روزنامه کیهان**
برجام خوب یا بد زیر سایه خوشبینیها و بدبینیها!/ دکتر محمدحسین محترم
۱-در وین به ادعای رسانههای مختلف با رسیدن مذاکرات به «دشوارترین، سخت ترین، طولانیترین و پیچیدهترین مرحله» و «پیچهای صعبالعبور داخل پرانتزها»، اظهار خوشبینیها و بدبینیها نسبت به سرانجام مذاکرات همپای هم ادامه دارد، ولی اینکه کدام کفه سنگینتر خواهد شد باید منتظر روزها و هفتهها و شاید ماههای آینده باشیم! اما برگشت هفته گذشته هیئتهای غربی به پایتختهای خود، نشانه این بود که اروپاییها دستشان خالی است و نیاز به ارائه ایده جدیدی داشتند. هرچند ادعا کردند «ایده جادویی نداریم»، ولی ایده جادویی آنها در قالب شیطنت «پیشنهاد روسیه برای توافق موقت» فضاسازی شد. هدف از این شیطنت رسانهای که ابتدا توسط انبیسینیوز آمریکا و بیبیسی انگلیس کلید خورد، اولا خرید زمان برای القای عقبنشینی ایران با فضاسازی رسانهای و بهرهبرداری در انتخابات داخلی پیش روی آمریکا، علیرغم ادعای متناقضِ
«محدود بودن زمان»، است. ثانیا با آوردن نام روسیه در کنار آمریکا و اروپا هدف، ترساندن ایران از حربه نخ نمای «اجماع جهانی» است. در حالی که خود آنها هم میدانند با توافقات راهبردی کنونی و سیاست منطقی و درعین حال مقتدرانه جمهوری اسلامی، دیگر بین روسیه و چین با آمریکا اجماعی علیه ایران شکل نخواهد گرفت، چراکه قبل از ایران، خود پکن و مسکو در حوزههای مختلف سیاسی-اقتصادی–نظامی و در ابعاد وسیع منطقهای و بینالمللی متضرر خواهند شد. ثالثا هدف القای تقابل و تضاد منافع ایران و روسیه برای ناامید کردن مردم از سیاستهای اصولی جمهوری اسلامی و نتایج مهم اقتصادی – سیاسی آن است. رابعا در یک سردرگمی ابتدا ادعا کردند «پیشنهاد روسیه با اطلاع واشنگتن مطرح شده و بلینکن در ژنو» و۲۴ ساعت بعد در تناقضی آشکار از یکسو ادعا کردند «آمریکا خود را از این پیشنهاد روسیه عقب کشیده است»! و از سوی دیگر ادعا کردند «بلینکن در وین از لاوروف خواسته از نفوذش بر ایران استفاده کند»، اما پاسخ ندادند مسکو با چه هدفی و برای چه منافعی این کار را بکند؟! آیا آمریکا در قبال استفاده روسیه از نفوذش، تحریمهای خود علیه مسکو را لغو و در بحران اوکراین و چالش ناتو عقبنشینی میکند؟! آیا مانع صادرات انرژی روسیه به اروپا نمیشود؟! آیا مسکو را به عنوان یک تهدید اولویتدار از سیاست خارجی خود حذف خواهد کرد؟! و... و آیا مسکو حاضر است از منافع متقابل فراوانی که در شراکت و قرارداد راهبردی۲۰ساله با تهران دارد، به خاطر خوش آمدن دشمن دیرینهاش، دست بکشد؟!... و مهمتر مگر ایران نفوذ پذیر است؟!
۲- در خارج از وین و تحت تأثیر تحولات منطقه تا اینجای کار، نکته مهمِ اول این است که هیچکس دیگر از ایران نمیخواهد درباره برنامه موشکی و نقش منطقهاش مذاکره کند. این در حالی است که هنوز برخی از عناصر وطن فروش در رسانههای مدعی اصلاحطلبی بر طبل ضرورت امضای برجام موشکی و مذاکره مستقیم با آمریکا میکوبند و سیاست موفق نظام را «لجبازی سیاسی و دیپلماتیک» القا میکنند. این نشان میدهد در حالی که خود آمریکا و غربیها مجبور شدهاند از موضع مذاکره بر سر موشکها و نفوذ ایران در منطقه عقبنشینی کنند، اما هنوز کوک تقیزادههای جدید داخلی را عوض نکردهاند! نکته مهم دوم این است که قبل از بلند شدن دود سفید از وین که برخی انتظار آن را دارند، از ابوظبی دود سیاه بلند شد و شاید بعد از این اگر قرار است دودی هم از وین بلند شود، سفیدتر باشد! نکته مهم سوم اینکه قدرت مانور آمریکا و غربیها در وین تحت تأثیر تحولات سیاسی–اقتصادی هفته گذشته به خصوص سفر رئیسجمهور به روسیه و امضاء توافقنامههای مهم تجاری و همچنین تحولات میدانی در منطقه به شدت کاهش یافته است. برهمین اساس هرچه ایران توافقات راهبردی بیشتری با کشورهای همسایه و منطقه عملیاتی میکند، سردرگمی آمریکا برای رسیدن به توافق و عجله اروپاییها برای ادعای همکاری با ایران هم بیشتر شده است. تا جایی که سفیر سابق آلمان در ایران را جلوانداختند و از زبان او ادعا کردند «به نفع ما و فرصت خوبی است تا از برنامه موشکی و نفوذ منطقهای ایران عبور کنیم و شراکتمان را با ایران از سر بگیریم و به روابط عادی با تهران برگردیم». هرچند گونتر مولاک مزورانه تلاش داشت ایران را نیز تهدید کند، اما اذعان کرد کوتاه آمدن به نفع آنهاست!
