06 تير 1402 - 14:47

پایگاه رهنما:

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز سه‌شنبه ۶ تیر

 
دیکتاتوری اقلیت
مهدی جاوید | کارشناس مسائل سیاسی
نقطه‌زنی رسانه‌ای با رویکرد پیش‌بینانه با کلیدواژه صف‌آرایی «سپاه ابرهه» در مقابل قانون و «پول کثیف» از همان نخستین ساعات انتشار به هدف نشست و جریان «مخالف سامانگیری تنظیم‌گری رسانه‌های فراگیر» را به تکاپوی جعل مفاهیم و تغییر صورت مساله انداخت.
موج مولد جعلیات تلاش کرد «مهاجمین» سپاه ابرهه را به «منتقدین» تغییر دهد در حالی که نه در روایات قرآنی و نه در روایات تاریخی هرگز حضور هیچ منتقدی در سپاه ابرهه گزارش نشده، بلکه این سپاه متشکل از «مهاجمین» مجهز به فیل‌های عظیم و مرصع با پشت‌گرمی پادشاه حبشه و پول کثیف، دیگر نیاز به تعریف و توصیف ندارد! 
اما روزنامه وابسته به دانشگاه آزاد که تقویت نهادهای قانونی، اصل قانون و استقرار حکمرانی فرهنگی جزو اهداف اصلی آن تلقی می‌شود در روندی شتابزده مسیر اشتباه گذشته را با ضریب خطای بالاتر ادامه داد. این روزنامه پیشتر هم از هتاکی و تغییر مفاهیم حذر نداشت و حتی در تیترهای اصلی مطالب خود از عبارات خاص استفاده کرده و اکنون خود مدعی توهین به منتقدان شده است! این روزنامه از ابتدا در حرکتی شتابزده با تیتر «منتقدین ساترا سپاه ابرهه شدند» در کنار تصویر ناخوانای یادداشت صفحه نخست «جام‌جم»، جای «مهاجمین» سپاه ابرهه را با عنوان شریف «منتقد» عوض کرده و در مسیر هجمه رسانه‌های بیگانه از «من و تو» تا «بی‌بی‌سی» سبقت گرفت . روز گذشته نیز با استناد به یک فیلم و با انتشار مطلبی بر این تحریف خود پافشاری نموده و به جعل تازه محتواهای آشکار همچون «پول‌های کثیف» پرداخت و نوشت:«نماینده روزنامه جام‌جم، عملا تلاش می‌کند تا بستر گفت‌گو درباره یک مساله فرهنگی را از چارچوب رسانه و اتمسفر فرهنگ خارج کند.» نویسنده این روزنامه در رفتاری غیر حرفه‌ای عبارتی مجعول را به این کارشناس باسابقه فرهنگی نسبت می‌دهد و می‌نویسد:«او بدون تعارف می‌گوید رسانه‌ها یا با ما( صدا و سیما) هستند! و در دفاع از این طرح مطلب منتشر می‌کنند یا خبرنگارهای‌شان از یک پلتفرم یاغی! پول گرفته‌اند تا مدیران رسانه‌ها را مجبور به انتشار نقد کنند!» نویسنده این روزنامه بار دیگر با «خود همه‌پنداری» آشکار، خطاهای فاحش خود را به جامعه رسانه‌ای کشور تسری می‌دهد و همان سیاست جعل محتوای اصلی و تغییر صورت‌مساله را پیش می‌گیرد و جعلیات دیگر را به هم می‌بافد! ماجرا آن‌چنان آشکار است که علاوه بر نهادهای نظارتی و قضایی، مجلس شورای اسلامی طبق وظایف قانونی خود همواره موضوع پول‌های کثیف را پیگیری کرده و می‌کند. این که روزنامه‌ای که موظف به حمایت از قانون است اینگونه به میدان می‌آید و شتابزده عمل می‌کند - حتی به صرافت کپی‌برداری بخش قابل توجهی از جمع‌بندی مطلب خود از مطالب قبلی می‌افتد - را کنار بگذاریم، این سوال مطرح می‌شود که چطور بی‌شمار واکنش منتقدان پیشکسوت و صاحبان قلم شریف در رسانه‌های پرمخاطب را نمی‌بیند و تصور می‌کند جمع دو سه نفره خودشان مصداق همه منتقدان هستند جای تعجب ندارد، چون این «خود همه‌پنداری» ابزار تحریف و برپاکردن «دیکتاتوری اقلیت» است. به نقدها، گزارش‌ها، گفت‌و‌گو‌ها و مقالات رسانه‌های فراگیر و اثرگذار رسانه‌های تاثیرگذاری چون مهر، ایسنا، فارس، تسنیم، مشرق، جوان، ایران، همشهری، صبا و... مراجعه کنید و ببینید قلم‌های شریف پرتعدادترند یا دو سه نفر که از قضای روزگار خارج از تخصص و تعهد لازم توانسته‌اند یک روزنامه وابسته به جیب دانشجویان را از پایین به بالا مدیریت کرده و به مسیر ضد راهبرد خودش ببرند. رسانه‌هایی هم هستند که طی یکی‌دو روز، رویکرد خطا را اصلاح کرده‌اند اما گویا این جریان زمین‌خورده قصد دارد تا انتهای مسیر جوری القاء کند که گویی به خواست خودشان دارند سینه‌خیز می‌روند و به دیکتاتوری اقلیت خود دل بسته‌اند! 
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز سه‌شنبه ۶ تیر
حقوق بشر در چنگال گرگ‌های درنده

