روزنامه کیهان **
نورافکن بزرگی که جنگ اوکراین روشن کرد! / جعفر بلوری
7 روزی میشود که جنگ اوکراین آغاز شده و در همین مدت کوتاه، «حقایق بزرگی» را روشن و «تناقضات عجیبی» را عیان و یک جریان خاص سیاسی را عجیب «رسوا» کرده است. جنگ قطعا چیز بدی است اما گاهی از دل همین چیزهای بد، حقایق چنان عریان و شفاف خود را نشان میدهند که شاید، در هیچ زمان دیگری نمیشد این طور «واضح» این حقایق را دید. بخوانید:
1- یکی از آن حوزههایی که جنگ اوکراین درست مثل یک پرژکتور و نورافکن بزرگ توانست بر آن نور تابانده و دیدن حقایق پشت پرده را خیلی راحت کند، حوزه «ورزش» و قوانین بینالمللی بود که سازمانهایی مثل فیفا و فیلا و...برای آن نوشتهاند. ورزشکاران کشورهای زیادی به دلیل نامشروع دانستن رژیم صهیونیستی و اشغال فلسطین توسط این رژیم، سالهاست حاضر نیستند با آن وارد رقابت و مسابقه شوند. اما سازمانهای ظاهرا مستقلی مثل فیفا با این شعار که «نباید ورزش را سیاسی کرد» این ورزشکاران را محروم و کشورهای آنها را جریمه و تنبیه کردهاند. اما وقتی روسیه به اوکراین حمله کرد، تمام قوانین، «عکس» و ورزش به سیاسی ترین مسئله تبدیل شد و همین سازمانها شدند، یک طرف جنگ. اکنون که در حال مطالعه این یادداشت هستید، تقریبا تمام ورزشکاران، مربیان و تیمهای ورزشی روسیه از سوی تمام سازمانهای بینالمللی ورزشی تحریم، توبیخ، تنبیه و از همه میادین ورزشی محروم شدهاند! رفتار امروز غرب با ورزشکاران روسیه نشان داد، رفتار ورزشکاران کشورهایی مثل ایران با رژیم اشغالگر صهیونیستی، صحیح بوده و آمریکو فیلها و همین سازمانهای بینالمللی باید پاسخ دهند که چرا، ورزشکاران و تیمهای ورزشی ما را به دلیل عدم رویارویی با رژیم اشغالگر صهیونیستی محروم کرده و تحت فشار قرار دادهاند!
2- «گردش آزاد اطلاعات» و «رسانه آزاد» از جمله ارزشهایی است که غرب، از بدو خلق آنها تا همین امروز «پُز» آنها را داده و کشورهای مستقل زیادی را با این ادعا که «آزادی رسانه و گردش آزاد اطلاعات» را محدود کردهاند، تحت فشار و تحریم قرار داده است. اما به محض شروع جنگ اوکراین، قوانین در این حوزه نیز مثل حوزه ورزشی کاملا عکس شد و تقریبا تمام رسانهای اصلی روسیه را به شکلی از دسترس خارج کردند. ما اینجا قصد جانبداری از هیچ یک از طرفین جنگ را نداریم و موضعمان همان است که پیش از این در روزنامه بیان کردهایم: «اوکراین یک قربانی است که با طناب پوسیده آمریکا وارد جنگ شد». بلکه میخواهیم با فرصتی که مهیا شده آن پروژکتور بزرگ را بر روی ادعاهای غرب بچرخانیم و عیار آنها را بسنجیم. غرب امروز در کنار سیاستهایی که با اتخاذ آنها اوکراین را وارد جنگ کرده، یک جنگ بزرگ هم علیه «گردش آزاد اطلاعات» و «آزادی رسانه» به راهانداخته است تا شاید، سادهلوح ترین آدمها هم بفهمند، این شعارها فقط تا زمانی ارزشمند بوده و معتبر هستند که، منافع سازندگانش را تامین میکنند!
3- یکی از سؤالهای تاریخی درباره خلق ارزشهایی مثل، «حقوق بشر» و «برابری انسانها» که ریشههای شکل گیری جدی آن باز میگردد به قرون 18 و 19 (بعد از انقلاب صنعتی) این است که، چطور خلق چنین ارزشهایی در اروپا، همزمان شد با لشکرکشی به کشورهای آفریقایی و آسیایی و استعمار و کشتار گسترده در این کشورها از سوی همین کشورهای اروپایی؟ به عبارت دیگر، چطور میتوان تناقضی به بزرگی «خلق حقوق بشر» و «کشتار وسیع همین بشر» از سوی اروپاییهای آغاز عصر به اصطلاح مدرنیته را با هم جمع کرد؟ پاسخ این سؤال بعدها داده شد: «منظور اروپاییها از حقوق بشر، بشر سفید پوستِ رنگین چشم بود» نه بشری غیر اروپایی. برای همین در حالی که شعار حقوق بشر بر لب داشتند، میلیونها انسان را در کشورهایی غیر از اروپا سلاخی و ثروتهایشان را غارت میکردند. طی روزهای گذشته وقتی خبرنگاران و سیاستمداران آمریکایی و اروپایی بارها جلوی دوربینهای تلویزیونی گفتند «مردم اوکراین که مثل مردم عراق و افغانستان نیستند؛ آنها متمدن و اروپاییاند» تا نتیجه بگیرند اگر با سیم خاردار و گلوله جلوی مهاجرت آوارگان جنگی خاورمیانه را میگیرند اما راه را برای آوارگان جنگی اوکراین باز میگذارند، کار اشتباهی نکردهاند، معلوم شد، اروپای مثلا متمدنِ قرن 21 تفاوت زیادی با اروپای وحشیِ قرن 18 و نوزده ندارد و انسانها در برابر آنها، اصلا برابر نیستند! جنگ اوکراین در یک کلام نشان داد حقوق بشر غربی، کشک است!
