روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
واکنش اخیر وزیر امور خارجه آمریکا به مصوبه مجلس شورای اسلامی
- «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران»- قابل پیشبینی بود و جای تعجب ندارد. مایک پمپئو در بیانیه خود این مصوبه را که با تایید شورای نگهبان تبدیل به قانون لازمالاجرا برای دولت شده، محکوم کرده و گفته است با اجرای آن ایران غنیسازی20 درصدی را دوباره شروع میکند که لزومی ندارد و هیچ هدف صلحآمیزی را دنبال نمیکند.
پیش از آمریکا، این اروپا بود که علیه این قانون موضعگیری کرد. تروئیکای اروپا در بیانیه خود با مداخله آشکار در امور داخلی ایران با گستاخی تمام از دولت کشورمان خواست مصوبه مجلس را اجرا نکند و آن را برای دیپلماسی مضر خواند! پس از آن هم «جیمز کلورلی» - مقام وزارت خارجه انگلیس- در جلسهای که هفته پیش با موضوع سیاستهای دولت انگلیس در قبال ایران در پارلمان این کشور برگزار شد گفت: «اگر ایران درخصوص برجام جدی است، نباید قانونی را که اخیراً به تصویب پارلمان این کشور رسیده و گامهای بیشتری در جهت نقض برجام برمیدارد، اجرایی کند. این اقدام، فرصت مهم بازگشت به دیپلماسی که دولت جدید آمریکا پیشنهاد داده را تضعیف خواهد کرد. ایران حق انتخاب دارد و ما قویاً از این کشور میخواهیم راه عقلانی و پراگماتیک بازگشت به سمت دیپلماسی را انتخاب کند.»
اینکه آمریکا و تروئیکای حاضر در برجام از مصوبه مجلس عصبانی باشند و علیه آن موضعگیری کنند به هیچ عنوان عجیب و غافلگیرکننده نیست. حتی موضعگیری اغلب رسانههای مدعی اصلاحات علیه این مصوبه نیز جای تعجب ندارد. آنچه جای تأمل و نگرانی دارد همسو بودن موضع برخی دولتمردان با آمریکا و اروپا در این زمینه است. این دولتمردان ابتدا مدعی شدند مسئله هستهای از شئون شورای عالی امنیت ملی است و مصوبه مجلس بدون مشورت و هماهنگی با این شورا بوده است. بیانیه شورای عالی امنیت ملی بر این ادعا خط بطلان کشید و مشخص شد برخلاف ادعاهای مطرح شده این طرح نهتنها شتابزده و بدون کار کارشناسی نبوده، بلکه بر اساس این بیانیه «نمایندگان ریاست محترم مجلس و کمیسیون امنیت ملی نهاد قانونگذاری کشور در چند مرحله رایزنیها و ارجاعاتی به دبیرخانه داشتند که ملاحظات دبیرخانه را دریافت و در اغلب موارد، مورد توجه قرار دادند. برخی نگرانیهای طبیعی و متعارف در مورد این طرح برای دبیرخانه مطرح بود که با پیگیری از مراجع ذیربط مرتفع گردید.»
بخشهایی از مصوبه راهبردی مذکور که 12 آذرماه از سوی شورای نگهبان تایید و تبدیل به قانونی لازمالاجرا شد، تأکید بر اجرای قانونی 9 مادهای است که 5 سال پیش - مهرماه سال 1394- در مجلس نهم تحت عنوان «قانون اقدام متناسب و متقابل دولت جمهوری اسلامی ایران در اجرای برجام» تصویب شد اما متأسفانه بخشهای قابل توجهی از آن مورد غفلت قرار گرفته و هیچگاه عملی نشد. همان قانونی که به تصویب 20 دقیقهای برجام معروف شد و اشکهای مرحوم علیاصغر زارعی در آن روز سندی بر این ادعاست که در آن روزهای پر سر و صدا و جشن «خر برفت و خر برفت»، همه در کشور خواب نبودند و بودند کسانی که یک وجب جلوتر از بینی خود را هم میدیدند، اگرچه پاسخ دلسوزی و هشدارهایشان چیزی جز تیر طعن و باران ناسزا نبود.