سیدعبدالله متولیان

کدام انسان عاقلی، نگهبانی و حراست از گله گوسفندان را به گرگ‌های درنده می‌سپارد. وجدان‌های به خواب رفته و مجامع بین‌المللی باید به افکار عمومی جهان توضیح بدهند که با کدام منطق فاسدترین، درنده‌خو‌ترین و جنایتکار‌ترین کشور جهان را، نه تنها به بند نمی‌کشند، محاکمه و مجازات نمی‌کنند، بلکه در اوج ناباوری به نگهبانی حقوق انسان‌ها هم گمارده‌اند. ما حق داریم کلیت حقوق بشر امریکایی را زیر سؤال ببریم، چون آن را از بابت نظری نامشروع و در فاز عملی، منافقانه و مبتنی بر استاندارد دوگانه می‌دانیم. امریکا جنایتکار جنگی است. ژنرال رابرت مک نامارا که در زمان جنگ دوم غرب وحشی (که جهانی‌اش نامیده و جهان را به آتش، ویرانی، قحطی کشیده و میلیون‌ها انسان را به کام مرگ کشاندند) از فرماندهان نیروی هوایی ایالات متحده بود و در پایان جنگ نیز مدال افتخار دریافت کرد، در فیلم مستند «مهِ جنگ: یازده درس از زندگی رابرت اس. مک‌نامارا» ساخته ارول موریس که در سال ۲۰۰۳ جایزه اسکار هم دریافت کرد، در‌باره بمباران توکیو (که به مراتب وحشتناک‌تر از بمباران اتمی هیروشیما بود) می‌گوید:
«.. این قطعاً یک جنایت جنگی بود و مسئولان امریکایی می‌بایست به خاطر این جنایت جنگی در یک دادگاه بین‌المللی محاکمه می‌شدند. آن‌ها می‌دانستند خانه‌های توکیو از چوب ساخته شده و اصلاً توکیو یک شهر چوبی است و تنها بمبی که می‌توانست آن شهر چوبی را به ویرانی کامل بکشاند، بمب‌های آتش‌زای ناپالم بودند که به چوب‌ها چسبیده و همه را می‌سوزاندند. آن‌ها در یک روز همه مردم توکیو را در آتش زنده زنده کباب کردند. این از جنایت اتمی هیروشیما و ناکازاکی هم دردناک‌تر بود. همه سوختند، همه...»
مرور برخی از الگو‌های رفتاری امریکا در زمینه حقوق بشر پرده از حقایق آشکار و پنهان شیطان بزرگ در سوءاستفاده از موضوع حقوق بشر بر می‌دارد:
۱- سرپوش گذاشتن بر نقض حقوق بشر در کشور‌های همسو از قبیل قتل خاشقچی بر اساس منافع امریکا.
۲- استفاده ابزاری از حقوق بشر برای تحت فشار قرار دادن کشور‌ها و امتیازگیری به منظور تضمین و تأمین منافع امریکا.
۳- وارونه نمایی و توجیه نقض حقوق بشر رژیم صهیونیستی.
۴- پناه دادن و تأمین جانی، مالی، فنی، اطلاعاتی و... و حمایت علنی از تروریست‌ها و ناقضان حقوق بشر (نظیر گروهک تروریستی منافقین) در برابر کشور آسیب دیده.
۵- اجرای سیاست‌های تهاجمی و ضد حقوق بشری علیه ملت‌های آزادیخواه.
۶- ارائه تعاریف ضد حقوق بشری از حقوق بشر مبتنی بر سبک زندگی آلوده و فرهنگ مبتذل و مستهجن هالیوودی.
۷- تلاش گسترده برای سرکوب فرهنگ ملت‌ها در سراسر جهان در قالب پیگیری دهکده جهانی و نظم نوین امریکایی.
۸- ارائه تعاریف غلط و لیبرالیستی از ناهنجاری ها، رفتارها، و واژگان حقوق بشری نظیر دروغ، تزویر، دزدی، کشتار، جنایت و... و تبدیل آن‌ها به اموری اخلاقی که نه تنها ناروا، بلکه مستحسن هم هستند.
۹- تلاش گسترده و استفاده از تمام ظرفیت‌های رسانه‌ای و نهاد‌های بین‌المللی برای سفیدشویی و قانونی‌سازی پلشتی‌ها و ناهنجاری‌های اجتماعی نظیر همجنس بازی، بی بند وباری و...
۱۰- تلاش گسترده برای ترویج برهنگی و لجن مال کردن فرهنگ عفاف و حیا در جوامع بشری.
۱۱- انجام اقدامات ضد حقوق بشری در کشور‌ها نظیر ترور، کودتا، خرابکاری، تطمیع، تهدید، جنایت و آدم کشی.
۱۲- انجام و مدیریت فعالیت‌های ضد حقوق بشری در اقصی نقاط جهان با مدیریت سخت‌افزاری و نرم‌افزاری امپراتوری رسانه‌ای.
امروز مردم جهان ادعای حق‌طلبی امریکا را قبول ندارند. لازمه قیام برای احقاق حقوق مردم و مبارزه با تروریزم، داشتن بن مایه تمدنی و فرهنگی است، در حالی که امریکا فاقد حداقل‌های تمدنی و فرهنگی است. تمدن امریکایی از همان ابتدای شکل‌گیری بر اساس «قتل و غارت»، «نژادپرستی»، «دروغ و نیرنگ»، «تجاوز به حقوق دیگران»، «غصب سرزمین دیگران»، «لیبرالیزم و حفظ منافع سرمایه داران» و... پایه‌گذاری شد و محکوم به زوال بود.
اینک نشانه‌های زوال تمدنی امریکا با تشدید توحش، یاغی‌گری، انحطاط اخلاقی و فرهنگی امریکایی مشاهده می‌شود و تلاش دون کیشوت وار امریکا برای جلوگیری از زوال تمدنی از طریق قهرمان‌سازی در میدان مبارزه با تروریزم و حقوق بشر بی نتیجه بوده و مانع از سقوط زودرس آنان نخواهد شد و دیگر کسی در جهان دروغ‌پردازی دون کیشوت غرب را باور نمی‌کند. در این زمینه مقام معظم رهبری در ۱۴ مهرماه ۱۳۷۹ در مدرسه فیضیه قم فرمودند: «زوال تمدن‌ها معلول انحراف‌هاست. تمدن‌ها بعد از آ‌نکه به اوجی رسیدند، به خاطر ضعف‌ها و خلأ‌ها و انحراف‌های خود رو به انحطاط می‌روند... ما نشانه این انحطاط را امروز در تمدن غربی مشاهده می‌کنیم، که تمدن علم بدون اخلاق، مادیت بدون معنویت و دین و قدرتِ بدون عدالت است.»

عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز سه‌شنبه ۶ تیر

مخمصه های بی پایان نتانیاهو
محمدصادق مصدق

نتانیاهو فاقد توان بهره‌گیری از چالش‌های موجود در جهان شده است. پایه اصلی سیاست خارجی نتانیاهو در این هفته‌ها، سرمایه گذاری روی تجدید روابط با اعراب بود. آمدن الی کوهن یکی از افراد دخیل در پیمان موسوم به ابراهیم به عنوان وزیر خارجه از همین رو مورد اشاره است اما در نهایت با عادی‌سازی روابط ایران و عربستان، وی ضربه سنگینی بابت شکست ائتلافش علیه ایران دریافت کرد. در سطح دیگر وی نتوانست با برجسته سازی مسئله ایران و همسو نبودن با پوتین در جنگ اوکراین، بایدن را با خود همسو کند. بایدن به دلیل داشتن طرح ایجاد دو دولت در سرزمین‌های اشغالی با سیاست‌های شهرک‌سازی در کرانه باختری که به وسیله وزیر دارایی نتانیاهو دنبال می‌شود، همسو نیست. طرح بایدن ایجاد کشور فلسطین طی مرزهای ۱۹۶۷ است. اختلافات بی‌بی و بایدن تا آن‌جا بود که پسر نتانیاهو، بایدن را متهم به حمایت مالی از تظاهرات‌های انجام شده در سرزمین‌های اشغالی کرد. ناگفته نماند که اسرائیل امروزه دچار یک بحران وجودی شده است‌. نتایج تازه‌ترین نظرسنجی توسط رسانه‌های رژیم صهیونیستی نیز نشان می‌دهد که محبوبیت «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیستی و احزاب ائتلافی کابینه وی همچنان در حال کاهش است. نتانیاهو که رهبری حزب لیکود را بر عهده دارد یا از طریق ائتلاف با احزاب دست راستی یا ائتلاف با رقبا و به تازگی نیز از طریق ائتلاف با افراط‌گرایان مذهبی پست نخست وزیری را در اختیار گرفت و کابینه اسرائیل را تشکیل داد. نتانیاهو در سال 2021 پس از 12 سال نخست وزیری را به رقبایی واگذار کرد که تنها وجه اشتراک‌شان مخالفت با نتانیاهو بود و کمتر نزدیکی فکری و جریانی با هم داشتند. با این حال، تعارض شدید و تحرکات نتانیاهو سبب شد این رقبا تنها یک سال وحدت‌شان دوام آورد و با فروپاشی کابینه، رای به انتخابات زودهنگام دادند؛ انتخاباتی که با بازگشت نتانیاهو به قدرت همراه بود. با این حال، با گذشت حدود شش ماه از آغاز به کار کابینه نتانیاهو، بر اساس نظرسنجی شبکه 12 رژیم صهیونیستی، احزاب تشکیل دهنده کابینه ائتلافی کنونی نتانیاهو در کنست در صورتی که امروز انتخابات برگزار شود، تنها 54 کرسی از 120 کرسی کنست را به دست خواهند آورد و 10 کرسی کمتر از میزانی که اکنون با آن تشکیل کابینه داده‌اند، کسب خواهند کرد. روند نزولی جایگاه نتانیاهو و کابینه وی علل مختلفی دارد؛ یکی از مهم‌ترین دلایل شکل‌گیری این کابینه ، حضور افراد افراطی و نژادپرست است. افراط‌گرایی و نژادپرست بودن برخی از اعضای کابینه زمینه تشدید نابسامانی اجتماعی و سیاسی و همچنین شکنندگی انسجام را فراهم کرده است. علاوه بر این، کابینه نتانیاهو در راستای تضعیف تفکیک قوا و نظام قضایی رژیم اسرائیل گام برداشته است. این کابینه طرح موسوم به اصلاح قضایی را با حمایت پارلمان تصویب کرد. در این طرح از اختیارات دستگاه قضا کاسته و در مقابل قدرت و جایگاه قوه مجریه و مقننه در این رژیم تقویت خواهد شد. رئیسان اپوزیسیون و معترضان، اصلاحات قضایی کابینه نتانیاهو را برای تضعیف دستگاه قضایی و تلاش این چهره  به منظور جلوگیری از محاکمه خود به خاطر سه پرونده فساد مالی و رشوه خواری می‌دانند و معتقدند که این اقدامات کابینه، رژیم صهیونیستی را به سمت درگیری و جنگ داخلی و فروپاشی تدریجی سوق خواهد داد. معترضان می‌گویند طرح تغییرات قضایی ضربه سختی به دموکراسی وارد می‌کند، زیرا تأثیر دیوان عالی (بالاترین نهاد قضایی رژیم صهیونیستی) را بر روند تصویب قوانین پایه محدود می‌کند و به اعضای کنست اجازه می‌دهد مصوبات آن را به تعویق بیندازد. بر همین اساس نیز معترضان در اراضی اشغالی تاکنون 25 هفته متوالی با برگزاری تظاهرات، ضمن مخالفت خود با طرح اصلاحات قضایی، خواستار فروپاشی کابینه هستند. نتانیاهو بر اثر تداوم اعتراض‌ها مجبور شد از طرح اصلاح قضایی عقب‌نشینی کند، اما باز هم تظاهرات مردمی متوقف نشد. 25 هفته تظاهرات متوالی گویای شدت گرفتن تنفر عمومی در اراضی اشغالی علیه نتانیاهو و کابینه وی است. ازسوی دیگر، این روزها نوعی هماهنگی مشترک بین دو جنبش حماس و جهاد اسلامی به وجود آمده است و در درگیری‌های اخیر در غزه هم حماس گفت که همه عملیات موشکی جهاد اسلامی علیه سرزمین‌های اشغالی با تصمیم اتاق عملیات مشترک انجام شد. به طور حتم یکدست شدن گروه‌های مقاومت در فلسطین، هزینه‌های رژیم صهیونیستی را بالا خواهد برد و سبب می‌شود در هر گونه اقدامی علیه فلسطینیان همه جوانب را بسنجد. از طرفی، شرایط منطقه هم به نفع رژیم صهیونیستی نیست و افکار عمومی اعراب منطقه نیز به دلیل جنایات اشغالگران در مسجدالاقصی و قدس، با گروه‌های مقاومت همسو شده‌اند که نمونه بارز آن در حمله سرباز شهید مصری به نظامیان صهیونیست مشاهده شد و زنگ خطر در مرزهای با مصر را برای نتانیاهو به صدا آورد.

