- بسیج تمدنساز، نفس آخر استکبار
- دومین شب مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه(س) با حضور رهبر انقلاب
- انصارالله: جنگافروزی عربستان علیه یمن عواقب سنگینی دارد
- منظور: برنامه هفتم با کار کارشناسی کمسابقه تدوین شد/ بخش بزرگ برنامه قابل اجراست
- ۶۵۶ میلیون دلار صادرات با «مجوزهای رد شده» /بازهم پای کارتهای اجارهای در میان است؟
- نصراللهی، استاد ارتباطات: مستند عبری تسنیم آغاز عصر جدیدی از حرکت رسانهای ایران است
- ایران لولای ژئوپلیتیک جهان
- یادداشت / کد حیفا
- حل مسائل ایران را از کنیسههای آمریکا طلب نکنید
- چرا رسیدگی به پرونده شهید آرمان علیوردی طولانی شده است؟ / نقش هر یک از متهمان در وقوع قتل باید مشخص شود
- جنگ بیشتر؛ سفره کوچکتر | تاثیرات اقتصادی تنش افغانستان و پاکستان
- فراز و فرود بانک آینده؛ از ایرانمال تا بدهی ۵۰۰ هزار میلیاردی
- راز محبوبیت آیتالله اشرفی اصفهانی/ چرا مردم کرمانشاه هیچگاه شهید محراب را فراموش نکردند؟
- بدهیهای ارزی عراق؛ میراث سنگین و چالشهای پیشروی دولت السودانی
- ایران: به همین خیال باش!
چهارشنبه ؛ 05 آذر 1404 روزنامه کیهان**
میانداری ایران در قرن جدید آسیایی/ محمد ایمانی
1- «ایالات متحده آمریکا» و «اتحاد جماهیر شوروی»، 76 سال قبل با پیروزی در جنگ جهانی دوم، نظم جهانی تازهای را پایهگذاری کردند. ابرقدرت در این نظام دو قطبی، قدرت حاکم بر هر یک از دو قطب بود. آنها به مدت 46 سال همدیگر را مهار میکردند؛ اما هنگامی که شوروی در سال 1991 فروپاشید، یاغیگری آمریکا آغاز شد. از چکسلواکی و صربستان، تا اوکراین و گرجستان و قرقیزستان، با انقلاب رنگی یا مداخله نظامی، در برابر بلوک آمریکا سپر انداختند. ریاست گورباچف و سپس یلتسین موجب شد شوروی، از هم بپاشد و به روسیه ضعیف و فاقد اعتماد به نفس تبدیل شود. غرب تا پشت مرزهای روسیه پیش رفت و حتی پیگیر کودتای مخملی در مسکو و پکن بود. این پیشروی، استراتژیستهای آمریکایی را بر آن داشت تا در آستانه قرن 21، پروژههای تجاوزگرانهای مانند «قرن جدید آمریکایی»، «پایان تاریخ»، «جنگ تمدنها»، «جنگ جهانی چهارم» (طرح حمله به 24 کشور اسلامی)، «خاورمیانه جدید و تغییر نقشه آن» را در دولت بوش به اجرا بگذارند و سپس، نقشه «جنگ جهانی سوم» (جنگ نیابتی در عراق و سوریه) را در دولت اوباما عملیاتی کنند.
2- نقطه ثقل این تحرکات، غرب آسیا بود. آمریکا اگر کانون منابع طبیعی، و چهار راه ارتباطات جهانی را قبضه میکرد، میتوانست عرصه را برای رقبای شرقی و حتی غربی تنگ کند و کدخدای جهان شود.
