علیرضا پاک فطرت
همانطور که امام خمینی(ره )فرمودند: «خرمشهر را خدا آزاد کرد» واقعا امدادهای غیبی در پیروزی رزمندگان اسلام و باز پس گیری خرمشهر قهرمان از چنگال متجاوزان بعثی کار خدا بود و تلاش و مجاهدت شبانه روزی رزمندگان اسلام برای فتح خرمشهر نیز از عنایات حضرت حق به مردم و کشور ما بود.امام امت فرمودند: «جنگ ۸ ساله دانشگاه بزرگی برای ملت ما بود» واقعا وقتی به ابعاد مختلف جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نگاه میکنیم میبینیم که در اوایل جنگ که ارتش ما بازمانده از ارتش شاهنشاهی بود و امکانات قابل توجه و اموزشهای لازم برای مقابله با متجاوزان به خاک ما نداشت یا بسیج و سپاه به معنای واقعیشان شکل نگرفته و رزمندگانمان بادست خالی در برابر عراق که تمام ابرقدرتها حمایت همه جانبه از او میکردند،چیزی شبیه یک معجزه بود و از سویی بنی صدر خائن اجازه نمیداد امور جنگ به درستی پیش رود و عراق تقریبا تمام شهرها و مرزهای جنوبی و غربی ما را درنوردیده بود و از هرطرف بنادر و شهر های مهم ما مثل ابادان و خرمشهر در محاصره بودند و ما با اسلحه خود عراقیها که از انها پاتک میزدیم توانستیم در مقابل انها بایستیم و مقاومت کنیم تا پیشرویهای عراقیها به داخل کشورمان صورت نگیرد.
مادر اوایل جنگ از نظر سلاح به شدت در مضیقه بودیم و با تلاش و جهاد و کوشش توانستیم یک سال از جنگ گذشته با پیروزی در عملیات شکست حصر ابادان در سال ۱۳۶۰ تا حدودی در برابر لشکر تا بن دندان مسلح عراق و ماشین جنگی صدام دوام بیاوریم. به بعد بود که با اجرای عملیات بیت المقدس برای ازادسازی خرمشهر قهرمان درروز سوم خرداد سال ۶۱ برلشکریان عراقی فائق امدیم و کمر صدام در بازپس گیری خرمشهر از عراقیها شکست. خود صدام گفته بود اگر ایرانیها توانستند خرمشهر را پس بگیرند کلید فتح بصره رادر اختیارشان میگذارم و دیدیم که چطور با دست خالی رزمندگان ما جنگیدند و فرماندهان جنگ امدند و جنگ را مدیریت کردند تااینکه رزمندگانمان عراقیها را مجبوربه عقب نشینی از مرزها و پس دادن شهرهای گرفته شده از ما نمودند.
خود من توفیق حضور در عملیات بیت المقدس برای فتح خرمشهر را نداشتم به دلیل اینکه در عملیات حصر ابادان از ناحیه پا به شدت مجر وح شدم و تا یک سال توان حرکت درستی نداشتم اما عملیات ازاد سازی ابادان خیلی سریع و کمتر از ده ساعت اتفاق افتاد و اولین سیلی ایرانیها به عراقیها از زمان شکست حصر آبادان اتفاق افتاد. در سال دوم جنگ درست بعد از ازاد سازی خرمشهر جریانهای دفاع مقدس یکی پس از دیگری به نفع ما رقم خورد و عراق در جریان عملیات ازادسازی خرمشهر کشته های زیادی داد و متحمل شکست سختی هم از بابت نیروهای زخمی شده و اسرای گرفته شده توسط نیروهای ایرانی و تجهیزات و ادوات جنگی که ایرانیها گرفته بودند و یا عراقیها در حین فرار انها را جاگذاشته بودند متحمل شد.مدیریت کشور را میتوان از نوع مدیریت جنگ ارتقا داد. تمام مسئولان اجرایی و مدیران ارشد کشورمان نحوه مدیریت جنگ ۸ ساله توسط امام و فرماندهان تحت امر او و رزمندگان را رصد و مطالعه کنند تا بدانند که با نبود امکانات کافی و در شرایط سختی چگونه توانستند بر دشمنانشان پیروز گردند و در ظرف مدت یک سال عراق و ابرقدرتها را سر جایشان بنشانند.
در بحث مدیریت روسای جمهور و وزیران روسای سازمانها استانداران وروسای قوا باید ظرف حداقل ۶ ماه تا یکسال بتوانند در کار خود تحول افرین و منشاء خیر و مثمر ثمر باشند نه اینکه ۴ سال و یا ۸ سال،کمتر و بیشتر در یک مسئولیتی قرار بگیرند اما کاری پیش نبرند.باید بدانند رزمندگان ما چطور با دست خالی و بدون تجربه تحول افرینی کردند و بر جنگ پیروز شدند و امروز هم مدیران با پیروزی بر مشکلات محل کار خود تا میتوانند تلاش کننند و امور مردم و کشور را معطل نگذارند.انتظار میرود همانگونه که رزمندگان ما،در عملیات بیت المقدس شاهکار افریدند مدیران ما هم در کار خود جهادی کار کنند و تحول افرین باشند. هریک از مدیران ما با نگاه به پیشینه جنگ میباید در کارشان بهترین باشند.
اگر مدیری اقتصادی یا در کار تولید و صنعت است در حرفه خود تحول خواه و فعال باشد یا مدیر کارخانه جات تولید خودرو نیز باید سعی در تولید خودرو باکیفیت کنند و هرکسی در کار خود ساماندهی معیشت و رفاه مردم را مد نظر خود قرار دهد.استانداری که در راس امور استان قرار میگیرد.مدیران باید بعد از یک سال حضور در مدیریتهای کشوری و استانی تحول افرین باشد.این مشکلات موجود کشور ما نشان میدهد برخی مدیر ان کار جهادی نمیکنند در حالیکه مدیر جهادی باید مثل رزمندگانمان برای دفاع از کشور،روز و شب نشناسد و همه خطر و مشکلی را به جان بخرد و چه عیب دارد که ابروی خود را برای خدمت به مردم در خطر ببیند.رزمندگان ما برای پیروز شدنمان در برابر عراق و هم پیمانانشان از خواب و خوراک و از تفریح و خانواده و جان خود گذشتند.
