این پدیده الهی، یک فرصت تاریخی را برای جهان اسلام بهوجود آورده است تا با مدیریت آگاهانه و هوشمندانه، بتواند امکان نشر معارف اهل بیت (ع) و تقویت دیپلماسی فرهنگی را فراهم بیاورد و زمینهساز حکومت عدالتگستر مهدوی (عج) باشد. با همین نگاه میتوان چهار دستاورد مهم این حرکت بزرگ و بیمانند را چنین برشمرد:
۱- تغییر نگاه در افکار عمومی جهان و خنثی شدن بخش زیادی از تبلیغات سوء دشمنان نسبت به تفکرات و رفتار شیعیان؛ ۲- معطوف کردن توجه جهان به تفکرات شیعی و اسلام اصیل. آنچنان که موجب جذب دیگر مذاهب و حتی ادیان دیگر به مراسم راهپیمایی اربعین شده است؛ ۳- ایجاد بستر مناسب برای وحدت و یکپارچگی بیشتر جهان تشیع در موضعگیریهای جهانی و تأثیرگذاری بر آنها و ۴ -توسعه فرهنگ اسلام ناب محمدی در جهان و رشد اسلام خواهی در بستر فرهنگ اربعین در میان افکار عمومی جهان.
بههمین دلیل است که رسانههای جهانی در سالهای اخیر به صورت هماهنگ و برنامهریزیشده، تمام توان خود را برای تحریف و جلوگیری از انتشار اخبار مربوط به این حرکت عظیم، مصروف کردهاند، زیرا که یک جبهه متحد اسلامی، تحت بیرق اباعبدالله الحسین (ع)، با هدف احیای سنن اسلام ناب محمدی، خطر بالقوهای برای زورگویان و استکبارجهانی خواهد بود.
برکسی پوشیده نیست که از راهبردهای مهم نظام سلطه مهار تشیع به وسیله ممانعت از توسعه روابط بین دو مرکز سیاسی و مذهبی جهان تشیع، یعنی ایران و عراق و گسترش ایرانهراسی و اسلامهراسی است که مهمترین مصادیق این حقیقت عبارتاند از:
الف) تلاش برای دورکردن دولت و ملت عراق از ایران اسلامی به عنوان امالقرای جهان اسلام؛ ب) تضعیف دولت شیعه عراق و تقویت مخالفان آن برای پیشبرد برنامههای شوم از پیش طراحی شده؛ ج) تلاش برای پیادهسازی سناریوی تجزیه عراق و ایجاد چالش جدی در مسیر اهداف انقلاب اسلامی که همانا تمدن نوین اسلامی با محوریت فرهنگ دینی است؛ د) نگرانی از ایجاد الگوی تشکلهای مردمی شیعی در عراق که در سالهای اخیر با وجود حشدالشعبی و... بهوجود آمده است؛ ه) کارشکنی در سرکوب گروههای تکفیری و مخالف شیعه و بازگرداندن پدیده ناامنی پس از شکست داعش، و سست کردن اراده دولت و ملت عراق برای خروج متجاوزان امریکایی از سرزمینشان.
اولین و مهمترین موضوع قابل مشاهده در راهپیمایی اربعین، حضور جمعیت شیعه و محبان اهلبیت (ع) از ملیتهای گوناگون است. شاید نتوان هیچ واقعهتاریخی یا هیچ آموزه دینی را مثال زد که در سطح بینالمللی بتواند شیعیان و محبان اهل بیت (ع) را اینگونه از سراسر دنیا دور هم جمع کرده باشد.
از جمله ویژگیهای جالب افرادی که در این راهپیمایی شرکت میکنند، جایگاه اجتماعی و اقتصادی متفاوت این افراد است. در این راهپیمایی تاریخی، طبقات بالا، پایین و متوسط در جوامع مختلف پیرامون محور محبان امام حسین (ع) و مذهب تشیع گرد هم میآیند. افراد تحصیلکرده در کنار افرادی با درجه تحصیلات اندک، افراد ثروتمند در کنار افراد فقیر، افراد شهری، روستایی، زنان، مردان، کودکان، سالخوردگان و ترکیبهایی از این نوع، در این راهپیمایی برجسته دیده میشود.