روزنامه شرق

پیامدهای شورش گروه واگنر

کوروش احمدیدیپلمات پیشین
شورش یک گروه مزدور نظامی علیه فرماندهان نظامی روسیه به سرعت در مرکز توجه جهان قرار گرفت و این سؤال را پیش آورد که در صورت بروز فتوری جدی در ارکان رهبری پوتین سرنوشت فدراسیون روسیه با اقوام گوناگون و بیش از شش هزار کلاهک هسته‌ای چه خواهد شد. این سؤال برای کشورهای همجوار روسیه و به‌ویژه برای ایران که همسویی و همکاری‌های فزاینده با روسیه دارد، باید مطرح باشد. طرح چنین سؤالی در یک حکومت فردی که همه ارکان آن بر محور یک فرد می‌گردد و همه وفاداری‌ها باید متوجه او باشد، کاملا بجاست. سستی و آشکارشدن ضعف فرد حاکم در این‌گونه رژیم‌ها می‌تواند موجب فعال‌شدن گسل‌های بیشتر و بیدارشدن تعارض‌های خفته، از جمله در ارتباط با مسئله جانشینی که گرانیگاه اصلی تعارضات در این‌گونه رژیم‌هاست، شود.

هم شرایط عمومی روسیه و هم اشتباهات پوتین در جریان این شورش نظامی به موقعیت او لطمه غیرقابل جبرانی زده است. با توجه به اینکه نزاع بین پریگوژین، رهبر گروه واگنر، و فرماندهان نظامی روسیه سابقه طولانی دارد، سؤال این است که چرا پوتین نتوانست قبل از این شورش مشکل را در این حوزه حیاتی کنترل کند. اینکه نیروهای نظامی روسیه اقدامی برای جلوگیری از حرکت گروه واگنر به سوی شهر روستوف نکردند و ستادهای نظامی و اطلاعاتی حیاتی در آن شهر بدون مقاومت به کنترل افراد پریگوژین درآمدند، مسئله مهمی بود. اینکه در ادامه، نیروهای پریگوژین بدون برخورد با مانعی به ادعای او تا 200 کیلومتری مسکو پیش رفتند، بسیار جدی بود. اینکه نیروی شبه‌نظامی چچنی قدیروف، در غیاب اقدامی از سوی ارتش رسمی، برای مقابله با گروه واگنر در منطقه روستوف مستقر شد نیز حائز اهمیت بود. این تحولات را باید در کنار گزارش‌های عدیده درباره بی‌کفایتی و فساد فرماندهان روسی و ضعف‌های لجستیک و اطلاعاتی ارتش روسیه در اوکراین و نیز نارضایتی نظامیان و تردید درباره میزان وفاداری نظامیان به پوتین دید. پوتین اشتباهاتی نیز در جریان بحران مانند بی‌تصمیمی او طی حدود 24 ساعت، خائن‌نامیدن پریگوژین و سپس عفو او و مقایسه شرایط روسیه با شرایط سقوط تزار در 1917 مرتکب شد.

سؤال مهم اکنون این است که آشکارشدن ضعف مدیریتی پوتین و تردید درباره توانایی اداره امور کشور چه عواقبی ممکن است از این پس داشته باشد. پریگوژین با توجه به روحیه‌ای که دارد بعید است ساکت بماند. او می‌تواند به قطبی برای بسیج ناسیونالیست‌های افراطی روسیه و منتقدان پوتین تبدیل شود. او مطابق نظرسنجی‌ها در رده پنجم محبوب‌ترین سیاست‌مداران روسی قرار دارد و برخورد مثبت بخشی از ساکنان روستوف با گروه واگنر گویای این امر بود. در ماه‌های اخیر نظرات انتقادی او درباره بی‌کفایتی و فساد فرماندهان به نحوی فزاینده در رسانه‌های روسی مطرح می‌شد. این می‌تواند یکی از دلایل تردید کرملین در نحوه مقابله با او بوده باشد و به همین دلیل، حذف فیزیکی او نیز ممکن است آسان نباشد. بعید است که پریگوژین که شخصی جاه‌طلب و افراطی است، خانه‌نشین شود یا به کار ساندویج‌فروشی سابقش برگردد. از طرفی، اتهام بی‌کفایتی و فساد فرماندهان نظامی در جنگ اوکراین ممکن است پوتین را به فکر بعضی اصلاحات و برخورد با فرماندهان بیندازد که خود می‌تواند عامل بی‌ثباتی دیگری باشد. راه‌حل دیگر پوتین این است که ضمن خودداری از هرگونه عقب‌نشینی که راه‌حل مطلوب این‌گونه رهبران است، به سرکوب بیشتر دست بزند. این راه‌حل در داخل و خارج روسیه مشکلات خاص خود را ایجاد خواهد کرد.

از طرفی، شورش واگنر که با ضد حمله نیروهای اوکراینی نیز هم‌زمان بود، می‌تواند کار اداره جنگ اوکراین را به چهار دلیل دشوارتر کند: 1- این شورش باعث تقویت روحیه مقامات سیاسی و نظامی و مردم اوکراین شده است، 2- گروه واگنر که مؤثرترین نیروی روسی در جنگ اوکراین بود، دیگر نیروی فعالی نخواهد بود؛ زیرا رهبر گروه به تبعید رفته و چندده هزار عضو آن نیز یا پراکنده خواهند شد یا جذب ارتش رسمی روسیه، 3- پریگوژین یک روز قبل از شورش، فرماندهان نظامی روسیه را متهم به فریب رئیس‌جمهور درباره احتمال حمله ناتو به روسیه با کمک اوکراین کرد و به این ترتیب توجیه اصلی پوتین برای جنگ اوکراین را بی‌اعتبار خواند و 4- اتهامات پریگوژین علیه فرماندهان می‌تواند در بین صفوف نظامیان روسی در اوکراین اثرات سوئی داشته باشد.