4- یک نکته مهم دیگر درباره جنگ اوکراین، این است که چرا اوکراین ظرف همان48 ساعت اول، برخی شهرهای خود را از دست داد و روسیه توانست خیلی راحت و سریع وارد این کشور شود در حالی که، تقریبا تمام دنیای غرب سمت اوکراین ایستادهاند؟ ممکن است عدهای بگویند، برای اینکه روسیه کشور بسیار قدرتمندی است. یا مثلا آمریکا و 27 کشور اروپایی حاضر نشدند وارد جنگ مستقیم با روسیه شوند. اینجا با دو تجربه متفاوت، پاسخ این سؤال مهم را میدهیم. اول: در جنگ تحمیلی 8 ساله، ایران با 40 کشور به طور مستقیم و غیر مستقیم درگیر جنگ بود. حتی همین روسیه قدرتمند ]شوروی سابق[ هم جزو آن 40 کشور بود. نشان به آن نشان که ما از کشورهای زیادی اسیر گرفتیم. اما مردم ایران حتی اجازه اشغال یک وجب از خاک کشور را ندادند...دوستی میگفت، وقتی به کشوری حمله نظامی میشود، اگر مردمان آن کشور بهاندازه یک مترسک هم اَدای مقاومت را در بیاورند، میتوانند دشمن را شکست دهند. وقتی کشوری ظرف تنها 48 ساعت شهرهایش را از دست میدهد و «صف فرار از کشور» طولانیتر از «صف شرکت در جبهههای جنگ» میشود یعنی، مردمان آن کشور مقاومت را بلد نیستند حتی بهاندازه آن مترسک! در چنین شرایطی رهبران آن کشور مجبور میشوند، فراخوان جهانی داده و با پول، داوطلب جنگ استخدام کنند. دوم: مثال نزدیک یمن است. انقلابیون یمن با پای برهنه و دستهای خالی ائتلافِ سعودی، آمریکایی، اروپایی، عبری را 8 سال است تحقیر میکنند و چنان ضرباتی به متجاوزین زدهاند که، همه را انگشت به دهان کرده است. انقلابیون یمن نشان دادند، با مقاومت و توکل به خدا (نه کدخدا) میتوان بزرگترین قدرتها را در نابرابرترین جنگها، شکست داد. اتفاقی که در اوکراین رخ داد و در این شماره به آن اشاره کردیم، شباهت عجیبی هم به اتفاقات افغانستان دارد که باعث تسلط طالبان بر این کشور شد. در افغانستان نیز مقاومتی از سوی مردم ندیدیم و کابل به راحتی سقوط کرد. آخرین اظهارات رؤسای جمهور اوکراین و افغانستان پس از تصرف کشورشان شباهت عجیبی به هم دارد: «ای کاش به غرب اطمینان نکرده بودیم.»
5- جنگ اوکراین یک نکته مهم دیگر را هم خیلی «شفاف» و تناقض بزرگ دیگری را عیان کرد. اگر آمریکا یا یک کشور غربی به کشوری حمله کرد، نه سازمان ملل، نه کشورهای غربی، نه کشورهای وابسته به غرب، نه سازمانهای بینالمللی ورزشی و نه هیچ کس دیگری حق ندارند به داد آن کشور اشغال شده برسند. اما اگر کشوری خارج از این چارچوب غربی، دست به همان اقدام زد، یک اشغالگر است و باید برای مهار آن، تمام قوانین، استانداردها و ارزشها را زیر پا «لِه» کرد و حتی زیر شعار فریبندهای مثل «منافع ملی» زد! چگونه؟ در بند بعدی بخوانید.
