روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
«دولتمردان تراز»، چه کسانی هستند؟ بهنظر میرسد یکی از مهمترین مسئولیتهای رئیسجمهور هشتم، بازگرداندن رفتارهای مدیریتی دولت به «روال عادی»، قاعدهمندسازی کارکرد دستگاه اجرایی، و بازگرداندن
«تعادل و تناسب» به تیم دولت است؛ اینکه بیست و چند وزارت و معاونت رئیسجمهور، به مسئولیت خود اهتمام کنند و هر وقت از تکالیف آنها مطالبه شد، نگویند منتظر توافق با آمریکا و برداشته شدن تحریمها هستیم و تا آن زمان، کاری نمیشود کرد.
دولت البته با شعار «عادیسازی»، آغاز کرد. از آنسو نُرمالیزاسیون، چیزی بود که آمریکا و غرب مطالبه میکردند. اما منظور، حرکت در تراز هنجارهای غرب بود؛ و نه اهتمام به تدابیر و ظرفیتهای درونزا برای تعمیق ثبات در کشور. چنانکه برخی مدیران، بهخاطر حفظ پوسته برجام، با هر خدعه و خیانت و هجمه دشمن کنار آمدند، جنایات او را توجیه کردند و باز هم دم از مذاکره زدند. توافق آب و هوایی پاریس را که مثلا ضدپالایشگاهسازی و خواستار محدود کردن استفاده از سوختهای فسیلی بود، و یا سند ضداخلاقی و ضددینی 2030 را پذیرفتند و حتی آماده مذاکره درباره نوامیس اقتدار و امنیت کشور (توانمندی دفاعی و عمق راهبردی کشورمان در منطقه) بودند! نُرمالیزاسیون به این معنا، تبدیل شدن به برّه و بردهای تسلیم در برابر گرگها بود؛ چنانکه ارگان حزب «اتحاد ملت»، سال گذشته درباره دولت منفور ترامپ نوشت: «از نگاه منتقدان، عکسی که ترامپ از مذاکرهکننده میپسندد، این (تصویر ملاقات تحقیرآمیز رئیسجمهور صربستان) است: همچون برّهای در مذبح و بردهای در مسلخ. آیا اقداماتی از این جنس را باید مایه شرمساری دانست؟ فرض کنیم سیاستمدار صرب، همچون متهمی در اتاق بازجویی و حتی یک برده نشسته؛ اگر منافع، چنین اقتضایی کند، باید آن را تمسخر کرد، یا عقلانیتی سیاسی خواند؟»!
«قاعدهمندسازی امور» و بازگرداندن دولت به روال عادی (تعادل و تناسب)، یعنی اینکه مدیران دولتی - از جمله بیش از ده مدیریت اقتصادی آن- به مسئولیت خود عمل کنند و ناکارکردی و کجکارکردی خود را به بدحالی - همیشگی!- برجام نسبت ندهند؛ یا فرصت تمامشدنی مدیریت را معطل مذاکره بیسرانجام نکنند. فکرش را بکنید! اگر از ارکان اصلی دولت پرسیده شود کار اصلی شما در دو دوره مدیریت چه بود، لاجرم باید بگویند در عمده این هشت سال، مشغول یا منتظر مذاکره بودیم! برجام حتی اگر درست تنظیم، و درست اجرا میشد- که بهخاطر سوءمدیریت آقای روحانی، هرگز در این مسیر قرار نگرفت- حداکثر میتوانست 10 تا 20 درصد مشکلات را برطرف کند و 80 درصد بقیه، به معطلی ظرفیتهای داخلی و موانع پیشروی آن برمیگشت؛ جاییکه مدیریت درست غائب، و مدیریت چالشآفرین حاضر بود. این عدم رعایت تناسب و اعتدال موجب شد تصویری کاملاً کاریکاتوری ترسیم شود؛ سری درشت (وزارت خارجه معطوف به مذاکره با آمریکا و اروپا)، و دست و پا و جوارحی کاملاً نحیف! مثال اگر میخواهید، همین سوءمدیریت وزیر پیشین راه و شهرسازی بر بخش پیشران مسکن، و تورمی 680 درصدی که به ارث گذاشت؛ و حال آنکه عمده نیازهای فنی- مهندسی و انسانی و مصالح و ابزار مورد نیاز این بخش، در داخل کشور تامین شده بود و میشد با به حرکت درآوردن چرخ این پیشران، رکود اقتصادی را متوقف کرد و به تولید در صدها صنعت و رشته شغلی رونق داد.