برای نمونه در ماده 3 آن قانون آمده است؛ «دولت موظف است هرگونه عدم پایبندی طرف مقابل در زمینه لغو مؤثر تحریمها یا بازگرداندن تحریمهای لغو شده و یا وضع تحریم تحت هر عنوان دیگر را به دقت رصد کند و اقدامات متقابل در جهت احقاق حقوق ملت ایران انجام دهد و همکاری داوطلبانه را متوقف نماید و توسعه سریع برنامه هستهای صلحآمیز جمهوری اسلامی ایران را سامان دهد بهطوری که ظرف مدت دو سال ظرفیت غنیسازی کشور به یکصد و نود هزار سو افزایش یابد. شورای عالی امنیت ملی مرجع رسیدگی به این موضوع میباشد. دولت باید ظرف مدت چهار ماه برنامه خود را برای این منظور جهت تصویب به شورای عالی امنیت ملی ارائه نماید.» اگر قرار بود به این ماده قانونی عمل شود در همان دوره اوباما باید در اجرای برجام تجدید نظر میشد.
دوستان در دولت مدعی هستند که اوضاع گل و بلبل بود که ناگهان ترامپ ظاهر شد و همه چیز را بههم زد. اما واقعیت آن است که ترامپ فقط آجر نهایی را از زیر دیوار توافق بیرون کشید. اگر فقط به همین بند قانونی سفت و قرص و محکم عمل میشد و قانون را برای خالی نبودن عریضه و ماندن روی کاغذ نمیدانستند، آمریکاییها میفهمیدند که هر حرکت و اقدامشان بدون هزینه نیست و باید تاوان آن را بپردازند. وقتی در برابر مشت و لگدهای آشکار و پنهان دولت اوباما به برجام اقدامی عملی نشد و به تخفیف و مماشات گذشت، اگر ترامپ از برجام خارج نمیشد جای تعجب داشت. وقتی شما میدانید طرف مقابلتان تحت هر شرایطی هیچ عکسالعملی نشان نمیدهد و دست روی دست میگذارد و همچنان به تعهدات خود عمل میکند، سؤال این نیست که چرا از توافق خارج میشوید بلکه سؤال درست این است که چرا نباید خارج شوید.
قانون مهرماه سال 94 در هیاهوی تبریک برجام و بزن و بکوب آن، قانونی حداقلی و خوشبینانه بود که با واقعیت صحنه نسبت چندانی نداشت اما همان حداقلها نیز رعایت نشد. شروط 9گانه رهبر معظم انقلاب در تایید مشروط برجام نیز به همین منوال مورد توجه و التزام کافی قرار نگرفت و شد آنچه نباید میشد و امروز میبینیم. یکبار چوب بیتوجهی و نقض قوانین را خوردیم و امروز بار دیگر در معرض آزمون هستیم. اگر اینبار نیز قانون مجلس مورد بیتوجهی قرار گیرد و با قاطعیت اجرا نشود، بدون شک در آینده نزدیک، تبعات به مراتب سنگینتری در حوزههای مختلف اقتصادی، سیاست خارجی و حتی امنیتی برای کشور خواهد داشت.
مواضع دولتمردان درباره قانون اخیر و نحوه ابلاغ آن و واکنشها به این نحوه ابلاغ، نگرانیها درباره سرنوشت عملی این قانون را دوچندان میکند. برای نمونه آقای روحانی در واکنش به این قانون گفته است؛ «بگذارید آنهایی که در این بیست و چند سال در دیپلماسی موفق بودند و آمریکا را بارها شکست دادند، کار خود را با دقت انجام دهند.» اینکه چه کسانی، کجا و چطور در این دو دهه و اندی آمریکا را در عرصه دیپلماتیک شکست دادهاند، خود مبحث دیگری است و جای نقد و بررسی دارد. اگر منظور از انجام کار دل بستن به وعده بایدن و رفع تحریمهاست، دقت در مصاحبه اخیر یکی از نزدیکان سیاسی رئیسجمهور منتخب آمریکا مفید است.
