روزنامه کیهان**
اتحاد تهران - مسکو چه کسانی و چرا میترسند؟/ محمد صرفی
سفر رئیسی به مسکو بار دیگر روابط ایران و روسیه را در کانون توجهات قرار داد. روابطی که هر چقدر در بعد ژئوپلتیکی و امنیت منطقه، موفق و امتحان پس داده است اما باید با تاسف گفت در ابعاد دیگر – بهخصوص اقتصادی- دچار ضعفهای جدی است. سفر رئیس جمهور به مسکو و دیدار با «ولادیمیر پوتین»، همتای روسی خود، گامی بلند در راستای رفع این نواقص خواهد بود. رابطه تهران و مسکو را میتوان به عمارتی بلند و با پی محکم تشبیه کرد. میتوان گفت سفتکاری این عمارت به پایان رسیده اما نازککاری آن باقی مانده و روند تکمیل آن تاکنون کند بوده است. چنین عمارتی صاحبانش را از گزند تهدیدات و ناامنیها حفظ میکند اما برای استفاده و لذت بردن از آن باید به فکر تکمیل جزئیات و نصب و فراهم کردن امکانات رفاهی آن بود.
وزرای نفت و اقتصاد کشورمان که رئیسی را در این سفر همراهی میکردند گفتهاند نتیجه رایزنیهای آنها با همتایان خود در مسکو فراتر از انتظار بوده است. آنان اعلام کردند توافقهایی در زمینه تجارت، انرژی، حمل و نقل و روابط بانکی داشتهاند که در آیندهای قابل پیشبینی نتایج آن ملموس خواهد بود. افشا نشدن جزئیات این توافقات البته چندان جای تعجب ندارد چرا که آمریکا درصدد است هرگونه همکاری اقتصادی سایر کشورها با ایران را تحت فشار گذاشته و قطع کند. نباید فراموش کرد که کاخ سفید به ریاست بایدن طی یک سال اخیر همچنان ادامه دهنده سیاست «فشار حداکثری» ترامپ علیه جمهوری اسلامی ایران است.
رابطه ایران و روسیه طی حدود سه دهه اخیر - پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی- را میتوان به دورههای مختلفی تقسیم کرد اما دوره جدید که منجر به احداث این عمارت مستحکم شد، به شش سال قبل برمیگردد. تابستان سال 1394 سردار سلیمانی در سفری محرمانه راهی مسکو شد. سفری که تاکنون اطلاعات چندانی از جزئیات آن منتشر نشده اما پس از این سفر نیروی هوایی روسیه در سوریه وارد عمل شده و همکاری تهران و مسکو در حمایت از دمشق که مورد تهاجم همهجانبه تروریستهای مورد حمایت غرب بود، وارد مرحله عملی تازهای شد. این همکاری به زودی نتایج درخشان خود را نشان داد و گزینه حتمی و غیرقابل تجدیدنظر غرب مبنی بر اینکه «اسد باید برود» را باطل کرد.
بلافاصله زنگ خطر به صدا درآمد. این همکاری و اتحاد نهتنها در پرونده سوریه برای اهداف ژئوپلتیکی آمریکا و متحدانش در غرب آسیا آزاردهنده و خطرناک بود بلکه میتوانست الگویی جدید از برهم زدن طرحهای منطقهای واشنگتن را پایهریزی کند. اینجا بود که آمریکاییها تمام امکانات و کارتهای خود برای شکستن این اتحاد را به بازی گرفتند. اسفند سال 95 نشریه «ساندی لیدر» در تحلیلی نوشت: جدا کردن روسیه از ایران بخشی از یک «بازی جدید بزرگ قدرت» است که به اعتقاد بسیاری حتی در آینده دور هم ثمری بهدنبال ندارد.