اتفاقات هشت سال گذشته، عبرت بزرگی است؛ اینکه ادعا شد بهواسطه واگذاری همه امتیازات ظرف دو ماه، میتوانیم تحریمها را لغو کنیم؛ و رونق اقتصاد کشور (در حد بینیاز شدن مردم از یارانه و سرشار شدن از درآمد)، معطل چنین توافقی است، اما هشت سال است همچنان مذاکره میکنند و شش سال است دنبال حق از دست رفته کشور میدوند! در اثر این روند انحرافی، اقتصاد ایران، در رتبهبندی جهانی شش رتبه سقوط کرد؛ و اکنون شش رتبه پایینتر از شرایط قبل از برجام قرار دارد. بیست درصد کوچکتر، و گرفتار رکوردهای رکود و تورم!
دولت تراز، دولتی است که حکمت و همت بر او حاکم باشد. پیشبینیهای اساسیاش محقق شود و هرجا هم عملی نشد، جرأت پذیرش اشتباه و تغییر مسیر را داشته باشد؛ نه اینکه با غرور و لجاجت، در بنبست متوقف بماند و درجا بزند. حتما یک جای کار، در اتاق فرماندهی دولت میلنگید که مدیرانی، برخلاف تجربه 60 ساله و هشدار صاحبنظران، پیشبینی و ادعا کردند «امضای کری تضمین است» و «آمریکا به تعهد خود وفادار میماند و زیر توافق نمیزند». دولتمردی، بالغ بر ده بار در این هشت سال گفت «کمر تحریمها شکسته شد و سازمان تحریم فرو پاشید»، اما هم او تا همین هفته گذشته از شدت تحریمها نالیده و مسئولیت همه کوتاهیها و خلف وعدهها را هم گردن لغو نشدن تحریمها انداخته است! ادعا شد «سایه جنگ را از سر کشور برداشتیم»، اما تهدیدهای امنیتی افزایش پیدا کرد و رئیس دولت، بارها گفت دولت، گرفتار جنگ اقتصادی بیسابقه است و بنابراین نباید انتظار رونق اقتصادی را - چنانکه در تبلیغات انتخاباتی گفته بود- داشت. حالا هم رئیسجمهور و معاون اول او میگویند همین که نگذاشتیم قحطی دوره احمدشاه قاجار تکرار شود، باید قدردان ما باشید!
آقای روحانی دیماه 98 گفت «برخیها خطاب به دولت دوازدهم میگویند که چرا عین قولهایی را که اول دولت دادید، نمیتوانید عمل کنید؟ ما در شرایط صلح، آن قولها را داده بودیم و بعد وارد شرایط جنگ شدیم و این جنگ را هم ما انتخاب و شروع نکرده و حتی بهانه را هم ما به دست دشمنان ندادیم. دشمنان جنگ را علیه ملت ایران شروع کردند». انتقاد جدی به این منطق و ادعای پسینی، این است که چرا به همین دشمنان اعتماد کردید و حالا هم ضمن اعتماد دوباره، به جای آنکه از دشمنان طلبکار باشید، علیه منتقدان ناصح هوچیگری میکنید و میگویید «بهخاطر برداشته شدن، تحریمها عزا گرفتهاند»؟ اعتماد به دشمنی که چند بار از غفلت شما بهره برده و خنجر زده، با کدام قاعده عقلی سازگار است؟
وقتی مسئولیت، سرهمبندی، تضییع و فرافکنی شود - یا به آراستن ظاهر بسنده گردد، بیآنکه باطن کارها درست شود- طبیعی است که واقعیت، بعد از مدتی بیرون میزند. میشود همین کارنامه آزاردهنده دستگاه اجرایی که پیشروی مردم ماست. اقتصاد کشور، رئیس دولتی میخواهد که مثلا وقتی 15 مرداد 99 گفت «گشایش اقتصادی در راه است»، بورس به جای رونق، گرفتار ریزشهای پیاپی و بیوقفه 9 ماهه نشود. متأسفانه بورس، از همین چهارشنبه گذشته که آقای روحانی گفت «بازار بورس و سرمایه را به اوج رساندیم»، ریزشهای ۱۸ هزار تا ۲۷ هزار واحدی را تجربه کرده است. کشور به مدیریتی در دولت نیاز دارد که به ارزیابی کارشناسان تمکین کند و با ادعای ضدکارشناسی «از پیک کرونا عبور کردیم»، موجب افزایش ده هزار نفری قربانیان ظرف چهل روز، و ایراد بیش از 150 هزار میلیارد تومان خسارت به اصناف مختلف به علت تعطیلی اجباری کسبوکارها نشود.