«دانیل بناییم» کارشناس حوزه منطقه غرب آسیا، سیاست خارجی آمریکا، مدرس نطقنویسی در دانشگاههای آمریکایی است و سابقه کار بهعنوان مشاور و نطقنویس سخنرانیهای «جو بایدن» در زمان معاونت ریاستجمهوری او درباره سیاست خارجی را دارد و تا سال 2015 بایدن را در سفرهای خارجی همراهی میکرده است. وی در مصاحبه اخیر خود میگوید خروج ترامپ از برجام اعتماد ایرانی را از بین برد و باید این اعتماد را بازسازی کرد. راهکار او برای این هدف مهم جالب توجه است؛ باید «امتیازات جذاب اما غیرراهبردی به ایران» داد به نحوی که «ساختار تحریمها و (کارزار) فشار حداکثری» حفظ شود. او یکی از این امتیازات جذاب را انتقال منافقین از آلبانی به اریتره یا اتیوپی میداند!
قانون اخیر مجلس یکبار دیگر ادعاهای آمریکا و اروپا را به آزمون میگذارد. آنان از سویی معتقدند که ایران باید به تعهدات برجامی خود پایبند بماند و توافق هستهای از این منظر مهم است و باید حفظ شود. با این قانون پایبندی ایران به برجام منوط به عمل طرف غربی به تعهدات خود شده است. صورت مسئله ساده است؛ به تعهداتان عمل کنید تا عمل به تعهدات تاکنون یکطرفه ایران نیز ادامه یابد. آنچه در این میان تأسفآور است آنکه بایدن و تیمش عملکرد و میراث ترامپ را برای خود یک اهرم فشار و ابزار چانهزنی میبیند اما دولت تدبیر و امید به طرز مأیوسکننده و ناباورانهای اهرمی را که مجلس در اختیارش گذاشته، پس میزند.
شواهد نشان میدهد محدودیتهای وضعشده برای مدیریت کرونا موفقیت نسبی داشتهاند اما مهم ادامه دادن روند کاهش تعداد مرگ و میر و خسارت های کروناست. ما نباید از یاد ببریم که ماههای اولیه شیوع کرونا و بالاخص در ایام نوروز و مدتی پس از آن شاهد مدیریت بهتری بر کرونا بودیم و پساز آن وضع به وخامت گرایید. این بار نیز چنین آیندهای پیش روی ایام بعد از محدودیتهاست یا امکان دارد خستگی اجتماعی و عواقب پیشبینی نشده محدودیتها، وضع را بدتر کنند. مدیریت کرونا شامل یک راهحل فناورانه و سختافزاری یا همان ساختن و تزریق گسترده واکسن است؛ و گزینههای نرمافزاری زیادی را هم شامل میشود که جوهره همه آنها قطع شدن زنجیره انتقال است.
