24 مرداد 1402 - 07:41

پایگاه رهنما:

 

عناوین اخبار روزنامه جوان در روز سه‌شنبه ۲۴ مرداد

دشمنان ناکام از مهار اقتدار ایران امیدوار به چالش‌سازی درونی
عباس حاجی نجاری

ورود زود هنگام تروریست‌های تکفیری داعش برای بحران‌سازی امنیتی در کشور با عملیات کور تروریستی روز یک شنبه در حرم حضرت احمدبن موسی (ع) در شیراز نشان داد که طراحان و عاملان آشوب‌های سال گذشته همان‌گونه که از قبل فراخوان و وعده داده بودند، بنا دارند با تکرار اقدامات تروریستی و ناامن‌سازی کشور زمینه را برای ایجاد بحران امنیتی و تضعیف اقتدار درونی فراهم کنند، به همین دلیل است که به محض انجام این عملیات تروریستی، در کنار سکوت قدرت‌ها ودولت‌های غربی، رسانه‌های وابسته به آن‌ها به حمایت از آن برخاسته و تلاش کردند آن ر ا به محملی برای ایجاد ارعاب داخلی وبا هدف دامن زدن به بی اعتمادی اجتماعی وناکارآمدی نظام تبدیل کنند.
در ماه‌های اخیر همگرایی دیپلماسی عزتمندانه نظام جمهوری اسلامی با قدرت دفاعی و پیروزی‌های میدانی در بسیاری از فرایند‌های مهم منطقه‌ای و جهانی، فرصت‌های قابل توجهی را برای پیشبرد و تحکیم منافع امنیت ملی ایران ایجاد کرده است که نمادی از آن را این روز‌ها در قالب تسلیم دولت بایدن به شرایط ایران برای تبادل زندانیان و بازگرداندن بخشی از اموال بلوکه شده ایران می‌توان دید، تبادلی که غوغای رسانه‌ای رقبای دولت بایدن را تحت عنوان تسلیم دولت بایدن در برابر ایران در پی داشته است.
نشریه امریکایی وال استریت ژورنال در سرمقاله اخیر خود ضمن اعتراف به گوشه‌ای از این واقعیات با برشماری مؤلفه‌های اقتدار ایران می‌نویسد امروز ایران در بحبوحه یک تغییر ژئوپلیتیکی گسترده قرار دارد و در حال ایجاد روابط نزدیک‌تر با روسیه و چین و درعین‌حال، امیدوار به کاهش مشکلات اقتصادی خود و ایجاد یک محور قدرتمند جدید متشکل از قدرت‌های قادر در برابر غرب، به رهبری ایالات متحده است. میانجی‌گری چین میان ایران و عربستان و فروش پهپاد‌های انتحاری به روسیه، نشانه‌های دراماتیک قضیه در سال‌های اخیر بوده‌اند؛ گویی دیگر امریکایی وجود ندارد و طرفین بدون مزاحمت فعال به مسیر خود ادامه خواهند داد. این نشریه امریکایی در ادامه به عمق نگرانی امریکا از افزایش اقتدار ونفوذ منطقه‌ای و جهانی ایران که با شکست راهبرد قدرت‌های غربی در تحریم وانزوای ایران انجامیده، اشاره ویادآور می‌شود:برای ایالات‌متحده، موفقیت ایران در خروج از انزوا باعث نگرانی جدیدی شده است، چراکه به گفته هنری روم، یکی از همکاران ارشد مؤسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک، این اقدام به‌وضوح منافع ایالات‌متحده را تضعیف کرد. نویسنده در پایان معتقد است که روابط روبه رشد تهران با مسکو و پکن آن را قادر به اخراج امریکا از منطقه یا نابودی اسرائیل نمی‌سازد، اما برای مدت نامعلومی، عمر جمهوری اسلامی را افزایش می‌دهد.
این اعتراف نشریه امریکایی، اذعان به گوشه‌ای از واقعیت‌های اقتدار ایران است که این روز‌ها به محور تحولات منطقه‌ای تبدیل شده و چشم‌انداز پیش رونده آن چه بسا منشأ تغییر رویکرد برخی از کشور‌ها در مواجهه با ایران شده است، اما بدیهی است که دشمنان در این روند آرام ننشسته ظرفیت‌های خود را برای مقابله و مهار ایران به کار می‌گیرند آنچه که این روز‌ها در تشدید فشار‌ها و تحریم‌ها از سوی اروپایی‌ها و تشدید تحریم‌ها وتهدیدهاو انجام تحرکات نظامی امریکایی‌ها و صهیونیست‌ها در منطقه دیده می‌شود بخشی از این تلاش‌هاست.
اما به‌رغم تحرکات و فشار‌های بین‌المللی آنچه که می‌تواند منشأ چالش برای اقتدار و نفوذ منطقه و بین‌المللی ایران شود چالش سازی‌های داخلی دشمنان با بهره‌گیری از عوامل میدانی برای ارائه تصویر ناکارآمد از نظام اسلامی است که در ابعاد مختلف برای آن برنامه‌ریزی شده است که اقدام تروریستی اخیر یکی از ابعاد آن و مبتنی بر برنامه ریزی دشمنان برای چالش‌سازی در ایران در ماه‌های آینده است که در فراخوان‌ها و جریان‌سازی‌های رسانه دشمنان برآن شده است. البته این امر نکته‌ای نیست که از چشم مسئولان انتظامی و امنیتی کشور مغفول بماند و به همین دلیل است که آمادگی خادمان حرم شاهچراغ سبب گردید که تروریست‌ها در همان نقطه آغاز ناکام بمانند.
این امر اگرچه ضرورت هوشیاری بیشتر دستگاه‌های انتظامی و امنیتی را ایجاب می‌کند، اما فراتر از آن مستلزم توجه به این واقعیت است که دشمنان مردم ایران به دلیل ناکامی در مهار و اقتدار توان ایران در عرصه منطقه‌ای و جهانی چشم امید به چالش سازی‌های داخلی بسته‌اند که مصادیق آن را در موضوع نمادسازی از حضور زنان بی‌حجاب در خیابان‌ها والقای گسترده بودن آن، آموزش خرابکاری و آشوب، تشویق به نافرمانی مدنی و تشدید تحریم‌ها و فشار‌های اقتصادی برای ناراضی‌سازی مردم و... می‌توان دید. اما به‌رغم ناامیدی دشمنان در نتیجه‌گیری از این برنامه‌ها که در تحلیل‌ها وگزارش‌های رسانه‌های وابسته به آن‌ها پر تکرار است آنچه در این میان اهمیت دارد ضرورت تقویت انسجام وهمبستگی ملی وپرهیز قوا از جریان‌سازی‌های رسانه‌ای علیه یکدیگر و همچنین اهتمام مسئولان و دستگاه‌ها برای تحقق شعار سال و حل مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم به ویژه نیرو‌های مدافع امنیت واقشار محروم جامعه است.

عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز سه‌شنبه ۲۴ مرداد

با ارزهای آزاد شده چه باید کرد؟
مصطفی منتظر
پول‌های آزاد شده از مسیر کره و در آینده عراق که حدود 10 میلیارد دلار خواهد بود، به زودی در چرخه استفاده قرار خواهد گرفت. چه طبق اخبار آمریکایی از این پول صرفا در مسیر غذا و دارو استفاده شود و چه در مسیرهای خواست ایران، باید پذیرفت که این مبالغ، فشار ارزی به کشور را به شدت کاهش خواهد داد. چراکه واردات سالانه 8 میلیارد دلاری در عرصه غذا و یک میلیارد دلاری در عرصه دارو با همین مبالغ تامین شده و دلار نفتی ما، خرج مصارف دیگر کشور خواهد شد. یعنی پولی که قبلا برای واردات غذا خرج می‌شده، حالا آزاد خواهد شد. به ویژه آن که سیاست ارز تثبیتی در 28هزارو500 باعث شده بود تا فشار به منابع ارزی بانک مرکزی بیاید و قریب الوقوع بود که بازهم پرش ارزی در بازار آزاد اتفاق بیفتد. ازاین رو اصل آزادسازی این منابع به کل کشور کمک خواهد کرد و مدیریت منابع ارزی را تسهیل خواهد ساخت.
اما مهم مصارف این پول است. درست است که این مبالغ به شدت در حوزه‌ کنترل تورم مواد غذایی موثر خواهد بود و بخشی از آن هم باید برای کمک به قشرهای ضعیف خرج شود. و درست است که دولت روحانی این مبالغ را در حساب خود خرج کرده و پول در واقع متعلق به بانک مرکزی است و نه دولت؛ اما در عین حال باید دقت داشت که اصل پول مربوط به حوزه توسعه است یعنی باید به پروژه‌های توسعه‌ای کشور داده شود. پروژه‌هایی که هرکدام بتوانند چند مشکل را با هم حل کنند. توجه کنید که ما درباره پول‌های فروش نفت در یک سال اخیر سخن می‌گوییم که حالا با آزادسازی پول کره و قطر، فشار از روی آن ها برداشته شود و دیگر برای نیازهای روزمره خرج نمی‌شود.
با همین نگاه در ادامه برخی پیشنهادها را ارائه می‌دهیم که دارای ویژگی حل چند مشکل به صورت همزمان باشند:
1️- تبدیل نیروگاه‌های گازی به سیکل ترکیبی که هم در مصرف گاز صرفه جویی بالایی ایجاد می کند و هم موضوع ناترازی برق را تاحد درخور توجهی حل خواهد کرد. یعنی برای گاز در زمستان صرفه‌جویی می‌کند و برای برق در تابستان تولید را افزایش می‌دهد.
2-گسترش سریع خط ریلی در مسیر شرقیِ شمال به جنوب که هم روسیه را به ایران وابسته می‌سازد و هم می‌تواند در امتیازگیری همزمان از چین و هند موثر واقع شود. به این علت که روسیه از شرق به چین محدود شده و از غرب به ناتو و تنها راه خروجش در وضعیت کنونی، جنوب است. با افتتاح این مسیر و آوردن بار غلات روی آن، می‌توان انتظار داشت که روسیه تاحد درخورتوجهی به ایران نیازمند شود. با همین کار می‌توان امتیازاتی از طرف چین (به عنوان رقیب روسیه در برخی موضوعات) و چین (به عنوان هم‌پیمان اقتصادی روسیه در برخی موضوعات) دریافت کرد.
3- تزریق گاز به میادین نفتی که اگر انجام نشود ممکن است در چند سال آینده به یک معضل بزرگ در عرصه استخراج و در نتیجه فروش نفت کشور تبدیل شود. امری که نیازمند توجه جدی به این پروژه ملی و گسترده است.
4- ایجاد یک بافت جدید شهری چسبیده به تهران که هم فشار مسکن در تهران را کاهش دهد، هم فضایی نوین برای امیدآفرینی باشد. یعنی فضایی که با دانش و ابزارهای روز شهرسازی ساخته شود و در آن عموما بخش خصوصی سازنده باشد و بخش حاکمیتی، زیرساخت‌های لازم را مهیا سازد. این فضا می‌تواند بار قیمتی در بخش متوسط شهر تهران را کاهش دهد و اثر خود را در عرصه ملی نیز بگذارد.
5-گسترش صنایع دانش‌بنیان براساس یک طرح توسعه و مزیت‌های ایران در فرایند یک خط مشخص تولیدی و نه شکلی از دانش‌بنیان‌ها که به صورت منفرد و جزیره‌ای فعالیت کرده اند و در بخش‌های مختلف نیازمند خارج هستند و تحریم‌پذیری شدیدی هم دارند.
هر کدام از این موارد می‌تواند دستمایه‌ افزایش جدی در عرصه تولید ناخالص ملی باشد. از این رو انتظار از دولت محترم این است که مبالغ به دست آمده را برای توسعه کشور و نه گذران روزمره آن خرج کند. تجربه سال‌های 85 تا 89 و نابودی ذخایر بزرگ ارزی آن زمان، پیش‌روی ماست. همچنین باید دانست و فهم کرد که مسیر تا بدین جا آمده دارای انواع عبرت‌ها در عرصه سیاست خارجی و پیگیری منافع ملی برای همه طرف‌های سیاسی بوده که ان شاءا... استفاده خواهد شد تا اشتباهات گذشته تکرار نشود
عناوین اخبار روزنامه شرق در روز سه‌شنبه ۲۴ مرداد

