روزنامه کیهان
آیا جنگ جهانی آغاز شده است؟ /محمد ایمانی
1- جو بایدن میگوید «جایگزین تحریمهای روسیه،
جنگ جهانی سوم است». آیا جنگ جهانی سوم در راه است؟ چه سؤال غلطاندازی! جنگ جهانی، نه اکنون که مدتهاست آغاز شده. ملت ما، جنگ جهانی را سال 1359 تجربه کرد و حال آنکه دو ابرقدرت غرب و شرق، رژیم متجاوز صدام را حمایت میکردند. آقای بایدن دچار فراموشی شده؛ اما نه آنقدر که یادش برود استراتژیستهای آمریکایی، هنگام اعلام «قرن جدید آمریکایی» و «جنگ برای تغییر نقشه خاورمیانه»، و حمله به افغانستان و عراق، خبر از شروع «جنگ جهانی چهارم» میدادند و 24 کشور اسلامی بهویژه ایران را هدف جنگ مینامیدند. او همچنین معاون رئیسجمهور در دولتی بود که جنگ نیابتی را در عراق و سوریه راه انداخت و به مرزهای ایران و لبنان گسترش داد. در آن هنگام، هنری کیسینجر (وزیر خارجه اسبق آمریکا) و موشه یعلون (وزیر جنگ اسرائیل)، به درستی از این جنگ بهعنوان «جنگ جهانی سوم» یاد کردند. اینک دوباره، جنگی مهم اتفاق افتاده، اما اینبار میدان تغییر کرده و از خاورمیانه همیشه گرفتار جنگ، به شرق اروپا منتقل شده است. البته اگر دقیقتر بنگریم، عامل وقوع جنگ در اوکراین هم آمریکاست که طی چند سال اخیر تلاش کرد از این کشور همسایه روسیه، پایگاه نظامی و جاسوسی بسازد.
2- این، یک واقعیت تاریخی است که آمریکا در امور هر کشوری دخالت کرده و خواستار جای پا شده، جز مصیبت و گرفتاری برای مردم آن کشور به ارمغان نبرده است. اوکراین در واقع، قربانی نفوذطلبی و زیادهخواهی غرب شد. سالها قبل از آنکه ناتوی نظامی بخواهد در اوکراین پایگاه بزند، ناتوی فرهنگی و اطلاعاتی نفوذ کرده بود. جنگ در اوکراین، نه از اواخر هفته گذشته، بلکه از همان روزگاری آغاز شد که کودتای رنگی آمریکا رخ داد و چند سال بعد هم، یک کمدین را بر مسند قدرت نشاند. آمریکا، از ولودمیر زلنسکی کمدین، یک شومن سیاسی ساخت. زلنسکی که از پدر و مادری یهودی متولد شده، در مجموعه تلویزیونی طنز «خادم ملت»، بازیگر نقش «رئیسجمهور اتفاقی» بود و سه سال بعد، با کمک تهیهکنندگان سریال، حزب «خادم مردم» را راه انداخت و با شعار مبارزه با فساد، در انتخابات حضور یافت. مهمتر از زیرساختهای دفاعی و نظامی، زیرساختهای عقیدتی و فرهنگی یک کشور است. رئیسجمهور شدن یک کمدین، طنز سیاهی است که حتی شوخیاش هم توهین به شعور انسانی محسوب میشد؛ اما آمریکا و ناتوی فرهنگی، این شوخی را با دستکاری در افکار عمومی اوکراین مرتکب شدند. زلنسکی در حالی سکاندار دولت شد که هنگام بازی در یک فیلم کمدی گفته بود: «پوتین جنگو شروع میکنه، بمبافکنها بمباران میکنن و من در حالی که اسلحه تو دستمه، شلوارمو خراب میکنم»!
3- غربگرایان در ایران مأموریت دارند برای لوث کردن جنایات آمریکا و خیانتهای خود، فرافکنی کنند. از عجایب تاریخ، یکی هم ژست ملیگرایی این جماعت است. هر جا آمریکا و غرب، دچار شکستی تازه میشوند، پادوها به دست و پا میافتند تا آبروی کدخدا را بخرند و توپ را به زمین ایران بیندازند. فرقی هم نمیکند خیانت و شکست آمریکا، در مصر و تونس و عراق و سوریه رخ داده باشد، یا افغانستان و یمن و اوکراین و یا مثلا برجام. مأموریت آنها، انحراف اذهان از دو چیز است: «آمریکا نه نسبت به متحدان و نه درباره توافقات، هیچ احساس تعهدی نمیکند» و «نزدیک دو دهه است پشتسر هم شکستهای راهبردی را متحمل میشود». آنها آمریکا و غرب را تبرئه، و طرف ایرانی را با ادعای ملیگرایی تخطئه میکنند. اما برای سنجش ادعای ملیگرایی، کدام آزمون دقیقتر از دفاع مقدس که پیشاهنگان همین جماعت، نه تنها یک روز هم کنار ملت ایران نجنگیدند، بلکه زبان یأسپراکن دشمن در عملیات روانی هم بودند. نه تنها حتی یک شهید و مجروح هم در دفاع مقدس تقدیم نکردند، بلکه برخی پیشقراولان آنها مانند نهضت آزادی و سازمان منافقین، تا مرز جاسوسی و حتی جنگیدن زیر پرچم دشمن هم پیش رفتند. با این همه، وقتی اتفاقات افغانستان و اوکراین پیش میآید و حقارت و خیانت «کدخدا آمریکا» بیشتر رو میشود، غیرتی میشوند و ادعا میکنند عزت و استقلال ایران از دست رفت(!)
