15 دی 1401 - 08:16

پایگاه رهنما:

 

عناوین اخبار روزنامه جوان در روز پنجشنبه ۱۵ دی

غیریت زنان ایرانی حجاب نیست

محمدصادق فقفوری

به این آمار توجه کنید: ۸۳ درصد ایرانیان به حجاب «اعتقاد» دارند و ۷۰ درصد حتی در میهمانی خانوادگی نیز روسری خود را حفظ می‌کنند. ۶۵/۸ درصد ایرانیان هم «مخالف» بی‌حجابی‌اند. این نظرسنجی‌ها و متفرعات آن، همزمان سه واقعیت مشترک را گوشزد می‌کند: دوگانه
حجاب / بی‌حجابی در فرهنگ ایرانی، تحلیل غیرایرانی را برنمی‌تابد؛ برخلاف داده‌ها و تصاویر پرچرخش در فضای مجازی، غالب زنان ایرانی طرفدار حجاب‌اند؛ نمی‌توان و منطقاً نباید عُلقه‌های سیاسی اجتماعی هر فرد را از وضعیت حجاب / بی‌حجابی آن فرد استنتاج کرد.
اغتشاشات اخیر و هم‌افزایی همه ظرفیت‌های رسانه‌ای، اقتصادی و سیاسی مخالفان و دشمنان جمهوری مستقل اسلامی برای نهایی کردن پروژه آشوب و تجزیه ایران با کلیدواژه‌های زن و حجاب، یک فرصت بی‌بدیل جامعه‌شناختی فراروی محققان گذاشته است. برخی از زمینه‌های این فرصتی که آشکار شده، از قبیل مواردی است که در ادامه می‌آید و اگرچه از نظر نگارنده مقرون به‌صحت است، اما می‌توان برای راستی‌آزمایی آنچه در ادامه می‌آید از جامعه‌شناسان و کارشناسان طیف‌های مختلف فکری هم نظرخواهی کرد.
«حجاب اجباری» پرمناقشه و نادقیق است، اما به‌فرض صحت این عبارت، ایرانیان برای حفظ پوشش خود اعتنایی به این عنوان و سایر عبارات شبیه آن ندارند. مفهوم مخالف این گزاره چنین است: «حتی اگر چیزی مثل حجاب اجباری در ایران حاکم هم نباشد و ضمانت اجرای قانونی برای بی‌حجابی درنظرداشته نشود، باز هم زنان ما طرفدار حجاب (پوشش) اند و مردان ما هم این شیوه را ترجیح می‌دهند.» مهم‌ترین دلیل این ادعا، نه نظرسنجی‌ها، که اوضاع اکنون کف خیابان است؛ پس از همه تلاش‌ها و فضاسازی‌های گسترده رسانه‌ای و غیررسانه‌ای، زنان محجبه (کامل و غیرکامل) در خیابان‌ها و کوچه‌ها غالب‌اند، بی‌حجابان در اقلیت هم به‌کلی به پوشش بی‌اعتنا نیستند (آنگونه که زنان دیگر در سایر فرهنگ‌ها آنگونه‌اند)، اوضاع حجاب در شهر‌های کوچک و روستا‌ها هم همانند قبل است و دو توصیف و تفکیک پیش‌گفته صرفاً ناظر به تهران و چند شهر بزرگ دیگر است.
اما چرا زنان ما طرفدار حجاب‌اند و چرا بی‌حجابانِ محدود ما را نباید متعلق به پایگاه سیاسی اجتماعی متفاوتی از پایگاه ایران اسلامی دانست؟
برخی مراجع همین روز‌ها صراحتاً اعلام کردند «خیلی‌ها حجاب ندارند، اما عفاف دارند». فارغ از حکم فقهی حجاب و تمییز آن با عفاف، این اظهارنظر کاملاً منطبق بر ذات عفاف‌طلب جامعه ایرانی است. از طرف دیگر، این گزاره در پی اباحه‌گری یا حتی ترجیح عفاف بر حجاب نیست، بلکه اتفاقاً بیانگر رابطه بین عفت و حجاب است، چراکه مفهوم مستتر در این اظهارنظر این است: «محجبه‌ها عفیفند، ولی بی‌حجاب‌ها لزوماً بی‌عفت نیستند.»