با وجود اینکه حمله ناجوانمردانه ارتش بعثی عراق به میهن اسلامی در شرایط بههم ریخته ایران پس از انقلاب و عدم آمادگی نیروهای مسلح و آشوبهای گروهکهای تجزیهطلب و برانداز و همچنین حمایت همهجانبه قدرتهای منطقهای و جهانی از متجاوزان صورت گرفت، اما سرانجام پس از هشت سال نبرد نابرابر، متجاوزان بدون دستیابی به هیچکدام از اهداف اعلامی خود مجبور به عقبنشینی شدند و این جنگ نابرابر به عنوان بخشی از تاریخ حماسه و افتخار ملت بزرگ ایران اسلامی برای کشور عزیزمان به ثبت رسید. بیتردید یکی از عوامل سرنوشتساز در آن دوران سخت، حضور جوانان رشید، دلیر، با اخلاص و از جان گذشتهای است که در جایگاه خطیر فرماندهی ایفای نقش کردند؛ جوانانی که برای ادای وظیفه و رسالت خویش در دفاع از نظام و میهن اسلامی تا ایثار جان و پذیرش مرگ سرخ در میدان نبرد ایستادند و شرایط عبور از پیچ تاریخی سخت و جنگ نابرابر را فراهم آوردند. شهیدانی، چون شهبازی، همت، جهان آرا، حسن باقری، حاجقاسم سلیمانی، صیاد شیرازی، کاظمی، زینالدین، کاوه و خرازی که در رده سازمانی تیپ به بالا ایفای نقش کردند، جملگی در دهه سوم عمر خویش و اوج جوانی بودهاند و در حماسههایی، چون فتح خرمشهر نقش کلیدی ایفا کردهاند. از این رو نام و یاد این عزیزان با حماسه و رشادت پیوند خورد، و هر زمان که بزرگداشت حماسهای از دوران دفاع مقدس همچون سالروز آزادسازی خرمشهر مطرح باشد، نقش این عزیزان هم چشمنواز و افتخارآفرین به حساب میآید.
در سالیان اخیر گردهماییهایی تحت عنوان قهرمانان خطشکن برای تجلیل از فرماندهان یگانهای رزم در دوران دفاع مقدس، برگزار میشود که باید از آن به عنوان یک سنت حسنه و ضروری برای ترویج فرهنگ حماسه و ایثار و تقویت هویت فرهنگ دفاعی و حماسی کشور یاد کرد. با وجود اینکه جنگ خسارات و تلفاتی را به کشور تحمیل کرده، اما فرصتی برای تجلی و ظهور حسنات و فضائل و ارزشهای معنوی ملت بزرگ ایران اسلامی نیز فراهم کرده و گنجینهای معنوی وفرهنگی را برایمان پدید آورده است.
بهترین نمادها و نمودهای این فرهنگ حماسی و فضیلتهای آن، فرماندهان دلیر و شجاع آن دوران سخت هستند که تعدادی از آنان به شهادت رسیده و تعدادی در قید حیات هستند و سیمای نورانی آنان یاد و خاطره رشادتها، ایثارگریها و افتخارآفرینیها را بازتاب میدهد. تجلیل از این عزیزان و بزرگداشت یاد آنان چند پیامد و کارکرد فرهنگی و معنوی برای جامعه امروز ما به ویژه برای نسل نوجوان و جوان دارد؛
۱- اثبات اینکه میتوان با توکل بر خداوند و اتکا به توان و ظرفیت درونی از گردنههای سخت، عزتمندانه عبور کرد. ۲- میتوان از هرگونه تهدید و سختی حتی در تراز جنگی تحمیلی و نابرابر فرصتی برای رشد و تعالی و اثبات شایستگی و لیاقت جوانان این مرز و بوم فراهم آورد. ۳- در حوادث بزرگ و تاریخی به ویژه حوادث سخت و خطیر، این جوانان هستند که نقش محوری و سرنوشتساز را بر عهده میگیرند. ۴- در صورت اعتماد به جوانان و میدان دادن به آنان میتوان با تکیه بر شهامت، نوآوری، ابتکار و انرژی مادی و معنوی آنان بر هرگونه سختی فائق آمد و هر گره پیچیدهای را باز کرد.
پیدا است امروز هم، همین شایستگی و لیاقت در جوانان میهن اسلامی وجود دارد و ظهور و اثبات آن نیازمند همان اعتماد و میدان دادن در آن دوران سخت است. همانگونه که میداندار اصلی شرکتها و مجموعههای دانشبنیان و فناوریهای پیشرفته در کشور جوانان غیور ایرانی هستند.
هرجا میدان برای جوانان گشوده شود، تکرار همان حماسههای بزرگ دفاع مقدس نیز محتمل و حتی قطعی است. از آنجا که ادامه و تکرار افتخارات و حماسهها به ایفای نقش محوری توسط جوانان گره خورده، کاروانسالار عزت و افتخار، رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در بیانیه گام دوم انقلاب، این جوانان را مخاطب اصلی قرار داده و تداوم راه عزت و استقلال را از آنان طلب میکند.
عباس شمسعلی
در سالهای اخیر گرایش برخی خانوادهها به ثبتنام فرزندانشان در مدارس غیردولتی روندی افزایشی یافته است که این روند علتهای مختلفی دارد. شاید بخشی از این افزایش تمایل ناشی از تغییر سبک زندگی در طبقاتی از اجتماع و مثلاً ارزش پیدا کردن نفس تحصیل در این مدارس یا تفاخر و... باشد اما در نگاه عمیقتر به لایههای دیگر این ماجرا، نگرانی والدینی را مشاهده میکنیم که به دلایل مختلف از شرایط مدارس دولتی رضایت کافی را ندارند و در کنار خانوادههای متمول یا بیشتر برخوردار، طیف قابل توجهی از خانوادههای متوسط هم در سالهای اخیر حتی با وجود تحمل فشار و سختیهای مالی، تحصیل فرزندانشان در مدارس غیردولتی را به مدارس دولتی ترجیح دادهاند.
