13 اسفند 1401 - 16:44

پایگاه رهنما:

 

عناوین اخبار روزنامه جوان در روز شنبه ۱۳ اسفند

الگوی جوان تراز انقلاب اسلامی
سیدعبدالله متولیان
بسیاری از کشور‌ها جوانان را سرمایه اصلی کشور دانسته و برای استفاده حداکثری از ظرفیت جوانان در اداره کشور وزارت‌خانه و یا سازمان مستقل تشکیل داده و روزی را هم به نام جوان نامگذاری کرده‌اند. و، اما در ایران اسلامی و انقلابی با الگوگیری از نقش جوانان در حماسه حسینی، بامسما‌ترین روز سال، ۱۱ شعبان سال‌روز ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام به‌عنوان روز جوان و الگوی جوان تراز انقلاب نامگذاری شده است. 
اگر سنین بین ۱۵ تا ۲۵ سال را هرم سنی جوانی فرض کنیم می‌توان گفت در حال حاضر کشور ایران در اوج قله جوانی به سر می‌برد و ۳۵درصد جمعیت کشور (حدود یک سوم) را جوانان تشکیل می‌دهند، ولی نکته هشدارگونه اینکه جمعیت کشور با سرعت بالا در حال پیر شدن است و ارکان نظام و قوای کشور و تمامی دستگاه‌ها و نهاد‌ها مکلفند در کنار رفع موانع ازدواج و اشتغال جوانان و تشویق به فرزند آوری، راه‌های استفاده مطلوب و حداکثری از جمعیت جوان کشور را در دستور کار خود قرار دهند. اما امروز از ظرفیت جوانان برای اداره کشور به نحو مطلوب استفاده نمی‌شود، حتی ساختار و سازمانی که به نام جوانان ایجاد شده نیز در سایه نقش ورزش محو شده است و از نقش راهبردی و ستادی (برآورد، برنامه ریزی، هدایت، نظارت و...) چندان اثری به چشم نمی‌خورد. 
جوانان از یک‌سو ژنراتور پرقدرت حرکت قطار انقلاب به سمت قله‌ها و اهداف انقلاب و رسیدن به تمدن نوین اسلامی و از دیگرسو لکوموتیوران قطار انقلاب هم هستند. تجربه نشان داده هر زمان و در هر کاری که به جوانان کشور اعتماد کردیم و به آنان میدان عمل داده شد (مانند نقش فوق‌العاده جوانان در دفاع مقدس)، شاهد تحول و پیشرفت و آثار معجزه آسای آن حضور بوده ایم. تجربه حضور جوانان در حماسه عظیم دفاع مقدس شاهدی محکم بر این مدعا است. بی تردید پیروزی در جنگ تحمیلی مرهون حضور حماسی و ایثار و رشادت هزاران جوان مؤمن، انقلابی و باانگیزه است. نگاهی به نقش پررنگ و مؤثر جوانان در عرصه جنگ تحمیلی و آمار شهدای جوان در دفاع مقدس ۸ ساله یادآور ایمان، شجاعت، انگیزه، توانایی و صفات متعالی آنان و بیانگر ظرفیت فوق‌العاده آنان در اداره کشور است. از مجموع بیش از ۲۰۰ هزار شهید دفاع مقدس، بیش از دو سوم آنان را جوانان بین ۱۳ سال تا ۲٤ ساله (۷۰۵۴ نفر زیر ۱۴ سال، ۶۵۵۷۵ نفر ۱۵ تا ۱۹ سال و ۹۰۱۰۶ نفر ۲۰ تا ۲۴ ساله) تشکیل می‌دهد. 