ابعاد این همکاری گام به گام نمایانتر شده و بر نگرانی دشمن مشترک دو طرف افزود. «مؤسسه مطالعات جنگ» در آمریکا، طی گزارشی درخصوص چرایی این نگرانی نوشت: «همکاری نظامی ایران با روسیه در سوریه موجب افزایش قابل توجه توانایی ایران برای برنامهریزی و اجرای عملیات متعارف پیچیده شده است.» این مؤسسه در یک گزارش دیگر تاکید کرد: «ایران چنان تغییری در بخش نظامی خود ایجاد کرده است که قادر به جنگ نسبتاً متعارف در صدها مایل فراتر از مرزهای خود است. این توانمندی که شمار بسیار معدودی از کشورهای جهان آن را دارند، در محاسبه راهبردی و توازن قدرت در خاورمیانه تغییر اساسی ایجاد خواهد کرد. این پدیدهای موقت و زودگذر نیست.»
ناموفق بودن تلاش آمریکا و متحدانش برای شکست اتحاد روسیه و ایران در میدان سوریه، دلایل متعددی داشته و دارد. مسکو به درستی دست حریف را خوانده و فهمیده بود آبنباتهایی که آمریکا در دست گرفته و تکان میدهد هرقدر هم شیرین و وسوسهانگیز باشند، قیمتی سنگین دارند. بهای پذیرش آن، زدن مهر تایید بر تسلط بیچون و چرای آمریکا بر منطقه حیاتی غرب آسیاست. البته ماجرا به همینجا ختم نمیشد و حرکت آمریکا به حوزههای پیرامونی و مناطق حساستر برای روسیه نیز میرسید. درواقع میتوان گفت همکاری روسیه با ایران در منطقه از منظر راهبردی، تنها انتخاب مسکو نبود، بلکه انتخابی برد - برد برای دوطرف بود.
نشریه آمریکایی «ویکلیاستاندارد» در مورد این همکاری مشترک، چند سال پیش نوشت: «با توجه به حضور گسترده آمریکا و متحدان آن در منطقه، تهران تنها متحد منطقهای باقی مانده برای مسکو است و درخواست از روسیه برای جدا شدن از ایران به معنی ترک منطقه خواهد بود.ائتلاف ایران و روسیه یک رابطه استراتژیک و درباره مسائل بنیادین است. آمریکا در منطقه متحدان بسیاری دارد، از اسرائیل تا مصر و ترکیه تا عربستان سعودی و کشورهای حوزه خلیج فارس. زمانی که پوتین به منطقه نگاه میکند تنها یک فضای خالی میبیند و آن هم ایران است که با آمریکا متحد نشده است. خیلی ساده است مسکو هیچ راهی برای برنامهریزی قدرت یا مدیریت منافع منطقهای خود بدون ایران و شرکایش، مثل حزبالله، ندارد. درخواست از پوتین برای نادیده گرفتن ایران مثل این است که از وی درخواست شود خاورمیانه را ترک کند.» واقعیتها و رخدادهای چند سال اخیر در منطقه، ضرورت و فواید این همکاری را بیش از پیش نشان داده و طرف غربی را هم تا حد زیادی به این نتیجه رسانده است که چارهای جز پذیرش این واقعیت دردناک ندارد و دست و پا زدن در این خصوص حتی میتواند نتایج معکوس هم به همراه داشته باشد.
به نظر میرسد این نگرانی بعد از ماجرای شکست غرب در سوریه جای خود را به ترس داده است. «مایکل لدین» طی مقالهای که اواخر بهمن سال 96 در «والاستریتژورنال» نوشت پرده از واقعیتی عمیق برداشت. لدین در این مقاله تصریح میکند آمریکا باید با روسیه در مورد غرب آسیا به توافق برسد و حتی امتیازات بزرگی به مسکو بدهد اما مشکل اینجاست که چیزی را باید به روسیه ببخشد که در دستان ایران است و تا وقتی جمهوری اسلامی بر سر کار باشد، توافق مسکو و واشنگتن امکانپذیر نیست. او مینویسد؛ «با وجود این همه تضاد منافع ژئوپلتیکی، آیا راهی برای آنکه روسیه و آمریکا در خاورمیانه باهم همکاری داشته باشند، باقی خواهد ماند؟ اگر آمریکا پیشنهاد مالکیت مشترک خاورمیانه را به پوتین بدهد چه؟ این امر باعث خواهد شد تا هر دو کشور در زمینه ایران و سوریه باهم همکاری داشته باشند و درنتیجه جایگاه آمریکا در منطقه تقویت شده و روسیه نیز با کنترل منابع بیشتری از نفت و گاز و با کاهش قدرت اسلامگرایان به ثبات بیشتری دست پیدا کند. اشکال کار در اینجاست که اکنون آمریکا در جایگاهی برای ارائه چنین پیشنهادی قرار ندارد. در نتیجه راهکار باقیمانده برای آمریکا از میان برچیدن رژیم ایران از داخل است.» لدین تاکید میکند آمریکا باید با حمایت از مخالفان داخلی جمهوری اسلامی، زمینه را برای «حکومتی سکولار و سازگار با غرب» در ایران فراهم سازد و «با از میان رفتن جمهوری اسلامی دولت آمریکا در جایگاه قویتری برای دستیابی به توافقی با پوتین قرار خواهد گرفت. راه مسکو از تهران میگذرد.»