البته در همینجا باید تاکید کرد که نه میتوان تمام مدارس غیردولتی را از نظر نیروی انسانی و امکانات و برنامههای استاندارد در یک سطح عالی و بدون اشکال دانست و نه اینکه همه مدارس دولتی را نامناسب و فاقد کیفیت تصور کرد. همچنان هستند مدارسی دولتی که از برخی مدارس غیردولتی ضعیف (که صرفا نان نام برخی از مدارس فعال و با برنامه غیردولتی دیگر را میخورند) بهترند اما اینجا سخن از شرایط غالب بر مدارس کشور است.
یکی از عمدهترین استدلالها و دلایل خانوادههایی که تحصیل فرزندشان در مدارس غیردولتی با هزینههای بالا را ترجیح میدهند، تراکم جمعیتی بالا در بیشتر کلاسهای درس مدارس دولتی است که این موضوع در شهرهای پرجمعیت بیشتر هم به چشم میآید؛ در کنار آن کمبود امکانات و برنامههای جانبی و مکمل سیستم آموزشی و موارد مختلف دیگر هم بیان میشود.
در چنین شرایطی، این روزها در حالی که هنوز سال تحصیلی به پایان نرسیده است، بسیاری از خانوادهها درگیر پیشثبتنام در مدارس غیردولتی برای سال تحصیلی آینده هستند و هرچند هنوز شهریههای مصوب از سوی آموزش و پرورش اعلام نشده، وقتی شهریههای غیررسمی اعلام شده از سوی مدارس و جهش نرخ شهریهها را مشاهده میکنند نگران و مضطرب در فکر فرو میروند که آیا از پس این هزینهها بر خواهند آمد؟!
اعلام هزینههای40 یا50 میلیون تومانی و شاید بیشتر که این روزها برای ثبتنام مدارس غیردولتی حتی در مقطع ابتدایی به گوش میرسد و طبیعتاً در مقاطع بالاتر بیشتر هم خواهد بود شرایطی را ایجاد کرده است که شاید با این روند افزایشی هزینهها برخی از خانوادهها تامین این چنین شهریههایی را خارج از توان خود ببینند و به فکر بازگشت به مدارس دولتی باشند یا اینکه مجبور شوند فشار بیشتری را بر خود و خانواده تحمیل کنند.
اما سؤال اینجاست که چرا در سالهای اخیر آنچنان که باید برای اصلاح این روند کار قابل توجهی از سوی مسئولان امر انجام نشده است؟ البته بودند در گذشته مسئولانی که وضع مطلوبشان خصوصیسازی آموزش و پرورش و خالی کردن شانه از زیر این بار سنگین اما مهم بود و شاید علت کمتوجهی آنها به تقویت مدارس دولتی به نوعی فراهم کردن شرایط کوچ دانشآموزان به مدارس غیردولتی بوده باشد. این در شرایطی است که تامین امکان تحصیل مناسب و رایگان و با کیفیت برای همه دانشآموزان و برقراری عدالت آموزشی وظیفهای است که قانون اساسی بر عهده مسئولان نهاده است و غیر از این هم از نظام مردمی و ارزشمدار جمهوری اسلامی انتظار نمیرود.
طی حداقل سه دههای که از شکلگیری و رشد مدارسی که ابتدا قرار بود «غیرانتفاعی» و بازوی کمکی نظام آموزشی باشند و امروز اتفاقاً برای برخی به یک تجارت پرسود تبدیل شدهاند میگذرد، متاسفانه شاهد ایجاد و عمق پیدا کردن مظاهری از شکاف اجتماعی و خدشه به عدالت آموزشی هستیم! روندی که هر سال بیشتر از سال قبل به چشم میآید.
مگر نه اینکه قرار بر این بوده است که با ایجاد مدارس غیردولتی (غیرانتفاعی سابق)، کمی از بار آموزش و پرورش کاسته شده و فرصت برای تقویت بیشتر مدارس دولتی فراهم شود؟ پس چرا طی این سه دهه شاهد کمتوجهی به مدارس دولتی و تقویت جایگاه مدارس غیردولتی بوده ایم؟
البته با نگاهی منصفانه باید به کارهای بزرگ انجام شده در سالهای پس از انقلاب تاکنون درخصوص جبران کاستیها در ارتباط با رشد باسوادی و تلاش برای جلوگیری از بازماندن افراد از تحصیل، جایگزینی مدارس کپری، ساخت قابل توجه مدارس در شهرها و مناطق محروم، ارتقای سطح علمی نظام آموزشی و... اشاره کرد، اما مسئله این است که چرا در سالهای اخیر آن طور که باید به تقویت مدارس دولتی و برقراری عدالت آموزشی توجه نشده است؟
آنطور که معاون وقت آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش سال 98 اعلام کرده است: «براساس مصوبه 886 شورای عالی آموزش و پرورش، تراکم دانشآموزان در کلاسهای درس دوره ابتدایی مشخص شده است که بر این اساس تراکم مطلوب 20 نفر و حداکثر تراکم 26 نفر است و با توجه به اهمیت این موضوع تأکید شده در هیچ شرایطی جمعیت دانشآموزان در کلاسهای درس دوره ابتدایی بالای 26 نفر نباشد اما جمعیت دانشآموزان در 45 درصد کلاسهای درس دوره ابتدایی بالای 26 نفر است یعنی 60 درصد جمعیت دانشآموزان دبستانی در کلاسهای شلوغ درس میخوانند.»