جوانان به دلیل شاخصه‌هایی مثل مؤمن و متعهد، دانا و کاردان، غیور، شجاع و دارای روحیه سلحشوری، خستگی ناپذیر، خلاق و دارای ابتکار، ظلم ستیز، پرانگیزه، مسئولیت پذیر، عاشق خدمت، عدالت‌خواه، دارای روحیه جهادی و انقلابی، داوطلب و فداکار، امیدوار و خوش بین به آینده، محقق و اندیشمند، دارای شور و پشتکار جوانی، دارای سرعت عمل و... و ویژگی‌هایی مانند تقوا، تحصیل علم، بصیرت داشتن، نقش آفرینی در عرصه‌های مورد نیاز، ورزش کردن و اهل ورزش بودن که دارند، در همه هفت موضوعی که مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم مطرح کردند مشتمل بر «علم و پژوهش»، «معنویت و اخلاق»،  «اقتصاد»،  «عدالت و مبارزه با فساد»،  «استقلال و آزادی و عزت ملی»، «روابط خارجی و مرزبندی با دشمن» و «سبک زندگی»، می‌توانند همان‌گونه که در جنگ تحمیلی ستون اصلی خیمه‌های جنگ بودند، در گام دوم انقلاب نیز ستون اصلی خیمه فرایند مهندسی نظام اسلامی و حکومت جهانی مهدوی باشند. جوانان مهم‌ترین و ارزشمند‌ترین سرمایه کشور هستند که در صورت حضور تأثیرگذار در عرصه‌های نظام مدیریتی کشور شاهد پیشرفت و تحول شگرف در تمام عرصه‌ها خواهیم بود. در واقع بخش اعظم بار گام دوم انقلاب در هر سه حوزه خودسازی، جامعه پردازی و تمدن‌سازی بر دوش جوانان است. هم‌اینک جمهوری اسلامی در بهره مندی از ظرفیت جوانان با ۳ چالش جدی مواجه است: ۱- به دلیل برنامه ریزی‌های غلط جمعیتی میل به ازدواج از یک طرف و میل به فرزندآوری از طرف دیگر، جمعیت جوان کشور رو به پیری می‌رود و بزرگ‌ترین سرمایه انسانی نظام مانند کوه یخی رفته رفته رو به آب شدن است و جمعیت مسن، محافظه کار و عافیت طلب و... شده و خود را درگیر مشکلات اجتماعی کرده و مانند جوانان پا به میدان خدمت نمی‌گذارد. 
۲- چهار سال از صدور بیانیه راهبردی گام دوم انقلاب گذشته و فرصت جوانی بیانیه نیز همانند جوانان از دست رفته و به پیری و بلکه به فراموشی سپرده می‌شود، در حالی‌که قرار نبود این بیانیه فوق‌العاده مهم، صرفاً بیانیه‌ای تشریفاتی به مناسبت چله انقلاب اسلامی باشد، بلکه قرار بوده و هست که از برآورد صحیح چهار نکته مهم «عظمت حادثه انقلاب»، «عظمت راه طی‌شده و کارکرد انقلاب تا امروز»، «عظمت چشم‌اندازی است که باید به آن برسیم» و «عظمت نقش نیروی جوان متعهّد» مسیر تمدن نوین و بزرگ اسلامی هموار و برای راه طی نشده برنامه ریزی شود. 
۳- امروز جوانان به‌عنوان بزرگ‌ترین سرمایه کشور به دلایل متعدد: تحریم و فشار خارجی و ناکامی‌ها و سوءمدیریت سه دهه گذشته در داخل با انبوهی از مشکلات (اشتغال، ازدواج، مسکن و...) روبه‌رو بوده و دشمن با برنامه ریزی برای تأثیرگذاری بر روحیه و انگیزه جوان ایرانی تلاس می‌کند. 
نتیجه اینکه مسئولان جمهوری اسلامی باید مانند دوران جنگ تحمیلی اولویت را به استفاده از همین نیروی عظیم جوانی برای تبدیل تهدید‌ها به فرصت، غلبه بر مشکلات موجود، طرح ریزی برای تحقق بیانیه گام دوم قرار بدهند که هر گونه تعلل و کوتاهی در این راه مسیر را برای تحقق اهداف شیطانی دشمن هموار ساخته و موجب از دست رفتن فرصت‌های ناب جوانی می‌گردد.
عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز شنبه ۱۳ اسفند

جنگ مناره‌ها و مسئولان ما! 

محمود نقدی‌پور
در شرایطی که میهن عزیزمان وارد یک جنگ ترکیبی( آمیخته‌ای از جنگ سیاسی، جنگ کلاسیک، جنگ نامنظم، جنگ مجازی، خبررسانی جعلی و شایعه پراکنی، فشار دیپلماتیک، جنگ دادگاهی، یورش فرهنگی، ایجاد تضاد دینی و...) گسترده قرار دارد، موضع برخی از متولیان امر با اقداماتی که نشان از ناآگاهی از نتایج و تبعات اظهاراتشان است یا بی تفاوت به پیرامون خود هستند، نگرانی های زیادی را ایجاد کرده است و حکایتی تاریخی را تداعی می کند که برای اهل نظر خالی از لطف نیست. تقریباً 700 سال پیش در اصفهان مسجدی می‌ساختند. کار تمام شده بود و کارگران در حال انجام خرده کاری‌های پایانی بودند.
پیرزنی از آن جا رد می شد، ناگهان پیرزن ایستاد و گفت به نظرم مناره مسجد کج است! کارگران خندیدند، ولی معمار با صدای بلند فریاد زد ساکت! چوب بیاورید، کارگر بیاورید، چوب را به مناره تکیه دهید، حالا همه با هم، فشار دهید، فشااااااااااار! و مرتب از پیرزن می‌پرسید مادر درست شد؟ بعد از چند دقیقه پیرزن گفت درست شد و دعاکنان دور شد.  کارگران گفتند مگر می‌شود مناره را با فشار صاف کرد؟معمار گفت: نه! اما می‌توان جلوی شایعه را گرفت! اگر پیرزن می‌رفت و به اشتباه به مردم می گفت مناره کج است و شایعه کج بودن مناره گسترش می یافت، دیگر هرگز نمی شد مناره را در نظر مردم صاف کرد! ولی من الان با یک چوب و کمی فشار، مناره را برای همیشه صاف کردم! تاریخ ایران و تشیع حادثه های تلخی را در حافظه خود دارد؛ حوادثی با چاشنی شایعه، اخبار و روایت های غیر موثق و ناامید کننده که جنگ ترکیبی برای اهل مطالعه و دقت در تاریخ را به معنای واقعی تداعی کرده است.  
فضایی که می طلبد نه تنها مدیران ما باید جنگ روایت ها و شایعه ها را جدی بگیرند، بلکه جا‌دارد  تمام ملت عزیز ایران درباره این هجمه ترکیبی و جنگ روایت ها هوشیار و مواظب باشند که در این جنگ رسانه ای و مجازی، فریب خبررسانی های جعلی و شایعه پراکنی ها را نخورند و به موقع وارد عمل شوند.  در این میان، نقش مدیران و مسئولان و دستگاه های عریض و طویل دولتی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این که در زمان مناسب و با عقلانیت، تدبیر و دقت در برابر هجمه تبلیغاتی عظیم و کم سابقه دشمن آمادگی داشته باشند و منفعل عمل نکنند.  آن چه  بدیهی است ماجرای مسمومیت دانش آموزان یک مسئله عینی بوده که افکار عمومی را نگران کرده است تا جایی که حتی مراجع عظام تقلید هم به مسئله ورود کرده اند و خواستار مشخص شدن کم و کیف ماجرا هستند.