نه روسیه و چین و نه هیچ کشور دیگری، جرأت مواجهه با این یاغیگری را نداشت. بیتردید، مقاومت حکیمانه ایران بود که جنگ ترکیبی آمریکا را به هزیمت کشاند. آمریکا برای «جنگ جهانی چهارم» و فقط در حوزه نظامی، 7 هزار میلیارد دلار خرج کرد. اما ایران، ترمز او را کشید. ما در این مواجهه تمدنی با تاختوتاز مغولوار، هرگز معطل همراهی هیچ دولتی نماندیم. اگر در برابر نقشههای شومی مانند «جنگ جهانی سوم و چهارم» قد علم کردیم و ورق را به نفع خود و ملتهای منطقه برگرداندیم، به تنهایی تصمیم گرفتیم و حال آنکه روسیه و چین و دیگران با وجود تهدید منافعشان، به دلایل مختلف منفعل بودند. جمهوری اسلامی بود که با وجود مهارت حریف، آمریکا را به نقطه «زوال راهبرد» رساند.
3- اوایل اردیبهشت 1400، گزارش سالانه «آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا» درباره چالشهای پیش رو منتشر شد: «ایران بهدلیل تواناییهای پیشرفته نظامی، شبکههای گسترده نیابتی و شرکا و تمایل به استفاده از زور علیه نیروهای آمریکایی، رقیب اصلی منافع ما در خاورمیانه است. هدف استراتژی امنیت ملی ایران، تضمین تداوم حاکمیتی، حفظ ثبات داخلی، تأمین موقعیت خود به عنوان قدرت مسلط منطقه و دستیابی به رونق اقتصادی است. تهران مجموعهای پیچیده از تواناییهای دیپلماتیک، نظامی و امنیتی را در اختیار دارد؛ برای دستیابی به اهداف، نیروهای نامتعارف و متعارف، شرکا و نیابتی را آموزش میدهد و میتواند هزینههای زیادی را به دشمنانش تحمیل کند. تهران در حال افزایش تعامل با شرکا و نیابتیها برای تضمین نفوذ طولانیمدت است. ایران استراتژیهای اقتصادی را برای دور زدن تحریمها با کشاندن آن به سراسر جهان اجرا کرده و به کاهش تعهدات برجامی ادامه میدهد. تهران از روابط خود برای به چالش کشیدن حضور ما در منطقه و تشویق به عقبنشینی استفاده کرده است. بزرگترین نیروی موشکی منطقه، قادر به موشکباران اهداف 2000 کیلومتری است و بارها اراده خود را در این باره نشان داده است. ایران به افزایش کُشندگی، پایداری و دقت انواع موشکها و تبدیل آنها به قارهپیما ادامه میدهد. ایران دائما از نیروی دریایی برای نظارت بر عملیات دریایی ما و متحدانمان استفاده میکند. ایران احتمالا طی سال آینده، با احیای اقدامات هستهای، حملات نیابتی و سایبری، به فشارهای ما پاسخ بدهد. پنتاگون با تهدید اطلاعاتی پیچیده از طرف تعداد فزاینده بازیگران رو به رو است. دشمنانی مثل چین، روسیه و ایران، بخش عمده این تهدید هستند».
