28 بهمن 1399 - 14:41
سخن روز مطبوعات

۲۸ بهمن ماه / چرا برخی برای نظام هزینه‌زایی می‌کنند؟! / «محاکمه ترامپ» یا «معامله بر سر ترامپ»؟! / این اطلاعات را وزیر محترم از کجا آورده بود؟

بی‌دلیل نیست که دقیقا همزمان با برگزاری جلسه استیضاح ترامپ، شاهد آغاز پروسه محاکمه وی در دادگاه ایالتی جورجیا بودیم.
کد خبر : 8473

پایگاه رهنما:

 

روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********

چرا برخی برای نظام هزینه‌زایی می‌کنند؟!/ «محاکمه ترامپ» یا «معامله بر سر ترامپ»؟!/ این اطلاعات را وزیر محترم از کجا آورده بود؟


چرا برخی برای نظام هزینه‌زایی می‌کنند؟!

محمدحسین محترم در روزنامه کیهان نوشت:

 

۱- در شرایط کنونی که عملیات روانی دولت جدید آمریکا بازی با افکار عمومی برای دوقطبی کردن جامعه و ایجاد تفرقه و اختلاف در کشور است، سخنان و مواضع برخی از مدیران دولتی بسبار عجیب و سؤال‌برانگیز است. متاسفانه در روزهای اخیر اظهارنظرهای غیرکارشناسی و عجولانه برخی از مسئولان که انتظار می‌رود با تأمل و پختگی بیشتری درخصوص اظهارنظر نکردن تصمیم بگیرند، دستمایه و خوراک تبلیغاتی رسانه‌های غربی و معاند و به‌ویژه فارسی‌زبان برای القای وجود اختلاف در ایران و اعمال فشار علیه ملت ایران قرار گرفته است.

۲- وزیر اطلاعات در یک برنامه تلویزیونی سه گاف بزرگ و هزینه‌زا برای نظام داد که باید بررسی شود از روی ناآگاهی چنین گاف‌هایی داده یا به رسم سناریوهای امنیتی به‌ دنبال اهداف خاصی از جمله جناحی و سیاسی بوده است! وی گفته «براساس فتوای رهبری تولید سلاح هسته‌ای خلاف شرع است اما اگر گربه‌ای را گوشه‌ای گیر بیندازند ممکن است رفتاری کند که گربه‌ای که آزاد است آن رفتار را نمی‌کند!» بسیاری از رسانه‌ها از جمله بی‌بی‌سی و دویچه وله فارسی و رویترز و... در کسری از ثانیه این سخن را شکار و تا به امروز شروع به داستان‌سرایی علیه نظام جمهوری اسلامی کرده‌اند که «وزیر اطلاعات ایران تلویحاً به تجهیز ایران به سلاح هسته‌ای اعتراف کرد!» این رسانه‌های امپراطوری خبری سخنان آقای علوی را تاییدی بر ادعای خود که ایران را متهم به ساخت مخفیانه بمب هسته‌ای می‌کردند، عنوان و ادعا کردند «این اظهارات موجب اعتراضات بین‌المللی و منطقه‌ای و انتقادات داخلی علیه جمهوری اسلامی شده است.» این‌گونه اظهارنظر کردن نتیجه همان قسمی است که رئیس‌جمهور داده بود تا وی بدون هیچ‌گونه تخصصی مسئولیت وزارت اطلاعات را برعهده بگیرد! آقای علوی در پازل طراحی شده دولت برای «برگشت سریع به برجام به هر قیمتی» احتمالاً با هدف ترساندن بایدن چنین گاف سیاسی- رسانه‌ای- امنیتی و خلاف منافع و امنیت ملی داده است. اما در شرایطی که دولت آمریکا با ادعای اینکه فاصله ایران با ساخت بمب اتمی کم شده و باید فشار دیپلماسی را به فشار حداکثری علیه ایران تحت عنوان فشار هوشمند اضافه کنیم، چنین ادعایی بسیار در خور تأمل است که چطور وزیر اطلاعات بهانه لازم را برای آمریکا برای اعمال فشارهای بیشتر علیه ملت ایران و برای رسانه‌های معاند جهت القای اختلاف در کشور فراهم می‌کند؟! متاسفانه نکته غیرقابل اغماض و توهین‌آمیز در سخنان وزیر اطلاعات این است که ملت ایران به گربه تشبیه شده است؟! وی در ادامه نیز ادعا کرده که «درباره ترور شهید فخری‌زاده هشدار داده بودیم اما توجه نکردند!» اولاً این سخن مصداق همان فرمایش رهبری است که در پاسخ به «باید بشودهای» آقای روحانی فرموده بودند «این باید بشودها را خود آقای روحانی باید انجام دهند.» ثانیاً در شرایط کنونی بیان چنین اظهارنظری چه توجیه عقلی و سیاسی دارد و از کدام عقلانیت سیاسی- امنیتی جز فراهم کردن زمینه یک فتنه در کشور، برخوردار است؟! رهبری در فتنه ۸۸ خطاب به برخی از خواص تاکید داشتند «این‌جور نیست که هرچه انسان احساس کرد، بتواند بگوید. بعضی حرف‌ها را باید گفت و برخی را نباید گفت. ممکن است آن کسی که در توطئه‌های داخل کشور حرکت می‌کند، خودش اصلاً نفهمد، البته فهمیدن این هم، ذکاوت می‌خواهد. بعضی‌ها این ذکاوت را ندارند. ولی این واقعیت را عوض نمی‌کند که آنها بفهمند یا نفهمند، بدانند یا ندانند. آیا نباید فکر کرد به چه دلیل و توجیهی دستگاه‌های تبلیغاتی دنیا سخنان به ضرر جمهوری اسلامی را منتشر می‌کنند؟... خط دشمن ایجاد تفرقه و اختلاف است، دشمنی دشمن خلاف انتظار نیست اما غفلت ما خلاف انتظار است. برای خواص مواضع درست گرفتن و حرف درست زدن وظیفه است.»