این دلارهای لعنتی

امیر سیدین
نوروز امسال، چند روز بعد از کشته‌شدن یک «پیمانکار آمریکایی» در سوریه، وقتی خبر حمله تلافی‌جویانه هوایی آمریکا به‌سرعت در رسانه‌های جهان بازتاب می‌یافت، کمتر کسی گمان می‌کرد این بخشی از سناریویی به قصد «افزایش کنترل‌شده تنش» بین ایران و آمریکا باشد؛ سناریویی که هدف غایی آن نقطه مقابل این جدال را نشانه رفته بود: حل بدون دردسر و بی‌تبعات برخی تنش‌های بین دو کشور. چگونه؟ خواهیم گفت.

داستان دارایی‌های بلوکه‌شده ایران، تقریبا عمری هم‌پای عمر جمهوری اسلامی دارد. البته اگر دقیق‌تر بخواهیم بگوییم، ماجرا یکی، دو سال بعد از پیروزی انقلاب و هم‌زمان با اشغال سفارت آمریکا به دست گروهی از دانشجویانی آغاز شد که هنوز‌ عرقِ بعد از آن تبِ تندشان، بر تن کشور خشک نشده. اولین دور از توقیف اموال ایران، بعد از اشغال سفارت آمریکا در تهران و با تملک دارایی‌های عمدتا غیرمنقول دولت ایران آغاز شد. ساختمان بنیادها و بانک‌های ایرانی در آمریکا و بعضی اماکن دیپلماتیک و البته مقادیر درخور‌توجهی پول نقد ذخیره‌شده در بانک‌های آمریکا و دلارهای مربوط به خریدهای بزرگ نظامی حکومت پیشین از ایالات متحده. دارایی‌هایی که هرچند بخش عمده آن به موجب قرارداد الجزایر تعیین تکلیف و دولت آمریکا متعهد شد که آنها را آزاد کند؛ اما این تعهدات هیچ‌گاه به طور کامل انجام نشد و این پرونده باز ماند، حداقل نزد طرف ایرانی. داستان تحریم‌ها با فراز‌و‌نشیب ادامه یافت؛ اما آنچه به دور دوم تحریم‌ها مشهور شد، به سال‌ها بعد بازمی‌گردد؛ زمانی که اوباما در دسامبر 2011 و در زمان تنظیم قانون بودجه سال 2012، بخشی را به تحریم‌های ایران اختصاص داد و بانک مرکزی ایران را تحریم کرد. اقدامی که عملا دسترسی ایران به بخش مهمی از اموال و دارایی‌های خود در خارج از کشور را مسدود کرد و مانع استفاده ایران از ثروتی شد که برخی آن را تا حدود 120 میلیارد دلار برآورد کرده‌اند. 

(داستان تخمین حجم دارایی‌های بلوکه‌شده ایران در همه ادوار تحریم البته داستانی متفاوت و با روایت‌هایی متنوع و اغلب متضاد است. اینکه حجم دارایی‌های بلوکه‌شده ایران در هر دوره چقدر بوده و به‌ویژه اینکه چه مقدار از آنها با هر گشایشی آزاد شده، نیاز به رمزگشایی‌های جدی دارد که از حوصله ما و شما خارج است؛ اما سربسته بگوییم که رقم واقعی همواره در غبار انبوهی از اطلاعات و ضداطلاعات و در مه سنگینی از روایات درست و داده‌های نادرست «پنهان» مانده است).

این فراز‌ونشیب ادامه داشت تا سال 2015، زمانی که جواد ظریف، وزیر خارجه و مذاکره‌کننده ارشد ایران، از بالکن هتل کوبورگ وین –محل انجام مذاکرات منتهی به برجام- برای خبرنگارانی که روند طولانی علنی‌ترین مذاکرات مستقیم بین ایران و آمریکا در چهل‌وچند سال اخیر، کم‌کم از نتیجه‌بخش‌بودن مذاکرات ناامیدشان می‌کرد، دست تکان داد و پیش از آنکه دو وزیر خارجه ایران و آمریکا، در قابی تاریخی، کنار هم بایستند و خبر توافق را بدهند، به تلویح و اشاره گفت که دود سفید سرانجام از اتاق مذاکرات برخاسته (مذاکرات آن‌قدر طولانی و طاقت‌فرسا شده بود و ضرب‌الاجل‌ها آن‌قدر کش آمده بود که یک بار اوباما در ویدئوکنفرانسی با کری از او پرسیده بود «آیا اصلا ضرب‌الاجل اخیر را به طرف ایرانی اطلاع داده‌اید؟» و پاسخ شنیده بود «بله، اما ضرب‌الاجل‌ها برای طرف ایرانی آن اهمیتی را ندارد که برای ما دارد!»).