تن ندادن به قواعد زندگی که تابآوری در برابر موانع و همت و تلاش تدریجی برای رفع موانع، جزو قواعد آن است - و خیال موفقیت بیزحمت، صرفا بهواسطه واگذاری امتیاز به دشمن- موجب میشود مسیری که ممکن بود در سه چهار سال طی شود، هشت سال عقب بیفتد. واگذاری اختیار خود به دشمن، به امید گشایش آنی و بیزحمت، مشکلات را چند برابر کرد. آسانطلبی و حاضریخوری در زمینه «پیشرفت و رونق اقتصادی»، توهمی با مصائب بسیار است. و نتیجه آن، همین کلاهی است که سر مردم رفت. عبرت هشت سال گذشته این است که اولا راهحل جادویی برای مشکلات اقتصادی وجود ندارد. ثانیا کلید مشکلات در داخل است، نه وین و نیویورک. و ثالثا انفعال و ابراز ضعف در برابر دشمن، از فشارها نمیکاهد بلکه موجب گستاخی و تشدید فشار میشود.
منطق معمول مذاکره در دنیا این است که چند هفته و یا حداکثر چند ماه مذاکره میکنند، تا چند سال خیرش را ببرند. اما در برجام، تیم ما هشت سال است مذاکره میکند و شش سال از این هشت سال، پس از توافق بوده است! امتیاز نقد (ثمن معامله) را یکجا داده و بقیه مدت را دنبال زنده کردن طلب کشور است که در اثر کلاهبرداری دشمن تضییع شده. بر اساس تجربه هشت ساله، هر جریان سیاسی که بخواهد دوباره آدرس مذاکره را به جای همت و تدبیر و تلاشهای درونزا بدهد، یا صید دشمن و مأمور اوست؛ و یا اینکه از حداقل عقل برای عبرتآموزی بیبهره است.
عقلانیت حکم میکند دیپلماسی (از نوع متنوع آن و نه منحصر به چهار رژیم بدسابقه در دنیا)، بهعنوان یکی از دهها ابزار مدیریت اجرایی دیده شود و نه تنها ابزار آن. دیپلماسی هنگامی مفید واقع میشود، که متکی بر احترام به ظرفیتهای داخلی و اهتمام به احیای آنها باشد. «جامعیت گفتمانی»، منطق انقلابی است که باورمندان آن توانستند شعار «ما میتوانیم» را در عرصههای مختلف عملیاتی کنند: از دفاع خیرهکننده هشت ساله در جنگ تحمیلی استکبار، تا جهاد عظیم سازندگی. از تولید سوخت بیست درصد تا تولید بنزین و بیاعتبار کردن تحریمها. از احداث پالایشگاه عظیم ستاره خلیج فارس و تبدیل کشور واردکننده به صادرکننده بنزین، تا تولید پیشرفتهترین تجهیزات دفاعی، با وجود تحریمها و مجازات بهنگام دشمنان. به اینها علاوه کنید احیای دو هزار کارخانه و واحد تولیدی تعطیل یا نیمهتعطیل در دو سال اخیر، به همت دستگاه قضایی، و بازگرداندن دهها هزار کارگر به سر کار، و بازپسگیری دهها هزار میلیارد تومان از اموالِ حیف و میل شده بیتالمال. این روند نشان میدهد فرصتهای بسیاری برای اشتغال و تولید و رونق اقتصاد هست که در اثر سوءمدیریت هدر میرود.
امروز سوم خرداد، در تقویم ما، روز بسیار مبارکی است. امروز، سیونهمین سالگرد آزادسازی خرمشهر است؛ روز بزرگی که ورق را در دفاع مقدس برگرداند و سرآغاز فتوحات بعدی شد. دامنه این فتوحات، اکنون به چهارگوشه منطقه کشیده شده است. پیروزیها در دفاع مقدس، هنگامی آغاز شد، که در خرداد سال 60، نقطه پایان به روند خودتحریمی دولت وقت گذاشتیم و یک سال بعد، خرمشهر آزاد شد. چهار دهه بعد و در آستانه انتخاباتی مهم، ایمان داریم که «خرمشهرها در پیش است».
تاریخچه طرح بزرگ و ملی خط لوله گوره به جاسک به دهه ٦٠ بازمیگردد. آن زمان یعنی در دوره جنگ ایران و عراق، با توجه به اینکه تنها پایانه صادراتی نفت ایران در جزیره خارک بود و دشمن بخوبی از راهبردی و استراتژیک بودن این پایانه باخبر بود، بیش از ٢ هزار و ٨٤٠ بار این جزیره را زیر آتش قرار داد. در حالی که تعداد روزهای جنگ ٢ هزار و ٨٨٨ روز بود.بیش از ٢ هزار بار بمباران خارک، تنها پایانه صادراتی نفت ایران؛ همواره این حس نیاز را در صنعت نفت به همراه داشته است که در صورت وقوع هر ناآرامی در منطقه توان صادراتی ایران را بشدت تضعیف خواهد کرد. بویژه آنکه در این اواخر بحث بستن تنگه هرمز و درگیری میان کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز مطرح شد.