حال میتوان تصویر بهتری از کسانی داشت که علیه اتحاد تهران- مسکو مشغول فعالیت بوده و مدعی هستند جمهوری اسلامی سیاست «نه شرقی - نه غربی» را کنار گذاشته است. شاید همه آنها ندانند کجای این بازی قرار دارند اما بدون شک بخشی از آنها همان کسانی هستند امثال لدین برای تحقق رویای «حکومتی سکولار و سازگار با غرب» در ایران به آنها دل بستهاند و البته منصفانه باید گفت آنان نیز در هر بزنگاه و ماجرایی تمام تلاش خود را به کار بسته و کم نگذاشتهاند؛ از فتنه 88 گرفته تا حمله به تعامل با شرق و تطهیر آمریکا و تحریف و مقابله با اصول انقلاب و... هرچند همه این تلاشها چیزی جز خوردن پنبهدانه در خواب نبوده و نخواهد بود.
***************
روزنامه جوان**
با اینکه در سایه تلاشهای مسئولان و بردباری و هوشیاری مردم، اقدامات زیادی برای حل مشکلات و کاهش فشارهای معیشتی و اقتصادی در حال انجام است و قرار گرفتن مسئولان در کنار مردم، علاوه بر ارتباط و آگاهی آنان از درد واقعی مردم، احساس بیاعتنایی و بیاعتمادی را در مردم نیز تا حدودی کاهش داده و امیدهایی برای تغییر وضعیت پدید آمده، اما فضای کلی تبلیغی و روانی حاکم بر برخی رسانهها و شبکههای اجتماعی در فضای مجازی نهتنها بهدنبال سیاهنمایی و القای یأس و ناامیدی است، بلکه برخی از آنان خط القای ناامنی و آشوب در کشور را با چنان شدتی دنبال میکنند که مخاطب احساس میکند هر لحظه امکان شعلهور شدن آتش آشوب و جنگ داخلی وجود دارد.
البته نمیتوان وجود پارهای مشکلات و نارضایتی مردم از بخشی از عملکردها را نادیده گرفت یا هرگونه اعتراض را به تحریک و القای معاندان و دشمنان نسبت داد، اما وجود خط القای ناامنی در کشور، از سناریویی کثیف برای برهم زدن آرامش روانی جامعه و انتقامجویی از نظام و مردم برای مقاومت در برابر فشارها و تحریمهای ظالمانه و سازشناپذیری در برابر جنگ اراده تحمیلی از سوی دشمنان و عدم پذیرش سلطهگری و دفاع از استقلال و عزت ملی خبر میدهد.
اهداف کلی خط القای ناامنی در کشور را که از سوی رسانههای وابسته به امپراتوری رسانهای صهیونیسم جهانی، متحدان اروپایی، برخی دولتهای عربی و گروهکهای ضدانقلاب و پادوهای داخلی آنان دنبال میشود، میتوان در موارد زیر جستوجو کرد:
۱- گرفتن احساس امنیت از مردم و تأثیرگذاری بر آرامش روانی جامعه که میتواند امید، نشاط و شادابی را کاهش دهد و خود زمینهساز سرخوردگی و قرار گرفتن در وضعیت عصبی و نابردباری شود.