پایبندی به عفت، تنیده در فرهنگ ایرانی است. عکس‌نبشته‌های قرن‌ها پیش از تمدن ایران قبل از اسلام هم زنان را با حجاب و عفیفانه ثبت کرده است. زنان ایرانِ پس از انقلاب اسلامی هم همین‌گونه‌اند؛ معتقد به حجاب و عفت. درست است که بین نمود‌های بیرونی حجاب و عفت ممکن است تفاوت‌هایی وجود داشته باشد، اما به‌هرحال جامعه زنان ایرانی به دلایلی کاملاً و تحقیقاً منطقی حجاب و عفت را ترجیح می‌دهند. این دلایل را می‌توان اینگونه خلاصه کرد:
۱-ارزش‌های اسلامی و ملزومات شرعی برای قاطبه زنان ما فی‌نفسه دارای ارج و قرب است. به عبارت دیگر، حتی اگر حاکمیت اسلام هم در ساختار‌های تقنینی، اجرایی و قضایی کشور ما عینیت نمی‌یافت، باز هم همین زنان حجاب‌شان را حفظ می‌کردند و حتی بخشی از آن‌ها در چنین فرضی برای رسمیت و ترویج حجاب از هیچ کوششی دریغ نمی‌کردند.
۲-خانواده در ایران مقدس است. تقدس این نهاد اثرات انکارناپذیری بر جامعه و فرهنگ ما گذاشته است. یکی از این نتایج، احترام به حرف و نظر اعضای خانواده و رویه‌های آنها، خصوصاً بزرگ‌تر‌های هر خانه است. ترجیح حجاب نزد بخشی از زنان ایرانی از همین سرچشمه نشئت می‌گیرد. یعنی بخشی از زنان و دختران ایرانی، طوعاً و رغبتاً پذیرفته‌اند که مادر‌ها و پدرها، خواهر‌ها و برادرها، مادربزرگان و پدربزرگان‌شان خیرخواه آن‌ها هستند و عمل و توصیه ایشان را مبنی بر رعایت حجاب و عفت قلباً پذیرفته، حتی ذهناً برای چنین پذیرشی استدلالاتی هم نزد خود دارند.
۳- این را هم نمی‌توان منکر شد که الزامات قانونی و اجتماعی موجب شده است بخش دیگری از زنان و دختران ما، که در مقایسه با دو گروه قبلی جمعیت بسیار کمتری را شامل می‌شوند، حجاب را ترجیح دهند. به بیانی دیگر، به دلیل مسائلی مانند حفظ کار و استمرار دریافت خدمات اجتماعی یا پرهیز از انتساب برچسب‌های اجتماعی که گاهی برای بی‌حجاب‌ها مطرح می‌شود، این دسته از زنان و دختران ترجیح می‌دهند باحجاب باشند و رعایت حجاب برای آنان، سنگین و آزاردهنده نیست و از بی‌حجابی بهره‌ای ندارند و نمی‌برند.
این بافت مذهبی و ارزشی جامعه ماست که تحلیل‌های غیر ایرانی - اسلامی را پس می‌زند. درست است که شکل حجاب دیگر محدود به چادر و مقنعه نیست، اما این هم درست است که کم‌حجاب‌ها یا حتی بی‌حجاب‌های ما را هم نباید بی‌عفت قلمداد کرد. حضور کم‌حجاب‌ها در تشییع چند ده میلیونی شهید سلیمانی، دلدادگی بی‌حجاب‌ها به سردار شهید سلیمانی، رأی دادن و مشارکت در راهپیمایی‌های ملی نظیر ۲۲ بهمن و روز قدس از سوی همه طیف‌های زنان ایرانی، همه و همه نشان‌های مهم برای غلط پنداشتن جدایی زنان کم‌حجاب و بی‌حجاب از گفتمان کلی انقلاب اسلامی است. غیریت‌سازی همه زنان ایران اسلامی با چیز‌هایی غیر از حجاب است، چرا که بی‌حجاب‌های اینجا هم همانند محجبه‌ها عفت‌دوست‌اند. پایگاه‌های سیاسی و حتی اجتماعی زنان ما را نمی‌توان و نباید از حجاب‌شان تشخیص داد. مشترکاتی از قبیل ارزش‌های اجتماعیِ ورای مذهب و خاک، وجه تمایز زنان و دختران اینجاست. با این مقدمات و مفروضات است که «همین زنانی که حجاب نیمه‌کاره دارند، توی دهن فراخوان‌های اغتشاشات اخیر زدند.»

عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز پنجشنبه ۱۵ دی

حجاب و جذب حداکثری

دکتر سیدعلی علوی

روز گذشته رهبر انقلاب در دیدار با بانوان فرهیخته و فعال فرهنگی، اجتماعی و علمی به تبیین جایگاه زن از نگاه اسلام و جایگاه آن در دنیای امروز پرداختند ایشان با اشاره به این که « کسانی که حجاب شان ضعیف است هم  دختران ما هستند» تاکید کردند: «کسانی را که حجاب کامل ندارند نباید به بی دینی و ضد انقلابی بودن متهم کرد». این مواضع و رویکرد رهبر انقلاب را بگذارید کنار برخی اظهار نظرها و عملکردهای مسئولان و متولیانی که طی یک سال اخیر چنان رفتار و عمل کردند که اتفاقی همچون حادثه تلخ مهسا امینی به وقوع پیوست و در پی بی تدبیری های داخلی و توطئه  خارجی کار به آن جا رسید که بیش از سه ماه کشور را درگیر خود کرد. این دیدار نکات متعددی دارد اما توجه به چند نکته متناسب با آن چه این روزها کشور درگیر آن است کاربردی به نظر می رسد:

1.مسئله حجاب بیش از آن که یک امر سلبی و قهری باشد یک مسئله ایجابی و اقناعی است بنابراین بیشتر از آن که با بگیر و ببند بشود آن را گسترش داد با تبیین و مدارا می شود فراگیرش کرد. گزاره ای که براساس آن بیش از آن که به گشت ارشاد و گشت های محسوس و نامحسوس و پیامک نیاز داشته باشد به صبر و طراحی فرهنگی و فرهنگ سازی و کارامدی نیاز دارد.

2.اکثریت کسانی که حجاب را به طور کامل رعایت نمی کنند، نمی توان به راحتی طرد کرد در واقع سستی یا ضعف در احکام شرعی همچون حجاب این مجوز را به کسی نمی دهد که برچسب بی دینی به افراد بزند مسئله ای که متاسفانه در سال های اخیر متعدد با آن مواجه بوده ایم به گونه ای که احساس بی دینی را به بخش قابل توجهی از جامعه القا کرده است که چون حجاب را براساس موازین رعایت نمی کنی پس دیندار نیستی...

3.این که آحاد جامعه را به انقلابی و ضد انقلاب یا به خودی و غیر خودی تقسیم کنیم راه به خطاست در واقع باید پیش فرض براین باشد که انقلاب متعلق به همه آحاد جامعه است و نمی شود چون بخشی از جامعه را  به دلیل این که شبیه انقلابی تراز نیست از قطار انقلاب پیاده کرد. اتفاق تلخی که در سال های اخیر عامل پیاده کردن جماعتی از قطار انقلاب شده است.

4. تفکیک رفتارهای عرفی با هنجارشکنی هم از دیگر موضوعاتی است که به نظر می رسد باید درباره مسئله حجاب در جامعه به آن توجه کرد. در واقع به هر دلیل اعم از رهاشدگی فرهنگی؛کم کاری متولیان،لجبازی، ناکارامدی یا... بخشی از جامعه در یک تغییر سبک زندگی اجتماعی به ضعف در رعایت حجاب رسیده اند مسئله ای  که در بخشی از جامعه به عرف تبدیل شده و به طور طبیعی باید حساب این بخش از جامعه را از اقلیتی هنجارشکن جدا کرد و نمی توان و نباید با اکثریت ،همان رفتاری را  کرد که با اقلیت هنجارشکن می شود. مصداق این موضوع را می توان در برخی برخوردهای انتظامی سخت با اکثریت سست حجاب دانست.