حالا اکنون شنیده میشود فاز اول پروژهای به سرانجام رسیده است که میتواند پایداری صادرات نفت ایران را افزایش دهد. خط لوله گوره به جاسک و پایانه صادراتی آن در شرق تنگه هرمز، پروژهای مهم است که امکان صادرات نفت ایران را از دریای عمان فراهم خواهد کرد. آن طور که مسئولان میگویند، در روزهای آتی اولین محموله نفتی ایران از این پایانه راهی بازارهای جهانی نفت خام خواهد شد. البته تا رسیدن به ظرفیت حداکثری صادرات هنوز فاصله وجود دارد اما این یک فصل نو و مهم بویژه برای مواقع حساس و ناآرامیهاست.
البته کشورهای نفتی حاشیه خلیج فارس از جمله عربستان سعودی و امارات متحده عربی نیز این ویژگی را به نوعی برای خود ایجاد کردهاند. این کشورها چند پایانه صادراتی در خلیج فارس، دریای سرخ و دریای عمان دارند و حالا تفکر تمرکززدایی از پایانههای صادراتی ایران نیز به ثمر رسیده است.
همواره این موضوع مطرح بوده است که بزرگترین متضرر بسته شدن تنگه هرمز، ایران و عراق خواهند بود. اما حالا با این پایانه جدید صادراتی که در گام نخست ظرفیت صادرات 350 هزار بشکه در روز نفت خام را فراهم میکند؛ ایران این محدودیت را مرتفع کرده است و زمانی که به یک میلیون بشکه در روز برسد، تقریباً نیمی از نفت صادراتی ایران میتواند از این پایانه جدید به دنیا فرستاده شود.اما فراتر از این ویژگیهای ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک، یک مسأله دیگری که اجرای این طرح را در اوج تحریمها جذاب میکند، موضوع اجرای یک پروژه 2 میلیارد دلاری در اوج تحریمها و با استفاده از توان داخل است. به عبارتی وقتی کشورهای جهان به ایران پشت کردند و حتی کشورهایی مانند چین و کره جنوبی حاضر به فروش ورق لولههای سرویس ترش نبودند، صنعت نفت ایران با تقویت بنیه داخلی صنایع مرتبط و ایجاد ظرفیتهای جدید برای ساخت داخل، توانست به میزان قابل توجهی کار و اشتغال و گردش مالی در داخل کشور ایجاد کند.
به عبارتی در دوره تحریم که شرکتها باید کاهش تولید میدادند، صنعت نفت یک فرصت اشتغالزایی و کار را در داخل کشور برای بیش از 200 شرکت فراهم کرد و نیروی کار قابل توجهی را به صورت مستقیم و غیرمستقیم درگیر ساخت. به این ترتیب از خروج ارز از کشور نیز جلوگیری و این مبالغ به اقتصاد کشور تزریق شد.از سوی دیگر فرصتی برای توسعه در جنوب شرقی ایران فراهم شد و از این بابت میتوان گفت که این خط لوله اگرچه دیر اما بازهم برخی نیازهای ایران و صنعت نفت ایران را مرتفع کرد و منافع قابل توجهی را برای ایران به همراه خواهد داشت که مهمترین آنها همان رفع نگرانی مشتریان نفت ایران از تداوم صادرات کشور است که البته در دورههای بدون تحریم این مهم بیشتر به نمایش گذاشته خواهد شد.
انتخابات سیزدهمین دوره ریاستجمهوری در شرایطی برگزار خواهد شد که مردم طی سالهای اخیر با مشکلات جدی اقتصادی به علت سوءمدیریت و ناکارآمدی دولت مواجه بودهاند. بخشی از مشکلات اقتصادی به دلیل عدم سیاستگذاری صحیح در حوزههای مختلف حکمرانی اقتصاد بوده است؛ خطمشیهایی که منجر به ایجاد فساد و رانت برای طبقهای خاص از جامعه شده است. با توجه به وعدههای تحققنیافته درباره رفع مشکلات اقتصادی طی سالهای اخیر، به نظر میرسد مردم در انتخابات ریاستجمهوری امسال بیش از هر چیز به مواضع و برنامههای اقتصادی رئیسجمهور آینده کشور توجه داشته باشند و شاید ملاک اصلی آنها برای انتخاب رئیسجمهور، توانایی رئیسجمهور منتخب در حل مشکلات و معضلات اقتصادی کشور باشد.
