آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی (۱۲۶۰ ـ. ۱۳۴۰ ش)، فقیه مبارز و مجاهد خستگیناپذیری بود که عمر خود را در راه مبارزه با استبداد، استکبار و ستمگری گذرانید و، چون دژی استوار در برابر تهاجم بیگانگان به کشورهای اسلامی ایستادگی کرد
پایگاه رهنما:
آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی (۱۲۶۰ ـ. ۱۳۴۰ ش)، فقیه مبارز و مجاهد خستگیناپذیری بود که عمر خود را در راه مبارزه با استبداد، استکبار و ستمگری گذرانید و، چون دژی استوار در برابر تهاجم بیگانگان به کشورهای اسلامی ایستادگی کرد و به پاسداری از اسلام و ارزشهای قرآن و سنّت و عترت نبیاکرم (ص) برخاست. وی به سبب خوی استکباری بریتانیا هرگز حاضر نبود پای مذاکره و سازش با این ابرقدرت متجاوز، بنشیند و تجدید رابطه با بریتانیا را مرگ ملت میدانست.
• مقابله با نفوذ استقلال شکنانه
ایشان در مصاحبه با مارتین، سردبیر نشریهای اروپایی، خاطرنشان ساخت: من همیشه از خدا میخواستم ما نفت نمیداشتیم و از شر سیاست استعمار انگلستان آسوده میماندیم؛ زیرا این کشور برای آنکه نفت ما را بدون مزاحمت به یغما ببرد در کلیه شئون اجتماعی ما دخالت کرد و فساد و نفاق را در مملکت ما به وجود آورده و توسعه دادند و کشور ما را با همین حیلههای جنایتآلود استعمار و به وسیله روی کار آمدن هیأتهای حاکمه فاسد، از حیث اقتصاد، دیانت و اخلاق تضعیف کردند؛ چنانکه کشورمان بر اثر اعمال نفوذهای استقلالشکنانه شرکت سابق نفت از داشتن استقلال سیاسی و اقتصادی حقیقی بینصیب مانده بود.
آیتالله کاشانی در گفتوگو با خبرنگار آمریکایی روزنامه هرالدتریبون، اظهار داشت: ما به هیچ وجه اجازه نمیدهیم که کمکهای مالی و اقتصادی از طرف هر دولتی که باشد، وسیله اعمال نفوذ و دخالت نامشروع آن کشور و دولت، در ایران گردد؛ زیرا ما استقلال و حاکمیت ملی خویش را با هیچ چیزی عوض نخواهیم کرد و به هیچ کشور و سیاست بیگانهای اجازه نخواهیم داد که در امور داخلی وطن ما اعمال نفوذ نماید.
پس از این که انگلستان قرارداد شومی را به ایران تحمیل کرد که به موجب مفاد آن دولت متعهد شد تا از کارشناسان بریتانیایی استفاده کند، هنگامی که احمدشاه قاجار وارد حرم کاظمین در عراق شد، آیتالله کاشانی که در میان علما جوانتر بود، خطاب به وی گفت: عجیب است در حالی که ملتهای مظلوم عالم یکی پس از دیگری زنجیرهای اسارت و استعمار را پاره میکنند و به کشورهای مستقل جهان میپیوندند، ملت مسلمان ایران به ورطه هولناک سلطه و نفوذ استعمار انگلیس وارد میشود و دولت وقت (میرزا حسن وثوق) قرارداد استعماری را که آزادی و استقلال ایران را نابود میکند و ما را زیر سلطه انگلستان قرار میدهد، امضا کرده است، ما از شما میخواهیم تمام تلاش خود را برای جلوگیری از تصویب و اجرای این قرارداد، به کار گیرید. احمدشاه در پاسخ گفت: من این معاهده را امضا و تأیید نکردهام و حداکثر کوشش خود را برای جلوگیری از اجرای آن به کار خواهم بُرد.
• صدای رسایی که در گوشه و کنار دنیا پیچید
«حسنین هیکل «روزنامهنگار مصری که در ایام ملی شدن صنعت نفت در ایران به سر میبرده، آن روز عظیم را چنین توصیف میکند: «صدای آیتاللّه سیدابوالقاسم کاشانی در تمام گوشه و کنار دنیا همچنین میپیچد: سگهای انگلیس! از کشور ما خارج شوید و نفت ما را رها کنید... سیل جمعیت از طریق خیابانهایی که به میدان بهارستان منتهی میشد، در حال فریاد و شعار دادن پیش میرفتند... جمعیت با جوش و خروش مانند امواج دریا و مانند قضا و قدرالهی به سوی پارلمان پیش میرفتند، ولی هنگامی که مردم به مقر پارلمان رسیدند، به ناگاه افراد پلیس که در بالای ساختمان مجلس بودند، مواضع خود را ترک کردند؛ زیرا طبق یک دستور از کاخ مرمر گفته میشد که در مقابل آیتاللّه مقاومت نکنید».
