18 مهر 1400 - 13:48

پایگاه رهنما:

 

روزنامه کیهان**

مسئله این نیست/سید محمدعماد اعرابی

۱۹ مهر ۱۳۹۲ تنها دو ماه از روی کار آمدن دولت تدبیر و امید می‌گذشت، اما اظهارات و اقدامات نسنجیده دولتمردان وقت در همین مدت اندک آنقدر بی‌اندازه بود که تصویری‌اشتباه از جمهوری اسلامی ایران به بازیگران جهانی مخابره کرد. تارنمای رادیو دولتی فرانسه در همین روز بر اساس رویکرد منفعلانه دولت یازدهم در مواجهه با غرب، طی تحلیلی نوشت: «ارزیابی غرب از وضعیت کنونی جمهوری اسلامی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که در نتیجه افزایش تعهدات مالی، خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی می‌بیند. بر پایه این جمع‌بندی، صبوری خریدار، وضعیت فروشنده را دشوار‌تر و قیمت فروش را کمتر خواهد کرد. پیشنهاد سقف زمانی ۳ ماهه از سوی روحانی برای انجام معامله قطعی با غرب، نشانه وضعیت اضطراری دولت او است که در ژنو در هیئت فروشنده ظاهر خواهد شد.» این شاید اولین‌اشتباه دولت آقای روحانی بود اگرچه هرگز آخرین‌اشتباه آن به حساب نمی‌آمد.
درس اول این بود که هرگز در یک معامله خود را «مشتاق» نشان ندهید؛ دولت تدبیر، اما این درس اول را تا آخر فرا نگرفت. ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ کمتر از سه ماه به پایان دولت تدبیر مانده بود که دولتمردان وقت همچنان همان تصویر‌اشتباه را به جهانیان مخابره می‌کردند. این بار نوبت به تحلیل‌گر نیویورک‌تایمز رسید که از عجله و‌اشتیاق دولت وقت ایران به عنوان انگیزه‌ای برای دولت آمریکا جهت دستیابی به توافقی بزرگ‌تر بنویسد: «[دولتمردان]آمریکایی بازگرداندن توافق قدیمی [برجام]را اولین قدم برای دستیابی به چیزی بزرگ‌تر می‌دانند. اشتیاق ایران برای کاستن از محدودیت‌های مالی فراتر، آن‌ها [آمریکایی‌ها]را تشویق می‌کند. به قول یک مقام ارشد دولت [آمریکا]: وقت مذاکره برای توافق‌نامه بعدی رسیده.» واقعیت تلخ این بود که دولت اعتدال در عالی‌ترین سطوحش ۸ سال با دهانی آب‌افتاده و باز به اروپا و آمریکا خیره شد، اما فقط «وعده» از آن‌ها دریافت کرد.
در این ۸ سال گاهی تشخیص اینکه هدف تیم مذاکرات دولت تدبیر «رفع تحریم‌های ظالمانه ایران» است و یا صرفا «حصول یک توافق با غرب»، به شدت سخت می‌شد. سمّی‌ترین لحظه زمانی بود که وزارت خارجه با شعار «هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست» وارد کارزاری تبلیغاتی برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی شد. شعاری که با کمترین بهره هوشی هم قابل فهم بود به سختی می‌توان آن را با بدیهی‌ترین معیار‌های عقلی و منطقی تطبیق داد. گویی «مسئله لغو تحریم‌ها» برای دولتمردان تدبیر شفاف نبود و یا دست کم در اغلب مواقع، میان مسائلی موهوم گم می‌شد.
برجام به مثابه سنگی بود که در چاه انداخته شد و حالا باید با درایت و تأمل کافی برای رهایی از این موقعیت تلاش کرد. دولت تدبیر در مقاطع مختلف فرصت‌های طلایی اصلاح این‌اشتباه و متوازن‌سازی نامعادله برجام به سود منافع ملی ایران را از دست داد. از این نظر دولت سیزدهم وارث فرصت‌های سوخته است اگرچه لزومی ندارد میراث‌دار تحلیل‌های سوخته نیز باشد. تحلیل‌هایی که در قالب دلسوزی به مقامات مسئول دولت گذشته عرضه می‌شد و با خلق مسائل موهومی نظیر «سایه جنگ» و یا «انسداد و انزوای سیاسی» تنها راه‌حل را در برجام و یا چیزی شبیه آن می‌جست؛ و البته با کمال تأسف مورد پذیرش واقع می‌شد.
این نسخه امروز نیز از جانب همان جریان برای دولت سیزدهم تجویز می‌شود؛ «برجام» را مسئله اصیل سیاست خارجی ایران بازنمایی کرده و بازگشت هر چه سریع‌تر به مذاکرات وین و «احیای برجام» را دلسوزانه (!) توصیه می‌کنند. فارغ از آنکه «برجام» در همان دولت گذشته نیز مسئله جمهوری اسلامی نبود، مسئله ما «لغو تحریم‌ها» بود که مذاکرات منتهی به برجام برای آن طراحی شد. تجربه تاریخی‌مان، اما نشان داد ایده «لغو تحریم از طریق مذاکره» جواب نمی‌دهد و به تصریح معاون وقت وزیر خارجه «داستان موفقی نبود.» همانطور که در پیوست‌های آخرین گزارش سه ماهه وزارت خارجه دولت تدبیر از اجرای برجام به مجلس شورای اسلامی مورخ ۲۱ تیر ۱۴۰۰ نیز آمده است؛ پس از ۸ سال مذاکره و با نهایت تساهل و تسامح در مقابل زیاده‌خواهی طرف‌های غربی، نه تنها تحریم‌ها لغو نشد که بیش از گذشته افزایش یافت.
اکنون به دنبال تحولات جدید منطقه‌ای و جهانی و پس از روی کار آمدن دولت سیزدهم با نگاه به منابع درون‌زای قدرت و همکاری با همسایگان و دوستان؛ مسئله حتی دیگر «لغو تحریم‌ها» هم نیست بلکه «خنثی‌سازی تحریم‌ها» است. بر این اساس با فرض «همیشگی بودن تحریم‌های آمریکا»، مذاکره برای لغو تحریم در اولویت‌های سیاست خارجی ایران قرار ندارد اگرچه این مسیر مسدود نخواهد شد. نمود بیرونی چنین سیاست‌گذاری‌ای می‌تواند صبر و حوصله برای از سر گیری مذاکرات وین و یا کاهش سطح مذاکره کنندگان در سطح معاونان وزارت خارجه و حتی پایین‌تر از آن در سطح سفرای مستقر در سازمان‌های بین‌المللی باشد.