۲- ایجاد احساس بدبینی و بیاعتمادی به آینده که نهتنها هرگونه سرمایهگذاری در داخل کشور برای فعالیت و تولید اقتصادی را مختل میسازد، بر انگیزه هرگونه همکاری خارجی نیز اثر منفی گذاشته و حتی فرار سرمایه به بیرون را تشدید میکند.
۳- حاشیهسازی برای مسئولان و برهم زدن تمرکز آنان برای رسیدگی به مسائل و مشکلات کشور که اینک یک اولویت اساسی برای ترمیم اعتماد و امید مردم و اداره عزتمند کشور محسوب میشود و تحقق آن، معاندان و دشمنان را میتواند مأیوس سازد.
واقعیت این است که دشمنان بیرونی، معاندان و گروهکهای براندازی که از هرگونه مواجهه مستقیم و رویارویی مسلحانه با جمهوری اسلامی ایران درمانده و مأیوس شدهاند، راه جبران آن را آشوب و بلوای داخلی میدانند و به امید دستیابی به چنین وضعیتی جنگ ترکیبی پرشدتی را سازمان داده و تحریمهای ظالمانه را همراه با جنگ ادراکی برای عاصیسازی مردم و جداسازی مردم از حاکمیت سازمان داده و به بروز برخی اعتراضات اجتماعی برای موجسواری و تبدیل آن به جنبشی اجتماعی چشم امید دوختهاند.
خط تبلیغی و رسانهای القای ناامنی در کشور عزیزمان که به صورت مزورانه دنبال میشود، از همراهی میدانی چند گروهک ضدانقلابی و خائن نیز برخوردار است که در رأس آنان منافقین و سلطنتطلبان قرار دارند.
این گروهکها که دارای بوقهای تبلیغی و رسانهای بوده و از سوی سرویسهای جاسوسی برخی کشورهای اروپایی، عربی، صهیونیستها و امریکاییها نیز حمایت، جهتدهی و تقویت میشوند، در هفتههای اخیر، علاوه بر بهکار گیری تبلیغات منفی و القایی خود، سعی کردهاند با فعالسازی ایادی مزدور یا اغفال شده داخلی از یک سو با برخی محرکان اعتراضات قشری و اجتماعی ارتباطگیری و آنان را به یکدیگر وصل نمایند و از سوی دیگر با نفوذ در بین برخی اجتماعات اعتراضی با طرح شعارهای ساختارشکنانه، اهانتآمیز و محرک زمینه بروز رفتارهای افراطی برای ایجاد درگیری و خشونت را در راستای تحقق سناریوی کثیف خود فراهم آورند.
همان گونه که صهیونیستهای جنایتکار در شرایط فعلی با تصور برهم زدن محاسباتی که زمینهساز شکلگیری مذاکرات وین شده، سعی دارند با اقدامی تروریستی و خرابکارانه ناامنسازی را برای کمک به طرفهای مقابل ایران اسلامی رقم بزنند، گروهکهای ورشکسته ضدانقلابی و پادوهای داخلی دشمن نیز همین تصور مشترک را با خط القای ناامنی و تلاش برای زمینهسازی، موجسواری یا توسعه و تداوم ناامنی و بیثباتی داخلی پیش میبرند.
جالب اینکه در این تقاطع، هم صهیونیستها و هم گروهکهای معاند و پادوی دشمنان کینهتوز سعی دارند نظر برخی دولتهای عربی برای کمک مادی و حمایت کشورهای غربی را برای تداوم حیات خبیثانه و سراسر ظلم و جنایت خویش جلب نمایند، چرا که این حامیان و کاربران هم به خط ناامنی و بیثباتی در داخل ایران بهعنوان یک ابزار در وضعیت فعلی به شدت احتیاج دارند.
