15 مرداد 1402 - 08:56

ماندگاری انقلاب اسلامی و انحراف و شکست مشروطه

جنبش ﻣشروطه، حرکتی مردمی با جلوداری روحانیت و شعارهای قابل قبول بود که با ﻣجاهدت هاي ﻣردم و بخصوص روحانيت، بساط استبداد سلطنتي را برچيد و قانون اساسي و متمم آن را كه در بردارنده اصول ﻣترقي بسياري ﻣربوط به حاكميت ﻣلي، قانون ﻣداري و حقوق اساسي ﻣلت بود؛ به تصـويب رساند
کد خبر : 14833

پایگاه رهنما:

تاریخ؛ آیینه درس و عبرت برای حال و آینده است. اگر چشم‌انداز گذشته را درست تشخیص بدهیم، برای ترسیم چشم‌انداز آینده، مؤثر خواهد بود. در حوادث ماندگار تاریخ ایران، هم‌صدایی علما و مردم  بسیار است. جنبش تنباکو، جنبش عدالتخواهی و مشروطیت، نهضت ملی شدن صنعت نفت، جلوه هایی از پیشتازی علما و همراهی توده مردم با روحانیت است.

جنبش ﻣشروطه، حرکتی مردمی با جلوداری روحانیت و شعارهای قابل قبول بود که با ﻣجاهدت هاي ﻣردم و بخصوص روحانيت،  بساط استبداد سلطنتي را برچيد و قانون اساسي و متمم آن را كه در بردارنده اصول ﻣترقي بسياري ﻣربوط به حاكميت ﻣلي، قانون ﻣداري و حقوق اساسي ﻣلت بود؛ به تصـويب رساند؛ اﻣا پيش از آنكه پايه هاي دولت وﻣجلس ﻣلي استوار شود و رابطه ﻣلت و دولت بر ﻣوازين جديد تنظيم و برقرار گردد؛ تحت تأثير ﻋواﻣل ﻣخرب دروني و بيروني متعددی قرار گرفت و ضربات شديدي بر پيكره نو پاي اين جنبش انقلابي وارد آﻣد و به ضد خود تبدیل شد.

بعد از پیروزی نهضت مشروطه ، علما را از رهبری و هدایت نهضت کنار زدند و مشروطیت از مسیر منحرف شد و به جایی رسید که رضاخان قلدر، فردی که ضد همه‌ آرمان های مشروطه خواهی بود، به حکومت رسید. اگر انقلاب اسلامی هم تحت رهبری دینی نبود،سرنوشتی چون مشروطیت پیدا می کرد. روشن است که اولا شروع این نهضت و پیروزی انقلاب اسلامی، ثانیا بقای جمهوری اسلامی و مضمحل نشدن آن و ثالثا مستقیم حرکت کردن جمهوری اسلامی و منحرف نشدن آن، به برکت دین و رهبری دینی است. دشمنان انقلاب اسلامی هم چه در خارج و چه در داخل، سعی می کنند دین و رهبری دینی را از این انقلاب بگیرند.

امام(ره) به خاطر تیزبینی‌ خاصشان نسبت به تاریخ متوجه این نکته شدند که باید از مشروطه عبرت بگیرند و بر همین اساس نهاد روحانیت و ولایت فقیه را در قانون اساسی رسمیت داد. در مشروطه این کار نشد یعنی در قانون اساسی مشروطه روحانیت غیر از نظارت بر قوانین نقش دیگری نداشت.

نکته مهم دیگر حضور همگانی مردم از همه جا و تمام اقشار همراه با استقامت و روشن بینی در دوره های مختلف انقلاب اسلامی است که ملت ایران و توده‌ی مردم ، غالبا  وقتی احساس کرده‌اند که یک امر، تکلیف دینی است راه افتاده‌اند و دفاع کرده‌اند. اما این اتفاق در مشروطیت نیفتاد.

سلب اعتماد متدینان و کنارکشیدن آنها از عرصه های اجتماعی و سیاسی از عوامل دیگر شکست مشروطیت محسوب می شود.برخی متدینان به خاطر نداشتن تحلیل دقیق و نگاه جامع به مسائل کنار کشیدند. از جمله ساده‌اندیشی متدینان که وقتی نهضت پیروز شد با خوش خیالی تصور کردند دیگر کاری ندارند. بی‌تقوا شدن محیط اجتماعی هم موجب شد گروهی از متدینین احساس کردند کار به سمت بی دینی پیش می رود و صحنه را خالی کردند که باعث سوء استفاده دشمنان و فرصت طلبان گردید.