۳-همسویی ژئوپلیتیک در منطقه با توافقات راهبردی با روسیه و چین و تاجیکستان و ترکمنستان و عراق و سوریه و... و تصویب عضویت دائمی ایران در پیمان شانگهای و همکاریهای همهجانبه و چندجانبه همه این کشورها باهم، هم نشانه خوشبینی به مذاکرات وین است که در صورت حصول هرگونه توافقی نشان خواهد داد نتیجه اقتدار دیپلماسی اقتصادی در نگاه به شرق است و هم میتواند نشانه بدبینی باشد و نشان دهد که به وین امیدی نیست و جمهوری اسلامی بر اساس سیاست اصولی خود به دنبال خنثی سازی تحریمهاست! لذا نظام یک سیاست
دو سر بُرد را در پیش گرفته و سخنگوی وزارت خارجه تاکید کرده «آنچه باقی مانده مسائل کلیدی است که نیاز به تصمیم سیاسی خاص آمریکا دارد»!
۴-اما در داخل جریان غربگرای تحریف و روایت وارونه، و «تقیزادههای جدید» شبهه کردند «اگر آنگونه که قبلا میگفتید برجام بد و خیانت است، پس چرا حالا خوب شده و دولت سیزدهم به دنبال احیای آن است»؟! دراین سخن آنقدر نفاق و فریب و انحراف و... نهفته، که از بدیهیات است، اما اولا دولت جدید به دنبال احیای برجام نیست، بلکه به دنبال لغو تحریمها و تأمین حقوق مردم است که برخی فریبکارانه و با فضاسازی قول «بالمرهِ» آن را داده بودند، اما حتی «بالزمانهِ» هم نتوانستند، و مزورانه برای تحتالشعاع قرار دادن زد و بندهای پشت پرده خود، نتوانستنِ خودشان را به گردن ترامپ و ترسوها و بیشناسنامهها و. انداختند! ثانیا متأسفانه قراردادهای زیادی در دولتهای سازندگی و اصلاحات و تدبیر و امید از سوی یک تیم واحد با خارجیها در سایه رشوه گرفتن و رشوه دادن و زد و بندهای سیاسی پشت پرده بسته شده که چه به آنها عمل شود و چه لغو شوند، نتیجه، خیانت و خسارت محض است، از جمله کرسنت و برجام! کاسبان برجام و کسانی که در کرسنت منافع ملی کشور را فدای منافع شخصی و جناحی و سیاسی خود کردند، چنان بندهای قراردادها را امضا کردند تا کسی نتواند منافع آنان را
با لغو چنین قراردادهایی به خطر بیندازد و در صورتی که نظام تصمیم به لغو کامل آنها بگیرد، هزینههای اقتصادی-مالی و سیاسی-امنیتی مضاعفی بر مردم تحمیل و برای نظام هزینهساز شود! لذا تنها راه باقیمانده اصلاح چنین قراردادهایی است و دولت سیزدهم نیز تصمیم گرفته در پای میز چانه زنی وین، از خسارتها و هزینههایی که در برجام از سوی دولت اصلاحطلبان و جریان غربگرا بر کشور وارد شده، بکاهد. حال این جریان به جای پاسخگویی درخصوص خسارتهایی که به جیب و سفره مردم زدند و سالهای سال آثار آن از بین نخواهد رفت، منافقانه طلبکار هم شدهاند؟! ثالثا به این سؤال ساده پاسخ دهند در حالی که دولت سیزدهم میخواهد آمریکا و اروپاییها را وادار به اجرای تعهداتشان در همان برجام دیکته و نوشته شده ظریف با آمریکاییها- نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر- کند، چرا مزورانه و منافقانه تحریف و تهدید و تمسخر میکنند؟! رابعا در دوره قبلی تن به تعلیق دادند و با امتیاز دادن، تحریمها را بیشتر و حتی احترام ظاهری وعده نسیه داده شده را هم در همان دولت اوبامای مؤدب نگه نداشتند و قانون آیسا را اعمال کردند، اما حالا مذاکره میکنیم و امتیاز نمیدهیم و طلب نقدِ لغو همه تحریمها داریم و همزمان نیز در حال خنثی کردن آنها هستیم!. خامسا فرق منتقدان قبلی برجام با منتقدان فعلی هم این است وقتی که در دوره قبل منتقدان برجام لغو کامل تحریمها را مطالبه میکردند، دست تیم مذاکرهکننده ایران پر میشد برای اینکه پای میز مذاکره بگوید مطالبه مردم ما بالاست و نمیتوانیم با گرفتن یک آبنبات کوتاه بیاییم و این یک پشتوانه ملی برای تیم مذاکرهکننده بود، هرچند نتوانستند و یا نخواستند از این ظرفیت ملی استفاده کنند و حتی از خط قرمزهای نظام هم عبور کردند! اما وقتی منتقدان فعلی در داخل کشور ادعا میکنند «نباید برلغو تحریمها اصرار کنیم و از بایدن تضمین بخواهیم، و باید به افایتیاف رای دهیم»، دست دشمن و طرف مقابل را پر میکنند تا آنها به تیم مذاکرهکننده ما بگویند توقع مردم شما لغو پایدار همه تحریمها نیست و به تعلیق موقت برخی تحریمها بدون ضمانت و راستیآزمایی هم راضی هستند، پس چرا شما مطالبات «زیادهخواهانه» مطرح میکنید که مذاکرات به نتیجه نرسد؟! برهمین اساس رسانههای غربی القا کردند «شاید از این حرفها و رسانههای اصلاحطلبان اینطور برداشت شودکه سقف امید ایران به مذاکرات وین پایین آمده است»!