به هر حال پرمنفعت‌ترین توافق بین‌المللی جمهوری اسلامی به آزادشدن منابع درشتی از دلارها و اموال بلوکه‌شده منجر شد. این اموال چقدر بوده؟ باز هم دقیق نمی‌دانیم و روایت‌ها هم متفاوت است؛ اما آن‌قدر درشت بوده که رئیس‌جمهور بعدی آمریکا –ترامپ- برجام را یک معامله 150 میلیارددلاری به اضافه 1.8 میلیارد دلار پول نقد توصیف کرد و تا پایان زمامداری‌اش بر این ادعا پای فشرد. از ترامپ البته بعید نیست که پیازداغ ماجرا را کمی زیاد کرده باشد؛ چراکه چندی قبل‌تر ولی‌الله سیف، رئیس کل بانک مرکزی ایران، وجوه بلوکه‌شده ایران را حدود ۳۰ میلیارد دلار برآورد کرده بود و علی طیب‌نیا، وزیر وقت اقتصاد، تصریح کرده بود که عدد ۱۲۰ میلیارددلاری که در رسانه‌ها اعلام می‌شود، صحیح نیست و حدود «۳۵ میلیارد دلار از این دارایی‌ها در شرکت نیکو سرمایه‌گذاری شده» و در حدود «22 میلیارد دلار هم در چین به‌عنوان وثیقه فاینانس» سپرده شده (این پول ایران در چین ظاهرا یکی از دسته‌گل‌های احمدی‌نژاد بود که در بانک‌های چینی سپرده کرده بود و به آنها بابت زحمت نگهداری از پول‌مان کارمزد درخور توجهی هم می‌داد و البته درحالی‌که خبرگزاری ترند در آبان 92 رقم آن را 47 میلیارد دلار عنوان می‌کرد، نوبخت، رئیس وقت سازمان برنامه ایران، در همان زمان رقم آن را 

22 میلیارد دلار اعلام کرد. نحوه تسویه این پول هم چندان مشخص نیست؛ ظاهرا بخشی از آن به‌عنوان کارمزد به جیب بانک‌های چینی رفت و درباره باقی آن هم شاید مثل تسویه مطالبات‌مان از سریلانکا، به تهاتر با کالاهایی رضایت داده باشیم که دریافت آنها فتح‌الفتوحی که بشود برایش سر‌و‌صدا کرد و جشن گرفت، قلمداد نمی‌شد (درباره سریلانکا به دریافت چای –‌تنها چیزی که سریلانکا برای تهاتر عرضه کرد‌– رضایت دادیم).

پاییز 92 البته شاید برای اولین بار بود که نام یک کشور دیگر هم به سیاهه کشورهایی که ایران از آنها طلب بلاوصول داشت اضافه شد؛ کره جنوبی.

آذر‌ماه سال 92 یکی از مقامات کره جنوبی اعلام کرد 5.9 میلیارد دلار رقم بلوکه‌شده ایران در کره جنوبی است. این احتمالا قدیمی‌ترین سرنخ از ماجرایی است که این روزها به سرخط خبرهای اقتصادی و سیاسی ایران تبدیل شده. اینکه یکی از خریداران نفت ایران –و البته یکی از بی‌حاشیه‌ترین آنها- که زمانی روزانه قریب به 160 هزار بشکه نفت از ایران خریداری می‌کرد، چگونه به کانون تنش‌هایی تبدیل شد که دو سر آن در دو پایتخت جداگانه، در دو قاره جداگانه نشسته بودند، البته داستان دیگری است. فعلا از آن می‌گذریم تا بتوانیم روایت طولانی جنگ تحریم‌ها و توقیف‌ها را به سرانجام برسانیم.

این جنگ و گریز بانکی تا روی کار آمدن ترامپ کمابیش ادامه داشت. با خروج آمریکا از برجام در سال 2018 و اعمال سیاست‌های تحریمی سخت‌گیرانه ترامپ، میزان فروش نفت ایران و درآمدهای ناشی از آن هم در هاله‌ای تیره‌تر از ابهام‌ها فرو‌رفت. قابل درک بود، عمده درآمد ایران از محل دور‌زدن تحریم‌ها ناشی می‌شد که طبیعتا هیچ‌کس در ایران تمایلی به افشا‌شدن آنها نداشت. پول‌های بلوکه‌شده ایران هم عمدتا به درآمدهای ناشی از معاملات قبلی بازمی‌گشت (برخی تبادلات «کنترل‌شده» مثل فروش محدود حامل‌های انرژی به هم‌پیمانان آمریکا در منطقه را مستثنا کنید). ایران چیزی در حدود 35 تا 40 میلیارد دلار پول بلوکه‌شده در بانک‌های خارجی داشت (گزارش‌های IMF البته این رقم را برای سال 2019 معادل 15، برای سال 2020 معادل 13.8 و برای سال 2021 معادل 17.7 میلیارد دلار برآورد می‌کرد که محاسبات سرانگشتی دقت آن را مورد تردید قرار می‌دهد) که عمده آن برمی‌گشت به 12 تا 15 میلیارد دلاری که در بانک‌های هند موجود بود و بعدها هند یک فهرست شامل حدود 500 قلم از کالاهای هندی قابل عرضه به ایران ارائه و ایران انتخاب کرد که مطالبات خود را با کدام کالای هندی تهاتر کند. ماند حدود 

10 میلیارد دلار طلب ایران از عراق بابت صادرات عمدتا برق و گاز (که ظاهرا بازپرداخت آن با روشی کمابیش مشابه روش بازپرداخت قبلی به‌تازگی پرسروصدا شده و مطالبات ایران از کره هم مورد توافق قرار گرفته) و همین هفت میلیارد معروف طلب ایران از کره جنوبی که دولت ابراهیم رئیسی تا امروز چند بار عودت آن را جشن گرفته است.

برگردیم به آغاز این داستان و روایت «افزایش کنترل‌شده تنش» به قصد حل‌وفصل بدون تبعات بخشی از تنش!