5.و نکته آخر این که  آن چه از صحبت های دیروز رهبر انقلاب برمی آید می‌توان فصل الخطابی درباره مواجهه با مسئله سست حجابی دانست. موضوعی که  به نظر می رسد باید مورد توجه صاحبان تریبون، قانون گذاران و نمایندگان مجلس در اصلاح قانون حجاب، ۲۱ دستگاه و سازمان متولی امر فرهنگ سازی حجاب ،  ستاد امر به معروف و نهی از منکر، نیروی انتظامی و دستگاه قضا در حدود جرم انگاری حجاب  و متولیان امر در دولت  قرار گیرد. چهارچوب بیانات دیروز با هدف سیاست مستمر رهبر انقلاب بر جذب حداکثری و دفع حداقلی قرار می گیرد.  مواضع دیروز آبی بر آتش دشمنانی بود  که برای نیمی از جامعه ایران خواب آشفته دیده اند و در یک سال گذشته به انحای مختلف بر این شکاف اجتماعی و جدا کردن جامعه زنان دمیده اند. شاید به جرئت بتوان دال مرکزی صحبت های روز گذشته  رهبر انقلاب  را در این محور دانست که تشدید هر شکاف اجتماعی به ویژه تشدید شکاف در جامعه امروز بانوان ایران بازی در زمین دشمن است . در هر حال رهبرانقلاب فصل الخطاب شان درباره مسئله پر دامنه سست حجاب ها را تبیین کردند حال باید دید متولیان اجرایی در دولت و قانون گذاران در مجلس و تریبون داران در التزام به این فصل الخطاب چه می کنند.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز پنجشنبه ۱۵ دی

این دو خط موازی باید یکدیگر را قطع کنند! 

حسین شریعتمداری     

۱- این یک اصل غیر‌قابل تردید هندسی است که «‌دو خط موازی هرگز همدیگر را قطع نمی‌کنند». گاه در ادامه گفته می‌شود «‌مگر در بی‌نهایت‌». اما، این که دو خط موازی در بی‌نهایت یکدیگر را قطع می‌کنند یا نه؟ موضوع این نوشته نیست و به قول ظریفی، اصلاً  چه کسی در بی‌نهایت حضور دارد که خبر بدهد آیا دو خط موازی در آنجا به هم رسیده و همدیگر را قطع کرده‌اند یا نه؟! و اما، آنچه در این وجیزه مورد نظر است، وجود دو خط موازی در جامعه امروز ماست که باید یکدیگر را قطع کنند ولی برخلاف آنچه انتظار می‌رود، هریک از آنها جداگانه و موازی با دیگری به راه خود ادامه می‌دهند! یکی از این  دو خط، تلاش بی‌وقفه و خستگی‌ناپذیر آقای رئیسی و دولت ایشان در عرصه اقتصادی کشور و دستاوردهای فراوان بیرون از حد انتظاری است که به‌دست آمده است و خط دیگر، گرانی افسار گسیخته کالا و خدمات مورد نیاز مردم است که معیشت مردم و مخصوصاً اقشار  کم‌درآمد و مستضعف -همان‌ها که به قول امام راحلمان(ره)ولی‌نعمت‌های نظام و مسئولان هستند- را با تنگنا و سختی رو‌به‌رو کرده است. در این خصوص اشاره به چند نکته ضروری است.

۲- شخصی را در نظر ‌آورید که در یک سانحه رانندگی آسیب جدی و خطرناکی دیده است. حالا او را در دو حالت جداگانه فرض کنید. فرض اول آن که شخص مجروح به حال خود رها شده است و کسی به فکر او نیست و برای معالجه و مداوای شخص آسیب‌دیده اقدامی صورت نمی‌پذیرد! بدیهی است که در این حالت، نزدیکان و اقوام شخص مجروح امیدی به بازگشت سلامت او نداشته باشند. در حالت و فرض دوم، شخص مجروح را بلافاصله به بیمارستان منتقل کرده و پزشکان حاذق و کادر درمان با جدیت و بدون فوت وقت به معالجه او مشغولند ولی جراحات و آسیب‌های وارده به‌اندازه‌ای عمیق و گسترده است که مداوا و بهبود شخص مجروح به زمان بیشتری از مداواهای عادی و رایج نیاز دارد. در این حالت  اگرچه بازهم شخص آسیب‌دیده از جراحات وارده رنج می‌برد ولی شرایط او با فرض اول تفاوت جدی دارد. اکنون فرض دیگری به میان کشیده می‌شود. بخوانید!