حالا با گذشت بیش از دو ماه از آغاز به کار دولت جدید جمهوری اسلامی، اروپا و آمریکا دیگر باید بدانند ایران برای مذاکراتی که بی‌نتیجگی ملموسش را با بدعهدی طرف‌های غربی کاملا احساس کرده، هیچ‌اشتیاق و عجله‌ای ندارد. جدیت و ارتقای سطح این مذاکرات در گرو اقدام عملی طرف‌های غربی برای برداشتن موانع و تصحیح تصویر ذهنی مقامات ایران پس از راستی‌آزمایی انجام تعهدات آنهاست.
مسلما تغییر راهبرد سیاست خارجی دولت ایران از «مذاکره با غرب برای لغو تحریم» به «همکاری با همسایگان و دوستان برای خنثی‌سازی تحریم» از جانب آمریکا بی‌واکنش نخواهد ماند. یک دیپلمات آمریکایی وقتی ببیند هویجی که تکان می‌دهد هیچ جذابیتی برای طرف مقابل ندارد؛ چماقش را برای تکان دادن بلند می‌کند. چماقی که معمولا در ادبیات دولتمردان آمریکا به صورت «جنگ و تحریم» خود را نشان می‌دهد، اما بازو‌های آمریکای امروز برای نگه‌داشتن این چماق بیش از حد ضعیف و ناتوان شده است.
نه امروز که ایالات متحده در دریایی از مشکلات اجتماعی و اقتصادی دست و پا می‌زند، بلکه سال‌ها پیش در روز‌های اوج (!) اوباما در دسامبر ۲۰۰۹ مایکل گرسن عضو سابق شورای روابط خارجی آمریکا و مشاور سیاسی ارشد جورج بوش (پسر) طی مقاله‌ای برای واشنگتن‌پست گزینه نظامی اوباما در مقابل ایران را بی‌پشتوانه خواند و گفت حتی جورج بوش با سابقه لشگرکشی به افغانستان و عراق، جنگ با ایران را «بسیار خطرناک» می‌دانست و حاضر به این کار نشد. این روز‌ها نه تنها نگاه به معضلات داخلی آمریکا بلکه حتی رصد آرایش جدید نیرو‌های آمریکا از افغانستان و عربستان گرفته تا عراق و سوریه، شواهد آشکاری از بی‌اعتباری گزینه نظامی آمریکا در منطقه و در مواجهه با ایران را نشان می‌دهد.
گزینه تحریم نیز به همین اندازه بی‌اعتبار است. ۲۵ اکتبر ۲۰۲۰ در حالی که دولت وقت آمریکا سعی می‌کرد در چارچوب سیاست فشار حداکثری تحریم‌های بیشتری بر ایران اعمال کند، رابرت اوبرایان مشاور امنیت ملی ترامپ به خبرنگاران گفت: «یکی از مشکلاتی که ما با ایران و روسیه داریم این است که در حال حاضر آنقدر تحریم علیه آن‌ها اعمال کرده‌ایم که دیگر امکان کمی برای انجام دادن مانده است.» وندی شرمن قائم‌مقام وزیر خارجه فعلی آمریکا نیز همین نظر را داشت. او درباره اعمال تحریم‌های بیشتر علیه ایران به شبکه رادیویی پابلیک رادیو اینترنشنال (PRI) گفت: «فکر می‌کنم که تغییری در تحریم‌های اساسی اتفاق نخواهد افتاد، در واقع بسیاری از تحریم‌ها مشابه همان تحریم‌های قبلی خواهند بود و تنها نامشان عوض خواهد شد.» این همان موقعیتی است که ویلیام برنز رئیس‌سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) پیشتر نسبت به وقوع آن هشدار داده و گفته بود: «آمریکا به دلیل استفاده بیش از حد از تحریم‌ها به کارایی این ابزار سیاسی ضربه وارد کرده و کشور‌ها را وادار کرد وابستگی خود به دلار و سیستم مالی آمریکا را کمتر کنند.» در شرایط کنونی تهدید به تحریم از جانب آمریکا مثل تهدید با تفنگ بی‌خشاب است. چنین شرایطی پیش از توافق برجام نیز رخ داده بود. جان کری وزیر خارجه وقت آمریکا ۲۳ جولای ۲۰۱۵ طی جلسه استماع کمیته روابط خارجی سنا درباره شرایط آن روز‌ها گفت: «بدون توافق، رژیم تحریم‌های بین‌المللی فرو می‌ریخت.» ادعایی که کمتر از یک ماه بعد توسط باراک اوباما رئیس‌جمهور وقت آمریکا نیز تأیید شد و او در ۲۸ آگوست ۲۰۱۵ گفت: «اگر این توافق را نمی‌کردیم ایران را در صندلی راننده می‌نشاندیم. فکر می‌کنم در آن صورت تحریم‌ها فرو می‌ریخت و نتیجه‌ای عاید ما نمی‌شد.» خوشبختانه الان یک تفاوت وجود دارد و آن اینکه دولت سیزدهم به اندازه دولت یازدهم مشتاق «توافق با غرب» نیست تا با چنین توافقی به تحریم‌های از جان افتاده آمریکا، جان دهد.
با این حال آنچه همیشه کارآمدتر از «جنگ و تحریم» عمل می‌کند، «ترس از جنگ و تحریم» است. در این مورد هزینه‌های گزاف جنگ و اجماع‌سازی برای تحریم با هزینه‌های اندک عملیات رسانه‌ای جایگزین می‌شود. این ترس نیز معتبر نیست، اما رسانه‌های دوست‌نما به آن اعتبار می‌بخشند. برای مشاهده این رسانه‌ها احتیاجی نیست فقط به خارج از مرز‌ها نگاه کنیم. دکه‌های مطبوعاتی شهر‌های ایران، دامنه‌های داخلی با پسوند. آی آر (ir.) و حساب‌های کاربری شبکه‌های اجتماعی نیز بعضا میزبان این جریان رسانه‌ای هستند. شاید به همین علت بود که رهبر انقلاب در سخنان روز اربعین از اهمیت «حرکت تبیینی» برای خنثی کردن توطئه‌های دشمن گفتند: «به مسئله «تبیین» اهمّیّت بدهید. خیلی از حقایق هست که باید تبیین بشود، در قبال این حرکت گمراه‌کننده‌ای که از صد طرف به سمت ملّت ایران سرازیر است و تأثیرگذاری بر افکار عمومی که یکی از هدف‌های بزرگ دشمنان ایران و اسلام و انقلاب اسلامی است.» جملاتی که یک بار دیگر یادآور سخن ماندگار ایشان در ۱۰ مرداد ۱۳۹۹ بود:

«اگر جریان تحریف شکست بخورد، جریان تحریم قطعا شکست خواهد خورد.»