اگر بخواهیم برای حل مشکلات اقتصادی اولویتهایی را مشخص کنیم، احتمالا نخستین مسالهای که به ذهنمان خطور کند، مساله تورم است. کوچکتر شدن سفره مردم در 8 سال اخیر یکی از رنجهایی است که بر دوش مردم بوده است. مهار پایدار تورم از اهدافی است که باید با ارائه برنامهای مشخص برای رسیدن به آن تلاش کرد و با اتخاذ سیاستهای پولی صحیح و همزمان اصلاح ساختاری بودجه به منظور برطرف کردن کسری بودجه شدید دولت میتوان امید داشت به این هدف دست یافت.
اولویت بعدی را میتوان مقابله با فساد عنوان کرد. رتبه بالای ایران در شاخص ادراک فساد، مانع جدی پیش روی اصلاحات اقتصادی در کشور است، بنابراین نیاز به همراهی اجتماعی برای پیشبرد اصلاحات ساختاری در اقتصاد، امری ضروری است. تسهیل فضای کسبوکار و فرآیند مجوزدهی در بسیاری از مشاغل موجب ایجاد تعارضات منافع گسترده و انحصار شده است که اصلاح این فرآیند، نهتنها موجب از بین رفتن انحصار و رانت طبقهای خاص میشود بلکه باعث ایجاد شغل و جهش تولید خواهد شد.
یکی دیگر از اولویتها ارائه الگوی اصولی برای دیپلماسی اقتصادی است. امروز اقتصاد در محاصره ستون پنجمی است که با آدرسهای غلط، بیشتر از تحریمها به کشور لطمه میزند. دیپلماسی صحیح، مکمل تلاش اقتصادی است نه جانشین آن و اگر وعدههای دیپلماسی موهوم جایگزین تلاش اقتصادی شود، معطلی و بیکاری مدیران منجر به بازتولید بیکاری فراگیر در کشور خواهد شد.
کشور ما ایران، سرزمین از دست رفتن فرصتهاست، بر این نظر قائلم که دوم خرداد سال 76 تکرار شدنی نیست، به این معنا که کسی از درون نظام مانند سید محمد خاتمی با اعتمادی که مردم به او داشتند و صداقتی که خودش در کارهایش داشت، کمیاب است، او تحولی ایجاد کرد که لازم و بجا بود و کشورمان را از بسیاری مسائل بدی که تهدیدش میکرد، نجات داد، اما متاسفانه این فرصت را خیلیها مغتنم نشمردند و با این تحول مثبت همراهی خوبی نکردند، بلکه علیه آن همواره هم در مطبوعات و هم درجاهای دیگر ایستادند.
پس از انقلاب اسلامی ایران در سال 57 ، خرداد سال 76 با دلایل مختلف و متعددی مسیر انقلاب را با نگاه و تفسیری متفاوت باز کرد که ای کاش این نگاه تازه در تفسیر ما میماند و با همان نگاه جامعه را هدایت میکردیم، شعار ما توسعه سیاسی بود و در پرتو این توسعه سیاسی، توسعه اقتصادی و فرهنگی بهوجود آمد.
از سال 50 یعنی 7 سال قبل از انقلاب در مسائل و جریانات سیاسی حضور مستقیم داشتهام، طلاییترین دوران شکوفایی تاریخ سیاسی ایران در این 5 دهه اخیر، دوران اصلاحات بود که کشور ایران از هر نظر مورد توجه خبرنگاران و سیاسیون حکومتهای جهانی قرار گرفت و همواره قصد سفر و برقراری ارتباط با ایران را داشتند، چه در زمینههای فرهنگی و اقتصادی چه در زمینههای دیگر، ای کاش کسانی که بحران میآفریدند با آن جریان همراهی میکردند و فرصت را مغتنم میشمردند، اما امروز در شرایط سختی هستیم، از سال 84 و بعد از دوران اصلاحات به این سو همواره به مردم وعدههایی دادهایم و عمل نکردهایم، چه در دولت آقای احمدینژاد که دوره ناخوشایندی برای مملکت بود، چه هشت ساله آقای روحانی که فشارهای زیادی از خارج به ایران وارد شد.
بهاین ترتیب که در داخل با برجام همراهی نشد و در خارج هم که شاهد بودید چه بر سر برجام آمد، به هر حال کشور به سمتی رفت که اعتماد مردم سلب شد و امروز هرچه بخواهیم تلاش کنیم که آن دوران به ویژه ایام خرداد 76 را زنده کنیم، موفق نخواهیم شد. متاسفانه امیدی برای مردم باقی نیست، همانطور که میبینید با وجود اینکه کمتر از یک ماه به زمان برگزاری انتخابات باقی مانده، تب جامعه بسیار پایین است و مردم نسبت به این مقوله سرد و بیتفاوت رفتار میکنند، در سال 76 سه چهار ماه مانده به انتخابات شور انتخابات همه جا را فرا گرفته بود اما امروزه به دلیل فشارها و گرانیهایی که به مردم تحمیل شده یأس جایگزین آن شور شده است و متاسفانه کاندیداها هم در جریان تبلیغات کاندیداتوری خود پروندههایی را مطرح میکنند که بر این یأس و ناامیدی میافزاید، بنابراین بسیار سخت است که باز هم خاطره خرداد 76 زنده شود.
