برخی در مورد اقتصاد ایران، از عبارت «انسداد سیاستگذاری» یا «انسداد توسعه» استفاده میکنند و ادعا میکنند اقتصاد ما در بنبستی گرفتار شده است که در آن، نه امکان سیاستگذاری صحیح اقتصادی وجود دارد و نه امکان حرکت روی ریل توسعه. به نظر میرسد اشکالاتی برای سیاستگذاری صحیح در مسیر توسعه وجود داشته باشد، اما نه به این غلظت که ادعا میشود. شرایط اقتصاد ما نه سیاه است و نه سفید؛ خاکستری است و دولت، نخبگان و مردم باید دست به دست هم دهند تا وضعیت مطلوب، حاصل شود. وقتی رشد اقتصادی مثبت است، وقتی صادرات غیرنفتی نسبت به سال گذشته افزایش داشته و وقتی دولت توانست با هزینهای بسیار کمتر از آبان 1398، سیاست حذف ارز 4200 تومانی و افزایش یارانه از 45 هزار تومان به 300 و 400 هزار تومان –آن هم پس از یک دهه- را اجرا کند، یعنی بنبست سیاستگذاری اقتصادی وجود ندارد. البته یک سرعتگیر مهم وجود دارد: «وجود شبه علم».
برای توضیح اینکه «شبه علم» چیست و چگونه سرعت سیاستگذاری برای حرکت روی ریل توسعه را کند کرده، میشود یک مثال بزنیم. دولت برای حمایت از طبقات پایین، گاهی قیمت ارز (برای کالاهای اساسی) یا قیمت حاملهای انرژی را ثابت نگه میدارد یا دستکم تلاش میکند کمتر از تورم، رشد داشته باشند. یک دیدگاه افراطی این است که دولت باید دست از تثبیت قیمتها بردارد. چرا که هزینههای بالایی که تثبیت نرخ ارز یا قیمت حاملهای انرژی برای اقتصاد دارد، باعث چاپ پول، رشد نقدینگی و در نهایت تورم میشود و تورم نیز به طبقات پایین درآمدی آسیب میزند. اگر چه اصل این حرف صحیح است، اما نادیده رفتن مشکلات و معضلات اجتماعی و ارائهی نسخهی شوکدرمانی –بدون توضیح در مورد راهکارهای عدالتمحور بازتوزیعی بهنفع طبقات پایین درآمدی- نیز خسارتهای زیانباری بهجای میگذارد.
در مقابل نیز برخی افراد که مسلط به دانش اقتصاد نیستند ولی مدعی نظریات راهگشا در این حوزه هستند، مثلاً توصیه میکنند که دولت تمام ارز موجود را (چه ارز ناشی از صادرات نفت، چه ارز در دست صادرکنندگان) را در دست بگیرد و بهطور کاملاً متمرکز، به نیازهای کشور تخصیص دهد و هیچ کاری هم به بازار ارز نداشته باشد. این افراد مثلاً ادعا میکنند که اکنون دولت باید نرخ ارز را روی 15 هزار تومان نگهدارد. آها توجه نمیکنند که رهاورد چنین پیشنهادی، آن است که ارز در بازار سیاه به 100 یا 200 هزار تومان میرسد و با 15 هزار تومان بسیار فاصله میگیرد. در آن صورت، از یک سو نارضایتیهای شدید مردمی ایجاد میشود و از سویی دیگر، خیلیها تولیدکننده میشوند! چون گرفتن ارز 15 هزار تومانی در چنین شرایطی بسیار بهصرفه میشود. آنوقت تشخیص تولیدکننده واقعی از سودجویان بسیار دشوار میشود و داد تولیدکننده نیز در میآید. حتی میتواند با زیاد شدن هزینههای تولیدکنندهی واقعی (که ارز لازم به او تخصیص داده نمیشود و مجبور است بخشی از نیازش را از بازار تهیه کند)، باز هم تورم تشدید میشود. چنین پیشنهاداتی به وضوح غیر علمی و به تعبیر معروف، «شبه علم» است.
راهکار بهطور کلی روشن است. ایزابل وبر در کتاب «چین چگونه از شوکدرمانی گریخت»، راهحل را نه در تثبیت دائمی همهی قیمتها و نه در شوکدرمانی و آزادسازیهای بیمهابا میبیند و توضیح میدهد که چین با افزایش تدریجی و مداوم قیمتها در کنار حمایت از طبقات پایین، این مسیر را طی کرد. البته در مقام سیاستگذاری و اجرا، رعایت کردن تعادل در این حوزه دشواریهای خاص خودش را دارد. اما به هر حال، واضح است که افراط و تفریط در مورد قیمت و استفاده از نظریات «شبهعلمی» مشکلی را حل نمیکند. برای آنکه اقتصاد ایران بتواند در مسیر توسعه، با شتاب بیشتری عبور کند، نیاز دارد که عموم مردم با سیاستهای درست علمی همراه شوند و «شبه علم» را خودشان کنار بزنند. این در حالی است که اکنون، تثبیت قیمتها برای مدتهای طولانی، در میان عموم مردم طرفدار دارد؛ غافل از اینکه یکی از ریشههای تورم همین است.
در پایان، خوب است به مقدمه بازگردیم. برخی ادعا میکنند در انسداد توسعه گرفتار شدهایم، چون ایران به سمت انزوا در سیاست خارجی رفته است و برجام را کنار گذاشته! این در حالی است که اولاً برجام را آمریکا کنار گذاشت، ثانیا در همان سالهای اجرای برجام نیز با مشکلات اقتصادی متعددی مواجه بودیم؛ مثلاً بیشترین خروج سرمایه رخ داد و کمترین سرمایهگذاری خارجی جذب شد و ثالثاً اینکه همین که اخیراً جوزپ بورل –مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا- گفته است برجام روی میز است ولی پیشرفتی ندارد یا همین که بر خلاف ادعای پارلمان اروپا، اروپاییها سپاه پاسداران را تروریستی اعلام نکردند، نشان میدهد پشت پرده، طرف ایرانی تلاش خود را برای رفع تحریم انجام داده و میدهد. اما اگر تحریم رفع نشد، نمیتوان دست روی دست گذاشت. در این نقطه، برخی میگویند سیاستگذاری در شرایط تحریم ممکن نیست اما تجربه نشان داده است اتفاقاً میتوان در شرایط تحریم هم رشد اقتصادی رقم زد و رکورد صادرات نفت را شکست. چه اینکه اکنون این اتفاق رخ داده. مسئلهی اصلی آن است که شبهعلم، مجال نیابد و سیاستگذاری منطقی و علمی روی میز کار سیاستگذار بیاید.
ارسال نظرات