دستور شخص رئیس جمهور به وزیر کشور و دستگاه های مسئول و همچنین دستور دادستان کل کشور نشان از ورود دستگاه های مسئول برای برخورد با این مسئله است،  اما این که درخصوص مسمومیت مشکوک دانش آموزان در سراسر کشور و متعاقب آن هجمه تبلیغاتی و فضاسازی رسانه ای رسانه های معاند، اظهارات و موضع گیری های متناقضی از سوی برخی مسئولان و رسانه های کشور منعکس می شود، غیرقابل قبول است.  این که به رغم همه جوسازی ها و دروغ پراکنی رسانه ای دشمن، هنوز برخی مسئولان و دستگاه ها نمی دانند چگونه باید در برابر شایعات و فضاسازی ها رفتار کنند نیز تاسف بار و نگران کننده است.  این که سرعت عمل و دقت نظر در رفع شبهات و پاسخ به شایعات وجود ندارد و آشفتگی در مواجهه با جنگ تبلیغاتی دشمن وجود دارد، آسیب زاست. 
این که باور کنیم مرجعیت رسانه ای چقدر می تواند در چنین مواقعی در مواجهه با  موج  شایعات و خبرهای غیر موثق و حتی هدفمند دشمن خارجی موثر باشد. باور کنیم که برای داشتن مرجعیت رسانه ای، باید نگاه جدید به رسانه و کارکردها و جایگاه آن در جامعه داشت. رسانه مستقل و پرسشگر که اعتماد افکار عمومی را پشت سر خود دارد، فرصت است و درست در همین مواقع می تواند به عنوان ابزار مهمی برای خنثی کردن موج شایعه سازی هدفمند، موثر واقع شود و باور کنیم تا زمانی که به این باور نرسیم مدام باید برای مقابله با هر بحران ساختگی توان و نیروی مضاعفی را خرج کنیم و تازه مطمئن هم نباشیم که تا چه حد آن را مهار کرده ایم. در نهایت این که نباید به راحتی اجازه دهیم مناره جامعه ما با اخبار جعلی و شایعات کج شود و باید با تبیین و اقدام به موقع، مناره هایی را که در حال کج شدن هستند در نزد افکار عمومی صاف کنیم!
عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز شنبه ۱۳ اسفند

ترافیک دیدارهای عربی در دمشق به جای تل‌آویو، چرا؟

سعدالله زارعی
 
ایران در منطقه غرب آسیا به منزله «قلب» و «رأس» است. خطای بزرگی است اگر در تحلیل قدرت و موقعیت جمهوری اسلامی وجود پاره‌ای مشکلات را در کانون تجزیه و تحلیل‌ها و داوری‌های خود درباره میزان قدرت کشور قرار دهیم. 44 سال دست و پنجه نرم کردن غرب با ایران و پایان‌ناپذیری این رویارویی، قدرت و موقعیت واقعی ایران را نشان می‌دهد و خود غرب هیچ‌گاه ایران را ضعیف ندیده و مشکلات آن را ضعف و ناشی از ضعف ایران تحلیل نکرده است. این قاعده البته در مورد هر کشور قدرتمند دیگر هم جاری می‌باشد؛ نه هیچ کشور قدرتمندی فاقد ضعف است و نه ضعف‌های موجود در محیط جغرافیایی آن، نشانه ضعیف بودن آن تلقی شده است. قدرت ایران با میزان اثرگذاری آن بر محیط بین‌الملل و محیط منطقه‌ای و روند این اثرگذاری سنجیده می‌شود. 