زمزمه‌های مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا درباره موضوعاتی «خارج از برجام» در یکی از کشورهای عربی، از مدت‌ها قبل شنیده می‌شد؛ هرچند هوشمندانه خبر چندانی از آن درز نمی‌کرد. چرا هوشمندانه؟ در برخی از پایتخت‌های خاورمیانه کسانی بودند که نتیجه‌بخش‌بودن این مذاکرات را خطری جدی برای منافع خود می‌دانستند و از هیچ کاری برای متوقف‌کردن آن دریغ نمی‌کردند که بارها دیده بودیم.

 آخرین قربانی این مذاکرات رابرت مالی، نماینده ویژه بایدن در امور ایران، بود که همه مخالفان هر نوع توافق بین ایران و آمریکا، او را زیادی ملایم و طرفدار توافق می‌دانستند. او ظاهرا با پاس گل نهادهای امنیتی مستقر در تل‌آویو و شوت یک شبکه وابسته به یکی از پایتخت‌های عربی، «دیفیوز» شد‌.

از سوی دیگر مخالفان بایدن در سنا و کنگره آمریکا نیز هشیار بودند که هیچ اهرمی را برای کله‌پا‌کردن او در انتخابات آتی آمریکا از دست ندهند؛ بنابراین برای دولت آمریکا بهتر بود دستیابی و اعلام توافق احتمالی تا جای ممکن و تا زمان مناسب به تعویق بیفتد. زمان مناسب کی بود؟ زمانی که آن‌قدر از موضوع ناآرامی‌های ایران گذشته باشد که افکار عمومی داخل آمریکا حساسیت چندانی به توافق با دولت ایران نشان ندهد و آن‌قدر به انتخابات آمریکا مانده باشد که بتوان اثرات منفی احتمالی آن بر روی رأی‌دهندگان را تا زمان انتخابات جبران کرد. اینجا بود که در ظاهر تنش‌های کنترل‌شده‌ای مثل حمله به مواضع نیروهای تحت نفوذ ایران در سوریه، درست در چندقدمی توافقی که ایران در وانفسای اقتصادی بسیار به آن مشتاق بود، برای تعویق آن تا زمان مناسب ضروری به نظر می‌رسید.

مذاکرات ایران و آمریکا بر سر آزادی زندانیان دوتابعیتی در قبال آزادی مشروط منابع بلوکه‌شده از ژانویه و فوریه آغاز شده بود (البته سی‌ان‌‌‌ان آن را ادامه مذاکرات نه‌چندان علنی‌ای می‌دانست که از دو سال قبل در جریان بوده است). مذاکراتی که در آن «برت مک گورک»، رئیس بخش خاورمیانه شورای امنیت ملی آمریکا و یکی از تندترین مقامات دولت فعلی آمریکا در قبال ایران، روی صندلی ایالات متحده نشسته بود و از سوی ایران هم امیرسعید ایروانی، نماینده فعلی ایران در سازمان ملل و دیپلمات بی‌حاشیه اما معتمد سطوح بالای نظام، مذاکره می‌کرد؛ هرچند دست آخر اجازه دادند عکس یادگاری این مذاکرات را علی باقری بگیرد.

نتیجه این مذاکرات برای ایران، آزادی آن هفت میلیارد دلار معروف بلوکه‌شده در کره بود که رئیس کل بانک مرکزی خبر می‌داد که حدود یک میلیارد آن –‌به دلیل کاهش نرخ برابری واحد پول کره در برابر دلار‌– دود شده و به هوا رفته و برای آمریکا آزادشدن زندانیان دو‌تابعیتی.

احتمالا برای ارزیابی دستاوردهای «جانبی» این توافق برای طرفین باید کمی منتظر ماند و دید؛ اما شاید بشود پیش‌بینی کرد در ماه‌های آتی آمریکا جاهایی چشم‌هایش را خواهد بست تا ایران کمی نفت بفروشد و در عوض فعلا سطح غنی‌سازی در ایران افزایش نخواهد داشت یا به‌عنوان نمونه مذاکرات عربستان و اسرائیل با اخلالی «پیش‌بینی‌ناپذیر» مواجه نخواهد شد.

باید منتظر آینده ماند و دید؛ اما آنچه امروز مسجل است، این است که باقی‌مانده پول بلوکه‌شده ایران در کره، قرار است به جیب یک کشور عربی ریخته شود تا او از طرف ایران و با تأیید آمریکا، پول کالاهای اساسی، دارو، غذا و نیازهایی از این دست را برای ما پرداخت کند؛ باقی حدسیات است.

  • «آنچه گذشت» عنوان این ستون هفتگی است که قرار است از ‌این ‌پس روزهای دوشنبه منتشر شود. نگارنده این ستون بنا دارد هر هفته به سوژه‌ای خبرساز پرداخته و ابعاد مختلف و سوابق آن را برای خوانندگان ارجمند واکاوی کند.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز سه‌شنبه ۲۴ مرداد

