18 فروردين 1400 - 17:10
سخن روز مطبوعات

۱۸ فروردین ماه / کرونا با جان و جهان ما ایرانیان چه کرد؟ / انتقام جمهوری‌خواهان از رأی‌دهندگان دموکرات

در ایران باید ببینیم مرکز نظام اجتماعی کجاست؟ یکی از مراکز حوزه دین است مرکزدوم حوزه دولت و مرکز سوم حوزه خانواده است.
کد خبر : 8727

پایگاه رهنما:

 

روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********

کرونا با جان و جهان ما ایرانیان چه کرد؟/ انتقام جمهوری‌خواهان از رأی‌دهندگان دموکرات


سوء مدیریت فضای مجازی غفلت یا...؟!

عباس شمسعلی در روزنامه کیهان نوشت:


رهبر معظم انقلاب در سخنرانی نوروزی امسال خود فرمودند: «[دشمنان] از فضای مجازی هم حداکثر استفاده را دارند می‌کنند. خب متأسفانه در فضای مجازیِ کشور ما هم که آن رعایت‌های لازم با وجود این همه تأکیدی که من کردم صورت نمی‌گیرد و در یک جهاتی واقعاً ول است، که بایستی آن کسانی که مسئول هستند حواسشان باشد. همه‌ کشورهای دنیا روی فضای مجازیِ خودشان دارند اِعمال مدیریّت می‌کنند،
[در حالی که] ما افتخار می‌کنیم به اینکه ما فضای مجازی را ول کرده‌ایم! این افتخار ندارد؛ این به هیچ وجه افتخار ندارد. فضای مجازی را بایستی مدیریّت کرد. از این امکان مردم استفاده کنند، برای مردم بلاشک وسیله‌ آزادی است، خیلی هم خوب است امّا نباید این وسیله را در اختیار دشمن گذاشت که بتواند علیه کشور و علیه ملّت توطئه کند. دارند استفاده می‌کنند از این فضا و هدفشان هم همین است که با شیوه‌های روانی، مشارکت مردم را در انتخابات کاهش بدهند.» این بخش مهم از سخنرانی نوروزی امسال رهبر معظم انقلاب را می‌توان از صریح‌ترین نمونه‌های مواضع و گلایه‌های ایشان در مورد نحوه مدیریت فضای مجازی در کشور دانست.


رهبر معظم انقلاب با توجه به اهمیت موضوع، طی سال‌های گذشته بارها و بارها ضمن تأکید بر اهمیت فضای مجازی و نیاز کشور به تقویت در این حوزه بر لزوم مدیریت صحیح این فضا تأکید کرده و ابعاد مختلفی از تلاش دشمنان برای بهره‌برداری از فضای مجازی رها شده را ترسیم نموده‌اند، اما متاسفانه با همه تأکیدات ایشان در این حوزه همانطور که معظم‌له در سخنرانی نوروزی با گلایه بیان فرمودند موضوع مدیریت صحیح فضای مجازی از سوی متولیان امر و مسئولان کشور مورد غفلت قرار گرفته و توجه کافی به آن صورت نگرفته است. اما آیا «غفلت» تعبیر درست و کاملی برای سوء مدیریت جاری در فضای مجازی کشور و میدان دادن به دشمن برای اثرگذاری مخرب فرهنگی، تغییر سبک زندگی ایرانی اسلامی، شکار ذهن و روح فرزندان و انحراف در مسیر تربیت آینده‌سازان کشور، القای یأس و ناامیدی و پمپاژ جنگ روانی، تحریف و وارونه‌نمایی حقیقت و دروغ و حق و باطل و انواع هجمه‌های هدفمند است؟


 باید گفت غفلت آن است که با یک هشدار یا تلنگر رفع و اصلاح شود اما وقتی بارها علاوه‌بر تأکیدات رهبر انقلاب، از سوی کارشناسان، رسانه‌ها، علما، خانواده‌های نگران و... به روش‌ها و بیان‌های مختلف نسبت به خطرات شیوه فعلی مدیریت فضای مجازی هشدار داده می‌شود و تغییری در این روند خسارت‌بار رخ نمی‌دهد باز هم می‌توان این شرایط را صرفاً محصول غفلت دانست؟


رهبر معظم انقلاب صحنه موجود فضای مجازی و سرمایه‌گذاری و تحرکات دشمنان در این فضا را به صحنه جنگ تشبیه کرده و علاوه‌بر تأکید مکرر بر حیاتی بودن و قوی شدن در فضای مجازی برای کشور فرموده‌اند: «قوی شدن کشور جزو هدف‌های ما است... ابعاد قوّت ابعاد وسیعی است... امروز قوّت در فضای مجازی حیاتی است؛ امروز فضای مجازی حاکم بر زندگی انسان‌ها است در همه‌ دنیا؛ و قوّت در این [زمینه] حیاتی است» (۳/۱/۱۳۹۹)، ایشان همچنین از لزوم داشتن آرایش جنگی در این حوزه سخن گفته‌اند:«امروز دشمنان از لحاظ فضای مجازی، دارند برنامه‌ریزی می‌کنند برای اینکه از این طریق به کشور ضربه بزنند... [دشمن] از لحاظ فضای مجازی آرایش جنگی گرفته؛ در مقابل این دشمنی که آرایش جنگی در مقابل ملّت ایران گرفته، ملّت ایران بایستی آرایش مناسب بگیرد، باید خودش را آماده کند در همه‌ بخش‌های مختلف» (۱۱/۲/۱۳۹۸).


حال سؤال این است که مسئولان فضای مجازی کشور در بخش‌های مختلف سیاست‌گذاری و ساماندهی و همچنین تأمین زیرساخت‌های مورد نیاز برای قوی شدن، حفظ استقلال و مبارزه در این نبرد مجازی به راستی در جهت قوی شدن حرکت کرده و آرایش جنگی گرفته‌اند؟ آیا رفتار و تحرکات شورای عالی فضای مجازی با تشکیل نامنظم و دیر به دیر جلسات و خروجی‌های کم‌اثر یا مصوبات بدون ضمانت اجرایی و بدون نظارت درست بر روند اجرای آنها، شباهتی به یک اتاق فکر و عملیات در میدان جنگ مجازی دارد؟ آیا رفتارهای عجیب فلان مسئولی که وظیفه خطیر و مهم تامین زیرساخت‌های لازم برای خودکفایی و استقلال کشور در عرصه فضای مجازی کشور و تأمین ابزار و مهمات مورد نیاز رزمندگان و افسران جنگ در عرصه مجازی را دارد اما به جای ارائه گزارش و توضیح درباره چرایی رشد ناکافی و نامطلوب تکمیل شبکه ملی اطلاعات و تقویت توان داخلی در زیرمجموعه‌های آن از جمله حمایت از شبکه‌های اجتماعی و پیامرسان‌ها و موتورهای جست‌وجوی داخلی که از سطح فنی خوبی برخوردار هستند، مشغول بارگذاری لیست آهنگ‌ها و فیلم‌های مورد علاقه خود آن هم در بستر شبکه‌های اجتماعی مخرب غربی است نشان از تدبیر و آرایش جنگی یک فرمانده است؟ این شیوه مدیریت در عرصه نبردی که قابل کتمان نیست خیال دشمن را نگران می‌کند یا آسوده؟  آیا می‌توان تصور کرد فرمانده ترابری یا مسئول ساخت معبر و خاکریز مورد نیاز سربازان در زیر آتش دشمن، به جای انجام وظیفه‌ای که یک لحظه غفلت از آن می‌تواند جان سربازان یا مردم را به خطر بیندازد با فراغ بال و خیال راحت مشغول سلفی گرفتن با در و دیوار باشد؟!