همزمان نیز تیم ما را از به نتیجه نرسیدن گفتوگوها، و جامعه را از شکست مذاکرات میترسانند و با شرطی کردن جامعه و اقتصاد بر کشور فشار میآورند که یا کوتاه بیایید یا وضعیت اقتصاد شما را به هم میریزیم! لذا راز اینکه آمریکاییها و غربیها در این دور از مذاکرات مطالبات واقعی تیم مذاکرهکننده ایرانی را «زیاده خواهانه» القا و رسانههای آنها، آن را برجسته میکردند، ریشه در انتقاد مخرب منتقدان فعلی دارد که برخی از آنها عالمانه و عامدانه به عنوان «نفوذیها» و «تقیزادههای جدید»، زیر تابلوی انتقاد، ناجوانمردانه و منافقانه قصد تخریب و تضعیف و تحریف و تمسخر مواضع تیم مذاکرهکننده کشور را دارند و به دشمن گرا میدهند!
۵- نکته مهم: ظاهراً مطلب «تقیزادههای جدید به وقت واشنگتن و وین» موجب واکنش برخی تقیزادههای جدید شد. اما راز اینکه مدعی هستیم که برخی از مسببان تجربه تلخ برجام و منتقدان سیاستهای اصولی نظام در نگاه به شرق «تقیزادههای جدید» هستند، در همین نکته نهفته است! این جماعت با اعوجاجات فکری و مواضع زیگزاگی و تحلیلهای به نرخ واشنگتن، تحت لوای انتقاد کسانی هستند که با ادعای فریبکارانه و منافقانه تنشزدایی و برداشتن سایه جنگ، براساس ساز آمریکا یک روز پیشنهاد جنگیدن با آمریکا و مذاکره با طالبان و یک روز پیشنهاد جنگیدن با طالبان و مذاکره با آمریکا و روز دیگر پیشنهاد مذاکره با تروریستهای داعش را میدهند؛ لذا این جماعت مدعی زیگزاگی مذاکره-جنگ به افق آمریکا، اکنون نیز از سوی غربیها روی ساز مخالفت با مذاکره و گفتگو کوک شدهاند تا نگذارند دولت سیزدهم آنچه را که آنان از منافع ملی در برجام به آمریکا باج دادهاند، پس بگیرد؟!
***************
روزنامه آرمان ملی**
عنصر ابتذال اقتصاد ايران را حذف كنيد/ دکتر فرشاد مومنی
آرمان ملی- احسان انصاری: آیا تورم و گرانیها در سال آینده با توجه به سیاستهای و تصمیمات اخیر دولت کاهش پیدا میکند؟ مهمترین دلیل افزایش تورم در دهههای گذشته در کشور چه بوده و چه عواملی در دورقمی بودن تورم در پنج دهه اخیر در ایران تأثیرگذار بوده است.«آرمان ملی» برای بررسی این موضوع با دکتر فرشاد مومنی اقتصاددان گفتوگو کرده است. دکتر مومنی در این زمینه معتقد است: «در31 سال گذشته هر تصمیم و سیاست کلیدی که اتخاذشده است نتیجه حاصلشده یا عکس آن چیزی بوده که وعده داده میشده و یا اینکه فاصله معناداری با آن وعده داشته است.به همین دلیل نیز ما با فاجعه شکست فاجعهبار سیاستگذاری در31 سال گذشته درزمینه اقتصادی مواجه هستیم.خطاهای اولیه مثلا در سالهای69 یا70 را میتوان چنین توجیه کرد که در آن زمان فهم ناقصی در این زمینه وجود داشته و یا از افرادی استفادهشده که از تجربه کافی برخوردار نبودهاند.هنگامیکه این شکستهای سیاستی فاجعه ایجاد میکند و مستندات و گزارشهای رسمی نیز فاجعهبار بودن شکستها و ریشههای آنها را اعلام میکند اما همچنان این سیاستها استمرار پیدا میکند، نشاندهنده این است که نوعی قفلشدگی در تاریخ پدیدار شده است.» در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید. یکی از رویکردهای اصلی دولت کاهش تورم در سال آینده و مقابله را افزایش قیمتها بوده است؟ جهتگیری دولت در این زمینه همراه با چه چالشها و فرصتهایی است؟ ادعای کاهنده بودن تورم در بودجه سال آینده ازنظر علمی یک ادعای بهکلی بیاعتبار است.هنگامیکه یک کشور در پنج دهه مستمر با تورم دورقمی مواجه است باید متوجه این نکته باشد که ریشه این ناتوانی در مهار تورم با همه ادعاهایی که مطرح میشود، چیست. از منظر اقتصاد سیاسی هنگامیکه این ناتوانی آشکار، کشوری که ازنظر ذخایر مادی در رتبه هفتم جهان قرار دارد را به این درجه از استیصال میرساند به دو دلیل عمده است. این دو محور نقصانهای معرفتی و بحرانهای منفعتی هستند.آنچه ما از منظر کارشناسی میتوانیم انجام بدهیم این است که نقصانهای معرفتی را آشکار کنیم و پیوند تجاهل یا ناتوانی در یادگیری در فرایند تصمیمگیری و تخصیص منابع را با فسادها و منافع شخصی ناسالم و ضد توسعه و ضد مردمی را آشکار کنیم. پرسش اساسی در این زمینه این است که چرا با وجود اینکه تعداد واقعیتهای محرز شده درزمینه الگوی تبیینی حکومتگران نشاندهنـــده فهم نادرست آنها از ریشههای تورم است اما همچنان روی عناصــر بحرانزا تأکید میشود. بحــران یادگیری تا زمانی میتواند قابل توجیه باشد که کارشناسان دلسوز با ادله و شواهد غیرقابلانگار که ویژگی مشترک آنها این است که متکی به گزارشهای حکومتی هستند با این سؤال مواجه شوند که چرا دولتها به گزارشهایی که خودشان بهصورت رسمی منتشر میکنند پشت میکنند و به آنها بیاعتنایی میکند و در جهت خلاف علم و فسادزایی و مشروعیت سوزی خود رفتار میکند. ریشه این نوع حرکـت کجاست و چرا دولتها به این سمت حرکت میکنند؟ این موضوعی است که از جنبههای مختلف قابلتحلیل است. بهطور مشخص در 31 سال گذشته هر تصمیم و سیاست کلیدی که اتخاذشده است نتیجه حاصلشده یا عکس آن چیزی بوده که وعده داده میشده و یا این فاصله بسیار معناداری با آن وعده داشته است. بههمین دلیل نیز ما با شکست سیاستگذاری در31 سال گذشته درزمینه اقتصادی مواجه هستیم. خطاهای اولیه مثلا در سالهای69 یا70 را میتوان چنین توجیه کرد که در آن زمان فهم ناقصی در این زمینه وجود داشته و یا از افرادی استفادهشده که از تجربه کافی برخوردار نبودهاند. هنگامیکه این شکستهای سیاستی فاجعه ایجاد میکند و مستندات و گزارشهای رسمی نیز فاجعهبار بودن شکستها و ریشههای آنها را اعلام میکند اما همچنان این سیاستها استمرار پیدا میکند نشاندهنده این است که نوعی قفلشدگی در تاریخ پدیدار شده است. ریشه اصلی این قفلشدگی در سطح نظری نیز این است که ما با بحران توزیع عادلانه قدرت و بحران توزیع عادلانه ثروت مواجه هستیم. تا زمانی که درباره این دو موضوع حیاتی چارهاندیشی نشود امکان برونرفت از این بحرانها وجود ندارد. طنز تلخ ماجرا این است که ما در طول31 سال گذشته با پنج دولت مواجه هستیم که روسای این پنج دولت درباره مسائل کلان مدیریت کشور باهم تفاوت دیدگاه دارند. با این وجود در پیگیری این رویکرد مخرب و فسادزا در فهم مسائل اقتصادی و در ناتوانی در یادگیری هر پنج دولت بهصورت یکسان و مشابه به هم عمل کردهاند. به نظر میرسد زور برخی خیلی زیاد است که منافع غیرعادی خود در مناسبات غیر شفاف مانند تحریمها را دنبال میکنند. به باور بنده ایران اسیر یک اتحاد سهگانه ضدتوسعهای شده است. یک رکن این اتحاد سهگانه دولت رانتی کوتهنگر است. رکن دوم گروههای غیرمولد شامل رانت خورها، ربا خوران و دلالان است و رکن سوم مروجان بازارگرایی مبتذل است. نکته تأسفآور این است که این گروه پای دانشگاهها و مراکز پژوهشی را نیز به این آلودگی بازکردهاند. این اتحــاد سهگانه چگونه شکلگرفته و چه پیامدهایی برای اقتصاد ایران داشته است؟ این اتحاد سهگانــه در31 سـال گذشته عنوان کرده که همه ماجــرای بحــران استمرار تورم دورقمـی به کسری بودجه دولت مربوط میشود.این بزرگترین دروغی است که بازارگرایی مبتذل در سه دهه گذشته در ایران ترویج کرده است.هنگامیکه این اتحاد بهرغم اینهمه شواهد روی این عوامل اصرار میکنند به معنای این است که قصد دارند عناصر کلیدی و سرنوشتساز از دید سیاستگذاران کنار برود و عناصر اختلالزا تبرئه شوند و یا از آنها حساسیتزدایی شود و از طریق دادن آدرسهای اشتباه حکومتگران سالم و مردم را گیج کنند و در این بحران عدم شفافیت و شکهای پیدرپی که وارد میکنند بتوانند به مناسبتهای رانتی خود ادامه بدهند. هنگامیکه یک کشوربه مدت پنجدهه با تورم دورقمی مواجه است، نشاندهنده سقوط بنیه تولیدی درچنین کشوری است. این در حالی است که بازارگرایی مبتذل در عمل نقش سقوط بنیه تولیدی را در ایجاد تورم حذف کرده است. اگر حکومت بخواهد خود را متعهد به منافع تولیدکنندگان کند نمیتواند تا به این اندازه به رانت خورها و دلالان امتیاز بدهد.موضوع دیگر این است که این عده تلاش میکنند نقش بهغایت مخرب شوکهای قیمتی در قیمتهای کلیدی را نادیده بگیرند. این گروه با تمرکز افراطی بر نقش یگانه کسری مالی دولت در بحران تورم تلاش میکنند بانکهای خصوصی و نقش مخرب آنها را دامن زدن به بحرانهای حاد اقتصادی را حذف کنند. اینکه مناسبات اقتصادی در کشور تا به این اندازه به سمت مافیایی شدن حرکت میکند باید بهاندازه کافی برای نهادهای نظارتی در کشور هشداردهنده باشد.هنگامیکه نهادهای مهم تصمیم گیر به تسخیر رویکردهایی مافیای درمیآید هزینههای بسیار سنگینی را به اقتصاد کشور تحمیل میکنند. این گروه این موضوع مهم را نیز پنهان کردهاند که آنچه امروز ما با آن مواجه هستیم تنها تورم نیست و بلکه با پدیده رکود تورمی مواجه هستیم. کسانی که با الفبای اقتصاد آشنایی دارند میدانند که در شرایط رکود تورمی فشار روی هزینههای تولید بسیار بیشتر از سایر تورمها خواهد شد. در چنین شرایطی راه نجات کشور سفلهپروری و بیثباتسازی و بحران سازی نیست و بلکه راه نجات تقویت بنیه تولیدی است. گروههای ذینفع از چه راههایی تلاش میکنند اقدامات خود را توجیه کنند؟ این گروهها چند نوع فریب را در دستور کار خود قرار دادهاند. فریب اول این است که این گروه کل ماجرای تورم در ایران را تورم از نوع افزایش تقاضا آنهم از ناحیه کسری مالی دولت نشان میدهند و معلولی به نام نقدینگی را بهجای علت مینشانند. در چنین شرایطی ما باید بدانیم که کانون اصلی تورم در ایران سقوط بنیه تولیدی است و راه نجات از رکود تورمی از مسیر ارتقای بنیه تولیدی میگذرد. بههمین دلیل اگر به نام تشویق تولید بورسی که سوداگری در آن هیچ نسبتی با مسائل تولیدی ندارد هزینــه شود هیچ ســودی برای منافع کشور نخواهد داشـــت.من متأسف هستم که در سازمان برنامهوبودجه و وزارت اقتصاد به این نکته بهصورت واژگونه نگاه میکنند و مسائل حیاتی تولیدکنندگان را رها کردند و به دوپینگ بورس مشغــول هستند که مطامع سوداگــران را به منافع تولیدکنندگان ترجیح میدهد. فریب بعدی این است که ایـن عده عنوان میکنند مارپیچ تورم از ناحیه افزایش دستمزدها آغاز میشود. این در حالی است که همه شواهد کارشناسی بیانگر این نکته است که دهههای گذشته نقطه عزیمت تورم، شوکهای وارده به قیمتهای کلیدی بوده است.در31 سال گذشته همه افزایش تورمها به دلیل شوکدرمانی صورت گرفته است. طنز تلخ فاجعه باری که بازارگرایان مبتذل و مافیای رسانهای پشتیبان آنها در حال ترویج آن هستند این است که همچنان برای مقابله با افزایش تورم پیشنهاد شوکدرمانی میدهند.این اتفاقی است که در بودجه سال1401 نیز در حال انجام شدن است. در چنین شرایطی اگر نمایندگان مجلس متوجه این موضوع نشوند و برای آن راهحل پیدا نکنند اقتصاد کشور در آینده میتواند با بحرانهای جدیدی مواجه شود. فریب بعدی این است که دائماً ماجرای پیوند بین رشد نقدینگی و رشد تورم را فریاد میزنند. ما سالهای زیادی را در سه دهه گذشته داشتهایم که با بالاترین رشدهای نقدینگی، کمترین تورمها تجربهشده است. در سال 1385 رشد نقدینگی حدود 40 درصد اما تورم 11 درصد است. این هم از آدرسهای غلطی است که برای برخی سیاستگذاران ما تبدیل به یک باور شده است. برخی میخواهند به این حقیقت پشت کنند که هر وقت ما با افزایش نرخ ارز مواجه بودیم بلافاصله تورم و سپس افزایش نقدینگی داشتهایم. چگونه میتوان با این فریبها مبارزه کرد؟آیا این رویکرد در دستور کار دولت قرارگرفته است؟ اگر ما بخواهیم این مساله را حلوفصل کنیم باید با این فریبها و تورمها که با بزک علمی بازار گرایی مبتذل ایجادشده است مبارزه کنیم. اینکه یک فرد فاقد صلاحیت تخصصی در سازمان برنامه بیاید آشکارا رو درروی مردم نگاه کند و بگوید این بودجه تورم را کاهش خواهد داد، حکومتگران را از یک مسئله حیاتی دیگر دور میکند. ما در سال 1401 حداقل از چند کانال که در این بودجه بهصورت مستقیم تعبیهشده در معرض افزایش چشمگیر تورم و شدت بخشی به رکود خواهیم بود و این بزرگترین هشداری است که میتوانم بدهم. وقتی شما دلار را به 23 هزار تومان میرسانید، ببینید آثارش چگونه در بودجه منعکس میشود. بهاندازهای شواهد این مسئله تکاندهنده است که قابلتصور نیست. براساس کاری که کردهاند فقط منابع حاصل ازواگذاری داراییهای سرمایهای نسبت بهپیش بینی عملکرد قانون بودجه 1400، پانصد و هشتاد درصد را نشان میدهد. بخش اعظم این افزایش از محل تغییر نرخ ارز حاصل از صادرات نفت تأمینشده است. پس کانون اصلی تورمزایی جهش در نرخ تسعیر دلارهای نفتی است. کانون مهم بعدی افزایش تورم وارداتی است. کشوری که با بحران در قسمت عرضه کل روبهرو شده است بهواسطه اتکای فزاینده به واردات، وقتی مبنای محاسبه حقوق گمرکی را 5 برابر افزایش میدهد، یقیناً آثار چشمگیری روی قیمت کالاهای وارداتی پدیدار خواهد شد. مسئله سوم تحمیلکننده تورم و رکود جهش 8 برابری نرخ ارز واردات کالاهای اساسی است. کانون تورمزایی بعدی، تورمی است که قرار است از طریق بورس صورت بپذیرد. این اتفاق یکی از وحشتناکترین باجهای ضدتوسعهای به رانتهای مرتبط با معدن است چراکه برخی شاخص بورس که هیچ نسبتی با کارنامه اقتصاد کلی ندارد را حیثیتی کردند و تحت عنوان رونق بخشیدن به بورس چنین امتیازاتی میدهند. آخرین محوری که درزمینه تورمزایی بودجــه 1401 وجود دارد لغو معافیت مالیاتی اقلام اساسی وارداتی و تحمیل 9 درصد مالیات بر ارزشافزوده به کالاهای اساسی است. طنز بسیار تلخی که در اینجا وجود دارد این است که سازمان برنامهوبودجه میگوید به دستور رئیسجمهور پیوست عدالت برای این بودجه تهیه میشود. شما باید پیوست فلاکت تهیه کنید. لااقل صادق باشید و بگویید قرار است از رمق باقیمانده فقرا، بخشهایی دیگر از نانآوران را از نانآوری محروم کنید.
**************
روزنامه خراسان**
**************
روزنامه جوان**
سفر اخیر آقای رئیسی به روسیه با حاشیهسازیهای زیادی همراه بود، به گونهای که اصل سفر، اهداف و نتایج آن، تحت تأثیر حواشی ساخته شده و برجسته شده قرار گرفت.
