- بسیج تمدنساز، نفس آخر استکبار
- دومین شب مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه(س) با حضور رهبر انقلاب
- انصارالله: جنگافروزی عربستان علیه یمن عواقب سنگینی دارد
- منظور: برنامه هفتم با کار کارشناسی کمسابقه تدوین شد/ بخش بزرگ برنامه قابل اجراست
- ۶۵۶ میلیون دلار صادرات با «مجوزهای رد شده» /بازهم پای کارتهای اجارهای در میان است؟
- نصراللهی، استاد ارتباطات: مستند عبری تسنیم آغاز عصر جدیدی از حرکت رسانهای ایران است
- ایران لولای ژئوپلیتیک جهان
- یادداشت / کد حیفا
- حل مسائل ایران را از کنیسههای آمریکا طلب نکنید
- چرا رسیدگی به پرونده شهید آرمان علیوردی طولانی شده است؟ / نقش هر یک از متهمان در وقوع قتل باید مشخص شود
- جنگ بیشتر؛ سفره کوچکتر | تاثیرات اقتصادی تنش افغانستان و پاکستان
- فراز و فرود بانک آینده؛ از ایرانمال تا بدهی ۵۰۰ هزار میلیاردی
- راز محبوبیت آیتالله اشرفی اصفهانی/ چرا مردم کرمانشاه هیچگاه شهید محراب را فراموش نکردند؟
- بدهیهای ارزی عراق؛ میراث سنگین و چالشهای پیشروی دولت السودانی
- ایران: به همین خیال باش!
سهشنبه ؛ 04 آذر 1404 کیهان**
تکثیر نسخه جیبی سند 2030/ عباس شمسعلی
******************
خراسان**
منطقه غرب آسیا این روزها بیش از هر موقع آبستن حوادث است. این حادثهها میتوانند حماسهساز باشند یا روندی مسالمت آمیز را طی کنند یا جنگ و صدها اتفاق پیش بینی نشده یا بهتر بگوییم رسانهای نشده در راه است که هر آن میتوانند ناگهان حادثه ساز شوند.برای مثال،سید حسن نصرا... در سخنرانی اخیر خود معادله جدیدی را علیه صهیونیستها رسانهای کرد! بیان مسئله ملی «میادین گازی مدیترانه» که اکنون مورد مناقشه جدی بین کشور لبنان و رژیم صهیونیستی قرار گرفته، به عنوان یک هدف نظامی برای مقاومت اسلامی و تعریف یک حوزه نبرد جدید در دریای مدیترانه، همان معادله جدید بیان شده توسط دبیرکل حزبا... لبنان است.نکته مهم اظهارات وی، سخنان هجومی و ایجابی علیه ارتش دشمن بود:«اگر اجازه استفاده لبنان از میادین گازی خودش را ندهید، مقاومت فرصت عرضاندام رژیم در دریای مدیترانه را خواهد گرفت.»در نقطه مقابل، ارتش رژیم اشغالگر قدس تمام توان خود را برای برگزاری یک رزمایش بزرگ نظامی در خاک فلسطین اشغالی گذاشته است، احتمالا وسعت این رزمایش که کلیه یگانهای ارتش اشغالگر در آن مشارکت خواهد داشت، از منطقه جنوب و هم مرز با غزه به سمت فرماندهی شمال دشمن یعنی مرزهای لبنان و سوریه کشیده شود.در سمت دیگر منطقه یک سفر ناگهانی، محرمانه و بسیار مهم به تهران، فضای رسانهای منطقه را ملتهب کرد.بشار اسد رئیسجمهور جمهوری عربی سوریه طی یک سفر ناگهانی به دیدار مستقیم فرماندهی کل قوا رفته و با معظم له در باره موارد مهم دوجانبه بین ایران و سوریه به گفت وگو پرداخت، در این جلسه مهم ریاست محترم جمهور و فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران نیز حضور داشتند.