- کشتار دانشجویان در ۱۶ آذر و یک سند تاریخی از شکنجه مخالفان با «خرس» در دوره پهلوی!
- آیا نبرد حضرموت نقشه یمن را تغییر خواهد داد؟
- یادداشت ها / آیا پایان ماه عسل صهیونیستها در سوریه نزدیک است؟!
- قیام جوانان سوری | پیام عملیات «بیت جن» برای جولانی و صهیونیستها
- بسیج تمدنساز، نفس آخر استکبار
- دومین شب مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه(س) با حضور رهبر انقلاب
- انصارالله: جنگافروزی عربستان علیه یمن عواقب سنگینی دارد
- منظور: برنامه هفتم با کار کارشناسی کمسابقه تدوین شد/ بخش بزرگ برنامه قابل اجراست
- ۶۵۶ میلیون دلار صادرات با «مجوزهای رد شده» /بازهم پای کارتهای اجارهای در میان است؟
- نصراللهی، استاد ارتباطات: مستند عبری تسنیم آغاز عصر جدیدی از حرکت رسانهای ایران است
- ایران لولای ژئوپلیتیک جهان
- یادداشت / کد حیفا
- حل مسائل ایران را از کنیسههای آمریکا طلب نکنید
- چرا رسیدگی به پرونده شهید آرمان علیوردی طولانی شده است؟ / نقش هر یک از متهمان در وقوع قتل باید مشخص شود
- جنگ بیشتر؛ سفره کوچکتر | تاثیرات اقتصادی تنش افغانستان و پاکستان
چهارشنبه ؛ 19 آذر 1404 
آلوده پولهای کثیف نشوید!
مهدی جاوید
در روزهای اخیر برخی دستهای پشتپرده با پولپاشی در فضای مجازی همسو با شبکههای معاند تلاش کردهاند تا با مظلومنمایی و برجستهسازی دو کلیدواژه «پول کثیف» و «سپاه ابرهه»، به مخاطب چنین القا کنند که روزنامه جامجم، به منتقدان ساماندهی قانونی پلتفرمهای تولیدمحتوا تهمت قرارگرفتن در جبهه باطل و آلودهشدن با پولهای کثیف زده است.
برای مخاطبی که موضع روزنامه جامجم در این حوزه را پیگیری کرده، مثل روز روشن است که حرف از منتقدان و صاحبنظران و اهالی فرهنگوهنر نیست، بلکه سخن از پول کثیف در دست مهاجمان سپاه ابرهه است که خود را پشت مفاهیم باارزشی مانند هنر پنهان کرده و به نام هنر، به هنر و هنرمند و فضای امن فرهنگی ضربه میزنند. ترکیب «پول کثیف» اساسا واژه ناشنیده و تازهای نیست. این عبارت در کشور ما اولینبار در دولت قبل و از زبان وزیر کشور وقت برای توضیح برخی بداخلاقیهای انتخاباتی مورد استفاده قرار گرفت اما وقتی در ادبیات کشور رایج شد که نمود آن در پولشوییهای برخی آثار شبکه نمایشخانگی برملا گشت. همان روندی که بار دیگر خود را عیان ساخته است. منتقدان دلگیر و رسانههای مستقل، آیا از خود نمیپرسند که هزینه وایرالسازی محتوا علیه قانون جدید نظارتی را چهکسانی و با چه انگیزهای پرداخت میکنند و چرا ادبیات همه نقدها یکسان و تهی از خلاقیت رسانهای است؟ شبکه شناختهشده پولپاشی در این عرصه سالهاست که رسانههای بزرگ و کوچک را از طریق آگهی وامدار عددهای میلیاردی کرده تا در بزنگاهها از آن استفاده کند. پرداختهایی که هزینههای جاری ماهانه یک رسانه مجازی را تامین میکند و به نوعی رگ حیاتی آن است و عملا پس از مدتی چشمپوشی از آن برایش خطرناک است. گرچه اگر محتوای پول کثیف به مفهومی فراگیر بدل شود و خطرات فرهنگی و قانونی آن ملموس گردد شاید بسیاری از همین رسانههای مجازی و رسمی دیگر تن به پذیرش آن ندهند.