علاوه بر این، دودستگی علما و طرفداران آنها با یکدیگر در مشروطه بسیارشدید و اثرگذار بود و دشمنان از این وضعیت سوء استفاده کردند، اما در انقلاب اسلامی به دلیل وجود فصل الخطابی به نام ولایت فقیه، چندان اثری نداشت.

دست کم گرفتن خطر استعمار و اعتماد به بیگانگان و محافل وابسته به سفارتخانه‌های خارجی را باید از عوامل شکست مشروطه دانست . مسأله‌ دین‌گرایان در مشروطه، عدالت بود که البته جز در سایه‌سار آزادی از استعمار و استبداد حاصل نمی‌شد. اما مسأله‌ غرب‌گرایان آزادی از چارچوب‌های دینی و سنت و در واقع نوعی اباحی‌گری بود که در سایه‌ی استبداد هم محقق می‌شد؛ و البته شد!

مشروطه برای تجددگرایان ایرانی، تنها یک راهبرد بود و نه یک آرمان و دغدغه‌ی اصیل. از این رو جایگاه روشی و ابزاری داشت و هنگامی که به نتیجه‌ی دلخواه آنها نرسید، راهبردی دیگر که همان استبداد رضاخانی بود، در پیش گرفته شد. دین‌گریزی و سنت‌ستیزی‌های رضاخانی- مانند کشف حجاب، تأسیس دانشکده‌ معقول و منقول، اصلاح نظام اداری و قضائی برای کوتاه کردن دست روحانیون از مناصب اجتماعی وغیره- همه مورد تأیید روشنفکران غرب‌گرای ایرانی بود. رضاخان در همه‌ی این رفتارها، پشتیبانی روشنفکران را از طراحی تا اجرا با خود داشت.

جعبه‌ی سیاه انحراف مشروطه از عدالت‌خواهی به اباحی‌گری را باید در سفارت بریتانیا به عنوان شیطان بزرگ آن دوران جست وجو کرد. آن‌جا بود که مفهوم‌پردازی دیگری از مشروطه غیر از آن‌چه رهبران روحانی تا آن روز به دنبال آن بودند، صورت گرفت.

اعتماد برخی پیشگامان تاسیس عدالتخانه به انگلستان و تقویت مراودات پس از تاسیس مجلس شورای ملی سبب شد که مسیر نهضت مشروطه به کلی تغییر کند.جریان‌های متعدد روشنفکری که در تماس مستقیم و غیرمستقیم با دولت‌های غربی از جمله انگلستان بودند، از این موقعیت استفاده و تلاش کردند دین را از چهره این جریان ملی بزدایند. میرزا ملکم‌خان ناظم‌الدوله، میرزا فتحعلی آخوندزاده و آقاخان کرمانی که تحت‌تاثیر آموزه‌های غرب جدید، تعالیم دینی را ذیل عنوان خرافه طرد کردند و معتقد بودند که همین آموزه‌ها باعث عقب‌ماندگی «ممالک محروسه ایران» شده است.

حسن ختام این نوشتار کلامی از رهبر فرزانه انقلاب است که فرمودند:  « هنر بزرگ امام این بود که دچار این غفلت نشد؛ اساس کار امام این است. امام اشتباه نکرد که حرفی را که گفته بود و هدفی را که اتخاذ کرده بود، در سایه‌ تنبیه و ظاهرسازی های شعارهای دیگران گم کند و فراموش کند. این، اساس کار موفقیت امام بود که مستقیم به طرف هدف پیش رفت؛ صریح و عریان آن را جلوی چشمش قرار داد و به طرف آن حرکت کرد. متأسفانه این کار را زعمای روحانی و مشروطه نکردند و برایشان غفلت ایجاد شد؛ فلذا اختلاف شد. اختلاف که به وجود آمد، آنها تسلط پیدا کردند. وقتی قدرت دست آنها آمد، دیگر کاری نمی شد کرد. »  بهزاد کاظمی

ارسال نظرات