در حوزه فلسطین نیز سلسله عملیاتهای استشهادی،بعد از تحرکات فلسطینیهای ۱۹۴۸ در جنگ ۱۱ روزه رمضان سال گذشته نشان میدهد که روند سیاسی و امنیتی جدیدی در میان این بخش از فلسطینیها شکلگرفته و ثابت کرده است آنها میتوانند به عنوان بازیگری مهم در تنشآفرینی امنیتی علیه اسرائیل ایفای نقش کنند.نکته این جاست که به رغم فردی و غیرسازمانی بودن، حمایتها و تشویق چنین عملیاتهایی از سوی گروههای مقاومت باعث شده است این عملیات کارکردهای سیاسی خاص خود را داشته باشد و رژیم صهیونیستی نتواند آنها را بیمنطق و اقدامات جنایی معرفی کند. بهطور خاص این عملیات طرحهای رژیم صهیونیستی برای ایجاد تغییرات در معادلات جاری اداره مسجدالاقصی و همچنین گسترش و بهرهبرداری از روند عادیسازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی را با چالش روبه رو کرد. بهگونهای که اکثر کشورهای عربی، ازجمله کشورهایی که روابط خود را با اسرائیل عادی کردهاند، از آن انتقاد کردند و حتی اردن نماینده این رژیم را توبیخ کرد.اما بعد از آخرین عملیات استشهادی مردمی در شهرکهای 1948 که منجر به هلاکت چهار صهیونیست شد، رژیم اشغالگر تهدید به ترور یحیی سنوار یکی از فرماندهان مقاومت اسلامی فلسطین کرده که با پاسخ قاطع طرف فلسطینی روبه رو شده است، پاسخی با این مضمون که تهدید جان سنوار، آغاز بارش شعلههای آتش بر شهرکنشینان خواهد بود. پیش بینی میشود شهادت شیرین ابو عاقله خبرنگار برجسته الجزیره نیز موج بزرگ اعتراضی را علیه رژیم صهیونیستی به وجود آورد.یکی از نکات مهم در تحولات منطقه برهم خوردن نسبی موازنه قوا بعد از جنگ اوکراین است، به عبارتی این مسئله که روسیه به دلیل تمرکز بر جنگ اوکراین به سمت کاهش حضور خود در منطقه حرکت کرده، مسئلهای جدی است که تلاش بازیگران مختلف منطقهای و فرا منطقهای برای پرکردن کاهش حضور روسیه را در پی خواهد داشت. لذا دراین فرایند و همچنین انتشار برخی اخبار و تحلیلها مبنی بر دورخیز رژیم صهیونیستی برای به دست گرفتن نقش پررنگ در معادلات منطقه پس از به جریانانداختن موضوع صلح ابراهیم نیازمند دوراندیشی محور مقاومت برای مقابله با این تحولات است. بر همین اساس اگر برخی حدس و گمانهای کارشناسان از نتایج سفر اسد درکنار سخنان صریح و مستحکم دبیرکل مقاومت اسلامی لبنان علیه دشمن به علاوه عملیاتهای زنجیرهای اخیر مقاومت مردمی فلسطین در کرانه و شهرکهای 1948 را در یک سیر بنگریم، متوجه آغاز یک سلسله رویدادهای مهم از سمت جبهه مقاومت برای مقابله با تحرکات رژیم صهیونیستی خواهیم شد، یک طراحی بزرگ و گسترده برای فرو بردن دشمن به لاک دفاعی!در این میان کافی است به سکوت مرموز مقاومت اسلامی عراق و رونمایی رسانهای از موشکهای بالستیک آن در ایام روز قدس و آمادگی ملی یمنیها برای نقشآفرینی در مسئله فلسطیناندک نگاهیانداخت.