زبانها و فرهنگهای مختلف افراد شرکت کننده در این حرکت عظیم، به عنوان یکی از ویژگیهای مهم این راهپیمایی است. افراد مختلف از ملتها و کشورهای متنوعی در این راهپیمایی شرکت میکنند و این همایش جهانی، حاکمیت وحدت در کثرت و دستیابی به امت واحد جهانی را متجلی میسازد.
همچنین به عنوان یک ویژگی واحد تمامی شرکتکنندگان در راهپیمایی اربعین میتوان به انگیزههای مذهبی و انسانی آنها در سطحی بسیار بالا اشاره کرد. این انگیزهها هم برای افرادی که در این راهپیمایی شرکت میکنند و هم برای افرادی که پذیرای راهپیمایان هستند، به وضوح مشاهده میشود. محبت به امام حسین (ع)، حرارتی در دلهای افراد ایجاد کرده است که هیچ یک از اولیای الهی و مصلحان جهانی، توان ایجاد آن را نداشتهاند. همه خود را بدهکار امام حسین (ع) میدانند لذا هر کس هر چه دارد در طبق اخلاص میگذارد و تقدیم میکند.
تشکیل امت اسلامی بر محور اسلام رحمانی و زمینهسازی برای حکومت عدالتگستر مهدوی (عج)، در این راهپیمایی متجلی است. با فراخوان تمام آزاداندیشان و عدالتخواهان جهان به این راهپیمایی و عدم انحصار عاشورا و فرهنگ آن به تشیع، میتوان عشق به امام حسین (ع) را محور وحدت جهانی قرار داد.
به همین جهت است که میتوان گفت اربعین، کانون دیپلماسی فرهنگی در جهان تشیع است. دیپلماسی فرهنگی بهعنوان رکن چهارم دیپلماسی، فرایندی مردممحور است و حتی اگر دولتها در مدیریت آن نقش داشته باشند، باز نقشآفرینان اصلی آن، ملتها هستند. بههمین دلیل، راهپیمایی اربعین حسینی (ع) را باید علاوه بر جلوههای مذهبی آن، یک اقدام دیپلماتیک فرهنگی دانست.
در حالی که پیش از این بریکس متشکل از تنها 5 قدرت اقتصادیِ نوظهورِ چین، روسیه، هند، برزیل و آفریقای جنوبی بود، با ورود قدرتهای منطقه ای غرب آسیا، شمال آفریقا و دومین اقتصاد بزرگ آمریکای جنوبی، به طور حتم بریکس شاهد نقطه عطفی در دوران فعالیت خود خواهد بود؛ یعنی برههای که این سازمان می تواند خود را در قامت یک مدعی جدی برای ائتلافهای بین المللی غربپایه در نظام در حال گذار جهانی بشناسد و معرفی کند؛ چنانکه در نشست اخیر چین خواستار تبدیل کردن بریکس به رقیبی تمام عیار برای گروه جی 7 شده بود. واقعیت این است که نظم جهانی در 70 سال گذشته با سازوکارهای اصلی اقتصادی، سیاسی و حقوقی و ... نگهدارنده آن، عمدتاً ناشی از رویدادهای پس از جنگهای جهانی اول و دوم با محوریت تحولات اروپا و بر اساس خواست و اراده قدرتهای غربی برقرار بوده است؛ اما اکنون پیشرفت برخی کشورهای غیرغربی در شاخصهای قدرت بهویژه جهش اقتصادی و فناورانه، به افول سلطۀ (هژمونی) غرب و گذار از جهان تک قطبی به چندقطبی شتاب بخشیده است. ورود ایران به بریکس نیز پس از عضویت در پیمان اقتصادی شانگهای که در مجموع تقریباً تمام قطبهای اقتصادی غیرغربی جهان را دربر میگیرد، نشان میدهد سیاست انزواجویانه غرب علیه ایران شکست خورده و جهان از نگاه متفاوتی به نقش و جایگاه جمهوری اسلامی و تعامل با آن مینگرد. این تمایل به شرق ایران نیز ناشی از 2 عامل است. نخست، به ثمر نرسیدن پروژه برجام که در 10 سال نتوانست منافع ایران را تأمین کند و حتی در خلال آن سنگین ترین تحریمها علیه ایران به جریان درآمد. دوم، تغییر دولت در ایران که کشورمان در دوره رئیسی تمایل بیشتری به همسویی با شرق دارد. علاوه بر این باید مدنظر داشت که نزاع غرب و شرق همواره فرصتهای خوبی برای ایران که رنج «تنهایی