همین حاشیه‌پردازی‌ها و غفلت از عمل به وظایف اصلی از سوی مسئولان فضای مجازی و انفعال شورای عالی فضای مجازی است که باعث شده کشور در زمینه رشد زیرساخت‌های مورد نیاز برای استقلال و قوی شدن در عرصه فضای مجازی با تأخیر روبرو باشد. در همین زمینه رهبر انقلاب تاکنون در چند نوبت از تاخیر در تکمیل شبکه ملی اطلاعات گلایه کرده‌اند. ایشان در تاریخ ۲/۶/۹۹ اظهار داشتند:«شبکه‌ ملی اطّلاعات اجزائی دارد، این اجزا باید در زمان‌بندی‌های مشخّص تحقّق پیدا کند؛ آدم می‌بیند که تحقّق پیدا نمی‌کند، از زمان‌بندی‌ها عقبند؛ یا سیاست‌های اصولی‌ای در زمینه پهنای باند وجود دارد که مکرّر ابلاغ شده، خب این سیاست‌ها باید رعایت بشود و اینها مورد درخواست و تأکید مؤکّد اینجانب است.»، ایشان در جایی دیگر می‌فرمایند: «در مسئله‌ فضای مجازی، آنچه از همه مهم‌تر است، مسئله‌ شبکه‌ ملی اطّلاعات است. متأسفانه در این زمینه کوتاهی شده. اینکه ما به‌عنوان اینکه نباید جلوی فضای مجازی را گرفت، در این زمینه‌ها کوتاهی کنیم، این مسئله‌ای را حل نمی‌کند و منطق درستی هم نیست... کشورهایی که شبکه‌ ملّی اطّلاعات درست کرده‌اند و [فضای مجازی را] کنترل کرده‌اند به نفع ارزش‌های مورد نظر خودشان، یکی دو تا نیستند». (۲۲/۳/۱۳۹۶)


البته برخی شیطنت‌ها و تلاش‌ها برای انحراف افکار عمومی از سوی برخی رسانه‌ها و جناح‌های سیاسی وابسته به دولت وجود دارد که انتقاد منتقدان به وضعیت یله و رهای مدیریت فضای مجازی را به جای پاسخگویی مترادف با اعتقاد منتقدان به فیلترینگ گسترده و سلب آزادی مردم یا علم‌گریزی و به روز نبودن آنها جا می‌زنند در حالی که بسیاری از منتقدان خود از فعالان عرصه فضای مجازی هستند و مخالفتی با استفاده درست از این فضا ندارند فقط خواستار اعمال مدیریت صحیح بر این فضا از سوی مسئولان هستند و در همان حال بسیاری از کسانی که منتقدان را به علم‌گریزی و نا آگاهی متهم می‌کنند افرادی کم‌سوادند و در سطح پایین از درک و شعور اجتماعی قرار دارند. کاش همین طیف‌های مدعی رها بودن لزوم فضای مجازی قدری شیوه مدیریت این فضا را از کشورهایی که گاه سنگ آنها را به سینه می‌زنند می‌آموختند. نمونه‌های بسیار زیادی از کشورهای اروپایی، آمریکا و کشورهای کوچک و بزرگ دنیا را می‌توان مثال زد که با اتخاذ روش‌ها و قوانین سختگیرانه در حوزه فضای مجازی اجازه نمی‌دهند ذره‌ای از منافع این کشورها تهدید شود. نمونه‌های زیادی از مجبور کردن پیامرسان‌ها و شبکه‌های اجتماعی غیر بومی به تبعیت قوانین داخلی کشورها از جمله در ترکیه، چین، استرالیا، روسیه، آمریکا و... و تلاش کشورها برای حرکت به سمت حمایت از امکانات و خدمات بومی را می‌توان برشمرد که متاسفانه دقیقاً برعکس شیوه مدیریت منفعلانه این فضا در کشورمان است.


برخی مدیران ما گاه در تقلید مدیریت لیبرالی از غربی‌ها نیز لیبرال‌تر می‌شوند، مثلا وقتی گفت‌وگوی همراه با نگرانی نماینده زن کنگره آمریکا که به عنوان مادر پنج فرزند با مطالبه‌گری از مدیران فیسبوک و... خواستار توضیح آنها درباره تهدید این شبکه‌ها علیه کودکان می‌شود را در کنار برخی بی‌خیالی‌های موجود در بین مدیران داخلی که روز به روز معضلات و خطرات و تهدیدات فضای مجازی رها شده برای کودکان را بیشتر از قبل می‌بینند و حس می‌کنند اما شیوه خود را اصلاح نمی‌کنند قرار می‌دهیم نمی‌دانیم چه باید بگوییم.


 از سوی دیگر گاه در بین برخی مسئولان کشورمان در حوزه مجازی یا حوزه‌های اجرایی دیگر به جای حمایت از شبکه‌های اجتماعی داخلی و فرهنگ‌سازی در استفاده از آنها، شاهد سبقت و ‌اشتیاقی عجیب برای استفاده از پیامرسان‌های خارجی هستیم! مثلا یک برنامه صوت‌محور جدید آمریکایی که تازه در کشورمان در حال عرضه است این روزها محل حضور تعداد زیادی از وزرا و مسئولان دولتی شده است و چه بسا همین حضور و تبلیغ بیشتر به شناخته شدن این پیامرسان غیر بومی کمک می‌کند!


وقتی از لزوم مدیریت فضای مجازی می‌گوییم از وزیر مربوطه می‌شنویم که «اینترنت ماهواره‌ای خواهد آمد و مردم هم از آن استفاده خواهند کرد. حکمرانی همه دنیا دچار چالش خواهد شد، هدف هم فقط ایران نیست، هدف تغییر تکنولوژی و سبک زندگی در دنیاست.» البته این مسئول پاسخ نمی‌دهد آیا می‌توان در صحنه جنگ بگوییم چون دشمن مثلاً قدرت موشکی قوی‌ای دارد پس دیگر مرزها را رها کنید؟! آیا نباید به تقویت توان داخلی برای مبارزه با دشمن پرداخت؛ همان کاری که شهید طهرانی‌مقدم کرد؟


حال که رهبر معظم انقلاب خود یکی از حامیان اصلی استفاده صحیح از فضای مجازی هستند و حتی بارها بر لزوم تولید محتوا در این فضا تأکید داشته‌اند، صریح‌تر از همیشه نارضایتی خود از رها بودن مدیریت فضای مجازی را بیان فرموده‌اند، وظیفه جدی مجلس، قوه قضائیه، دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی است که جدی‌تر از همیشه به موضوع ورود کرده و با کم‌کاری‌ها و ترک فعل‌ها یا برخی وادادگی‌های مضر در عرصه مدیریت و شاید خیانت‌ها و اهداف پشت پرده‌ای که مانع قدرت‌یابی مجازی کشور می‌شوند برخورد نمایند.


ظاهراً از دولت فعلی با این روش مدیریت و نگاه غلط به مدیریت فضای مجازی که در جاهایی با اهداف سیاسی نیز گره خورده است نباید انتظار تغییر روش به نفع کشور و مردم را داشت هر چند وظیفه نظارت بر انحرافات و ‌اشکالات همچنان بر عهده مجلس، دستاه قضا و... است اما باید یکی از اهداف اصلی دولت آینده را اصلاح شیوه‌های مخرب و غلط مدیریت فضای مجازی و تلاش برای تقویت جایگاه ایران در عرصه بومی‌سازی بیشتر این فضا از جمله تکمیل شبکه ملی اطلاعات دانست.