از نظر بین‌المللی، در شرایطی که هیچ کشور خارجی‌ای نفوذی بر تحولات داخلی در روسیه ندارد، دنیا عمدتا متوجه تأثیر بی‌ثباتی داخلی در روسیه بر تسلیحات هسته‌ای این کشور و جنگ اوکراین و نیز جلوگیری از سرریز بحران به خارج روسیه است. نظر غرب درباره پریگوژین منفی است و او را افراطی‌تر و تندروتر از پوتین می‌داند. کیفرخواستی در آمریکا علیه پریگوژین به اتهام دخالت در انتخابات 2016 به نفع ترامپ باز است. برخی نیز احتمال رفتارهای پرخطر از جانب یک پوتین ضعیف را بیشتر می‌دانند؛ بنابراین از این پس تحولات داخلی روسیه بیش از پیش زیر ذره‌بین خواهد بود. از طرفی شورش واگنر به‌همراه جنگ فرسایشی در اوکراین می‌تواند موجب کاهش توان نهادهای نظامی و اطلاعاتی روسیه و امکانات دیپلمات آن کشور برای فعال‌ماندن در خارج و مناطقی مثل سوریه شود. ضمن اینکه تضعیف عمومی موقعیت پوتین نیز می‌تواند بر موقعیت بین‌المللی روسیه اثر سوء داشته باشد.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز سه‌شنبه ۶ تیر