چندی پیش نیز انتشار تصویر دختر حاج قاسم سلیمانی در حالیکه یک گوشی برند غربی در دستش بود باعث حاشیهسازی گسترده شده و تلاش شد اصل موضوع سالگرد شهادت سردار دلها و مکتب شهید سلیمانی کمرنگ شود. به این تلاشها برای غلبه حاشیه بر متن میتوان موارد متعدد دیگری نیز افزود که طی ماههای اخیر پررنگتر شده است و البته این غلبه حاشیه بر متن هم اتفاقی نیست و باید آن را در چارچوب جنگ شناختی و ذیل جنگ ترکیبی (Hybrid warfare) همهجانبه دشمنان علیه ایران و استراتژیهای مختلف منبعث از آن دید.
چند ماه پیش، نخستوزیر رژیم صهیونیستی از استراتژی جدید این رژیم علیه جمهوری اسلامی ایران تحت عنوان «مرگ با هزار ضربه چاقو» رونمایی کرد. خلاصه این استراتژی را میتوان «ایجاد بحرانها و تنشهای کوچک، اما پرتعداد در حوزههای مختلف امنیتی، سیاسی و اقتصادی به جای یک جنگ بزرگ و رو در رو» تعریف کرد. نکته مهمی که باید به آن توجه کرد، این است که این استراتژی عرصههای مختلف را شامل میشود و اعلام آن نه ابتدای اتخاذ آن، بلکه بعد از ایجاد زیرساختها و مقدمات آن و حتی عملیاتی شدن بخشی از آن انجام شده است.
دقت در رویدادهای چند ماه اخیر در ایران نشان میدهد که یکی از مهمترین میادین پیادهسازی این استراتژی، حوزه اذهان، افکار و عواطف است. تصویر یک گوشی در دست یکی از نزدیکان شهید سلیمانی که میتوان آن را یک امر متشابه و فرعی دانست به یک باره در شبکههای اجتماعی چنان برجسته و پررنگ میشود که مکتب این شهید بزرگ و راه و آرمان او و هزاران شهید این مکتب که جانشان را برای خنثیسازی و ناکام گذاشتن طرحهای دشمنان علیه اسلام و ایران تقدیم کردند به عنوان یک امر محکم، اصلی، صریح و متقن مورد خدشه و تردید قرار گرفته و به حاشیه رود. یا به عنوان نمونه دیگر، تلاشهای ارزنده دولت جدید برای ایجاد موازنه در روابط با کشورها و تأمین منافع ملی و اختصاص جلسه چند ساعته و بدون محدودیت رئیسجمهور روسیه با آقای رئیسی و دستاوردهای این دیدار باید با برجستهسازی حواشی و برخی دروغها به حاشیه رود چرا که باید در اذهان این انگاره کاملاً تثبیت شود که تنها راه پیش روی کشور، تسلیم در برابر امریکا و غرب است و از همکاری با سایر کشورها و قدرتها نتیجهای حاصل نخواهد شد!
طی چند سال اخیر و با گسترش شبکههای اجتماعی، هزینه سرسامآور و کلانی به وسیله دشمنان انقلاب و ایران برای به خط کردن حجم گستردهای از نیروهای رزمی از جنس کاربران فضای مجازی با هدف مورد آماج قرار دادن اذهان و احساسات مخاطبان ایرانی اختصاص داده شده است. این حرکت شبکهای که سالهاست با تکنیک رخنه مویرگی در اذهان تکتک ایرانیها فعال است، در سطح تاکتیکی نیز بنابر استراتژی «هزار ضربه چاقو»، هر از چندی با تمرکز روی موضوعات مختلف اجتماعی، فرهنگی و به خصوص سیاسی و حتی روی موضوعاتی که نقطه قوت عملکرد نظام محسوب میشوند، به حاشیهسازی گسترده پرداخته و تلاش میشود که یا اصل روایت مبتنی بر حقیقت موضوع خدشهدار یا فراموش شود و یا یک روایت وارونه از موضوع در اذهان مخاطب تثبیت گردد. البته این مکانیزم تهاجمی دشمن را باید در چارچوب جنگ شناختی بزرگی دید که سالهاست علیه ملت ایران در جریان است؛ جنگی که این روزها شدت گرفته و در آن، افکار عمومی مردم و لایههای مختلف اجتماعی، آماج هزاران تیر، خمپاره و موشک از جنس خبر، تحلیل و اندیشه قرار دارند. میتوان گفت که در این جنگ، استراتژی «هزار ضربه چاقو» به جدیترین شکل خود در جریان است و هدف آن این است که با ضربات مکرر به دستگاه شناختی ملت ایران، عملکرد درست این دستگاه را خدشهدار کرده و ملت ایران را از چارچوب «ملت امام حسین» که حاجقاسم به خوبی آن را روایت کرده دور و جدا کرد و به یک «ملت بیگانه از امام حسین» و «وابسته و محتاج امریکا» تبدیل کند.
«حاشیهسازی» و «غلبه حاشیه بر متن» با هدف «روایت واژگونه و کاذب از حقایق» که به مرور به استحاله قوه شناختی مردم میانجامد، عرصه یک جنگ بسیار سهمگین و جدی است که بسیار کشندهتر از جنگ فیزیکی و سخت است. راه مقابله در این عرصه نیز تلاش برای پیدا کردن نقش و جایگاه درست به وسیله تکتک افرادی است که در عرصه رسانهای و مجازی حضور دارند و دلشان برای پیشبرد انقلاب اسلامی و عظمت و تعالی ملت ایران میتپد. نقشی که اگر بنابر توصیه رهبر معظم انقلاب در چارچوب «جهاد تبیین» و با هدف تسری «روایت حقیقی» از حوادث همراه باشد، سبب میشود که از بازی کردن در زمین حاشیهسازیها و تثبیت روایت غلط دشمن از حوادث و تحولات پرهیز کرده و تمام تلاشها برای گسترش «روایت حقیقی» از مسائل کشور و انقلاب جهتدهی شود.