کرونا با جان و جهان ما ایرانیان چه کرد؟/ انتقام جمهوری‌خواهان از رأی‌دهندگان دموکرات

کرونا با جان و جهان ما ایرانیان چه کرد؟

تقی آزاد ارمکی در روزنامه ایران نوشت:


از اسفند سال گذشته تا به اینک که ویروس کرونا در ایران شیوع پیدا کرده همواره در سخنانی تأکید کرده‌ام کرونا یک پدیده ملی است، البته نمود جهانی هم دارد ولی آمده است که بماند و نه به سادگی از بین برود. به‌همین دلیل کرونا یک پدیده ماندگار است و اثراتش نیز همیشگی است؛ مثل بادی نیست که بوزد و چیزی را جابه‌جا کند و آدم‌ها هر زمان که اراده کنند بخواهند آن چیز جابه‌جا شده را به وضعیت قبلی اش برسانند. کرونا آمده است فی الواقع اثرات بنیادین در زیست مردم ایرانی یا جهانی بگذارد. اینکه این اثر از روی اراده و سیستم هوشمند طراحی شده کرونایی است یا اینکه نتایج کرونا بر زندگی اینچنین است؟ در پاسخ باید بگویم، کرونا یک پدیده ارادی و سیستم هوشمند طراحی شده نیست اگر این‌طور بود ما باید آن را به‌عنوان یک پدیده ساخته شده دولت‌ها و فرهنگ‌ها و حکومت‌ها بدانیم که آمده‌اند جهان را نابود کنند؛ خیر این پدیده هوشمند به آن معنا نیست. کرونا پدیده‌ای است محصول مجموعه‌ای از اتفاقاتی که در زیست بشر معاصر اتفاق افتاده است. به همین دلیل کرونا یک بیماری مدرن است وما برخی هوشمندی‌ها یا تغییر شکل اشکال گوناگونش را می‌بینیم. این پدیده هوشمند محصول زیست جامعه مدرن است و آمده است زندگی مدرن را دگرگون کند. طبیعی است این پدیده طبیعی، زیستی، بهداشتی و پزشکی خودش را به شکل پدیده اجتماعی، اقتصادی فرهنگی و سیاسی نشان دهد.

به‌همین دلیل است دولت‌ها در مقابلش قرار گرفتند. به همین دلیل پدیده سیاسی است، تمام سیاست‌های اقتصادی را تحت تأثیر قرار داده؛ امر اقتصادی است، مناسبات انسانی را تحت تأثیر قرار داده؛ پدیده فرهنگی است، زیست و زندگی مردم را تحت تأثیر قرار داده؛ پدیده اجتماعی است. این ابعادی که این پدیده پیدا کرده روزبه ‌روز بر فربه و قوی بودن و همه جانبه بودنش افزون می‌شود. این پدیده مبتنی بر اراده یک فرد، یک گروه، یک سازمان و یک نیرو نیست و نمی‌توانند آن را سامان دهند. به همین دلیل پزشکان روز اول قهرمانان این پدیده بودند بعدها قربانیان آن شدند و امروز نیز پزشکان و بهداشت و درمان متهمان اصلی این عرصه هستند. در جامعه امریکا متهمان اصلی سیستم بهداشت و درمان است. در ایران هم کم کم نظام بهداشت و درمان متهم اصلی می‌شود چون نظام سیاسی و اقتصادی و فرهنگی بر نظام بهداشت و درمان متمرکز شده است. اینکه نظام بهداشت و درمان قهرمان بود، قربانی بود و الان محکوم شده است نشانه یک اتفاق مهم است که کرونا توانسته کسی که با تمام قد و قامت در مقابلش ایستاده بود یعنی پزشکان و نظام بهداشت و درمان را هم مغلوب کند. واقعیت این است. هنوز هم با اینکه واکسن تولید شده است ولی همچنان کرونا می‌تازد و اشکال جدیدی ازاین ویروس ظهور پیدا می‌کند البته ما نیز در آینده با یک پدیده «کرونای ایرانی» که تأثیر بر زندگی ایرانی گذاشته روبه‌رو خواهیم شد هم به‌ لحاظ نوع پدیده‌اش که زیست می‌کند و هم با اثراتش بر جامعه ایرانی روبه‌رو می‌شویم.


سؤال اساسی این است آیا کرونا بر جامعه ایرانی اثر گذاشته است؟ اگراثر گذاشته کوتاه مدت است یا بلند مدت و ساختاری است؟ اگر این اثرات ساختاری است بیشتر در کجاها اثرگذار شده است و کانون اثرگذاری اش کجا است؟ طبیعی است و در زیست‌مان نیز می‌بینیم اثر کرونا موقتی نیست بنیادی است و در کل ساختار اجتماعی جامعه ایرانی کرونا می‌تازد. کانون اثرگذاری و هدف‌گیری کرونا کجاست؟ در پاسخ به این سؤال باید ببینیم جامعه ایرانی چگونه صورت‌بندی شده است؟ مثلاً جامعه امریکا عنصر سرمایه‌داری و اقتصاد اصلی‌ترین ساختار آن است. کرونا علاوه بر عنصر اقتصاد و سرمایه داری، سیستم پزشکی و درمان را در امریکا هدف گرفته است شاید یک جنگ تمام عیار نمی‌توانست امریکا را مستأصل کند و تلفات بسیار و  نابسامانی فراوان برجای بگذارد. حداقل اثرگذاری کرونا در حوزه سیاسی امریکا حذف رئیس جمهور قدرتمند امریکا بود. این کرونا بود که ترامپ را حذف کرد و بایدن را آورد. بایدن یک رئیس‌جمهوری کرونایی است. جالب است که بعدها بتوان این ویژگی را در رفتار و منش بایدن هم پیگیری کرد که چگونه کرونایی عمل می‌کند.

در ایران باید ببینیم مرکز نظام اجتماعی کجاست؟ یکی از مراکز حوزه دین است مرکزدوم حوزه دولت و مرکز سوم حوزه خانواده است. چون من نظام اجتماعی ایران را نظام سه پایه می‌دانم و کرونا سه پایه و بنیان اساسی نظام اجتماعی ایران را مورد حمله قرار داده است. حوزه دولت را به‌صورت بنیادین به چالش کشیده و کارایی نظام سیاسی را مورد سؤال قرار داده است. در آغاز، کرونا به انسجام موقت درون نظام کمک کرد ولی در نهایت چون نظام سیاسی در ایران نتوانست از این انسجام ایجاد شده بهره ببرد مشکلاتی برای نظام سیاسی ایجاد کرده است همین دوگانه جدید اصلاح‌طلبی و اصول‌گرایی ریشه‌اش به اثرات کرونا در ساخت سیاسی برمی‌گردد بگونه‌ای که همه متهم می‌کنند نظام سیاسی نتوانست کاری انجام دهد پس نیاز به بیان جدید از دولت و نظام سیاسی برای برون رفت از چالش‌ها و مشکلات اقتصادی است. این مسأله را کرونا خیلی بیشتر از برجام نشان داده است.