**************
روزنامه خراسان**
با سفرهای آیت ا... رئیسی در این چندماه بیگانه نیستیم اما از همان دقایق نخستی که رئیس جمهور از پله های هواپیما در فرودگاه مسکو پیاده شد، گروهی تقطیع، تحریف و ایراد و اشکال گرفتن به این سفر را آغاز کردند تا جنبه های مهم و راهبردی این سفر تحت الشعاع این ایرادها و حواشی قرار گیرد. ویدئوهای ورود رئیسی، استقبال هیئت روسی، ورود رئیس جمهور به کاخ کرملین تا میزی که دو رئیس جمهور پشت آن نشستند، از اشاره ای که پوتین به عضویت ایران در شانگهای کرد تا تعداد کلمات به کار رفته در جملات رئیس جمهور، از نماز خواندن رئیسی در کاخ کرملین تا ...؛ هریک در هشتگ پراکنی ها برجسته شد؛ لذا بی مناسبت ندیدیم تا به نکاتی در این باره اشاره کنیم تا اهداف و حساسیت های این سفر در نگاه خودی و بیگانه بیشتر مشخص شود: واقعیت این است که این سفر بعد از پنج سال، اولین سفر رئیس جمهور ایران به روسیه برای دیدار دو جانبه بود.بارها پوتین در چند ماه گذشته آیت ا... رئیسی را به انجام این سفر دعوت کرده بود، روایتی که اگر در هیاهوی رسانه ای و دعواهای سیاسی و جناحی گم نشود، نشان دهنده نقش و جایگاه ایران در معادلات جهانی است. این دیدار در مسکو نیز انجام شد و بر خلاف دیدارهای اخیر پوتین با نخست وزیر رژیم صهیونیستی یا روسای جمهور ترکیه و آذربایجان در شهر سوچی انجام نشد یعنی رسمیت و جایگاه ایران به شدت مورد توجه طرف روسی قرار داشته است. افزون بر این، طبق پروتکل روسیه، همواره معاون وزیرخارجه این کشور مسئول استقبال از مقامات عالی کشورهای مهمان کاخ کرملین است اما در این سفر وزیر انرژی روسیه یعنی مقامی بالاتر از عرف تشریفات هم به استقبال تیم ایرانی رفته بود؛ یا حتی مباحثی از باب انتقاد درباره میز بزرگ مذاکرات پوتین و رئیسی مطرح شد اما واقعیت این است که بنا به روایت بسیاری از رسانه های روسی مانند خبرگزاری کومرسانت، رئیس جمهور کشورمان نپذیرفته بود پیش از سفر، طبق پروتکل های روسیه در قرنطینه قرار گیرد و تستPCRانجام دهد یعنی درواقع اعلام شده بود که رئیس جمهور ایران وقت این کارها را ندارد وبه همین دلیل دو طرف در دو سر میز اتاق اصلی رئیس جمهور روسیه درکاخ کرملین نشستند تا به نوعی پروتکل های کرونایی روس ها نیز رعایت شود. پوتین پروتکل جدی برای سلامت خود دارد و کرملین نیز برای حفظ سلامتی وی مراتب بهداشتی بسیار بالایی را رعایت می کند، با توجه به سفرهای استانی مکرر آیت ا... رئیسی، خیلی نمی توان به طرف روس خرده گرفت چرا که بهانه کرونا را دارند و با شیوع سویه جدید بهنام اُمیکرون این چیدمان تا حدودی طبیعی به نظر می رسد. نماز خواندن رئیسی در کرملین نیز با حاشیه سازی برخی مواجه شد ولی باید گفت رئیسی پیش از آن که رئیس جمهور ایران باشد؛ مسلمان و ملبس به لباس روحانیت است و به حکم همین گزاره؛ همراه داشتن ملزومات برگزاری نماز چندان موضوع غریبی نیست و باز هم به حکم همین دو ویژگی، به جا آوردن فریضه ای بسیار بالاتر از هر گفت و گویی سبب می شود که رئیسی در زمان نماز، محدودیت های موقعیت مکانی خود را کنار بزند و به اقامه واجب بپردازد. ماجرا البته وقتی مهم تر می شود که بدانیم رئیسی برای خواندن نماز،مذاکره با پوتین را قطع میکند چیزی که در مطبوعات روسیه هم مورد توجه قرار گرفت.