۳- چرا کانادا و رسانه‌های غربی به خود اجازه دادند با انتشار یک فایل صوتی مجهول درباره علت سقوط هواپیمای اوکراینی منتسب به وزیر خارجه، اقدام به القای اختلاف و چالش قدرت در حاکمیت ایران کنند؟ آیا این فقط یک اقدام ناشیانه رسانه‌ای بود و یا یک اقدام حساب‌شده در یک سناریوی طراحی‌شده؟! قطعاً ساده‌ترین و خوشبینانه‌ترین حالتی که می‌توان تصور کرد این است که با اظهارات پی‌درپی و مکرر و خلاف سیاست اعلامی نظام، از سوی آقایان روحانی و ظریف در روزهای اخیر درباره برگشت سریع به برجام، چنین امیدی در دشمنان و سناریونویسان پشت صحنه رسانه‌های معاند ایجاد شده که می‌توانند از مواضع آنها در جهت ایجاد اختلاف در کشور سوءاستفاده، و پازل طراحی‌شده خود را بدون هیچ واکنش خاصی کامل کنند!

۴- در ادامه خط خبری ایجاد تفرقه در کشور، رسانه‌های غربی ظریف را متهم به تناقض‌گویی و عقب‌نشینی از مواضع قبلی خود کردند و با استناد به مواضع متغیر وی و با ادعای اینکه «سخنان آیت‌الله خامنه‌ای سقف مذاکرات است تا ظریف بتواند چانه‌زنی کند و به نفع ایران است که مذاکره مستقیم کند، در غیر این صورت بازنده است!»؛ به نوعی در مواضع رهبری القای تردید و دوگانگی می‌کنند. بی‌بی‌سی با پخش سخنان رهبری مبنی بر اینکه «مواضع نظام مورد اتفاق همه سیاستمداران کشور و تغییرناپذیر است»، سخنان ظریف در مصاحبه با همشهری را مبنی بر اینکه «اجماعی برای مذاکره ایران و آمریکا در داخل ایران وجود ندارد»، پخش و ادعا کرد «ظریف نه‌تنها وجود اجماع میان تصمیم‌سازان جمهوری اسلامی در قبال ایران را رد کرده بلکه خواستار پادرمیانی اتحادیه اروپا شده است!»

۵- ظریف در گفت‌وگوی ویژه خبری هفته قبل یک جمله کلیدی داشت که فاصله توان وزارتخانه تحت مسئولیت وی با وزارتخانه در طراز جمهوری اسلامی را به‌خوبی نشان می‌دهد. وی گفت «ما در حد توان خودمان صحبت کردیم که آمریکا برجام را نقض کرده!» سؤال این است که آیا با «دیپلماسی صحبت کردن و توئیتری» می‌توان مطالبات ملت ایران را محقق کرد؟! براساس همین توان و درک از مسائل بین‌المللی و سیاست نظام سلطه است که آقای ظریف ادعا می‌کند «رژیم آقای ترامپ برجام را نقض کرد»، چرا که توان درک این موضع وجود ندارد که رژیم حاکم بر ایالات متحده، آمریکاست، چه با حضور ترامپ و چه با حضور بایدن. همین توان دیپلماسی صحبت کردن است که نمی‌تواند درک کند دشمنی اروپایی‌ها با ملت ایران در عمل کمتر از دشمنی آمریکایی‌ها نیست. لذا ادعا می‌کند «اروپایی‌ها می‌خواستند به قطعنامه شورای امنیت عمل کنند اما آمریکا آنها را مجبور به نقض برجام کرد!» در «دیپلماسی صحبت کردن» بر «برمی‌گردیم» و «برگشت‌پذیر بودن اقدامات ایران» و نه «برداشتن تحریم‌ها» تاکید می‌کنند. لذا چرا آقای ظریف در این همه مصاحبه و اظهارنظر روزانه و بعضا ساعتی با مصادره به مطلوب کردن مواضع رهبری و مصوبه راهبردی مجلس فقط با جملاتی مبهم و تردیدآفرین تلاش دارد برگشت به برجام را به‌جای برداشتن تحریم‌ها موضوع اصلی القا و آن را هم خلاصه در فروش چند بشکه نفت کند؟! موکول کردن بحث خسارات ایران و دادن تضمین برای عدم اعمال تحریم‌ها به آینده‌ای که به ‌قول آقای ظریف خیلی هم نزدیک نیست، از دیگر نکات ابهام مواضع وی است.

۶- متاسفانه بعد از اینکه رویترز ادعا کرد «بایدن هنوز برای بازگشت به برجام تصمیم‌گیری نکرده»، آقای ظریف نیز بلافاصله یک روز بعد ادعا کرد «تحلیل من این است از این حرف‌های بالا و پایینی که می‌زنند، مشخص است که رئیس‌جمهور بایدن! دلش می‌خواهد به برجام برگردد اما هنوز تصمیم نگرفته و ما صبر می‌کنیم تا تصمیم بگیرد!» با ابراز تأسف از تنزل سطح تحلیل وزیر امور خارجه تا حد یک روزنامه آمریکایی، باید گفت متاسفانه با همین حرف‌های بالا و پایینی که می‌زنند، برخی را آن‌قدر بالا و پایین می‌کنند تا دیگر قدرت تشخیص نداشته باشند که سیاست همان سیاست ترامپ و خر همان خر است و فقط پالانش عوض شده، و نکته مهم‌تر اینکه اکنون در دولت آمریکا بحث بر سر این نیست که بایدن درباره برجام تصمیم گرفته یا نه، بلکه با تصمیم برگشت به برجام با حفظ تحریم‌ها برای افزایش فشارها علیه ایران، بحث بر سر این است که قبل یا بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ ایران به برجام برگردند؟ حال سؤال این است که وزیر امور خارجه چرا این‌قدر بی‌خبر است و سؤال مهم‌تر اینکه واقعاً بی‌خبر است یا برای برخی منافع حزبی در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ خود را به بی‌خبری می‌زنند تا با ارسال پالس‌های بیشتری بایدن را متقاعد به برگشت به برجام قبل از انتخابات ریاست‌جمهوری کنند؟!