وقتی تراکم دانشآموزان گاه تا بیش از 40 نفر در یک کلاس در مدارس دولتی باعث نگرانی خانوادهها از کاهش راندمان آموزشی و مشکلات دیگر و در نتیجه گرایش به سمت مدارس غیردولتی میشود، نباید برای این مشکل فکری اساسی کرد؟ افزایش فضاهای آموزشی و افزایش تعداد معلم مورد نیاز برای حل مشکل تراکم دانشآموزان وظیفهای است که در سالهای گذشته به خوبی مورد توجه مسئولان قرار نگرفته است و حتی در تهران به نسبت جمعیت سرانه فضای آموزشی در مدارس دولتی با سطح مطلوب فاصلهای پرمعنی دارد.
وقتی نسبت به رفع کمبودهای مدارس دولتی کمتوجهی شود و خدمات بهتر به ازای پرداخت پول هنگفت در مدارس غیردولتی به دست بیاید و ناگزیر بسیاری از دانشآموزان و خانوادهها از مدار خدمات مطلوب خارج شوند، نتیجه طبقاتی شدن نظام آموزش و در نهایت برخورداری دانشآموزان خانوادههای متمول از فرصت بهتر تحصیل در دانشگاه و پس از آن فرصت بهتر شغلی و بیشتر شدن شکاف اجتماعی خواهد بود.
شاهد این ادعا صحبتهای چند روز قبل دبیر ستاد علم و فناوری شورای عالی انقلاب فرهنگی است که اعلام کرد: «سه هزار نفر اول کنکور در همه رشتهها در سال ۹۹ را بررسی کردیم. مشاهده شد که ۸۰ درصد افراد برتر، از دهک ۸ و ۹ و ۱۰ جامعه هستند. ۸۶ درصد رتبههای برتر (تا رتبه سه هزار) رشتههای پرطرفدار هم جزء سه دهک بالای جامعه هستند.»
توجه به افزایش کیفیت مدارس دولتی بارها در بیانات و تذکرات رهبر معظم انقلاب مطرح شده است. ایشان در یازدهم شهریور 96 در ارتباط تصویری با رؤسا و مدیران آموزش و پرورش فرمودند: « یک نکته در باب عدالت آموزشی بحث مدارس دولتی است که مراقب باشیم مدارس دولتی جوری نباشد که دانشآموزی که در مدارس دولتی تحصیل میکند، احساس کند که مثلاً فرض کنید امکان قبولیاش در کنکور کمتر است؛ این [طور] نباید باشد. یعنی بایستی ما سطح مدارس دولتی را، هم از لحاظ آموزش و هم از لحاظ پرورش، جوری بالا بیاوریم که خود آن دانشآموز احساس اعتماد کند، خانواده او هم که میخواهند این فرزند را بفرستند به مدرسه دولتی، احساس نکنند که دارند او را به یک جایی بیپناه میفرستند و رها میکنند؛ اینجوری نباید باشد. باید به مدارس دولتی به معنای واقعی کلمه رسیدگی بشود.»
رهبر انقلاب دوازدهم اردیبهشت امسال نیز در دیدار با معلمان فرمودند: «تقویت مدارس دولتی مهم است. نباید در کشور جوری باشد که وقتی گفته میشود «مدرسه دولتی»، اوّلین چیزی که در مقابل انسان نقش میبندد ضعف مدرسه باشد؛ این نباید باشد. معلّمینِ خوب، مربّیانِ خوب، مربّیانِ تربیتیِ خوب، معلّمینِ متعهّد، فضاهای آموزشی قابل قبول، در مدارس دولتی باید وجود داشته باشد؛ این مطلب اوّل. وقتی ما به مدرسه دولتی کماعتنایی بکنیم، معنایش این است که اگر کسی بنیه مالیاش آنقدر نبود که بتواند در آن مدرسهای که شهریّه میگیرد ثبتنام بکند، ناچار است که تن به ضعف بدهد؛ معنایش این است که کسی که بنیه مالی ندارد، بنیه علمی هم نداشته باشد. این بیعدالتیِ محض است؛ این بیعدالتی به هیچ وجه قابل قبول نیست. پس یکی اینکه مدرسه دولتی بایستی از آموزش خوب، از معلّم خوب، از فضای آموزشی خوب بهرهمند بشود. مسئله دوّم مدارس غیردولتی است. البتّه بعضی از مدارس غیردولتی انصافاً ابتکارات جالبی دارند، کارهای بسیار خوبی انجام میدهند؛ باید از آن ابتکارات استفاده کرد، لکن به مجموعه مدارس غیردولتی هم باید نظارت داشت. آموزشوپرورش خودش را فارغ نداند از نظارت بر این مدارس.»
حال انتظار از دولت سیزدهم که به رفع محرومیتها و گسترش عدالت اجتماعی اعتقاد دارد این است که بیش از پیش و به صورت یک مسئله مهم و محوری تقویت همهجانبه مدارس دولتی را سرلوحه کار خود قرار دهد.
در متن پیشنویس لایحه برنامه هفتم توسعه جمهوری اسلامی ایران که در روزهای گذشته رونمایی شد، در ذیل ماده ۲۳۷، تقویت مدارس دولتی تا پایان سال اول اجرای این قانون به عنوان یکی از تکالیف دولت مورد تاکید قرار گرفته است اما انتظار میرود به دور از کلیگویی، شفافتر و با جزئیات دقیق و ارائه برنامههای کاربردی و اجرایی به این مهم توجه ویژه شود.
