جمعه ؛ 30 شهريور 1403
20 ارديبهشت 1401 - 08:44

پایگاه رهنما:

روزنامه کیهان**

«امنیت غذایی» و «دموکرات‌تر از جفرسون»‌ها/محمد صرفی

امروزه تضمین «امنیت غذایی» به یک چالش جهانی با ابعاد مختلف تبدیل شده است. اجلاس جهانی غذا در سال ۱۹۹۶ امنیت غذایی را چنین تعریف کرد: «وقتی همه مردم در همه زمان‌ها به غذای کافی، ایمن و مغذی برای حفظ یک زندگی سالم و فعال دسترسی داشته باشند».
هدف نهایی امنیت غذایی باید تضمین این باشد که همه مردم در همه زمان‌ها هم دسترسی فیزیکی و هم اقتصادی به غذای مورد نیاز خود داشته باشند. امنیت غذایی سه هدف اساسی دارد: اطمینان از تولید منابع غذایی کافی، به حداکثر رساندن ثبات در جریان منابع و اطمینان از دسترسی به منابع موجود از سوی کسانی که به آن‌ها نیاز دارند. به گفته سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد، چهار رکن امنیت غذایی عبارتند از فراهم بودن، دسترسی، استفاده و ثبات.
نرخ گرسنگی در سراسر جهان در آغاز قرن بیست و یکم به آرامی، اما به طور مداوم کاهش می‌یافت. متأسفانه، این روند در سال ۲۰۱۵ معکوس شد. قبل از همه‌گیری کرونا، تخمین زده می‌شد که بیش از ۸۲۰ میلیون نفر در سراسر جهان غذای کافی برای خوردن نداشته و در واقع دچار فقدان امنیت غذایی هستند. کرونا این معضل را بشدت تشدید کرد و تا پایان سال ۲۰۲۰ رقم این افراد تقریباً دو برابر شد.
ساده‌ترین و شدیدترین شکل ناامنی غذایی زمانی رخ می‌دهد که افراد به کالری خالص مورد نیاز برای حفظ سلامت اولیه دسترسی نداشته باشند. گرسنگی تنها عاملی نیست که باید در نظر گرفت. هنگامی که نیاز‌های تغذیه‌ای وارد محاسبات می‌شوند، موضوع امنیت غذایی عمیق‌تر می‌شود. حتی زمانی که شکم خالی نیست، کیفیت پایین غذا می‌تواند افراد، خانواده‌ها و جوامع را با کمبود مواد مغذی لازم و حیاتی- شامل ماکرونوترینت‌ها و میکرونوترینت‌ها- مواجه کند. فقر، نابرابری، حاشیه‌نشینی، بیماری، جنگ، ناآرامی‌های سیاسی، تغییرات اقلیمی و الگو‌های غیرمنتظره و خشن آب و هوایی از جمله عوامل مهم ایجاد و گسترش ناامنی غذایی هستند. آمار‌ها نشان می‌دهد کشور‌های جنوب صحرای آفریقا و آمریکای لاتین دچار بیشترین آسیب ناشی از فقدان امنیت غذایی در جهان هستند. سالم بودن غذا خود مسئله‌ای دیگر در این حوزه است. سالانه بیش از ۴۰۰ هزار نفر در جهان به دلیل غذای ناسالم جان خود را از دست می‌دهند که نزدیک به یک سوم آن‌ها کودکان زیر پنج سال هستند.