**************

روزنامه وطن امروز**

بازی چین با موازنه قدرت آمریکا در شرق آسیا
تایوان به محل رویارویی نظامی واشنگتن و پکن تبدیل می‌شود؟/فرزانه دانایی

فعالیت‌های نظامی چین در نزدیکی تایوان در طول چند ماه گذشته به طور چشمگیر و بی‌سابقه‌ای افزایش پیدا کرده است. هواپیما‌های اعزامی چینی، منطقه دفاع هوایی تایوان را بیش از ۱۵۰ بار در طول هفته گذشته در نوردیده‌اند. این اخبار در شرایطی منتشر شد که اخیرا نیز مطرح شده بود آمریکا به صورت مخفیانه حدود یک سال است تعدادی از نیرو‌های نظامی خود را در تایوان مستقر کرده و به نیرو‌های این کشور آموزش نظامی می‌دهد. تغییر رویکرد ایالات‌متحده در مسائل بین‌المللی و جهت‌گیری سیاست خارجی آمریکا به سمت حوزه شرق آسیا، باعث شده است سوالات زیادی درباره نوع رقابت‌های نظامی و سیاسی آمریکا و چین در تایوان به وجود بیاید.
رئیس‌جمهور چین روز گذشته در سالروز انقلابی که به سقوط آخرین سلسله امپراتوری در سال ۱۹۱۱ منجر شد، در سخنرانی خود متعهد شد اتحاد مجدد با تایوان را محقق کند. اگرچه او به صورت مستقیم اشاره‌ای به استفاده از زور برای بازپس‌گیری تایوان نکرد، اما اخبار حکایت از این دارد که چین در حال در نظر گرفتن سیاست بازگرداندن مجدد تایوان به سرزمین مادری‌اش یعنی چین است و سعی دارد در این راه در ابتدای امر با برگزاری رزمایش‌های نظامی یا اقدامات دیپلماتیک و سخنرانی‌های تبلیغاتی، صبر آمریکا در برابر این تحولات را بسنجد. شی جین پینگ در این باره به سنت باشکوه مردم چین در مخالفت با جدایی‌طلبی اشاره کرد و گفت: «جدایی‌طلبی تایوان بزرگ‌ترین مانع برای دستیابی به اتحاد مجدد سرزمین مادری و جدی‌ترین خطر پنهان برای جوان‌سازی ملی است. اتحاد مجددِ مسالمت‌آمیز، به صورت بهتری کلیات منافع مردم تایوان را تامین می‌کند. چین از حاکمیت و اتحاد خود دفاع خواهد کرد». «شی» در عین حال تاکید کرد: «هیچ کس نباید اراده بی‌شائبه، عزم راسخ و قدرت مردم چین را در دفاع از حاکمیت ملی و تمامیت ارضی دست‌کم بگیرد. وظیفه تاریخی اتحاد دوباره کامل سرزمین مادری باید محقق شود و قطعا محقق خواهد شد».
این صحبت‌ها در حالی بیان شده است که با وجود افزایش‌یافتن تنش‌های دیپلماتیک بین آمریکا و چین بر سر استقلال تایوان، جو بایدن و شی جین پینگ هر ۲ در تماس تصویری اخیر خود توافق کردند آمریکا همچنان به موضع قبلی خود درباره تایوان (یعنی استقلال نیافتن کامل این منطقه از چین) پایبند باشد و تلاشی برای تشویق مردم و مسؤولان تایوان به جدایی کامل از چین نکند. هر دو طرف در عین حال توافق کردند گفتگو‌های صریح‌تری را در این باره با یکدیگر داشته باشند. لحن شی جین پینگ نیز نسبت به ماه ژوئیه سال جاری که گفته بود هر گونه تلاش برای استقلال رسمی تایوان را «سرکوب» می‌کند، نرم‌تر شده بود. او سال ۲۰۱۹ مستقیما تهدید به استفاده از زور برای بازگرداندن این جزیره به چین کرده بود، اما حالا به نظر می‌رسد موضع او کمی نرم‌تر شده و توقع دارد با به‌کار بردن کلماتی مانند «سرزمین مادری»، «اتحاد چین و تایوان» و همچنین «زندگی مسالمت‌آمیز و در هماهنگی کامل»، سعی کند راهی برای نفوذ به افکار عمومی تایوان باز کند. با این حال، در مقابل دفتر ریاست‌جمهوری تایوان روز گذشته به این سخنرانی واکنش نشان داد و گفت: آینده تایوان، فقط به دست مردم رقم خواهد خورد.
قانون فعلی آمریکا با نام «قانون روابط با تایوان» هیچ‌گونه تضمینی به این کشور نداده است که در صورت مواجه شدن با حمله نظامی، ایالات متحده باید از این کشور دفاع کند و یا در صورت حمله احتمالی چین، این حمله را دفع کند، اما قانون سال ۱۹۷۹ در این زمینه تصریح می‌کند ایالات متحده به تایوان سلاح‌هایی برای دفاع از خود داده و واشنگتن از ظرفیت نظامی خود برای ایجاد راه‌حلی مسالمت‌آمیز بین چین و تایوان استفاده خواهد کرد. از نظر دولت آمریکا، بازداشتن چین از آغاز جنگ بر سر تایوان مهم‌ترین مساله است و به همین منظور تا زمانی که توازن نظامی برای چین نامطلوب باقی بماند، می‌توان امید داشت پکن از حمله به تایوان خودداری کند.
تمام این تحرکات و بویژه آشکار شدن خبر حضور یک ساله نیرو‌های ویژه آمریکا در تایوان برای آموزش نیرو‌های نظامی این منطقه، باعث ایجاد این گمانه شده است که شاید تایوان تبدیل به دروازه ورود رویارویی نظامی آمریکا با چین شود. با وجود اینکه سال ۲۰۱۹، دولت ترامپ اسناد منتشر نشده و طبقه‌بندی‌شده‌ای از دولت ریگان را منتشر ساخت که می‌گفت به تایوان تضمین لازم برای حل مسالمت‌آمیز هر نوع برخورد و درگیری با چین داده می‌شود، به نظر نمی‌رسد ایالات متحده از درگیری نظامی در منطقه چندان هم روی‌گردان باشد.
سال ۲۰۰۵، پکن قانون «ضد جدایی» را تصویب کرد که براساس آن در صورت اعلام استقلال تایوان، از نیروی نظامی استفاده خواهد شد. با این حال اظهارات بعدی مسؤولان چینی نشان داد صبر آن‌ها برای اتحاد نیز نامحدود نیست و عدم پیشرفت ملموس در این زمینه توسط تایوان می‌تواند براحتی منجر به حمله ارتش آزادی‌بخش خلق چین به این منطقه شود.
آمریکا از همان زمان تلاش کرده است توازن نظامی و موازنه قدرت در منطقه را به نفع خود و تایوان تغییر دهد. به همین دلیل مشغول آموزش نیرو‌های نظامی تایوان شده است. با این حال به نظر نمی‌رسد موازنه قدرت و موازنه نظامی همچنان در منطقه پابرجا باشد. چین هم‌اینک به مرحله‌ای رسیده است که تنها یک تصمیم با آغاز جنگ فاصله دارد و اگر این تصمیم در حزب کمونیست چین گرفته شود، آمریکا کاری برای جلوگیری از آن نمی‌تواند انجام دهد.
رسانه‌ها و تحلیلگران آمریکایی بر این عقیده‌اند این تصمیم می‌تواند در هر زمانی گرفته شود، اما به‌نظر می‌رسد چین تلاش دارد تا پایان المپیک زمستانی سال ۲۰۲۲ که در پکن برگزار خواهد شد، صبر کند. بر همین اساس آمریکا فشار‌های خود به پکن را افزایش داده است و تلاش می‌کند با برگزاری مذاکرات، مانع این اقدام شود، اما صحبت‌های روز گذشته شی جین پینگ نشان داد پکن هم به حمله نظامی فکر می‌کند، هم به فکر دیپلماسی عمومی و برخورد مسالمت‌آمیز با مردم تایوان است و سعی دارد از طریق تبلیغات به سمت اتحاد چین و تایوان پیش برود.
دستگاه تبلیغاتی حزب کمونیست چین نیز در طول سال‌های گذشته بیکار نبوده و تلاش کرده است افکار عمومی تایوان را به نفع سرزمین مادری بسیج سازد. تنها دراین‌صورت است که شی می‌تواند بدون حمله نظامی و تنها با تبلیغات رسانه‌ای کاری کند که آموزش‌های نظامی آمریکا در تایوان تا چند سال آینده دیگر به درد هیچ‌کس نخورد.
چینی‌ها در عین حال با مشاهده نوع خروج آمریکا از افغانستان به این نتیجه رسیده‌اند که ایالات‌متحده توان رویارویی نظامی با هیچ کشور دیگری را ندارد. از همین رو آمریکا را قدرتی در حال افول و خود را قدرتی در حال رشد می‌بینند و احساس می‌کنند نیازی به گفتمان نظامی برای نگه‌داشتن تایوان در کنار خود ندارند. آینده تایوان و نوع برخورد آمریکا با چین را مذاکرات بعدی پکن با واشنگتن مشخص خواهد ساخت. این مذاکرات قرار است سال آینده میلادی برگزار شود و می‌تواند تا حد زیادی از تنش‌ها در منطقه بکاهد.