اگرنه با نگاهی به مواضع مالکان نزدیک به ۴۰۰ پلتفرم مجوزدار و رسمی بهوضوح میبینیم آنها موافق قوانین و نهاد تنظیمگر هستند و از مصوبه جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی استقبال کردهاند اما تنها یکی از پلتفرمها که با شبکهسازی در فضای مجازی و پولپاشی، عملا حاشیه امنی برای خود ایجاد کرده، میخواهد در برابر قانون بایستد و هرگونه روند نظارتی و قانونی برای ساماندهی در این عرصه را تخطئه کند. پلتفرمی که از قضا دغدغه مالی ندارد. بر این اساس از نخستین مطالب جامجم تا امروز بر یاغیگری یک پلتفرم تاکید شده است. این جریان در طول سالهای گذشته به بهانههای مختلف، رسانههای حتی ناشناخته را هدف جریان ظاهرا تبلیغاتی خود قرار داده تا به یک صفآرایی رسانهای به سود خود دستیابد و از آب گلآلود مجازی، ماهی بهظاهر اقتصادی و عملا ضدفرهنگی خود را صید کند.روشن است که این جریان آلوده به پول کثیف، تحمل هیچ فرآیندی برای نظارت قانونی بر پلتفرمها را ندارد، چراکه میترسد پشتپرده برخی تولیدات آن آشکار شود.بنابراین انتظار از فعالان این حوزه و رسانههای مستقل و صاحب اندیشه این است که با هر نگاه و سلیقهای که دارند، در دام پروپاگاندای صاحبان پولهای کثیف نیفتاده و در زمین بازی گلآلود آنها بازی نکنند.ظاهر روند جدید مقابله این جریان با قانون، تبلیغات است و اما باطن آن، شمشیرکشیدن روی نهادهای رسمی کشور است که عاقبت آن بارها بر اهل فکر روشن شده است.

آن سیاهی شهادت و سوگواری در چشمان شماست!
آقای فاضلی ابتدا رنگ سیاه لباسها را به «حکومت ایدئولوژیک ایران» نسبت داده و نوشته است: «این روزها چیزی که در تهران و شهرهای ایران بسیار به چشم میآید لباسهای رنگی است، بهویژه لباس زنان. حتی اگر حکومت بتواند روسری را به سر زنها برگرداند، بازگشت به رنگ تیره و تیرگی بعید و بل محال است. انقلاب رنگی در ایران رخ داده و همه جا هم دیده میشود. این انقلاب، قدرت توده را نشان میدهد و در آینده نیز همین قدرت تعیینکننده سرشت و سرنوشت ایران خواهد شد.»
این چند عبارت البته که مناقشه برانگیز و مغالطهآمیز و ناروا و فاقد عقلانیتمنطقی در پیشبینی آینده است و نتیجهگیری از قدرت توده است، اما فعلاً منظور ما ارتباطی است که در سطور بعدی بین لباس سیاه و مسئله شهادت برقرار میکند: «[بعد از انقلاب]با گسترش سیاست سوگ و سوگواری، و آیینهای مذهبی، سیاه هم سالبهسال اهمیت سیاسی بیشتری یافت. طیفی از رنگهای تیره... در فهرست رنگهای ایدئولوژیک قرار گرفت... جنگ ایران و عراق هم سیاست تیرگی را تقویت کرد. هزاران شهید و جانباز جنگ، شهرها و روستاها را عزادار میکرد. رسانههای حکومتی هم یا به خاطر سوگواری و عزاداریهای مذهبی یا به خاطر شهدای جنگ، برای هشت سال سیاهپوش و تیره رنگ شدند.»