راهبردی» را دارد به وجود میآورد. صنعتی شدن ایران در دهه ۱۳۴۰ محصول افزایش گزینه های ایران در نزاع غرب و شرق در بحران کوبا و خلیج خوکها بود و امروز نیز پس از بحران اوکراین شاهد گشایشهای دیپلماتیک از عضویت در شانگهای و بریکس تا بازگشت پولهای مسدود شده هستیم. با توجه به اینکه بریکس هم اکنون به لحاظ حجم اقتصادی بزرگتر از گروه۷ است، اتصال ایران به این گروه ضمن اینکه به لحاظ موازنه جهانی به تضعیف دلار خواهد انجامید، کارتهای بازی بسیار مهمی را در اختیار ایران قرار میدهد. باید توجه داشت که اعضای کنونی بریکس پس از عضویت ایران، امارات و چه بسا عربستان بخش مهم انرژی جهان را در اختیار دارند و روسیه نیز ذیل این پیمان میتواند اوپک پلاس را تقویت کند. ایران نیز با عضویت در بریکس ضمن بهره گیری از مزیت همسویی با شرق میتواند کارتهای بازی خوبی در قبال غرب داشته باشد. بدیهی است که نباید به اهمیت ایران برای بریکس صرفا از جنبه سیاسی و نمادین نگریست زیرا ایران موقعیت جغرافیایی استراتژیک و تعیین کنندهای در حلقه اتصال راهگذر(کریدور) بزرگ شمال جنوب و دیگر برنامههای ترانزیتی بزرگ غول های اقتصادی بریکس یعنی چین و هند دارد. البته طبیعی است که اگر می خواهیم از بستر مناسب بریکس برای توسعه و پیشرفت اقتصادی ایران بهره بگیریم، لازم است تلاش خود را برای لغو تحریم های بین المللی فراهم کنیم تا بتوانیم در عرصه بانکداری جهانی امکانات لازم را برای توسعه صادرات و بازگشت درآمد حاصل از آن به کشور فراهم کنیم. ادغام و همافزایی سیاست خارجی و اقتصاد در دولت سیزدهم، یکی از رموز ارتقای تاب آوری منطقه ای و بین المللی کشورمان در مواجهه با تحریمها محسوب می شود. البته جای قدردانی است که عزم دولت نیز برای رفع تحریم ها جزم است. دیروز نیز رئیس جمهور در نشست خبری خود گفت: «دولت در مذاکرات و در طرح حقوق اساسی ملت ایران هیچ کوتاهی نکرده و کوتاه نیامده و تاکید بر این است که حقوق حقه ملت ایران طبق قراردادی که منعقد شده، داده شود به نحوی که تحریم های ظالمانه برداشته شود و ملت ایران بتواند از آنچه که وعده کردند، استفاده کند.
جعفر بلوری
1- میگویند، «عشق» و «نفرت» گاهی باعث «کوری» میشود. یعنی اگر کسی به فرض، عاشق فرد یا چیزی شود، این علاقه میتواند مانع از دیدن ایرادات و اِشکالات آن فرد یا چیز شود. شاید دلیل ندیدن این ایرادها، «ایراد» ندیدن آنها باشد! به عبارتی این عشق و علاقه باعث تغییر یکصدوهشتاد درجهای معنای صفات منفیِ موجود در معشوق در ذهن عاشق میشود. یعنی وقتی فردی عاشق میشود، اشکالات موجود در معشوق را دیگر اِشکال نمیبیند. نفرت هم همینگونه است. وقتی از کسی یا چیزی نفرت داریم، باعث میشود، صفات و ویژگیهای مثبت موجود در آن شخص یا شیء را، یا نبینیم یا اگر هم میبینیم، آنها را «ایراد» و «صفات منفی» ببینیم. «تمرکز» نیز میتواند، اثراتی شبیه به همین عشق و نفرت داشته باشد. یعنی گاهی تمرکز شدید روی یک نقطه، موضوع یا صفت، باعث «کوری» و ندیدن نقاط، موضوعات و صفات دیگر میشود. در مباحث مربوط به علم روانشناسی تا دلتان بخواهد درباره چنین «خطاهای ذهنی» مطالعه صورت گرفته و کتابهای خوبی نیز چاپ شده است. کتابهای «نویز» و «تفکر سریع و کُند» دو اثر مشهور «دانیل کانمن» از جمله این کتابهاست که به خوبی در این باره توضیح میدهد. همچنین میتوانید به کتاب «گوریل نامرئی» اثر کریستوفر چاپریس و دنیل سایمون رجوع کنید.