اجلاس جهانی امنیت غذایی در سال ۱۹۹۶ اعلام کرد که «غذا نباید به عنوان ابزاری برای فشار سیاسی و اقتصادی استفاده شود»، اما واقعیت آن است که در طول تاریخ غذا یک سلاح مهم و تعیین‌کننده بوده و همچنان نیز هست. عامل غذا، می‌تواند سرنوشت جنگ‌ها را تعیین کند. ناپلئون می‌گوید: «ارتش‌ها روی شکم خود رژه می‌روند.» محاصره دشمن و گرسنگی دادن به آن، یک استراتژی رایج در طول تاریخ منازعات بشری بوده است. شاید برخی گمان کنند این روش غیرانسانی مربوط به تاریخ است، اما امروزه نیز کاربرد دارد. «ارل بوتز» وزیر کشاورزی آمریکا در زمان ریاست جمهوری نیکسون و فورد، به‌طور رسمی و گسترده از عبارت «غذا به عنوان یک سلاح» استفاده می‌کرد و معتقد بود آمریکا باید از این سلاح در روابط دیپلماتیک خود با سایر کشورها، به‌خصوص کشور‌های در حال توسعه استفاده کند. محاصره هفت ساله و همه‌جانبه یمن که با حمایت سیاسی و عملی آمریکا در جریان است و به قحطی و گرسنگی گسترده در این کشور منجر شده، یکی از نمونه‌های بارز و امروزین استفاده از «سلاح غذایی» است.
همچنین زمانی که کشوری انحصار صادرات یک کالای ضروری کشاورزی یا موقعیت مسلط بر بازار چنین مواد غذایی را دارد، می‌تواند از منابع مدیریتی و ذخیره سازی خود برای اعمال فشار سیاسی بر کشور‌های واردکننده آن ماده غذایی استفاده کند. به عبارت دیگر، «سلاح غذایی» یک قدرت کشنده است به این صورت که یک یا چند صادرکننده غذا (به ویژه غلات) دارای این پتانسیل باشند که یک کشور وابسته به واردات را به قحطی محکوم کنند. از این منظر با اطمینان می‌توان گفت یک استراتژی قوی امنیت غذایی، بخشی مهم از استراتژی امنیت ملی هر کشوری است.
جنگ در اوکراین که چشم‌انداز روشنی برای پایان آن نیست، نگرانی‌ها درباره امنیت غذایی را در سطح جهانی به شدت افزایش داده است. اوکراین و روسیه ۳۰ درصد از مجموع صادرات جهانی گندم و جو را دارند و به سبد نان جهان معروفند. مدیر برنامه جهانی غذای سازمان ملل WFP هشدار داده است؛ «گلوله‌ها و بمب‌ها در اوکراین می‌تواند بحران جهانی گرسنگی را به سطحی فراتر از آنچه قبلاً دیده بودیم برساند.» وی از «تاکتیک‌های قرون وسطایی محاصره» در این جنگ نام برده است. البته این هم از نکات قابل تامل روزگار است که در کنار این ابراز نگرانی‌ها، محاصره ۷۰ ساله فلسطینی‌ها و هفت ساله یمنی‌ها، به چشم کسی نمی‌آید و گویا مسئله‌ای عادی است.
در چنین شرایطی، ایران نیز باید به طور جدی به موضوع امنیت غذایی بیندیشد و برای آن برنامه جامع و هدفمند داشته باشد. به نظر می‌رسد برای ما دو موضوع در این قضیه اهمیت بنیادین دارد؛ اول تضمین تولید و تامین غذا، دوم اطمینان از رسیدن غذای کافی به همه مردم. رهبر انقلاب در سخنرانی روز اول فروردین امسال به موضوع نخست اشاره و تاکید کردند؛ «کشور در محصولات پایه غذایی بایستی به امنیّت کامل و به خودکفایی لازم حتماً دست پیدا کند. ما بایستی در مورد گندم، در مورد خوراک دام - ذرّت، جو، امثال اینها- و موادّ اصلی تولید روغن به خودکفایی برسیم. باید در ذرّت، در جو، در بقیّه چیز‌هایی که کالا‌های اساسی نامیده می‌شود، حتماً به خودکفایی برسیم؛ و می‌توان این کار را کرد.» علاوه‌بر شرایط فعلی جهان، به طور مکرر، تاریخ به ما آموخته است که یک بخش کشاورزی قوی، نیازی غیرقابل انکار برای رشد فراگیر و پایدار، پیشرفت توسعه گسترده و ثبات بلندمدت است.