4- جنگ جهانی برای ما و منطقه ما، به یک معنا از جنایت جنگی صدام به پشتوانه بیش از 40 دولت آغاز شد؛ و هرچه میگذرد عظمت آن ایستادگی در جنگ هشت ساله بیشتر نمایان میشود. ملتی تازه انقلاب کرده، با سازمان نظامی فروپاشیده، در برابر دشمن متجاوزی که دو ابرقدرت غرب و شرق و مرتجعان منطقه، پشتش ایستاده بودند. از دهها میلیارد دلار حمایت ارتجاع عرب بگیرید، تا پیشرفتهترین جنگافزارهای آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان و شوروی، در خدمت رژیم صدام قرار داشت. اما فقط مقاومت در خرمشهر 34 روز به طول انجامید و صدام که ادعا میکرد مصاحبه بعدی را چند روز دیگر در تهران انجام میدهد، به نقطه استیصال رسید. جنگ جهانی سوم از زاویه دیگر، 74 سال قبل، یعنی زمانی کلید خورد که انگلیس و آمریکا، اشغال فلسطین و تاسیس رژیم جعلی اسرائیل را تدارک کردند، و سپس، آتش بالغ بر 10 جنگ را در منطقه برافروختند. منطقه ما، 77 سال پس از جنگ جهانی دوم را در میانه جنگافروزیهای غرب سپری کرده است. هفت نسل ما و ملتهای منطقه، روزگار خود را در ناامنی پمپاژ شده توسط صهیونیسم مسیحی گذراندهاند؛ روزگاری که مقامات غربی، حتی یک آخ هم برای دهها میلیون انسان مظلوم در خرمشهر و هویزه و سوسنگرد، یا فلسطین و لبنان و سوریه و افغانستان و عراق و یمن نگفتند. در تمام این جنایتها، غربگرایان مرده بودند و دم برنمیآوردند، و یا بدتر، اشغالگران جنایتکار را تبرئه و تقدیس میکردند. حالا آیا باور کنیم که آنها نگران مردم بیچاره و گرفتار جنگ در اوکراین هستند؟!
5- جنگ معمولا هنگامی آغاز میشود که طرف مهاجم مطمئن شود دست برتر را دارد و با ضربه متقابل و موثر روبهرو نخواهد شد. آمریکا، از دو دهه قبل، مداخلات سیاسی، نظامی و امنیتی را در اوکراین آغاز کرد، چون طبق محاسبات، روسیه قدرت تلافی را نداشت. حالا هم روسیه دست به کار شده، چون محاسباتش نشان میدهد آمریکا و ناتوی از هم گسیخته، توان و توجیه کافی برای واکنش موثر را ندارند. یک درس مهم جنگ اوکراین این است که برای دور کردن سایه تهدید، باید مقتدر بود. واگذاری منابع قدرت و خلع سلاح شدن به اختیار خود، مرگبارترین اشتباهات است که توسط برخی مدیران نفوذزده در کشور ما هم توجیه میشد؛ چنانکه مدعی برجام 2 شدند، یا گفتند «دنیای فردا،
دنیای گفتمان است، نه موشک». و یا این ادعای خلاف واقعیت: «اگر میبینید آلمان و ژاپن محکمترین اقتصاد دنیا را دارند، بعد از جنگ جهانی دوم از اینکه نیروی نظامی داشته باشند محروم شدند... و از این رو پولهایشان آزاد شد و بهدنبال کارهای علمی و تولیدی رفتند. این راه در ایران باز شده و مطمئنم دوره دوم دولت روحانی میتواند ما را به آنجا برساند»! ملت ما با عبور از این ذهنیت سخیف برخی سیاستمداران، در یک فاز مهم از جنگ با دشمن چیره شد. این پیروزی بزرگ، قبل از هر چیز، مرهون رهبری حکیمانه امام خمینی و امام خامنهای است که برخلاف روند انحطاط 150 سال قبل، ایران را به عزت و اقتدار رساند؛ تا جاییکه کشور، اکنون در موقعیت امن و قدرت بازدارندگی ایستاده است. اوکراین و افغانستان و عراق و مصر و... گرفتار شدند، چون رهبری تراز نداشتند.
