روزنامه کیهان **
جریان تحریف مشغول کار است!/کمال احمدی
جریانی در کشور گویا عادت کرده علت بروز هر مشکل و رخدادی را به خارج نسبت دهد و با ادبیات «نمیشود و نمیتوانیم» ضعف خودش را به عموم ملت تعمیم داده و بگوید نمیتوانیم در برابر زورگویی ابرقدرتها بایستیم مثلا اگر مردم به جهت سوءمدیریت مدیران همین جریان با گرانیهای ۷۰۰ درصدی مسکن و اجارهخانه و... روبهرو میشوند فورا جریان واداده به لطایفالحیلی تئوریبافی میکند که نتیجه ایستادگی همین است با شعار دادن نمیتوان مشکلات را حل کرد! اگر بهدلیل سیاست خسارتبار برجامی همین جریان، کشور با تنگناهای اقتصادی نظیر کاهش ۸ برابری ارزش پول ملی، افت شدید صادرات حتی به همسایگان قدیمی، تعطیلی کارخانهها و برندهای مشهور ایرانی در صنایع مختلف و گرانیهای بیسابقه در ۶۰ سال اخیر مواجه میشود بلافاصله جریان تحریف نتیجه میگیرد اینها از عواقب تن ندادن به خواستههای بیشتر آمریکاست! اگر کشور بهدلیل بیانضباطی مالی و عدم اصلاح ساختار بودجه و هزینهتراشیهای نجومی بر اساس درآمدهای رویایی نفتی با کسریهای چندصد هزار میلیارد تومانی دست به گریبان است سران جریان مذکور به طرفهًْالعینی مقصر همه این وقایع تلخ را به تحریمها ربط میدهند که معنای دیگرش همان مقاومت در برابر زیادهخواهیهای بیحد و حصر آمریکاست! اگر بهدلیل کوتاهی عوامل همین جریان نیروگاهها توسعه نمییابد و برق قطع میشود و کشور در تابستان و زمستان با مشکل خاموشی مواجه میشود بلافاصله جریان تحریف دست به کار میشود و مقصر را همان تحریم خارجی معرفی میکند و نتیجه میگیرد اگر میخواهید خاموشی نداشته باشید همین هفته درباره تحریم که اصلش دست ماست تصمیم بگیرید تا مشکل حل شود!
آقای روحانی روز گذشته در جلسه هیئت دولت ریشه مشکل کمبود برق را عدم سرمایهگذاری دانست و گفت: «بدون سرمایه و با دست خالی نمیشود کاری انجام داد... چرا نمیتوانیم سرمایه را به بازار ایران بیاوریم و مستقر کنیم...، چون تحریم هستیم و FATF را نهایی نکردهایم... بهنظر من FATF دست خودمان است و میتوانیم فردا آن را حل کنیم و روابطمان با بانکها تغییر کند، بهنظر من در جنگ اقتصادی پیروز شدیم، ولی تحریم باقی مانده و هرچند یک بخشش دست دیگران است، ولی اصل ما هستیم و میتوانیم همین هفته تصمیم بگیریم و تمام کنیم و میتواند ماهها ادامه یابد».
این ادعاها در حالی است که اولا تجربه چهار دهه اخیر کشور به وضوح نشان داده هر پیشرفت و توسعهای منوط به سرمایهگذاری خارجی نیست و اتفاقا بسیاری از توفیقات ما در حوزههای مختلف با پول داخلی انجام گرفته از پیروزی در هشت سال دفاع مقدس گرفته تا سازندگیهای پس از جنگ تحمیلی همچون توسعه ریلی و جادهای، پالایشگاهسازیها، کشف و استخراج معادن، توسعه فناوریهای نوین، ساخت میلیونها واحد مسکونی در قالب مسکن مهر و... همه اینها با پول مردم همین مرز و بوم انجام گرفته و اتفاقا اهالی این دیار بهره چندانی از سرمایه بیگانه نصیبشان نشده است همین برجام که آقای روحانی باز هم دیروز مدعی شد هزاران میلیارد تومان آورده برای ایران داشته طبق اعتراف مسئولان اقتصادی و سیاسی همین دولت عایدی مالی برای کشور نداشته است. برای اثبات این سخن کافی است علاوه بر مرور گفته معروف آقای سیف رئیس کل اسبق بانک مرکزی دولت روحانی که اذعان کرد «دستاورد برجام تقریبا هیچ بوده است» به اظهارات روزهای اخیر آقای تختروانچی نماینده دائم ایران در سازمان ملل اشاره کنیم که در نشست شورای امنیت تأکید کرد «ایران هزینه هنگفتی برای برجام کرد، اما بهرهای از آن نبرد».