از حماسه بزرگ و تاریخی آزادسازی خرمشهر حدود 40 سال می گذرد، حماسه ای که همچون خورشید و تا ابد بر تارک تاریخ ایران می درخشد اما هنوز بسیاری از ابعاد و راز و رمزها و درس های آن خصوصا برای جوانان عزیز کشورمان آن چنان که باید روشن نشده است و البته که رمزگشایی از آن فتح عظیم نیازمند بررسی های علمی دقیق و بیان روشن و تحلیلی توسط متخصصان نظامی به ویژه رزمندگان حاضر در جبهه ها و نوشتن و به تصویر کشیدن هنرمندانه و اقناع کننده وقایع آن روزهاست تا این میراث ماندگار و «سند عزت» ایران آن گونه که شایسته است در تاریخ کشورمان ثبت شود، کاری که به رغم تلاش های انجام شده و قابل تقدیر در این زمینه، هنوز تا رسیدن به مطلوب و در حد بزرگی آن حماسه، «راه نرفته» بسیاری در پیش دارد. اما در این نوشتار در حد توان اندک خود به بعضی درس های آزادسازی خرمشهر اشاره ای اجمالی خواهم داشت.
تحقق وعده الهی
بی گمان یکی از جلوه های تحقق وعده های الهی مبنی بر نصرت مومنان و یاری دهندگان دین حق، همین پیروزی بزرگ رزمندگان غیور کشورمان در مقابل نیروهای متجاوز و اشغالگر بود چرا که صدام و کارشناسان نظامی او با توجه به فراوانی و پیشرفته بودن تجهیزات جنگی از یک سو، حمایت های مالی و تسلیحاتی گسترده توسط کشورهای غربی و حمایت های بی دریغ سران اکثر کشورهای عرب منطقه و همچنین استحکامات غیرقابل نفوذی که پس از اشغال خرمشهر در آن ایجاد کرده بودند، باز پس گیری این شهر را توسط رزمندگان کشورمان امری محال و غیرممکن می دانستند و به همین خاطر صدام اعلام کرده بود که اگر ایرانیان بتوانند خرمشهر و به قول او محمره را بازپس بگیرند من «کلید بصره» را به آن ها می دهم!
اما دیدیم که وقتی یاری کنندگان حق، عزم جزم کردند و به نصرت الهی و تحقق وعده های حضرت آفریدگار از عمق جان باورمند و امیدوار شدند، آن کار به ظاهر محال و نشدنی را انجام دادند و نه تنها صدام بلکه سران عرب و منطقه و تمامی حامیان غربی و شرقی صدام جنایتکار از خلق این حماسه تاریخی توسط رزمندگان کشورمان، انگشت به دهان و شگفت زده شدند و ناباورانه شاهد بودند که چگونه ایثار و شجاعت و عزم ملی و عزت طلبی یک ملت همه معادلات شوم آن ها را بر هم زد. تحقق این نصرت الهی را امام عزیزمان چه زیبا و پرمغز و رمزآلود در این جمله بیان کرد که «خرمشهر را خدا آزاد کرد».
باورکردن «ما می توانیم»
خلق حماسه بزرگ باز پس گیری خرمشهر از چنگ رژیم متجاوز صدام حقیقت دیگری را نیز آشکار کرد که اگر مردم و مسئولان به توان داخلی خود تکیه و گمان باطل ناتوانی را از خود دور کنند و به توانایی و توانستن باور داشته باشند به فضل الهی، حقیقت «ما می توانیم» در عمل به «واقعیت» می پیوندد همان گونه که این مهم در فتح خرمشهر به وقوع پیوست.