6- چه نیکو سروده جناب مولوی که گفته؛ «غير فهم و جان، که در گاو و خرست- آدمى را عقل و جانى ديگرست/ باز غير جان و عقل آدمى- هست جانى در ولى آن دمى/ جان حيوانى ندارد اتحاد- تو مجو اين اتحاد از روح باد/ گر خورد اين نان، نگردد سير آن- ور کشد بار، اين نگردد او گران/ بلکه اين شادى کند از مرگ او- از حسد ميرد چو بيند برگ او/ جان گرگان و سگان هر يک جداست- متحد جان هاى شيران خداست». نه یک ژنرال، بلکه حتی یک افسر معمولی ناتو یا پنتاگون هم برای کمک، در اوکراین دیده نمیشود؛ و حال آنکه اوکراین، پایگاه پنتاگون و سیا شد، با این بهانه که آمریکا و ناتو در روز مبادا به کمک دولت اوکراین بشتابند. این را مقایسه کنید با جانفشانی سپهبد سلیمانی و همرزمان فداکارش از کشورهای مختلف، که در سختترین روزها، نه فقط کنار متحدان شیعه ایستادند، بلکه به کمک مسلمانان غیرشیعه و حتی غیرمسلمانها شتافتند. ما دوستان خود را در روزهای سخت تنها نگذاشتیم؛ درست برخلاف منطق همه ماتریالیستهای دنیا.
7- پس از جنگ جهانی دوم، دولت آمریکا بانی بیش از 200 جنگ، از کل 250 جنگ و درگیری نظامی رخ داده در دنیا بوده است و اگر انگلیس و اسرائیل و فرانسه را به این فهرست اضافه کنیم، نقش غرب به بالای 90 درصد میرسد. بنابراین ژست ضد جنگ از آنها و پادوهای سیاسیشان پذیرفته نیست. در این میان، یک تفاوت امروز با چهار دهه قبل این است که آن روز، یک جبهه جهانی واحد علیه ما تشکیل شده بود؛ اما امروز به برکت مقاومت ملت ایران، آن جبهه واحد از هم پاشیده، و جهانی که
دوقطبی و سپس تکقطبی شده بود، اکنون سه قطبی شده و دو قطب آن، با یاغیگری غرب مسئله دارند و معارضه میکنند.
8- سارکوزی رئیسجمهور اسبق فرانسه، مردادماه 1399 گفت: «محور جهان در حال عبور از غرب، به شرق است. ما در گذشته بر جهان تسلط داشتیم، اما حالا به هیچ وجه مسلط نیستیم. روی کارآمدن فردی مانند ترامپ که باورکردنی نبود، نشانه وخامت شرایط غرب بود، نه علت آن».
روزنامه صهیونیستی «هاآرتص» هم اواسط دیماه امسال در تحلیلی قابل تأمل نوشت: «روسیه، چین و ایران میدانند که نظم آمریکایی به پایان رسیده است. پوتین حتی بدون انجام حمله، و صرفاً با در معرض دید قرار دادن نقاط ضعف دولت اوکراین و ائتلاف غربی ناتو که در بیانیههای خود، صریح و بیشرمانه اعلام کرد به کمک اوکراین نخواهد رفت، به اهداف سیاسی چشمگیری دست پیدا کرد.... روسیه در به تمسخر گرفتن قوانین نظم آمریکایی تنها نیست. این موضوع در مورد چین که تحریم هوایی و دریایی تایوان را بارها در سال ۲۰۲۱ نقض کرده نیز صدق میکند. پیام چین این است که تایوان موجودیتی جدا نیست. آمریکای پس از عقبنشینی از افغانستان قرار نیست به نفع کشوری دور دست وارد جنگ شود... ایران هم تاکتیکهای مشابهی را در مذاکرات اتخاذ کرده است. در سه سال گذشته و از زمانی که ترامپ از توافق خارج شد و فشار حداکثری را اعمال کرد، ایران ثابت کرد که میتواند در برابر فشارها مقاومت کند، هم توان هستهای خود را توسعه دهد و هم نیروهای نیابتی را تجهیز کند. با روی کار آمدن دولت جدید در ایران، احتمال امتیازدهی بیش از حد از سوی تهران از بین رفته و تیم مذاکرهکننده قرار نیست همزمان با چرخش سانتریفیوژها، سازشی انجام دهند. ایران نیازی ندارد تمام مسیر را طی کرده و از آستانه هستهای گذر کند. این کشور همین حالا هم ثابت کرده با وجود تحریمها و خرابکاری و ترورهای منتسب به اسرائیل، قادر است به نقطهای برسد که ظرف چند ماه تا چنین قابلیتی فاصله داشته باشد؛ آمریکا هم قرار نیست آن را متوقف کند. غیبت هرگونه قانون دیکتهشده از سوی غرب، در سال 2021 کاملاًً آشکار شد. روسیه، چین و ایران، بر این واقعیت اتفاق نظر دارند».