ثانیا در همین موضوع توسعه نیروگاهی نیز بخش خصوصی داخلی (سندیکای تولیدکنندگان برق) بارها اعلام کرده آماده سرمایهگذاری است، اما به شرطی که دولت تحریمهای داخلی را برطرف کند. نکته عجیب دیگر اینکه در همین دولت دوازدهم نه تنها مشوقهایی برای سرمایهگذاری بخش خصوصی در توسعه نیروگاهها در نظر گرفته نشد بلکه جناب اردکانیان وزیر نیرو در همان ماههای نخست آغاز به کارش صراحتا با ساخت نیروگاه مخالفت کرد و در گفتگو با خبرگزاری فارس در بهمن سال ۹۶ صراحتا تأکید کرد برای جوابگویی به ۲۰۰ ساعت مصرف زیر بار فشار برای نیروگاهسازی نمیروم!
ثالثا اگر آقای روحانی مدعی است در تامین سرمایه خارجی مشکل وجود دارد (که البته در اینباره هم حرف و حدیثهایی وجود دارد که در جای خودش میتوان درخصوص آن بحث کرد) چرا از ظرفیت بالای بورس در تامین مالی پروژههای عمرانی و نیروگاهی استفاده صحیح نشد؟ چرا دولت با رفتار نسنجیده و کاسبکارانه سال گذشتهاش در بورس ضربه سختی به اعتماد عمومی وارد کرد؟ چرا به صدها هزار میلیارد تومان سرمایههای خرد مردم کوچه و بازار که به هزاران امید و آرزو روانه بازار سهام شده بود فقط نگاه ابزاری کرد و پس از برطرف کردن کسری بودجهاش آنان را رها کرد؟ آیا اگر دولت به جای این اقدام سودجویانه به فکر تعامل دوسویه با سرمایههای مردم به دور از هرگونه هیجانسازیهای کاذب - نظیر اینکه مردم همهچیز را به بورس بسپارند- بود نمیتوانست بخش مهمی از نقدینگی ۳۷۰۰ هزار میلیارد تومانی جامعه را به بخش تولید هدایت کند؟ وزیر اقتصاد آقای روحانی در خردادماه سال جاری اذعان کرد که اقتصاد کشور سال گذشته بیش از ۵۰۰ هزار میلیارد تومان از بورس تامین مالی کرد. آیا نمیشد با مدیریت صحیح این روند تامین مالی ادامه پیدا میکرد؟
رابعا، آقای روحانی در حالی آدرس پول نداشتن برای مقابله با خاموشیها را به تحریمهای خارجی نسبت میدهد که رئیس سازمان مالیاتی ایشان دیروز طی مراسمی از ناتوانی در اخذ ۳۵۰ هزار میلیارد تومان معوقه مالیاتی خبر داد. وی البته توضیح چندانی درباره علت این ناتوانی نداد، اما انتقادات رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس درباره تعلل عجیب دولت در اجرای قانون پایانههای فروشگاهی تا حدی پشتپرده آن ناتوانی را برملا ساخت. آقای پورابراهیمی گفت: «وزیر اقتصاد در مورد اجرای قانون پایانههای فروشگاهی گفته است که تا پایان سال انجام میشود؛ معلوم نیست مراد کدام سال است سال شمسی یا میلادی؟ از بس وزیر اقتصاد در کمیسیون اقتصادی مجلس وعده و زمان داد و اجرا نکرد، مجبورم اینجا اعلام کنم و از رئیس سازمان مالیاتی زمان اجرا را بخواهم.»
اظهارات فوق نشان میدهد پول در داخل به قدر کافی هست منتهی ظاهرا ارادهای نیست تا از پولها برای احیای اقتصاد کشور استفاده شود.