رعایت بایدهای بهداشتی نظیر زدن ماسک، شستن مرتب دستها، حفظ فاصله اجتماعی و معیارهای حضور ایمن در مکانها همگی برای قطع کردن زنجیره انتقال است. راهحل فناورانه دشواری علمی و فنی دارد اما راه خودش را میرود و شواهد نشان میدهد بالاخره این واکسن در حال تولید است و برخی کشورها هم یا تزریق آن را آغاز کرده و یا برای تزریق گسترده آن آماده میشوند. راهحل اجتماعی اما فناوری مشخصی ندارد و همین سبب میشود مسأله از سطح دشواری به سطح پیچیدگی منتقل شود. غلبه بر پیچیدگی این مسأله - ناشی از ضرورت رعایت بایدهای بهداشتی توسط دهها میلیون انسان که نمیتوانند یا نمیخواهند آنها را رعایت کنند - امری اجتماعی است. متقاعد کردن افرادی که حوصلهشان سر رفته و دیگر نمیخواهند در خانه بمانند به اینکه کماکان در خانه بمانند، تا حمایت اقتصادی- اجتماعی از کسانی که بیشترین آسیبها را از کرونا متحمل شدهاند، همه امور اجتماعی است. مطالعات گسترده اجتماعی در قریب یک سال گذشته از زمان بروز بیماری کرونا درباره عوامل مؤثر بر رفتار مردم در قبال این بیماری انجام شده است و این امکان برای ما وجود دارد که از آنها برای مدیریت بیماری استفاده کنیم. برخی محققان به صراحت معتقدند مدیریت اجتماعی بیماری کرونا «مسأله مدیریت اطلاعات است.» برخی از اطلاعاتی که برای مدیریت بیماری لازم است عبارتند از: اطلاعات مربوط به افراد مبتلا (که برای مثال از راه تست کرونا به دست میآید)، اطلاعات رفت و آمد و ارتباطات افراد مبتلا (که از راه رصد ارتباطات یا Contact tracing) حاصل میشود، اطلاعات قابل انتقال به مردم برای جلب اعتماد و مشارکت (اطلاعات مبتلایان، مرگ و میر، اقدامات دولت و...)، اطلاعات اقتصادی (اطلاعاتی که درباره اقدامات اقتصادی و مالی دولت برای حفاظت مردم در برابر بیماری و مدیریت پیامدها تولید میشوند)، اطلاعات آموزشی و بهداشتی (اطلاعاتی که به مردم منتقل میشود تا خود را در برابر بیماری حفاظت کنند)، اطلاعات بینسازمانی (مجموعه اطلاعاتی که سازمانهای دولتی و مدنی باید با یکدیگر به اشتراک بگذارند تا بتوانند شناختهای لازم برای مدیریت مسأله را به دست آورند). متغیر دومی که در مطالعات اجتماعی درباره مدیریت بیماری کرونا بشدت بر آن تأکید میشود، اعتماد اجتماعی است. جلب مشارکت عمومی برای مدیریت بیماری کرونا مستلزم جلب مشارکت عمومی است.
اعتماد دستاوردی نیست که به یکباره خلق شود بلکه محصول عملکرد نهادی حکومتهاست. حکومتهایی که با سطح بالاتری از اعتماد شهروندان به ایشان با کرونا مواجه شدند، کار راحتتری برای جلب مشارکت مردم داشتند، اما خود کرونا فرصتی تلخ برای خلق اعتماد است. نظرسنجیها در اوایل شروع کرونا نشان میداد که میزان اعتماد به دولت و عملکرد آن بالاتر رفته بود و این از موفقیت نسبی اولیه نشأت میگرفت. سؤال مهم این است که دولتها چگونه میتوانند اعتماد خلق کنند؟ اعتماد تا اندازه زیادی محصول شفافیت دادهها، پاسخگویی درست به مطالبات، ارتباط گیری مناسب و ارائه بهترین عملکرد ممکن است. اگر آمار مرگ و میر بدرستی ارائه نشوند یا ابهامهای مردم درخصوص آمار پاسخ داده نشود، اعتماد خدشه بردار میشود.
توجه به تجربه کره جنوبی در این خصوص درسآموز است. کره جنوبی در جریان شیوع بیماری (مِرس MERS) 186مبتلا را شناسایی کرد و 38 نفر از این تعداد مردند. دولت برای جلوگیری از توسعه ترس در جامعه عامدانه نسبت به ارائه اطلاعات پنهانکاری کرد. تحقیقات بعدی نشان داد این پنهانکاری بر شدت مسأله و ظرفیت جلب مشارکت عمومی اثر منفی داشته است. این کشور در جریان شیوع کرونا شفافیت اطلاعاتی را در دستور کار قرار داد و هر گونه پنهانکاری را کنار گذاشت.