۷- برومبرگ استاد سیاست در آمریکا با ‌اشاره به «اعمال ۷۰۰ تحریم آمریکا علیه ایران» تاکید می‌کند» اولاً لغو این حجم از تحریم غیرقابل انجام است. ثانیاً در کنگره با مخالفت‌های جدی روبه‌رو خواهد شد. ثالثاً در میدان حقوقی بازی نمی‌کنیم بلکه درباره یک موضوع کاملاً سیاسی سخن می‌گوییم که ایران و آمریکا در برجام درباره موشک‌های بالستیک و مسائل منطقه مذاکره کرده بودند اما بنا به دلایل سیاسی کنار گذاشته شد تا بعد از برجام به توافق برسند و اکنون با بازگشت دو طرف به برجام، آمریکا می‌تواند به این موضوعات بپردازد!» بی‌بی‌سی هم که در هفته‌های اخیر خط خبری القای اهرم هویج آمریکا را دنبال می‌کرد، با اشاره به سیاست بایدن اذعان کرد «هر روز که بیشتر می‌گذرد معلوم می‌شود که تحریم‌ها بعید است به این زودی‌ها برداشته شود!»

چرا برخی برای نظام هزینه‌زایی می‌کنند؟!/ «محاکمه ترامپ» یا «معامله بر سر ترامپ»؟!/ این اطلاعات را وزیر محترم از کجا آورده بود؟

نقش‌آفرینی متفاوت قطر در منطقه

سید صباح زنگنه در روزنامه ایران نوشت:

قطـــــر خصـــوصاً در سال‌های اخیر به سمت تبدیل شدن به یک بازیگر سیاسی فعال در منطقه خاورمیانه و جهان عرب پیش‌ می‌رود و به شکل واضح مایل است تا بتواند به کنش فعال در بسیاری از معادلات بپردازد. قطر از مدت‌ها قبل‌تر دریافته بود که برای آنکه بتواند علی‌رغم محدودیت‌های جغرافیایی خود تبدیل به یک قدرت شود لازم است تا نقش سیاسی فعالی در تحولات منطقه‌ای برعهده بگیرد. این از آن‌رو برای دوحه دارای اهمیت بود که این کشور کوچک اما دارای منابع قابل توجه انرژی، به شکلی در محاصره جغرافیایی عربستان و البته زیر سایه تجارت امارات متحده عربی قرار دارد. رقابت‌های معمول سیاسی - اقتصادی از یک‌سو و شکاف ایدئولوژیک با این دو کشور از سوی دیگر قطر را وامی‌داشت تا به دنبال یک ایفای نقش مستقل‌تر باشد. راه‌اندازی رسانه‌هایی در ابعاد جهانی همچون الجزیره در این کشور نیز در راستای همین سیاست و قوی‌تر کردن ابزارهای سیاست‌ورزی و تأثیرگذاری بین‌المللی قطر بود. با این پیشینه قطری‌ها خصوصاً طی چهار سال گذشته تحولات بسیار مهمی را در عرصه بین‌الملل تجربه کرده‌اند که اوج آن عمیق شدن اختلافات دامنه‌دار آنها با عربستان سعودی و قطع رابطه دو طرف بود. در چنین شرایطی است که سفر وزیرامور خارجه قطر به کشورمان را باید در راستای تلاش‌هایی بیشتر و مهمتر از روابط دوجانبه تفسیر کرد.

به نظر می‌رسد در این میان بجز مسأله روابط دو جانبه، سه موضوع مهم دیگر هم مطرح باشند؛ مسأله لبنان، مسأله یمن و همین‌طور میانجی‌گری بین ایران و امریکا. قطر پیش از این هم در بحث لبنان و تلاش برای میانجی‌گری بین گروه‌های لبنانی تلاش‌های جدی انجام داده بود. زمانی تمام گروه‌های لبنانی با دعوت قطر در این کشور به یک توافق مشترک رسیده بودند. هر چند عملاً این اقدام شبیه اقدام پیشتر عربستان تحت عنوان «توافق طائف» بود و در عمل هم به تمام اهداف خود نرسید اما نشان می‌دهد که قطر هم علاقه‌مند به این مسأله است و هم آشنا به موضوع. مخصوصاً اینکه این کشور مایل است معادلات لبنان کمتر به دست بازیگران سعودی رقم بخورد. از همین‌روست که قطری‌ها ایران را در این شرایط هم به لحاظ میزان نفوذ در لبنان و هم نزدیکی به مواضع همدیگر در برخی مسائل دیگر، به چشم یک متحد بالقوه در این معادله می‌بینند. از همین روست که سعی دارد با این رایزنی هم جبهه خود را تقویت کند و هم به راه‌حلی عینی‌تر برای مسأله لبنان برسد. بخصوص اینکه عربستان هم‌اکنون از جناح دیگری از اهل سنت حمایت می‌کند که عملاً آقای سعد حریری را در مقابل خود قرار داده است.