خامسا آقای روحانی باز هم رفع مشکل اقتصادی کشور را به FATF ربط دادهاند در حالی که پیش از این آقای ظریف تأکید کردند «نه بنده و نه آقای رئیسجمهور نمیتوانیم تضمین بدهیم با پیوستن به کنوانسیون پالرمو (از لوایح مرتبط با FATF) مشکلات حل خواهد شد»! علاوه بر این تاکنون ۳۹ بند از ۴۱ بند تعهد FATF در داخل کشور اجرا شده، اما نه تنها مشکل اقتصادی حل نشده بلکه محدودیتهای فراوانی برای مردم حتی در جابهجاییهای عادی روزانه پول در بانکهای داخلی ایجاد شده است! مثلا اگر شما همین امروز تصمیم بگیرید مبلغی در حد ۱۰ میلیون تومان را از یک بانک به بانک دیگری در داخل کشور به شیوه ساتنا جابهجا نمایید بلافاصله متصدی بانک فرمی را در مقابل شما قرار میدهد که از شما میپرسد این پول را برای چه منظوری و برای چه کسی یا چه جایی میخواهید بفرستید؟! با این وصف باید از آقای روحانی پرسید آیا بانکها این اقدامات را خودسرانه و بدون دلیل انجام میدهند و یا اینکه اینها ناشی از همان تعهدات مخفیانه دولت به FATF است؟ پس چرا با انجام این اقدامات مشکلات مردم بیشتر شد؟
واقعیت این است که ما اگر حتی تمام بندهای FATF را هم بپذیریم طبق اعتراف آقای ظریف باز هم تضمینی برای حل مشکلات اقتصادی نخواهد بود، زیرا تحریمهای آمریکا طبق تصریح مسئولان کاخ سفید از جمله بایدن و بلینکن از جنس تحریمهای ثانویه و قرمز است و هرگز برداشته نخواهد شد؛ بنابراین شایسته است مسئولان دولت دوازدهم در روزهای پایانی عمر حکمرانیشان به جای تحریف واقعیتها، برای یکبار هم که شده صادقانه با مردم سخن بگویند تا بلکه خاطرهای خوش از آنها در افکار عمومی باقی بماند.
********************
روزنامه وطن امروز**
کارهایی که دولت ۷ سال انجام نداد!/هادی بیگینژاد*
برای ساخت یک نیروگاه در کشور ما عرف بر این است که ۷ سال زمان لازم است. از روزی که تصمیم به ساخت گرفته میشود تا روزی که یک نیروگاه به بهرهبرداری برسد، حدود ۷ سال زمان میبرد. از روزی که تصمیم میگیریم یک نیروگاه را به سیکل ترکیبی تبدیل کنیم تا روزی که واحد بخار آن وارد مدار شود تقریبا ۳ سال زمان میبرد به شرط آنکه منابع مالی مورد نیاز آن وجود داشته باشد و تصمیم قطعی برای انجام کار گرفته شود.
فرسودگی تجهیزات در کشور ما یکی از مسائلی است که با آن مواجه هستیم. این فرسودگی موجب اتلاف میشود؛ وقتی میخواهیم فرسودگی را کم کنیم تا تلفات انرژی کمتر شود، نیاز است پشتیبانی لازم وجود داشته باشد و از لحاظ مالی تامین اعتبار لازم صورت گیرد، ضمن اینکه ماشینهایی برای جابهجاییها فراهم باشد؛ از این رو پشتیبانی یک تصمیم، بسیار اهمیت دارد. اگر بخواهیم فرسودگی شبکه را در کل کشور رفع کنیم- در صورتی که مشکل مالی را برطرف کنیم- ۳ سال زمان لازم است.
اما برای صرفهجویی در حوزه برق و گاز احتیاج داریم به اینکه برای استفاده از کولرها و بخاریهای کممصرف، برنامهریزی کنیم.
برای این مساله نیاز است ابتدا در بودجه سالانه این موضوع دیده شده و زیرساختهای آن برای استفاده در کل کشور فراهم شود، که این اقدام نیز خود چند سال زمان میبرد.
در حال حاضر ۵۴ هزار مگاوات برق در کشور تولید میشود که میتوان این میزان را تا ۵۷ هزار مگاوات هم در سال ۱۴۰۰ افزایش داد.
اما در پیک مصرف حدود ۶۵ هزار مگاوات برق نیاز داریم تا با خاموشیها مواجه نشویم و اگر بخواهیم نیاز واقعی کشور را در نظر گرفته و مصرف صنایع را پاسخگو باشیم، به ۷۵ هزار مگاوات برق نیاز داریم.
متاسفانه به بسیاری از کارخانجات و صنایع، برق ندادیم و همین باعث شده بلاتکلیف بمانند. گله میکنند که ما کارخانه را آماده کردیم تا مورد بهرهبرداری قرار گیرد، اما دولت نمیتواند به این کارخانهها برق بدهد تا کارشان را شروع کنند. اگر این نیازها را هم در نظر بگیریم باید کسری ۲۰ هزار مگاواتی را تامین کنیم، اما اگر بخواهیم نیاز روزانه را تامین کنیم، کسری ۱۱ هزار مگاواتی داریم.