رابطه فتنه «زن، زندگی، آزادی» با جنایت شاهچراغ

مسعود اکبری
«مرگ مردم اجتناب‌ناپذیره (حتی کسانی‌ که با جمهوری اسلامی مخالف هستند)؛ سلامت خودتون برای ما مهمه؛ کشته شدن مردم مشکلی نداره و در مسیر انقلاب هست...بمب‌هایی که بهت دادم، پرت کن داخل اماکن شلوغ»!؛ این بخشی از پیامی است که از طرف مسئول گروهک تروریستی به اصطلاح «ارتش مردمی»! به یکی از اعضای گروهک ارسال شده است. 
در هفته‌های گذشته، این گروهک تروریستی- صهیونیستی قبل از هرگونه اقدام جنایتکارانه توسط سربازان گمنام امام زمان(عج) شناسایی و اعضای آن بازداشت شده و شاکله گروهک نیز منهدم شد. نکته قابل تأمل اینجاست که ۴۳ بمب آماده انفجار، ۵۵ چاشنی انفجاری، ۲۰ بمب پرتابی و بیش از ۱۰۰ کیلوگرم مواد پیش‌ساز انفجاری از مخفیگاه‌های اعضای این باند تروریستی ـ صهیونیستی کشف شده است. 
بنابر اسناد منتشر شده، اعضای این باند تروریستی - صهیونیستی با جریان معاند در خارج از کشور ارتباط نزدیکی داشته است. همان جریانی که در یک‌سال اخیر با نقاب «زن، زندگی، آزادی» تقلا کرد تا چهره زشت و مشمئزکننده خود را پنهان کند. 
در ماه‌های اخیر دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی کشورمان حداقل 6 شبکه تروریستی را شناسایی و منهدم کرده‌اند. تروریست‌هایی که هدفشان از بین بردن امنیت در ایران بوده و اصلا برایشان فرقی نمی‌کند که افرادی که کشته می‌شوند، حامی نظام هستند، یا منتقد نظام و یا مخالف نظام؛ اینها قاتل زنان و زندگی‌ها و آزادی‌ها هستند که نقاب «زن، زندگی، آزادی» به چهره خود زده‌اند!
این جماعت رذل و خبیث اسامی مختلفی دارند؛ آمریکا، انگلیس، اسرائیل، داعش، بی‌بی‌سی، اینترنشنال، رژیم پهلوی، کومله، پژاک، جیش‌الظلم، جریان غربگرا در ایران و...؛ در میان قاتلان زن و زندگی و آزادی، آمریکا جایگاه کارفرما و دیگر اسامی ذکر شده، جایگاه پیمانکار را دارند.
در جدیدترین نمونه از جنایات این قاتلان مزدور و آدمکشان اجاره‌ای آمریکا، شامگاه یک‌شنبه -22 تیر 1402- یک تروریست داعشی وارد حرم حضرت شاهچراغ(ع) شد تا زن و کودک و پیر و جوان را به رگبار ببندد. اما حافظان امنیت در همان دقایق اولیه، این تروریست را زمینگیر کرده و از وقوع یک جنایت بزرگ جلوگیری کردند. 
در سال گذشته کارفرمای پروژه فریبکارانه «زن، زندگی، آزادی»، در میانه اغتشاشات به جنایت در حرم شاهچراغ(ع) اقدام کرد. اما امسال، همین کارفرما با دستپاچگی، خیلی زود دست خود را رو کرد و با عجله به سراغ تکرار جنایت رفت. 
شواهد حاکی از آن است که دشمن در پی آن بود تا با کشتار تعداد زیادی از مردم در حرم شاهچراغ(ع) نهادهای اطلاعاتی و امنیتی را دچار شوک کرده و با تعمیم ترس و وحشت به سراسر کشور، از حافظان امنیت اعتبارزدایی کرده و ابتکار عمل را از دست آنان بگیرد. 
اما دشمن احمق‌تر از آن است که بفهمد در این عالم به غیر از محاسبات سیاسی، محاسبات دیگری هم وجود دارد که همان سنت‌های الهی است. نشان به آن نشان که تروریست حرم شاهچراغ(ع) توسط یکی از خادمان عزیز در بخش خدمات حرم، زمینگیر شد. این عزیز در وصف آن لحظه می‌گوید: «بنده از شرکت خدماتی هستم و مشغول جارو در صحن بودم که تروریست را با اسلحه دیدم. ترسی بر من غلبه نکرد و حضرت کمک کرد تا به سمت تروریست بروم و مانع او شوم.» ناگفته نماند که نیروهای امنیتی مستقر در حرم به فاصله چند ثانیه پس از اقدام شجاعانه و ایثارگرانه این خادم عزیز، به بالای سر تروریست رسیده و وی را بازداشت می‌کنند. 
حالا چرا می‌گوییم آمریکا به عنوان کارفرمای پروژه، با دستپاچگی و با عجله به سراغ تکرار جنایت رفت؟! پاسخ را باید در رویدادهایی ببینیم که در حدود یک‌سال گذشته رخ داد. در سال گذشته پروژه «جنگ ترکیبی علیه مردم ایران» با وجود هزینه‌های هنگفت، به صورت مفتضحانه‌ای شکست خورد. 
آمریکا با بحران‌های داخلی مختلفی دست به‌گریبان است. در ماه‌های گذشته مجله انجمن پزشکی آمریکا گزارش تکان‌دهنده‌ای را منتشر کرد. بر اساس این گزارش، فقر پس از بیماری‌های قلبی، سرطان و بیماری‌های ناشی از مصرف دخانیات، چهارمین علت اصلی مرگ‌ومیر در آمریکاست. بر اساس این تحقیقات از سال ۲۰۱۹ تاکنون، مرگ حدود ۱۸۳ هزار نفر در آمریکا به صورت مستقیم به فقر مرتبط بوده است. به بیان دیگر، به صورت میانگین هر روز ۵۰۰ نفر در آمریکا به علت فقر جان می‌دهند. 
دولت آمریکا به‌رغم بحران‌های متعدد داخلی، به این دلیل که به خوی استکباری اعتیاد دارد، در سال گذشته فقط در عرض چند ماه حدود 400 میلیون دلار هزینه کرد اما نتوانست از شکست خفت‌بار پروژه جنگ ترکیبی در ایران که با «تابلوی زن، زندگی، آزادی» طراحی کرده بود، جلوگیری کند.
عقب‌نشینی دولت‌های اروپایی در مسئله گروهک منافقین، عقب‌نشینی کاخ سفید در مسئله اموال بلوکه شده ایران، تار و مار شدن گروهک‌های تروریستی در داخل ایران توسط وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه، ضربات هولناک سپاه به تروریست‌های تکفیری در کشورهای همسایه، تحقیر آمریکا توسط ناوگروه 86 ارتش در آب‌های بین‌المللی و حتی بیخ گوش ایالات متحده (البته بخوانید ایالات غیرمتحده)، ضرب شست نیروی انتظامی به عناصر تکفیری تروریستی در جنوب و جنوب شرق کشور، بازداشت عناصر آموزش‌دیده سازمان جاسوسی آمریکا در پوشش خبرنگار و... از جمله عواملی است که منجر به این واکنش عصبی و ناشیانه آمریکا شد.
اما این واکنش عصبی آمریکا، یک دلیل بسیار مهم دیگر هم دارد و آن مجموعه اقداماتی است که مردم عزیز ایران - با گرایش‌های مختلف سیاسی و تیپ‌های مختلف - در یک‌سال گذشته در بزنگاه‌ها انجام داده‌اند.
حضور عظیم مردم در راهپیمایی 13 آبان و 22 بهمن سال گذشته، حضور تماشایی مردم در جشن 10 کیلومتری غدیر، حضور حماسی مردم در مراسم‌های عزاداری سید و سالار شهیدان، حضور باشکوه مردم در مراسم‌های شب‌های قدر در ماه مبارک رمضان، حضور انبوه مردم در مراسم نماز عید سعید فطر، بی‌اعتنایی قاطبه زنان و دختران عفیف و باکرامت ایران به فراخوان‌های ترویج بی‌حجابی، هوشمندی و بصیرت مردم غیور خوزستان و کردستان و سیستان و بلوچستان و... در مقابل نقشه‌های شوم دشمن و ناکام گذاشتن آن، حرکت مستمر و پرسرعت جوانان عزیز کشورمان به سمت پیشرفت روزافزون و... تنها بخشی از مصادیق عصبانیت و خشم دشمن و در رأس آن آمریکا از ملت عزیز ایران است.
دشمن به خیال خام خود تصور می‌کرد که مردم ایران به واسطه تبلیغات انبوه و فریبنده، از مذهب و باورهای دینی خود فاصله گرفته و قطعات پازل پروژه فریبنده «زن، زندگی، آزادی» یکی پس از دیگری اجرا خواهد شد. اما این پروژه در همان قدم اول زمینگیر شد. 
در حال حاضر پروژه آمریکایی «زن، زندگی، آزادی» به طور کامل شکست خورده و به هیچ عنوان از بدنه اجتماعی برخوردار نبوده و نیست. به همین خاطر در آستانه اغتشاشات سال گذشته شاهدیم که یکبار دیگر نقاب از چهره مدعیان دروغین شعار «زن، زندگی، آزادی» کنار رفت و اتاق فکر این پروژه، چهره اصلی خود را در قالب ترور و جنایت و کشتار زنان و کودکان نشان داد. 
اما جریان غربگرا در داخل ایران یکبار دیگر رفوزه شد. این طیف در واکنش به حادثه تروریستی شاهچراغ با القای ناتوانی دستگاه امنیتی کشور، مدعی شد که حاکمیت به‌ جای تمرکز بر حجاب زنان، باید به سراغ مقابله با گروهک‌های تروریستی برود. اما این جهت‌گیری و این واکنش به حادثه شاهچراغ، در حقیقت عملیات روانی اتاق فرمان دشمن را لو داد. 
این استدلال مضحک جریان غربگرا، یکبار دیگر ثابت کرد که پروژه ترویج هنجارشکنی و بی‌حجابی و اقدامات تروریستی همچون اقدام جنایتکارانه در حرم شاهچراغ(ع) دو لبه یک قیچی است. یعنی هر وقت اتاق فکر دشمن در ترویج هنجارشکنی کم می‌آورد و از مردم سیلی می‌خورد، با ترور کور و جنایت، دست و پا می‌زند تا مسیر را برای ترویج و عادی‌‌سازی هنجارشکنی هموار کند. 
همان‌طور که گفتیم، دشمن احمق‌تر از آن است که بفهمد در این عالم به غیر از محاسبات سیاسی، محاسبات دیگری هم وجود دارد که همان سنت‌های الهی است. خدای بهمن 1357 همان خدای مرداد 1402 است. 
 