در بحث یمن هر چند قطری‌ها در سال‌های ابتدایی همسوتر با سعودی‌ها و اماراتی‌ها ظاهر شده بودند اما در ادامه اختلافات بین آنها و این دو کشور و تحولات دیگری باعث تغییر موضع آنها شد. تا آنجا که شاهد هستیم در سال‌های اخیر قطری‌ها موضعی منطقی‌تر و سازنده‌تر در قبال مسأله یمن دارند. با روی کار آمدن دولت آقای بایدن و تغییر کلی در سیاست امریکا در قبال بحران یمن که در همین مدت کوتاه شاهد آن بوده‌ایم، قطر امیدوار به تضعیف موضع و سیاست‌محور سعودی - اماراتی در یمن می‌باشد و یکی از نتایج روشن این وضعیت هم تقویت سیاستی است که جمهوری اسلامی ایران از همان ابتدا در قبال این مسأله بر آن تأکید داشت. از همین‌روست که قطر هم تمایل دارد در چشم‌انداز آینده تحولات یمن در اردوگاهی قرار بگیرد که دست بالای احتمالی را در اختیار دارد و مهمتر از آن اینکه دارای زاویه مشخص و جدی با سیاست‌های عربستان و امارات باشد. به عبارتی اکنون قطر دریافته که زمان طلایی تشکیل یک ائتلاف علیه جنگ یمن و اقدامات نظامی در این کشور و رفتن به سمت گفت‌وگوهای یمنی-یمنی وجود دارد و اگر چنین شود قطعاً بازیگر اصلی این جناح در منطقه جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. اما مهمتر از همه اینها پتانسیلی است که قطر احساس می‌کند در میانجی‌گری میان ایران و امریکا می‌تواند از خود نشان دهد. این کشور اساساً دولت جدید امریکا را با توجه به روابط ترامپ و سعودی‌ها، موقعیتی متفاوت برای خود می‌داند و در عین حال واقف است که سطح مطلوبی از روابط دوجانبه را چه با واشنگتن و چه تهران دارد. متوجه باشیم که این میانجی‌گری نه تنها نزدیکی بیشتر به دو قدرت، یکی در سطح جهانی و دیگری در سطح منطقه‌ای است بلکه اگر منجر به موفقیت شود عملاً معنای آن یک پرستیژ سیاسی متفاوت برای قطر خواهد بود. توجه کنیم که این در شرایطی است که فرانسه خواستار ورود عربستان به مذاکرات برجام شده و با توجه به رقابت قطر با این کشور اگر حکومت دوحه موفق به کار خود شود، عملاً معنایش این است که کاری را انجام داده که اتحادیه اروپا موفق به انجامش نشده بود و مهمتر اینکه یک دهن‌کجی هم به عربستان انجام شده است.

چرا برخی برای نظام هزینه‌زایی می‌کنند؟!/ «محاکمه ترامپ» یا «معامله بر سر ترامپ»؟!/ این اطلاعات را وزیر محترم از کجا آورده بود؟

«محاکمه ترامپ» یا «معامله بر سر ترامپ»؟!

حنیف غفاری در روزنامه وطن امروز نوشت:

وکلای دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق و شکست‌خورده آمریکا در صدد بودند به هر نحو ممکن، از محکومیت او در جلسه استیضاح (که توسط مجلس سنا برگزار شد) جلوگیری کنند که با همراهی جمهوری‌خواهان و عدم توفیق دموکرات‌ها موفق هم شدند. اگر حداقل ۶۷ سناتور از ۱۰۰ سناتور آمریکایی وی را بابت تاثیرگذاری در حوادث ششم ژانویه و حمله به کنگره محکوم می‌کردند، او به صورت مادام‌العمر از حضور در معادلات سیاسی و حزبی آمریکا منع می‌شد. ظاهر ماجرا هم نشان می‌داد در خوشبینانه‌ترین حالت ممکن، تنها تعداد انگشت‌شماری از سناتورهای جمهوری‌خواه در پروسه استیضاح دوم ترامپ به دموکرات‌ها خواهند پیوست و به این ترتیب، رئیس‌جمهور سابق آمریکا از این مهلکه رهایی پیدا خواهد کرد که همین‌طور هم شد اما آیا ماجرا در همین نقطه پایان می‌یابد؟ قطعا خیر!

صورت مساله این است که حتی نزدیک‌ترین سناتورها به ترامپ مانند تد کروز و تام کاتن نیز کمترین شک و شبهه‌ای درباره تعلق خاطر گروه‌های رادیکال و ناسیونالیست (مانند پسران مغرور) به رئیس‌جمهور سابق این کشور ندارند.  همچنین بر همگان محرز است ترامپ در پشت‌پرده حادثه حمله به کنگره و تسخیر آن توسط هوادارانش قرار داشته و از این اقدام دفاع کرده است. با همه این اوصاف، سناتورهای جمهوری‌خواه معتقدند اگر رای مثبت به استیضاح ترامپ می‌دادند، رای هواداران ترامپ به آنها در انتخابات‌ سنا و ریاست‌جمهوری از دست می‌رفت. آنچه در انتخابات اخیر در ایالت جورجیا رخ داد، وحشت جمهوری‌خواهان از این مساله را دوچندان کرد. در انتخابات حساس و سرنوشت‌ساز ایالت جمهوری‌خواه جورجیا (بر سر کسب ۲ کرسی سنا)، بسیاری از طرفداران ترامپ در اعتراض به نحوه عملکرد حزب جمهوری‌خواه در انتخابات ریاست‌جمهوری -که منجر به شکست ترامپ در جورجیا و حمایت برخی جمهوری‌خواهان این ایالت از بایدن شد- شرکت نکردند و همین مسأله، پیروزی ۲ نامزد دموکرات را در این ایالت رقم زد. سناتورهای جمهوری‌خواه معتقدند پروسه «حذف ترامپ» نباید توسط آنها انجام شود، زیرا در این صورت، «تیر خلاص» را به سرنوشت سیاسی خود زده‌اند. از سوی دیگر، بروز ایده‌هایی مانند «تشکیل حزب سوم» از سوی رئیس‌جمهور سابق آمریکا، برخی جمهوری‌خواهان را درباره «لزوم حذف ترامپ» به تکاپو انداخته است. در واقع‌بینانه‌ترین تحلیل ممکن، باید تاکید کنیم جمهوری‌خواهان میان واژگان «همراهی با ترامپ»، «مهار ترامپ» و «حذف ترامپ» شدیدا سرگردان مانده‌اند. گزینه «مهار ترامپ» با توجه به سوابق سیاسی و رفتاری وی طی سال‌های ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰، ناممکن به نظر می‌رسد! در این میان، جمهوری‌خواهان ناچار بودند میان ۲ گزینه «حذف ترامپ» و «حمایت از ترامپ» دست به انتخاب بزنند. هر انتخابی در این باره، برای هم‌حزبی‌های ترامپ بشدت دردسرساز است.