* راهکارها
راهکار برونرفت از این شرایط این است که یا نیروگاه بسازیم یا نیروگاههای گازی که سیکل ترکیبی ندارند را وارد واحد بخار کنیم و یا اینکه فرسودگی شبکه را کمتر کرده و تلفات برق را کاهش دهیم، همچنین از کالاهای کممصرف استفاده کنیم تا در مصرف انرژی صرفهجویی شود که این امر هم نیاز به سرمایهگذاری دارد و هم به کار فرهنگی و تشویق مردم. هر کدام از این روشها بین ۳ تا ۷ سال زمان نیاز دارد. گرفتاریهایی که امروز پیدا کردهایم ریشه در ۷ سال پیش دارد. اگر دولت از ۷ سال پیش به این مساله فکر کرده بود امروز شاهد این مشکلات نبودیم و اگر امروز هم به دنبال حل این مشکل نباشیم سال آینده وضعیت بدتر از امروز خواهد شد که این جای نگرانی دارد.
برق هستهای را باید توسعه دهیم، نیروگاه هستهای در مقایسه با نیروگاههای سیکل ترکیبی عمر طولانیتری دارد و اگر در این زمینه سرمایهگذاری کنیم تا حدود زیادی نسبت به نیروگاههای حرارتی بهصرفهتر است. میتوانیم سبد انرژی کشور را با آوردن برق هستهای به چرخه مصرف متنوع کنیم. وقتی این موارد را جمع میکنیم، مشاهده میشود ابتدا نیاز به یک برنامه مناسب داریم تا مشکل برق حل شود.
بعد از اینکه راهبرد را طراحی کردیم باید رابطه مالی را تنظیم کنیم تا روشن باشد با چه رابطه مالیای میتوان این مشکلات را حل کرد.
در نهایت به مجری خوب برای پشتیبانی در اجرا و در برخی موارد به قوانین خوب نیاز داریم که در مجلس باید این نیاز برطرف شود.
اگر این موارد را از امروز آغاز کنیم میتوانیم در ۷ سال آینده امیدوار باشیم مشکلات امروز وجود نخواهد داشت، اما اگر امروز سستی کنیم مشکل برق حلنشده باقی خواهد ماند.
چندی پیش در مجلس در نطقی گفتم موضوع برق در کشور ما مانند بمب ساعتی است که بزودی منفجر خواهد شد. امروز در حالی کشور با بحران قطع برق مواجه است که هنوز این بمب به طور کامل منفجر نشده است. اگر به مشکل برق توجه جدی نشود و آنقدر به لحاظ مالی بر سر این بخش بزنیم که بخش خصوصی جرأت ورود به این حوزه را نداشته باشد، نتیجهای حاصل نخواهد شد.
به موازات این قضیه مشکل گاز را هم داریم که بتازگی این مشکل با افت تولید در پارس جنوبی خود را نشان داده است. این افت تولید سال به سال بیشتر میشود. برداشت ما در پارس جنوبی طبق برنامه نبود و بخشی از آن به موضوع افت تولید برمیگردد که در سالهای آینده خود را بیشتر نشان خواهد داد.
بخش خانگی در زمستان به گاز نیاز دارد؛ ضمن اینکه نیروگاههای کشور نیز به گاز نیاز دارند تا تولید برق کنند. در نتیجه با این شرایط در زمستان هم خاموشی خواهیم داشت؛ بنابراین هم در بحث گاز و هم برق باید از دستگاههایی که کممصرفترند استفاده کنیم؛ در این صورت میتوانیم به موازات افزایش تولید برق، کاهش مصرف داشته باشیم تا کشور از بحران در حوزه برق و گاز نجات پیدا کند.
طبق برنامه ششم، دولت باید سالانه ۵ هزار مگاوات برق تولید میکرد و تولید برق هستهای باید گسترش مییافت، اما گسترش نیافت به طوری که فازهای ۲ و ۳ آن همچنان روی زمین مانده است؛ برای صادرات برق بخش خصوصی وارد عمل نشد؛ در حوزه نیروگاههای گازی که باید سیکل ترکیبی میشدند اقدامات جدی نشد؛ این بخشی از مجموعه کارهایی است که در طول ۷ سال اخیر از سوی دولت انجام نشد و بر زمین ماند که حاصل آن شرایط امروز کشور در زمینه قطعیهای مکرر برق است.