این روز‌ها مسئولان دولتی از طرحی برای ساماندهی به یارانه‌ها سخن می‌گویند. تا‌کنون همه ابعاد و جزئیات این طرح روشن نیست و از سوی مسئولین اعلام نشده است. با این حال یکی از مباحث مطرح شده، احتمال اجرایی کردن طرح کالابرگ الکترونیک است. نکته جالب توجه برخی واکنش‌ها به این طرح است. بعضی از حامیان دولت پیشین به شکلی استهزاء‌آمیز و تحقیرگونه با آن برخورد کرده و طرح مذکور را بازگشت به دهه ۶۰ و توزیع اجناس کوپنی عنوان کردند. این واکنش کسانی را که در دوره خود تجربه توزیع سبد کالا با کشته را دارند، باید به چه حسابی گذاشت؟ سیاسی‌بازی‌های مهوع یا کم‌سوادی و بی‌اطلاعی آنها؟ اگر ماجرا به سیاسی بازی برمی‌گردد که حرفی نیست و خواب‌زده را نمی‌توان بیدار کرد، اما اگر از روی بی‌اطلاعی است باید گفت برنامه‌های حمایتی غذا حتی در پیشرفته‌ترین و ثروتمندترین کشور‌های جهان در سطح گسترده‌ای همین امروز هم در حال اجراست. فقط برای یک نمونه کافی است درباره برنامه مشهور به
Supplemental Nutrition Assistance Program) SNAP) در آمریکا مطالعه کنند. برنامه‌ای که از حدود ۹۰ سال پیش از سوی وزارت کشاورزی این کشور اجرایی شده و هدف آن تامین امنیت غذایی اقشار کم‌درآمد است. این برنامه در سال ۲۰۱۳ حدود ۴۷ میلیون شهروند آمریکا را تحت پوشش خود داشت و عدد آن هنوز هم بالای ۴۰ میلیون نفر است. SNAP فقط یکی از ۱۵ برنامه مشابه در آمریکا و البته گسترده‌ترین آنهاست که بودجه کلانی نیز به آن اختصاص داده می‌شود. واشنگتن در سال ۲۰۱۸ بیش از ۵۷ میلیارد دلار برای این برنامه هزینه کرد. از سال ۲۰۰۴ در تمام ایالت‌ها یک سیستم اعتباری با نام Electronic Benefit Transfer (EBT اجرایی شد که همان برنامه را در قالب کارت هوشمند می‌برد.
اما در ایران همیشه کسانی از جفرسون هم دموکرات‌ترند و با انگ‌هایی همچون «بازگشت به گذشته» و «سیاست رابین هودی» و خزعبلاتی مشابه، سعی می‌کنند هر حرکت اصولی و درستی را زیر سؤال ببرند. تضمین امنیت غذایی در کشور چه در بعد تولید و چه امکان دسترسی همه مردم را نمی‌توان به نظرات چنین کسانی پیوند زد. هنوز سخن آن آقای مسئول که روزی سکان وزارت کلیدی کشاورزی را در دست داشت فراموش نکرده‌ایم که در چند سال پیش و در کسوت مشاور معاون اول دولت یازدهم گفته بود: «همین الان آقایان هنوز دارند درباره خودکفایی در محصولات کشاورزی صحبت می‌کنند. برای نوشتن برنامه ششم دوباره موضوع خودکفایی را به میان کشیدند که من برگشتم به آقای نوبخت گفتم تو را به دین و ایمانت بگو این مزخرفات را کنار بریزند.»