بی‌دلیل نیست که دقیقا همزمان با برگزاری جلسه استیضاح ترامپ، شاهد آغاز پروسه محاکمه وی در دادگاه ایالتی جورجیا بودیم.  دادستان‌ها در ایالت جورجیا می‌گویند درباره اتهام تلاش وی برای اعمال نفوذ بر نتیجه انتخابات سال گذشته در این ایالت تحقیقات کیفری را آغاز کرده‌اند. این دومین پرونده کیفری‌ای است که ترامپ در جورجیا با آن مواجه است. امکان محکومیت ترامپ در این پرونده (با توجه به اسناد قطعی موجود) بسیار بالاست. به این ترتیب، با آنکه ترامپ از مهلکه استیضاح جان سالم به در برد اما قدرت مانور چندانی در برابر پرونده‌های قضایی و انتخاباتی خود ندارد! البته این موضوع برای سناتورهای جمهوری‌خواه چندان نامطلوب نیست! آنها ترجیح می‌دهند اگر قرار بر «حذف ترامپ از معادلات سیاسی آمریکا» باشد، این کار توسط «نهاد قضایی آمریکا» انجام شود نه «مجلس سنا».

سوم ژانویه سال ۲۰۲۰ مکالمه تلفنی دونالد ترامپ با مسؤول انتخاباتی جورجیا منتشر شد که در آن رئیس‌جمهور وقت از طرف مقابل می‌خواست برایش آن قدری رای «پیدا کند» که با آن بتواند نتیجه انتخابات را تغییر دهد. ترامپ در آن فایل صوتی، از «برد رافنسپرگر» وزیر امور داخلی ایالت جورجیا خواست برایش ۱۱ هزار رای جور کند تا او بتواند در جورجیا پیروز شود!

آنچه در مجلس سنا بر سر استیضاح ترامپ رخ داد، «تمسخر شهروندان آمریکایی» بود. سناتورهای جمهوری‌خواه در این جلسه استیضاح، نه بر سر «صیانت از نهادهای آمریکایی»، بلکه بر سر «سرنوشت سیاسی خود» تصمیم گرفتند؛ اگر نه همه سناتورها به وضوح می‌دانند نقش ترامپ در بروز بحران‌های چند ماه اخیر آمریکا تا چه اندازه پررنگ است! انکار این موضوع (نقش محوری ترامپ در تحریک گروه‌های افراطی و رادیکال) از سوی سناتورهای کنگره، بیش از آنکه «تمسخر دموکراسی» محسوب شود، «تمسخر واقعیت» بود.

آنچه مسلم است اینکه باید نام «جلسه محاکمه ترامپ» در مجلس سنا را «جلسه معامله بر سر ترامپ» گذاشت! در این میان رئیس‌جمهور نگون‌بخت و شکست‌خورده آمریکا باید به کناری بنشیند و مشاهده کند جمهوری‌خواهان و هم‌حزبی‌هایش، با وجود عدم رای آوردن استیضاح، چه سرنوشتی را برای وی در عرصه سیاسی- اجرایی آمریکا رقم می‌زنند!

چرا برخی برای نظام هزینه‌زایی می‌کنند؟!/ «محاکمه ترامپ» یا «معامله بر سر ترامپ»؟!/ این اطلاعات را وزیر محترم از کجا آورده بود؟

 احتمال کاهش نرخ ارز در ماه‌های آینده

وحید شقاقی‌شهری در روزنامه آرمان ملی نوشت:

 

مذاکرات با آمریکا طولانی‌مدت خواهد بود و به این زودی نتیجه مشخص به دنبال نخواهد داشت، مسیری که بین دو طرف طی خواهد شد یک مسیر کجدار و مریز خواهد بود. طولانی‌شدن مذاکرات طبیعتا پدیده انتظار و بلاتکلیفی را در اقتصاد ایران ایجاد خواهد کرد؛ با این اتفاق احتمال افزایش صادرات نفت وجود دارد، و بالتبع شدت تحریم‌ها و فشارها کاهش پیدا کرده است که این خودش می‌تواند علامت مثبت به بازار ارز باشد و موجبات افزایش درآمدهای ارزی را ایجاد کند. در ضمن کرونا هم به نحوی در دنیا در حال مهار شدن است و با مهار کرونا شاهد افزایش قیمت هم نفت و هم مشتقات نفتی خواهیم بود.

عامل دیگری که می‌تواند به بهبود وضعیت منجر شود این است که با کاهش شدت تحریم‌ها شرکای ایران راحت‌تر می‌توانند با طرف ایرانی مبادله کنند و این می‌تواند به افزایش صادرات غیرنفتی و بازگشت منابع ارزی بلوکه‌شده منجر شود. در ماه‌های گذشته کرونا باعث شد که مرزها مسدود و صادرات غیرنفتی کند شود، اما باز شدن مرزها و سرعت گرفتن صادرات غیرنفتی باعث شد تا شرایط کمی بهتر شود.

احتمال بهبود همه عواملی که می‌تواند به بهتر شدن وضعیت ارزی منجر شود، وجود دارد.

افزایش اخیر نرخ دلار هم به دلیل علامت و خبری بود که از طرف ایرانی و آمریکایی مخابره شد مبنی بر اینکه به احتمال زیاد مذاکرات به‌زودی نتیجه نخواهد داد و این موجب افزایش دو تا سه‌هزار تومانی قیمت دلار شد و احتمالا قیمت دلار به ۲۵ تا ۲۶هزار تومان هم برسد.

در ماه‌های آینده و با عبور شوک‌های کوتاه‌مدت، می‌توان به بهبود منابع ارزی و کاهش قیمت ارز به محدوده ۲۰هزار تومان امیدوار بود.