* عضو کمیسیون انرژی مجلس
********************
روزنامه خراسان**
وزارت نیرو پاسخ دهد/کورش شجاعی
در بحبوحه گرانی و تورم و رکود و مشکلات معیشتی و کرونا جای «خاموشی» و قطع برق خالی بود که مدتی است این معضل هم به دیگر مسائل و مشکلات زندگی مردم اضافه شده است، بله شرط انصاف این که باید بپذیریم خشکسالی کم سابقه، افزایش دمای زود هنگام هوا، افزایش فوق العاده مصرف، فرسودگی و به روز نشدن نیروگاه ها، پرت برق در شبکه فرسوده، تحریمها و ... و البته اسراف و نبود الگوی مناسب مصرف انرژی و پرمصرف بودن بسیاری از لوازم برقی در به وجود آمدن مشکل خاموشیها اثر قطعی و غیرقابل انکار دارد، اما چند سوال ذهن بسیاری را درگیر کرده که باید سازمانهای مسئول با صداقت و شفافیت به آنها پاسخ دهند.
۱ – در فرسودگی برخی نیروگاههای حرارتی شکی نیست، اما سوال این است که چرا تا به حال فکر و کاری اساسی برای به روز کردن نیروگاهها انجام نشده بله ممکن است تحریمها موثر بوده باشند، اما آیا از ظرفیت و توان متخصصان و سرمایه گذاران داخلی برای حل این مشکل استفاده شده است؟ اگر شده مسئولان به مردم گزارش دهند.
۲ – مگر سازمانهای هواشناسی جهانی بروز پدیده گرمای زیاد امسال را پیش بینی و اعلام نکرده بودند، که آقایان مسئول این چنین غافلگیر و اسیر شرایط پیش بینی شده نشوند؟!
مسئله گرم شدن زمین و گرمای گلخانهای چیز جدیدی نیست که مسئول آگاه و آینده نگری از آن بی خبر و غافل باشد.
۳ – آیا موضوع اصلاح الگوی مصرف انرژی در کشور که متاسفانه ۲ یا حتی ۳ برابر متوسط جهانی اعلام میشود، این قدر اهمیت نداشت که رسانهها و خصوصا رسانه ملی با هدایت و روشنگری وزارت نیرو و ... به طور جدی و البته دقیق و علمی و قابل عملیاتی شدن به آن بپردازند؟ که اگر تبلیغات موثر و اطلاع رسانی صادقانه، دقیق و اقناع کننده و به موقع انجام میشد قطعا تعداد قابل توجهی از مردم به سمت اصلاح الگوی مصرف حرکت میکردند. نکته دیگر این که آیا تولیدکنندگان لوازم برقی، کاهش مصرف لوازم تولیدی خود را در اولویت قرار داده اند؟
۴ – مسئولان درباره اهمیت طراحی، ساخت نیروگاههای تجدیدپذیر و هستهای چقدر با مردم سخن گفته اند و اساسا در زمینه تولید برق از این قبیل نیروگاهها کارنامه موفقی دارند؟!
۵ – ما از نعمت فراوان و مستمر تابش خورشید و حتی باد در اکثر نقاط کشورمان برخوردار هستیم، ولی آن چه مسلم است، مسئولان برنامهای جدی و موثر برای استفاده از این نعمتهای خدادادی برای تامین انرژی و برق نداشته اند که امروز دچار چنین شرایطی شده ایم. آیا این مسئله هم به برجام و تحریمها ارتباط دارد؟
۶ – آیا در این شرایط نباید وزارت نیرو درباره میزان صادرات و واردات برق به صورت شفاف اطلاع رسانی کند، تا به شبههها و شایعات دامن زده نشود؟ دلیل کاهش جدی قطع برق در زمان انتخابات نیز از جمله سوالات مردم است که مسئولان باید پاسخ دهند.
۷ – آیا مشکلات به وجود آمده در عرصههای گوناگون اقتصادی و خاموشیها یکی از نشانههای مشغولیت مسئولان به مسائل روزمره و افتادن به دام «روزمرگی» و رضایت به وضعیت موجود و نبود آینده نگری و «آینده پژوهی» لازم و موثر نیست؟!