**************

روزنامه خراسان**

پیام ها و پیامدهای یک سفر مهم/دکتر حامد رحیم پور

تحولات منطقه در شرایط پرشتابی قرار گرفته است. در این میان سفر دو روز قبل بشار اسد به تهران را می‌توان نشانه‌ای از فعل و انفعالات تازه در مسیر پرونده‌های قدیمی غرب آسیا دانست. سفر از پیش اعلام نشده بشار اسد به ایران توجه بسیاری از رسانه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی را به خود جلب کرد. این دومین سفر بشار اسد به ایران از زمان آغاز بحران سوریه بود که پیام‌های ویژه‌ای به همراه داشت. واقعیت این است که در ماه‌های اخیر و به‌ویژه پس از سفر بشار اسد به امارات، برخی گمانه‌زنی‌ها وجود داشت که احتمالاً دمشق شرایط کشورهای عربی برای عادی‌سازی رابطه با سوریه و مشارکت در بازسازی این کشور را پذیرفته است. ورود سوریه به روند عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی و کاهش رابطه با ایران ازجمله شروط اعراب بیان می‌شد. با وجود این اما سفر اسد به تهران و برخی گفت‌وشنودهای آن نشان می‌دهد دمشق همچنان در نپذیرفتن شروط محور عبری-عربی-غربی مصمم است. اصل حضور اسد در تهران و دیدار گرم و صمیمانه وی با رهبر انقلاب و همچنین تأکید بر روابط راهبردی ایران و سوریه در مقابله با رژیم صهیونیستی و حمایت ایران از جبهه مقاومت را می‌توان در همین زمینه مورد توجه قرار داد. این موضوع در کنار قدرت رو به تزاید گروه‌های مقاومت فلسطینی که شکنندگی قابل توجه در امنیت رژیم صهیونیستی در بُعد داخلی را رقم زده، نشانه‌های آشکاری از افزایش توان و ظرفیت سیاسی، نظامی و امنیتی جبهه مقاومت است.عامل دیگری که اهمیت این سفر را دوچندان می‌کند،پرونده اوکراین است.روس‌ها پس از گذشت75 روز از جنگ علیه دولت کی یف،همچنان به اهداف خود به طور کامل دست نیافته‌اند و همین امر می‌تواند عواقب جدی برای موقعیت ژئوپلیتیک مسکو داشته باشد تا جایی که آن‌ها برای حفظ متحدان سنتی خود در حوزه نفوذ روسیه با مشکل مواجه شوند.این امر به ویژه در سوریه که از دوران شوروی تحت چتر استراتژیک مسکو بوده است، می‌تواند مصداق داشته باشد.کما این که همین دیروز رسانه‌های دولتی روسیه اعلام کردند که روسیه فرایند کاهش نیروهای خود در سوریه را آغاز کرده است و بخشی از نیروهای این کشور از طریق پایگاه‌های موجود این کشور در سواحل مدیترانه‌ای سوریه، این کشور را ترک کرده‌اند.طبیعتا با کاهش تاثیر روسیه در سوریه، کنشگری ایران و حزب ا...لبنان برای تداوم وضعیت موجود در سوریه افزایش خواهد یافت و سفر بشار اسد رئیس‌جمهور سوریه به ایران نیز در این زمینه ارزیابی می‌شود. افزون بر این، رهبر انقلاب در این دیدار چندبار بر لزوم تقویت روابط تهران و دمشق و جلوگیری از تضعیف این روابط تأکید کردند. مسئله‌ای که حداقل در بعد اقتصادی تاکنون چندان مورد توجه نبوده و در آمار و ارقام تجارت طرفین مشهود است. با توجه به خیز برخی کشورها مانند امارات برای حضور در بازارهای سوریه و نفوذ ترکیه در مناطق شمالی این کشور، تهران باید بیش از گذشته به توسعه روابط اقتصادی خود با سوریه توجه کند. براساس برخی آمارها، بازسازی سوریه به سرمایه‌گذاری 400 میلیارد دلاری و صرف زمان 10 تا 15 سال نیاز دارد. این درحالی است که حدود 70درصد از خاک سوریه هم‌اکنون در اختیار دولت مرکزی است و 30درصد باقیمانده در تصرف کردها، معارضان و تروریست‌ها قرار دارد. به این محدودیت‌ها باید تحریم‌های آمریکا و اتحادیه اروپا علیه سوریه را نیز اضافه کرد.سوریه دیر یا زود به صورت جدی وارد فرایند بازسازی می‌شود و تهران به عنوان یکی از متحدان دمشق، قاعدتاً باید نقش مهمی در منافع اقتصادی آن داشته باشد. اما برخی عوامل مانند تحریم‌های غرب علیه سوریه، توان ناکافی اقتصاد ایران برای حضور فعال در بازارهای سوریه و...، بخشی از موانع ایران برای نقش‌آفرینی مؤثر در دوره بازسازی است.به نظر می‌رسد فارغ از همه تهدیدات و ارزیابی‌ها، مهم‌ترین چالش جمهوری اسلامی ایران در این عرصه، ناتوانی -یا حداقل کاستی- داخلی در تبدیل قدرت سخت به قدرت اقتصادی است. موضوعی که حتی بازار اقتصادی ایران در عراق را نیز در معرض تهدید قرار داده است. در فضای پسامنازعاتی سوریه، دیپلماسی اقتصادی، جایگاه مهمی خواهد داشت. این اصل باید مورد توجه تهران باشد که سیاست خارجی، پیشرانی برای گسترش مراودات اقتصادی و بهبود اقتصاد داخلی است.