آیت الله کاشانی در این مسیر به واسطه اعتباری که در حوزههای علمیه داشت از حمایت همه جانبه علما و روحانیون بزرگ سراسر کشور برخوردار بود. به عنوان مثال آیتاللّه قمی، رهبری آیتاللّه کاشانی را طی فتوایی مورد تأیید و آن را ملاک حقانیت لزوم ملی شدن نفت اعلام نمود و چنین نوشت: «با توجه به اینکه مثل حضرت آیتاللّه آقای حاج ابوالقاسم کاشانی دام ظله که از اول عمر و زندگانی خود اشتغال به اصلاح امور مسلمین و خیرخواهی مردم و مبارزه با دشمنان دین و دنیای مسلمین بودهاند و در مقام دفاع از حقوق حقهی ایرانیان از هیچ گونه فداکاری و مبارزه دریغ ننمودهاند و با اطلاع کاملی که از سیاست دارند و در رأس این نهضت مقدس قرار گرفتهاند و با کمال جدیت، امر و قیام میفرمایند بر ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور، راهی برای شبهه باقی نماند. بنابراین بر تمام مسلمین و هموطنان عزیز حتم و لازم است که نهایت سعی و کوشش را مبذول دارند تا گریبان خود را از چنگال جابرانهی اجانب خلاص و سعادت را نصیب خود نمایند.»
رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره نقش آیت الله کاشانی میفرمایند:
• مغناطیسی که دلها را جذب کرد
«مرحوم کاشانی کسی است که به کمک او دکتر مصدّق و دیگر سرانِ نهضت ملی شدن صنعت نفت توانستند حمایت مردم را به این حرکت جلب کنند؛ والّا حمایت مردم جلب نمیشد. کسی مصدّق را نمیشناخت؛ کسی معنای ملی شدن صنعت نفت را نمیدانست؛ تودههای عظیم مردم که رأی و حضور و اقدام آنها در تحوّلات اجتماعی تعیینکننده است، در جریان وارد نبودند و برای آنها توضیح داده نشده بود... مرحوم آیت الله کاشانی به عنوان نمایندهی مردم تهران و رئیس مجلس آن روز، پشتیبان طرح ملی شدن صنعت نفت شد. نمایندگان مرحوم آیةالله کاشانی به سرتاسر کشور مسافرت میکردند. من خودم آن وقت نوجوان بودم. نمایندهی مرحوم آیت الله کاشانی به مشهد آمد و منبر رفت. او چنان دلهای مردم را مثل مغناطیس به خود جذب میکرد که هیچ عامل دیگری نمیتوانست جای این حرکت را بگیرد؛ و به این ترتیب در سال ۱۳۲۹ شمسی مردم طرفدار ملیشدن صنعت نفت ایران شدند و علیرغم اینکه محمدرضا موافق نخستوزیری مصدّق نبود، به پشتیبانی حمایت مردمی، مصدّق نخستوزیر شد...
دشمن فهمید که راز پیروزی ملّت ایران چیست؛ لذا درصدد برآمد تا سیاسیّون و سردمداران دولتی را از روحانیت و دین جدا کند. آنها را از آیت الله کاشانی جدا کردند و بینشان فاصله انداختند و متأسفانه موفّق هم شدند. از سی تیر ۱۳۳۱ که مرحوم آیت الله کاشانی توانست ملت ایران را آنطور به صحنه بیاورد، تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که عوامل آمریکا در تهران توانستند مصدّق را سرنگون و تمام بساط او را جمع کنند و مردم هیچ حرکتی از خود نشان ندادند، یک سال و یک ماه بیشتر طول نکشید. در این یک سال و یک ماه، با وساطت ایادی ضدّ استقلال این کشور و با توطئهی دشمنان این ملت، دکتر مصدّق مرتّب فاصلهی خود را با آقای کاشانی زیاد کرد، تا اینکه مرحوم آیت الله کاشانی چند روز قبل از ماجرای ۲۸ مرداد نامه نوشت و گفت: من میترسم با این وضعی که دارید، علیه شما کودتا کنند و مشکلی به وجود آورند. دکتر مصدّق گفت: من مستظهر به پشتیبانی مردم ایران هستم! اشتباه او همینجا بود. ملت ایران را سرانگشت روحانیت وادار میکرد که صحنهها را پُر کند و به میدان بیاید و جان خود را به خطر بیندازد.» (بیانات در دیدار مردم کاشان و آران و بیدگل ۱۳۸۰/۸/۲۰)
ارسال نظرات