روزنامه رسالت
 
لزوم پرداختن به ریشه ترورها

سید محمد بحرینیان

یک. ساعات پایانی روز یک شنبه، خبر تلخ اقدام تروریستی در حرم حضرت شاهچراغ، کشور را در موج جدیدی از بهت و خشم و غم فروبرد. این اقدام که در ساعات شلوغی حرم و نزدیک اذان هم رخ داد، چند شهید و مجروح در پی داشته است.
دو. آرتین سرایداران، پسربچه پنج‌ساله‌ای است که چند ماه پیش، در حادثه تروریستی شاهچراغ، پدر و مادر و برادر خود را از دست داد و خود هم به درجه جانبازی نائل آمده است. تصویر اشک‌های آرتین در نبود پدر و مادر و واگویه‌های او بر مزار برادرش آرشام هنوز در برابر دیدگان ما بود که دوباره جنایتی جدید رقم خورد. همین ۵ روز پیش بود که آرتین در جمعی گفته بود بدترین خبر برای من، تیر خوردن است!

سه. با توجه به مجموع وقایع و رصد فضای مجازی، به نظر می‌رسد این اقدام تروریستی، اسم رمز اغتشاش و هرج‌ومرج در سال ۱۴۰۲ باشد. چنین اقدام وحشیانه‌ای، همه گروهک‌ها و ضربه‌خوردگان از مردم را از لانه‌هایشان بیرون خواهد کشید تا در سالگرد وقایع سال گذشته، بار دیگر بر چهره آرام و نجیب نظام، پنجه بکشند. از این‌رو باید دستگاه‌های امنیتی، با هوشیاری کامل، در پی مقابله با ناامنی باشند.