**************

روزنامه خراسان**

وقف، فرهنگ و دوران پساکرونا/دکتر مهدی قاضی

ریشه دار بودن تفکر شیعی در ایران و حضور مرقد حضرت رضا (ع) در این کشور موجب پایداری سنت وقف از زمان‌های قدیم شده و وقف توانسته است فرهنگ شیعی را در دوران گوناگون خفقان حفظ و حراست کند. بسیاری از مساجد، حرم‌های امامزادگان، یتیم خانه ها، مدارس دینی و... را می‌توان از این موارد بر شمرد، بنابراین در این مرز و بوم پیوند اقتصاد و فرهنگ از دیرباز وجود داشته است و تفاوت وقف در فرهنگ ایرانی با نیکوکاری در دیگر جوامع را می‌توان همین هویت دینی و فرهنگی «خیر اقتصادی» در ایران دانست.
اگر چه در دوره پهلوی نیز نهاد‌هایی در قالب نیکوکاری وجود داشته، ولی پس از انقلاب با تاسیس اداره اوقاف و امور خیریه تلاش شده است که اهداف فرهنگی بر هر گونه خیر اقتصادی غلبه کند و تحقق فرهنگ شیعی از مسیر نیت و انگیزه خیر واقفان به طور دقیق‌تر پیگیری شود، اما در سال‌های اخیر تحریم و بحران اقتصادی کشور، سازمان‌های مختلف از جمله سازمان اوقاف و امور خیریه را تحت تاثیر قرار داده است، به صورتی که زیان ده بودن برخی از کارخانجات، زمین‌های کشاورزی و سازمان‌های اقتصادی را موجب شده است و دغدغه بقای این سازمان ها، باعث شده که مدیران اقتصادی موفق در بخش‌های دیگر جذب سازمان اوقاف و امور خیریه شوند تا از این رهگذر بتوان به کارایی و کارآمدی بیشتر نهاد‌های زیرمجموعه سازمان اوقاف کمک کرد. این اتفاق اگرچه نوید بخش رشد اقتصادی اداره اوقاف و امور خیریه در بخش‌های کشاورزی، صنعت و خدمات بوده، اما آرام آرام چشم انداز فرهنگی این سازمان را تحت تاثیر قرار داده، به صورتی که بخش زیادی از خدمات فرهنگی آن به حاشیه رانده و صرف کمک‌های اقتصادی به خانواده‌های بی بضاعت و کم برخوردار جایگزین آن شده است که یکی از این موارد را می‌توان مجموعه مدارس زیر نظر اداره کل اوقاف برشمرد. برای مثال، پژوهشی معتبر که به سفارش اداره کل اوقاف استان خراسان رضوی در سال ۹۴ روی یکی از مدارس مختص یتیمان این استان انجام شده است به وضوح نشان می‌دهد که برخی از مدارس زیر نظر اداره اوقاف که با تمکن مالی بالایی نیز از دهه‌های قبل وجود داشته است، دارای کارایی فرهنگی اندکی هستند. به عنوان نمونه مدرسه‌ای که به پشتوانه بیش از ۱۰۰ هکتار زمین در یکی از بهترین مناطق با هدف نگهداری از یتیمان در سال‌های قبل تاسیس شده است، با گنجایش بیش از ۴۰۰ دانش آموز، تنها حدود ۱۲۰ دانش آموز پذیرش کرده و بسیاری از زیرساخت‌های کشاورزی و فنی که به نیت آموزش و پرورش دانش آموزان بنا شده، صرفا در جهت اهداف اقتصادی این موقوفه به بهره برداری رسیده است. این پژوهش به وضوح نشان می‌دهد که این مجموعه آموزشی در سال‌های اخیر با رشد اقتصادی چندین برابر روبه رو بوده و حوزه‌های مختلف اقتصادی از جمله پرورش ماهی، دام سبک و سنگین و دیگر موارد را راه اندازی کرده است، ولی این رشد اقتصادی نه تنها موجب بهتر شدن عملکرد فرهنگی نشده بلکه به کاهش خدمات آموزشی و پرورشی این مجموعه منجر و هم به لحاظ کمی و هم کیفی از اهداف فرهنگی و آموزشی غفلت شده است که در نهایت اولویت قرار گرفتن بهره وری اقتصادی بر چشم انداز‌های فرهنگی در اداره اوقاف را می‌توان کم توجهی به نیت واقف تلقی کرد. همه این موارد در حالی است که این روز‌ها با ارقام سه رقمی مرگ و میر ناشی از کرونا مواجه هستیم و آمار غیر رسمی، رشد نسبت تعداد کودکان و نوجوانان یتیم در جامعه را نشان می‌دهد که در صورت بی توجهی به کمبود‌های فرهنگی و آموزشی مختص این نوجوانان با بحران‌های آسیب‌های اجتماعی، خودکشی و نظایر آن در این قشر روبه رو خواهیم بود که لازم است سازمان اوقاف با برخورداری از موقوفات و وقف نامه‌های مرتبط، برای تدوین سند و الزامات سختگیرانه تری در زیر مجموعه‌های خود به منظور رسیدگی به این قشر اقدام کند.