***************

 روزنامه وطن امروز**

رهبری مکرون بر اروپا در اغما/فرزانه دانایی

شروع سال جدید میلادی برای فرانسه قرار بود آغازی بر افزایش نقش رهبری این کشور بر اتحادیه اروپایی باشد. از ابتدای سال 2022 میلادی، فرانسه رئیس اتحادیه اروپایی ‌شد و امانوئل مکرون می‌توانست بعد از پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری، اطمینان حاصل کند رهبری او بر اتحادیه اروپایی تضمین شده است. با این حال جنگ اوکراین بسیاری از محاسبات رهبران غربی را بر هم زد و مکرون نیز در این باره مستثنا نبود.
جنگ در اوکراین توجهات از اتحادیه اروپایی و نقش فرانسه به عنوان رهبری این اتحادیه را به سمت نقش رهبری آمریکا در ائتلاف مبارزه با روسیه هدایت کرد. زمانی که ولودیمیر زلنسکی از رهبران غربی درخواست کمک نظامی می‌کرد، مکرون مشغول گفت‌وگو و رایزنی با پوتین برای پایان دادن به جنگ از طریق دیپلماسی بود. او تا قبل از برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری در فرانسه، 13 مرتبه به صورت تلفنی با پوتین صحبت کرد و تلاش داشت ضمن به نمایش گذاشتن مسؤولیت خود به عنوان رهبر اتحادیه اروپایی، بار دیگر نقش این اتحادیه در مسائل بین‌المللی را برجسته کند. این مساله اما با واکنش‌های تند آمریکا به اغما رفت. در شرایطی که مکرون به دنبال برگزاری مذاکرات بیشتر با پوتین و زلنسکی بود، آمریکا به سمت ارائه کمک‌های تسلیحاتی به کی‌یف رفت تا اطمینان حاصل کند این جنگ ادامه پیدا کرده و تا سال‌ها می‌تواند روسیه را درگیر خود کند. شرایط به گونه‌ای به همراه سیاست‌های تهاجمی آمریکا پیش رفت که دیگر اوکراین خواستار پیوستن به اتحادیه اروپایی یا ناتو نبود و تنها اسلحه و مهمات می‌خواست تا در نهایت ثابت کند می‌تواند پیروز میدان مبارزه با مسکو باشد. آمریکا و بایدن که به دنبال ایجاد جنگ نیابتی بین غرب و روسیه بودند، به درخواست‌های اوکراین پاسخ مثبت دادند و این کشور را غرق در تجهیزات نظامی خود کردند. دیگر نقشی برای مکرون به عنوان میانجی دیپلماتیک در این باره باقی نمانده بود و حالا قرار است «میدان نبرد» تعیین‌کننده نتیجه نهایی این جنگ باشد، نه «دیپلماسی».
روند وقایع در ماجرای اوکراین و تندروی آمریکایی‌ها و اشتیاق اوکراینی‌ها برای مبارزه با تجهیزات غربی، دیگر جایی برای دیپلماسی و گفت‌وگو در این بحران باقی نگذاشته است. مکرون که بنا به روحیه اروپایی خود فکر می‌کرد می‌تواند با چندجانبه‌گرایی و دیپلماسی، یک بحران جهانی را خاتمه دهد، حالا کم‌کم به دام ناامیدی گرفتار می‌شود و کلنگ تخریب نمای زیبای چندجانبه‌گرایی در عرصه دیپلماسی جهانی با جنگ اوکراین به دست بایدن به زمین خورد.