چهار. پس از ماجرای تروریستی شیراز در سال گذشته، عوامل دستگیر و مجازات شدند، اما به‌نظر نمی‌رسد که چند جوانک بی‌عقل، پشت پرده اصلی ماجرا باشند. این‌بار خواست ملت، عدم اکتفا به مجازات عاملان، بلکه پرداختن به آمران و خشکاندن ریشه آن‌هاست.

پنج. جریانی که از سال گذشته، در پی ناآرام کردن فضای کشور در داخل و امتیازگیری از ایران اسلامی در بعد خارجی است، پشت این اقدامات تروریستی ایستاده است. بدخواهان به‌زعم خود خواسته‌اند با یک تیر، چند نشان بزنند، اول آن که فضای کشور را ناامن جلوه دهند، دوم آن‌که با تکرار اقدام تروریستی و تخریب و گلوله‌باران مردم در مضاجع شریف اهل‌بیت علیهم‌السلام، این اماکن مذهبی را از کانون اقبال و رجوع مردم خارج کرده و خلوت کنند، سوم اینکه به هسته‌های خیابانی آشوب، پیغام خروج دهند.

چنانکه رادیوی انگلیس در ۲۸ مرداد ۳۲ کرد و چهارم هم در بعد بین‌الملل، در دوره‌ای که ایران اسلامی درگیر مذاکرات حساس تبادل زندانی، آزاد کردن منابع مالی و مشارکت‌های مهم منطقه‌ای است، با تضعیف ایران، توازن معادله را به نفع حریف به هم بزنند.
شش. واقعیت آن است که بدخواهان ملت ایران، در هر چهار هدف خود، به خواست خدا راه به‌جایی نخواهند برد. تجربه زیست دینی ملت ایران نشان داده که اماکن مذهبی ما، روز به روز شلوغ‌تر و پررونق‌تر خواهد شد، دولت در مذاکرات خارجی سر سوزنی کوتاه نخواهد آمد و احدی به بدخواهان ملت ایران باج نخواهد داد. شهدای محرم شاهچراغ، چراغ راه ملت در مسیر ایستادگی و پایداری خواهند بود

روزنامه وطن امروز
 
برای تویی که می‌شناسمت
صادق فرامرزی
 این کاکویی که نامش را نمی‌دانم و نشانش هم... در یک قاب تار و مخدوش، در ظلمت شب، با یقه آبی و جامه زحمتکشی، با دست‌هایی به مثال جیب، تهی... به سمت یک ابلیس مسلح می‌رود، انتحاری و بی‌پروا، به حکم آن استاد که جهل از قواعد و اصولش می‌بارد به سوی «نفله شدن» حرکت کرده، یحتمل گفته صدی نودونه گلوله‌اش به شقیقه‌ام می‌مالد ولی اگر یک در صد نمالد، می‌مالمش به زمین... مالید، مثل بهترین کشتی تختی، پهلوان کوبیدش زمین... جسم‌هایی در صف انتظار زمینگیر شدن عمودی ماندند، جان‌هایی پاک بر تن‌های‌شان سکونت یافتند...
 همین کاکویی که نامش را نمی‌دانم و نشانش هم... کاکو خواستم بگویم کوله‌پشتی واژه‌هایم، انبان حرف‌هایم، ذهن بی‌قرارم؛ هیچکدام چیزی ندارد که به تو بگوید، تو بزرگ‌تر از کلمات منی... فقط می‌خواهم مقابل هیچ دوربینی ظاهر نشوی، جواب هیچ خبرنگاری را ندهی، هیچ‌وقت سیمایت آشکارتر از آن چند فریم لرزان و تاریک نشود، در پس پرده غیب بودنت را دوست دارم... 
می‌خواهم سیمای ناآشنایت را پشت کالبدهایی که نمی‌شناسم حدس بزنم... با خودم بگویم هنوز چه مردانی پشت نقاب سادگی، بی‌میز و منصب، برادر مانده‌اند، داداش بزرگ‌ترمانند... کاکوی ما!
من ایران را دوست دارم، به شکل غیرمنطقی و جدیدا غیراستانداردش... هنوز وقتی یکی مدال می‌گیرد و پرچم بالا می‌رود مثل دوران کودکی دور اتاق می‌دوم، وقتی تصاویر جنگ را می‌بینم از تاخیر به دنیا آمدنم شرمنده می‌شوم و دلم می‌خواهد کوچه‌ای از خرمشهر به خون من آزاد می‌شد، هر سال به سالگرد سقوط هواپیمای عباس بابایی که می‌رسیم جانم تیر می‌کشد که آشناترین هم‌زمین من به آسمان‌ها در آسمان ابدی شد...
هر بار جایی از شهر نونوار می‌شود مثل یک توریست مقابلش خشکم می‌زند و با ذوق نگاهش می‌کنم، وطن مثل سیمای مادر است که لای چین و چروکش اصیل‌ترین زیبایی‌ها جا خوش کرده است... وقت‌هایی که هیچ امیدی نیست و توان پذیرش ناامیدی هم، به آدم‌هایی که نمی‌شناسم‌شان فکر می‌کنم، دانشمندانی که بیم ترور نگذاشته هیچ‌وقت نام‌شان جایی ثبت شود، آدم‌هایی که با گردنی باریک‌تر از مو مقابل گردن‌کلفت‌ها ایستادند و جوری حذف شدند که گویی هرگز نبوده‌اند، همه آنها که خواستند و نتوانستند اما از خواستن، پشیمان نشدند، کاکوی‌مان مرزش تا نتوانستن میلیمتری بود و اگر نمی‌توانست اسمش لای فهرست روزانه قربانیان فراموش می‌شد، هیچ‌وقت نمی‌فهمیدیم چه پهلوانی بوده...
ایران من به شانه‌های استوار کاکوهایی تکیه داده که بعید است هیچ‌وقت بشناسم‌شان!
منبع: بصیرت

ارسال نظرات