۸ – آیا همه مسئولان و تصمیم گیران کشور به تمامی ابعاد روانی، اقتصادی، اجتماعی، معیشتی خاموشیها توجه جدی دارند؟ و سخن آخر این که نمیتوان و نباید از نظر دور داشت که مجموع کارکنان شریف صنعت برق کشور در این شرایط برای تامین و توزیع برق از امکانات و منابع موجود مجدانه تلاش میکنند و مشکل کمبود برق در شرایط به وجود آمده مختص کشور ما نیست. به گونهای که در اخبار میشنویم که کشورهایی حتی مثل آمریکا این روزها با کمبود برق مواجه شده اند و از مردم خواسته اند تا حد امکان از خشک کن ها، لباس شویی و حتی کولر کمتر استفاده کنند و البته که وظیفه حتمی ما مردم نیز هست که با کاهش و صرفه جویی و اصلاح الگوی مصرف خصوصا در این شرایط به برخورداری آحاد هموطنان عزیزمان در جای جای کشور کمک کنیم، چه بسا که با کاهش و صرفه جویی ۱۰ درصدی مصرف در همین شرایط سخت، دیگر خاموشی نداشته باشیم مسئلهای که رعایت آن نه سخت است و نه مشکلی در زندگی ایجاد میکند.
یادمان نرود که پس از انقلاب اسلامی یکی از خدمات و افتخارات نظام، برق رسانی به تمام نقاط کشور حتی روستاهای با جمعیت چند ده نفری بوده، پس مسئولان با تلاش بیشتر و با کمک مردم در اصلاح الگوی مصرف اجازه ندهند، تلخی خاموشیهای این روزها، شیرینی آن کارهای بزرگ را به فراموشی بسپارد.
********************
روزنامه ایران**
سیستان و بلوچستان توسعه ناموزون و رنجهایش/سعید معدنی
سؤالی که مطرح میشود این است که چرا برخی در مناطق محروم و مرزنشین از زدن واکسن خودداری میکنند یا به رعایت پروتکلهای بهداشتی چندان روی خوش نشان نمیدهند؟ مرکزگرا بودن در کشور ما دلیل بسیاری از مشکلات امروز مردمانی مثل ساکنان سیستان و بلوچستان است. در حقیقت مرکزگرایی در شرایط عادی موجب به فراموشی سپردن مناطق محروم طی دههها میشود و فرهنگ عمومی جامعه یکسان یا نزدیک به هم رشد نمیکند. در چنین شرایطی تعدادی از شهرهای مرکزی و بخصوص پایتخت و مراکز استانها رو به پیشرفت خواهند بود و سایر مناطق محروم روستایی و شهرهای کوچک از رشد اجتماعی و فرهنگ عمومی عقب میمانند بخصوص اگر این مناطق محروم نزدیک به مرزها باشند. البته یادمان باشد تقریباً در بسیاری از کشورها و حتی کشورهای صنعتی شهرها و مناطق مرز نشین عقب ماندهتر از شهرها و مناطق مرکزی هستند. وقتی بین مرکز و پیرامون فاصله زیاد میشود در حالت عادی شاید صدای محرومان را کسی نشنود، ولی هنگامی که جامعه با بحران مواجه میشود آنگاه شکاف میان مناطق محروم و شهرهای مرکزی و پایتخت بیشتر خودنمایی میکند. متأسفانه ما در یک قرن اخیر دائماً روی پایتخت و در نهایت روی مراکز استانها سرمایهگذاری کردهایم و کمتر به مناطق محروم پرداختهایم. بهعبارتی میتوان گفت مناطق محروم بویژه سیستان و بلوچستان همزمان با پایتخت و سایر استانها رشد نکردهاند. به همین خاطر جدای از مبحث اقتصاد، در بحث فرهنگ نیز در مناطق مختلف کشور ناموزونی حاکم است واین ناموزونی و فقر باعث شده مردم ساکن در مناطق محروم به مرکز نشینان کمتر اعتماد کنند و در بزنگاههای بحرانی مثل بیماری واگیر اخیر به شهرنشینان اعتماد نکنند و وقتی که به رعایت کامل پروتکلها یا زدن واکسن دعوت میشوند از این امر خودداری کنند. در مورد سیستان و بلوچستان باید بگویم که این استان محرومترین منطقه ایران است در حالی که تاریخ دیرینه آن نشان میدهد در همه ادوار تاریخ چند هزار ساله یکی از مهدهای تمدنی ایران زمین بوده است. اما با این تاریخ پر افتخار متأسفانه در سیستان و بلوچستان افرادی هستند که هنوز شناسنامه ندارند! درحالی که قریب به صد سال است که ایرانیان سجل و شناسنامه دار شدهاند. خیلیها از امکانات اولیه و لازم برای زندگی حداقلی مانند بهداشت عمومی و آب آشامیدنی سالم محروم هستند. از این افراد چه انتظاری میتوان داشت آیا آنها میتوانند در هنگام مواجهه با بحران مانند افراد یک شهر پیشرفته رفتار کنند؟ درحالی که اعتمادی به مرکز نشینان و توصیههای ولو علمی و بهداشتی آنها ندارند. جامعهشناسان و کسانی که در حوزههای اجتماعی فعالیت میکنند در نیم قرن اخیر همیشه به مسئولان توصیه کردهاند که این مناطق را دریابید و به روستاها و شهرهای مرزی و محروم توجه ویژه داشته باشند. یادمان باشد توسعه نیافتگی سیستان و بلوچستان به چند دهه اخیر برنمیگردد بلکه پدیده مزمن تاریخی در چند قرن اخیر است. مردمان آن سرزمین بهدلیل دور افتادگی و محرومیت چندان در امور سیاسی و اجتماعی ورود نداشتهاند لذا در زمان بحران خانمان سوز و انسان کش پاندومی با شک و تردید به مرکزنشینان و توصیهها و واکسنهایشان نگاه میکنند.