******************
جوان**
دیدار امسال حضرت امام خامنهای با فرهنگیان کشور مانند سالهای گذشته حاوی نگاه راهبری معظمله در حوزه تعلیم و تربیت برای تحقق تمدن بزرگ و نوین اسلامی بود. مقام معظم رهبری باز هم از دغدغهها، نگرانیها، مطالبات، انتظارات و گله مندیهای خود در پیشبرد اهداف نظام در حوزه آموزش و پرورش گفته و مسئولان آموزش و پرورش را به علت یابی عدم تحقق سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و تلاش برای رفع و دفع فوری موانع تحقق آن فراخواندند.
نهاد آموزش و پرورش بر اساس سند تحول بنیادین، موظف به تربیت انسانهای تراز انقلاب اسلامی مبتنی بر ساحات شش گانه «تربیت اعتقادی، عبادی و اخلاقی»، «تربیت اقتصادی و حرفه ای»، «تربیت علمی و فناوری»، «تربیت اجتماعی و سیاسی»، «تربیت زیستی و بدنی» و «تربیت زیبایی شناختی و هنری» شده است. از همین رو است که مقام معظم رهبری سوم مرداد ماه ۸۶ نگرانی و گله مندی خود از وضع موجود آموزش و پرورش را ابراز کرده و فرمودند: «آموزش و پرورش کنونی کشور ما، ساخته و پرداخته فکر ما و برنامههای ما و فلسفه ما نیست، بنای کار بر آن فلسفهای نبود که ما امروز دنبال آن فلسفه هستیم».
جمهوری اسلامی مانند بسیاری از کشورها فرصتی ناب و بی نظیر در اختیار آموزش و پرورش قرار داده تا: «ارزشهای والای انقلاب اسلامی را طی ۱۲ سال و در ۱۲ مرحله طولی در تفکر، رفتار و کردار دانش آموزان نهادینه کند»، «غیرت و هویت دینی و ملی را در نهاد دانشآموزان به اوج برساند»، «عشق به فضائل اخلاقی و تنفر از رذائل و زشتیها را در رفتار، اعمال و اخلاق دانشآموزان نهادینه کند»، «دهها مهارت فردی و اجتماعیِ حیاتی و مورد نیاز برای قانونمداری، نظم و انضباط، و رفتار اخلاق مدار را به آنان بیاموزد»، «خدمت خالصانه و عشق ورزی به مردم را به دانشآموزان بیاموزد»، «دانشآموزان را بصیر، دشمن شناس، دشمن ستیز و شجاع باربیاورد» و... نظام آموزش و پرورش باید به گونهای دانشآموزان را تربیت کند که دارای هویت دینی و ملی شده و در کشاکش مشکلات، ناملایمات و توطئه شیاطین و دشمنان، قطب نمای درونی آنان را به سمت شمال ارزشها بکشاند.
در اغلب دیدارهای جامعه بزرگ فرهنگیان کشور با مقام معظم رهبری، معظم له بر نقش معلمان بهعنوان سرمایههای نظام (نه هزینه) و تولیدکنندگان علم و دانش و عالمان و نخبگان (نه مصرفکنندگان) تأکید و همواره به جایگاه والای معلمی نگاهی راهبردی (و نه تاکتیکی و زودگذر) همراه با آثار فراگیر (و نه منحصر به درون مدرسه) داشتهاند. مقام معظم رهبری نیروی انسانی را بزرگترین سرمایه کشور دانسته و تعلیم و تربیت را رکن اصلی تمدنسازی معرفی کرده و میفرمایند: «منابع انسانی، زیرساخت هر تمدنی به شمار میرود و برپاکنندگان تمدن نوین اسلامی نسلی هستند که اکنون در اختیار معلمان قرار دارند». تربیت نیروی انسانی مؤمن، کارآمد، با نشاط، مقاوم، دانشمند، معتمد به نفس، انقلابی، آرمانخواه و واقع گرا، دارای باور قلبی به ارزشها و آرمانها، خودساخته، باانگیزه، خلاق، بصیر و هوشیار، شجاع، با ایمان و در صدر همه آنها دارای هویت ملی و ایرانی اسلامی، مهمترین و اصلیترین وظیفه صنعت آموزش و پرورش مقدمه لازم برای ایجاد تمدن بزرگ و نوین اسلامی است. هویتسازی فرهنگی در «طراحی تمدن بزرگ نوین اسلامی»، «کشف و تربیت الگوهای تراز انقلاب اسلامی»، «نشر و نهادینهسازی فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی»، «نشر و ترویج سبک زندگی ایرانی اسلامی» و... از وظایف بنیادین نظام آموزش و پرورش است که بر زمین مانده است.