*****************************
*******************
روزنامه خراسان
بحران اوکراین و پاسخ به 4 سوال/محمد سعید احدیان
در این یادداشت به 4سوال درباره بحران اوکراین پاسخ دادم:
- چرا اوکراین به این بحران دچار شد؟
- ما اگر در شرایط اوکراین قرار گرفتیم چه می کردیم؟
- ایران باید چه موضعی داشته باشد؟
- آیا به روس ها می شود اعتماد کرد؟
* اوکراین قربانی نابلدی و ناتوانی بایدن شد. بایدن استراتژی اصلی سیاست بینالملل خود را تمرکز بر مهار چین و روسیه گذاشت اما این استراتژی را به بدترین شکل ممکن پیاده کرد. از یک طرف دست به اقداماتی ضد روسی زد که از جمله آن تصمیم برای گسترش ناتو تا مرزهای روسیه بود و از طرف دیگر تصمیم گرفت که پرونده های دیگر مسائل بین المللی اش از جمله افغانستان را ببندد اما آن ها را به گونه ای انجام داد که بیشتر نمایانگر ضعف آمریکا بود. پوتین هم از یک طرف نگران امنیت آینده روسیه شد و از طرف دیگر شاهد ضعف دولت بایدن؛ پس تصمیم گرفت به جای این که بایستد و بعدها منفعلانه دفاع کند، فعالانه در زمانی که طرفش در ضعف کامل است دست پیش را بگیرد.تمامیت ارضی هر کشوری محترم است و باید حفظ شود اما به نظر میرسد هر کس جای پوتین بود از فرصت ضعیف ترین رئیس جمهور آمریکا بهترین استفاده را می کرد.
*دخترم از من پرسید اگر ما به جای اوکراین در این شرایط قرار بگیریم چه باید بکنیم؟ من پاسخ دادم همه هنر آقا این بود که کاری کرده است جمهوری اسلامی به رغم دشمنی های بسیار شدیدتر در چنین وضعیتی قرار نگیرد. ایشان به عنوان رهبر ایران و فرمانده کل قوا در این سال ها راهبرد «قدرت بازدارندگی درون زا» را پیاده کرد به گونه ای که هزینه های تعرض به خاک ایران چنان سنگین است که کسی جرئت فکر کردن به آن را هم ندارد. تصمیمی را که رئیس جمهور اوکراین نیز در آنفالو کردن اکانت رهبران کشورهای غربی در توئیتر گرفت ،اگر از ابتدا انجام میداد نه به عنوان بازیچه آمریکا، روس ها را نگران ناتو کرده بود و نه کشورش را در انتظار نامردی غربی ها بی دفاع کرده بود.
*ایران چه موضعی باید داشته باشد. طرفدار روسیه باشد یا اوکراین؟ جواب روشن است طرفدار منافع ایران .منافع ایران ایجاب می کند که کاملا محتاطانه عمل کنیم. نه حامی جنگ روس باشیم و نه حامی دخالت بلاوجه کشوری هزاران کیلومتر دورتر در امور منطقه نزدیک به ما. مذاکرات وین، تحریم های جدید روسیه، توافقات راهبردی و اقتصادی ایران و روسیه، توافق احتمالی آینده، همه بر پیچیدگی ماجرا می افزاید اما در یک جمله ما باید یک راهبرد را دنبال کنیم که نه اجازه دهیم روس ها با آمریکا بر سر ما معامله کنند و نه آتش اختلاف آمریکا و روس ها دامن ما را بگیرد. به نظر می رسد بهترین سیاست، بی طرفی ایران در ماجرای اوکراین و تاکید مجدد بر تقویت عملی روابط راهبردی و اقتصادی ایران و روسیه است.