********************
روزنامه شرق**
چاه حسرت/سیدمصطفی هاشمیطبا
پس از جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ آلمان به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم و قسمت غربی زیر نظر کشورهای غربی و قسمت شرقی زیر نظر اتحاد شوروی قرار گرفتند و شهر برلین که در قسمت شرقی قرار داشت، نیز به دو قسمت تقسیم شد؛ اما ارتباطات قسمت شرقی و غربی همچنان حالت عادی داشت. در سال ۶۱ دولت آلمان شرقی ارتباطات دوطرفه را قطع و شروع به احداث دیواری بتونی با ارتفاع ۳.۵۵ متر و طول ۱۵۵ کیلومتر بین دو قسمت کرد و جداسازی را به طور کامل اجرا کرد. هرچند ساکنان آلمان شرقی به طور کلی از مراودات خارجی ازجمله با ساکنان آلمان غربی منع شده بودند، با این حال قبل از احداث دیوار ساکنان برلین شرقی قادر به انجام مراودات با ساکنان برلین غربی بودند؛ اما پس از جداسازی و بهویژه با احداث دیوار اینان نیز از ارتباطات مذکور محروم شدند. نوعا تبلیغات دولت آلمان شرقی چنین بود که ساکنان آلمان شرقی نباید به اخلاقیات بورژوازی مردم آلمان غربی و دیگر کشورها آلوده شوند و چنین بود که مردم آلمان شرقی که کموبیش از پیشرفت و رشد و آزادی مردم آلمان غربی آگاه بودند، مغموم و افسرده و بیانگیزه شدند؛ هرچند دولت آلمان شرقی این حالت مردم را انکار میکرد. نگارنده در زمان تصدی وزارت صنایع بین سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۳ حسب مأموریت محوله چند بار از آلمان شرقی بازدید و با مقامات و برخی از افراد نسبتا عادی مذاکراتی داشته است. علاوه بر آنکه در سطح شهر برلین و نیز سه شهر دیگر که از آن بازدید شد، هیچگونه نوسازی و نوآوریای دیده نمیشد و ساختمانها به جز برخی ساختمانهای مسکونی با معماری روسی کاملا قدیمی بود، مردم نیز از شادابی و تحرک لازم برخوردار نبودند و نیز در بحثهای سیاسی و ایدئولوژیک به جز یک یا دو نفر فاقد انگیزه لازم و علاقه نسبت به مارکسیسم-لنینیسم و شیوه حکومت کمونیستی بودند. جداسازی برلین با هر انگیزه و هر دلیلی صورت گرفته باشد، نتوانسته بود دلهای مردم شرقی و غربی را از یکدیگر جدا کند و نوعا دلهای مردم ناحیه شرقی برلین در آرزوی وصال به دلهای ناحیه غربی بود. در سالهای بین ۱۹۶۱ تا سال ۱۹۸۹ چه بسیار مردم شرقی که کوشیدند به ناحیه غرب مهاجرت کنند که با گلوله پلیس مرزی از پا درآمدند و سرانجام در سال ۱۹۸۹ که دیوار برلین فروریخت، مردم شرقی با اشتیاق به ناحیه غربی گریختند. این پدیده یعنی آنکه این مردم سالها حسرت حضور در ناحیه غربی و حسرت زندگی به صورت مردم ناحیه غرب را در دل داشتند. در احادیث اسلامی داریم که «الانسان حریص علی ما منع» شاید اگر دولت آلمان شرقی آن دیوار را نکشیده بود، مردم آنقدر در حسرت ورود به بخش غربی برلین نبودند. میخواهم این را استنتاج کنم که نباید شرایط را به گونهای سامان بخشید که در دل مردم حسرت چیزی، جایی، مکانی و شرایطی ریشه کند و مردم با آن حسرت روزگار بگذرانند؛ زیرا که آن حسرت تبدیل به