حالا دیگر فرقی نمی‌کند مکرون به دنبال میانجی‌گری در این مساله باشد یا نه یا اصولا ناتو را نیرویی قابل اعتماد در عرصه حفاظت از اروپا بداند یا نه. آمریکا به دنبال ثابت کردن رهبری و حاکمیت خود بر دنیا بویژه بر رفتار اروپاییان، بودجه‌های میلیارد دلاری تصویب می‌کند و کمک‌های مالی اروپا سهم ناچیزی از هزینه جنگ اوکراین با روسیه را می‌پردازد. کشورهای اروپایی که زمانی به دنبال تشکیل ناتوی اروپایی برای حفاظت از کشورهای عضو اتحادیه بودند، در مقابل حمله به یک کشور اروپای شرقی، نتوانستند واکنش درستی از خود نشان دهند و اتحادیه اروپایی حتی حاضر نشد رأی به عضویت اوکراین در این اتحادیه بدهد چه رسد به حمایت نظامی و تسلیحاتی از این کشور!
همه این اتفاقات نشان داد اتحادیه اروپایی هنوز هم برای جدا شدن از آمریکا و سیاست‌های آمریکایی در عرصه جهانی بسیار نابالغ است. مکرون زمانی رئیس اتحادیه اروپایی شد که این اتحادیه قدرتی در عرصه بین‌المللی ندارد. در واقع وقایع آنطور که مکرون انتظار داشت، پیش نرفت. انگلستان، تندروتر از آمریکا و سایر کشورهای اروپایی خواهان تحریم گسترده روسیه و ارسال سلاح به اوکراین بود. از سوی دیگر آلمان نیز که بالاترین میزان وابستگی اقتصادی به روسیه و انرژی این کشور را دارد، نتوانست به همراهی با سایر متحدان اروپایی خود در تحریم‌های گسترده مسکو و در عین حال ارسال سلاح به اوکراین بپردازد. کشورهای اروپای شرقی نیز در هراس کشیده شدن جنگ به سایر مرزهای اروپایی بودند و نمی‌دانستند آیا باید به صورت تمام و کمال به دشمنی با روسیه بپردازند یا راه بازگشت به سمت کرملین را همچنان باز بگذارند. در کشورهای عضو اتحادیه اروپایی نیز نگاه‌ها به سمت افزایش قیمت مواد غذایی و بویژه انرژی است و کماکان با وجود درخواست‌های مکرر آمریکا، نگرانی و بی‌تصمیمی در بین این کشورها موج می‌زند.
فرانسه به عنوان رهبر اروپا در طول چند ماه گذشته عملا سیاست «به هر دری زدن» را انتخاب کرد تا بلکه بتواند به جنگ در اوکراین به صورت مسالمت‌آمیز خاتمه داده و رهبری خود را در اتحادیه تثبیت کند اما در نهایت شکست بدی از آمریکا و متحدان تندرو او خورد.
بزرگ‌ترین اقدام مکرون در حال حاضر نه تلاش برای تشکیل ناتوی اروپایی، بلکه باید تلاش برای تعریف هویت اروپایی در برابر زورگویی آمریکایی‌ها باشد.  

منبع: بصیرت

ارسال نظرات