دولت با سیاست توأمان مدیریت اطلاعات و شفافیت، حتی دوربینهای مداربسته در سطح شهرها را برای ردیابی مسیرهایی که افراد مبتلا طی کرده بودند بهکار گرفت و فناوری هوش مصنوعی و تحلیل دادههای کلان برای این منظور بهکار گرفته شد.
همین شفافیت اطلاعرسانی و مدیریت اطلاعات، جلب مشارکت عمومی از مسیر اعتمادسازی را تسهیل کرد. «جائه مون» استاد اداره عمومی در دانشگاه یونسی کرهجنوبی معتقد است شفافیت دولت در ارتباط گیری با مردم بر محور ریسک کرونا و جلب مشارکت ایشان، دو عامل بسیار مهم مدیریت کرونا در این کشور بوده است.
راهبردی هم که امروز به غیر از استفاده از فناوری واکسن - که ممکن است تا مدتها در دسترس ایران نباشد - پیش روی ایران است، به غیر از هر عامل دیگری، باید بر پایه شفافیت اطلاعاتی، مدیریت اطلاعات و توسعه ارتباطات ریسک با مردم بنا شود.
بهکار بستن مدیریت مناسب اطلاعات و تولید شفافیت منجر به اعتمادسازی است که زمینه مساعدتری برای برخوردهای بازدارندهتر با کسانی که از محدودیتها یا باید های مدیریت کرونا تخطی میکنند، فراهم میآورد. کاربست سختگیرانه محدودیتها و برخورد با عدولکنندگان از آنها در شرایط فقدان اعتمادسازی در اکثریت جامعه، نتیجه معکوس خواهد داشت.
اظهارات یکی از مقامات یکی از کشورهای همسایه، خلاف مصالح منطقه و مغایر سیاست حسن همجواری بود و با هیچ منطق علمی و تاریخی تطابق نداشت. بهرغم تاکید بر وجه منفی و آسیبزای اظهارات یکی از مقامات یکی از کشورهای همسایه، باید این موضوع را مدنظر داشته باشیم که فعلا اولویت ما مبارزه با خوی استکباری آمریکا و اقدامات متجاوزانه رژیم صهیونیستی و تقابل با سازشکاری حکام عرب منطقه با رژیم جعلی اسرائیل است. نباید فراموش کنیم که باید قوای خود را روی این مسائل و اولویتها متمرکز کنیم. ما با ترکیه در برخی موضوعات منطقهای اختلاف رویکرد و در مسائل بسیاری نیز اشتراک نظر داریم- هنر دیپلماسی این است که اختلافات را مدیریت و اشتراکات را تقویت کند- برای مثال در بحران سوریه، ما اختلاف مبنایی با ترکیه داشتیم اما به هر حال توانستیم این اختلافات را در چارچوب مذاکرات آستانه مدیریت کنیم.
برای تشریح بیشتر اهمیت مدیریت روابط با ترکیه، لازم است مطلبی را یادآور شوم. جبهه استکبار و رژیم صهیونیستی به صورت مشخص از سال 2010 شروع به ساختن هستههای تروریستیای کردند که با ایجاد درگیری و جنگ در جهان اسلام، کشورهای اسلامی را فرسوده کنند. مهمترین نمونه این سیاست را در سوریه شاهد بودیم که بسیاری از کشورهای اسلامی در این بحران درگیر شدند و به نوعی به مقابله با هم پرداختند. مشغول کردن کشورهای جهان اسلام به مقابله و تنازع با یکدیگر، سیاست رژیم صهیونیستی است تا مساله اول جهان اسلام یعنی اشغالگری اسرائیل از یادها فراموش شود.
ما امروز در منطقه با ۳ محور قدرت مواجهیم؛ محور ایران، محور ترکیه و محور ارتجاع عرب به سرکردگی عربستان. این محور سوم امروز با تقویت بیش از پیش ارتباطش با محور آمریکایی- صهیونیستی قصد دارد با آتشافروزی و دمیدن در منازعات منطقهای، محور ایران و ترکیه را به تقابل با هم نزدیک کند که در جریان این اصطکاک، نیروی این دو محور تحلیل رفته و تفوق منطقهای از آن محور سوم بشود. این دامی است که ما نباید در آن بیفتیم، البته همه این صحبتها به اقدامات دیپلماتیک برای متوجه کردن ترکیه به اشتباهش و عدم تکرار اینگونه اظهارات منافاتی ندارد.