بیانیه گام دوم نیز در راستای تمدنسازی بر سه عنصر کلیدی: «تربیت و مسئولیت پذیری جوانان کشور (٤۰ بار جوانان مورد خطاب قرار گرفتهاند)»، «جایگاه علم و پژوهش» و «خودسازی، جامعهسازی و تمدن سازی» استوار است و روح حاکم بر این سه نکته کلیدی توجه ویژه به نظام تعلیم و تربیت و مشخصاً آموزش و پرورش بوده و تضمین تحقق هفت توصیه انتهایی بیانیه نیز مشروط به تحول بنیادین در نظام آموزش و پرورش کشور است. مواردی که گفته شد و دهها مورد گفته نشده دیگر از اهداف نظام آموزش و پرورش و مطالبات مقام معظم رهبری است که بارها و بارها و به مناسبتها و در دیدارهای خود با جامعه بزرگ فرهنگیان بر آن تأکید داشتهاند، اما بهرغم وجود سند تحول بنیادین آموزش و پرورش متأسفانه با اهتمام جدی پیگیری نشده و مورد غفلت واقع شده است. نارضایتی و گله مندی مقام معظم رهبری نسبت به عدم اجرای متوازن و کامل ساحتهای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، آسیب شناسی جدی توسط کارشناسان حوزه تعلیم و تربیت را میطلبد که به برخی از آنها به اجمال اشاره میگردد:
۱. بی ثباتی در مدیریت کلان آموزش و پرورش به طوری که میانگین متوسط عمر مدیریتی وزرای آموزش و پرورش در چهار دهه گذشته کمتر از دو سال بوده و دوره مدیریتی وزیر، قبل از آشنایی و تسلط کامل برای اجرای سند تحول تمام شده است.
۲. وجود نگاههای جناحی و حزبی مدیران کلان آموزش و پرورش به جای نگاه برنامه محور و نظاممند که اجرای سند تحول و تحقق اهداف نظام در حوزه آموزش و پرورش را دستخوش اهداف حزبی و دیدگاههای فردی و سلیقه محور کرده و گاهی اوقات، در عمل اجرای سند استعماری ۲۰۳۰ بر اجرای سند تحول بنیادین ترجیح داده شده است.
۳. عدم اهتمام جدی و یا غفلت مسئولان عالی آموزش و پرورش به تربیت معلم تراز برای اجرای سند تحول بنیادین نظام آموزش و پرورش.
٤. عدم تبیین نقش والا و ارزشمند جایگاه معلمی در جامعه بهعنوان بالاترین فضیلت و دارای نقش پیامبری، به گونهای که نخبگان و برترینهای علمی کشور برای معلم شدن از یکدیگر سبقت گرفته و عاشقانه جذب حرفه معلمی بشوند.
۵. عدم توجیه و تبیین دقیق سند تحول برای معلمینی که وظیفه اجرای سند را به عهده دارند.
۶. عدم اهتمام جدی برای رفع دغدغهها، مشکلات و نگرانیهای فرهنگیان کشور که در دراز مدت صدمات جبرانناپذیر به پیکره فرهنگ کشور وارد ساخته و تحقق اهداف نظام در حوزه آموزش و پرورش را تحتالشعاع خود قرار میدهد.