 

چرا برخی برای نظام هزینه‌زایی می‌کنند؟!/ «محاکمه ترامپ» یا «معامله بر سر ترامپ»؟!/ این اطلاعات را وزیر محترم از کجا آورده بود؟

استراتژی جدید به  جنگ یمن  پایان می دهد؟

امیر مسروری در روزنامه خراسان نوشت:

با آغاز سلسله حملات مقاومت اسلامی در یمن به اهدافی در عربستان طی چند روز اخیر، کارشناسان معتقدند صنعا سیاست جدید دفاعی را در پیش گرفته است. از ابتدای جنگ در یمن و تجاوز عربستان، یمنی ها سیاست های دفاعی خود را بر اساس کنش های سیاسی و میدان نبرد دستخوش تغییرات قرار دادند. در اولین گام، «دفاع سرسختانه» راهبرد چند ماهه  کمیته های مردمی بود و توانست صنعا را از اشغال نجات دهد. سیاست دفاع نامتقارن و عملیات در عمق، راهبرد دوم یمنی ها بود که تا ابتدای سال ۲۰۲۰ ادامه داشت. از ابتدای سال ۲۰۲۰ سیاست دفاعی یمن در قالب دفاع متقابل بر این اساس تنظیم شد که هر هدف از سوی متجاوزان را به شکلی مشابه پاسخ دهد، بدین صورت که اگر عربستان یک فرودگاه را در یمن هدف حمله قرار دهد، یمنی ها در خاک عربستان مقابله به مثل خواهند داشت و یک فرودگاه سعودی زیر آتش توپخانه ای، موشکی یا پهپادی یمنی ها قرار خواهد گرفت. این سیاست تا همین چند روز قبل ادامه داشت تا آن که سخنگوی ارتش یمن اعلام کرد به شرکت های هواپیمایی هشدار می دهیم برای امنیت خودشان از فرودگاه های عربستان استفاده نکنند. این خبر با حمله پهپادی و نقطه زنی موشکی یمنی ها تکمیل شد. ظرف یک هفته چند هدف در ابها، جده و چند نقطه دیگر مورد اصابت پهپادهای پیشرفته یمنی قرار گرفت و عملا وضعیت فرودگاه های عربستان بغرنج شد. از آن جا که یمنی ها در این سال ها نشان دادند در ایام حج، حملات به عربستان را تا حدودی متوقف خواهند کرد به طور حتم برای پایان دهی به جنگ و فشار آخر به ریاض، حملات پهپادی و موشکی خود را افزایش می دهند و سطح درگیری در چند روز آینده به شدت افزایش می یابد. با این حال در این حملات سه نکته بسیار مهم قابل تحلیل است:

۱-از نیمه دوم تجاوز عربستان به یمن، نیروهای مقاومت ارتش این کشور بر آن شدند علاوه بر پاسخ نظامی، اهداف اقتصادی عربستان را در فهرست واکنشی خود قرار دهند. حملات به آرامکو و خطوط لوله نفتی بخشی از این راهبرد بود که تا حدودی موفقیت چشمگیری هم داشت اما نتوانست به جنگ پایان دهد. حمله به فرودگاه های عربستان و قطع ارتباط هوایی عربستان با اهداف پیشین تفاوت چشم گیری دارد. عربستان در این سال ها تلاش بسیاری کرد تا امنیت در خاک خود را در بالاترین سطح نشان دهد و برای نمایش آن هزینه های گسترده ای نیز کرد. این حملات می تواند موج ناامیدی را تشدید و فشارهای روانی بی شماری را به بن سلمان وارد کند به ویژه آن که بن سلمان بر آن است سرمایه های خارجی گسترده‌ای را  در سال ۲۰۲۱ جذب کند.

۲-همان طور که پیشتر یک مقام شورای عالی سیاسی یمن  اعلام کرده بود حامیان عربستان در این جنگ از حملات درامان نخواهند ماند. این بدان معناست که باید شاهد تغییر صحنه نبرد از یک جنگ نقطه ای به جنگ منطقه ای بود. یمنی ها تسلط خوبی بر باب المندب دارند و اگر بخواهند همانند عملیات موشکی علیه اهدافی در بیش از ۱۰۰۰ کیلومتر اجرای آتش داشته باشند، این قدرت در دریا برای کشورهای حامی ریاض فاجعه بار و خسارت آور خواهد بود.

۳-برخلاف عملیات های قبلی، اهداف اعلامی در فرودگاه ابها و جده کاملا بر پایه اطلاعات رزمی و اشراف امنیتی بود. یمنی ها هرچند توضیح بیشتری ندادند اما عملیات پهپادی علیه این دو فرودگاه بر پایه شنیده ها با هدف از پیش طراحی شده صورت گرفت و بعید نیست ضربات اطلاعاتی سنگینی به ریاض وارد شده باشد. از آن جا که عربستان در کتمان دستاوردهای عملیات یمنی ها شفافیت لازم را ندارد، باید منتظر بود و دید صنعا چه اخباری از این عملیات منتشر می کند. با این حال می توان اذعان کرد این چندعملیات بسیار حائز اهمیت است. حذف فرماندهان سعودی، اخطار به سران این کشور در زمان حضور در فرودگاه، حمله به زیرساخت ها و مواردی از این دست بخشی از سناریوی احتمالی است.

چرا برخی برای نظام هزینه‌زایی می‌کنند؟!/ «محاکمه ترامپ» یا «معامله بر سر ترامپ»؟!/ این اطلاعات را وزیر محترم از کجا آورده بود؟

 

از خرابی پایدار تا توسعه پایدار

رضا دهکی در روزنامه ابتکار نوشت:

 

«با دست پس می‌زنه، با پا پیش می‌کشه» پیش از آن که یادآور آن ترانه قدیمی باشد، یک ضرب‌المثل قدیمی است. این ضرب‌المثل حکایت از شرایطی دارد که فردی در کلام و عمل دو گانه رفتار می‌کند و در شرایطی که به زبان از نخواستن چیزی می‌گوید، در عمل به دنبال آن است. فرقی نمی‌کند که در این ضرب‌المثل جای دست و پا را عوض کنیم، به هر حال این موضوع از مسائل مبتلا به گسترده در ایران و به طور خاص در سطوح مدیریتی است. این موضوع زمانی که با مصادیق ضرب‌المثل «هم خر را می‌خواهد و هم خرما» ترکیب خطرناک‌تری هم می‌سازد.