6- مخاطب این بند آمریکو فیلها است. همان کسانی که (به دروغ) مدعیاند همه چیز را -تاکید میکنیم- همه چیز را باید از دریچه «منافع ملی» دید و سیاست مورد نظر را بر این اساس انتخاب کرد. مثلا وقتی (راست یا دروغ) گفته شد، خانم «تسیپی لیونی»، وزیر خارجه اسبق رژیم اسرائیل برای فریب رهبران برخی از این کشورهای مرتجع عربی با آنها همخوابه میشد، گفتند: «برای منافع ملی است، چه اشکالی دارد؟». یا وقتی تصاویر تحقیرآمیزی از نشستنِ مثل بَرُه رئیسجمهور صربستان مقابل ترامپ منتشر شد نوشتند: «اگر برای منافع ملی است، ضروری است مقابل پست ترین آدمها مثل یک بره زانو زد.» این طیف که خیلی دوست دارند ایران را درگیر جنگ اوکراین کنند (همانطور که خیلی دوست داشتند ایران را وارد جنگ افغانستان کنند) و معتقدند در هر موضوعی باید منافع ملی را در اولویت قرار داد پاسخ دهند: آیا ورود ایران به این درگیری با توجه به تبعات سیاسی، امنیتی و اقتصادی آن، به نفع منافع ملی ماست؟ ورود به این درگیری در مذاکرات هستهای به نفع ما تمام میشود یا به ضرر منافع ملی مان است؟ درگیر شدن با روسیه آن هم بر سر اوکراینی که در تحریمهای ضدایرانی غرب، با غرب همنوا شد، در وتو شدن قطعنامههای غرب و دور زن تحریمها به ما کمک خواهد کرد یا چنین خبطی، منافع ملی را تهدید خواهد کرد؟ آیا گسترش ناتو به سمت شرق، به نفع منافع ملی ایران است یا به ضرر آن؟ مفتضح شدن برخی از این جریانهای سیاسیِ واداده به غرب با وقوع جنگ اوکراین، یکی دیگر از آن برکات است. اینکه این جریان سیاسی، چطور چنین مسائل پیش پا افتادهای را نمیفهمد باز میگردد به منظومه فکری شان. آنها غربگرا هستند و تحت هر شرایطی قطب نمایشان سمت غرب را نشان میدهد. آنها موظفند چنین موضع بگیرند، حتی اگر چنین تناقضات تهوعآوری این طور برجسته و عیان از مواضعشان بیرون بزند و رسوای عالمشان کند.
***************************************
روزنامه خراسان**
«مرگ مغزی ناتو» و اتاق ریکاوری اوکراین/سیدروح ا... ظهوری لسان زاده
با جدی شدن عضویت اوکراین در سازمان نظامی ناتو و هم مرز شدن ائتلاف پیمان نظامی آتلانتیک شمالی با مسکو، حمله نظامی روسیه به اوکراین بعد از ماهها کشمکش و درخواستهای مکرر روسیه مبنی بر دور شدن ناتو از مرزهای خود به وقوع پیوست.تهاجم روسیه به اوکراین ناشی از اختلاف نظر روسیه و غرب در مفهوم سیاست «گسترش ناتو به شرق» است.
با وجود تأمین گاز ۴۷ درصد اروپا از مبدأ و مسیر روسیه؛ حمله نظامی اخیر روسیه به اوکراین میتواند به انواع رویارویی و اصطکاک جدی، هر چند پرهزینه اروپا و آمریکا با روسیه و برعکس منتهی شود.رویارویی که به نظر می رسد با تمام قوا آغاز شده است .
دکترین «گسترش ناتو به شرق» از سوی غرب امری بود که همواره از سوی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سابق و در طول دوران جنگ سرد و پس از فروپاشی این اتحاد در دوران یلتسین و پوتین به شدت مراقبت شده و تا کنون نیز در رأس سیاست خارجی روسیه قرار گرفته است.استدلال تدافعی و در نهایت تهاجمی اخیر روسیه و شخص پوتین به انتها الیه شرق اروپا (اوکراین) در تقابل با مفهوم سیاسی_امنیتی «گسترش ناتو به شرق» با به رسمیت شناخته شدن دو جمهوری خودمختار لوهانس و دونتسک در شرق اوکراین (منطقه دونباس) از سوی کرملین صورت گرفت حال این که این گارد امنیتی روسیه، ظاهرا از سوی اتحادیه اروپا و قدرتهای غربی با یک استدلال متفاوت مواجه شده و با ادبیات سیاسی، دیپلماتیک و رایزنی های همپیمانان غربیشان در حال تکوین یک رویکرد تحریمی ظاهرا سنگین اما کج دار و مریز و دست به عصا بر ضد روسیه است!غرب با این استدلال که مفهوم «گسترش ناتو به شرق» در اروپای شرقی و اوکراین، پس از جداسازی اوکراین از بدنه شوروی سابق دیگر نمیتواند مفهوم کلاسیک مد نظر روسیه در فضای دوقطبی نظام بینالملل گذشته را شامل شود، بر حمایت سیاسی و امنیتی خود از عضو احتمالی آتلانتیک شمالی «ناتو» یعنی اوکراین تأکید کرده و فشار سهمگین بر روسیه را کلید زده است.حتی همزمان با اعمال گسترده ترین و بیسابقه ترین تحریم های اقتصادی و بانکی غرب علیه روسیه به خاطر تهاجم نظامی مسکو به اوکراین، اکنون اروپایی ها به اعمال تحریم ها و ممنوعیت ها در دیگر عرصه ها علیه روسیه مانند رسانه و ورزش پرداخته اند.