حقوق بشر آمریکایی

محمدهادی صحرایی

اگر بخواهیم با منطق تاریخ سخن بنگاریم باید قدمت آمریکای جدیدی را کمتر از عمر عمارت عالی قاپوی اصفهان بدانیم. آمریکا، با منقرض کردن سه تمدن اصیل و بزرگی که صاحبان واقعی این قاره کهن بودند، متولد شد. حکومت شروری که با هجوم اروپاییان به این قاره آغاز شد و از همان ابتدا با تحریف و دروغ، کار خود را شروع کرد. و اکنون چنان با اعتماد به نفس از « کشف این قاره» سخن می‌گویند که دهان‌ها بسته باشند و نپرسند پس، تمدن‌های عظیم مایا و آزتک و اینکا در کجا ساکن بودند؟ و بناهای عظیمی که گویای معماری ویژه و زیبای بومیان آنجاست چه می‌گویند؟ از دید ‌اشغالگران آمریکا، بومیان این قاره انسان محسوب نمی‌شوند که خود را فاتح و کاشف می‌نامند؟ از کجا دزدان دریایی و غارتگران سرزمینی که خودشان«بهشت» نامیدند را ملاک و معیار قرار دادند؟
تفکر تمامیت‌خواه و مستکبر غربی، این بار با کریستف کلمب، تاریخ سرزمین بزرگ آمریکا را جعل کرد.
کسی که تاریخ را واقعیتی قانونمند و علم تکرارپذیر بداند‌، می‌داند که خطی ممتد‌، تاریخی و فعال‌، تاریخ را تحریف کرده است و گویی دستانی نامرئی آن را آن‌گونه که خواسته نوشته، نه آن‌گونه که بوده است. جعلی، ظریف و دقیق و طبق اصولی خاص، که به سختی قابل شناسایی است. معرفی زن به عنوان «محور معصیت و مصیبت»، به‌گونه‌ای که در روایت‌هایش‌، به ندرت می‌توان داستانی حتی از پیامبران یافت که پای یک زن در میانش نباشد. نفرت قابیل از ‌هابیل را به خاطر زیبایی یک زن معرفی می‌کنند نه دشمنی با ولایت عهدی ‌هابیل. داستان هجرت ابراهیم نبی که درود خدا بر او را به خاطر حسادت ساره به ‌هاجر و... تا همین امروزی که «زن» را برای صید مردم و کشورها به قلاب می‌زنند و آشوب و اغتشاش می‌سازند.
خلقت را بر پایه اتفاق و انفجار می‌دانند و برای پیش از آن پاسخی عقلانی نمی‌دهند. اگر انفجار بزرگ صحت دارد، چه چیزی آن انفجار را به وجود آورده بود؟ تاریخ را « اپیکوری» تعریف می‌کنند. انسان جویای لذت و منفعت‌طلب. پیامبران که معلمان بی‌اشتباه خلقت هستند را معمولی و جایزالخطا و وحی را تجربه شخصی وهم‌آلود و معجزه را کاری ساحرانه تعریف می‌کنند. تاریخ را تعریف «صهیونی» می‌کنند. جادومحور و عقل‌ستیز. مثل عهد قدیم و جدید تحریف شده و مثل افسانه «هولوکاست» که نه اثبات می‌کنند و نه اجازه تحقیق می‌دهند؛ فقط منکران و منتقدانش را مجازات می‌کنند. مبنای خوب و بد شخصیت‌ها و وقایع تاریخی را دوست و دشمن و منافع خود می‌دانند. ملاک‌هایشان دوگانه کاملاً متغیر است. مثل حقوق زن، آزادی، عدالت و...
تاریخ ایران را 2500 ساله می‌دانند و نمی‌گویند تمدن شش هزار سال پیش شهر سوخته که زمینه تولید و استفاده چشم مصنوعی را فراهم کرد، چه نام داشت. هرگز نمی‌گویند صدها سال پیش از میلاد مسیح که یونان باستان غرق در تفکر شکاکی هراکلیتوسی بود، چگونه ایرانیان بیش از 150 کیلومتر کانال سوئز حفر کردند و چطور چندین فرعون و پادشاه مصر ایرانی بودند؟ یک‌شبه چنین قدرتی یافته بودند یا ‌اندیشه‌ای انباشته داشتند؟ تمدنی که کشتارگاه حیرت‌آور «کلوسئوم» را برای خونریزی بی‌گناهان می‌سازد با تمدنی که معمارانش پارسه و پاسارگاد و طاق کسری را برای اثبات فرهنگ و هنر می‌سازد یکی است؟ درست است پادشاهان ما ظالم بودند ولی افتخار بناهای تاریخی برای پدران ماست که خالق این مفاخر هستند. در ایران ما، بیستون‌هایی که عشق ساخت و شهرتش را پادشاهان بردند، کم نیستند.
تاریخ نوشته شده در قالب غربی‌ها دروغ و جعل بسیار دارد. مثل «جعل واژگان و مفاهیمی» که بتواند زمینه و توجیه ستم ظالمان باشد که یکی از آنها حقوق بشر آمریکایی است. آنها که با ورودشان به آمریکا «یُهلک الحرث والنسل» کردند و نسل آدم و حیوان بومی آنجا را درآوردند اکنون مدافع حقوق بشری هستند که خود قصابش هستند. تفکر شرور و مستکبری که در این وجیزه از آن گفته می‌شود همان است که سرزمین و مردم آمریکا و واژگان مقدس را نیز به گروگان گرفته و اجازه بیان و حیات آزاد را از آنها گرفته است. مردم را بردگانی می‌خواهد که او را به خدایی بشناسند وگرنه عاقبتی مثل مالکوم ایکس یا جرج فلوید یا مستر چوِ تیک تاک، در انتظار آنهاست. یا با تیر می‌میرند و یا با زانوی پلیس، خفه می‌شوند یا با قانون دوگانه در دادگاه تفتیش عقاید می‌پیچند.
قاعده‌ای که از تاریخ صدر اسلام آموخته‌ایم این است که هرگاه امثال معاویه‌ای که در زمان خود، نماد استکبار بود، مطالبه‌گر خون امثال جناب عثمان شد، باید دانست تله‌ای است برای حاشیه‌‌سازی و به هم زدن برنامه و تمرکز حکومت علوی، که هرگز نباید به آن نزدیک شد یا اگر کم‌فهمانی مثل خوارج، مطالبه‌گر حکم خدا شدند باید دانست که این نیز تله‌ای دوسر باخت و کلمه‌ای حق است که پشت آن پنهان شده‌اند تا با حق بجنگند. مثال‌ها بسیار است ولی نمونه اخیر آن آمریکاست که نماد استکبار جهانی و شیطان بزرگی است که تولدش در خون بومیان و تغذیه‌اش از خون بی‌گناهان و حیاتش با دروغ است. اگر او مطالبه‌گر حق شد باید فهمید که شیاد بزرگ، به فکر کلاهبرداری افتاده و صیاد نابکار، دام گسترده است.
اگر تجملات و زرق و برق فریبنده و امواج سهمگین سمپات‌ها و رسانه‌های آمریکا اجازه دهد‌، می‌توان چهره واقعی تفکر خطرناک آمریکا را شناخت و به قضاوت نشست. تعداد جنگ‌ها و کودتاهایی که این کشور به نام آزادی و حقوق بشر در جهان به راه‌انداخته را با میزان تولید و فروش سلاح و مواد متنوع مخدر و تجارت سکس و محصولات پورن برای قتل‌عام فرهنگی جهانیان می‌توان بررسی کرد و به ذات «لجن‌ساز» و «عفونت پراکن» تفکر حکومت آمریکا
پی برد. ساده‌لوحانه‌تر از اینکه برخی ریشه دشمنی آمریکا با ایران را در انقلاب اسلامی بدانند شاید تفکری باشد که گمان کند با کنار آمدن و گفت‌وگوی با شیطان بزرگ، می‌توان زندگی آسایش‌مندی را فراهم نمود و به رفاه و ثبات رسید.
این دو فکر مهمل‌، به این می‌ماند که بگوییم دولت قانونی دکتر مصدق که به وسیله آمریکا و انگلیس و همدستی محمدرضا پهلوی با آنان ساقط شد‌، دولتی بسیجی و انقلابی و آمریکا‌ستیز بود که به خاطر دفاع از فلسطین و دشمنی با صهیونیزم ساقطش کردند. یا اینکه برجام را با حدیبیه مقایسه کنند و بگویند با آن قوطی خالی توانستیم تحریم‌ها را «بالمره» رفع کنیم و دشمنی‌ها را بخوابانیم و با زبانی که بلد بودیم، مشکلاتمان را با جهان مرتفع کردیم و گشایش‌های امروز، حاصل تلاش ما بوده که عزت به پاسپورت‌ها برگشته و طلب‌ها پاس‌شده و پروژه‌ها تمام شده و هرگز کلمه «تعلیق» در متن برجام نیامده و هم چرخ سانتریفیوژ و هم چرخ زندگی مردم و هم چرخ و فلک را چرخاندیم و دعای خیر مردم هم با ماست!
تیرماه هرسال، گویای بخشی از جنایات نابخشودنی آمریکای جنایتکاری است که هرگز از حافظه تاریخی ما حذف نمی‌شود. منافقینی که امروزه مثل کرم‌هایی که بیلچه باغبان، سوراخشان را در باغچه آلبانی به هم زده است همان خون‌آشام‌هایی هستند که هفت تیر را برای کشور خود به وجود آوردند و نخبگانی از ما گرفتند که وجودشان بسیاری از مشکلات امروزمان را رفع می‌کرد و آمریکای امروزین که به رئیس‌جمهور نفاخ و بی‌هوش و حواس، مبتلا شده همان ابرقدرتی است که هواپیمای مسافربری ما را با حدود سیصد مسافر بی‌گناه و بی‌خبر، به کام مرگ کشاند و به فرمانده نامرد و بزدل ناو وینسنس، نشان شجاعت داد. صدام لعنتی که بسیاری از مشکلات امروز ما از وحشی‌گری اوست، در همین ماه، قطعنامه را پذیرفت و بی‌درنگ، قلاده منافقین را برای حمله به ایران باز کرد.
اگر بتوان شیطان را بخشود، پس می‌توان از جنایات آمریکا نیز چشم پوشید و اگر بتوان از آمریکا گذشت‌، می‌توان از کسانی که منافع ملی را به گروگان او درآوردند نیز گذشت. گذشت دوران کسانی که معتقد بودند آمریکا با فشردن یک دکمه می‌تواند...‌، همان‌گونه که خرافات وابستگی پیشرفت کشور، از واکسن کرونا تا آب خوردن مردم به آزمایش موشکی و برجام و fatf و پالرمو و تحریم‌ها و دست برداشتن از مقاومت و... گذشت. گذشت زمان آنها که می‌گفتند زبان دنیا را بلدند ولی نمی‌توانستند با مردم خود مؤدبانه حرف بزنند. گذشت زمان ژنرال‌های بینوایی که به قول شفاهی شیطان اعتماد کردند و الماس را به آبنبات فروختند و کاسبان «تقریباً هیچ» شدند. همان‌گونه که عدالت دوگانه آمریکا نیز خواهد گذشت و یک عدالتِ عالمگیر، در دنیا حاکم می‌شود و حق تاریخی مردم مظلوم و مقتدر ایران را از حلقوم دشمنان و بدخواهانش بیرون خواهد کشید. راستگویان گفته‌اند این روز،نزدیک است. ان شاءالله