درمدت باقیمانده تا زمان روی کارآمدن جو بایدن، انجام چند کار ضروری به نظر میرسد که در قدم اول باید ازهرگونه تشنج و تشنجآفرینی در روابط ایران و آمریکا که ممکن است به احتمال زیاد مورد سوءاستفاده هم آمریکاییهای ترامپی و هم اسرائیلیها و هم عربستان سعودی قرار بگیرد و کار را از کنترل خارج کند و باعث شود دست بایدن برای تصمیمگیری تا حدودی بسته بماند، پرهیز کرد.
پس درواقع اولین مساله صبر و صبوری برای گذر از این مدت زمان اندک باقیمانده تا بیستم ژانویه است تا جابهجایی قدرت صورت بگیرد. قدم دوم که البته باید از زمان انتخابات شروع میکردیم، موضوع رایزنیهای لازم هم با تیم بایدن هم از طریق دیپلماسی پنهان یا دیپلماسی علنی یا رسمی است برای اینکه بتوانیم برجام را در بالاترین سطحی که به نفع ماست، احیا کنیم.
چون اکنون ملاحظاتی از طرف تیم بایدن صورت میگیرد که استنادشان به این موضوع که شرایط حال حاضر 2020 با 2016 تفاوت کرده، است. هرچند واقعیت هم این است که تفاوتهایی وجود دارد ولی باید بتوانیم از همین فرصت استفاده کنیم و با لابیگری با تیم بایدن سعی کنیم با منابع حداکثری احیای برجام که شامل لغو تمام تحریمهای فرمان ریاستجمهوری که در زمان ترامپ انجام شد و بازگشت به شرایط قبل از خروج آمریکا از برجام و تعهدات لغو تحریمهاست درحقیقت شرایط و محیط را برای وقوع این موضوعات هرچند که تا حدودی سخت خواهد بود، آماده سازیم.
واقعیت این است که هم ما در وضعیت خوبی نیستیم و هم شرایط دنیا عوض شده و کشورهایی مثل رژیمصهیونیستی و عربستان سعودی هم دارند مطالبهگری میکنند و در درجه اول خواهان بازگشت بایدن به برجام نیستند و در درجه دوم اگر برگردد، آنها هم جزو تیم مذاکرهکننده باشند. به غیر از این موضع اروپاییها هم در مسائل موشکی و منطقهای محکمتر شده و بیانیه اخیر وزیر خارجه نیز موید این مساله است.
بنابراین باید سعی کنیم سراغ خود آمریکاییها برویم چون مذاکرات قبلی مذاکرات با خود آمریکاییها بود و 1+5 بهانه بود. درحقیقت باید از الان با یک منطق نیرومندی برای مذاکراتی که نمیدانیم چه زمانی شروع خواهد شد که امیدواریم زودتر شروع شود، خودمان را آماده کنیم.
چون به احتمال زیاد، به غیر از مسائل قبلی برجام ممکن است، بخواهند برخی موضوعات حاشیهای و منطقهای را مطرح کنند که باید از الان آمادگی داشته باشیم و برای هر کدام از آنها یک پکیج نیرومند و قدرتمند و با منطقی فراهم کنیم که درهرگونه مذاکرات احتمالی در اینگونه مسائل که ممکن است پیش آید، بتوانیم قدرت چانهزنی خودمان را با استنادات دقیق حقوقی و سیاسی که بسیار هم دستمان هست، بالا ببریم.