اما در این میان با شناختی که از شخصیت پر رمز و راز و چند وجهی پوتین داریم روسیه نیز برگ برنده یا برگ قمار دیگری در این رویارویی در دست دارد که از هوش سیاسی ماکیاولیستی پوتین و نیز اختلافات درون سازمانی(ناتو) در دو سوی اقیانوس اطلس یعنی اروپا و آمریکا ناشی میشود.چندین ماه قبل طرح «ارتش واحد اروپایی» و کاربرد اصطلاح «مرگ مغزی ناتو» از سوی امانوئل مکرون از کاخ الیزه و واکنش منفی دونالد ترامپ به آن از ایجاد شکاف عمیق و اختلاف دیدگاه و عمل در بین اعضای پیمان آتلانتیک شمالی «ناتو» حکایت دارد که به عنوان پاشنه آشیل این پیمان می تواند برگهای برندهای را بسته به تدابیر و البته شانس در دستان پوتین و روسیه جابه جا کند.البته به طور طبیعی تهاجم روسیه به اوکراین این اختلاف نظر را به حاشیه خواهد برد و شاید حتی تا مدت ها آن را بلاموضوع کند حال این که پوتین تا چه حد بتواند روی این گسل حرکت و این شکاف بالقوه را بالفعل کند مشخص نیست و باید دید ساکن کاخ کرملین توان بازی با این کارت را خواهد داشت یا این که این حمله عملا به ترمیم این شکاف و حتی از بین رفتن آن خواهد انجامید.جدای از این یکی دیگر از تبعات جنگ اوکراین به حاشیه رفتن برخی دیگر از موضوعات و پرونده های مهم جهانی است.
موضوع افغانستان نیز از جمله این موارد است که باید گفت متاسفانه این تحولات موجب در حاشیه قرار گرفتن مباحث سیاسی، امنیتی و اقتصادی افغانستان و مردم آن از سوی جامعه جهانی نیز شده و در ابعاد دیگر حتی میتواند به رشد و گسترش بیشتر گروههای تکفیری در امتداد مرزهای شمال و شمال شرقی (امتداد روسیه و به ویژه چین) و داخل افغانستان منتهی شود. پیامدهای جنگ در اوکراین قطعا به این موارد محدود نخواهد ماند و به نظر می رسد، اکنون موازنه نظامی در اروپا به طور اساسی در حال تغییر است و قاره سبز بار دیگر همانند دوره قبل از جنگ جهانی دوم به سرعت به سوی تسلیحاتی شدن پیش می رود و از سوی دیگررقابت های تسلیحاتی نیز شدت گرفته است؛ موضوعی که تهدیدی جدی برای صلح جهانی است.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
چرایی تأکید رهبر انقلاب بر اصول ثابت نظام/رها عبداللهی
انقلاب اسلامی ایران دارای اصول ثابت و مستحکمی است که همین اصول ثابت هویت نظام اسلامی و آرمانهای انقلاب اسلامی را شکل میدهند. در واقع، اصول انقلاب اسلامی، نقشه راه و مسیر حرکت انقلاب را مشخص کرده و چارچوب فعالیتها و اقدامات را در حوزهها و عرصههای مختلف کشور از سیاست داخلی و خارجی تا فرهنگ و اقتصاد بیان میکند. اما از ۳ دهه قبل سپهر سیاسی ایران شاهد تقابل دوقطبی «تکنوکراسی» و «آرمانخواهی» شد. تکنوکراتها در سالهای پس از جنگ در مقابل جریان ایدئولوژیک آرمانخواه علم شدند و از لزوم تغییر اصول سخن گفتند؛ انقلاب اسلامی آمده بود تا جامعه را بر اساس آرمانها مدیریت کند اما تکنوکراتها آرمانها را دستوپاگیر توسعه میدانستند. برای آنان محاسبه «هزینه/ فایده» مقدم بر هر تصمیمگیری سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است و رفتار ایدئولوژیک مزاحم تامین منافع ملی. بنابراین از نظر آنان موضع ثابت در عرصه سیاسی وجود ندارد و عقلانیت حکم میکند آرمانها از همه شئون جامعه زدوده شده و عملگرایی جای آن را بگیرد. از آن زمان بود که در گفتمان این جریان، مفاهیم تساهل و تسامح، تنشزدایی، تفکیک ساحت عرفی جامعه از ساحت مقدس دین و ... جای مفاهیم اصیل انقلاب را گرفت و با همین گفتمان رخت بیقواره سکولاریزم را بر قامت عدهای از سیاستمداران و مدیران پوشاند.
کسی که در تمام طول این سالها طلایهدار تفوق اصول و ارزشهای ثابت و آرمانهای اصیل انقلابی بر عملگرایی و منفعتطلبی سیاستمداران تکنوکرات هستند، شخص رهبر معظم انقلاب اسلامیاند که همواره حافظ راهبردهای ثابت نظام از جمله رویارویی با استکبار جهانی و دفاع و حمایت از مستضعفان جهان هستند. پافشاری و مراقبت ایشان اجازه منحرف شدن حرکت انقلاب اسلامی از ریلگذاری معمار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) را نداده است.
مقام معظم رهبری در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید مبعث، به بهانه تشریح موضعشان نسبت به وقایع اوکراین، به یکی از این اصول ثابت اشاره کردند. ایشان با تأکید بر موضع ثابت جمهوری اسلامی ایران در مخالفت با جنگ، گفتند: ما با جنگ، کشته شدن مردم و تخریب زیرساختهای متعلق به ملتها در هر جای دنیا مخالفیم. این «حرف ثابت» جمهوری اسلامی است و سیاست ما مانند غربیها دوگانه نیست که بمب انداختن بر سر کاروان عروسی در افغانستان و کشتن مردم عراق، مبارزه با تروریسم نام بگیرد.