رد پای این دو ضرب‌المثل را می‌توان در بسیاری از رفتارهای مدیران و مسئولان مشاهده کرد؛ آن قدر که ذکر مثال از این موارد، باعث از دست دادن توجه به همه آن‌ها می‌شود و اصطلاحا در مثال خواهیم ماند. با این حال به عنوان یکی از واضح‌ترین موارد آن می‌توان به نوع نگاه مدیران و مسئولان به رسانه‌ها اشاره کرد؛ جایی که همواره از شفافیت سخن به میان می‌آید و از تاثیر رسانه‌ها می‌گویند، دوست دارند فعالیت‌هایشان در رسانه منعکس شود، اما در بسیاری موارد خود از شفافیت دوری می‌جویند و پرسشگری و افشاگری رسانه را بر نمی‌تابند و چالش‌های آزادی بیانی که شعارش را می‌دهند به جان نمی‌خرند.

ریشه‌یابی این مسئله نیازمند بررسی‌های جامعه‌شناسانه از زوایای گوناگون است و هر چند برای حل مساله، این ریشه‌یابی ضروری به نظر می‌رسد، اما برای درک اهمیت حل آن و چرایی توجه به آن، می‌توان به نمودها و آثار و نتایج آن اشاره کرد.

«توسعه پایدار» مفهومی است که سال‌هاست به عنوان یک شعار در فضای مدیریتی کشور مطرح می‌شود. در نظر گرفتن پیوست‌هایی از جوانب گوناگون اجتماعی، امنیتی، فرهنگی، رسانه‌ای و .. برای طرح‌های گوناگون نیز بر این مفهوم استوار شده‌اند که تغییرات برای توسعه، با نگرش تک حوزه‌ای منجر به توسعه نمی‌شوند و حتی ممکن است باعث آسیب‌هایی در دیگر حوزه‌ها باشند که نتیجه را معکوس کنند. هر چقدر که مفهوم توسعه پایدار در ادبیات مدیریتی – فارغ از میزان عمل به آن – زیاد به کار می‌رود، به نظر می‌رسد که توجه به مفهوم متضاد و مقابل آن – که اسم شاخصی هم برای آن وجود ندارد – کم است.

در شرایط امروز ایران می‌توان به وضوح دید که بسیاری از مسائل حاصل زنجیره‌ای از مشکلات است که در حوزه‌های گوناگون به هم متصلند و یک مسئله را نمی‌توان به تنهایی و بدون در نظر گرفتن مشکلات جانبی آن حل کرد. در واقع بر اساس مفهوم متضاد توسعه پایدار، ممکن است شکل‌گیری یک مساله یا مشکل به تنهایی دیده شود، اما توجهی به این نکته وجود نداشته باشد که خود این مشکل می‌تواند تخم مشکلات جدیدی را در حوزه‌های دیگر بکارد. در این شرایط راه‌حل‌ها – که منطقا باید منطبق با مفهوم توسعه پایدار عمل کنند – نیز اغلب بی‌اثر می‌شوند. بسیاری از مسائل و مشکلاتی را که ایران امروز با آن‌ها دست به گریبان است و یافتن راه‌حل آن‌ها به چالش تبدیل شده، در همین قالب می‌شود تفسیر کرد. اما چیزی که چاشنی این مساله شده و آن را بغرنج‌تر می‌کند، همین نگاه خواستن خر و خرما با همدیگر و با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن‌هاست.

با نگاهی به تصمیم‌گیری‌ها و نحوه اجرای آن‌ها در بسیاری از موارد، می‌توان دریافت که مسئولان امر، دوست دارند که یک مشکل بدون حل مشکل پیوسته به آن حل شود یا مشکلی حل شود، اما بقیه مسائل به صورت خود به خود آن جور که باب دلشان است پیش برود، بی آن که برای آن هم کاری کنند. گاهی نیز ادبیات و رفتار آن‌ها نشان می‌دهد که به زبان دوست دارند یا ندارند اتفاقی بیفتد، اما در عمل انتظار عکس آن را دارند.

این مسئله ریشه‌ای وقتی با مسائل دیگری مثل شیوه اجرا و نظارت یا روابط‌عمومی مطلوب مسئولان – که مبتنی بر پوشاندن مشکل، بولد کردن وجه مثبت ولو غیرمنطبق با توسعه پایدار، تکذیب بدی‌ها و بزرگنمایی وجه‌های مثبت کم اهمیت‌تر و .. است – جمع شود، نتیجه به جایی می‌رسد که مسائل مثل یک کلاف سردرگم غیرقابل حل جلوه می‌کنند. بدتر اینکه عده‌ای هم هستند که به نام شوق خدمت مایلند که بگویند با همین نگاه این کلاف سردرگم قابل باز شدن هم هست و بر همین اساس برای مسئول شدن سوار بر اسب پوپولیسم مسابقه هم می‌دهند!

هر کسی که خود را در مقام مسئولیت یا مشتاق به آن می‌بیند، لازم است فراموش نکند که «هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود» اما «صحنه پیوسته به جاست» و برای این که آن «نغمه که مردم بسپارند به یاد» نغمه خوشی باشد که در یاد بماند، باید صحنه‌ای زیبا، پاک و درست خلق شده باشد. وگرنه بی هیچ عمل موثری و با تضادها و تناقض‌های رفتار و گفتار، نمی‌شود امید داشت که هم مردم برایشان دست بزنند و هم از حضور همیشگی آن‌ها روی صحنه استقبال کنند.