کانون دیگر هدف‌گیری کرونا عرصه دین است. هنوزعرصه دین در کرونا متمرکز شده و جدایی‌های متفاوتی ایجاد می‌کند. جدایی بین مراکز دینی؛ دین به معنای شریعت، مناسک و امثالهم. فی الواقع کرونا ناخواسته به تولید و تقویت دین فردی کمک می‌کند. دینی که براساس ایمان است و این نوع دین فردی شکل می‌گیرد شاید اگر در دوره‌های گذشته یک اتفاق تاریخی موجب شده بود دین‌گرایی فردی شکل بگیرد در حال حاضر کرونا توانسته به این عرصه وارد شود و فردیت آدم‌ها را مهم کند. ما در آینده نه چندان دور با تمام تلاشی که نظام سیاسی، دینی و مرجعیت و روحانیت خواهند داشت ولی با یک زمزمه از نوع دین فردی و تکثرگرایی بزرگی در عرصه دینی مواجه خواهیم شد. هر چند عالمان حوزه دین داران کمک کردند، مراکز دینی و مساجد را بستند و سعی کردند از تجمع‌های دینی اجتناب کنند تا جان انسان‌ها نجات پیدا کند ولی در نهایت یک نوع امکان بازنگری دینی برای افراد ایجاد کرد. کانون سوم که کرونا مورد چالش قرار داده خانواده است خانواده ایرانی در گذشت سالیان سال تغییرات مهمی پیدا کرده است مثل تغییر ریزش خانواده گسترده، ظهور و قدرت یافتن خانواده هسته‌ای، اهمیت زنان، اهمیت فرزندان و ظهور سالمندی و امثالهم. کرونا خانواده را اول کانون کرد بعد بی‌کانون کرد یعنی اول همه آدم‌ها برای اینکه در جامعه کسی را نبینند به خانواده برگشتند.

خانواده یک بار دیگر مهم شد ولی با اینکه خانواده مهم شد کرونا به‌دلیل اثرگذاری در ساخت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی خودش عاملی برای انفجار درون خانواده شد و خانواده را به یک ساحت انفجاری تبدیل کرد. مسأله دوم تمرکز بسیاری از اتفاقات به درون خانواده مانند واگذاری آموزش به درون خانه‌ها، تفریح و بهداشت به درون خانواده‌ها بود در حالی که خانواده استعدادش را نداشت و ضعیف شده بود و اینجا خانواده را به مرکز چالش‌های بنیادین دیگر در نظام اجتماعی ایرانی تبدیل کرد. بنابراین خانواده اول به مرکز مهم تبدیل شد و بعد بی‌مرکز شد. در دوره جدید و بعد از پایان کرونا خانواده مرکز مهم چالش اجتماعی است و زمینه اتفاقاتی در آینده ایران خواهد بود.


در مجموع باید بگویم کرونای ایرانی بر جامعه ایرانی اثرگذاری ماندگاری خواهد داشت فقط باید کرونا از جامعه فاصله بگیرد تا ببینیم چه بر سر جامعه ایرانی آمده است مثل زمان جنگ که بعد از پایان جنگ می‌بینیم چه نوع دگردیسی اتفاق افتاده است. زمانی که توانستند کرونا را از طریق واکسن مهار کنند آن وقت شاهد خواهیم بود کرونا جامعه جدیدی ایجاد کرده است که کمتر تناسبی با جامعه قبل از کرونا دارد. آنجاست که خواهید دید یک دفعه چه اتفاقات عجیب و غریب می‌افتد؛ اولین اتفاق در حوزه سیاست است که از طریق جامعه به چالش‌های ناکارآمدی دچار خواهد شد. چالش دوم دین فردی است و چالش سوم خانواده است که تقسیم کار و جدایی گزینی و فردیت انسان ایرانی ظهور خواهد کرد و بعد اینها اثراتی را در ساخت فرهنگ، اقتصاد و مناسبات جامعه ملی و جهانی ایجاد خواهد کرد و گزاره هایش  را در ادبیات و فرهنگ و موسیقی هم خواهیم دید به‌طوری که در آینده ما با نجواهای جدید در هنر و فرهنگ و موسیقی و قصه ایرانی روبه رو خواهیم بود.‌

کرونا با جان و جهان ما ایرانیان چه کرد؟/ انتقام جمهوری‌خواهان از رأی‌دهندگان دموکرات

انتقام جمهوری‌خواهان از رأی‌دهندگان دموکرات

ثمانه اکوان در روزنامه وطن امروز نوشت:

 
لایحه جدید قانون رای در ایالت جورجیا این روزها جنجال زیادی در آمریکا به پا کرده است. آمریکایی‌ها که در جریان برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۲۰۲۰ بارها به مساله حق رای اشاره کرده و مطرح کرده بودند در بسیاری از ایالت‌های کشورشان، مجالس محلی و قانون‌گذاران جمهوری‌خواه، به دنبال کم شدن میزان مشارکت در انتخابات با حذف رای‌دهندگان هستند، حالا با ایالتی مواجه شده‌اند که بلافاصله بعد از انتخابات جنجالی سال ۲۰۲۰، لایحه‌ای برای تحدید بیشتر حق رای مردم ارائه کرده است. این درگیری به جایی رسیده است که نوعی تحریم داخلی بر شرکت‌هایی که از این لایحه حمایت کنند، در بین مردم به وجود آمده است و برخی شرکت‌ها از جمله کوکاکولا در این ایالت به دلیل مخالفت با لایحه جدید، توسط گروه‌های جمهوری‌خواه مورد تحریم قرار گرفته‌اند. نمایندگان کنگره البته هشدار داده‌اند اگر این مساله به سایر ایالت‌های آمریکا کشیده شود می‌تواند به اقتصاد ایالات متحده ضربه وارد کرده و به نوعی جو و فضای خودتحریمی در این کشور به وجود بیاورد!
 
* لایحه حق رأی جدید چه می‌گوید؟
نگاهی به لایحه ۹۸ صفحه‌ای جدید ایالت جورجیا برای حق رای نشان می‌دهد حق رای به نوعی در بین مردم تقسیم شده و حق رای دادن از برخی افراد سلب شده است؛ که در نهایت روند کلی انتخابات به نفع نمایندگان جمهوری‌خواه در انتخابات‌های مختلف خواهد بود. این لایحه، رای دادن به صورت غیرحضوری یا رای دادن بعد از مهلت قانونی رای دادن حضوری را بشدت محدود کرده است و در برخی موارد پیچیدگی‌هایی برای رای دادن ایجاد کرده است که باعث می‌شود تعداد کمتری از مردم به فکر رای دادن در انتخابات‌های مختلف از جمله مجلس نمایندگان، سنا و ریاست‌جمهوری باشند. در عین حال این لایحه برخی اختیارات قانونی مقامات محلی برای تعیین رای‌دهندگان را محدود کرده و این اختیارات را در دست نمایندگان قانون‌گذار این ایالت قرار داده است. آنطور که روزنامه نیویورک‌تایمز گزارش داده است، این لایحه در ۱۶ محور مختلف حق رای را از مردم سلب کرده است. این اقدام پس از آن صورت گرفت که ایالت جورجیا پس از سال‌ها در انتخابات ریاست‌جمهوری به نامزد دموکرات رای داد. بایدن این ایالت را تنها با ۱۱ هزار و ۷۷۹ اختلاف رای از میان نزدیک به ۵ میلیون رای اخذشده، از ترامپ برد. لایحه جدید، حق رای را برای افرادی که در شهرهای حومه‌ای و روستاها زندگی می‌کنند، بشدت محدود می‌کند چرا که این شهرها و روستاهای کوچک هستند که معمولا در ایالت جورجیا به دموکرات‌ها رای می‌دهند. تحدید حق رای مردم با در نظر گرفتن تعداد کمتر شعبه‌های اخذ رای ترتیب داده می‌شود تا مردم در این شهرها و روستاها ساعت‌ها در صف بایستند و در نهایت از دادن رای پشیمان شوند. از دیگر نکات این لایحه می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
 