روزنامه رسالت

تاریخ اتقیا

محمدكاظم انبارلویی
۱- مولانا در یک نگاه موشکافانه از تاریخ جهان و صداهای شنیده شده در طول و عرض تاریخ بشر می‌گوید:
از جهان دو بانگ می‌آید به ضد
تا کدامین را تو باشی مستعد
آن یکی بانگش نشور  اتقیاست
و آن یکی بانگش فریب اشقیاست
در جهان هر چیز چیزی را کشد
کفر کافر را و مرشد را رشد
تاریخی که مورخان و تاریخ شناسان تاکنون برای ما روایت کرده اند «تاریخ اشقیا» بوده است. از زیست مؤمنانه و موحدانه و انسانی اتقیا یا کمتر سخن گفته شده یا سعی شده تاریخ انبیا و اولیای الهی به حاشیه رانده شود.
۲- یک جستجوی ساده در گوگل نشان می‌دهد ۳۳ پیامبر الهی در ۱۵ استان کشور مدفون هستند. البته با وسعت کنونی ایران ، نه با وسعت سال‌های قبل از اسلام و بعد از اسلام که نیمی از قدرت برتر جهان بودند.
در کتاب‌های تاریخ مراکز آموزشی ماقبل از دانشگاه و بعد از دانشگاه سخنی از این اولیای الهی نیست.
۳- قرآن کریم از آدم تا نوح و از نوح تا ابراهیم و موسی و عیسی تا پیامبر اکرم (ص) ردی از زیست تاریخ «اتقیا» را تصویر کرده است. تاریخ «اشقیا» را ذیل تاریخ پیامبران و اولیای الهی آورده است. این فهم از تاریخ و روش شناسی موشکافانه و سودمند برای بشری که حیات ابدی دارد فوق‌العاده مهم است.
۴- قیام تاریخی امام خمینی (ره) که از ۱۵ خرداد ۴۲ شروع شد و در بهمن ۵۷ به پیروزی رساند مورخان جهان را مجبور کرد در نگاه به تاریخ ایران از اینکه یک پادشاه چند سال حکومت کرد طول و عرض حرمسرایش چقدر بوده ، ثروت و مکنت او چه اندازه است ، دامنه و وسعت حکمرانی او چه حدودی را نشان می‌دهد، دور کند و سبکی از حکمرانی وحیانی را در
 تاریخ نویسی آغاز کنند.
۵- ملت تاریخ ساز ایران از سال ۴۲ تاکنون دهها هزار شهید برای استقرار چنین حکمرانی به عشق پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت پیامبر (ع)  تقدیم کردند و خود را در مسیری قرار دادند که در «زیارت وارث» خط سیر آن تبیین شده است.
۶- خرداد سال ۶۰ با اعلام جنگ مسلحانه منافقین هزاران نفر از مردم بی‌گناه ایران فقط به جرم این‌که حامی یک نظام الهی هستند به خاک و خون کشیده شدند .
تیرماه همین سال علما و دانشمندان و فقیهانی چون حضرات آیات بهشتی، باهنر و شهدای محراب به دست شقی‌ترین افراد که نسب آن‌ها به خوارج  می رسد به شهادت رسیدند. مسیر تاریخ‌نویسی در ایران تغییر کرد. مورخان مجبور شدند تاریخ اتقیا را برجسته کنند و از اشقیانویسی فاصله بگیرند.
۷- روز هفتم تیر جمعی از اخیار این ملت که در رأس آن شهید آیت الله بهشتی بود به شهادت رسیدند. یک روز قبل از آن مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای در مسجدی در جنوب تهران در یک حادثه تروریستی مجروح شدند و خدا خواست او بماند تا به نقش تاریخی خود که خداوند بر این ملت رقم زده بود پس از رحلت امام (ره) عمل کند.
۸- ترامپ ، رئیس جمهور وقت آمریکا ۶ دی ماه ۱۳۹۷ مخفیانه و شبانه به عراق رفت و گفت ۷ تریلیون دلار در خاورمیانه هزینه کرده‌ایم متأسفانه ناچارم مخفیانه به پایگاه نظامی عین‌الاسد در استان الانبار سفر کنم!
این هزینه گزاف آمریکایی‌ها برای چیست؟ چرا آمریکایی‌ها نمی‌خواهند مسیر تاریخ‌نویسی از «اشقیانویسی» به «اتقیانویسی» برسد. آنها نیک می‌دانند آنچه در ایران رخ داده است آغاز یک تمدن جدید با معیارهای اسلامی و قرآنی است. این رخداد به سرعت پیش می‌رود و تحولات فوق‌العاده‌ای در معادله قدرت در جهان پدید آورده است.
آمریکایی‌ها ۷ تریلیون دلار هزینه کرده‌اند تا پاسخگوی «طمع» ، «حرص» و «برتری‌جویی»خود باشند و «کبر» و «غرور» خودرا  ارضاء کنند در حالی که  می توانستند با پرداخت پول‌های بلوکه شده ایران یک مسیر صلح و آشتی و عدم تعرض را طی کنند. اما آنها قادر به استفاده از عقل حسابگر خود نیستند و نمی توانند به تحلیل حداقل هزینه و فایده خود در این تجاوز  به حقوق ملت ایران بنشینند. مسیری که امروز آمریکایی‌ها طی می‌کنند «فروپاشی» در درون و «فرومایگی» از بیرون است.
فروپاشی آمریکا پس از شوروی پایان تاریخ «اشقیانویسی» است.
حرکت جهان به سوی ظهور منجی پیش می رود. این حرکت را مردم در ۵ قاره جهان حس می‌کنند.
۹- رهبر انقلاب در دیدار با خانواده‌های شهدا فرمودند : «شهدا قهرمانان کشورند آنها سرنوشت کشور را عوض کردند و به ایران عزت و سرافرازی بخشیدند.»
برای عبور از «اشقیانویسی تاریخ»و «تاریخ اشقیا» باید قلم را به دوات خون شهدا زد و تاریخ ایران و جهان را از نو نوشت. 
روزنامه وطن امروز
 