۳- اقوام و آشنایان شخص مجروح از پزشک معالج درباره وضعیت و حال و هوای او سؤال می‌کنند. پاسخ پزشک آن است که هنوز بستری و در حال معالجه است. چند روز دیگر بازهم همان سؤال را تکرار می‌کنند و پزشک بازهم از بستری بودن شخص مجروح خبر می‌دهد. در این حالت، اقوام و همراهان بیمار با گلایه و یا اعتراض به پزشک خواهند گفت، چند روز قبل هم از بستری بودنش خبر می‌دادی و امروز هم که همان پاسخ را بر زبان داری؟ و این پرسش گلایه‌مندانه حق آنهاست. اما، پاسخ پزشک هم منطقی و شنیدنی است و آن این‌که، اگرچه شخص مجروح هنوز هم مانند چند روز قبل بستری است ولی وضعیت و شرایط امروز او با چند روز قبل متفاوت است. امروز اگرچه هنوز در بیمارستان بستری و تحت معالجه است ولی نسبت به روزهای قبل بهبودی چشمگیری یافته است و به سوی سلامت کامل در حرکت است. طولانی بودن دوران درمان به علت آن است که جراحات و آسیب‌های وارده بسیار سخت و هولناک بوده است.

۴- تمامی شواهد موجود و اسناد غیر‌قابل انکار حکایت از آن دارند که آقای روحانی دولت را شبیه همان مجروح رو به فوت به دولت آقای رئیسی تحویل داده است. نزدیک به ۴۸۰ هزار میلیارد تومان کسری بودجه که دولت رئیسی برای جبران آن مجبور است همه ماهه نزدیک به ۱۳ هزار میلیارد تومان پرداخت کند.  ۵۰۰ هزار میلیارد تومان بدهی اوراق قرضه، مدیریت غیر‌علمی منجر به ضایع شدن ۶۰ تن طلا. هزینه نزدیک به بر باد دادن ده‌ها میلیارد دلار ارز‌، در حالی که کشور نیاز مبرمی به آن داشت، برداشت مبالغ کلان از صندوق ذخیره و به‌کارگیری نابجای آن‌، کاهش نزدیک به سقوط ارزش پول ملی، ۸ برابر شدن قیمت مسکن و اجاره بها، افزایش دوبرابری تحریم‌ها به‌جای لغو آنها، تعطیلی صدها کارخانه و مرکز تولید و‌... وزیر مسکن آقای روحانی افتخار می‌کرد که در طول وزارت ۶ ساله خود حتی یک مسکن هم نساخته است! وزیر نفت ایشان، ساخت پالایشگاه را کثافت‌کاری می‌دانست! وزیر نیروی دولت آقای روحانی ادعا می‌کرد که ساخت نیروگاه به صرفه نیست و می‌گفت‌: «‌ساخت نیروگاه برای جوابگویی به ۲۰۰ ساعت مصرف پیک، توجیه اقتصادی ندارد‌»! و‌... آسیب‌هایی که دولت یازدهم و دوازدهم بر پیکره اقتصادی کشور وارد کرده است، بسیار فراتر از آن است که شرح آن گذشت. در این مختصر فقط به‌اندکی از آن بسیارها اشاره شده است.