در گزارش کومرسانت آمده است: «رئیسی مذاکرات را قطع کرد و گفت وقتش رسیده است. او به اتاق کناری رفت و نماز خواند.» این رسانه در ادامه اشاره می کند که تا به حال کسی در کاخ کرملین دست به این اقدام نزده است. نبود پرچم در اتاق مذاکرات نیز به دلیل این بود که سفر اخیر، کاری بوده و تشریفات آن با سفرهای رسمی متفاوت است اما اشاره پوتین به ناظر بودن ایران در شانگهای نیز حاشیه ساز بود و عده ای معتقد بودند پوتین با اشاره نکردن به عضویت رسمی ایران در این سازمان مهم شیطنت کرده است، در حالی که تا مراحل قانونی تصویب در ایران طی نشود، ما عضو کامل ورسمی نیستیم. آن چه انجام شده، تنها پذیرش عضویت کامل و در حقیقت شروع پروسه عضویت کامل ایران در سازمان شانگهای است. ظاهرا برای عضو رسمی شدن باید حدود 27 کنوانسیون در مجلس تصویب شود و سپس به تایید شورای نگهبان نیز برسد که خود یک فرایند دوساله یا بیشتر را می طلبد. خلاصه آن که مسکو از رئیس جمهور دولت سیزدهم حتی فراتر از سطوح تشریفاتی برای دیگر مقامات هم تراز او استقبال کرد اما شاید برخی جزئیاتی که کرونا تغییر داده بود مانند همین میز دیدار و استقبال نکردن در داخل کاخ کرملین برجسته شد تا سعی شود اذهان و افکار، درگیر حاشیه های فرامتنی این سفر شود تا جایی که این گزارش نیویورک تایمز که حتی سخنرانی رئیسی در دومای روسیه را «یک افتخار بی نظیر برای یک رهبر سیاسی مهمان در این کشور» نامید، دیده نشود. روابط ایران و روسیه بهعنوان دو کشور مهم و قدرتمند منطقه اگرچه از گذشته دور با فراز و نشیبهای زیادی همراه بوده اما در سالهای اخیر به دلیل منافع مشترک دو کشور در روند تحولات منطقه وارد فصل نوینی شده است و سفر رئیسی به مسکو نیز نقطه عطفی در مناسبات اقتصادی و مقدمه ای برای همکاری های راهبردی دو کشور به شمار می آید.
**************
روزنامه ایران**
**************
روزنامه شرق**
همسایه ما روسیه/ عباس ملکی تالیران
وزیر امور خارجه ناپلئون یک بار گفته بود که «روسیه هیچگاه به آن مقدار که به نظر میرسد قوی نبوده و هیچگاه آن مقدار ضعیف نبوده است که به نظر میرسد». این سخن در 200 سال اخیر به کسانی دیگر مانند مترنیخ و چرچیل هم منتسب شده است که نشاندهنده تأیید مکرر این مفهوم توسط افراد مختلف است. ولادیمیر پوتین در سخنرانی خود در ماه می 2002 میگوید که «روسیه هیچگاه آن اندازه که آرزو داشته قدرتمند نبوده و هیچگاه به آن مقدار که دیگران فکر میکنند، ضعیف نبوده است». این نشان میدهد که روسیه یک مفهوم ویژه از لحاظ نژادی، جمعیتشناسی، جغرافیایی، ژئوپلیتیک، اقتصادی و سیاسی است. به همین منظور از شناخت روسیه و مؤلفههای فرهنگ و قدرت این کشور نباید غافل بود. بهخصوص برای ما ایرانیان، روسیه علاوه بر همه ویژگیهای شمردهشده، یک همسایه است.
همینجا بگویم که یکی از بزرگترین و عمیقترین تحولات در سیاست خارجی مفهومی تاریخی به نام ایران از 3000 سال قبل تاکنون، فروپاشی اتحاد شوروی بوده است. این حادثه فرصتهای متعددی را برای ایران فراهم کرد. فرصتهایی که یکبهیک در دورههای مختلف از جمله پیمان اتحاد 1723 با روسیه در رشت، معاهده گلستان 1813 و معاهده ترکمانچای 1828 از دست رفته بود. انقلاب بلشویکی روسیه در اکتبر 1917 فرصتی به ایرانیان داد تا از بندهای تسلط همهجانبه روسیه تزاری آزاد شوند، اما این بار روسیه در لباس اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تهدید تازهای برای ایران شد. سیاستمداران ایرانی در امضای قرارداد معاهده مودت 1921 و توافق قوام-سادچیکف 1946 تا اندازهای که توانستند از منافع ایران دفاع کردند، اما معجون قدرت نظامی ارتش سرخ همراه با اندیشه مارکسیستی در همه جای جهان کشورها را به تسلیم و زانوزدن واداشت. این تنها و تنها ایران بود که توانست در برابر شوروی در آن دوران سخت مقاومت کند.