زنگ خطر برای چه کسانی؟!
نوید مؤمن
الهه کولایی، نماینده مجلس ششم و عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در واکنش به شورش اخیر گروه واگنر علیه حکومت روسیه مدعی شده است: «این شورش «زنگ خطر» برای تهران بود و به جمهوری اسلامی هشدار داد «کارت بازی روسیه» نشود. رویدادهای جاری می‌تواند زنگ خطر را برای تصمیم‌گیرندگان کشور به ‌صدا درآورد تا به الزام‌های برآمده از ژئوپلیتیک ایران تن دهند».
در نقد اولیه مواضع خانم کولایی همین بس که درست در زمان ذوق‌زدگی ایشان و همفکران‌شان در قبال طولانی‌ مدت بودن بحران داخلی روسیه و تاثیر سلبی تحرکات واگنر بر توان نظامی روس‌ها در میدان نبرد اوکراین، «الکساندر لوکاشنکو» رئیس‌جمهور بلاروس مشغول مذاکرات پنهان با «یوگنی پریگوژین» رهبر گروه واگنر و توافق میان این گروه و کاخ کرملین بود؛ موضوعی که نشان می‌دهد صاحب‌نظران و تئوریسین‌های حوزه سیاست خارجی جریان فتنه ۸۸ به اندازه‌ای محو تحولات مسکو و روستوف شده بودند که حتی در محاسبات خود حسابی بر توان واسطه‌گری متحدان پوتین در بزنگاه‌های حساس و سرنوشت‌ساز باز نکردند. 
استراتژیست‌ها و نظریه‌پردازان حوزه روابط بین‌الملل متفق‌القول هستند «تحلیل و رصد دقیق صحنه»، کلید و پیش‌شرط ارائه راهکاری عینی در برابر وقایع و بحران‌ها محسوب می‌شود. براستی کولایی و همفکرانش تا چه اندازه در درک اولیه آنچه در روسیه (میان ارتش روسیه و واگنر) گذشت آگاه بوده‌اند؟ البته نباید در این باره بر اصلاح‌طلبان حامی فتنه خرده گرفت. زمانی که آنتونی بلینکن وزیرخارجه همه‌فن‌حریف و همه‌چیزدان دولت بایدن (بنا بر نگاه و تعبیر اصلاح‌طلبان) در روز اول ـ‌و آخر(!) ـ تحرکات واگنر سخن از احتمال استمرار چندماهه بحران داخلی در روسیه به میان آورده و متعاقبا، تحریم‌های جدید علیه واگنر را در تمجید از ایستادگی آن در برابر کاخ کرملین تعلیق کرد، تکلیف کسانی که روی دیوار کاخ سفید یادگاری می‌نویسند نیز مشخص است: خواه هوادار ساده باشند یا استاد(!) علوم سیاسی دانشگاه.
کولایی به این حد از ماجرا نیز اکتفا نکرده و ناظر بر تحولات یک روزه‌ای که در روسیه به وقوع پیوست (و برخلاف پیش‌بینی وی و همفکرانش به بحرانی دائم تبدیل نشد) اظهار داشت: «می‌توان امید داشت موازنه‌گرایی در سیاست خارجی ایران جایگاه خود را بازیابد: به جای اتکا بر شرق، تلاش برای گسترش روابط با «غرب و شرق» مورد توجه قرار گیرد».
براستی تعریف تئوریسین‌های  اصلاح‌طلب حوزه سیاست خارجی و روابط بین‌الملل از توازن چیست؟ فراموش نکنیم در بین سال‌های 1392 تا 1400، دیپلماسی آمریکایی - اروپایی دولت یازدهم و دوازهم سبب شد واشنگتن و تروئیکای اروپا به بازیگران ثابت و مبنایی و سایر بازیگران (از چین و روسیه تا برزیل و اندونزی و آفریقای جنوبی و هند) تبدیل به بازیگران متغیر و فرعی شوند. نتیجه این بازی نیز ۱۸ اردیبهشت 1397، یعنی زمانی که دونالد ترامپ با یک حرکت ساده خودکار به توهم «دائمی بودن برجام» پایان داد مشخص شد! اگر منظور خانم کولایی از موازنه‌گرایی در سیاست خارجی، الگوی رفتاری دولت مطلوب وی بوده، باید او را به تجدید نظر در درک مفاهیم و موضوعات بدیهی فراخواند! اکنون نظام جمهوری اسلامی ایران و دولت سیزدهم از سیاست خارجی متوازن سخن  به میان می‌آورند، اما منظور آنها قطعا نوعی از سیاست خارجی نیست که در آن جمع جبری و برآیند  ارتباط با آمریکا و روسیه به عدد صفر گرایش پیدا کند! محض اطلاع کولایی، «توازن» برخاسته از کلمه «وزن» است، به این معنا که وزن بازیگران بین‌المللی نه بر مبنای قدرت ذاتی آنها، بلکه بر مبنای نسبت منافع ملی ما با آنها سنجیده شود و توانمندی‌ها و فرصت‌هایی که در اینجا می‌تواند در خدمت منافع ملی ما قرار گیرد، احصا و به سوی کشورمان هدایت شود. در اینجا تکلیف بازیگرانی مانند آمریکا و تروئیکای اروپا که قویا «تلاش برای براندازی نظام جمهوری اسلامی» را تبدیل به دستورالعمل پارلمان‌ها و دولت‌های خود ساخته‌اند با منافع ملی ملت ایران مشخص است! قطعا نمی‌توان با چنین بازیگرانی همان معامله‌ای را کرد که با چین و روسیه می‌کنیم! تکلیف بازیگرانی که به لحاظ ماهوی خواستار سقوط نظام جمهوری اسلامی و حتی ایران هستند مشخص‌تر از آن چیزی است که کولایی و دیگران درصدد پیچیده‌سازی آن برمی‌آیند.
خانم کولایی حوادث اخیر روسیه را ـ البته ساعاتی قبل از آنکه امید اصلاح‌طلبان از وقایع روسیه ناامید شود! ـ زنگ خطری برای ایران دانست اما به نظر می‌رسد بهتر است تحلیل کولایی از وقایع جاری در روسیه و ابطال بسیاری از پیش‌فرض‌های میدانی، ابتدایی و حداقلی تحلیل وی را زنگ خطری برای دانشگاه تهران و شاگردانی تلقی کنیم که در کلاس‌های درس او هنر تعامل با دنیا و دیپلماسی می‌آموزند(!)

 

منبع: بصیرت

ارسال نظرات