۱- بر اساس لایحه جدید، مردم برای دادن رای به صورت غیرحضوری و در روزی غیر از روز انتخابات بشدت محدود خواهند بود. 
۲- قوانین سختگیرانه‌ای نسبت به ارائه برگه‌های شناسایی و هویت افرادی که قصد دارند به صورت غیرحضوری رای دهند اعمال می‌شود و این کار جلوی رای دادن به صورت غیرحضوری را تا درصد بالایی می‌گیرد. 
۳- بر اساس قانون جدید، مقامات ایالتی دیگر نمی‌توانند برگه‌های رای را به صورت پستی برای مردم بفرستند. 
۴- بر همین اساس صندوق‌هایی که برگه‌های رای غیرحضوری در آنها انداخته می‌شود همچنان وجود خواهند داشت اما تعداد آنها بسیار پایین خواهد بود و بدین ترتیب اگر فرد موفق به دریافت برگه رای و نوشتن نام مدنظرش بر روی آن شود، ممکن است صندوقی برای انداختن رای پیدا نکند!
۵- مراکز سیار رای‌گیری نیز بر اساس این لایحه عملا منحل خواهند شد. 
۶- رای‌دهی زودهنگام در بسیاری از شهرها و روستاها همچنان وجود خواهد داشت اما برای شهرها و روستاهای پرجمعیت، این امکان کمتر خواهد بود. 
۷- ارائه غذا یا آب به کسانی که ساعت‌ها در صف‌ایستاده‌اند تا رای بدهند عملا غیرقانونی خواهد بود!
۸- افراد باید به صندوق‌های رایی که مخصوص آنها گذاشته شده مراجعه کنند و مراجعه به صندوق‌های رای اشتباه یا دورتر از محل زندگی، غیرقانونی بوده و رای دادن در این محل‌ها بسیار سخت‌تر از قبل خواهد شد. 
۹- بر اساس قانون جدید، اگر مشکلی برای رای‌گیری به وجود بیاید و نیاز به تمدید زمان رای‌گیری باشد، انجام این کار به مراتب سخت‌تر از گذشته خواهد بود. 
 
۱۰- با سختگیری‌هایی که برای شمارش آرا به وجود آمده، به احتمال زیاد اعلام نتایج انتخابات به زمان بیشتری نیاز دارد و نتایج انتخاباتی که با مشارکت گسترده مردم مواجه باشد، عملا می‌تواند تا روزها ادامه داشته باشد. 
۱۱- مجالس محلی از این پس کنترل بیشتری بر هیات انتخابات در هر ایالت خواهند داشت و به دلیل اینکه مجالس ایالتی در این ایالت در دست جمهوری‌خواهان است، امکان کنترل انتخابات در دست این حزب باقی می‌ماند. مجالس محلی که توسط جمهوری‌خواهان کنترل می‌شوند، در عین حال می‌توانند مقامات مرتبط با مساله انتخابات را براحتی برکنار کنند و این کار به نفع جمهوری‌خواهان در نتایج انتخابات خواهد بود. 
 
۱۲- ایالت جورجیا در عین حال، زمانی که افراد می‌توانند برای رای غیابی درخواست دهند را به نصف زمان قبلی کاهش داده است. این در حالی است که در انتخابات سال ۲۰۲۰، حدود 3/1 میلیون نفر از رای‌دهندگان، یعنی ۲۶ درصد به صورت غیرحضوری رای داده بودند. در این ایالت، در بین رای‌دهندگان غیرحضوری که برگه رای را از پست دریافت کرده بودند، ۶۵ درصد به بایدن و ۳۴ درصد به ترامپ رای داده بودند. 
 
* انتقام ترامپ از جورجیا؟
لایحه جدید ارائه شده را می‌توان اقدام جمهوری‌خواهان برای جلوگیری از اتفاقاتی دانست که در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۲۰۲۰ رخ داد. همان‌طور که پیش از این نیز ترامپ بارها بیان کرده بود، جمهوری‌خواهان بر این باورند برخی سهل‌انگاری‌ها در قوانین انتخاباتی منجر به بروز تقلب و تخلف انتخاباتی در این ایالت شده است. با این لایحه حالا غیر از سختگیرانه شدن رای دادن به صورت غیرحضوری، از این مساله اطمینان حاصل می‌شود که مشارکت گسترده‌ای نیز در انتخابات شکل نمی‌گیرد و پایین بودن مشارکت در اکثر مواقع به نفع جمهوری‌خواهان و نامزدهای انتخاباتی‌شان بوده است. 
این لایحه را البته می‌توان بخشی از رقابت‌های سخت و فشرده ۲ حزب دموکرات و جمهوری‌خواه برای انتخابات کنگره در سال ۲۰۲۲ دانست؛ انتخاباتی که هر 2 حزب تلاش دارند با پیروزی در آن، اکثریت مجلس سنا و نمایندگان را به دست بیاورند. 
 
* شرکت‌های اقتصادی هم وارد دعوا شدند
یکی از مسائلی که حالا غیر از روند انتخابات، باعث ایجاد نگرانی‌هایی برای سیاستمداران و سرمایه‌داران این کشور شده است، تلاش گروه‌های مردمی برای اعلام موضع شرکت‌های تاثیرگذار و مهم درباره این لایحه است. شرکت‌هایی نظیر شرکت هواپیمایی «دلتا»، «کوکاکولا» و... حالا در دام اظهار موضع در این باره افتاده‌اند و یا باید با تحریم خرید از سوی جمهوری‌خواهان روبه‌رو شوند یا به خواست دموکرات‌ها برای حمایت از این لایحه تن دهند. مدت‌های زیادی است که شرکت‌های اقتصادی به پای اصلی بحث‌های سیاسی در ایالت‌های مختلف آمریکا تبدیل شده‌اند.  یازدهم مارس سال جاری میلادی، شرکت هواپیمایی دلتا ساختمانی را در آتلانتا به «اندرو یانگ»، فعال اجتماعی و شهردار سابق آتلانتا هدیه داد. در این مراسم، دخترِ یانگ که خودش هم از فعالان اجتماعی در آتلانتا است، به مساله حق رای در این ایالت اشاره کرد و گفت: جمهوری‌خواهان با ارائه لایحه جدید به دنبال محدود کردن حق رای مردم هستند و شرکت‌های اقتصادی نظیر دلتا می‌توانند با فعالیت در این زمینه و هشدار دادن به گروه‌های سیاسی، جلوی فعالیت آنها برای تحدید حقوق مردم را بگیرند. پیش از این نیز شرکت‌های مختلف اقتصادی در واکنش به اقدامات ترامپ در مسائل مختلف واکنش نشان داده و خواستار تغییر سیاست‌ها شده بودند. حالا اما جنگ برای به دست آوردن حق رای، به جنگ شرکت‌های اقتصادی و سرمایه‌گذاران برای دیده شدن و البته خریده شدن محصولات‌شان تبدیل شده است. دلتا و کوکاکولا از جمله شرکت‌هایی بودند که تحت فشار گروه‌های مردمی و سایر مدیران عامل سیاه‌پوست شرکت‌های دیگر، به اظهارنظر پرداخته و با این لایحه مخالفت کردند. این شرکت‌ها حالا با تهدیداتی از سوی جمهوری‌خواهان درباره تحریم کالاهای‌شان مواجه شده‌اند و در مقابل شرکت‌هایی که حاضر به اظهارنظر در این باره نشده یا از جمهوری‌خواهان حمایت کردند نیز با خطر تحریم کالاهای‌شان از سوی دموکرات‌ها روبه‌رو شده‌اند. به عنوان مثال مسؤولان لیگ بیس‌بال آمریکا به دلیل قوانین جورجیا، مسابقات ستارگان بیس‌بال را از این ایالت خارج کردند و زمانی که این خبر منتشر شد، ۱۰۰ شرکت دیگر نسبت به محدود شدن حق رای مردم در این ایالت اعتراض کردند تا همسویی خود با مردم را اعلام کنند. در این میان اما رسانه‌ها اعلام کرده‌اند در بیش از ۴۰ ایالت، قوانین محدودکننده حق رای توسط نمایندگان و قانون‌گذاران جمهوری‌خواه تصویب شده است. 
 