طی چند روز گذشته برخی افراد و رسانهها با طعنه وانمود میکردند جمهوری اسلامی در جنگی که یک طرف آن متحد استراتژیکش باشد از آرمانهایش کوتاه میآید اما رهبر حکیم انقلاب بار دیگر بر تخطیناپذیری راهبردهای نظام از اصول ثابت تاکید کردند. شاهد سخن ایشان حرکت 40 ساله انقلاب بر مبنای همین اصل ثابت بوده که یک نقطه تاریک در کارنامه انقلاب باقی نگذاشته است. فتوایی که با وجود اصرار سیاستمداران عملگرا در مقاطعی بر اقدام به تولید کلاهک هستهای، هرگز اجازه نداده نظام اسلامی حتی در دوره توانایی علمی و لجستیکی، قدمی برای تولید سلاح کشتار جمعی بردارد و برد موشکها را از حد مشخصی فراتر ببرد؛ قاطعیتی که در مقاطع مختلف چون جنگ آمریکا با صدام در سال 69، ترور دیپلماتهای ایرانی در مزارشریف در سال ۷۷ و حمله طالبان به افغانستان در تابستان گذشته با وجود اصرار تندروها، اجازه تخطی از صلحطلبی انقلابی و ورود به جنگ را نداده و از گرفتار شدن کشور در باتلاق جنگ در مرزهایش جلوگیری کرده است. ایشان اجازه ندادند تحلیل هزینه/ فایده جای حاکمیت اصول بنیادین را در حرکت کلی کشور بگیرد. اصرار بر اصول ثابت انقلاب در طول سالیان متمادی است که رهبری چون ایشان را مورد احترام سیاستمداران جهان قرار داده و امنیت و عزت ملت ایران را حفظ کرده است.
***************************************
روزنامه ایران**
رهبر معظم انقلاب در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید سعید مبعث:
ما با جنگ در هر جای دنیا مخالفیم
اوکراین قربانی سیاست بحرانسازی امریکا است
حضرت آیتالله خامنهای صبح دیروز در سخنان مهمی ضمن اشاره به ابعاد تاریخی و آموزههای بعثت نبوی، نسبت به مسائل بینالمللی از جمله بحران اوکراین واکنش نشان دادند. در بخش دیگری از این سخنرانی، رهبر معظم انقلاب به «بحرانساز، بحرانزی و مافیایی» بودن رژیم امریکا اشاراتی مهم داشتند. ایشان به مناسبت خجسته عید مبعث، مهمترین هدیه اسلام و بعثت به بشریت را دعوت به «تفکر و عقلانیت» و «تزکیه و مفاهیم اخلاقی» برای مقابله با جاهلیت دانستند و با اشاره به شکلگیری جاهلیت مدرن در غرب بهصورت سازمانیافته و با ابعاد گستردهتر تأکید کردند: امروز مظهر واضح و کامل جاهلیت مدرن، رژیم مافیایی امریکا است که اساساً یک رژیم بحرانساز و بحرانزیست است. رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به قضایای اوکراین و عبرتهای آن، این موضوع را نمونهای آشکار از سیاست بحرانسازی امریکا خواندند و افزودند: برخلاف مواضع دوگانه غربیها، موضع ثابت جمهوری اسلامی ایران همواره مخالفت با جنگ و تخریب در همه مناطق دنیا است و علاج بحران اوکراین و قضاوت درباره آن را منوط به شناخت ریشههای واقعی آن میدانیم.
انقلاب در جزیرةالعرب جاهلی
حضرت آیتالله خامنهای با تبریک عید سعید مبعث به ملت ایران و همه مسلمانان جهان، «گسترش عقلانیت» و «پرورش و گسترش مفاهیم اخلاقی» را دو عنصر برجسته از سلسله ارزشهای اسلامی برشمردند و با اشاره به اینکه هر دو ارزش متعالی، بزرگترین هدیه بعثت و اسلام به بشریت است، گفتند: بهواسطه بعثت پیامبر اسلام(ص)، مردم جزیرةالعرب در دوران جاهلیت و با خصوصیاتی همچون گمراهی، نادانی، فتنههای بزرگ، تعصبهای کور، خشونت و لجاجت، تکبر و حقناپذیری و رذایل اخلاقی و ناهنجاریهای جنسی، تبدیل به ملتی متحد، فداکار، با فضیلت و دارای نیکوترین خلقیات و با آوازهای جهانی شدند.
تبدیل ناممکن به ممکن
ایشان با تأکید بر اینکه بعثت و اسلام زمینه این کار به ظاهر نشدنی و محال را فراهم کرد، افزودند: مهمترین درس بعثت این است که اگر اراده مردم در طول اراده الهی قرار گیرد، کارها و اهدافی که براساس محاسبات انسانی رسیدن به آنها غیرممکن به نظر میرسد، محقق خواهد شد. رهبر انقلاب اسلامی، ریشهکنی سلطنت در ایران و شکلگیری نظام اسلامی را نمونهای از تکرار تجربه نبوی دانستند و خاطرنشان کردند: رهبری مخلصانه امام بزرگوار و همت ملت ایران باعث شد کار به ظاهر ناممکن، محقق شود و سلطنت جائرانهای که همه قدرتهای دنیا پشتیبان آن بودند، از بین برود و انقلاب اسلامی به ملت ایران عظمت ببخشد.