**************

روزنامه ایران**

راه مدیریت بحران سوخت در زمستان/رضا پدیدار*

بحران سوخت در جهان از سال ۲۰۲۰ با کمبود سوخت در ونزوئلا و لبنان اوج گرفت و پس از آن در سال‌جاری در پمپ بنزین‌های انگلیس نیز ملاحظه شد. اکنون گفته می‌شود که اروپا در زمستان با معضل کمبود گاز مواجه است و بحران جدی است. اما در کشور ما نیز صدای پای بحران کمبود گاز در زمستان چندماهی است که شنیده شده است. بحرانی که بر خلاف تمام کشور‌های درگیر کمبود سوخت، به سبب مصرف نادرست و تقاضای بی‌رویه است؛ نه کاهش تولید و عرضه سوخت. بنابراین، بحران سوخت در ایران به‌عنوان یکی از ۳ تولیدکننده بزرگ انرژی در جهان، از جنس بحران مدیریتی است و علی رغم تحریم‌ها، توانایی حل بحران سوخت در کشور ما از طریق کاهش شدت مصرف وجود دارد. حتی برای کوتاه مدت نیز بر مبنای تحلیلی که در اتاق بازرگانی تهران انجام شده، می‌توان با کمک ظرفیت مازادی که در تولید انرژی داریم - بویژه در خصوص فرآورده‌های هیدروکربوری - از بحران عبور کرد.
کشور‌هایی مانند روسیه و چین در زمستان نیاز گاز مصرفی مراکز صنعتی انرژی بر خود را با مشتقات نفتی پوشش می‌دهند. در پی کمبود کنونی گاز در جهان نیز بخشی از تقاضا بخصوص در صنعت، با استفاده از سوخت‌های جایگزین پاسخ داده می‌شود. در ایران هم این ظرفیت وجود دارد و می‌توان در ماه‌های آذر، دی و بهمن، مازاد گازوئیل تولیدی را جایگزین گاز مصرفی بخش صنعت کرد. البته این موضوع درآمد صادراتی ایران را در شرایط سخت تحریم کاهش خواهد داد و نباید در ایران تنها راهکار باشد.
راهکار اصلی برای تأمین سوخت زمستان امسال ایران، آگاه‌سازی جامعه و فرهنگ‌سازی برای مدیریت مصرف است؛ اینکه چطور مصرف کنند و روند مصرف را با تولید و عرضه انرژی هماهنگ سازند. اکنون این روند آگاه‌سازی و تنظیم روند مصرف با واردات در اروپا در حال اجراست و ایران نیز به‌عنوان کشوری که ظرفیت قابل توجهی در این زمینه دارد، می‌تواند از این راه حل استفاده کند.
بر اساس آمار‌های داخلی و نهاد‌های بین‌المللی، ایرانی‌ها جزو مُسرفان انرژی در جهان هستند. به‌طوری که گزارش نهاد‌های داخلی و خارجی از جمله سازمان بین‌المللی انرژی نشان می‌دهد، در ایران شدت مصرف انرژی ۵.۲ تا ۵.۷ برابر میانگین جهانی است. به این معنا که در ایران در حال تخریب انرژی هستیم؛ نه تولید و مصرف. ژاپن به‌عنوان کم مصرف‌ترین کشور در این لیست، با مصرف یک هشتم نسبت به سرانه مصرف انرژی در خاورمیانه و تولیدات صنعتی، نشان می‌دهد که ظرفیت این کاهش شدت مصرف انرژی بویژه در خصوص گاز وجود دارد. فراتر از این نگاه تطبیقی، تأمین انرژی و مصرف آن دو مقوله است که ایران در تأمین مشکلی وجود ندارد و در ارقام بالایی انرژی تولید می‌شود. برای مثال در فصل سرد سال بیش از ۸۰۰ میلیون متر مکعب در روز گاز در ایران تولید می‌شود. اما در مصرف بسیار گشاده دستی و اسراف می‌شود و به همین دلیل یک خسارت به اقتصاد کشور در اثر شدت مصرف انرژی و عدم توجه به بهینه‌سازی مصرف وارد می‌شود و ایران را وارد فاز بحرانی تأمین سوخت می‌کند که البته بیشتر از مدیریت نادرست دولت نشأت می‌گیرد.
برای امسال با در نظر گرفتن تنوع جغرافیایی و اقلیمی که آغاز فصل سرد از ماه‌های آبان تا دی را در برمی گیرد، باید روی مدیریت تأمین انرژی تمرکز بیشتری شود و تا پیش از آن نیز روی نحوه مصرف اقدامات بنیادی و فرهنگی صورت گیرد. در تمام دنیا این مسأله تفهیم شده است که درجه دمای مطلوب در شب و روز و نحوه مصرف باید چگونه باشد و در ایران نیز می‌توان فرهنگسازی کرد و نهاد‌های مربوطه نیز برای انجام اصلاحات دست به کار شوند.‌
می‌توانیم امسال را در کوتاه مدت مدیریت کنیم، اما گام بعدی، کاهش شدت مصرف انرژی به شکل اصولی و مطابق با تجربه جهانی باید در دستور کار قرار گیرد. باید از فاز تخریب انرژی رها شد و در بلند مدت باید شاخص شدت انرژی را با استفاده از تکنولوژی‌های روز، اصلاح مدیریت، توجه به ساخت و ساز‌های اصولی، فرهنگسازی نحوه صحیح مصرف بهبود داد. شدت مصرف انرژی در ایران با یک شیب فزاینده در دهه اخیر از ۲۴ هزار و ۶۸۰ بی‌تی یو به ۳۴ هزار و ۷۱۰ بی‌تی یو رسیده است درحالی که متوسط جهانی آن ۹ هزار و ۵۳۱ بی‌تی یو برای یک دلار تولید ناخالص داخلی است. این فاصله معنا دار نشان دهنده ظرفیت نهفته در این بخش است که علاوه بر رفع بحران انرژی، کاهش آثار تخریبی محیط‌زیستی و ایجاد ظرفیت صادراتی را به‌دنبال خواهد داشت.
در همین حال باید نظام پرداخت یارانه‌های پیدا و پنهان انرژی را نیز اصلاح و از این منبع برای بهبود شاخص‌های مصرفی استفاده کرد. در بحث تولید نیز علاوه بر توسعه میادین، حفظ و نگهداشت وضع موجود و جمع‌آوری گاز‌های همراه امری ضروری است. مرکز پژوهش‌های مجلس اخیراً در گزارشی عنوان کرده که بیش از ۹۰۰ هزار میلیارد تومان یارانه پنهان انرژی در ایران است که از این رقم حدود ۵۴۱ هزار میلیارد تومان آن برای گاز طبیعی و ۴۳۶ هزار میلیارد تومان برای فرآورده‌های نفتی است و ایران از نظر پرداخت یارانه رتبه نخست جهان را دارد. اگرچه این عدم النفع است و دولت پولی برای آن پرداخت نمی‌کند، اما برنامه‌ریزی درست برای این یارانه‌ها می‌تواند به‌کاهش شدت مصرف انرژی در سال‌های آتی بینجامد.