یک مثال این قدرت، تأثیر ایران بر پرونده سوریه و به تعبیر دیگر بر حوزه عربی است. همان‌طور که در اخبار شنیده‌اید طی یک ماه گذشته، صفی از کشورهای عربی در دمشق تشکیل شده که درصدد باز‌سازی رابطه سیاسی با سوریه هستند! این کدام سوریه است؟ همان سوریه‌ای که همین‌ها در یک جمع بزرگ‌تر، تنها به این جرم که با جمهوری اسلامی ایران در وضعیت متحد قرار گرفته است، میلیاردها دلار برای سرنگونی دولت هزینه کردند. اتحاد دو کشور جمهوری اسلامی و جمهوری عربی سوریه هنوز باقی است و کمترین تغییری در آن پدید نیامده، اما کشورهای عرب دشمن سوریه برای برقراری مجدد رابطه با آن به صف شده‌اند. در این خصوص گفتنی‌هایی وجود دارد: 
1- جنگ علیه ایران در سال‌های 1359 تا 1367 با هدف سقوط جمهوری اسلامی، طراحی و دنبال شد و تقریباً همه کشورهای عربی در آن شرکت داشتند و برای رسیدن به هدف، انواعی از امکانات از قبیل واگذاری جزایر از سوی کویت و اردن، تا در اختیار قرار دادن جنگنده‌ها از سوی مصر، اردن و عربستان، تا فروش نیابتی نفت برای عراق از سوی اردن و عربستان و تا اهدای ده‌ها میلیارد دلار از سوی تقریباً همه دولت‌های عربی به میدان آوردند. در این جنگ ظالمانه، سوریه تنها کشور عربی بود که به قیمت خرید خشم کشورهای عربی علیه دمشق کنار جمهوری اسلامی قرار گرفت. کشورهای عربی که در جنگ با ایران سرمایه‌هایشان از بین رفته بود، در پایان جنگ، لحظه‌شماری می‌کردند تا در فرصت مناسب، نظام سیاسی سوریه را از بین ببرند و دیدیم که وقتی این فرصت پیش آمد با مردم و دولت سوریه چه کردند. یکی از این موارد اعزام گروه‌های وحشی تروریستی بود که به صغیر و کبیر سوریه رحم نکردند و یکی دیگر از این موارد تحمیل چندصد میلیارد دلار هزینه به سوریه بود. 
2- جنگ سنگین علیه لبنان در تابستان 1385 با هدف از میان برداشتن مهم‌‌ترین تهدید همسایگی رژیم صهیونیستی راه افتاد. در این جنگ نیز کشورهای عربی هم‌پیمان شدند تا به هر قیمتی شده ولو با ویرانی کامل لبنان، حزب‌الله را نابود کنند و در این راه چنان کردند که آیت‌الله مجاهد سیدحسن نصرالله با اشاره به آیه ۱۱ سوره مبارکه احزاب، می‌گوید «جان به حلقوم‌مان رسیده بود»! منطقه حدود 3000 کیلومتر مربعی جنوب لبنان، در طول این جنگ به اندازه‌ای که شش بار کاملاً شخم زده شود، با موشک‌ها و بمب‌ها زیرو رو شد! اسناد می‌گویند این جنگ با درخواست و اصرار عربستان سعودی و پس از ملاقات‌های پیاپی بندر بن‌سلطان، رئیس وقت دستگاه اطلاعاتی مخوف عربستان با مقامات نظامی و امنیتی اسرائیل غاصب و با تأمین کامل هزینه‌های آن راه افتاد. کینه سعودی علیه مردم لبنان و حزب‌الله، آن‌قدر متراکم بود که «آل‌شیخ»، مفتی وهابی عربستان، دعا کردن برای نجات مردم مظلوم لبنان از این جنگ را «حرام» اعلام کرد!
در این جنگ بیش از یک میلیون عرب‌ لبنانی آواره شده و صدها نفر از آنان به شهادت رسیدند. در این جنگ هم، تنها کشور عربی که در کنار مظلوم ایستاد، سوریه بود. دمشق علی‌رغم آنکه می‌دانست ایستادن در کنار لبنان چه هزینه سنگینی دارد، مرزها و زاغه‌های مهمات خود را به روی مقاومت لبنان گشود و مانع به نتیجه رسیدن توطئه اسرائیلی - غربی - عربی علیه لبنان شد. حدود هفت ماه پس از این جنگ، کمیته اسرائیلی «وینوگراد» که برای بررسی دلایل شکست ارتش اسرائیل و تداوم مقاومت لبنان تشکیل شده بود، با صراحت اعلام کرد، کمک تسلیحاتی سوریه به مقاومت لبنان مانع پیروزی ارتش اسرائیل شده است. در اینجا هم جبهه مشترک اسرائیلی - عربی دنبال فرصتی رفت تا کینه‌های عمیق خود نسبت به نظام و مردم سوریه را نشان دهد و به نحو شدید هم نشان داد. 
