گروههای همسال در غیاب والدین، مهمترین نقش را در زندگی یک نوجوان بازی میکنند؛ چه ارتباط با گروههای همسال مجازی باشد و چه حقیقی، میتواند تاثیرات مثبت و منفی مهمی را در زندگی فرد ایفا کند. تاثیراتی که میتواند فرد را تا نوک قله موفقیت هدایت کرده یا در مقابل، او را به قعر چاه ضلالت و گمراهی برساند. نقشی که با تعامل والدین و البته آگاهی نوجوان، میتواند در مسیر درست هدایت شود.
افزایش سن ازدواج در جامعه ایرانی، از یک سو و افزایش فاصله تولد اولین فرزند از ازدواج والدین از سوی دیگر، باعث شده تا فاصله سنی فرزندان و والدین به بیش از 30 سال افزایش پیدا کند؛ در چنین شرایطی وقتی فرزند به سنین نوجوانی و بلوغ میرسد فاصله سنی بالایی با والدین خود دارد و عدم درک متقابل نوجوان و والدین باعث میشود تا رابطه گفتمانی این دو، روز به روز کاسته شده و در عوض، رابطه نوجوان با گروههای همسال و سایر افرادی که به نوعی دارای درک اجتماعی از وضعیت نوجوان هستند، بیشتر و بیشتر شود. اما مسئله به همین سادگی نیست؛ کودکان و نوجوانان نیاز دارند تا پذیرفته شده و مورد تائید قرار بگیرند.
حُسن تعلق داشتن به خانواده یا گروه، بسیار برای نوجوانان مهم است و در چنین شرایطی، اگر به واسطه اختلاف سنی و عدم درک متقابل، نوجوان از سوی خانواده طرد شود، مهمترین جایگاه برای فرد، پذیرفته شدن در گروههای دوستی و گروههای همسالان است. گروههایی که با تاثیر مثبت خود میتوانند موجب تجهیز توان و انگیزه نوجوان برای موفقیت او شوند. میتوانند او را تشویق کنند تا خود را با رفتارهای سالم وفق دهد. همسالانی که معمولا به نا امیدیها، کشمکشها و نگرانی های معمول دوره نوجوانی به خوبی توجه کرده، میپذیرند و آنها را درک میکنند.
در مقابل این تاثیر مثبت، اگر نوجوان هم از سوی خانواده و هم از سوی دوستان خود طرد شود، احتمال اینکه برای پذیرش و به دست آوردن جایگاهی در یک گروه به رفتارهای پرخطر گرایش پیدا کنند، بیشتر میشود. در چنین موقعیتهایی، فشار همتایان میتواند توانایی استدلال و قضاوت نوجوان را تحت تاثیر قرار داده و به تمایل او برای دست زدن به رفتارهای پر خطر دامن زده، او را از خانواده و تاثیرات مثبت آن دور کرده و در دام اعمال پر خطر بیندازند.
در این شرایط، نظارت والدین بسیار مهم است. نظارتی که نه آنقدر محدود کننده باشد که نوجوان را فراری دهد و نه آنچنان بیخیال و رها، که فرد را به سمت هر مشکلی سوق دهد.
علی بهرامنژاد روانشناس بالینی در خصوص نظارت والدین میگوید: «انتظاراتی که والدین از فرزندان خود دارند، اعمالی که والدین برای آگاهی از رفتارهای فرزندان انجام میدهند و رفتاری که والدین در پاسخ به شکستن قواعد از سوی فرزندانشان نشان میدهند، نظارت والدین را تشکیل میدهد».
وی اضافه میکند: «نظارت والدین، مهارتی است که از نوزادی تا نوجوانی و حتی شاید تا بزرگسالی هم ادامه داشته باشد. اگر چه شکل و شیوههای نظارت همزمان با رشد فرزند تغییر میکند ولی نتیجه آنها همه یکی است. نظارت پایدار در طی نوجوانی اساسی و مهم است، زیرا نیاز نوجوانان به استقلال زمینه مناسبی برای رفتارهای ناسالم و خطرناک ایجاد میکند».
بهرام نژاد تصریح میکند: «تحقیقات نشان می دهد والدین نوجوانان بزهکار در مقایسه با والدین نوجوانان سالم نظارت کمتری داشتند و نوجوانانی که باور دارند والدینشان رفتارهای خطرناک را قبول ندارند، کمتر اقدام به چنین رفتارهایی داشتند».
در وضعیت امروز جامعه که شیوع بیماری کرونا گریبانگیر آن است، نوجوانان نوع دیگری از تحصیل و آموزش را تجربه میکنند. قطعاً آن چیزی که از اهمیت بالایی برخوردار است، الگوهای رفتاری است که معلمان و مربیان به نوجوان نشان میدهند. آنها باید به منزله تسهیلگرانی شفیق باشند و از درک بالایی در پرداختن به هیجانات و احساسات نوجوانان برخوردار باشند و از سختگیریهای غیرواقعبینانه و اعمال استانداردهای بالا پرهیز کنند، چرا که شرایط، شرایط عادی نیست و بچهها و خانوادهها زیر انبوهی از مشکلات و استرسهای محیطی قرار دارند و نیاز به داشتن شفقت و همدلی بیشتری احساس میشود.
باید توجه داشت که رفتار مربی در دیگر شاگردان و همسالان به شدت اثرگذار است و بیاحترامی به نوجوان و تمسخر وی پیش دیگران تولید خشم میکند که عواقب بدی خواهد داشت. جدای نقش والدین وظیفه مسئولان است که قبل از علاج درد به پیشگیری و آسیبشناسی و مهیا کردن ابزارهای لازم برای اقشار ضعیف و آسیبپذیر اقدام کنند، چرا که علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد.
ارسال نظرات