جنبش اعتراض به قوانین سختگیرانه در رای دادن، با مقابله و مخالفت‌هایی نیز روبه‌رو شده است. قانون‌گذاران ایالت جورجیا سعی دارند با تغییر برخی قوانین، شرکت هواپیمایی دلتا را به پرداخت مالیات بیشتر محکوم کنند و در این میان ترامپ نیز خواستار بایکوت و تحریم شرکت‌هایی شده است که با این قوانین مخالفت کرده‌اند. 
 
جنگ و درگیری داخلی که از زمان انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۲۰۲۰ بین مردم به وجود آمده بود، حالا با وارد شدن ترامپ به مساله تحریم‌های اقتصادی شرکت‌های دموکرات، وارد فاز تازه‌ای شده است و باید دید این قوانین سختگیرانه می‌تواند نتایج انتخابات کنگره در سال ۲۰۲۲ و انتخابات ریاست‌جمهوری در سال ۲۰۲۴ را به نفع جمهوری‌خواهان تغییر دهد یا خیر.

کرونا با جان و جهان ما ایرانیان چه کرد؟/ انتقام جمهوری‌خواهان از رأی‌دهندگان دموکرات

ایران می‌تواند با رقبای چین همکاری کند

محسن روحی‌صفت در روزنامه ارمان ملی نوشت:

 

سند همکاری ایران و چین یک روند عادی در دیپلماسی است و در گذشته و در دولت اصلاحات نیز ایران سندی مشابه را با هندوستان به امضا رسانده است که به تاریخ سال 2003 بود و در آن برهه زمانی رئیس جمهوری کشورمان نیز به آن کشور سفر کرده و نخست وزیر هند نیز در همین راستا به تهران آمد و در نهایت سند همکاری‌های بلندمدت ایران و هندوستان به امضا رسید.

باید توجه کرد که سند همکاری میان ایران و چین الزام‌آور نیست و طرفین درخواست‌ها و نوع همکاری خود را برای بلندمدت اعلام می‌کنند و در صورت موافقت طرف مقابل به مرحله اجرا خواهد رسید. ایران 10 سال پیش نیز یک سند مشابه با روسیه نیز به امضا رساند و هیچ ضرری نیز این سندها تا امروز به کشور وارد نکرده است بلکه نقشه راه را برای همکاری‌ها ترسیم کرده است.

ایران در پیش از انقلاب اسلامی نیز چنین سندهایی را با کشورهای غربی نهایی کرده است و این امر تازه‌ای نیست و نمونه‌ای از آن با ایالات متحده بود که سال گذشته و در زمان دولت دونالد ترامپ، این کشور آن را لغو کرد.

ایران نیز بر اساس همان سند همکاری به دیوان بین‌المللی لاهه شکایت کرد زیرا آنها در گذشته مواردی را پذیرفته بودند و امروز آنها را مخدوش کرده‌اند. باید توجه داشت که سندهای همکاری یک چارچوب همکاری را تعریف می‌کنند و بسته به اراده طرفین وارد فاز اجرایی می‌شوند و این گونه نیست که چیزی بر کشور ما تحمیل شده باشد.

برخی شائبه‌ها در همین چند روز شنیده می‌شود که عنوان می‌شود بهتر بود ایران در زمان و شرایط غیرتحریمی این سند را با چین به امضا می‌رساند که جای تامل دارد.

ایران از ابتدای انقلاب اسلامی در شرایط تحریم بوده و هیچ گاه چنین فرصتی وجود نداشته است تا سندهای همکاری خود را در شرایط غیرتحریمی تنظیم کند. ایران زمانی می‌تواند منافع ملی خود را ارتقا دهد و دستاوردهای بیشتری به دست آورد که یک رقابت بین قدرت‌های بزرگ ایجاد کنیم. اگر ایران همواره به سمت یک قدرت سوق پیدا کند، آن کشور این شرایط را به دست می‌آورد تا امتیازات بیشتری از ایران کسب کند اما در شرایط رقابتی این ایران است که می‌تواند بیشترین منافع را کسب کند. غرب زمانی با ایران به شکل مناسب رفتار می‌کند که یک رقیب جدی برای خود در عرصه ایران ببیند و این باور در آنها ایجاد شود که در غیاب آنها ایران می تواند از طرف‌های دیگر منافعی به دست آورد. چنین مدلی همواره در مورد هندوستان صادق بوده، به این شکل که سیاست موازنه مثبت را در پیش گرفته و شرق و غرب را همواره به زمین بازی کشانده و با هر دو طرف قراردادهایی به امضا رسانده است و با سیاست خوب هیچ گاه این توازن را از دست نداده است. باید توجه داشت که امضای سند همکاری با چین به این معنا نیست که ایران تمایل ندارد با رقبای چین چنین سندهایی را امضا نکند.

کرونا با جان و جهان ما ایرانیان چه کرد؟/ انتقام جمهوری‌خواهان از رأی‌دهندگان دموکرات


آزموده را در وین نیازمایید

محمدجواد اخوان در روزنامه جوان نوشت:


حدود هشت سال از زمانی که وعده چرخیدن توأمان چرخ اقتصاد و هسته‌ای به مردم داده شد می‌گذرد و در این مدت، از رهگذر این شعار، تجربیات پرهزینه‌ای به دست آمد که در خور بررسی است. همان ماه‌های ابتدایی دولت یازدهم بود که ذوق‌زدگی‌های خیابانی پس از توافق اولیه -که تصاویر به یادماندنی آن در بایگانی رسانه‌ها موجود است- نشان از اجتماعی شدن امید به مذاکرات داشت. البته کشیده شدن ذوق‌زدگی از مذاکرات و توافق ریشه در نشانی‌هایی داشت که عمدتاً از سوی برخی مسئولان و نخبگان به جامعه داده می‌شد. یک سوی دیگر نیز واهمه‌افکنی از رویدادهایی خیالی بود که به جامعه القا می‌شد که در صورت به نتیجه نرسیدن مذاکرات یا تأخیر در آن ممکن است به وقوع پیوندند.

در نتیجه جمع این پروپاگاندای سلبی و ایجابی اولاً ساحت اجتماعی تا حد زیادی روی مذاکرات شرطی ماند و ثانیاً پیشرفت اقتصادی معطل مذاکرات ماند. در این فضا، رکود اقتصادی که در اثر کاهش قیمت نفت بر گرده اقتصاد سنگینی کرده بود، عمیق‌تر شد و در مقابل، شعاردرمانی‌هایی که مرتباً با کلید واژه «از رکود عبور کردیم» تکرار می‌شد، ناکارآمدتر می‌شد. معطل نگاه داشتن اقتصاد به نتیجه مذاکره از یک سو و امیدآفرینی کاذب به وقوع معجزه در صورت توافق از سوی دیگر، تمام پیشران‌های داخلی اقتصاد را کند کرد و فرصت چند سال کار را برای پیشرفت اقتصادی از میان برد.