*روس ها هم مثل دیگر کشورها هستند و به دنبال منافع خودشان. بنابراین باید خیلی محکم کلاه خودمان را نگه داریم و این سیاست جمهوری اسلامی بوده است به عنوان مثال ما اعتماد نکردیم که در اجرای برجام اورانیوم های غنی شده خود را قبل از وارد شدن کیک زرد به روسیه بفرستیم اما سوال این است که آیا نداشتن اعتماد کامل به روس ها به این معنی است که منافع مشترکی را که می توان با روس ها (مثل دیگر کشورها) تامین کرد ، کنار بگذاریم؟ چطور برای غرب پرستان هر توافقی با آمریکا که بارها و بارها با کودتا و فریب و بدعهدی به ما ظلم کرده است، نه فقط بدون اشکال بلکه امری ضروری است اما تعامل هوشمندانه با روس ها برای منافع روشن اقتصادی با رعایت همه ملاحظات، برچسب وطن فروشی می خورد.
آقایانی که چشمداشت به غرب داشته و کمین نشسته اید که نگذارید ایران هیچ منافعی از تعامل با روس ها ببرد، ما کلاه خودمان را محکم نگه می داریم، چرا شما کلاه خودتان را محکم نگه نمی دارید.
*******************************
روزنامه وطن امروز
بعثت، مطالبه پیمان فطرت از بشر/اشکان صدیق
هدف و فلسفه بعثت انبیای الهی بویژه بعثت حضرت خاتمالانبیا(ص) موضوعی است که هر سال در ایام جشن بعثت پیامبر اکرم(ص) باید فکر هر انسان موحد و مسلمانی را به خود مشغول سازد. امیرالمومنین علی(ع) به عنوان شاگرد اول مکتب پیامبر اکرم و باب شهر علم رسول خدا، درباره فلسفه بعثت پیامبران در خطبه اول نهجالبلاغه میفرمایند: «فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ وَ یُرُوهُمْ آیَاتِ الْمَقْدِرَهِ؛ خداوند پیامبرانش را در میان انسانها مبعوث کرد و رسولان خود را پىدرپى به سوى آنان فرستاد تا پیمان فطرت را از آنان مطالبه کنند و نعمتهاى فراموششده الهى را به آنان یادآورى کنند و با ابلاغ دستورهاى خدا، حجت را بر آنها تمام نمایند و گنجهاى پنهان عقلها را براى آنان آشکار سازند».
در این خطبه امیرالمومنین(ع) به ۴ هدف عمده درباره بعثت انبیا اشاره فرمودهاند: نخست مطالبه پیمان فطرت.
خداوند، معارف توحیدى را در سرشت انسان قرار داده و هر انسانى اگر با این فطرت دستنخورده پرورش یابد و آموزشهاى نادرست، او را منحرف نسازد و پدران و مادران مشرک، روح او را آلوده نکنند، به طور طبیعى و فطرى یگانهپرست خواهد بود و در سایه این فطرت توحیدى به نیکیها و حق و عدالت پایبند خواهد بود، پیامبران مىآیند تا انسانهاى منحرفشده را به فطرت توحیدى بازگردانند.
دوم: نعمتهاى فراموششده الهى را به یاد او آورند، چرا که در وجود انسان نعمتهاى مادى و معنوى بسیار است که اگر از آن به خوبى بهرهگیرى کند، مىتواند کاخ سعادت خود را بر پایه آنها بنا کند، ولى فراموش شدن این نعمتها، سبب از دست رفتن آنها مىشود. هر گاه کسى بیاید و این نعمتهاى فراموش شده را به خاطر او بیاورد، بزرگترین خدمت را به او کرده است و انبیا چنین بودهاند.
سوم: از طریق استدلالات عقلى (علاوه بر مسائل فطرى) بر آنها اتمام حجت کنند و تعلیمات آسمانى و فرمانهاى الهى را به او برسانند.
چهارم: گنجینههاى دانش را که در درون عقلها نهفته است براى او آشکار سازند، چرا که دست قدرت پروردگار، گنجینههاى بسیار عظیم و گرانبها در درون عقل آدمى نهاده که اگر کشف و آشکار شوند جهشى عظیم در علوم و دانشها و معارف حاصل مىشود، ولى غفلت و تعلیمات غلط و گناهان و آلودگیهاى اخلاقى، پردههایى بر آن مىافکند و آن را مستور مىسازد. پیامبران این حجابها را برمىگیرند و آن گنجینهها را آشکار مىکنند.
****************
روزنامه ایران
مشکلات اساسی صادرات به روسیه و راه حلهای آن/بهرام نظام الملکی/کارشناس حوزه صادرات
کشور روسیه با جمعیت ۱۴۴ میلیون نفر، یازدهمین اقتصاد برتر دنیا است. در سال ۲۰۲۰ واردات روسیه رقمی حدود ٢٣١ میلیارد و ۶٠٠ میلیون دلار بوده که سهم جمهوری اسلامی ایران از آن کمتر از ۴/ . درصد است. حجم تجارت ایران با روسیه در سال ۲۰۲۰، ٢ میلیارد و ٢٢۵میلیون دلار بوده که واردات ایران از روسیه ١ میلیارد و ۴۲۰ میلیون دلار و صادرات ایران به روسیه ۸۰۰ میلیون دلار بوده است.