نویسنده بازگشت رنگهای روشن را از دوران سازندگی مرور کرده تا به «زن، زندگی، آزادی» رسیده و بدون تحلیل و با یک توصیف ساده از شرایط، از اینکه حالا «زنها چه با روسری چه بیروسری، خیابانها را رنگارنگ کردهاند» نتیجه گرفته که «دیگر چادرپوشها اقلیت شدهاند و گمان میکنم کمتر شهری در جهان رنگیتر از تهران باشد.» و تمام!
مغالطه بزرگ و اصلی اینگونه نوشتهها در مرتبه اول آن است که «آیینهای مذهبی» بهویژه مراسم تاسوعا و عاشورا و برگزاری مراسم شهدا را عامل غلبه فضای عزاداری و ماتم و رفتن به سمت رنگهای تیره و دلمرده میدانند. عاشورا و فرهنگ برآمده از آن، نسبتی با غم به معنای اینجهانی آن و نسبتی با دلمردگی و سیاهی ندارد. عاشورا یک حماسه شورانگیز و منشأ و مبدأ شور و عشق و سرزندگی و بیرونکشیدن مخاطبانش از ناامیدی و ذلت و خواری است. عاشورا آموزه و مکتب ترجیح بقای آخرت به فنای دنیا است. این اوج تعالی نفس انسانی و ارتقای هستی و هویت انسانهاست. از رواقیون تا فلسفههای معاصر که در جستوجوی شادکامی و خوشی و خوبزیستن هستند، بهرغم مادیگرابودن، مخاطبان خود را برحذر میدارند که اگر شادیعمیق میخواهید، از جست وجوی خوشبختی در این سرا دست بکشید و با سرنوشت خود کنار بیایید؛ و در همه این مکاتب بین شادیعمیق و شادیهای زودگذر و سطحی فرق میگذارند. مخاطب سوگواریهای مذهبی در جستوجوی شادی زودگذر هیجانی که غمافزایی پایانیافتن آن، بسیار ماندگارتر از آن لحظات زودگذر شادی است، نیست. عزادار عاشورا، غمناک نیست، عشقناک است. غم عاشورا، غم نان و درماندگی و نداری و دوری و مهجوری نیست. کسی که رنگها را ایدئولوژیک میبیند، از برقراری هر نسبتی با مضامین و معارف اخروی بازمیماند. در آن ایدئولوژی که از آن میگریزند، پوشیدن رنگ سیاه، مکروه است و از آن نهی شده و بر پوشیدن رنگهای شاد و روحیهبخش امر شده است. اما برای یک روز خاص، همان ایدئولوژی آن رنگ را مجاز میداند تا یکدستی و هماهنگی و نماد هنری خلق و ایجاد کند و آن را دلیلی بر القای سوگ و دلمردگی نمیداند؛ و اگر ملتی در برههای از تاریخ که هر روز زیر تابوت مدافعان وطن بود، سیاهپوش و غمگسار شد، سزاوار بهترین تحسینها و ستایشهاست، نه چنین انگارههایی که عبور از آن روزها به این روزها که «تهران رنگی شده است» یک اتفاق مبارک تلقی شود! این «تهران رنگیشده» از خون جوانان وطن نامش هنوز تهران است و این شهدای ما بودند که سرنوشت کشور را رقم زدند. آن زمان که روزی هزار جوان در عراق و سوریه به دست داعش سر بریده میشدند، این شهدای ما بودند که تهران را برای ما امن و رنگی حفظ کردند. سستی در باور به جهان آخرت، ما را مشعوف بادبادکهای رنگی میکند، غم را در رنگ سیاه تئوریزه میکند و شادی را در کف روی آب دریا و نه در گوهرهای کف دریا میبیند. این جفای بزرگ همواره بر عاشورا و عزاداریها روا داشته شده است. آن توده که سرشت و سرنوشت ایران را رقم زد، همان شهدایی هستند که زمانی ایران را سیاهپوش عزای خود کردند و ما «جز زیبایی نمیبینیم» و آن سیاهی «در چشمان شماست».