*رئیس کمیسیون انرژی و محیط‌زیست اتاق تهران

**************

روزنامه شرق**

«واسطه استراتژیک»؛ چه باید کرد؟ (۳)/کیومرث اشتریان

در دو بخش پیش به کارکرد واسطه‌های استراتژیک و نقش آنان در تحدید و تهدید ایران و سپس به راه‌حل‌ها پرداختیم. اینک باقی ماجرا:

۶. توازن در ارتباطات مهم است. این توازن در تاریخ ایران سابقه روشنی دارد که به موازنه مثبت یا موازنه منفی مشهور است. وضعیت ژئوپلیتیک ما به‌گونه‌ای است که قدرت‌گیری ما به سود بسیاری از کشور‌ها و از جمله قدرت‌های بزرگ نیست. ازاین‌رو همه تخم‌مرغ‌ها را در یک سبد نباید و نمی‌توان گذاشت. بی‌پرده باید گفت هیچ «دوستی» جای مواجهه یا رابطه مستقیم با دشمن را نمی‌گیرد اگر هم بگیرد معادله را پیچیده‌تر می‌کند و بارِ غمی بر غم‌ها می‌افزاید؛ «نظریه بازی‌ها» این نکته را به‌خوبی روشن کرده است که افزایش شمار ذی‌ربطان، بازی را پیچیده‌تر و مسئله را لاینحل می‌کند. هیچ گربه‌ای برای رضای خدا موش نمی‌گیرد؛ شمار گربه‌ها را افزایش ندهید. قرار نیست رابطه با روسیه یا چین -که در جای خود مفید است- جایگزین روابط ما با قدرت‌های غربی باشد.