سخن پایانی اینکه؛ این روزها موضوع نگرانی از کاهش نرخ رشد جمعیت کشور بحث داغی است و خیلی از مسئولان و کارشناسان از آن سخن میگویند و درباره تبعات آن هشدار میدهند، قوانین و مشوقهایی نیز برای ترمیم معضل کمبود جمعیت در نظر گرفته شده است اما شاید کمتر به این موضوع توجه شود که وقتی از کیفیت مدارس دولتی غفلت شود و خانوادهها به سمت مدارس گرانقیمت غیردولتی گرایش پیدا کنند، با وجود شهریههای چند ده میلیونی برای هر سال یک دانشآموز، یک خانواده متوسط در کنار سایر هزینهها، توان تامین هزینه تحصیل چند فرزند را خواهد داشت؟ آیا هزینههای سنگین مدارس غیردولتی تمایل به فرزندآوری را کاهش نمیدهد؟
آمریکاییها به رسانههای سنتی تحت نفوذ جریان لیبرال چون «سیانان»، «انبیسی»، بلومبرگ، نیویورکتایمز، والاستریت ژورنال و واشنگتنپست بیاعتماد شدهاند
جریان اصلی رسانهای آمریکا در حال مرگ است
شروین طاهری: تصویری که این روزها آمریکاییها از جریان اصلی رسانهای کشورشان دارند، تقریبا شبیه همان سیمایی است که از رئیسجمهور سالخورده هپروتیشان جو بایدن سراغ دارند. تحقیقات چند سال اخیر در زمینه افکار عمومی آمریکا نشان میدهد جریان اصلی و رسمی رسانهای، کاملا از واقعیات و مسائل معتنابه جامعه پرت افتاده است. حتی رویدادهای بشدت توجهبرانگیز سالهای اخیر چون همهگیری کرونا و جنگ اوکراین هم نتوانسته به کارتل صهیونیستی حاکم بر مدیای آمریکا کمک کند رسانههای مرکزگرای پر اسم و رسمشان چون «سیانان»، «انبیسی»، بلومبرگ، فاکسنیوز، نیویورکتایمز، والاستریت ژورنال، واشنگتنپست و... را در مرکز توجه جامعه آمریکایی نگاه دارند و افکار عمومی به سرعت درگیر روند مرکزیتزدایی (decentralization) شده است.
بویژه طی ۷ سال گذشته در روندی که از کارزار انتخاباتی سال 2016 دونالد ترامپ آغاز شد، رسانهها بشدت نزد افکار عمومی یانکیها مفتضح شدهاند. این روند با برنده شدن ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری و روی کار آمدنش در کاخ سفید و مطرح شدن نظریه ضد رسانهای «فیکنیوز»، از رأس قدرت واشنگتن ادامه یافت و سپس با شکست ترامپ و پیروزی بایدن و رسانههای لیبرال جریان اصلی علیه دشمن مشترک جمهوریخواهشان و در نهایت رسیدن این پیرمرد آلزایمری دموکرات به قدرت همراه با موجی گسترده از سانسور دولتی و کنترل رسانههای جمعی به اوج رسید.
جالب اینکه بازگشت دموکراتها به قدرت با سردمداری معاون پیشین اوباما در کاخ سفید، همراه با تلاشی مذبوحانه توسط پیرسالاران حاکمیت واشنگتن برای مسلط کردن مجدد رسانههای جریان اصلیشان بر افکار عمومی آن هم با وجود پدیدار شدن برتری شبکههای اجتماعی در این عرصه بود. نمونههای عینی آن کارزارهای سنگین رصد و تفتیش عقاید مدرن توسط «افبیآی» بود که بویژه در ۳ محور اصلی «ترامپزدایی» و«جنگ اوکراین» - هر دو شامل روسهراسی - و «فرهنگ نفی» - شامل حذف مخالفان دگرباشی جنسی- به راه افتاد ولی امروز این کارزارها عملا شکست خوردهاند. ورشکستگی اجرایی و اقتصادی دولت بایدن قطعا در این مورد موثر بوده اما نمیتوان منکر این واقعیت شد که جامعه نیز به نوبه خود تلاش حاکمیت برای حقنه کردن نگاه منطبق با منافع خود در قالب ایدئولوژی لیبرال را پس زده است.
پاییز سال گذشته در حاشیه افکارسنجیهای مربوط به انتخابات میاندورهای کنگره، روزنامه نیویورکتایمز و موسسه گالوپ نظرسنجیهایی برگزار کردند که پرده از بیاعتمادی عمیق رایدهندگان معمولی و مستقل آمریکایی به رسانههای جریان اصلی برداشت. هر چند خبر مربوط به این نظرسنجیها هیچگاه در رسانههای جریان اصلی انعکاس نیافت و فقط توسط تارنمای هیل (ارگان کنگره) و سایت یاهو منتشر شد اما این اتفاق توجه یک تحلیلگر کانادایی به نام «دومینیک مسترآنجلو» را به خود جلب کرد.
یک مفسر کانادایی متوجه یک واقعیت کمی شده است که درباره نظرسنجی هفته گذشته نیویورکتایمز و کالج سیهنا از 792 رایدهنده ثبتنام شده بود. در حالی که نظرسنجی بر انتخابات میان دورهای ایالات متحده متمرکز بود، اطلاعات آن نشان داد اکثریت نهتنها به رسانهها اعتماد ندارند، بلکه آنها را تهدیدی برای دموکراسی میدانند. او در این مورد توئیتهایی مجزا به فاصله ۲ روز (18 و 19 اکتبر 2022) نوشت. در توئیت اول آورد: «(نظرسنجی) گالوپ نشان داد فقط 34 درصد آمریکاییها معتقدند سازمانهای خبری بزرگ به طور کامل، دقیق و منصفانه درباره رویدادهای جاری گزارش میدهند که تنها 2 درصد بیشتر از سال 2016 است که کمترین درصدی است که تاکنون ثبت شده است. حتی درصد بیشتری از آمریکاییها (38 درصد) گفتند اصلاً به روزنامهها، تلویزیونها و رادیوها برای گزارش منصفانه و دقیق اخبار اعتماد ندارند، در حالی که 27 درصد اظهار داشتند به رسانهها اعتماد دارند و فقط 7 درصد اظهار داشتند: مقدار زیادی از اعتماد».
مسترآنجلو در توئیت دوم آورد: «نظرسنجی (مشترک) نیویورکتایمز - کالج سیهنا که روز سهشنبه منتشر شد نشان داد 59 درصد رایدهندگان، رسانهها را تهدیدی بزرگ برای دموکراسی میدانند در حالی که 25 درصد گفتند مطبوعات تهدیدی جزئی هستند و تنها 15 درصد گفتند هیچ تهدیدی وجود ندارد... این شکاف در امتداد خطوط حزبی بشدت کاهش یافت، به طوری که 87 درصد رایدهندگانی که سال 2020 از ترامپ رئیسجمهور سابق حمایت کردند، نشان دادند رسانهها را یک تهدید بزرگ میدانند، در حالی که 33 درصد رایدهندگان حامی بایدن در آن چرخه انتخابات همین را گفتند».
