30 مرداد 1400 - 10:59

ما و افغانستان امروز

این روزها اخبار افغانستان در صدر رسانه های جهانی است.
نویسنده :
صدرا دامغانی
کد خبر : 9681

پایگاه رهنما:

این روزها اخبار افغانستان در صدر رسانه های جهانی است. تحولات این کشور از جهات مختلف اهمیت بین المللی دارد اما بدون شک برای ایران اهمیتی بسیار زیادتر دارد. جمهوری اسلامی ایران چیزی حدود 1000 کیلومتر مرز مشترک با افغانستان دارد. مردمان این کشور قرابت فرهنگی بسیاری با ایرانیان دارند و جزو معدود کشورهای فارسی زبان دنیا محسوب می شوند. اینها تنها چند نمونه از ابعاد و زوایای اهمیت مسائل و سرنوشت افغانستان برای ایران است.

اگر چه هنوز دورنمای افغانستان تحت سیطره طالبان مبهم بوده و نگرانی هایی نیز در این زمینه وجود دارد اما تا همین جای کار می توان به برخی نکات مهم این میدان که مرتبط با ایران و ایرانیان است، اشاره کرد؛

  • به نظر می رسد مهم ترین و اصلی ترین مسئله برای ایران در مورد افغانستان بحث امنیت است. ناامنی در افغانستان می تواند اثرات مخرب امنیتی خود را بر ایران نیز داشته باشد. از این جهت مسئله افغانستان مسئله ایران است و نمی توان نسبت به آن بی اهمیت و کم اهمیت بود. کشورهایی که هزاران کیلومتر با افغانستان فاصله دارند نیز حوادث این کشور را دنبال کرده و آن را بر امنیت خود موثر می دانند. در چنین شرایطی دنبال کردن و پیگیری مسائل این کشور همسایه باید در صدر اولویت های دیپلماسی کشورمان باشد.
  • قدرت گیری طالبان در افغانستان یک واقعیت عینی است و نمی توان آن را انکار کرد. البته درباره چرایی این موضوع می توان به نکات متعددی اشاره کرد اما به هرحال مثبت یا منفی، این واقعیتی است که اینک پیش روی مردم افغانستان و همه جهانیان است. در چنین شرایطی همه کشورهای منطقه و فرامنطقه ای به دنبال تامین منافع ملی خود هستند و جمهوری اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. البته که منافع ایران با مردم افعانستان تعارضی ندارد و یک افغانستان امن و مستقل که مردم در آن رفاه و آرامش داشته و قومیت ها و مذاهب مختلف در کنار یکدیگر بصورت مسالمت آمیز زندگی کنند، خواسته ایران است و در این راستا عمل می کند. جمهوری اسلامی ایران در افغانستان منافع و نکات متعددی دارد، اما به نظر می رسد مهم ترین و محوری ترین نکته در دیپلماسی جمهوری اسلامی باید مردم این کشور باشند. حکومت های مختلف در این کشور می آیند و می روند و آنچه می ماند مردم این کشور است که در تحلیل ها و سیاست گذاری ها باید نقشی محوری داشته باشند.
  • در تحلیل ها نباید این نکته را فراموش کرد که حمله 20 سال پیش آمریکا به افغانستان و اشغال این همسایه شرقی کشورمان بخشی از یک برنامه بزرگ تر بود. اشغال عراق به عنوان همسایه غربی ایران بخش دیگری از این برنامه اساسی و بزرگ بود. طرحی که از آن به خاورمیانه جدید نیز یاد می شود. برخی اسناد و شواهد نشان می دهد ایران نیز در لیست تجاوز قرار داشت. یادمان نرفته است که رئیس جمهور وقت آمریکا، ایران را جزو محور شرارت در جهان نامیده بود و می گفت هر که با ما نیست با تروریست هاست. در چنین شرایطی عده ای از روی ترس و وادادگی آدرس تسلیم و سازش می دادند و می گفتند برای جلوگیری از جنگ و ناامنی باید با آمریکا کنار آمد و در واقع از ترس مرگ خودکشی کرد. وضعیت امروز افغانستان بروز تمام عیار شکست آمریکایی ها و راهبرد آنها در منطقه است. فرار با عجله و تحقیرآمیز آنان از این کشور، یادآور شکست و فرار آنها از ویتنام است و نشان می دهد افول آمریکا موضوعی عینی و حتمی است و مدتهاست که آغاز شده است.
  • متاسفانه مانند اغلب آزمون ها این بار نیز مدعیان اصلاحات نمره قابل قبولی نگرفتند. آنان که همیشه جمهوری اسلامی ایران را به دلیل فعالیت های منطقه ای و حضور و نفوذ در سوریه و عراق و ...سرزنش می کردند، در مورد افغانستان ناگهان تغییر موضعی 180 درجه ای داشته و خواستار مداخله شدند و طوری پیش رفتند که گویی وضع امروز افغانستان تقصیر ایران است و باید برای جنگ با طالبان وارد عملیات نظامی شد!