4- عجیب نیست که باراک اوباما در کتاب خود (یک سرزمین موعود) درباره ایران نوشت «در دوران زمامداری، گاهی سناریوهای مختلف مناقشه با ایران را شبیهسازی میکردیم و من همیشه از آن جلسات، غمگین خارج میشدم؛ چون میفهمیدم که اگر جنگ علیه ایران ضرورت یابد، تقریبا همه چیزهایی که میکوشیدم برای آمریکا محقق کنم، نابود میشد». یا اینکه؛ «در سال 2011 گزینههای ما در سوریه، به شکل دردناکی بسیار محدود بود. این کشور از سوی روسیه، ایران و حزب الله حفاظت میشد». ضربهای که آمریکا میخواست با راهانداختن چند جنگ به ایران بزند و گریبان خودش را گرفت، چیزی نبود که بخواهد با برجام جایگزین شود. آمریکا، برجام را نه مسیر تنشزدایی، بلکه اسب تروای رخنه در قدرت ایران میدانست. آنها در حالی به کمک فضا سازی غربگرایان، برجام را روی میز گذاشتند، که یقین داشتند تحریمها در حال فروپاشی است. جان کری 6 فروردین 94 گفت: «شکست مذاکرات، موجب فروپاشی رژیم تحریمها خواهد شد. تحريمها نمیتواند مانع ایران شود، طرفهای ديگر مذاکرات هم از تحريم دست خواهند کشيد و به ما میگويند شما کار خود را بکنید، ما هم کار خود را میکنیم». وندی شرمن هم 9 آبان 94 در کالج دارموت تایید کرد: «به هنگام مذاکره با ایران، نشانههای فروپاشی تحریمها آشکار شده بود و فکر نمیکنم برقرار میماند. ما شاهد نشانههایی از شکاف بر سر تحریم، به ویژه درباره واردات نفت از ایران بودیم». برجام، نقطه پایان بر زیادهخواهی آمریکا نمیگذاشت، بلکه استخوانی لای زخم و گروگانی برای طلبکاری جدید بود. به این معنا، خروج گستاخانه ترامپ، تله را به هم زد. تیم ترامپ با مشاهده رویکرد منفعلانه برخی مدیران ما، تصور کرده بود میتواند به واسطه حداکثری کردن فشار، ایران را زودتر از پا درآورد. مشوّق او در این گستاخی، تضمینی بود که فدریکا موگرینی گرفته بود: «من از روحانی ضمانت گرفتم که حتی در صورت خروج آمریکا از برجام و بازگرداندن تحریمها، به برجام پایبند بماند»!
5- خطای محاسباتی و شتابزدگی ترامپ، پروژه برجامیزاسیون را بههم ریخت. «ویلیام برنز» که در گذشته، معاونت وزارت خارجه و هدایت بخشی از مذاکرات با ایران را بر عهده داشته، در دولت بایدن به ریاست سازمان سیا رسید. او مدتها قبل از ریاست سیا، به سیانان گفت: «سیاست فشار حداکثری، قماری پرریسک است. این رویکرد، خسارت زیادی دارد؛ از جمله تعمیق شکاف با متحدان. همچنین به مرور، تحریم را به عنوان ابزار دیپلماسی آمریکا تضعیف میکند. با این روند ممکن است روزی شاهد آن باشیم که نه تنها روسیه و چین، بلکه دوستان اروپایی هم برای کاهش آسیبپذیری در برابر تحریم گام بر میدارند». او همچنین گفته بود: «خروج از برجام در بلندمدت، تأثیر تحریمهای یک جانبه را کاهش میدهد. پس از 5 یا 10 سال بیدار خواهیم شد و همان طور که وزیر خارجه آلمان هم گفت، شاهد کشورهای زیادی خواهیم بود که دنبال راههایی برای عبور از فشار مالی آمریکا هستند».
6- اما این سخنان و مشابه آن از سوی بایدن در نکوهش فشار حداکثری، مربوط به قبل از ریاست بود. برنز سال گذشته در نشست سنا که به بررسی صلاحیت او برای ریاست سیا اختصاص داشت، ضمن عبور از برجام گفت «نظر من همیشه این بوده که باید راهبردی جامع و فراتر در قبال ایران داشته باشیم که جلوگیری از برنامه هستهای فقط یکی از ابعاد آن است. این راهبرد باید با ساخت موشک بالستیک و اقدامات بیثباتکننده ایران در منطقه مقابله کند. حتی اگر ایران به پایبندی به برجام برگردد، لازم است چارچوبی برای ایجاد محدودیتهای قویتر و طولانیتر هستهای و رسیدگی به سایر اقدامات تهدیدآمیز آن داشته باشیم. این هدف در حرف آسانتر از عمل است، اما راهبرد ما باید همین باشد». ادامه سیاست احمقانه ترامپ در دولت بایدن، سند دیگری بر این مدعاست که هیئت حاکمه آمریکا به مرحله «زوال راهبرد»
- به عنوان مقدمه زوال امپراتوری- رسیده است.