**************
روزنامه شرق**
تیم تحریمها ترک برداشت!/ گروه سیاسی
دور هشتم مذاکرات کمیسیون برجام بین ایران، ۱+۴ و هماهنگکننده اتحادیه اروپایی جمعه هشتم بهمنماه با رایزنیها در هتل کوبورگ شهر وین برگزار شد و علی باقری، رئیس هیأت مذاکرهکننده جمهوری اسلامی ایران و انریکه مورا، هماهنگکننده اروپایی در این چارچوب دیدار و گفتوگو کردند. بر این اساس دور هشتم مذاکرات که از 27 دسامبر - یکماه پیش- آغاز شده طبق اعلام انریکه مورا، هماهنگکننده اتحادیه اروپا، با چند روز وقفه مواجه شده و پس از بازگشت هیأتها به پایتختهای خود ادامه گفتوگوها به هفته آینده موکول شد. به گزارش «وطنامروز»، مذاکرات وین این روزها در شرایطی ادامه دارد که شکافهای عمیق در تیم مذاکرهکننده آمریکایی بر فضای حاکم بر مذاکرات سایه انداخته است. طی هفته گذشته رسانههای آمریکایی از جدا شدن برخی اعضای تیم آمریکایی همچون «ریچارد نفیو» خبر داده بودند و حالا در پی این شکاف، «آرین طباطبایی» مشاور ارشد دفتر کنترل تسلیحات وزارت خارجه ایالات متحده نیز به دلیل اختلاف نظر با «راب مالی» نماینده آمریکا در امور ایران از تیم آمریکا در مذاکرات وین جدا شد. وزارت خارجه آمریکا اسفند سال گذشته، آرین طباطبایی را به عنوان مشاور ارشد معاون وزارت خارجه آمریکا در امور کنترل تسلیحاتی و امور امنیت بینالملل منصوب کرد. «لورا روزن» خبرنگار آمریکایی وبگاه «دیپلماتیک» به نقل از برخی منابع گزارش کرد خروج ۲ نفر از تیم مذاکرهکننده آمریکا در گفتوگوهای هستهای ایران در نتیجه اختلافات سیاسیای است که مدتی است بین اعضای تیم آمریکایی به وجود آمده است. بر اساس این گزارش، «ریچارد نفیو» معاون نماینده آمریکا در امور ایران ماه دسامبر از تیم مذاکرهکننده آمریکا در مذاکرات هستهای ایران کنارهگیری کرد و در وزارت خارجه ایالات متحده باقی ماند. از طرف دیگر، طباطبایی که به عنوان مشاور ارشد دفتر کنترل تسلیحات وزارت خارجه آمریکا فعالیت دارد نیز از تیم راب مالی جدا شد و هماکنون به کار خود در دفتر معاونت کنترل تسلیحات و امنیت بینالمللی وزارت خارجه آمریکا ادامه میدهد. بر اساس گزارش وبگاه دیپلماتیک، نفیو و طباطبایی حاضر به اظهارنظر درباره این خبر نشدند. منابع دیپلماتیک آمریکا گفتهاند پاییز امسال، نفیو به این باور رسید که به جای دنبال کردن سیاست بازگشت به برجام، آمریکا باید به دنبال مذاکره برای یک توافق متفاوت با ایران باشد که این باور در تضاد با سیاستهای آمریکا به رهبری راب مالی بود که بر این باور است در صورت امکان، تلاش برای بازگرداندن محدودیتهای برجام در کوتاهمدت در راستای منافع ملی آمریکاست. یکی از مقامهای ارشد وزارت خارجه آمریکا که خواست نامش فاش نشود درباره این موضوع اینگونه گفته است: «هیچ اختلاف شخصی وجود نداشته است. اگر هر اختلافی وجود داشت، اختلاف با سیاستهای دولت آمریکا بوده است». وبگاه دیپلماتیک گزارش داده است که این اختلافات در تیم مذاکرهکننده آمریکا اندکی پس از آن به اوج خود رسید که مذاکرات در اواخر نوامبر، پس از یک وقفه ۵ ماهه، در وین آغاز شد. بر اساس این گزارش، خروج نفیو پس از آن صورت گرفت که طرفهای مذاکرهکننده در وین، دور هفتم مذاکرات وین را ترک کردند تا با وقفهای کوتاه مجددا آن را آغاز کنند و طباطبایی نیز ظاهرا به دلیل اختلافات با راب مالی از تیم مذاکرهکننده آمریکا در وین استعفا کرده است. * مواضع پرابهام واشنگتن! مقامات دولت بایدن همچنان به رویه مواضع غیرشفاف و پرابهام خود جهت تاثیرگذاری منفی بر مذاکرات ادامه میدهند. دولتمردان آمریکایی به وضوح از اقداماتی که باید واشنگتن برای بازگشت موثر به برجام انجام دهد طفره میروند و در عوض از آماده شدن برای وضعیتی که دیپلماسی شکست بخورد صحبت به میان میآورند! در چنین شرایطی برت مکگورک، هماهنگکننده امور خاورمیانه در کاخ سفید روز پنجشنبه در مصاحبه با یکی از اعضای اندیشکده کارنگی، شانس توافق با ایران برای احیای برجام را محتمل دانست. وی در این باره گفت: «شانس توافق [با ایران] وجود دارد اما باید بگویم که شانس اینکه هیچ توافقی نیز حاصل نشود، وجود دارد. ما خودمان را برای هر دو سناریو آماده کردهایم». مقام ارشد آمریکایی درباره گمانهزنیهای مطرح شده درباره توافق موقت [که جمهوری اسلامی ایران قاطعانه آن را رد کرده است] گفت: «من همیشه به فکر یافتن یک راهکار برای محدود کردن پیشرفتهای هستهای ایران بودهام؛ شاید ارائه معافیتهای تحریمی محدود برای خریدن زمان. اما تمرکز ما بیشتر روی بازگشت کامل به توافق است». پایگاه