چنین شکاف شدیدی باید به خودی خود باعث ایجاد برخی افکار منفی درباره انحراف جریان اصلی رسانه شود. حتی نیویورکتایمز در گزارشهای خود درباره انتخابات میاندورهای 2022، رایدهندگان را به طرز قابل توجهی بیتفاوت توصیف کرده بود.
همان زمان انتشار یک نظرسنجی آرشیو شده از سال 1969 نشان داد آمریکاییها آن زمان به مطبوعات اعتماد زیادی داشتند. این نتیجه تغییری تکنولوژیک در جامعه آمریکاست. زمانی رسانههای اصلی راهی بودند که مردم را از اخبار، آب و هوا، ورزش، سرگرمیها و بازارهای مختلف مطلع میکردند اما حالا اینترنت جای آنها را گرفته است.
در واکنش به این ناکامی به نظر میرسد رسانههای جریان اصلی که کارکرد حیاتی خود را از دست دادهاند، توسط گروهها و اهداف نخبگان تسخیر شدهاند و عینیت دیگر حتی یک هدف نیست. این تغییر منجر به کاهش مهارتهای اساسی رسانهای میشود. به نوبه خود، نادیده گرفتن رسانهها برای سیاستمداران بسیار آسانتر است.
در حالی که رایدهندگان مورد بررسی در نظرسنجی نیویورکتایمز - کالج سیهنا، ممکن است دقیقا ندانند چه بلایی بر سر رسانههای رسمی آمده اما آنها جو منفی را حس میکنند و رسانهها را تهدیدی برای دموکراسی میدانند زیرا مشخص نیست آنها واقعاً نماینده چه کسی هستند و اخبار را از کجا به گوش عموم میرسانند.
در همان حال که اکثریت آمریکاییهای خسته از سلطه رسانهای سنتی مرکزگرا به دنبال جایگزین منابع اطلاعاتی میگردند، نوع دسترسی مستقیم و تعاملی رسانههای نسل جدید به آحاد افراد جامعه نیز به خارج شدن هر چه بیشتر افکار عمومی از کنترل دستگاه پروپاگاندای دولتی واشنگتن کمک میکند.
دوشنبه هفته پیش انتشار تصاویری غیرواقعی از وقوع انفجاری در جوار ساختمان پنتاگون (مقر مرکزی وزارت دفاع ایالاتمتحده) که توسط هوش مصنوعی ایجاد شده بود، یک هراس عمومی بیسابقه در افکار عمومی یانکیها ایجاد کرد به طوری که بازار سهام و دیگر بازارهای مالی را متاثر کرد(!)
حتی تکذیبیه سخنگوی پنتاگون در این مورد که هیچ انفجاری صبح روز دوشنبه نزدیک این ساختمان 5 ضلعی معروف در آرلینگتون ویرجینیا در فاصله چند کیلومتری کاخ سفید رخ نداده، چندان مورد توجه مخاطبان فضای مجازی قرار نگرفت.
به این ترتیب رسانههای جریان اصلی بلافاصله تلاش کردند به موضوع رسمی پروپاگاندای دولت بایدن یعنی روسهراسی دامن بزنند. در این مورد گزارش چند روز پیش روزنامه نیویورکتایمز - ستاد رسانهای اصلی دموکراتها - مورد توجه قرار گرفت که درباره استفاده نامطلوب از هوش مصنوعی در آینده هشدار داده بود. همچنین رسانههای رسمی در چارچوب شرقهراسی تلاش کردند موضوع اختلاف مقامات پنتاگون با چینیها درباره تراشههای رایانهای مورد استفاده برای هوش مصنوعی را نیز به خبر این حادثه تگ کنند.
جامعه اما رهیافت خاص خود را دارد. به گزارش بیزنس، تنها یک ساعت پس از آنکه تصویر ساختگی مزبور توسط هوش مصنوعی از سوی برخی حسابهای توئیتری منتشر شد، وحشت جامعه آمریکا را حتی در سطح نخبگانی در برگرفت به طوری که هیجان فروش در بازارها به وجود آمد.
بر اساس این گزارش، شاخص S&P 500 از صبح دوشنبه صرفا به خاطر ویروسی شدن تصاویری تاییدنشده در شبکههای اجتماعی فرو ریخت. پس از 24 ساعت همچنان نه کسی انتشار این تصاویر را بر عهده گرفت و نه مسبب آن کشف شد، اگرچه «یونوس پاکسوی» خبرنگار واشنگتنپست ادعا کرد انتشار این تصویر کار عوامل روس بوده است. به عبارت دیگر، رسانههای جریان اصلی و حاکمیت پشت سر آنها مثل هر موجودیت در حال زوالی تلاش میکنند مرگ تدریجی خود را انکار کنند یا برای آن بهانههایی بتراشند.
اظهار نظرهای صریح اخیر مقامات ارشد آمریکایی اما درباره مرگ رسانههای جریان اصلی کاملا گویاست. جدا از ترامپ که خود را به عنوان دشمن رسانههای جریان اصلی معرفی کرده است، شخصیتهای برجسته هر ۲ حزب دموکرات و جمهوریخواه در ماههای اخیر، دیکتاتوری رسانهای بایدن را ملامت کردهاند. تولسی گبرد، نماینده خانه نمایندگان کنگره از هاوائی و یکی از محبوبترین همحزبیهای بایدن، اخیرا در حاشیه راهپیمایی بزرگ علیه دخالت واشنگتن در جنگ شرق اروپا، صریحا به رسانههای جریان اصلی آمریکا تاخت که تلاش میکنند در یک پروپاگاندای وسیع، موضع جنگطلبانه کاخ سفید برای ادامه جنگ در اوکراین را به عنوان دیدگاه عمومی به مخاطبان داخلی و بینالمللی خود حقنه کنند. خانم نماینده و چند شخصیت ضدجنگ همراهش صریحا از بیاعتمادی عمومی به چنین رسانههایی صحبت کردند.