7- ویلیام برنز در همان نشست سنا، درباره چالشهای پیشرو گفته بود: «وضعیت دنیا، بسیار پیچیده و رقابت محور شده. تهدیدهای آشنا کماکان حضور دارند؛ از تروریسم تا اشاعه هستهای، روسیه، کره شمالی و ایران. چین هم یکی از بزرگترین چالشهای ما محسوب میشود». بر این مبنا، تعاملات راهبردی در جهان فراغرب، حکم مرگ و زندگی را برای آمریکا دارد. اخبار مربوط به تضعیف آمریکا و انتقال قدرت از غرب به شرق، واقعیتی انکارناپذیر است و پیاپی بر زبان سیاستمداران غربی جاری میشود، ولو محافل غربگرا را دچار حملات عصبی کند: «فدریکا موگرینی: قدرت رهبری آمریکا در حال زوال، و قدرتش در حال کاهش است. من هرگز آمریکا را تا این حد قطبی شده ندیده بودم. آمریکا در درون منسجم نیست».
«نیکولا سارکوزی: محور جهان در حال عبور از غرب، به شرق یعنی آسیاست. ما در گذشته بر جهان تسلط داشتیم، اما حالا به هیچ وجه مسلط نیستیم. روی کارآمدن فردی مانند ترامپ که باور کردنی نبود، نشانه وخامت شرایط غرب بود، نه علت آن». «جوزپ بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا: تحلیلگران از مدتها پیش درباره پایان نظم تحت رهبری آمریکا و ظهور قرن آسیایی سخن گفتهاند. این اتفاق، پیش چشم ما در حال وقوع است. شیوع بیماری کرونا، نقطه عطفی برای تغییر موازنه قدرت، از غرب به شرق است». «ولفگانگ ایشینگر رئیس کنفرانس امنیتی مونیخ: جهان در حال عبور از غرب به عصر پساغرب است. کاهش نفوذ اروپا و آمریکا، زمینه را برای کشورهای دیگر فراهم کرده تا نظم جدیدی را شکل دهند. بازیگران غیرغربی، امور بین المللی را شکل میدهند. برخی از اساسی ترین ارکان غرب و نظم جهانی، تضعیف شده. ناکامی در پاسخ به درگیری سوریه و اوکراین، ضعف ما را آشکار، و زمینه را برای پُر کردن خلأ توسط ایران و روسیه فراهم کرد».
8- کشورهای قدرتمندی که منافع شان مورد تهدید آمریکا و غرب بوده، طبیعی است که به تعاملات اقتصادی، سیاسی، امنیتی و نظامی روی آورند. و از آن طبیعیتر، خشم فزاینده آمریکا و غرب در قالب حملات رسانهای نیابتی به روابط «جهان فرا غرب» است. آنها میدانند که اگر این همکاریها عمق پیدا کند، مقاومت منطقهایِ بر پا شده از سوی ایران، ابعاد فرا منطقهای پیدا خواهد کرد و دیگر دولتها نیز تشویق به صیانت از منافع خود در برابر قلدری آمریکا خواهند شد. علت آتش بار سنگین رسانهای علیه همکاریهای راهبردی ایران با روسیه و چین، بر این مبنا قابل تحلیل است.