آکسیوس به نقل از این مقام کاخ سفید نوشت: طرفها «در آستانه توافق احتمالی» هستند اما او نمیخواهد درباره میزان احتمال توافق گمانهزنی کند. آکسیوس نوشته اظهارات مکگورک را که در جریان همایشی در اندیشکده کارنگی مطرح شده میتوان خوشبینانهترین اظهارنظر از سوی یک مقام دولت آمریکا درباره مذاکرات وین از زمان آغاز آن در اواخر ماه دسامبر (اوایل آذرماه) دانست اما مکگورک توضیحی درباره دلیل رسیدن به این ارزیابی ارائه نکرد. مکگورک در بخش دیگری از اظهاراتش مدعی شد گفتوگوها به «نقطه پایان» نزدیک شده و ایالات متحده آمریکا بهزودی خواهد فهمید که آیا ایران برای بازگشت به پایبندی کامل به توافق هستهای برجام آمادگی دارد یا نه. از سوی دیگر، «جیک سالیوان» مشاور امنیت ملی کاخ سفید با «ایال هولاتا» همتای صهیونیست خود درباره ایران رایزنی کرد. روزنامه صهیونیستی جروزالمپست در این باره گزارش کرد، سالیوان در جلسه با هولاتا گفته است در صورت شکست مذاکرات وین، ایالات متحده گزینههای دیگر را مورد بررسی قرار میدهد. کاخ سفید پیش از این اعلام کرده بود گروه مشورتی راهبردی ایالات متحده - رژیم صهیونیستی (SCG) بین سالیوان و هولاتا با تمرکز بر مذاکرات با ایران و تحولات چشمگیر اخیر در منطقه غرب آسیا برگزار شده است. بر اساس این گزارش، سالیوان در این دیدار مجازی مدعی شد واشنگتن به استفاده از دیپلماسی به عنوان روش ارجح برای رسیدگی به مذاکرات غیرمستقیم هستهای با جمهوری اسلامی ایران پایبند است اما با این حال گفت در صورت شکست دیپلماسی، کشورش برای بهکارگیری جایگزینهای دیگر که با هماهنگی شرکای آمریکا همچون رژیم صهیونیستی آماده شده، آمادگی دارد. پایگاه خبری آکسیوس درباره دیدار هولاتا و سالیوان نوشت که برگزاری این نشست از این جهت اهمیت دارد که تمرکز کاخ سفید بیشتر روی اوکراین متمرکز شده و مذاکرات با ایران هم اولویت بالایی دارد، بنابراین دولت «جو بایدن» معتقد است که باید زمان بیشتری را برای مشورت با تلآویو اختصاص دهد. * گفتوگوی مستقیم با آمریکا در دستور کار نبوده حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه ایران روز چهارشنبه (ششم بهمنماه) به دعوت رئیس و اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی در مجلس شورای اسلامی حاضر شد و ضمن تشریح آخرین وضعیت مذاکرات جاری در وین، به سوالات نمایندگان ملت پاسخ گفت. امیرعبداللهیان به ارائه گزارشی از روند مذاکرات در ۴ حوزه رفع تحریمها، تعهدات هستهای، اخذ تضامین و راستیآزمایی پرداخت و ضمن پاسخ به سوالات، دیدگاههای نمایندگان حاضر در نشست کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی را دریافت کرد. وزیر امور خارجه با تبیین تلاش جدی مذاکرهکننده ارشد، علی باقری و ابتکارات مطروحه از سوی جمهوری اسلامی ایران و تیم مذاکرهکننده اظهار داشت: اراده جمهوری اسلامی ایران برای رسیدن به یک توافق خوب، پایدار و قابل اتکا قطعی است. امیرعبداللهیان همچنین در جمع اعضای کمیسیون امنیت ملی با تأکید بر اینکه تا به امروز هیچ گفتوگوی مستقیمی بین تیمهای مذاکراتی جمهوری اسلامی ایران و آمریکا در وین صورت نگرفته است، اظهار داشت: نظرات فنی ۲ طرف از طریق یادداشتهای مکتوب غیررسمی و به واسطه هماهنگکننده اتحادیه اروپایی منتقل میشود. * گمانهزنی اولیانوف از زمان حصول توافق میخائیل اولیانوف، نماینده دائم روسیه نزد سازمانهای بینالمللی مستقر در وین که به عنوان مذاکرهکننده ارشد کشورش در مذاکرات وین حضور دارد، چهارشنبهشب در مصاحبه با شبکه خبری روسیه24 از احتمال رفع تحریمهای نفتی آمریکا علیه ایران از ماه آوریل (اواسط فروردین 1401) در صورت احیای برجام سخن گفت. دیپلمات ارشد روس در این باره گفت: «اگر مذاکرات با سرعتی بیشتر نسبت به سرعت کنونی آن انجام شود، امکان حصول توافق تا پایان ماه فوریه (دهه اول اسفندماه) واقعی به نظر میرسد». وی ادامه داد: «البته پس از آن چند ماه برای ازسرگیری اجرای توافق هستهای زمان نیاز است». اولیانوف در عین حال پیشبینی کرد در صورت حصول توافق در ماه فوریه، تحریمهای نفتی آمریکا علیه ایران از ماه فوریه (اواسط فروردین 1401) برداشته خواهد شد. وی در این رابطه گفت: «برای اینکه آمریکاییها آماده لغو تحریمها شوند و شرایط مورد نظر برای بازگشت تجارت خارجی ایران به حالت عادی را تضمین کنند، مدتی زمان لازم است که احتمالاً همه این مسائل باید تا قبل از ماه آوریل حلوفصل شود. تهران نیز چند ماه زمان نیاز دارد تا برای بازگشت به اجرای تعهدات خود در برجام آماده شود».
ارسال نظرات