روسیه به علت قرار گرفتن در حاشیه دریاچه خزر با ایران دارای مرز آبی بوده و از ظرفیتهای بالایی برای صادرات برخوردار است اما متأسفانه سهم ایران از صادرات به روسیه همان گونه که قبلاً ذکر شد رقمی کمتر از چهار دهم درصد است. این در حالی است که کشورهایی که فاصله زیادی با روسیه دارند و با آن کشور هم مرز هم نیستند، سهم بیشتری از صادرات آن کشور را دارا هستند. (ترکیه 5.1 درصد ویتنام 4.2 درصد اکوادور 1.3 درصد) روسیه کشوری ثروتمند است و به دنبال این است که امکانات رفاهی به مردش عرضه کند تا آنچه را که در دوران کمونیسم نداشتند به آنها بدهد.
با توجه به اینکه روسها دائماً از سوی امریکا و غرب در حال تهدید هستند و پیشبینی میشود این تهدیدات برای آنها به بحران تبدیل شود، در این صورت مسیر تجارت کالایی آنها با مشکل روبهرو خواهد شد. لذا دولت روسیه علاقهمند است که راه گذر کالایی روسیه از ایران باشد.
بنابراین زیرساختهای صادراتی بین ایران و روسیه باید مهیا شود. متأسفانه ما هنوز نتوانستهایم ارتباطی مستقیم بین ایران و روسیه را فراهم کنیم؛ باید خط ریلی ما به روسیه وصل شود. (خط آهن رشت- آستارا) که ٨ سال است که وعده وصل آن را دادهاند اما متأسفانه کاری انجام نشده است. هم اکنون مسیر اصلی صادرات ایران به روسیه به علت نبودن کشتیهای مجهز و کانتینرهای سردخانهای، از مرز زمینی آستارا از طریق کشور آذربایجان است و علیرغم داشتن مرز آبی مشترک بین دو کشور به علت نبودن کشتیهای مجهز به تجهیزات حمل مواد غذایی و محصولات کشاورزی، تقریباً هیچ استفادهای از حمل و نقل دریایی که ارزانترین روش حمل و نقل در جهان است در حوزه صادرات بین دو کشور صورت نمیگیرد.
صادرات زمینی به وسیله کامیون به دلیل هزینههای بالای حمل و نقل و مشکلاتی مانند دیر رسیدن محمولهها و فاسد شدن آنها مشکلات زیادی برای تجار و بازرگانان ایرانی به وجود آورده است. این در حالی است که کشور روسیه بیش از ۹۰ درصد صادرات خود به ایران را که عمدتاً چوب و نهادههای دامی است با کشتی از راه آبی انجام میدهد.
مهمترین موانع توسعه صادرات به روسیه
۱- اولین و مهمترین مسأله در ارتباط با صادرات به روسیه، نبود زیرساختهای حمل و نقل است. حمل و نقل یکی از مهمترین محورهای درآمدزایی برای یک کشور است. با توجه به فقدان حلقه اتصال ریلی بنادر شمالی ایران خصوصاً رشت به آستارا و نقش ارزنده کریدور شمال به جنوب که کشورهای شرق آسیا که مهمترین آنها (هند) را به روسیه و شمال اروپا وصل میکند، لازم است که اقدامات سریع در این مورد اعمال شود.
٢- عدم حضور رایزنان بازرگانی متناسب با صادرات به کشور روسیه و عدم ارتباط فعال دیپلماسی اقتصادی با آن کشور علیرغم زمینههایی که برای صادرات محصولات کشاورزی و مواد غذایی از ایران به روسیه وجود دارد.
۳- با توجه به اینکه بالغ بر ۹۵ درصد تجارت محصولات کشاورزی و مواد غذایی با روسیه در دست فروشگاههای زنجیرهای بزرگ است و صادرکنندگان ایرانی به تنهایی نمیتوانند وارد چرخه این فروشگاهها شوند، در این خصوص لازم است سازمان توسعه تجارت با همراهی انجمنها و تشکلهای صادراتی کشور و با وضع قوانین صادراتی پایدار زمینه اتصال اتحادیهها و تشکلهای صادراتی را با مسئولین این فروشگاهها برقرار کند.
۴- عدم شناخت تجار ایرانی از بازار روسیه و همچنین عدم شناخت شرکتها و بازرگانان روسیه از توانمندی و قابلیتهای جمهوری اسلامی ایران. در این رابطه جا دارد که سازمان توسعه تجارت با هماهنگی سفارت کشورمان در روسیه با برگزاری جلسات مشترک بین تجار دو کشور و برقراری نمایشگاهها، زمینه برقراری ارتباط بین تجار و بازرگانان دو کشور را فراهم آورد.