9- صاحب نظران بسیاری در دنیا اذعان دارند که اگر مقاومت موفق ایران در غرب آسیا نبود، آمریکا میتوانست چین و روسیه (و حتی متحدانی مثل فرانسه، آلمان، ژاپن، کره جنوبی و هند) را تحت فشار موثر قرار دهد. کاخ سفید با تسلط بر 60 درصد منابع انرژی جهان، میتوانست انتظارات خود را دیکته کند. فقط یک قدرت نوظهور بود که ترمز آمریکای یاغی را کشید و بدین معنا، بسیاری در شرق و غرب عالم، مدیون ایستادگی ایران هستند. ایران، ضمنا در حالی که جادههای ترانزیتی تهران- بغداد- دمشق- بیروت را تا کنار دریای مدیترانه امتداد میدهد، یا خطوط ترانزیت ریلی را فعالتر میکند، میتواند شمال و شرق آسیا را به غرب و جنوب متصل کند و امکان کم نظیری از مبادلات اقتصادی را فراهم سازد. دیپلماسی فعال و همهجانبه نظام، بسی فراتر از مهار تحریمهاست و میتواند ضمن شتاب بخشیدن به تحولات نظم جهانی، ایران را به میاندار اقتصاد منطقه تبدیل کند. به همین علت هم با بمباران تبلیغاتی کم سابقه مواجه است. این حجم از تقلّای دشمن و پادوهای آن-تفالههای آمریکا به تعبیر حضرت امام (ره)- از درستی مسیر حکایت دارد و خبر از پیروزیهای بزرگ در آینده میدهد.
***************
روزنامه آرمان ملی**
مثلث «چار» علیه تحریمهای غرب/ حسن هانیزاده
**************
روزنامه خراسان**
**************
روزنامه ایران**
چند سال پیش بود که سرو بستنی روکش طلا در یکی از رستورانهای تهران خبرساز شد. گفته میشد که 2 گرم و 30 سوت طلای خوراکی در این بستنی استفاده میشود که البته این طلای خوراکی فقط در کشور آلمان تولید و به کشور وارد میشود. این بستنی که در ساخت آن از ورقه طلا استفاده میشد، 10 سال پیش یعنی سال 1390، 400 هزار تومان قیمت داشت و از آنجا که ساخت آن یک روز زمان میبرد، مشتری باید از یک روز قبل بستنی را سفارش میداد.
قیمت هر گرم طلای ۱۸ عیار در سال 1390 و زمان سرو این بستنی 55 هزار و 680 تومان بود. به عبارتی اگر بخواهیم قیمت 2 گرم و 30 سوت طلای بستنی را بدون احتساب وارداتی بودن آن محاسبه کنیم، میشود چیزی حدود 130 هزار تومان و خب دستمزد ساخت و هزینه رستوران و باقی قضایا در نهایت قیمت تمام شده 400 هزار تومانی را رقم میزد.
همین حالا هم با طلای گرمی یک میلیون و 177 هزار تومانی، بستنی 400 هزار تومانی گران است چه برسد به 10 سال پیش. با این احوال همان موقع هم با اینکه گفته میشد این بستنی برای میهمانان ویژه سرو میشود، برخی برای اینکه ثابت کنند از این غافله عقب نمیمانند بستنی روکش طلای لاکچری را سفارش میدادند و خب برای نشان دادن این موفقیت، عکسها و فیلمها بود که از این واقعه برمیداشتند و تا میتوانستند برای دوستان و آشنایان نمایش میدادند تا نشان دهند چقدر شیک و پولدار هستند.
سالها بعد از سرو بستنی روکش طلا، نوبت به همبرگر طلایی هم رسید که میگفتند پاتوق بچه پولدارهای تهران شده است. خبر فروش همبرگر طلانشان که 250هزار تومان قیمت داشت، در شبکههای اجتماعی منتشر شد و واکنشهایی را بین کاربران بهوجود آورد.
این همبرگر لاکچری که حاوی خاویار هم بود، مثل بستنی طلایی باید از یک روز قبل سفارش داده میشد.
البته این را هم بگوییم که برای همین همبرگر 250 هزار تومانی صف میکشیدند و آدمی که توی صف همبرگر طلانشان بایستد لابد خیلی جذاب و لوکس به نظر می رسد و بهواسطه ایستادن در این صف میتواند فاصله خودش را با آدمهای معمولی که مثل او نیستند، حفظ کند.