به نظر میرسد شرایط کنونی برای تحقق انتظارات و مطالبات رهبری و اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش از هر جهت مناسب و آماده باشد. بر این اساس مسئولان آموزش و پرورش با سرعت بخشی در تشکیل کارگروه آسیب شناسی برای شناسایی دقیق موانع و نواقص و تلاش جهادی برای اجرای فوری سند مذکور باید نسبت به انجام فوری وظایف بر زمین مانده و رضایت خاطر حضرت امام خامنهای اقدام نمایند.
******************
وطن امروز**
رهبر انقلاب در دیدار فرهنگیان با تاکید بر آیندهساز بودن معلمان: علم نافع است که استعدادهای نوجوان و جوان را شکوفا میکند و با سرمایهسازی برای آینده او موجب پیشرفت کشور میشود
**************
شرق**
راهنما به چپ، چرخش به راست/ کمالالدین دعایی
سال 1970 پس از پیروزی حزب محافظهکار بریتانیا در انتخابات سراسری، مارگارت تاچر در کابینه ادوارد هیث وزیر آموزشوپرورش شد. یکی از جنجالیترین سیاستهای او در همان ماههای نخستین فعالیتش، جلوگیری از توزیع شیر رایگان در مدارس ابتدایی بود. این برنامه که از سال 1944 اجرا شده بود، مدارس را موظف به توزیع شیر رایگان برای تمام شهروندان زیر 18 سال میکرد. حرکت تاچر مانند داغ ننگی بر پیشانیاش نشست و او را تا مرز کنارهگیری از فعالیتهای سیاسی پیش برد. تیتر رسانههای مخالف و شعار معترضان شد: «تاچر شیردزد». این اقدام اگرچه در اصل زیر فشار وزارت خزانهداری و پیرو خطوط کلی حزب محافظهکار انجام شد، نقطه نمادینی بود که نشان میداد سیاستگذاری در جهان پس از جنگ چه خیم و خویی خواهد داشت و به کدام سمتوسو خواهد رفت. مارگارت تاچر در دوران نخستوزیری خود همین مسیر را با پافشاری بیشتر دنبال کرد. دهه 1970 لحظه گسست پایبندی دولتها به رفاه عمومی و تبدیل هویت حکومت به مجرای مدیریت رقابتها بود. سیاست یغماگرانه «ریاضت»، راهحل یگانه سیاستگذاران در واکنش به ناکامیهای اقتصادی شد: تکهتکه کندن از بدن بیجان بودجهها و امکانات عمومی در سرپناه و سلامت و آموزش و در عوض گسترش روزافزون فضا برای ثروتآفرینیهای خصوصی و شخصی. شرلی ویلیامز که در دولت حزب کارگر به وزارت آموزشوپرورش رسید، «شیردزد» بعدی شد و توزیع رایگان شیر به کودکان پنج تا هفتساله را پایان داد. در واقع نکته شایان توجه در تاریخ 50ساله گذشته این است که در لیبرالدموکراسیها دولتهای اصطلاحا چپگرا گاه نقش پررنگتری در جایگیری و پایندگی سیاستهای تعدیلی ایفا کردهاند. برخلاف ذهنیت رایج، این نه دولتهای آشکارا «راست» بلکه رقیبانشان در احزاب معطوف به طبقات کارگر بودهاند که نقطه بدون بازگشت سیاستگذاری لیبرالی را در اقتصاد کشورشان رقم زدهاند. دور چپ بعد از نوبت راست معمولا میراثبر نابرابریهای فزاینده و بحرانهای اقتصادی گوناگونی بوده است؛ اما آنها در عمل همان سیاستهای ضعیفکشانه پیشین را دامن زدهاند. در فرانسه، فرانسوا میتران، رئیسجمهور برآمده از «حزب سوسیالیست» بود که اجرای سیاستهای ریاضتی را پایهگذاری کرد. پیروزی او در سال 1981 