۵- انتظار طبیعی و منطقی این بود که دولت سابق عذر تقصیر بیاورد و به‌خاطر ناتوانی خود در اداره قوه مجریه و خسارت‌های فراوانی که به مردم و نظام وارد کرده است از ملت پوزش بخواهد. ولی نه فقط از این وظیفه -حد‌اقل- اخلاقی طفره رفته و می‌رود، بلکه در دیگر سوی صحنه ایستاده است و علیه شرایطی که بانی آن بوده است شعار می‌دهد و می‌کوشد تا مشکلاتی را که خود پدید آورده است به دولت رئیسی نسبت بدهد! در این وجیزه، بی‌آن که خدای نخواسته قصد اهانتی در میان باشد و صرفاً از آن جهت که مراجعه به تاریخ عبرت‌انگیز است می‌توان از جنگ جمل مثال آورد.طلحه و زبیر از اصحاب و یاران نزدیک امیرالمومنین علیه‌السلام بودند ولی نقض پیمان کردند (ناکثین) و در جنگ جمل به مقابله با علی علیه‌السلام آمدند. بهانه آن بود که به خونخواهی عثمان برخاسته‌اند و حال آنکه عثمان را خود به قتل رسانده و یا در قتل او سهم چشمگیری داشتند. و در مقابل، حضرت امیر‌(ع) حسن و حسین علیهم‌السلام را فرستاده بود تا محاصره خانه عثمان را بشکنند و به آنان آب و غذا برسانند و چنین نیز کردند. امیرالمومنین علیه‌السلام در وصف اصحاب جمل می‌فرمایند: « إِنَّهُمْ لَیَطْلُبُونَ حَقّاً هُمْ تَرَکُوهُ وَ دَماً هُمْ سَفَکُوهُ ...اینها حقی را مطالبه می‌کنند که‌ خودشان ترک کرده‌اند و قصاص خونی را می‌خواهند که خودشان ریخته‌اند‌». 

۶- حالا به دو خط موازی مورد اشاره در صدر این نوشته بازمی‌گردیم و این که دو خط یاد شده برخلاف سایر خطوط موازی باید یکدیگر را قطع کنند و مردم از تلاش بی‌وقفه دولت برای مقابله و غلبه بر مشکلات اقتصادی با خبر شوند و دستاوردهای فراوان دولت در این عرصه را ببینند تا وسوسه خناسان بیرونی و سیاه‌نمایی پر‌حجم برخی از داخلی‌ها، برای القای نا‌امیدی در ملت، ناکام بماند. همین جا باید گفت که متاسفانه دولت محترم دستاوردهای ۱۶ ماهه خود را آنگونه که بایسته است برای افکار عمومی تشریح نکرده است و توضیح نداده است که آنچه از دولت قبلی به ارث گرفته شبیه همان شخص مجروح نزدیک به فوت بوده است که اگرچه هنوز به‌طور کامل مداوا نشده و کماکان بستری است ولی همه‌روزه بر میزان سلامت او افزوده شده است و با سلامت کامل فاصله چندانی ندارد. تشریح این نکات برای مردم علاوه‌بر آنکه سیاه‌نمایی دشمنان بیرونی و پادوهای داخلی آنها را خنثی می‌کند، ملت را هم به یاری تمام قد دولتی که برخاسته از خود آنان است ترغیب می‌کند. 

۷- این نکته نیز گفتنی است که آقای رئیسی تاکید داشته‌اند که درپی بیان مشکلات تحویل گرفته از دولت سابق نیستند که این دیدگاه درخور تقدیر است ولی امروزه مسئولان بلند‌پایه دولت قبل به‌جای آن که به‌خاطر ناتوانی‌های مشهود خود در اداره قوه مجریه، و آسیب‌هایی که بر سر ملت آوار کرده بودند، از مردم پوزش بخواهند، زبان و قلم به وارونه‌نمایی و تحریف واقعیت‌ها گشوده و می‌چرخانند! و رسانه‌های دشمن نیز با کف و سوت از این وارونه‌نمایی استقبال می‌کنند! از این روی شرح مستند ماجرا‌ی یاد شده ضروری به نظر می‌رسد. و اما، بدیهی است که هنوز با نقطه مطلوب فاصله داریم ولی در همان حال، اغراق نیست و شواهد موجود نیز به وضوح حکایت از آن دارند که دولت آقای رئیسی همه توان خود و امکانات و ظرفیت‌های نظام را برای رسیدن به نقطه مطلوب به‌کار گرفته است و البته از یک‌سو فشارهای بیرونی، سنگ‌اندازی‌های درونی و مشکلات برجای مانده از دولت پیشین را نمی‌توان و نباید در ارزیابی وضع موجود نادیده گرفت و از سوی دیگر حرکت در جاده ناهموار، بی‌افت و خیز نخواهد بود و دولت کنونی هم از این قاعده مستثنا نیست. مهم آن است که «افت‌ها» با «خیزها » همراه باشد که تاکنون در بسیاری از موارد این‌گونه بوده است.   

 

منبع: بصیرت

ارسال نظرات