وقتی همبرگر طلایی دست مشتری داده شود، چرا استیک طلایی سرو نشود؟! این ایده را یک رستوران در شمال تهران اجرا کرد تا این بار با سرو استیک گوشت با روکش طلا مشتریان ویژه خود را از خیل مردمی که شاید به زور ماهی دوبار گوشت بخورند، جدا کند. انتشار فیلم سرو استیک طلا هم باعث ایجاد واکنشهای زیادی از سوی کاربران شبکههای اجتماعی شد، چرا که استیک همینجوری هم غذایی است که هرکسی توان پرداخت هزینه تناول آن را ندارد چه برسد به اینکه دیگر با یک ورقه طلا هم پوشانده شود. این یعنی ایجاد یک طبقه مجزا در همان طبقه مرفه که مرفهتر است.
اما دامنه نمایش طلابازها به خوراکی ختم نشد. پستونک طلا هم از دسته همان کالاهایی بود که نشان میداد شما از بدو تولد کودکتان او را از بقیه کودکان جدا میکنید آن هم بهواسطه پستونک طلا که خانواده هر نوزادی توان آن را ندارد که چنین پستونکی در دهان بچهاش بگذارد. البته که بخش پلاستیکی پستونک مثل همان پستونکهای معمولی بود اما بقیه اجزا از طلای 18 یا 24عیار ساخته میشود و برای آویزان کردن پستونک به گردن بچه، زنجیر و سنجاق قفلی طلا هم بود. همینطور سرشیشه طلا که آن هم نشان میداد بچه شما از آن بچههایی نیست که توی هر شیشهای شیر بخورد. با آنکه تب بستنی و استیک طلا بعد از مدتی فروکش کرد، اما پستونک طلا همچنان محبوب ماند و طرفدارانش را از دست نداد. یک پستونک طلا این روزها حداقل 4 میلیون و 500 هزار تومان قیمت دارد و البته مبالغ بالاتر هم هست و باز هم صدالبته که بستگی به قیمت روز طلا هم دارد.
عجیبترین چیزی که این روزها در شبکههای اجتماعی دیده میشود، سرو کله پاچه طلاکوب است. بله درست شنیدید، کلهپاچه طلاکوب با پیاز طلاکوب کنارش. البته کله پاچه طلاکوب قیمت آنچنان بالایی ندارد ولی اینکه کله گوسفند را با ورقه طلا یا شبه طلا بپوشانند دیگر از آن کارهاست. پست اینستاگرامی کلهپاچه طلاکوب هم پر از انتقاد کاربران است. یکی میگوید کلهپاچه خوردن که دیگر این حرفها را ندارد و دیگری ابراز تأسف میکند که لاکچری بازی دیگر به کله پاچه هم رسیده است. بههرحال اسم طلا که میآید خیلیها گوشهایشان تیز میشود، خصوصاً عاشقان طلا یا بهتر است بگوییم چیزهای طلایی حالا هرچه میخواهد باشد.
آنها میخواهند نشان دهند متفاوت هستند اما این نمایش کدام قشر از جامعه را هدف قرار میدهد؟ کسانی که برای خاطر چشم و همچشمی هم که شده سعی میکنند خودشان را به این گروه نزدیک کنند و از قافله عقب نمانند یا قشری که حتی در تهیه خورد و خوراک معمول زندگی هم دچار مشکل است؟
بیایید یک مرور ساده روی برخی اقلام ضروری بکنیم. سردست گوسفندی 104 هزار تومان، سرسینه گوساله 120 هزار تومان، مرغ 24 هزار و 900 تومان، برنج طارم 47 هزار تومان، برنج نیمدانه23 هزار تومان، لوبیا چیتی 36 هزار تومان، لپه 39 هزار تومان، سویا 24 هزار تومان. اینها البته قیمتهای روز تهیه این گزارش و قیمتهای ترهباری هستند و شما هم میدانید قیمتهای مغازه از این بالاتر است.