مرد «میدان» بودن
شاید دیگر اکنون وقت آن رسیده باشد که بگوییم و بنویسیم از میان مدعیان، در آن هنگامه که خصم متجاوز نه تنها خرمشهر را اشغال کرده بود بلکه رویای جداسازی خوزستان از ایران ظرف چند روز و پس از یک هفته انجام مصاحبه و اعلام پیروزی در تهران را در سر می پرورانید و به خیال خود «ایران» را در نقشه جغرافیای جهان به «ایرانستان» و پنج منطقه تبدیل کرده بود، چه تعداد و چه افرادی از غیور مردان سرزمینمان در مقابل این جانی متجاوز که خود را سردار قادسیه می دانست، سینه سپر کردند، از ارتش دلاور و سپاه رزم آور و بسیج مخلص بی ادعا و ژاندارمری غریب آن زمان گرفته تا شیرمردان عشایر و دیگر نیروهای مردمی. آری تاریخ دفاع مقدس در کنار آن همه «گنج» و «گنجینه» و افتخار و سرافرازی روشن کننده این نکته اساسی هم هست که چه کسانی «مرد میدان» جهاد و شجاعت و ایثار و فداکاری و جانبازی در راه دفاع از استقلال و عزت وتمامیت ارضی و ناموس وطن بوده اند و چه کسانی گریزان و مدعی و سوءاستفاده کننده و همیشه طلبکار!!
ضرورت «قوی شدن»
درس دیگر آن حماسه بزرگ این که اگر یک ملت خواهان استقلال، عزت، حفظ تمامیت ارضی و سرافرازی است چاره ای جز قوی شدن در همه ابعاد نظامی، امنیتی، علمی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ندارد که اگر در آن زمان کشورمان در این ابعاد، از قدرت لازم و کافی برخوردار بود صدام و ارتش بعث عراق هرگز به خود اجازه چنین تجاوز گسترده ای را نمی دادند و اساسا حامیان غربی و شرقی او «چراغ سبز» حمله را به او نشان نمی دادند چه رسد به این که «شیخک نشین های» غرب منطقه نیز در صف حامیان صدام در آیند. بی گمان قدرت امروز ایران عزیز در عرصه های گوناگون از جمله قدرت نظامی و دفاعی و پیشرفت های علمی در زمینه طراحی، ساخت و تولید انواع تجهیزات پیشرفته نظامی در کنار اعتقاد، ایمان، همدلی، سلحشوری، آمادگی و غیرت نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی، اصلی ترین «بازدارنده» دشمنان ایران زمین برای حتی فکر کردن به حمله نظامی علیه کشورمان است.
اعتماد به جوانان
بدون تردید یکی از دلایل پیروزی رزمندگان کشورمان بر ارتش متجاوز بعث عراق اعتماد به جوانان بود و چه کسی می تواند نقش بی بدیل هزاران هزار نوجوان و جوان عاشق دین و میهن در خلق حماسه تاریخی آزادسازی خرمشهر عزیز را نادیده بگیرد، مروری حتی اجمالی بر تاریخ دفاع مقدس ، سهم و نقش بسزای جوانان و اعتماد به این عزیزان را در دفاع از دین و میهن و بازگرداندن «پاره تن ایران» به وطن به روشنی نشان می دهد. نقش و سهمی که می توان کتاب های خواندنی فراوان، فیلم های جذاب و هنرمندانه و سریال های بسیار فاخری درباره آن نوشت و به تصویر کشید.سالروز آزادسازی خرمشهر عزیز بر همه دوستداران و عاشقان ایران بزرگ خصوصا بر شهیدان و جانبازان و آزادگان و تمامی دلاور مردان و یادگاران عزیزتر از جان آن روزهای تاریخ ساز و افتخار آفرین،بشکوه و فرخنده باد.
آزادسازی خرمشهر از دست اشغالگران رژیم بعثی عراق در سوم خردادماه سال1361، به دست رزمندگان اسلام از رخدادهای مهم دفاع مقدس به حساب میآید که به تعبیر حضرت امام خمینی(ره) نه فتح خاک بلکه فتح ارزشهای الهی بود.
این حماسه بزرگ و پرافتخار در عملیات الی بیتالمقدس، پس از زمان کوتاهی از انجام عملیات فتحالمبین انجام شد و همین موضوع موجب غافلگیری ارتش بعثی عراق در مراحل اولیه نبرد و سپس وحشت آنان در مراحل پایانی شد، چراکه نیروهای متجاوز با برتری تجهیزات و آتش و قرار داشتن در موضع دفاع و آن هم برخوردار از استحکامات مهندسی و پیچیده و استفاده از موانع طبیعی و مصنوعی و سرزمین مسلح، هرگونه موفقیت رزمندگان ایرانی را ناممکن دانسته و از این رو صدام مدعی شده بود که اگر ایرانیها بتوانند خرمشهر را بگیرند، او کلید فتح بصره را نیز به آنان تقدیم خواهد کرد.