از طرف دیگر، هفته گذشته سناتور لیندسی گراهام یکی از بازهای شکاری جمهوریخواه که دستکم در موضوع جنگ اوکراین در کنار حلقه جنگطلبان نومحافظهکار دولت بایدن قرار میگیرد، نتوانست بر سانسور بیشرمانه رسوایی خانواده بایدن چشم ببندد و صریحا از مرگ رسانههای جریان اصلی گفت.
او هفته گذشته گفت گزارش افشاگرانه هفته پیش «جان دورهام» نهتنها نشان میدهد «افبیآی» بهطور نادرست تحقیقات «روسیه گیت» را برای جلوگیری از انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیسجمهور راهاندازی کرده است، بلکه رسانههای قدیمی به دلیل تبلیغات دروغین با انگیزه سیاسی مورد تحسین دولت قرار میگیرند.
گراهام به شبکه فاکسنیوز گفت: «به نیویورکتایمز و واشنگتنپست جایزه پولیتزر برای نوشتن یکسری مطالب مزخرف با انگیزه سیاسی داده شد. وقتی نوبت به گزارشدهی درباره دونالد ترامپ میرسد، رسانههای اصلی مردهاند».
سناتور جمهوریخواه کارولینای جنوبی با آنکه خود در مقطعی جزو طرفداران پرونده دخالت روسیه در امور سیاسی آمریکا بود، حالا این پرونده را کلا دروغ و یک برنامه سیاسی ضدترامپ میخواند. اشاره او به گزارش 300 صفحهای است که دوشنبه هفته گذشته توسط جان دورهام، بازرس ویژه ایالاتمتحده منتشر شد و نشان داد «افبیآی» شواهد کافی برای توجیه تحقیقات موسوم به «توفان متقاطع» خود را ندارد و به خود زحمتی برای تأیید اطلاعات مشکوک ارائهشده توسط دشمنان سیاسی ترامپ نداده است.
گراهام یافتههای دورهام را «ویرانگر و مایه لعنت حاکمیت قانون در آمریکا» خواند، در حالی که رسانههای سنتی و رهبران حزب دموکرات از جدی گرفتن آن خودداری کردهاند. او از کریستوفر رای، دادستان کل ایالاتمتحده و رئیس «افبیآی» خواست از افرادی که زندگی آنها توسط پرونده روسیه گیت خراب شده است عذرخواهی کنند.
او حتی پا را از این هم فراتر گذاشت و گفت دروغگویی رسانههای سنتی به میلیونها محافظهکار و راستگرا باعث عصبانیت آنها و در نتیجه تردید میلیونها آمریکایی به استقلال سیستم قضایی این کشور خواهد شد. بماند که همین حالا انتشار مستمر نتایج نظرسنجیهای عمومی حکایت از افول اقبال بایدن و دموکراتها و اقبال دوباره به ترامپ و جمهوریخواهان رادیکال، حتی به رغم بازداشت و دادگاهی شدن رئیسجمهور پیشین دارد.
* جدیدترین نمونه بیاعتمادی آمریکاییها به رسانههای بزرگ
در عین حال نظرسنجیها درباره موضوعات روسهراسانه و شرقهراسانه - که محور تبلیغات سیاسی دولت دموکراتها را تشکیل میدهد- حاکی از بیتفاوتی کامل یا نسبی جامعه آمریکا به آنهاست. به عنوان مثال وقتی در نخستین روزهای آغاز جنگ اوکراین، موسسه پیو- بزرگترین نهاد افکارسنجی ایالاتمتحده با ارتباطات آشکار با نهادهای قدرت واشنگتن- اقدام به انتشار یک نظرسنجی سفارشی و جهتدار توسط پنتاگون درباره درصد بالای دشمنانگاری یانکیها نسبت به روسیه کرد، تحقیقات مستقلتر نشان داد بسیاری از آمریکاییها اصلا به موضوع روسیه- فارغ از اینکه یک مساله مثبت یا منفی باشد - فکر نمیکنند. یکی از این نظرسنجیها که توسط فاکسنیوز منتشر شد نشان داد تنها 10 درصد آمریکاییها روسیه را یک مشکل برمیشمارند.
از آنجا که روسهراسی، مهمترین رویکرد تبلیغات سیاسی رهبری فعلی کاخ سفید محسوب میشود، مطالعه میزان اعتماد افکار عمومی به این موضوع میتواند میزان اعتماد کل جامعه به رسانههای جریان اصلی آمریکا را برملا کند.
نظرسنجی جدید هاروارد کپس- هریس نشان میدهد اکثر آمریکاییها بر این باورند تحقیقات مربوط به پرونده «روسیه گیت» از دونالد ترامپ بر اساس دروغ بوده و خانواده جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا در ارتکاب جرم نفوذ در این کشور دست داشتهاند.
این نظرسنجی که جمعه گذشته منتشر شد، نشان داد 56 درصد رایدهندگان معتقدند ادعای تبانی ترامپ با روسیه برای پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری 2016 یک «داستان نادرست» بوده است. همین درصد بر این باورند که پرونده استیل که مبنای تحقیقات «افبیآی» درباره کمپین ترامپ قرار گرفته دروغ بوده است.
از هر 10 شرکتکننده در نظرسنجی مزبور، 7 نفر گفتهاند از اینکه گزارش هفته گذشته جان دورهام، نقض استانداردها توسط «افبیآی» در جریان تحقیقات درباره پرونده ترامپ و روسیه را فاش ساخته و تبدیل به قیفی برای «اطلاعات نادرست» منتشره توسط ستاد انتخاباتی هیلاری کلینتون، نامزد دموکراتها در انتخابات 2016 شده است، تعجب نکردهاند. به همین ترتیب، 70 درصد پاسخدهندگان نگران مداخله «افبیآی» و آژانسهای اطلاعاتی آمریکا در انتخاباتهای ریاستجمهوری بودند و 71 درصد بر این باورند دولت فدرال برای جلوگیری از چنین دخالتهایی به اصلاحات گسترده نیاز دارد.