فرصت سوزی در روایت حماسه ها

به بهانه قتلهای ناموسی اخیر در غرب کشور
1- یکی از مهمترین زمینههای اجتماعی آسیبهای اجتماعی از این دست به تحول سریع فرهنگی و دگرگونی مناسبات اجتماعی در بازه زمانی کم بازمیگردد، به گونهای که بخشی از جامعه در برابر دگرگونی سخت مقاومت میکند. در ایران ما در دو دهه گذشته حضور بانوان در فضای اجتماعی گسترش قابل توجهی داشته است و این امر با افزایش سطح سواد زنان و اشتغال زنان و درآمد مستقل بانوان و تغییر در الگوهای زندگی و شکلگیری انتظارات تازه از زندگی موجب شده تا در میان لایههایی از جامعه مقاومتهایی در برابر این تغییرات ظهور کند. ناتوانی دستگاههای فرهنگی و هنجارساز برای آمادگی جامعه در مواجهه با شرایط جدید زمینه چنین شکافی را بیشتر کرده است.
2- آموزش و پرورش و آموزش عالی و صداوسیما و دیگر رسانهها سهمی بااهمیت در جامعهپذیری نسل جدید و آموزش مهارتهای زندگی در شرایط جدید بر عهده دارند. درحالیکه نهادهای رسمی آموزشی و رسانهای در دهههای گذشته نهتنها در اصلاح روشها و رویکردهای فرهنگی خود تغییرات اندیشیدهشدهای را سامان ندادهاند بلکه، افزایش مسائل اجتماعی و اقتصادی کشور موجب شده تا با توجه به تورم، گرانی، بیکاری و مانند آنها سن ازدواج افزایش یافته و بر شمار جمعیت با تجرد قطعی افزوده شود و طلاق نیز تحت تأثیر این شرایط عینی رشد قابل توجهی داشته باشد.
3- در شرایطی که بخش هنجاری جامعه نتوانسته در مقابل شرایط جدید به شکلی پویا ارزشها و هنجارهای تازه را طراحی و نهادمند کند، بخشی از سیستم رسمی در برابر تغییرات مقاومت میکند و بخشی دیگر از ساختار جامعه به صورت عینی با تغییرات محسوسی دست به گریبان است. شکاف حاصله زمینهای را برای افزایش آسیبهای اجتماعی ازجمله قتلهای ناموسی و طلاق و سرقت و مانند آن فراهم میکند. عدم تغییر جدی قوانین در مقابله با چنین خشونتهای لگامگسیختهای و مجازاتهای سبک برای چنین جرائمی، عدم آموزش مهارتهای زندگی متناسب با شرایط جدید بهویژه مهارت مدیریت خشم، در کنار استمرار شرایط عینی دیگر چون افزایش تغییرات در سبک زندگی مهمترین زمینههای بروز چنین فجایعی را رقم میزند. آیا همچون دیگر نابسامانیها امروزه کشور درباره مسائل حساسی چون قتلهای ناموسی همچنان باید دست روی دست گذارد؟ آیا قرار نیست با تجدیدنظر در قوانین فعلی، قوانین بازدارندهای برای مجازات جدی قاتلان چنین قتلهایی تصویب شود؟ آیا آموزش عمومی در دستور کار نهادهای آموزشی و نیز نهادهای رسانهای کشوری قرار دارد؟

خائنتر از پریگوژین یهودی