زمانی که در سوم خردادماه، رزمندگان اسلام وارد خرمشهر شده و پس از نبردی سخت و نفسگیر با آزادسازی بیش از پنجهزار کیلومتر مربع از اراضی اشغالی، کشتن 16هزار نیروی اشغالگر و متجاوز بعثی و اسارت 19هزار نفر از آنان پرچم ایران را بر فراز گنبد مسجد جامع خرمشهر به عنوان نماد مقاومت مظلومانه در برابر متجاوزان به اهتزاز درآوردند، ابتدا صدام این شکست را انکار کرده و آن را یک عقبنشینی تاکتیکی نامید و سپس در واکنش به این شکست خفتبار، تعدادی از فرماندهان ارشد ارتش خود را تیرباران کرد.
این حماسه بزرگ دارای پیامدهایی راهبردی در تاریخ جنگ تحمیلی بود که مهمترین آنها عبارتاند از:
1- اثبات قدرت تهاجمی و مزیتآفرین رزمندگان اسلام.
2- تغییر قطعی موازنه در جنگ با افزایش اعتماد به نفس نیروهای ایرانی و بهدست آوردن غنائم جنگی در دو عملیات بزرگ فتحالمبین و الیبیتالمقدس.
3- وا داشتن نیروهای عراقی به عقبنشینی تا مرزهای بینالمللی در 180 کیلومتر و افزایش تهدید به ورود به خاک عراق و تسلط بر عوارض حساس برای اشراف بر نیروهای متجاوز.
با توجه به این پیامدها بود که نهتنها صدام دیکتاتور و مغرور به پذیرش آتشبس رو آورد، بلکه حامیان منطقهای او نیز بر پایان جنگ از طریق مذاکره رو آورده و درحالی که صدام هنوز بخشهایی از خاک جمهوری اسلامی ایران را در اشغال خود نگه داشته و ادعای واهی شروع تجاوز را پس نگرفته و اصل تجاوز را نیز نپذیرفته و نسبت به تجاوزگری متنبه و پشیمان نشده بود، سخن از صلح به میان میآوردند.
حال آنکه عدم تنبیه و پشیمانسازی دشمن متجاوز و پذیرش آتشبس و صلح، پس از این دو عملیات، تنها دادن فرصت بازسازی توان نظامی به او برای تجاوز و ادامه آتشافروزی بود که رزمندگان اسلام، چنین فرصتی را از دشمن و حامیان آن سلب و مقاومت هشتساله مردم و نظام در برابر متجاوزان، سرانجام منجر به صدور قطعنامهای شد که در آن به شرایط پذیرش آتشبس و صلح پایدار از جمله شناخت متجاوز اشاراتی رفته بود. همانگونه که ادامه مقاومت در برابر متجاوزان، صدام را مجبور به پذیرش دوباره توافق 1975 و مرزهای به رسمیت شناخته شده در آن کرد، یعنی پذیرش همان توافقی که آن را پاره کرده و با نقض آن به جنگی بیهوده و نافرجام رو آورده و با تصور قرار داشتن ایران در موضع ضعف، ظرفیتها و سرمایههای بزرگی از دو کشور ایران و عراق را برای تحقق اوهام خود به ورطه نابودی کشانده یا در معرض فرسایش قرار داده بود.
درس بزرگ برآمده از این حماسه بزرگ و به یادماندنی، برای ملت بزرگ ما این است که «قوی شدن» و «با قدرت عمل کردن» تنها راه مقابله با زورگویان و قلدرهای متوهم و متکبر و وا داشتن آنان به پذیرش حقیقت است.
گرچه خرمشهر به برکت مجاهدتهای رزمندگان اسلام و خونهای پاک شهیدان آزاد شد، اما در مسیر ملتی که پرچم استقلال خواهی و آزادگی برافراشته و زورگویی و ستم را برنمیتابد، خرمشهرها در پیش است که آزادی و حفظ آن همچنان محتاج «قدرت» است.
یکی از فرصتها و ظرفیتهایی که میتواند در روند قدرتیابی کشورمان تأثیرگذار باشد، انتخابات پیش رو است که حضور پرشور مردم در آن نمادی از قدرت مردمی کشور به حساب میآید و چنانچه به انتخاب اشخاص شایسته برای ریاستجمهوری و شوراهای اسلامی منجر شود، زمینهها و بسترهای قوی شدن ایران اسلامی در پرتو کارآمدی و تلاش جهادی و همسو با رزمندگان و شهیدان دفاع مقدس را فراهم و آینده کشور عزیزمان را تأمین میکند.
ادای دین به مجاهدتهای رزمندگان و شهیدان فتح خرمشهر، حضور پای صندوقهای رأی و انتخاب شایستگانی از جنس شهید خرازی، شهید کاظمی و شهید سلیمانی برای میدانداری است که گرچه در میدانی آرام و بیخطر صورت میگیرد، اما پیامدهایی همچون حماسه فتح خرمشهر برای کشور اسلامی ایران و مأیوس ساختن دشمنان آن دارد.
ارسال نظرات