این در حالی است که «سیانان» و دیگر رسانههای جریان اصلی آمریکا گزارش دورهام را کماهمیت جلوه دادند و یافتههای دادستان ویژه درباره «افبیآی» را «هیچ چیز بزرگ» خواندند. درست قبل از انتخابات ریاست جمهوری 2020 آمریکا بود که این رسانهها گزارش مقامات اطلاعاتی دولت سابق مبنی بر وجود اطلاعات تکاندهنده درباره فساد و ارتباط خارجی خانواده بایدن - که منبع آن لپتاپ کشفشده هانتر بایدن بود - را به کارزار اطلاعات نادرست روسیه نسبت دادند.
در نظرسنجی اخیر هاروارد کپس- هریس همچنین 63 درصد بر این باورند هانتر بایدن در نفوذ غیرقانونی و فرار مالیاتی شرکت داشته در حالی که 53 درصد فکر میکنند جو بایدن در دوره معاونت ریاستجمهوری چنین جرمی را مرتکب شده است. 55 درصد شرکتکنندگان نیز معتقدند «افبیآی» و وزارت دادگستری آمریکا واقعاً درباره فساد ادعایی خانواده بایدن تحقیق نمیکنند و 59 درصد فکر میکنند اتهام درباره کارزار اطلاعاتی نادرست روسیه دروغ است.
جالب اینکه نظرسنجی مزبور، نظرات نگرانکننده آمریکاییها درباره بایدن نسبت به چشمانداز انتخابات ر یاستجمهوری 2024 را نیز منعکس میکند. نزدیک به دوسوم رایدهندگان احتمالی- 65 درصد- معتقدند بایدن نشانههایی از پیری نامناسب برای سمت ریاستجمهوری دارد در حالی که 57 درصد درباره آمادگی روانی او تردید دارند و 61 درصد فکر میکنند او در دور دوم ریاست جمهوریاش موفق نخواهد شد.
گلن گرینوالد، روزنامهنگار مستقل آمریکایی درباره این نظرسنجی مینویسد: «این نشان میدهد رسانههای لیبرال وابسته به شرکتهای بزرگ تا چه اندازه از دیدگاههای آمریکاییها پرت هستند. آنها نهتنها روایتهایی را که آمریکاییها باور نمیکردند، منتشر میکردند، بلکه اجازه نمیدادند نظرات اکثریت شنیده شود».
خرمشهر خیز مقابله با نظم تحمیلی
جواد شاملو
خرمشهر از جهات مختلف، با نمادها و نشانهها غنیشده است و از این نظر شهری ویژه بهحساب میآید. از مسجد جامعی که همچون مروارید در صدف، کانون و محور شهر است گرفته تا نام زیبا و پرمعنای آن. نام این شهر ما را به یاد بیتالمقدس یا اورشلیم میاندازد که هر دو به معنای دیاری پاک و مصفا و خرم است. مسجد شهر ما را یاد شهرهایی میاندازد که از مسجدشان گسترده شدهاند. مثل کوفه، مکه یا باز هم بیتالمقدس. این پایتختهای آسمانی، این قبلههای اهل زمین. آزادسازی خرمشهر هم یک نماد است. تاریخ ایران از استقرار قاجاریه تا روز سوم خرداد ۶۱ یک تاریخ بهشدت خطی، همواره رو به سقوط و ناراحتکننده است. البته تاریخ پیش از آن نیز همواره با آشفتگی و افتوخیز همراه است اما دو سلسله اخیر، ایران را در سراشیبی ضعف و سستی و ذلت کامل انداختند. در این حدودا دویست سال، هر تلاشی برای استقلال و قدرتنمایی ملت با شکست مواجه شد. ملی شدن صنعت نفت به فاجعه ۲۸ مرداد ختم شد، مشروطه به استبداد محمدعلی شاه و رضاخان. تلاش برای مقابله با روس و انگلیس به اشغال ایران و قحطی بزرگ. ایران در این دویست سال از شمال و جنوب و از چپ و راست آب رفت. خرمشهر اولین پیچ این جاده بود. حتی انقلاب اسلامی هم بهتنهایی نمیتوانست ادعا کند که روند قبلی متوقفشده است، این پیام باید از یک پیروزی بزرگ ملی مخابره میشد. خرمشهر آزمون بزرگ انقلاب اسلامی بود تا عیار ملی بودن خود را ثابت کند. ثابت کند چگونه میتواند با عقبههای نظری خود از قلمروش دفاع کند. آزادسازی خرمشهر یک عزتنفس ملی تخریبشده را ترمیم کرد. ازاینرو خرمشهر در تاریخ معاصر ایران، سرآغاز فصلی به کلی نوین است. فصلی که در آن هر فتحی نشان از فتحالمبین خرمشهر دارد و هر پیشرفتی نامش «خرمشهرهای در پیش رو» است.
آزادسازی خرمشهر، نقطه صفر حرکت ایران بهسوی نظم نوین جهانی و مقابله بانظم تحمیلی بود. جنگ تحمیلی، تنها ابزاری بود در دست نظم تحمیلی تا ایران را به شرایط کنترلشده قبلی برگرداند و نظم کهنه را تثبیت کند. نخستین «نه» ایران به این نظم، جایی بود که ایران ثابت کرد قرار است برخلاف رودخانه جهان حرکت کند و وجبی هم از خاکش کم نشود. ایران جایی موفق میشود ورق را بهکل بازگرداند که رزمندگان اسلام در کنار گنبد مسجدالأقصی هم قاب ماندگاری همچون تصویر رزمندگان بر فراز مسجد جامع خرمشهر ثبت کنند.
ارسال نظرات