پس از فروپاشی اتحاد شوروی، فدراسیون روسیه همچنان همسایه ماست، گو اینکه ما مرز مشترکی با این کشور نداریم و کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز که به لحاظ فرهنگی و تاریخی با ایران نزدیکترند اکنون حائل بین روسیه و ایران هستند، اما از یاد نبریم که این تغییر استراتژیک از اهمیت روابط ایران و روسیه کم نمیکند. روسیه کشوری استثنائی است؛ بنابراین باید به صورت ویژه آن را تحلیل کرد. بزرگترین پهنه جغرافیایی جهان، با منابع طبیعی وسیع از جمله ذخایر نفت و گاز و زغال سنگ و معادن فلزات نادر، دسترسی به دریاها و اقیانوسهای متعدد و جمعیت نسبتا کم، ارتش قوی و بازیگر در فضا و تولیدکننده سلاحهای پیشرفته در کارنامه این کشور است. تحولات اقلیمی و گرمایش زمین که برای تمام مردمان جهان خسارت به بار آورده است، برای روسیه باعث پیدایش کریدورهای متعدد دریایی جهت حملونقل کشتیها شده است. گرچه در درازمدت نابودی پرمافراست برای توازن زیستی موجودات زنده مناسب نیست، اما برای روسیه موجب اضافهشدن سرزمینهای مستعد کشاورزی شده است.
روسیه یک کشور اقتدارگراست. رهبران این کشور تجربه تلخی از دوران پس از فروپاشی و نزدیکشدن به غرب دارند. دوره یلتسین (1992-2000) و وزیر خارجهاش آندره کوزیرف که ادعا میکردند که ما جزئی از فضای یورو-آتلانتیزم هستیم، باعث سقوط اقتصاد، رشد تورم، بیکاری زیاد و جنگهای داخلی شد. جنگی که به کشتهشدن بیگناهان در چچن، مسکو و داغستان انجامید. پوتین به بهانه مبارزه با تروریسم و بازگردانی اقتصاد روسیه به روزهای اتحاد شوروی به کرملین آمد. در روزهای آخر زمامداری یلتسین وضع آنقدر بد بود که بازگشت به دوره قبل که به دلیل وخامت اوضاع رژیم شوروی از هم فروپاشید، از آرزوها و آمال مردم روسیه شده بود. منابع سرمایهای، وزارتخانهها، شرکتها، کارخانجات بزرگ و بانکها با دخالت کشورهای غربی و شرکتهای بینالمللی به تاراج برده شده و به اصطلاح خصوصی شدند. پوتین با اندیشههای ملیگرایانه و احتراز از بیرونبردن ثروت مردم توسط شرکتهای تازهخصوصیشده و تاخت و تاز گروه جدید پولدار قدرتمند (الیگارش) به تدریج اقتصاد روسیه را بهبود بخشید. حادثه 11 سپتامبر 2001 و معطوفشدن نظر غرب به تهدیدات از جانب گروههای غیردولتی و افزایش قیمت نفت تا 2014 به پوتین در این زمینه کمک شایانی کرد. همزمان پوتین رقبای خود را یکییکی از میدان بیرون راند. شرکتهای برخی را از طریق اعمال مالیات به ورشکستگی رساند و مدیرانش را به زندان فرستاد. برخی دیگر خودکشی کردند و دیگرانی بودند که مسموم شدند. پوتین برای مقابله با نفوذ خزنده ناتو به مرزهای روسیه چارهای جز حمله نظامی و اشغال شبهجزیره کریمه در 2014 ندید. از آن زمان روابط غرب و روسیه در کش و قوس است. دیروز بایدن گفت که مطمئن است روسیه به شرق اوکراین حمله میکند. این یعنی مجموعه تحریمهای جدیدی علیه روسیه تدارک دیده شده است.
ارسال نظرات