این قیمتها را داشته باشید و این را که قاسمعلی حسنی، دبیر اتحادیه بنکداران موادغذایی چندی پیش اعلام کرد که تقاضا برای خرید موادغذایی در 5 ماهه اول امسال ۳۰ تا ۳۵ درصد نسبت به مدت مشابه سال قبل کاهش پیدا کرده است. او، کرونا و برگزار نشدن مراسم عزا و عروسی، گرانی و کاهش قدرت خرید را دلیل این کاهش قدرت خرید عنوان کرد. با این حال در همین شرایطی که قدرت خرید مردم کاهش پیدا کرده و یک کارگر ممکن است حتی توان این را نداشته باشد که یک ساندویچ 20 هزار تومانی که حداقل قیمت است برای خودش بخرد، انواع خوراکهای طلاکوب هر روز از یک جای شهر سر بلند میکنند تا هرچه بیشتر شکاف بین دو قشر را نشان دهد.
**************
روزنامه شرق**
فروپاشی اقتصادی پیشرفته در ترکیه/ اردوان امیراصلانی
درحالیکه رئیسجمهور ترکیه بر سیاستهای خود تحت عنوان «استقلال اقتصادی ترکیه» پافشاری میکند، این کشور گرفتار هزارتوی تورم شده و لیر ترکیه در یک سال قریب به 45 درصد ارزش خود را در برابر دلار از دست داده است. به نظر میرسد تقدیر با ترکیه سر ناسازگاری داشته است. آتشسوزیهای تابستان ۲۰۲۱ در سواحل جنوبی این کشور و سیلهای مرگبار در غرب منطقه دریای سیاه و گسترش معضل لیزاب در دریای مرمره به دلیل گرمایش جهانی و آلودگی و نیز همهگیری کووید19 وضعیت اقتصادی ترکیه را وخیمتر کرده است. با این حال حتی قبل از همهگیری جهانی کووید19، اقتصاد ترکیه با رهبری رئیسجمهور رجب طیب اردوغان به دلیل بدهیهای عظیم، تورم افسارگسیخته و کاهش شدید ارزش لیر در آستانه رکود شدید قرار داشت. با وجود وخامت اوضاع اقتصادی و افزایش شدید تورم، رئیسجمهور ترکیه برخلاف توصیه اکثر اقتصاددانان بر پایین نگهداشتن نرخ بهره اصرار میورزد. او برای توجیه تصمیمات خود به احکام اسلام درخصوص منع ربا استناد میکند. بر اساس درخواست رئیسجمهور ترکیه، بانک مرکزی که از جمله وظایف آن تعیین نرخ بهره و نظارت بر تورم است، نرخ اصلی بهره را در چهار ماه پنج واحد کاهش داد که هر بار منجر به سقوط بیشتر لیر ترکیه شد. برکناری سه رئیس بانک مرکزی از جولای 2019 و تغییر مکرر وزیر دارایی از جولای 2018 نشاندهنده اعمال قدرت بر این نهادهاست. رئیسجمهور ترکیه علاوه بر پایین نگهداشتن عمدی نرخ بهره، کاهش ارزش سپردههای بانکی لیر در برابر دلار را با برداشت از خزانه عمومی جبران میکند. در پایان دسامبر 2021، ذخایر ارزی کشور از 12.2 میلیارد دلار به 8.6 میلیارد دلار کاهش یافت. طبق برآورد گروههای مخالف، بهزودی نقدینگی ترکیه با این نرخ تورم رو به اتمام خواهد بود. در نتیجه اتخاذ سیاستهای متناقض، تورم در همین دوره در حدود 36 درصد افزایش یافته است که رکورد بیسابقهای از سپتامبر 2002 محسوب میشود، درحالیکه دولت رسما تورم را در حدود 21 درصد در یک سال اعلام کرده است. با کاهش ارزش لیر و افزایش شدید قیمت کالاهای مصرفی روزمره و انرژی، شهروندان ترک شاهد کاهش محسوس استانداردهای زندگی خود هستند. علاوهبراین، بیماری همهگیر کووید19 همراه با کاهش شدید صادرات و درآمد بر اقتصاد ترکیه تأثیرگذار بوده است. سرمایهگذاران خارجی نیز به دلیل ترس از نوسانات شدید یک اقتصاد ضعیف میدان را خالی کردهاند. پیشبینی میشود اقتصاد ترکیه در سال جاری در حدود چهار درصد کوچکتر شود. با وجود این وضعیت، به نظر میرسد رئیسجمهور ترکیه با تمرکز بر توسعه، سرمایهگذاری، تولید و صادرات رقابتی با چین خواهان ادامه همین مسیر باشد.