از جمله شاهکار ما در شکست دادن داعش و مبارزه با تروریسم افراطگری مذهبی که همراه با شهدای بزرگی در این راه بود و همچنین در موضوع موشکی که گفته میشود عربستان سعودی و اسرائیل موشکهایی با برد پنجهزار کیلومتر دارند، بیان تجربه جنگ تحمیلی است که از دادن اسلحه و موشک به ما دریغ میکردند و عراق از همه این تجهیزات برخوردار بود از منطق کافی برخوردار است. درواقع همان صبر استراتژیک و ندادن بهانه ضروری به نظر میرسد و البته که در مقابل هرگونه اقدام نابخردانه صهیونیستها از آمادگی لازم برخورداریم ولی تصور میکنم یک مدت صبوری پیشه کنیم چون حتی در بین تیم ترامپ هم مخالفان بالا رفتن دامنه بحران زیاد است.
موضوع هستهای ایران به ویژه پس از اقدامی که مجلس شورای اسلامی با عنوان «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران» انجام داد، به نوعی باعث تحرک کشورهایی شد که تاکنون یا در برابر حق هستهای ایران و تحریمهای ظالمانه امریکا نسبت به ملت ایران سکوت کرده بودند یا به سبب وابستگی به امریکا تلاش میکردند با امریکا همراهی داشته باشند؛ اما هیچگاه خود را در یک طرف میز مذاکره با ایران نمیدیدند و مأموریت فشار به ایران را به ارباب خود واگذار کرده بودند.
در حالی که ایران بارها هرگونه مذاکره جدید در خصوص توافق هستهای را مردود دانسته، در کنار برخی کشورهای مدعی همچون ژاپن و آلمان، برخی کشورها که محلی از اعراب ندارند، خود را صاحب نقش در مذاکرات خیالی آینده میدانند. از یکسو، ژاپن در شرق آسیا خواستار آن است که در مذاکرات جدید هستهای در کنار ۱+۵ در یک طرف میز مذاکره بنشیند و از رهگذر آن، تحقیر حاصل از حضور نخست وزیر خود (شینزه آبه) را ــ که سال گذشته حامل پیام ترامپ به رهبر معظم انقلاب بود و رهبری انقلاب به صراحت فرمودند «رئیس جمهور امریکا را لایق هیچ پیامی نمیدانم» و عملاً دست رد به واسطهگری ژاپنیها زدــ از نگاه خود جبران کنند. از سوی دیگر، سعودیها و شیخنشینهای بیعقل و متوهم اماراتی و بحرینی که هر روز شکست دیگری را در یمن و اتفاقات منطقه تجربه میکنند، خواستار آن هستند که در مذاکرات آتی، آنها هم باید در یک طرف میز مذاکره حضور داشته باشند. فقط مانده کشور ۳۰ هزار نفری «سن مارینو» در درون خاک ایتالیا که میزان توریستهای سالانه آن از تعداد جمعیت کشورش بیشتر است، ادعا کند به جهت آنکه آنها اولین مردمی بودند که در سال ۱۶۰۰ میلادی قانون اساسی تدوین کرده و حکومت جمهوری تشکیل دادند، باید طرف دیگر مذاکرات هستهای ایران باشند. همه این ادعاها در حالی صورت میگیرد که قرار نیست ایران برای کاری که دو سال مذاکره و توافقی را امضا کرده، بار دیگر پای میز مذاکره بنشیند. از همین رو است که هرگونه مذاکره تحت هر عنوانی را مردود میداند.
گستاخی برخی از این کشورها تا آنجاست که بعضی خود را شریک سیاسی و قدرت تصمیمگیرنده برای آینده منطقه میدانند که در این خصوص میتوان به سخنان متوهمانه وزیر خارجه عربستان سعودی اشاره کرد که در یک گزافهگویی غیرمسئولانه مدعی شد ریاض با بازگشت امریکا به برجام مشکلی ندارد، اما باید عوامل نگرانی در این خصوص برطرف شود که در مقدمه آن، ضرورت ممنوعیت دائمی غنیسازی اورانیوم از سوی ایران است.