3- جبهه متراکم غربی - عربی هر آنچه در چنته داشت رو کرد و ضربات کشنده‌ای هم به سوریه وارد ساخت. حمد بن‌جاسم آل‌ثانی نخست‌وزیر سال‌های 1386 تا 1392 قطر در تاریخ 26 فروردین 1395 در گفت‌وگو با روزنامه «فاینشنال‌تایمز» می‌گوید «آنچه در سوریه رخ داد نوعی بازی بین‌المللی بود و آمریکا به عربستان و قطر این چراغ سبز را داد که در سوریه دخالت کنند» پیش از او «رولان دوما»، وزیر خارجه سال‌های 1363 تا 1372 فرانسه در یک گفت‌وگوی تلویزیونی گفته بود «انگلیس دو سال پیش از آغاز بهار عربی، آماده حمله به سوریه بود» صرف تصمیم‌گیری درباره انهدام سوریه کافی نبود و به فضایی بین‌المللی احتیاج داشت که هرج و مرج ناشی از بروز آشوب‌ها در کشورهای عربی این امکان را فراهم کرد. اما در این صحنه ایران کنار سوریه قرار گرفت و از لحظه نخست تردیدی نکرد که توطئه بزرگی علیه هم‌پیمان آن به راه افتاده و باید با قدرت، مهار شود. به فاصله کوتاهی سپاه و حزب‌الله لبنان به مصاف توطئه آمدند. 
شدت همدستی غربی، عبری، ترکی، عربی علیه سوریه و شدت وحشی‌گری گروه‌های وابسته تروریستی آن‌قدر زیاد بود که هیچ‌کس تصور نمی‌کرد، کشور سوریه راه فراری داشته باشد. در این خصوص شیخ حمد بن‌جاسم در 13 آبان 1396 در گفت‌وگو با شبکه تلویزیونی رسمی قطر گفت «بشار اسد دوست ما بود و ما هیچ اختلاف شخصی با او نداشتیم، اما همه ما از سوی عربستان سعودی بنا به توصیه آمریکا انتخاب شدیم تا نوک حمله جنگ باشیم. در ابتدای بحران سوریه من به عربستان سعودی رفتم و به ملک عبدالله شرح وقایع را گفتم، گفت ما با شما هستیم، شما موضوع را پیگیری کنید، ما با شما هماهنگ هستیم اما زمام امور در دست شما باشد. از اردوغان خواسته شد مرزهایش را با سوریه بگشاید و ترکیه با موافقت آمریکا این کار را کرد تا مرزهای ترکیه گذرگاه عبور سلاح و پول و نیروهای مسلح به سوریه باشد. هرچه می‌خواست به سوریه برود اول به ترکیه می‌رفت، با نیروهای آمریکایی هماهنگ می‌شد بعد به سوریه می‌رفت. هرچه می‌خواست در سوریه توزیع شود از طریق نیروهای آمریکایی و ترکیه‌ای و ما و برادران عربستانی انجام می‌شد».در طول این جنگ، تروریست‌ها در خان‌عسل از مواد شیمیایی هم استفاده کردند. 
اما علی‌رغم همه گمانه‌زنی‌ها، نظام سیاسی سوریه بر جبهه وحشی مقابل خود غلبه کرد و این‌بار کشورهای عربی با هزینه سنگین شکست مواجه گردیدند. عربستان سعودی در حین جنگ با سوریه، ناگزیر شد با یمن هم درگیر شود؛ میان عربستان و قطر نزاع سختی که از آن بوی جنگ هم به مشام می‌رسید، در گرفت؛ روابط پاکستان و عربستان دچار نوسان شدید شد؛ روابط عربستان و مصر دستخوش مشکلات اساسی گردید؛ روابط ترکیه و عربستان به‌هم ریخت و روابط اردن و عربستان دچار مشکل شد و در واقع به جای آنکه سوریه متلاشی شود، جبهه مقابل آن دچار فروپاشی و بحران‌های پیاپی گردید. 