اردوغان حداقل دستمزد را برای سال 2022 میلادی به میزان 50 درصد افزایش داد که با وجود شرایط بد اقتصادی تا حد زیادی در زندگی مردم بیتأثیر خواهد بود. مرکز آمار ترکیه رشد اقتصادی این کشور را در طول سال گذشته میلادی 7.4 درصد اعلام کرد که عمدتا به دلیل افزایش 33درصدی صادرات کمهزینه بوده است. اردوغان اخیرا اعلام کرد که به لطف اصلاحات انجامشده، ترکها موفق خواهند شد «اقتصاد را از قید و بند و دموکراسی را از قیمومیت رهایی بخشند». با این حال، توسیاد یا انجمن مدیران صنعتی و بازرگانی ترکیه به نمایندگی از 85 درصد از صادرکنندگان خواهان بازگشت رئیسجمهور ترکیه به اصول اقتصادی در چارچوب بازار شد. بنا بر اظهارات این انجمن، تصمیمات اتخاذشده بهشدت بر زندگی مردم ترکیه و نیز بر دنیای تجارت تأثیر گذاشته است. رکود اقتصادی یک تهدید جدی برای قدرت رئیسجمهور ترکیه که برای مدت 19 سال این مقام را بهطور تزلزلناپذیر در اختیار داشته، محسوب میشود، زیرا رمز موفقیت اردوغان در این مدت متقاعدکردن مردم درباره توانایی او برای هدایت کشور بهسوی رفاه بوده است. در آستانه 18 ماه مانده به انتخابات ریاستجمهوری، مخالفان سیاسی با توجه به تورم رسمی هفت برابر اهداف تعیینشده توسط دولت، خواهان برپایی انتخابات زودهنگام هستند. با توجه به مشکلات اقتصادی ترکیه، به نظر میرسد آنکارا با کنارگذاشتن مناقشات سیاسی تاریخی با امارات و ارمنستان درصدد ایجاد درآمدهای جدید است. امارات متحده عربی نزدیکی ترکیه و اخوانالمسلمین را تهدیدی برای امنیت منطقه میداند. از سوی دیگر آنکارا نسلکشی ارامنه را به رسمیت نمیشناسد. آنکارا به نوبه خود ابوظبی را به دلیل حمایت از کودتای نافرجام سال 2016 در ترکیه و همسونبودن در مناقشه لیبی مورد انتقاد قرار داده است. اما در ماه نوامبر گذشته، رئیسجمهور اردوغان و ولیعهد ابوظبی چندین قرارداد در زمینههای مختلف سرمایهگذاری و همکاری امضا کردند. در همین راستا، امارات متحده عربی یک صندوق 10میلیارددلاری برای حمایت از سرمایهگذاریهای مرتبط با سلامت و انرژی در ترکیه اختصاص داد. عادیسازی روابط دوجانبه میان ترکیه و ارمنستان نیز مورد استقبال طرفین قرار گرفته است.
ارسال نظرات