودرو ویلسون بود که همچنین یکی از عوامل قدیمی آرشیو امنیت ملی آمریکا نیز به حساب میآمد. آرشيو امنيت ملي آمریکا مؤسسهاي است که در ارتباط با نهادهای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا قرار دارد و پس از خارج شدن اسناد این نهادها از طبقهبندی محرمانه، به ساماندهی این اسناد و یا انتشار کتابهایی بر اساس آنها میپردازد. جیمز بلایت بر همین اساس کتاب «دشمن شدن» را با موضوع بررسی رابطه ایران و آمریکا برای آرشیو امنیت ملی آمریکا نوشت و در مقدمه آن از تلاش م.ج برای نگارش کتاب تشکر کرد. م.ج مدتی بعد به ایران برگشت و جذب نهادهای علمی و تحقیقاتی در ایران شد و دست آخر از طرف نمایندگی سازمان ملل متحد در تهران به عنوان مدیر یونیدو (UNIDO) انتخاب شد. او در پوشش این مقام با مسئولان و مقامات مختلف جمهوری اسلامی ایران دیدار میکرد و به جمعآوری اطلاعات میپرداخت. در یک مورد او در دیدار با مدیر وقت سازمان فناوری اطلاعات و ارتباطات شهرداری تهران خواستار ارائه بخش قابل توجهی از دادههای شهر تهران شد که با هوشیاری مدیران وقت شهرداری امکان دسترسی به این دادهها را پیدا نکرد. پیشنهادی که اگر مشابه آن را به معاون وزیر ارتباطات و رئیس سازمان فناوری اطلاعات در دولت دوم آقای روحانی ارائه میداد با توجه به رابطه نزدیکش، کاملا بعید به نظر میرسید با پاسخ منفی مواجه شود. بررسی اینکه آیا چنین تبادل اطلاعاتی صورت گرفته یا نه؛ برعهده نهادهای نظارتی است. ما فقط میخواهیم از بیملاحظگیها، سوءتدبیرها و ترک فعلها در وزارت ارتباطات و فناوری طی هشت سال دولت آقای روحانی بگوییم.
پیش از این در یادداشت «خیلی دور، خیلی نزدیک» از سوءتدبیر سؤالبرانگیز مسئولان وقت در جهت شکلگیری انحصار برای یک پیامرسان خارجی در داخل کشور گفتیم. سپس در یادداشت
«کلبه وحشی» از رهاشدگی کسبوکارهای نوپا در دولت وقت آقای روحانی و لانهگزینی برای بیگانگان در این زیستبوم سؤال کردیم و در این یادداشت نیز سعی کردیم برخی روابط خارج از عرف تا عالیترین سطوح مدیریتی این وزارتخانه در دولتهای یازدهم و دوازدهم را نشان دهیم. وزارتخانهای که قرار بود شبکه ملی اطلاعات را با ملزومات آن راهاندازی کند طی هشت سال در این زمینه تقریبا متوقف ماند و حتی بدتر، بخشی از مسئولیت خود در این حوزه را به نفع بیگانگان واگذار کرد. حالا وقت سؤال است تا متهم تبدیل به مدعیالعموم نشود و عملکرد غیرقابل قبول خود را با حاشیهسازی و شبههپردازی پنهان نکند.
به قلهها فكر كنیم!
محمدكاظم انبارلویی
۱- مقام معظم رهبری در دیدار فرماندهان سپاه فرمودند :«به قلهها نزدیك شدهایم امروز روز خسته شدن و ناامیدشدن نیست. امروز روز شوق، روز امید و حركت است.»
خدا رحمت كند مرحوم استاد نادر ابراهیمی را تا آخرین روز حیات به ایران و عظمت و عزت ایران فكر میكرد سروده او را در اندیشیدن به قلهها بارها از صداوسیما با صدای گرم مرحوم محمد نوری شنیدهایم:
ما برای بوسیدن خاك سر قلهها
چه خطرها كردهایم چه خطرها كردهایم
ما برای آنكه ایران
گوهری تابان شود
خوندلها خوردهایم
خوندلها خوردهایم
ما برای آنكه ایران
خانه خوبان شود
رنج دوران بردهایم
رنج دوران بردهایم
…
ملت ایران بهویژه در صدسال اخیر از گردنهها و مسیرهای سختی عبور كرده است. انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) اوج بلوغ انقلابی گری و حضور ملت ایران درصحنه سیاسی منطقه و جهان است.