4- در یک ماه گذشته وزرای خارجه امارات، اردن و مصر و رؤسای مجالس عراق، عمان، امارات، تشکیلات خودگردان فلسطین، لیبی، مصر و لبنان از دمشق دیدن کرده‌اند و بشاراسد به دعوت پادشاه عمان به این کشور سفر نمود؛ وزارت خزانه‌داری آمریکا ناگزیر شد به مدت شش ماه تحریم معاملات اقتصادی و تجاری علیه سوریه را تعلیق کند؛ چهار سال پیش، گذرگاه مرزی نصیب بین سوریه و اردن که فعال‌‌ترین گذرگاه عربی عبور کالا و محصولات میان شامات و حوزه خلیج‌فارس است، بازگشایی شد؛ مقامات نظامی - امنیتی ترکیه با مقامات نظامی - امنیتی سوریه در مسکو دیدار کردند و «سام شکری» وزیر خارجه مصر از تمایل کشورهای عربی به نقش‌آفرینی در «زنجیره ژئوپلیتیکی حوزه عربی با محوریت سوریه» خبر داد. پس از سفر هیئت‌های پارلمانی عربی به دمشق، رسانه‌های مختلف از آغاز ساعت صفر باز‌سازی اقتصادی سوریه سخن گفتند. 
البته ما می‌دانیم همان کینه شتری عربی علیه سوریه و نظام سیاسی آن هنوز پابرجاست و بسیار بعید است که رفت و آمدهای عربی به اقدامات واقعی مؤثر منجر شود؛ چرا که اساساً حتی اگر عمق دشمنی آنان را نادیده بگیریم، طبع کشورهایی که از آنان انتظار شرکت در باز‌سازی سوریه می‌رود، این نیست که در پروژه‌های دیربازده سرمایه‌گذاری کنند. البته این رفت و آمدها برای مردم و دولت سوریه تأثیراتی دارد که مهم هم هستند، اما حقایق اساسی‌تری هم در این خصوص وجود دارد که بعضی رسانه‌ها از جمله مجله «اکونومیست» در هفته پیش به آن اشاره کرد.
واقعیت این است که به صف شدن کشورهای عربی و ترکیه برای باز‌سازی رابطه سیاسی با سوریه، از یک تغییر بنیادی خبر می‌دهد. البته منظور ما از این تغییر، تغییر در وضع روابط عربی - سوری نیست، بلکه منظور تغییر در وضعیت کلانی است که کشورهای عربی را برای دور نماندن از قافله، با عجله به سمت دمشق گسیل کرده است. واقعیت این است که در فضای تغییر نظام بین‌الملل، حرکت ایران و روسیه به سمت راهبردی کردن روابط میان خود از یک‌سو و حرکت ایران و چین برای رسیدن به روابط راهبردی از سوی دیگر، مرکز ثقل مناسبات بین‌المللی و به‌خصوص مناسبات آسیایی را در عرصه‌های مختلف تغییر می‌دهد و این برای آن دسته از کشورهای عربی که هنوز در قطب غرب دیده می‌شوند، مخاطراتی را در پی دارد. بر این اساس کشورهای عربی همزمان با تلاش برای افزایش روابط با چین و روسیه، به سمت کاهش اختلافات با ایران و نیز با سوریه آمده‌اند. از نظر آنان، مناسبات درون‌آسیایی زین‌پس در باشگاه مرکب از قدرت‌های معارض غرب در آسیا رقم می‌خورد.
منبع: بصیرت

ارسال نظرات