اسلام سیاسی و تشکیل حکومت از سوی پیامبر(ص)
حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر اینکه نقطه اوج نهضت نبوی، تشکیل حکومت اسلامی است، خاطرنشان کردند: برخلاف نظر عدهای که دین را جدای از سیاست و حکومت معرفی میکنند، تشکیل حکومت، شورانگیزترین بخش نهضت نبوی است و پیامبر اسلام(ص) به تشکیل حکومت نیز اکتفا نکردند و بعد از آن به مقابله همه جانبه با دشمنان پرداختند.
قرینه جاهلیت در عصر حاضر و مقابله با آن
ایشان مهمترین جهتگیری پیامبر اسلام(ص) در بعثت را مقابله با جاهلیت دانستند و با اشاره به ابعاد مختلف این جاهلیت، تأکید کردند: امروز همان ابعاد جاهلیت پیش از اسلام، بهصورت سازمان یافته و بهشدت گسترده در دنیای بهاصطلاح متمدن غربی که بر پایه حرص و طمع بنا شده است، وجود دارد. رهبر انقلاب اسلامی افزودند: حرص و طمع، پول، تبعیض، استفاده از علم و فناوری برای کشتار انسانها، غارت کشورهای ضعیف و ابتذال شدید اخلاقی و هرج و مرج جنسی، شاخصها و پایههای اصلی تمدن غربی است که در واقع شکل مدرن شده همان جاهلیت پیش از اسلام است. حضرت آیتالله خامنهای بهرهگیری از درسهای بعثت برای مقابله با جاهلیت مدرن را ضروری خواندند و گفتند: «تقویت ایمان دینی»، «توسعه گروههای مؤمن و مقاوم در سراسر جهان»، «قوت و استحکام نظام اسلامی»، «برنامه خردمندانه و حکمتآمیز» و «شناخت وسیع مختصات جاهلیت مدرن» عواملی هستند که زمینه مقابله با این جاهلیت را فراهم میآورند.
واکنش مردم یک کشور خارجی به توهین به حاج قاسم
ایشان با تأکید بر اینکه نظام اسلامی یک نمونه برای مقابله با جاهلیت مدرن است، افزودند: با اینکه نظام اسلامی هنوز در نیمه راه است و هنور با هدفهای بزرگ فاصله زیادی دارد اما برای مسلمانان و مردم دنیا یک الگوی جذاب است. رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به ماجرای چندی پیشِ توهین پلیس در یک کشور به عکس سردار سلیمانی و ایستادگی مردم و مجبور شدن پلیس به عذرخواهی، خاطرنشان کردند: این نمونه نشان میدهد الگوی نیمهکاره انقلاب اسلامی جذاب است و اگر مسیر بخوبی ادامه پیدا کند و کارها با اتقان پیش برود، قطعاً یک الگوی بسیار جذاب بهوجود خواهد آمد.
رژیم «بحران ساز، بحرانزی و مافیایی»
حضرت آیتالله خامنهای نمونه واضح و کامل جاهلیت مدرن در دنیای امروز را رژیم امریکا دانستند و با تأکید بر اینکه «بحرانسازی» از ویژگیهای اصلی امریکا است، افزودند: رژیم امریکا «بحرانساز و بحرانزیست» و اساساً یک «رژیم مافیایی» است که شبکههای مافیای سیاسی، اقتصادی و اسلحهسازی در درون آن، از گسترش بحرانها در جهان، تغذیه و ارتزاق میکنند. ایشان با اشاره به نقش مؤثر شبکههای مافیایی در کنترل و هدایت سیاستهای امریکا، گفتند: این مافیاها که حتی روی کارآمدن و برکناری رؤسای جمهور امریکا به دست آنها است، برای بقا خود به خلق بحران و ایجاد کانونهای بحران در مناطق مختلف دنیا نیاز دارند.
داعش و نقش مافیایی امریکا
رهبر انقلاب بحرانهای پدید آمده در سالهای گذشته همچون ایجاد داعش را از جمله بحرانآفرینیهای رژیم مافیایی امریکا برشمردند و افزودند: سگ دستآموز آنها یعنی داعش که خودشان به ایجاد آن اعتراف کردند، انسانهای بیگناه را علناً سر میبرید و زنده زنده میسوزاند یا در آب غرق میکرد تا کارخانههای اسلحهسازی امریکا از این بحرانها استفاده حداکثری کنند.
اوکراین و نقش بحرانساز امریکا
حضرت آیتالله خامنهای بحران اوکراین را نیز نتیجه سیاستهای امریکا خواندند و تأکید کردند: امروز اوکراین قربانی سیاست بحرانسازی امریکا است؛ زیرا امریکا بود که با دخالت در مسائل داخلی اوکراین، راه انداختن اجتماعات و ایجاد کودتای مخملی و رنگی، حضور سناتورهای امریکایی در اجتماعات معارضان و جابهجا کردن دولتها، این کشور را به این نقطه کشاند.