بزرگترین کامیابی چپها در فرانسه تا آن زمان بود و یک مانیفست 110 مادهای برای چپسازی تمام عرصههای اقتصادی را پشت سر خود داشت. او وعده «گسست از سرمایهداری» و «ملیسازی اقتصاد» را داده بود؛ اما به دنبال خیزش چپ در فرانسه، صاحبان سرمایه دست به کار خروج داراییهایشان شدند. دیری نپایید که میتران رویاروی بحرانهای اقتصادی زانوی تسلیم بر زمین زد، «چرخش ریاضتی» را در سال 1983 اعلام کرد و سرگرم آزادسازی قیدوبندها از سرمایههای خصوصی و البته خصوصیسازی دوباره سرمایههای عمومی شد. در همان سال 1983، حزب کارگر استرالیا در انتخابات فدرال به قدرت رسید و تا سال 1996 مجموعهای از سیاستهای نئولیبرالی مانند مقرراتزدایی مالی، شناورسازی نرخ ارز ملی و عقد قراردادهای تجارت آزاد را بر چشمانداز اقتصادی این کشور حاکم کرد. همین دولت حزب کارگر بود که تحصیلات دانشگاهی رایگان را در استرالیا لغو کرد و با وجود وعدههای پیشین خود، یک سیاست مالیاتی را به نفع ثروتمندان در پیش گرفت. مجموعهای از خصوصیسازیها برای اولین بار در همین دوران اجرائی شد. مورد برجستهتر، ریاستجمهوری بیل کلینتون در آمریکاست که جریان «نودموکراتها» را آغاز کرد. این دوره شاهد ادامه سیاستهای تعدیلی و ضد رفاهی در این کشور بود، چنانکه در دولتهای جمهوریخواه پیشین کمتر سابقه داشت. نمونهاش قانون کمک دولت به خانوادههای کمدرآمد بود که از سال 1935 اجرا شده بود و در دوران کلینتون به ورطه نابودی افتاد. نمونه دیگر، «قرارداد تجارت آزاد آمریکای شمالی» معروف به «نفتا» بود که با کاهش تعرفهها و حذف بسیاری از سهمیهبندیها باعث بیکاری 30 درصد از کارگران بخش صنعتی ایالات متحده شد. کلینتون در قالب برنامه «بازآفرینی دولت» رسما اعلام کرد «دوران دولت بزرگ به سر آمده است» و بخشهای بزرگی از دولت را یا برچید یا به بخش خصوصی واگذار کرد. صدرنشینی تونی بلر در بریتانیا هم آغاز بازسازی حزب کارگر در قالب «حزب کارگر نو» بود که با وجود شعارهای محرومنوازانه، مسیر پشتیبانی از اصل «رقابت» و کاهش مداخله و مهار دولتی را در پیش گرفت. تمهید برای فقرزدایی در این دولتها منحصر بوده است به تشویق بالانشینان، آزادسازیهای اقتصادی و معافیتهای سخاوتمندانه مالیاتی، البته به امید بهرهبخشیهای «قطرهچکانی» برای فرودستان و خوشهچینان. هرجا مهر نئولیبرالیسم بر تارک اقتصاد نشسته است، یک منطق حکمفرماست: برای کاستن از فقر فرودستان باید راه ثروتافزایی فرادستان را گشادهتر کرد. «بقا» دیگر یک حق همگانی نیست؛ بلکه نوال کسانی است که «لیاقت» بقا دارند. دولتها هم دیگر تعهدی به بقای جمعی ندارند؛ بلکه صرفا برای اقشاری که «توان» بهبود خودشان و رقابت با دیگران را دارند، نقش یک ناظر یا حامی را بازی میکنند. در جهان پساتاچر، «ریاضت» حرف اول و آخر را در سیاستگذاری اقتصادی میزند؛ اما خشت اصلی این بنا را دولتهایی میگذارند که پیش از شعار حمایت از کارگر یا طبقه متوسط، دست اتحاد به نیروهای بازار و سرمایه دادهاند.
ارسال نظرات