مشعلی كه امام (ره) در تاریكترین روزهای استبداد و استعمار خارجی در دست گرفت و رهبری ملت ایران را پیامبرگونه به دست گرفت، هنوز روشنیبخش مسیرهای دشوار و به نظر ناپیمودنی است.
هفته دولت آغازشده است اینكه پس از ۲۵۰۰ سال نظام فاسد شاهنشاهی ، نظامی اسلامی تشكیل دادهایم این خود رسیدن به یك قله است. قله حكمرانی اسلامی و دولتمداری مردمی ، خود یكی از فتوحات بزرگ است.
هرچه جلوتر میرویم هدف دستیافتنیتر و مسیر روشنتر رخ مینماید.
امروز روز خستگی دشمن و عقبنشینی استكبار و رسوایی عوامل و عناصری است كه بهعنوان ستون پنجم در كشور كار میكنند.
بحرانآفرینیهای پیدرپی دشمن برای براندازی جواب نداده است. اختلال در زندگی روزمره مردم با صبر، شكیبایی ، هوشیاری و مقاومت روبهرو شده است.
مردم پای هر هزینهای برای عزت و عظمت اسلام و ایران ایستادهاند. برای رسیدن به گوهر استقلال ، آزادی و برپایی نظام اسلامی رنج دوران حداقل چهار دهه گذشته را برده و خوندلها خورده و امروز شاهد عجز و ناتوانی دشمن در ضربه بهنظام است.
۲- چهلودو سال پیش در شهریور سال ۶۰ رئیسجمهور و نخستوزیر كشور در یك انفجاری تروریستی به شهادت رسیدند. درست ۲ ماه و چند روز قبل از آن در یك انفجار تروریستی دیگر ۷۲ تن از یاران باوفای امام (ره) در رأس آنها شهید مظلوم بهشتی به درجه شهادت رسیدند. در همین سال و سالهای بعد ۱۷ هزار نفر از مردم مظلوم كشور قربانی حملات بیرحمانه و خشونتآمیز منافقین بهعنوان بزرگترین گروه تروریستی جهان شدند.
اما نظام اسلامی هرروز پرقدرتتر از همیشه و دولت اسلامی مستقرتر از هر بار در برابر استكبار و استبداد جهانی ایستاد و قد خم نكرد. این ثبات، آرامش و استقرار چیست؟ ریشه آن كجاست؟ طوفانهای سهمگین جنگ ۸ ساله و نبردهای سنگین اما نرم ۷۸، ۸۸، ۹۸ و ۱۴۰۱ نتوانست اندك خللی به اقتدار ملی و انسجام اسلامی ملت ما وارد كند. این جز عنایت خاص خداوند و توجهات بیدریغ حضرت ولیعصر ارواحنا فداه به ملت ایران نیست كه در همه دورانها استمرار داشته است. این توجهات به دلیل پایداری و مقاومت ملت در عهدی كه با خدای خود بسته بهدستآمده است.
امروز ما دولتی داریم كه بزرگترین دغدغهاش رسیدگی به امور مردم و حل مشكلات جامعه است. دولت رئیسی در مسیر كاهش فاصله دولت به ملت توفیقات خوبی به دست آورده است. مجلس انقلابی در این مسیر یار دولت بوده است.
دشمن از اتحاد قوا و اتحاد مردم و همكاری دولت و ملت سخت آزرده و ناراحت است. دشمن از مراقبت دائمی مردم از انقلاب و مشاركت مردم بهویژه طبقات ضعیف عصبانی است . دشمن از اینكه مردم از گردنههای صعبالعبور توطئهها و فتنهها بهسلامت عبور كردهاند و از كار جهادی خسته نشدهاند در حیرت است.
ما باید این مسیر را تا رسیدن به قلهها ادامه دهیم. ما باید در این حركت الهی با شوقانگیزی توأم با امیدآفرینی طی مسیر كنیم و مطمئن باشیم خداوند بزرگ ما را یاری خواهد كرد.
ارسال نظرات