امیدوارم سیاست‌مداران ما متوجه این نکته مهم باشند که چین و روسیه و به‌تازگی ترکیه و پاکستان عملا نقش «واسطه استراتژیک» را در روابط خارجی ما پیدا کرده‌اند. به نظر من در شرایط کنونی کارکرد «واسطه استراتژیک» اگر خطرناک‌تر از رابطه مستقیم ما با غرب نباشد کمتر نیست. هشدار.
۷. و، اما مشکل رابطه یا مذاکره با غرب این است که اولا و برخلاف تصور موجود، این آن‌ها هستند که مایل به تعمیق این روابط نیستند؛ چراکه از وضعیت فعلی هم بهره استراتژیک می‌برند، یعنی اعراب و دیگران را می‌دوشند و هم ژست‌ها و شعار‌های حقوق‌بشری خود را پیش می‌برند. ثانیا نمی‌خواهند ایرانِ جمهوری اسلامی الگوی موفق تمدنی برای دیگر کشور‌های مسلمان باشد. نگرانی از هسته‌ای‌شدن ایران، هرچند به دروغ، از این نگرانی سرچشمه می‌گیرد؛ از این‌رو همواره در مذاکره با غرب این خطر وجود دارد که ایران را از راهی که در پیش می‌گیرد معطل، منحرف یا متوقف کنند. یک فرضیه جدی این است که هرچه ایران «پروژه دیپلماتیک» و «پروژه توسعه» نداشته باشد، خطر این معطلی در مذاکرات افزایش می‌یابد؛ بنابراین نتیجه مهم این «قضیه شرطیه» این است که این فقدان پروژه است که مذاکره را به تهدید تبدیل می‌کند و نه ضرورتا نفس مذاکره و رابطه.
۸. در هر دو حوزه، یعنی «پروژه دیپلماتیک» و «پروژه توسعه»، متأسفانه ضعف‌هایی جدی داریم. اولا، فعالیت‌های دیپلماتیکی ایران معمولا انفعالی بوده و اصطلاحا به پروژه قَد نداده است. تهدیدات علیه جمهوری اسلامی از نخستین روز‌های تولدش، به‌گونه‌ای بوده که دائما در حال رفع بحران‌های خارجی «نیز» بوده است. وضعیت به‌گونه‌ای بوده است که گزینه‌ها و بازی‌های ما در تعادل مشهور «جان نش» همواره محدود و محدودتر می‌شده است. به‌تدریج و با بهره‌گیری از «ترمینولوژی» نظریه بازی‌ها، گزینه‌های ما طی فرایند‌های حذف مکرر (iterated elimination) محدودتر شده است و عملا در ماتریس «ماتریس دو در دو» بازیگری ما به یک «سطر» محدود و بازیگری «آنها» به چند «ستون» گسترش یافته است. در نتیجه امکان «بازی استراتژیک» ایران به محاق می‌رود. همه سخن من در اینجا معطوف به «بازی استراتژیک» است و نه موقعیت یا نفوذ ما در این یا آن نقطه. از این‌رو است که تأکید می‌کنم دامنه نفوذ در یمن باید استراتژیک دیده شود. این‌ها حرف‌های شیک دانشگاهی نیست. این‌ها پشتوانه‌ای از محاسبات فنی و ریاضیات (ترکیبیات) دارد. دقیقا به همین دلیل است که تأکید بر این دارم که استراتژی‌های بین‌المللی را به شکل «سازه ارتباطاتی» ببینیم. نگرش سازه‌ای، بسیاری از رفتار‌های کشور‌ها را تعیّن می‌بخشد. امتیاز مهم برای ایران حضور در یمن و لبنان است. یمن اینک اهمیتی بسیار بیش از گذشته پیدا کرده است که به نظرم حتی نباید در سایه بهبود ارتباطات با عربستان به حاشیه رود و کماکان و به شکل جدی‌تر و متفاوتی باید دنبال شود. ارتباط با یمن باید شکلی استراتژیک-تاریخی به خود بگیرد. ثانیا گفتیم که یک فرضیه این است که هرچه ایران «پروژه توسعه» نداشته باشد، خطر معطلی در مذاکرات افزایش می‌یابد. دراین‌باره باید گفت که حذف یا میدان‌ندادن به شمار گسترده‌ای از نیرو‌های کارآمد و ظرفیت‌های ملی، چشم‌انداز امیدوارکننده‌ای را از «پروژه توسعه» به دست نمی‌دهد. حرکت حتی برعکس است و گویا مسابقه میدان‌دادن به نیرو‌های ناکارآمد جریان دارد.
هرچند ایران در کشاکش ضدبشری‌ترین تحریم‌های تاریخ قرار دارد، ولی این دلیل واقعی فقدان یا ابهام در «پروژه توسعه» نیست، بلکه مشکل در فقدان فراگیری «نیرو‌های ملی توسعه» است.
‌۹. گره تحریم آن‌چنان در ساختار‌های حقوقی ایالات متحده تنیده شده است که به‌سادگی و در کوتاه‌مدت یا میان‌مدت قابل رفع و رجوع نیست. این هم دلیل دیگری است که آمریکا نمی‌خواهد رابطه با ایران تعمیق یابد و به‌لحاظ استراتژیک به نفع خود می‌داند که زمان ایران را بخرد و تحریم را تسهیل نکند. طولانی‌شدن مذاکرات هم به نفع ما نیست. ساختار حقوقی و سیاسی تحریم‌های ظالمانه و غیرانسانی آمریکا به‌گونه‌ای است که فقط باید از پیچیده‌ترکردن آن خودداری شود. از رفتن پرونده به شورای امنیت، قرارگرفتن ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد، تنش‌های گفتاری در روابط خارجی، سردی در پیگیری مذاکرات و... باید جلوگیری کرد. انتظار از مذاکرات را در باب تحریم به‌صورت حداقلی ببینید، یعنی فعلا و البته فقط فعلا، همین که اوضاع به دوران پیش از ترامپ برگردد کافی است. توقع ما از مذاکرات بیشتر باید این باشد که فرصت‌های گسترده‌تر ارتباطات خارجی را فراهم کند، نقش‌آفرینی افزون شود، فرصت‌های اقتصادی و رسانه‌ای فراهم کند و.... ضمن تأکید بر درستی آرمان‌های حقانی باید گفت که خیال‌پردازی‌های شبه‌تئوریک و انزواجویانه ذیل عنوان «شجاعت» نتیجه خوبی برای منافع ملی ما ندارد.
‌۱۰. به مفهوم «واسطه استراتژیک» توجه کنید. آن‌چنان که گفته شد، از طریق «واسطه استراتژیک»، «دوستان»، کارکرد «دشمنان» را پیدا می‌کنند، نیرو‌های نیابتی را از کار می‌اندازند و کارکرد آنان می‌تواند بدتر از کارکرد دشمن باشد. به قول سعدی «چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم». وانگهی، دشمن از طریق واسطه‌گری دوستان از دشمنی‌اش کم نمی‌گذارد، بلکه قدرتش را تحکیم می‌کند. آمریکا تا اطلاع ثانوی هیچ چیز از دشمنی با ما کم نمی‌گذارد؛ دموکرات و جمهوری‌خواه هم ندارد. ساده‌لوحی است اگر خیال کنیم که حتی با ارتباطات گسترده با آمریکا از خنجرش در امانیم؛ همان خنجری که اخیرا در ماجرای نوسازی ناوگان زیردریایی استرالیا به پشت فرانسه وارد کرد. اساسا در این «جنگل» همه خنجر دارند؛ خنجر منافع ملی و ملاحظات استراتژیک. خنجر آمریکا و اروپا با خنجر چین و روسیه تفاوتی ندارد. البته به‌عنوان یک معلم از این بی‌اخلاقی و توحش مدرن که با نام منافع ملی دامان بشریت را آلوده کرده است، بسیار متأسفم؛ ولی به قول آن دیپلمات فرانسوی