2- دو سالی میشود که دولت آقای سید ابراهیم رئیسی روی کار آمده و در این مدت، به لطف یک ویژگی برجسته در ایشان یعنی «تلاش شبانهروزی» الحقوالانصاف کارهای بزرگ و خوبی انجام شده است. یکی از کارهای بزرگ ایشان افتتاح ایرانیترین فاز پارس جنوبی است که همین چند روز پیش صورت گرفت. برای پی بردن به اهمیت فاز 11 پارس جنوبی کافی است بدانیم، این، همان پروژهای است که بنا به دلایلی از جمله، نبود دانش و تخصص بومی، 20 سال نیمهکاره مانده بود و در دولت آقای روحانی، شرکت بدسابقه «توتال» فرانسه برای تکمیل آن به خدمت گرفته شد اما توتال- طبق پیشبینیهای دقیق آن روزهای روزنامه کیهان- پس از دریافت اطلاعات حساس و بدون پرداخت یک ریال خسارت، کار را نیمه رها کرد و رفت. حالا با تکمیل این فاز - که ظرف فقط 2 سال انجام گرفت - سالانه چیزی بالغ بر 5 میلیارد دلار درآمد عاید کشور میشود. ضمن اینکه تکمیل این فاز باعث صرفهجویی 800 میلیون دلاری شده است و به گفته عضو کمیسیون انرژی مجلس، خیانت توتال باعث تأخیر در برداشت از فاز ۱۱ پارس جنوبی شده و این تأخیر نیز کشور را با ضرر ۴۰ میلیارد دلاری مواجه ساخته بود! که با تلاش دولت سیزدهم، جلوی این خسارت عظیم هم گرفته شده است. درباره اهمیت افتتاح این فاز میتوان باز هم نوشت. در اینباره میتوانید «افتتاح فاز 11 پارس جنوبی» را در گوگل به زبانهای دیگر نیز جستوجو کنید و بازتاب و اهمیت آن را در رسانههای مختلف دنیا ملاحظه بفرمایید.
3- اما چرا این خبر و پروژه مهم ملی، که تکمیلشدنش به نفع همه مردم ایران است، در رسانههای مدعی اصلاحطلبی، دیده نشد؛ یا به طور کامل سانسور شد یا در گوشهای کوچک از رسانههایشان، با تیترهای خنثی منتشر گردید؟ یا اگر هم منتشر شد، تلاش گردید «بیاهمیت» جلوه داده شود؟ آیا پروژهای که باعث جلوگیری از ضرر 40 میلیارد دلاری، کسب درآمد سالانه 5 میلیارد دلاری، صرفهجویی 800 میلیون دلاری در منابع ارزی، افزایش روزانه
56 میلیون مترمکعبی ظرفیت تولید گاز آن هم از میدانی که با قطر مشترک است میشود، ارزش پوشش رسانهای را ندارد؟ یا دارد اما عشق به غرب مانع از دیدن آن شده است؟! آیا فرهنگ «خودتحقیری» که، «ریشه و نتیجه غربگرایی است» در این طیف، در «بد» دیدن این خبر «خوب» نقش دارد؟ آیا این طیف که بدون اغراق، راهحل همه معضلات را «رجوع به غرب» معرفی میکند، دچار عارضه «گوریل نامرئی» شده است؟
شاید عشق به غرب و تمرکز بیمارگونه روی نقطهای مثل «برجام» و «مذکره» باعث کوری این طیف شده باشد اما به نظر میرسد، سندرومی که آنها به آن دچار شدهاند، پیچیدهتر و جدیتر از این حرفهاست. بخوانید:
4- در ایران بخشی از طیفی که خود را «اصلاحطلب» و «رفورمیست» مینامند - نه همه آنها - واقعا اصلاحطلب نیستند. «منتقد» و «اپوزیسیون دولت» نامیدن آنها نیز خطاست. «اصلاحطلب» و «منتقد» تعریف دارد. انتقاد، مفید است و نتیجه دلسوزی است. اصلاحطلبی هم در یک جمله یعنی «انجام تغییر در چارچوب قوانین یک کشور». به عبارتی کسانی که دنبال رفورمند، هرگز به ساختار و اصول حمله نمیکنند بلکه در چارچوب این اصول و ساختار است که فعالیت میکنند و اگر مسئلهای «ملی» نیز رخ دهد - که در آن پای منافع ملی در میان است - برای حل آن به رقبای سیاسیشان نیز کمک میکنند. اما در عملکرد طیفی که «نو اصلاحطلب» مینامیم اگر دقت کنیم، دقیقا به همان اصول و چهارچوب است که حمله میکنند و اگر اقدامی در کشور در راستای تأیید، تحکیم و تقویت آن اصول صورت بگیرد، تحمل دیدنش را ندارند! یا سانسورش میکنند، یا تحریف و تخریبش مینمایند. این طیف درواقع «اپوزیسیون نظام» هستند و جالب است بدانید که مدتی است، مواضعشان علیه «جمهوری اسلامی ایران» با مواضع دشمن«مو» نمیزند! وقتی طیفی «اپوزیسیون یک نظام» شد تکلیفش روشن است و طبیعی است هر آنچه به نفع آن نظام و آن کشور بود را «تخطئه» نماید و آدرس غلط دهد. ما فکر میکنیم، آنچه باعث سانسور موفقیتهای دولتی میشود که همه آمدنش را «بازگشت کشور به ریل انقلاب» میدانند، بیش از اینکه عشق یا نفرت یا عارضه کوری حاصل از اختلالات مغزی باشد، اپوزیسیون بودن آنهاست. کافی است رفتار این طیف طی همین دو سال گذشته را آنالیز کنید. یک مورد - فقط یک مورد - نمیتوانید پیدا کنید، مسئله مهمی در کشور رخ داده باشد و مواضع این طیف با دشمن، تفاوت داشته باشد.
رفتاری که این طیف با مشاهده حل معضل بزرگ کمبود واکسن کرونا داشت را به خاطر آورید. همینطور رفتاری را که پس از عضویت ایران در پیمان مهم شانگهای از خود بروز دادند، یا عضویت ایران در گروه بریکس را. همینطور آزادسازی پولهای بلوکه شده و افزایش فروش نفت از روزانه چند صد هزار بشکه به روزانه میلیونها بشکه را در ذهن مرور کنید. تمام این اتفاقات خوب که نفعش برای تمام ملت ایران است را، یا بیاهمیت جلوه داد، یا مصادرهاش کردند یا به تیغ تحریف و سانسورش سپردند. غیر از این است؟ حالا شاید تبیین چرایی سانسور، تخریب یا تحریف خبرهای خوبی مثل «تکمیل و افتتاح فاز 11 پارس جنوبی» از سوی این طیف راحتتر باشد.
5- «امید» نتیجه موفقیت و خبرهای خوب است و نتیجه انتشار اخبار سیاه، منفی و دروغ چیزی نیست جز «ناامیدی». به قول «ویکتور فرانکل» عصبشناس مشهور اتریشی و پدیدآورنده روش «معنا درمانی»، امید اثرات معجزهگون و شفابخش دارد و ناامیدی اثرات مرگبار و کُشنده. انتشار انبوه خبرهای غالبا کذب و سیاه و سانسور خبرهای مثبت و امیدوارکننده، یعنی تلاش برای گرفتن امید از این مردم. خیانتی که با حمایت، همکاری و مشورت با رسانهنماهایی مثل اسرائیل، اینترنشنال، بیبیسی فارسی، صدای آمریکا، من و تو و... دنبال میشود. همین حالا گزارشهای تحریفشدهای که از تکمیل فاز 11 پارس جنوبی در رسانههای این طیف منتشر شده است را با گزارشهای این رسانهنماها مقایسه کنید. تفاوتی میبینید؟! گاهی فکر میکنیم اگر اخبار کذب و سیاه و تحریف شده این طیف در ایران نبود، آیا آن رسانهنماها چیزی برای انتشار پیدا میکردند و یا بالعکس؟!