پس از اعلام و امضای برجام نیز، متأثر از فضاسازی‌های گذشته، بخش‌های مهم اقتصادی جامعه همچنان منتظر مشاهده علایمی از نتایج برجام بوده و آزادسازی ظرفیت‌ها و توانمندی خود در عرصه اقتصادی را منتظر گشایش‌های اولیه پسابرجامی نگاه داشتند. با این حال نه تنها علایم واضحی مشاهده نشد، بلکه خلف وعده‌ها و نقض عهدهای مکرر امریکا که از همان دوران ماقبل خشک شدن جوهر برجام آغاز شده بود، امیدها را به یأس بدل کرد.

در دوره پسابرجام، «نتیجه‌بخشی یا عدم نتیجه بخشی برجام» موضوع اصلی مناقشه میان نخبگان را رقم می‌زد. با گذشت هر روز و مشاهده نقض عهد دیگری از سوی غرب و به ویژه ایالات متحده امریکا، امید اثربخشی برجام بر گشایش اقتصادی بیشتر رنگ می‌باخت. در این میان برخی حرکات نمایشی همچون خرید تعداد معدود هواپیما با همه، اما و اگرهایش ورود فلان برند خودروسازی یا واردات کالای لوکس مصرفی به بازار ایران نتوانست امید به رونق را به فعالان اقتصادی بازگرداند.

با روی کار آمدن ترامپ، البته نقاب از چهره ساکنان کاخ سفید افتاد و با اعلام رسمی خروج امریکا، آشکار شد که واشنگتن از نقض عهد خود ابایی ندارد. در طول چهار سال ریاست جمهوری ترامپ، امریکا با سرعت هرچه بیشتر در حال ضربه زدن بی محابا به ملت ایران بود و در این میان چیزی که طرف‌های اروپایی چشم روی آن بسته بودند، پایبندی ایران به تعهداتش بود. تنها زمانی که جمهوری اسلامی ایران جهت متوازن‌تر شدن تعهدات طرفین اقدام به عقب‌نشینی از برخی تعهدات داوطلبانه خود نمود، فریاد اروپایی‌ها بلند شد و البته طبق معمول این تهران بود که متهم به نقض برجام می‌شد و قاتل اصلی برجام (یعنی واشنگتن) در خودسری‌هایش یکه‌تاز بود. البته نقض عهد و خلف وعده‌های امریکا فرصتی را نیز فراهم کرد و آن کسب تجربه «غیرقابل اعتماد بودن کدخدا و رعایایش» بود. نا گفته پیداست که تنها زمانی می‌توان این تجربه را ارزشمند دانست که از آن درس بگیریم و اشتباه گذشته را تکرار نکنیم.

اینک که دولت بی‌نقاب در واشنگتن جای خود را به دولتی نقاب‌دار داده است، باز مشاهده می‌شود که فریبکارانی در اروپا و ساده‌اندیشانی در تهران، دم از امید مجدد به وعده‌های کدخدا می‌زنند. چرا باید از مسیری شکست‌خورده و زمینی بی‌حاصل، ثمردهی را انتظار داشت؟ تا کی قرار است به امید سیب و گلابی‌های خیالی معهود بمانیم و فرصت‌های گرانبهایی را که همچون برق و باد می‌گذرند نابود سازیم؟ اگر از «تجربه برجام» درسی آموخته باشیم، خواه امریکا به برجام بازگردد خواه بازنگردد، باید بدون معطلی راه اقتصاد ملی را از برجام جدا کرد. دیگر عذری برای معطل ماندن وجود ندارد. باید همه فعالان و نخبگان اقتصادی چه در دولت و چه در بخش خصوصی و نیز آحاد مردم عزم خود را برای گره‌گشایی از اقتصاد ملی با توان خویشتن جزم کرده و البته مسئولان دولتی در این راه پیشقدم باشند. البته تکلیف کاغذ «برجام» را سیاست مشخص خواهد کرد. طبعاً کسانی که سرنوشت سیاسی خود را به آن گره‌زده باشند، حفظ آن روی کاغذ را «شیشه عمر» خود تلقی می‌کنند؛ اما در ساحت اجتماعی و اقتصادی باید واقع بین بود. اکنون چاره‌ای جز «برجام زدایی از اقتصاد» نداریم، خواه تصمیم بر حفظ «کاغذپاره» آن تعلق گیرد، خواه سرنوشت دیگری در انتظارش باشد.

اینک مذاکرات میان جمهوری اسلامی ایران و ۴+۱ در وین در جریان است و ارزیابی‌های مختلفی از نتیجه آن مطرح شده است. فارغ از صحت و سقم هریک از این پیش بینی ها، روشن است که آزموده را آزمودن خطاست. طبیعی است که از تیم مذاکره کننده ایرانی انتظار می‌رود از افتادن در دام‌های پیشین دشمن خودداری کرده و از هرگونه تفاهمی که راه دشمن را برای نیرنگ و نقض عهد باز بگذارد، اجتناب کنند. همانگونه که رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند: «ما حرف و وعده خوب خیلی شنیده‌ایم که در عمل، آن حرف‌ها و وعده‌ها نقض شده و ضدش عمل شده. حرف فایده ندارد، وعده فایده ندارد؛ این دفعه فقط عمل، عمل؛ عمل از طرف مقابل را ببینیم، ما هم عمل خواهیم کرد. با حرف و وعده و اینکه «ما این کار را خواهیم کرد، آن کار را خواهیم کرد» جمهوری اسلامی این دفعه قانع نخواهد بود، مثل گذشته نخواهد بود.»

کرونا با جان و جهان ما ایرانیان چه کرد؟/ انتقام جمهوری‌خواهان از رأی‌دهندگان دموکرات


بازی شعاری با بی‌ربطی تحریم و اقتصاد

ژوبین صفاری در روزنامه ابتکار نوشت:


گزاره‌ای که احتمالاً طیف اصولگرا و حتی مستقل در انتخابات ریاست جمهوری 1400 بیش از همه بر آن تاکید خواهد کرد این است که مشکلات کشور برخلاف آنچه تا کنون القا شده، ربطی به تحریم و روابط تجاری خارجی نداشته و کلید آن در داخل است. هر چند نمی‌توان نقش مدیریت چه در زمان تحریم و چه در زمان غیر از آن نادیده گرفت اما به به واقع در این گزاره مغلطه‌ای وجود دارد که تنها برای اقناع افکار عمومی به طور موقت کاربرد خواهد داشت. بسته شدن شریان ها ورود و خروج ارز و البته سختی تامین مایحتاج تولید از طریق واردات که منجر که کاهش تولید و کمبود عرضه در برابر تقاضا و به تبع آن بالا رفتن تورم می شود را نمی توان نادیده گرفت و با یک جمله که مشکلات به داخل ربط دارد؛ صورت مسئله را پاک کرد.


وجود پدیده دلالی های غیر متعارف و خلاف قاعده اقتصادی و یا فساد در بخش های مختلف اقتصادی حتما جزو عوامل اثرگذار در نابسامانی اقتصادی است اما تجربه نشان داده است که اتفاقا همین پدیده نیز در زمان تحریم شدت بیشتری می گیرد چرا که اساساً در زمان تحریم شفافیت نقش کمرنگ تری ایفا می کند.