«c est la vie»، زندگی همین است. حتما تصویر شام خانوادگی جان کری دموکرات و بشار اسد با همسران‌شان را دیده‌اید که چقدر «دوستانه» به نظر می‌رسد. دیپلمات‌ها خنجری را نیز با خود به میهمانی می‌برند؛ بشار اسد با خنجر دموکرات‌ها تا آستانه سقوط رفت و با واسطه‌گری استراتژیک روس‌ها به بند تحقیر کشیده شد و حتی اجازه ندادند که در پشت سر ولادیمیر پوتین بایستد و عکس بگیرد. جان کلام اینکه در عین حفظ بی‌اعتمادی، روابط با غرب نیز باید گسترش یابد و رویکرد به شرق نباید به واسطه‌گری استراتژیک دیگران میدان دهد. سخنان وزیر محترم امور خارجه را باید از این منظر ببینیم. معمولا این سخنان در حد تعارفات دیپلماتیک است و به نظرم ایشان باور ندارند که روسیه واقعا مایل باشد که «نسبت به تغییرات احتمالی در مرز‌های کشور‌ها در منطقه واکنش و حساسیت نشان دهد و نسبت به حضور تروریست‌ها و تحرکات رژیم صهیونیستی در منطقه که علیه صلح و امنیت است حساس باشد». چنین سخنانی به باور من نوعی هشدار محترمانه دیپلماتیک وزیر خارجه ایران به روسیه است. اگر امید واهی به روسیه ببندیم، اسیر واسطه‌گری استراتژیک شده‌ایم. آنچه سبب می‌شود روسیه در شمال کشور به «تغییرات احتمالی در مرز‌ها یا حضور تروریست‌ها و تحرکات رژیم صهیونیستی» حساس نباشد، دقیقا این است که ما هنوز موقعیت بازی استراتژیک در این منطقه را نداریم. اوضاع نه مانند لبنان است، نه یمن و نه عراق. اینکه چگونه باید در این منطقه دستان پر داشته باشیم، محل تأمل و تدبر فراوان است.
‌۱۱. از منظر رئالیسم یک گزینه مهم برای ایران افزایش قدرت سخت است. اینکه ایران قدرت موشکی داشته باشد، در ایران کمتر مورد مناقشه است؛ اما اینکه ایران یک قدرت اتمی باشد، به دلیل سایه سنگین تحریم‌ها و واکنش‌هایی که در داخل و خارج برمی‌انگیزد، مورد کنکاش نظری و عملیاتی قرار نگرفته است. به نظرم در محافل آکادمیک باید باب بحث درباره پیامد‌های داشتن و نداشتن قدرت اتمی ایران باز باشد و نباید بحث علمی در این زمینه را به تابویی برای پژوهشگران تبدیل کرد. اینکه داشتن بمب اتم از سوی رهبری تحریم شده و موضع رسمی ایران این است که سلاح هسته‌ای در استراتژی جمهوری اسلامی جایی ندارد و همگان باید از این موضع رسمی تبعیت کنند، بحث درستی است؛ اما برخی ممکن است چنین استدلال کنند که اگر «بن‌بست‌های استراتژیک» در شمال، شرق، غرب و جنوب بر «گربه ایرانی» تحمیل شود و اگر طمع دشمنان در تجزیه ایران بخواهد زمینه جدی بیابد، باید در این سیاست تجدید نظر کرد. از سوی دیگر استدلال این است که اتمی‌شدن خلیج فارس با توجه به بی‌ثباتی و بی‌مسئولیتی رژیم‌های سیاسی، رواج تروریسم بین‌الملل، وابستگی برخی از این رژیم‌ها به سازمان‌های پنهان جاسوسی و... می‌تواند این منطقه را بسیار خطرناک کند. هرچند گروه اول پاسخ می‌دهند هزینه این خطر نباید فقط بر سر ایران خراب شود و قدرت‌های اصلی جهانی باید حدی از تحمل برای ایرانیان متصور باشند. از سوی دیگر «رژیم اتمی» همه کشور‌های منطقه را دچار تأخیر تاریخی در دموکراسی و حقوق بشر خواهد کرد و فشار‌های اقتصادی بر مردم افزایش خواهد یافت. بماند اینکه تلاش برای سلاح هسته‌ای مخالفت همه قدرت‌های دوست و دشمن را در پی دارد و جنگ عمومی علیه ما را سامان می‌دهد. در چنین حالتی و از حیث عملیاتی «زمان دستیابی» متغیری اساسی برای ایران است. الغرض، دامنه مباحث گسترده است و باید چنین مباحثی در محافل آکادمیک رواج یابد؛ هر‌چند باید به‌شدت از جناحی‌شدن آن اجتناب کرد. حداقل تأثیر آن این است که در مذاکرات برجامی و غیر‌برجامی این ملاحظات مطمح نظر قرار خواهد گرفت و پیام را می‌گیرد آنکه باید بگیرد.
‌۱۲- می‌گویند ترس برادر مرگ است. در هنگامه‌های بحران نباید ترسید. ترس عامل وادادگی و شکست زودهنگام است. قدرت ملی باید از طریق مشارکت همه نیرو‌های داخلی افزایش یابد. قدرت مردم بیش از هر ابرقدرتی است. به نظرم باید یکی از بنیانی‌ترین لایه‌های این قدرت در «ملیت ایرانی» شکل بگیرد. دیگری، تعمیق اندیشه دینی است و دیگری، ایجاد فرصت دسترسی به قدرت سیاسی از سوی مردمان. اینکه این روز‌ها کشور‌های هم‌مرز ایران گستاخ و گردنکش شده‌اند، در پی تحلیل و تصوری است که از ضعف داخلی ما دارند. البته در داخل نیز هر‌یک از ظرفیت‌های قدرت ملی به کژتابی مورد سوء‌بهره‌برداری قرار گرفته و دچار انحراف کارکردی شده و «وضعیت اقلیتی» در کشور شکل گرفته است؛ اقلیت تفسیری در ایدئولوژی، اقلیت سیاسی، اقلیت اقتصادی، اقلیت فرهنگی و حتی اقلیت عرف و سبک زندگی از سوی شماری خاص بر مردمان تحمیل می‌شود و بدبختانه زمینه‌های واگرایی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را دامن می‌زند. «جمعیت ایرانیان مهاجر در سه سال گذشته بیش از دو برابر شده است... عوامل خروج آنان فقط پایین‌بودن دستمزد نیست، بلکه احساس بی‌توجهی به آنان بیش از هر چیز دیگری برایشان عذاب‌دهنده است»؛ این خطری برای امنیت ملی ماست. راه بازگشت از این رویه غلط بازگشت واقعی به مردم است و نه مهندسی آنان. این راه روشن است، اما دو مانع عمده دارد: یکی بلوغ فکری مسببان وضعیت فعلی و دیگری منافع زودگذر آنان. راه‌حل‌ها ضرورتا به ضرر منافع آنان نیست. درخصوص بلوغ فکری، وظیفه اندیشمندان و به‌ویژه فعالان سیاسی است که در سایه تعامل و گفت‌وگوی خستگی‌ناپذیر و مشفقانه این بلوغ فکری را تمهید کنند. مهم‌ترین شرط آن این است کسانی که اندیشه اصلاحی دارند، به‌گونه‌ای با آنان گفتگو کنند که هراس آنان را بر‌نینگیزد. در سال‌های اخیر برخی فعالان سیاسی را می‌بینیم که با وجود همه رنج‌هایی که از زندان کشیده‌اند، رویکرد گفت‌وگویی، ملایمت، نصیحت، دغدغه و امید حداقلی به اصلاح سیاست‌ها را در فضای رسانه‌ای دنبال می‌کنند. تجربه اصلاحات پیش‌روی ماست. نوع گفتمانی که اصلاح‌طلبی در ایران پس از خرداد ۷۶ در پیش گرفته بود، به‌گونه‌ای بود که آنان را هراسان کرده بود؛ هراسی که به نظر من بخشی از آن منطقی بود. اما رویکرد‌های اخیر برخی از اصلاح‌طلبان امیدوارکننده است؛ هرچند از سوی برخی خارج‌نشینان به انواع اتهام‌ها نواخته می‌شوند، اما چه باک اگر به درستی استراتژی گفت‌وگوی اصلاح‌طلبانه ملی ایمان داریم. همه ما در یک کشتی نشسته‌ایم.

منبع: بصیرت

ارسال نظرات