ما با جنگ در هر جای دنیا مخالفیم
ایشان با تأکید بر موضع ثابت جمهوری اسلامی ایران در مخالفت با جنگ، گفتند: ما با جنگ، کشته شدن مردم و تخریب زیرساختهای متعلق به ملتها در هر جای دنیا مخالفیم. این حرف ثابت جمهوری اسلامی است و سیاست ما مانند غربیها دوگانه نیست که بمب انداختن بر سر کاروان عروسی در افغانستان و کشتن مردم عراق، مبارزه با تروریسم نام بگیرد.
جنایت به اسم حقوق بشر
حضرت آیتالله خامنهای به نمونههایی از بحرانسازیهای امریکا اشاره کردند و افزودند: امریکا در شرق سوریه چه میکند؟ چرا نفت سوریه را میدزدند؟ چرا در افغانستان ثروت ملی مردم را میربایند و غصب میکنند؟ چرا در غرب آسیا از جنایات شبانهروزی صهیونیستها دفاع و همه این بحرانسازیها را به اسم دفاع از حقوق بشر انجام میدهند؟
حمایت رسانهای از جنگ یمن
ایشان، جنایت علیه مردم یمن را نمونه دیگری از رفتار متناقض غرب و امریکا خواندند و گفتند: هشت سال است که مردم یمن زیر بمباران هستند اما غربیها نه تنها محکوم نمیکنند بلکه از جنایت علیه مردم، پشتیبانی تبلیغاتی، رسانهای، زبانی و حتی حمایت عملی میکنند.
قضاوت درست از بحران اوکراین
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه ما در اوکراین طرفدار توقف و خاتمه جنگ هستیم، گفتند: اما علاج بحران در صورتی ممکن است که ریشههای آن شناخته شود. ریشه بحران در اوکراین، سیاستهای امریکا و غرب است که باید آن را شناخت و براساس آن قضاوت و اقدام کرد.
عبرتهای اوکراین
حضرت آیتالله خامنهای در بیان عبرتهای مهم از قضایای اوکراین، خاطرنشان کردند: عبرت اول برای همه دولتها این است که پشتیبانی قدرتهای غربی از کشورها و دولتهای دستنشانده آنها یک سراب است و واقعیت ندارد. ایشان، اوکراینِ امروز و افغانستانِ دیروز را دو شاهد زنده برای دولتهای متکی به امریکا و اروپا خواندند و افزودند: هم رئیسجمهور اوکراین و هم رئیسجمهور فراری افغانستان گفتند که ما به امریکا و دولتهای غربی اعتماد کردیم اما آنها ما را تنها گذاشتند.
رهبر انقلاب، در بیان عبرت دوم، «مردم» را مهمترین پشتوانه دولتها خواندند و افزودند: اگر در اوکراین مردم وارد میدان میشدند، وضع دولت اینگونه نمیشد؛ اما چون مردم دولت را قبول نداشتند، وارد نشدند. همچنانکه مردم در زمان حمله امریکا به عراق در دوران صدام به میدان نیامدند اما همین مردم در مقابل حمله داعش به میدان آمدند و با سرکوب آن خطر بزرگ، داعش را به عقب راندند. حضرت آیتالله خامنهای، مردم را عامل اصلی استقلال کشورها خواندند و با اشاره به تجربه شیرین ملت ایران در غلبه بر دشمن بعثی که متکی به حمایت همه قدرتها بود، گفتند: باید با چشم باز و اندیشه و عمل درست، بتوان از عبرتهای بزرگ بهره گرفت.
***************************************
روزنامه شرق **
امکان توافق طبقاتی/حمزه نوذری*
این روزها بحث توافق سهجانبه در شورای عالی کار درباره میزان افزایش حقوق کارگران در سال آینده در جریان است و کارگران منتظرند بدانند آیا امکان توافق وجود دارد و چقدر از منافع کارگران تأمین میشود. از طرفی کارفرمایان و سرمایهداران نیز هشدار میدهند که در صورت افزایش بیش از حد دستمزدها در سال آینده دچار مشکل میشوند، هزینهها افزایش مییابد و در نتیجه بیکاری زیاد میشود. اما سؤال کلیتری را میتوان مطرح کرد؛ آیا اساسا میتوان از توافق و مصالحه دو طبقه کارگر و سرمایهدار سخن گفت؟ آیا میتواند همزمان هم نیروی کار به منافع خود و هم سرمایهدار به سود دست یابد؟ دو دیدگاه مارکسیست ارتدوکسی و لیبرالیسم و نولیبرالیسم این توافق را ممکن نمیدانند و هریک اولویت را به منافع یک طبقه میدهند. به عبارتی از نظر این دو رویکرد، توافق و مصالحه طبقاتی ممکن نیست. پروسه همکاری مشترک نه ضرورتی دارد و نه ممکن است. لیبرالیستهای اقتصادی معتقدند افزایش قدرت طبقه کارگر منافع مادی و اقتصادی سرمایهدار و کارفرما را به خطر میاندازد و جامعه بدون سرمایهدار یعنی فقر و گرسنگی، یعنی رشد اقتصادی پایین و در نتیجه عقبماندگی. مارکسیستها در مقابل معتقدند که منافع سرمایهدار در گرو استثمار کارگران و دزدی ارزش اضافی آنهاست و بنابراین این دو طبقه در تضاد و تخاصم دائمی به سر میبرند و امکان توافق وجود ندارد. آیا میتوان به آرایش متفاوتی بین این دو طبقه اندیشید که همزمان هم رفتار کارگران به گونهای باشد که باعث سود و منفعت کارفرمایان شود و هم در مقابل کارفرمایان بخش مهمی از این سود را به کارگران برگردانند؟ اولین رایت یکی از متفکران نومارکسیست تلاش کرده نشان دهد که امکان توافق و مصالحه طبقاتی وجود دارد. وی معتقد است قدرت انجمنی طبقه کارگر و منافع طبقه سرمایهدار را میتوان در دو مفهوم همکاری یا اقدام متقابل توضیح داد. هرچند معنای این دو مفهوم برای هریک متفاوت است. برای سرمایهداران همکاری کارگران یعنی تلاش همهجانبه کارگران برای بیشینهسازی سود سرمایهدار و اقدام مخالف یعنی اینکه کارگران تلاش کنند درآمد و قدرت کنترل خود بر کار را افزایش دهند. به عبارتی تلاش کارگران برای افزایش قدرت انجمنی و در نتیجه تأثیرگذاری بر افزایش درآمد و ساماندهی کار یعنی اقدام مخالف کارگران. از نظر کارگران، همکاری کارفرما یعنی دادن مزد بیشتر، رفتار عادلانه و پذیرش سازمانهای کارگری و اقدام مخالف سرمایهدار به این معناست که مزد را تا جایی که ممکن است، کم بدهد اما از آنها تا جایی که ممکن است، کار بکشد و در مقابل تشکلهای کارگری مقاومت کند.
مصالحه طبقاتی یعنی اینکه موقعیتی شکل بگیرد که هر دو طبقه با هم همکاری کنند.
اولین رایت پنج مدل نظری را در رابطه با شکلهای ممکن از همکاری و اقدام مخالف ترسیم میکند.
مدل شماره 1. میتوان غلبه یکجانبه سرمایهداران نامید. کارگران سخت تلاش کنند و با سرمایهدار همکاری کنند و سرمایهدار علیه آنها اقدام کند. یعنی مزد کم و مخالفت با کنترل کار توسط آنها. سرمایهدار میتواند کارگران را با هزینه بسیار کمی مجازات کند.
مدل شماره 2. سنت مارکسیستی متعارف در این مدل قرار میگیرد. از منظر این رویکرد، چون جامعه قطببندی بر مبنای تضاد و تخاصم بین این دو طبقه است، پس برای کارگران بهتر است که همیشه علیه طبقه سرمایهدار دست به اقدام مخالف بزنند تا اینکه با رضایت همکاری کنند. کارگران باید تلاش کنند نیروی جمعی خود را تقویت کنند و سپس دست به اقدام مخالف بزنند.
مدل شماره 3. برای هر دو طبقه بهتر است که با هم همکاری کنند. همکاری گزینه بهتری نسبت به اقدام مخالف است.
مدل شماره 4. یک بازی تضمینی است. برای هر دو طبقه کمال مطلوب همکاری مشترک است.
مدل شماره 5. برخلاف مدل 1 غلبه پیداکردن یکطرفه طبقه کارگر است. اینجا کارگران قدرت کافی را دارند و سرمایهدار ضعیف است. پس کارگران میتوانند سرمایهداران را به همکاری یکجانبه وادار کنند.
مدل نظری اولین رایت نشاندهنده امکانهای مختلفی است که در نظامهای فعلی پیشروی دو طبقه اصلی یعنی کارگران و سرمایهداران است. این مدل نشان میدهد که برخلاف رویکرد نولیبرالیسم که معتقد است افزایش قدرت انجمنی یعنی فروپاشی اصول اقتصاد آزاد و رویکرد مارکسیستی متعارف که افزایش قدرت سرمایهداران یعنی استثمار روزافزون طبقه کارگر، امکانها و بدیلهای دیگری نیز ممکن است. یعنی امکان دارد که طبقات و اقشار غیرنخبه نیز منافعشان را به صورت متوازن با طبقه بالا به دست آورند. در جامعهای مانند ایالات متحده آمریکا قدرت سرمایهدار در اولویت قرار دارد اما در جوامع سوسیالدموکرات مانند سوئد میتوان واقعیتهایی از تعادل منافع دو طبقه را دید. اما در جامعه ما موقعیت و رابطه دو طبقه کارگر و کارفرما چگونه است؟ و آیا میتوان از امکان توافق کارگران و کارفرمایان در امور مختلف سخن گفت؟ توافق بر سر افزایش دستمزد سالانه یکی از عرصههایی است که میتواند آزمونی برای امکان تعادل منافع کارگر و کارفرما باشد.
منبع:
نوذری، حمزه (1397) مفاهیم اساسی جامعهشناسی کار و شغل، تهران: انتشارات دانشگاه خوارزمی
*عضو هیئتعلمی دانشگاه خوارزمی
ارسال نظرات