آدمها در این دنیا میتوانند جانشان را فدای هر چیزی بکنند. حتی کسی که گوشه بیمارستان و بر بستر مرضی طبیعی جان سپارد، بالأخره بدن خود را درراه و مسلک خاصی فرسوده است. او نیز جانباز و مقتول راهی است که پیموده و هدفی که دنبال کرده. اما آنکه جانش را به خدا بدهد، خدا نیز از جان خودش به او میبخشد. جان، در برابر جان. ظرف محدود و ناقص وجود آنکه جانش را درراه خدا داده، پر میشود از منبع لایزال و نامحدود روح الهی. شاید همین است که امیر مؤمنان فرمود «إن الجهاد باب من ابواب الجنة فتحه الله لخاصة اولیائه». چراکه خدا از جان و روح خود به هرکسی نمیبخشد. از همین روست که شخصیت شهیدان، چه آنهایی که مشهورند و چه آنهایی که شهرتی هم ندارند، اینهمه غنی و پخته و بلند است. چون رودهاییاند که به دریای خدا وصل شدهاند. شاید همین است که امام خمینی علما را توصیه میکنند به خواندن وصیتنامههای شهدا. «پنجاه سال عبادت کردید و خدا قبول کند، یک روز هم یکی از این وصیتنامهها را بگیرید و بخوانید». و شاید همین است که رهبر انقلاب در دیدار خانوادههای شهدا میفرماید: «هر شهید یک دنیاست». یک روایت این است که بگوییم کسی چون عبدالحسین برونسی، یک بنا بود که در راه وطن جان داد. یک روایت این است که بگوییم باکری جوان نخبه میهنپرستی بود که قید مقام و موقعیت را زد و مقیم جبههها شد. یک سری آدمهای عادی که جانشان را فدای کشورشان یا آرمانشان کردهاند. اما روایت حقیقی زندگی این شهدا، به ما میگوید آنان هرچند عادی بودند اما عادی نماندند و خدا نگذاشت که عادی بمانند. این جمله حاج قاسم است: «مهدی باکری عادی نبود». این جمله سید مرتضی آوینی است وقتی داشت در روایت فتح، داستان زندگی حاجحسین خرازی را میساخت و در پسزمینه میگفت: «خدایا چه رخ داده است؟ چگونه میتوان اینهمه را باور کرد؟ از مدرسه شبانه نمونه و امتحان طبیعی تا مدرسه عشق و امتحان صبر و شهادت و جهاد، راهی هزارساله است که حسین خرازی در ۱۰ سال پیمود. از شاگرد مکتب ولایت اهلبیت جز این انتظار نمیرود».
رهبر انقلاب جمله «هر شهید یک دنیاست» را ذیل توصیه به هنرمندان و اصحاب رسانه، برای روایت هنرمندانه حیات شهدا فرمودند. این غنای وجودی و الهی شهدا، منبعی است برای خلق هنری. هنر، روح پدیدهها را زنده نگه میدارد و اگر روح پدیدهای زنده نگهداشته شود، آن پدیده درگذر زمان مصون خواهد ماند. تا شروع محرم اباعبدالله الحسین علیهالسلام چیزی نمانده. «باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟» این مصرع با ما چه میکند؟ روح محرم و بوی محرم را به مشام ما میرساند. رابطه هنر با دین، یک رابطه دو سر برد است. هم دین منبعی بینظیر برای خلاقیت هنری است، هم هنر باعث حفظ و نشر معارف دینی میشود. دین معدن زیبایی است، اگر زیبایی نباشد، هنری هم نخواهد بود. هنر نیز باعث پایندگی و رخشندگی این زیبایی میشود. زیبایی، چه مادی باشد و چه معنوی، هنر را میزاید و هنر نیز خودبهخود جذب زیبایی میشود. شهدا نیز یک جلوه از زیبایی معنوی دیناند. روایت آنها، هنر را نیرو میبخشد و خلاقیت را جوشان میکند، یاد آنها نیز با روایت هنری، پخش میشود و میماند. روایت هنری از زندگی شهید، ساده، پیچیده، دلپذیر، بهیادماندنی و عاطفی است؛ همچون فیلم جاودان «موقعیت مهدی»…
ارسال نظرات