البته این نوع برخورد و نگاه آنها به مسائل کشور همسایه چندان عجیب و دور از انتظار نبوده و نیست. آنان از اینکه آمریکا به چنین خفتی افتاده است احساس ناراحتی می کنند و آرزوهای خود را برباد رفته می بینند. کافی است سری به صفحات مجازی آنان بزنید. برخی از آنها به صراحت حامی تجاوز آمریکا بوده و عده ای هرچند اندک، در نهایت وقاحت از اینکه چرا آمریکا به ایران هم حمله نکرد ابراز تاسف می کنند!

  • طالبان بدون جنگ افغانستان را تصرف کرد. چرایی عدم مقاومت دولتی و مردمی در برابر آنها موضوعی مهم است که در جای خود باید به آن پرداخت اما آنچه در این بین برای ما می تواند درس آموز باشد، یک مسئله است. آن هم اینکه بر خلاف پیشین این بار مردم به فراخوان سران جهادی افغانستان لبیک نگفتند و وارد جنگ با طالبان نشدند. تحلیل گران و آشنایان مسائل این کشور معتقدند این موضوع یک دلیل عمده و اصلی دارد و آن هم تغییر سران جهادی است. سرانی که روزی با دست خالی با همراهی مردم در کوه و کمر جنگیدند و شوروی متجاوز را فراری دادند، امروز به دلیل تغییر نگرش و سبک زندگی شان دیگر میان مردم جایگاه و اعتبار سابق را ندارند. آنان به چرب و شیرین دنیا آلوده شده و زندگی اشرافی را در پیش گرفتند و در نتیجه مردم نیز از آنان فاصله گرفته و در زمان مقتضی وارد میدان نشدند. این تجربه باید برای ما نیز عبرت باشد. خواص و بزرگان جامعه اگر از مردم فاصله بگیرند و آلوده قدرت طلبی و ثروت اندوزی شوند، جایگاه و اعتبارشان نزد مردم تضعیف شده و در نهایت از بین خواهد رفت. این موضوع تبعات فراوانی خواهد داشت که بزنگاه مقاومت و ایستادگی می تواند محل بروز تمام و کمال آن باشد.
  • رهبر معظم انقلاب اسلامی 12 ابان ماه سال 92 فرمودند؛ «هر ملّتی به آمریکا اعتماد کرد، ضربه خورد؛ حتّی آن کسانی که دوست آمریکا بودند. حالا در کشور ما دکتر مصدّق به آمریکایی ها اعتماد کرد؛ برای اینکه بتواند خود را از زیر فشار انگلیس‌ها نجات بدهد، به آمریکایی ها متوسّل شد؛ آمریکایی ها به جای اینکه به دکتر مصدّق که به آنها حسن ظن پیدا کرده بود کمک کنند، با انگلیس‌ها همدست شدند، مأمور خودشان را فرستادند اینجا و کودتای ۲۸ مرداد را راه انداختند. مصدّق اعتماد کرد، کتکش را [هم‌] خورد؛ حتّی کسانی که با آمریکا میانه‌شان هم خوب بود و به آمریکا اعتماد کردند، ضربه‌اش را خوردند.» دولت اشرف غنی و سرنوشت آن یکی از مصادیق این تحلیل درست و عمیق است. مردی که به جای تکیه بر مردم و کشور خود به بیگانه متکی بود و وقتی آمریکایی ها پشتش را خالی کردند، حتی یک روز نیز نتوانست مقاومت کند و فرار را بر قرار ترجیح داد و مانند شاه مخلوع ایران سرگردان و متواری شد. گویی سرنوشت رهبران وابسته به استکبار همیشه یکسان است.

ارسال نظرات