این نوشتار قصد آن را ندارد تا مدیریت فعلی در اقتصاد تایید و همه مشکلات را محصول تحریم بداند بلکه تحریم در کنار سایر عوامل حتماً نقش مهمی در وضعیت بد اقتصادی دارد. در دنیا نیز نمی توان کشوری را پیدا کرد که همه احتیاجات خود را در داخل تامین کند کما اینکه ژاپن به عنوان یک اقتصاد پویا نه تنها یکی از بزرگترین صادرکنندگان که یکی از بزرگترین واردکنندگان کالا در جهان نیز به حساب می آید.


بنابراین حتی به فرض وجود قوی ترین مدیرهای اقتصادی در امور اجرایی و سایر نهادهای تصمیم ساز باز هم مسدود بودن نقل و انتقالات مالی چه برای صادرات و چه برای واردات نقش مهمی ایفا می کند. گو اینکه اگر یک تیم فوتبال بهترین مربی جهان را در اختیار داشته باشد و توان جایگزینی بازیکنان بازنشسته و ناکارآمد را با بازیکنان کلیدی در تیم خود نداشته باشد احتمال موفقیت او در بلند مدت نزدیک به صفر خواهد بود.

ناگفته پیداست که رنج مردم از شرایط اقتصادی و سرخوردگی شان به طور قطع دستاویز شعارهای انتخاباتی نامزدها خواهد بود اما ای کاش این شعارها برآمده از منطقی باشد که مشکلات را نه بخشی، جناحی و مصلحتی که مجموعه‌ای زنجیره‌وار برآمده از عوامل متعدد ببیند و نامزدها به مردم وعده معجزه با مدیریت کارامدشان را در کوتاه مدت ندهند.

بارها از لزوم اصلاح ساختارها و تفکر اقتصادی صحبت به میان آمده است اما این اصلاح زمانی نتیجه بخش خواهد بود که سایر عوامل دست انداز مشکل ایجاد نکند. هرچند که در همین دوره تحریم نیز دولت دوازدهم هیچ عزمی برای تغییرات در ساختارهای اقتصادی را نداشت تا میوه آن را در زمان نبود تحریم ها چید، اما رئیس جمهوری بعدی قطعاً با مجموعه مشکلاتی روبرو خواهد بود که نه به یک باره و نه با برداشتن یکی از موانع بتواند آن را برطرف کند. در نهایت اینکه نادیده گرفتن تحریم ها در مشکلات اقتصادی آدرس غلطی است که مبنای علمی و تجربی ندارد.

کرونا با جان و جهان ما ایرانیان چه کرد؟/ انتقام جمهوری‌خواهان از رأی‌دهندگان دموکرات

محاکمه  نتانیاهو و خطر ماجراجویی جدید

محمد محسن فایضی در روزنامه خراسان نوشت:


اسرائیل سوم فروردین ماه چهارمین انتخابات پارلمانی خود را در دو سال گذشته برگزار کرد؛ تکراری که نشان دهنده عمق چالش سیاسی و بحران برآمده از اختلافات اجتماعی ساکنان سرزمین های اشغالی است. رژیم صهیونیستی حدود 30 ماه است که درگیر تشکیل دولت است.


کابینه نتانیاهو در تمام این مدت یا موقت بوده یا برآمده از دولت وحدت ملی با گانتز، ژنرالی مخالف نتانیاهو و جریان راست اسرائیل.


دیروز همان گونه که پیش بینی می شد رئیس این رژیم  بعد از مشورت با احزاب راه یافته به پارلمان، نتانیاهو را مامور کرد تا دولت تشکیل دهد. او باید بتواند علاوه بر 30 کرسی حزب خودش، با 31 کرسی دیگر هم ائتلاف کند تا بتواند دولت تشکیل دهد. کاری که فعلا کمی بعید به نظر می رسد؛ البته این حالت به معنی شکست نتانیاهو نیست چون اگر او بعد از 27 روز نتواند ائتلاف تشکیل دهد، مخالفانش بعد از او فرصت خواهند داشت برای ائتلاف سازی اقدام کنند. اگر آن ها موفق شوند آن گاه نتانیاهو شکست خواهد خورد اما اگر آن ها هم مانند نتانیاهو موفق نشوند ائتلافی از اکثریت را شکل دهند، به سمت انتخابات دیگری خواهند رفت و تا انتخابات بعدی، باز نتانیاهو در راس قدرت خواهد بود. به تعبیری نخست وزیر مستقر باید دو بار شکست بخورد تا قدرت را واگذار کند. یکی تشکیل نشدن ائتلاف از سوی خودش و دیگری موفقیت رقیبانش در ائتلاف سازی.


 البته سخنان رئیس رژیم صهیونیستی نشان می دهد او چندان به شرایط خوش بین نیست. او در جلسه دیروزش برای معرفی نتانیاهو به منظور آغاز فرصت ائتلاف سازی گفته است: «من با پارلمانی روبه رو هستم که در کمتر از دو سال، چهار بار خود را منحل کرده است. اختلافات، اختلافات واقعی و عمیقی است.»


اختلافات در اسرائیل در 30 ماه گذشته تاثیر عمیقی بر روابط  این رژیم و کشورهای منطقه ای هم گذاشته است. با رفتن ترامپ و سرکار آمدن معاون اوباما روی کار، شرایط برای صهیونیست ها ویژه تر هم شده است.

نتانیاهو همان مقدار که روابط حسنه ای با ترامپ داشت، با بایدن و اوباما در دوره پیشین درگیر چالش هایی بود. تغییر سکان دار کاخ سفید، مسیر معامله قرن و عادی سازی روابط کشورهای عربی با تل آویو هم با ابهامات جدی روبه رو شده است. مسئله ای که جریان های مختلف در اسرائیل را برای این که سکاندارشان چه کسی باشد، مهم تر و حیاتی تر می کند. نتانیاهو و جریان راست بسیار سعی کرده اند این مولفه را برجسته کنند.


در ماه های گذشته نتانیاهو برای بهره گیری های انتخاباتی، بسیاری از کنش ها و تصمیمات منطقه ای اش را بدون هماهنگی با گانتز که شریک او در کابینه است، انجام داده است. بسیاری از تحلیل گران اسرائیل معتقدند سیاست داخلی و خارجی آن ها دو سال است گروگان فضای انتخاباتی است.


پیش بینی می شود در هفته های پیش رو، نتانیاهو برای نشان دادن قدرت سیاسی خود دست به ماجراجویی هایی در منطقه و نوارغزه هم بزند. موضوعی که در یک سال گذشته بسیار شاهد بودیم.


حملات مستقیم و ادامه دار به سوریه و ماجراجویی در غزه و حتی آب های آزاد و تعرض به نفت کش ها و ... بخشی از تلاش های نتانیاهو برای نجات از سقوطش در ماه های اخیر است. در صورتی که این بار هم انتخابات به بن بست برسد و فعلا محتمل ترین سناریو پیش رو هم هست، این ماجراجویی ها قطعا تشدید هم خواهد شد.


نتانیاهو در حالی دیروز مامور تشکیل کابینه شد که روز قبل ترش، در دادگاه فسادش از کودتا علیه خودش خبر داده بود. برگزاری چهار انتخابات در دو سال و ناکامی جریان های چپ یا راست در ائتلاف سازی در کنار برگزاری دو جلسه دادگاه و معارفه نتانیاهو برای فساد و ماموریت به تلاش برای تشکیل کابینه به فاصله یک روز، همگی عمق اختلافات در این رژیم  را نشان می دهد. اختلافاتی که می تواند فرصت خوبی برای مقاومت به منظور مقابله با معامله قرن و روند تطبیع یا همان عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل باشد؛ به شرط آن که محور مقاومت از مشکلات خود در حوزه های اقتصادی و امنیتی رها شود.

منبع: مشرق

ارسال نظرات