۵ - انعقاد پیمان پولی دوجانبه بین ایران و روسیه با استفاده از ارزهای دو کشور بهترین روش برای دور زدن تحریمها در تجارت دو کشور است. جا دارد بانک مرکزی اقدامات سریع در این مورد معمول نماید.
صرفنظر از موارد مطرح شده، در سالهای گذشته نیز توافقاتی بین ایران و روسیه انجام شد که متأسفانه به علت اشکالات اساسی که در وزارت نفت و بانک مرکزی ما برای کار نکردن با روسیه وجود دارد کاری انجام نشد.
امید است با پیگیریهای رئیس جمهور محترم و عزم جدی ایشان در فعال کردن دیپلماسی اقتصادی با کشورها، بخصوص کشورهای همسایه این مشکل اساسی حل شود.
*******************
روزنامه شرق
ما و جنگ فیلها /غلامرضا نظربلند . تحلیلگر
حمله نظامی روسیه به اوکراین تحلیلها و تفسیرهای گوناگونی را موجب شده و مفسران و تحلیلگران بسیاری را به اظهارنظر وادار ساخته است. دراینمیان عدهای هم پا را از تحلیل و تبیین فراتر نهاده، علیه و له یکی از طرفین منازعه به داوری پرداختهاند. این یادداشت در پی تحلیل چیستی و چرایی حمله نظامی مزبور یا اظهارنظر درخصوص قلمزنیها و سخنپراکنیهای مورد اشاره نیست. مراد آن است که با انداختن نگاهی به صفحه مختصات روزآمدشده سپهر سیاست جهانی از جایگاه کشورمان در آن ارزیابی درستی داشته باشیم تا بتوانیم رفتارمان را در مواجهه با تحولاتی از قبیل آنچه درحالحاضر در جریان است، به صواب نزدیک کنیم و از انجام اقدامات نسنجیده و کژتابی در گفتار و نوشتار و موضعگیریهای رسمی پرهیز کنیم. نگاهی گذرا به صفحه مختصات مزبور از این حکایت میکند که با وجود پیشرفتهای شگرف علمی و بهویژه تکنولوژیکی در سه دهه گذشته که چهره جهان را دگرگون کرده، روابط بینالملل چرخشی معکوس داشته و به همان سه دهه پیش شباهت یافته است. این به آن معنا است که روابط بینالملل در این سی سال نهتنها نتوانسته است طرحی متناظر و متناسب با پیشرفتهای شگرف در عرصههای علمی و فناوری و اقتصادی ارائه کند بلکه حتی با نشاندادن همبستگی معکوس با آن، ممکن است به شکلی به دوران قبل از فروپاشی شوروی سابق که با دو ویژگی نظام دوقطبی و جنگ سرد شناخته میشد، بازگردد. در زمان فروپاشی، روسیه بهعنوان یکی از پانزده جمهوری سرزمین اصلی و البته قدرتمندترین، پهناورترین و پرجمعیتترین آن، خود با خطر جدی فروپاشی از درون و تجزیه به بخشهای کوچکتر روبهرو شد. ناامنی و مافیا نیز مزید بر علت بود. پوتین به همه این داستانها پایان داد و در فرجام کار کشوری برکشاند که حداقل جنگ داخلی و تجزیه تهدیدش نمیکرد. از سوی دیگر، غرب به رهبری آمریکا که دیگر به جز موارد استثنائی نظیر جنگ بالکان، استفاده از شیوههای سنتی جنگ سخت را برای برخورد با معارضان نظم جدید پساجنگ سرد ضروری نمیدید، جنگ نرم را با آن جایگزین و اسلحه مالی
(weaponization of finance) را مهمترین جنگافزار آن کرد. این در حالی بود که مسکو نه از چنین امکانی برخوردار بود و نه اصولا برای توسل به چنین سلاحی دلیل و توجیهی داشت. به گمان نگارنده روسیه قبل از شروع تهاجم به کییف به این نتیجه رسیده بوده که اتکای بیش از اندازه غربیها به جنگ مالی، آنها را از گرفتن آرایش جنگی در برابر حمله نظامی آن کشور به اوکراین بازمیدارد. چنانچه ناتو در روزهای آینده دست به اقدام نظامی نزند، که بعید است بزند، این تحلیل در عمل به اثبات میرسد؛ اما روی دیگر سکه، قدرت بلامنازع غرب در اعمال انواع و اقسام تحریمهای اقتصادی بهویژه در زمینههای مالی و قطع تراکنشهای بانکی است.