فراملت امام حسین(ع)
سیدمحمد بحرینیان
یک. اربعین، مردمیترین رویداد عصر ماست. زن و مرد و پیر و جوان، همه چون قطرات آب جاری میشوند تا در دریای شور و عشق کربلا به هم برسند. از کوچهها و خیابانهای شهرها، یکایک مردم چون قطرات زلال آب جاری میشوند تا به جادههای اصلی برسند، همانگونه که باریکههای آب به بستر اصلی رود سرازیر میشوند و رودخانهها همه یک مقصد دارند. کربلای حسین علیهالسلام، دریایی وصفناشدنی است.
دو. بعضی از عراقیها، در خانههایشان قلکهای کوچکی دارند به نام صندوق حسین علیه السلام. اضافه درآمد سالانه را جمع میکنند تا در ایام اربعین خرج کنند و در دریای زرین زوار کربلا، دری بیندازند.آن که خانهای در کربلا یا جادههای منتهی به آن دارد، با التماس دیگران را برای استراحت به خانه میآورد، آنکه از مکنت برخوردار است، دائما در حال طبخ و توزیع غذاست، کسی که کمتر دارد، آب و دستمالکاغذی توزیع میکند، کسی که پولی ندارد، سعی میکند قوت بازوی خود را به کار گیرد و با مشتومال، خستگی را از پای پیاده زوار بزداید و آنکس که توان همین را هم ندارد، نذر سایه میکند؛ یعنی در آفتاب بالای سر زائری که از خستگی نشسته میایستد تا او آفتاب نخورد.
سه. اربعین از این هم عجیبتر و زیباتر است. جمعیتی که از نجف و بغداد و بصره و شهرهای دیگر بهسوی کربلا حرکت میکند چند ویژگی دارد. اول تنوع جمعیت است. جمعیتی از ملیتهای مختلف که همه یک هدف و یک مقصد دارند. دوم کثرت جمعیت است.
تنها جمعیت چندمیلیونی پیادگان بین نجف تا کربلا، از جمعیت اغلب کشورهای همسایه ما بیشتر است. سوم تنوع سنی و ترکیب جمعیت است. مادری با فرزند شیرخوار، پیرمردی گوژپشت و عصابهدست و جوانی لنگلنگان صحنههایی نیستند که کم در این مسير تکرار شوند.
درواقع جمعیت زوار کربلا در ایام اربعین، یک ملتاند و یک ملت هم میتواند از آنها پذیرایی کند. دقیقا از همین روست که رویداد بزرگ اربعین، مردمیترین پدیده عصر ما و بلکه همه دورانهاست.
چهار. کسی که بزرگترین اجتماع انسانی تاریخ بشر در اربعین را دیده، نیک میداند که خدمترسانی به چنین جمعیت عظیمی، کار هیچ دستگاه و دولتی نیست. اگر دولتهای عراق و ایران، تمام تلاش خود را هم به کاربندند، امکان خدمترسانی به گوشهای از دریای اربعین را هم نخواهند داشت. واقعیت این است که یک ملت زائر اربعین است و یک ملت هم میتواند از آن پذیرایی کند. آنچه برخی تنگنظران و کوچک اندیشان از صرف هزینههای دولتی در ایام اربعین میگویند، هذیانی از سر ندیدن یا ندانستن است. اصلا جمعیتی که در اربعین حماسه میسازد، از چند ملت و بیش از جمعیت بسیاری از کشورهاست و در حقیقت، یک فراملت است. فراملتی که حاج قاسم نام زیبایی برای آن برگزیده بود: فراملت امام حسین.
ارسال نظرات