چرا برخی برای نظام هزینه‌زایی می‌کنند؟!/ «محاکمه ترامپ» یا «معامله بر سر ترامپ»؟!/ این اطلاعات را وزیر محترم از کجا آورده بود؟


این اطلاعات را وزیر محترم از کجا آورده بود؟

رسول سنائی‌راد در روزنامه جوان نوشت:


‌وزیر محترم اطلاعات در گفت‌وگوی ویژه خبری با شبکه دوم سیما موارد چندگانه‌ای را مطرح کرد که دو ادعای وی نه‌تن‌ها با منافع ملی و مصالح کشور مغایرت آشکار داشت، بلکه با شخصیت حقوقی خود وی هیچ همخوانی نداشت و انتظار نمی‌رفت که چنین ادعاهایی از عالی‌ترین مقام اطلاعاتی و امنیتی کشور شنیده شود. این ادعاهای قابل مناقشه عبارت بود از:

۱- وجود ممانعت از پیگرد عامل اصلی تدارک ترور شهید فخری‌زاده به دلیل عضویت او در نیروهای مسلح.

۲- احتمال ساخت سلاح هسته‌ای از سوی جمهوری اسلامی ایران در شرایط خاص فشار و تحریم.

از آنجا که دکتر علوی سخنان خود را از روی یک متن و آن هم همراه با مکث و تأنی ادامه می‌داد، می‌توان نقش برخی مشاوران را در این نوع القائات ناصواب محتمل دانست و از همین رو به عنوان یک ناظر بیرونی و البته خیرخواه و ناصح موارد ذیل را به‌عنوان پیامدهای این القائات برای اطلاع وزیر محترم اطلاعات بیان می‌دارد:

۱- ضربه به اعتبار و صداقت جمهوری اسلامی برای پیشبرد برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای خود و ایجاد این تلقی که ادعای صلح‌آمیز بودن فناوری هسته‌ای یک فریب سیاسی است و در شرایطی احتمال انحراف آن به سمت ساخت سلاح هسته‌ای وجود دارد. ۲- تقویت برداشت وجود دوگانگی و اختلاف بین مسئولان جمهوری اسلامی ایران که بخش‌هایی با اتکا به فتوای رهبری معظم فناوری هسته‌ای را فقط برای اهداف صلح‌آمیز و غیرنظامی دنبال می‌کنند و گروهی نیز ساخت سلاح هسته‌ای را در شرایط خاص مباح و جایز می‌شمارند. ۳- تأیید وجود شکاف امنیتی و نفوذپذیری شدید در بدنه نیروهای مسلح و ممانعت از پیگیری آن برای سرپوش گذاشتن بر این شکاف که ممانعت از پیگیری اطلاعاتی درباره یک عنصر تروریست در پرونده شهید فخری‌زاده نمونه آن است.

این درحالی است که دشمنان نظام اعم از امریکا و متحدان غربی، صهیونیستی و عربی آن و گروهک‌های ضد انقلابی به شدت به ایجاد هراس از ایران اسلامی و ضربه به اعتبار آن محتاج بوده و با اتکا به القائات دکتر علوی در احتمال ساخت بمب هسته‌ای می‌توانند اهداف کینه‌توزانه خود را در موارد زیر دنبال نمایند:

۱- ایجاد تردید نسبت به صلح آمیز بودن فناوری هسته‌ای و تقویت تلقی همانندپنداری آن با مسیر کره‌شمالی. ۲- اعتبار بخشی به ادعاهای واهی مبنی بر تلاش ایران برای غنی‌سازی فراتر از سطوح اعلامی و تحت نظارت برای ایجاد تردید در کشورهای چین و روسیه و اجماع‌سازی علیه پرونده هسته‌ای و تحریم‌های ظالمانه با اتکا به این ادعاهای پوچ و ساختگی. ۳- تقویت موج ایران‌هراسی و همراه‌سازی تمامی کشورهای مخالف توسعه سلاح‌های هسته‌ای و یا نگرانی از آن.

همچنین ادعای ایشان نسبت به ممانعت از پیگیری یک عنصر تروریست به دلیل عضویت در نیروهای مسلح که با وجود نقش در ماجرای ترور شهید فخری‌زاده، اجازه پیگرد را از وزارت اطلاعات سلب کرده نیز ضربه به منزلت و جایگاه نیروهای مسلح بوده و وقتی اخراج او در دوره آموزشی و قبل از ورود به نیروهای مسلح نیز آشکار بشود و به اثبات برسد، ضربه به اعتبار اطلاعاتی است که علوی با اتکا به آن چنین ادعایی را مطرح کرده است. شاید دکتر علوی برای اقناع مخاطب نسبت به اینکه چرا تاکنون عوامل اصلی ترور دستگیر نشده‌اند، چنین ادعایی را مطرح کرده باشد، اما عدم اطلاع از اخراجی بودن و همچنین خروج بلافاصله او از کشور پس از جنایت تروریستی را مخاطب نمی‌تواند از وزیر محترم اطلاعات به راحتی قبول کند. بنابراین، طرح ادعاهایی که تنها با ادعاهای برخی محافل بیگانه و مخالف نظام همخوان و مغایر سیاست‌ها و منافع ملی است و علوی آن را از روی یک متن مکتوب همراه با کمی زحمت هم خوانده، جای تأمل و بررسی جدی دارد و قبل از دیگران، خود ایشان باید به واکاوی و بازخوانی آن بپردازد و با شجاعت نسبت به تصحیح و جبران به نفع اعتبار خود و منافع ملی اقدام کند. آنچه ایشان در دو محور فوق مدعی شد و القا کرد و حتی استفاده از تمثیل گربه قرار گرفته در گوشه که ادبیاتی نامتعارف برای یک فرد دارای دکترا محسوب می‌شود، هیچ نسبتی با جایگاه اطلاعاتی و تدبیر و حکمت سیاسی نداشت و فقط می‌توان آن را شبیه برخی ادعاهای شتابزده و برآمده از سناریوهای انتخاباتی برای مطرح شدن در فضای رسانه‌ای و جنجالی دانست. شاید هم حضور پشت دوربین رسانه موجب جوزدگی ایشان شده باشد، اما از وزیر اطلاعات انتظار نمی‌رود که شتابزده یا جوگیر شود.

منبع: مشرق

ارسال نظرات