انفعال نظامی غربیها در برابر تهاجم روسیه نهتنها به معنای دستبرداشتن از واردکردن ضربات اقتصادی به کشور متجاوز نیست بلکه حتی میتواند آنها را به دلیل جبران انفعال و بیعملی هم که شده، بیشازپیش به استفاده از اسلحه مالی ترغیب کند. این در حالی است که روسیه در مقابل اسلحه مالی که برخلاف اسلحه نظامی فقط در انحصار آمریکا است، بهشدت آسیبپذیر است. آشنایی پوتین به آسیبپذیری کشورش در برابر جنگ مالی که باید آن را مفروض دانست، موجب این پرسش میشود که پس چرا او به استقبال چنین خطری شتافته است؟ به نظر میرسد پاسخ را باید در منفعتی سراغ گرفت که مرد شماره یک کرملین انتظار آن را میکشد و آن احیای روسیه قدیم و البته در قالبی جدید است. چنانچه غرب همچنان مقابله نظامی با روسیه را خط قرمز خود قرار دهد، پوتین میتواند دستاورد مورد انتظار را قابل دسترسی بداند. دراینصورت، جهان باید با نظم نیمبندی که در این حدود 30 سال شکل گرفته است، وداع گوید و آمریکا هم دیگر قدرت بلامنازع جهانی به شمار نیاید. اینکه آمریکا و متحدانش بتوانند روسیه را سر جای خود بنشانند و خود را بهعنوان قدرت بلامنازع به منصه ظهور برسانند یا کرملین به آرزوی خود نائل آید و سایر مناطق مدنظر را به تیول خود درآورد، فعلا معلوم نیست؛ اما آنچه روشن است، این است که تحقق هرکدام از دو شق مزبور تبعات منفی خاصی دارد که مخرج مشترکشان در بازتولید اقتدارگرایی و قدرقدرتی و قلدری، هرچند هرکدام به شکلی، خلاصه میشود. چنین نتیجه شومی میتواند کشورهای کوچک و متوسط را بهشدت تهدید کند و اندک فضای تنفسی موجود را هم از آنها سلب کند.
کیاست و هوشمندی سیاسی حکم میکند که کشور ما در برابر حمله نظامی گسترده روسیه به کشور مستقل دیگری رویکرد متعادل و متناسبی اتخاذ کند. نباید به دلیل ضدیت با غربیها و ناتو حسگرهای خود را از کار بیندازیم و نسبت به تجاوزگری چشم روی هم بگذاریم. زیبنده نیست برای آنکه همسایه شمالی را از خود نرنجانیم، رنج و حرمان میلیونها انسان بیگناه را به فراموشی بسپاریم. شاید بتوان گفتوگوی تلفنی با پوتین تنها ساعاتی بعد از حمله به اوکراین را به شکلی توجیه کرد؛ اما به ادبیات گفتوگوی صورتگرفته ایراد اساسی وارد است. ازجمله آنکه کدام جنگی را در تاریخ میتوان یافت که نتیجهاش به نفع ملتها تمام شده و برای منطقه درگیری امنیت آورده باشد که حالا ما آرزوی آن را میکنیم؟! اگر جنگ ذاتا مذموم است که هست، چگونه میشود از امر بالذات مذموم کسب نتیجه مثبت امیدوار بود؟
وقتی حافظه تاریخی مردم ما تجاوزات روس تزاری و دولت طرفدار شوروی سابق (عراق صدام) به کشورمان را از یاد نمیبرد و از کشورهایی که در وقت تجاوزگری با متجاوز دمساز شدند نمیگذرد، چه توقعی از مردم کشورهای مورد تجاوز دیگر داریم که آنها ببخشند و بگذرند؟ چکیده کلام آنکه اگر در راستای انجام بدهبستانی سیاسی روی حمایت روسیه از کشورمان در مذاکرات هستهای و هر چیز دیگر تا آن حد حساب باز کردهایم که حاضر میشویم اخلاقیات و ارزشهایمان را هزینه کنیم، بهصراحت باید بگوییم که این راه به جایی نمیبرد. فارغ از جنبه اخلاقی موضوع، اینکه با اتخاذ سیاست خارجی سوگیرانه به سمت قدرت مدنظر یله شویم و با قدرت دیگر شرطی عمل کنیم، به گونهای که هرجا اسمی از آن به میان میآید، پیشفرض را بر تقابل با آن گذاشته باشیم هم «بازی با حاصب جمع صفر» است. سیاست خارجی متوازن ایجاب میکند که در جنگ فیلها که به نظر میرسد هماکنون به جریان افتاده، راههای گریز از لگدکوبشدن را بیابیم و آنها را بپیماییم. کیان کشور با چشمدوختن به قدرتها محفوظ نمیماند، ولی با پشتکردن به یکی برای خوشایند دیگری حتی از دست هم میرود.
ارسال نظرات