انگیزه و احیانا حرکت مخرب میشود. ارائه طرح جدید در مجلس یعنی طرح «حمایت از حقوق کاربران و خدمات پایه کاربردی فضای مجازی» انگیزه نگارش چنین متنی شد. خواهناخواه در دل مردممان در شرایط مطلوب نیز حسرتهایی وجود دارد که از آن گریزی نیست؛ اما نباید شرایطی فراهم آورد که حسرت بسیاری از موارد متعدد در وجود مردم لانه بگذارد و هوشیار باشیم و بیندیشیم که، چون در برخی امور نظیر صنایع موشکی یا هستهای پیشرفتهایی داشتهایم، دلهای مردم خالی از حسرت به دیگر پدیدههای روزمره که آن را دائم لمس میکنند، است. برعکس مردم نوعا به زندگی روزمره خود نگاه میکنند و اگر از چگونگی آن قانع شدند، خالی از حسرت نسبت به دیگران میمانند و اگر قانع نشوند، حسرت مانند موریانه در دل آنان تخریبگر اندیشه میشود. بد نیست اندکی به حسرتهایی که در دل مردم است، بیشتر پرداخته شود. مردم ما باور دارند که ایران کشوری است که خداوند نعمات و ثروتهای بینظیری برای آنان به ودیعه گذاشته است. حال گروههای مردمان حسب نوع بینش و دیدگاهی که دارند، به کشورهای دیگر مینگرند. آنان که مظاهر شهری را میبینند و استهلاک امکانات حملونقل و تجهیزات کشور مورد توجهشان است، حسرت شهرهایی مانند پکن و توکیو و کوالالامپور و سنگاپور و سئول که در ۳۰ سال اخیر موجودیت یافته، در دلشان میماند. آنان که به کشاورزی عقبمانده و محتاج به ورود ۲۵ میلیون تُن کالای کشاورزی میاندیشند، حسرت کشاورزی مدرن هلند و استرالیا و کانادا در دلشان هست. آنان که به آموزش و پرورش فرزندان کشور پروا دارند، از امکانات آموزشی اروپاییان، ژاپنیها و مالزیاییها حسرت به دل هستند و خلاصه هر کسی حسرتی از جایی و مکانی و موضوعی در دلش جوانه زده و میرود تا به نهالی سرکش تبدیل شود. برای یک کشور و نظام بدترین پدیده آن است که مردم حسرت شرایط دیگر کشورها و زندگی مردم آن را در دل داشته باشند. انکار این امر و اینکه برخی مسئولان با لحن محکم بگویند «خیر چنین نیست و مردم حسرت به دیگر کشورها و مردمشان را در دل ندارند»، مسئلهای را حل نمیکند و بر مسئله میافزاید. البته ممکن است کسانی که در حکمرانی هستند و ذهنشان از مسائل اجرائی انبوه است و همواره هم به دلیل احساس حقبودن خالی از اندیشههای دیگر است، به حسرت مردم نیندیشند؛ اما حسب فرمایش پیامبر اکرم (ص) حاسبوا قبل أن تحاسبوا را باید به یاد داشته باشند و در این زمینه بیندیشند که درباره حسرتهای مردم چه کار کردهاند. بیندیشیم که حسرتها در دل پنهان است و گو اینکه برخی مردم جرئت به زبان آوردن برخی حسرتهای خود را دارند؛ اما نوعا آن را از ترس یا ارادت یا شرم حضور پنهان میدارند؛ هرچند در خفا و نه در علن آن را بیان میدارند. صداقت در جستوجو و انگاشتن حسرتهای مردم میتواند متضمن بقای نظام و خوشبختی و سعادت مردم باشد. آیا میتوانیم در عصری که همه اطلاعات بهسرعت در جسم انسانها مینشیند، از دل و اندیشه همه ایرانیان حسرتزدایی کنیم؟ اگر نتوانیم باید مطمئن باشیم که قافیه را باختهایم.
ارسال نظرات