به بهانه سالگرد 72 يار امام (ره)؛
هر سال هفته اول تیرماه یادآور چند حادثه تروریستی ماندگار و تکاندهنده است که هرکدام از آنها، قطعهای از یک پازل پیچیده برای براندازی انقلاب و نظام نوپای جمهوری اسلامی بوده است.
نویسنده :
حامد حسین عسکری
کد خبر : 1012
هر سال هفته اول تیرماه یادآور چند حادثه تروریستی ماندگار و تکاندهنده است که هرکدام از آنها، قطعهای از یک پازل پیچیده برای براندازی انقلاب و نظام نوپای جمهوری اسلامی بوده است. در راس این حوادث تلخ و دردناک، فاجعه انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیرماه ۱۳۶۰ و شهادت آیتالله بهشتی رئیس وقت دیوان عالی کشور و ۷۲ نفر از مسئولان نظام بوده است که اگر در هرجای دیگری از دنیا - با هر نظام سیاسی و هر فرهنگ عمومی - اتفاق میافتاد، به تنهایی برای ایجاد بحرانهای سیاسی و حتی اجتماعی و به تبع آن، فروپاشی نظام حاکم کافی بود، اما در بستر انقلاب اسلامی، الهامات فرهنگ عاشورا و تدبیر امام راحل (ره) مرهمی بر زخم دل جامعهای شد که به تازگی روی پای خود ایستاده بود.
اما گذشته از لایههای ظاهری این حادثه و خوادث مشابه، نگاهی عمیق و همراه با تأمل به لایههای پنهان آنها، میتواند برای جامعه امروز ایرانی، حکم پادزهری قوی در مقابل طوفانهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را داشته باشد. صورت ظاهری این قبیل حوادث این بوده است که به عنوان مثال، فردی (محمدرضا صمدی کلاهی) با نفوذ در بخش اداری حزب جمهوری اسلامی و با ظاهری متدین، دلسوز و انقلابی، زمینه را برای این فاجعه تروریستی و کشتار بهترین فرزندان مردم فراهم میکند، یا در مورد حادثه ۸ شهریور، فرد دیگری (مسعود کشمیری) با نفوذ طولانیمدت در دفتر رئیس جمهور و شورای امنیت کشور، به یکی از عناصر ظاهرالصلاح و سخت کوش برای امور انقلاب تبدیل میشود و سر بزنگاه، رئیس جمهور و نخست وزیر این کشور را به شهادت میرساند و فرار میکند، یا بنی صدر طبق برخی از اسناد متقن جاسوس آمریکایی بوده است.
اما ماجرا عمیقتر از آن است که به این روایتهای ظاهری بسنده شود و لازم است در پس پرده این روایات، به «غفلتهای فرهنگی» روی داده و راه مقابله و پیشگیری از آنها نیز پرداخته شود. در خطبههای نماز عید فطر سال ۹۴ بود که رهبر معظم انقلاب صریحتر از گذشته، خطر «نفوذ» را مطرح و گوشزد کردند. این خطر فرهنگی که در دهههای گذشته نیز با عناوین دیگری مورد هشدار رهبر انقلاب قرار گرفته بود، پس از آن نیز بارها و بارها در بیانات ایشان مورد بررسی و واکاوی قرار گرفت و از نفوذ «فردی» و نفوذ «جریانی» سخن به میان آورده شد. نگاهی به دور و اطراف مان و حوادثی که در دهههای گذشته تاکنون در کشورمان رقم خورده و یا در حال رقم خوردن است، این واقعیت هشداردهنده را به خوبی آشکار میکند که «جا افتادن فرهنگ خوشبینی به دشمن، دلخوش کردن به ظواهر دلفریب افراد و غفلت از عمق باورهای اعتقادی افراد» شاید به عنوان مهمترین زمینههای رخنه و نفوذ عناصر بدخواه در بدنه اجتماع باشد.
به بیان سادهتر و جزئیتر، وقتی فضای اجتماعی و فرهنگی یک جامعه و آداب و رسوم و آموزشهای رایج آن کمکم به سمتی میرود که روحیه خوشبینی و «حمل بر صحت کردن» در مقابل دشمن جا میافتد و عادی میشود، خود به خود راه برای نفوذ عناصر دشمن در بخشهای اجتماعی و فرهنگی در گام اول و ضربات فرهنگی، سیاسی و امنیتی در گام بعدی، فراهم میشود. وقتی بخاطر غفلت و مسامحه نخبگان، اجازه داده شود تا اشخاصی با اتکا به ظواهر مثبت و ارزشمند، در لایههای مختلف اجتماع نفوذ کنند و با چربزبانی کاستیهای خود را بپوشانند، همینها در آیندهای نه چندان دور به بنیانهای اعتقادی و مبنایی مردم ضربه خواهند زد. هنگامی که به خاطر غفلت متولیان عرصه فرهنگ، آموزشهای عمیق دینی و شناخت اندیشمندانه فرصتها و تهدیدات فرهنگی و اجتماعی، جای خود را زودباوری، تعصبهای منفعلانه و سطحینگری بدهد، به همان نسبت فضا برای نفوذ بدخواهان و سرقت باورهای فرزندان مردم فراهم میشود و آنچه نباید پدید بیاید، بعد از چند سال پدید خواهد آمد.
البته حوادث تلخی که در دهه اول انقلاب به وقع پیوست و با کمک عناصر نفوذی بهترین فرزندان این ملت به شهادت رسیدند، روی دیگری هم دارد که باید از آن به عنوان یک «فرصت» در برابر تهدیدها استفاده کرد. اگر تأسی به فرهنگ ایثار و شهادت و الهام گرفتن از آموزههای مکتب عاشورا نبود، این جوادث و تهدیدات مشابه آن که در دهههای بعدی اتفاق افتاد، میتوانست بدنه اجتماع را دچار ترس، انفعال و خودباختگی کند و کار نیمهتمام نفوذیها را تمام کند، اما همه دیدند که دهها و حتی صدها حادثه تلخ در دهه اول انقلاب نه تنها نتوانست حرکت انقلابی مردم را متوقف کند، بلکه باورهای عمیق مکتبی و راس آنها، قداست فرهنگ ایثار و شهادت باعث بیمه کردن انقلاب شد؛ نکتهای که بدون شک امروز هم در مقابل سیل تهدیدات، کارساز و نجاتبخش خواهد بود.
ارسال نظرات