فیصل بن فرحان، وزیر خارجه سعودی در گفتوگویی با روزنامه ایتالیایی لاریپابلیکا گفته، آنچه ما امیدواریم این است که با تمام مسائلی که منجر به نگرانی از ایرانیها شده، برخورد شود که در رأس آن، ضرورت ممنوعیت دائم غنیسازی اورانیوم و عدم امکان بازگشت ایران به این فعالیتها در اولین لحظهای است که میان طرفین توافق، اختلاف به وجود میآید.
وقیحانهتر از سخنان وزیر خارجه سعودی، اظهارات سخیف وزیر مشاور دولت امارات است که این روزها برای تأمین امنیت تصنعی خود متوسل به هر ابزار کثیف اعم از دادن رشوه به نمایندگان لابیگر کنگره و سنای امریکا میشوند تاآنها با دادن چند فروند هواپیمای F۳۵ موافقت کنند.
وزیر مشاور دولت امارات در امور خارجه روز پنجشنبه با وام گرفتن از ادبیات «هایکو ماس»، وزیر خارجه آلمان از دولت بعدی امریکا خواسته که به دنبال حصول «برجامپلاسپلاس» (فوقِ فرابرجام) با ایران باشد. چند روز پیش «هایکو ماس» گفته بود که توافق هستهای با ایران دیگر کافی نیست و کشورهای اروپایی به دنبال «برجامپلاس» (فرابرجام) برای رسیدگی به برنامه منطقهای و موشکی ایران هستند.
انور قرقاش در مصاحبهای مفصلی که با روزنامه «نیویورکتایمز» داشت و پنجشنبه منتشر شد از ادبیات «ماس» استفاده کرد، اما به مطالبات غیرمنطقی این مقام اروپایی هم بسنده نکرده و خواستار حصول «برجامپلاسپلاس» با ایران شد. «قرقاش» در پاسخ به سؤالی درباره اینکه پیامش به جو بایدن چیست، گفت: «پیام اول این است که آخرین چیزی که میخواهیم، درگیری با ایران است. چون ما در مجاورت هم هستیم. با آنکه مشکلات جدی با ایران داریم، این مسائل باید از طریق راهکارهای سیاسی و دیپلماتیک حل و فصل شوند». سپس «قرقاش» میگوید: «دومین نکته این است که احساس ما این است که باید فرایندی وجود داشته باشد که ایران وارد تعامل شود. ولی ما خیلی طرفدار برجامپلاسپلاس هستیم. برجامپلاسپلاس، یعنی توافقی که به فعالیتهای ایران در منطقه رسیدگی کند. این توافق باید کل مسئله موشکها و راکتها را نیز مورد رسیدگی قرار دهد».
این جملات ناشی از وحشت مشاور اماراتی، نشان از آن دارد که اماراتیها و همه شیوخ مرتجع منطقه، بهدرستی میدانند که ورود به حوزه امنیتی ایران چه عواقب وحشتناکی را برای آنها رقم خواهد زد و اگر منطقه دچار چنین وضعیتی شود نه سلاحهای پیشرفته به عاریت گرفته از غرب به مدد آنها خواهد آمد و نه دست و پا زدن و احیاناً دستیابی به چند فروند هواپیمای F۳۵ میتواند آنها را نجات دهد.
نباید فراموش کرد آنچه این کشورهای پونزی را چنین وقیح کرده که سخنانی بزرگتر از دهان خود درباره ایران بزنند یا کشورهایی همچون ژاپن که پس از جنگ جهانی دوم دو شهر بزرگ آنها (هیروشیما و ناکازاکی) به دست امریکا با سلاح هستهای با خاک یکسان شد و اکنون با گذشت ۷۵ سال از آن واقعه دردناک، هنوز آنها جرئت ندارند سربازان امریکایی را از سرزمین شان بیرون کنند وقتی امروز سخن از مشارکت دادنشان در فرایند مذاکرات آتی، که اساساً امری موهوم است، سر میدهند، فقط و فقط حاصل رفتار اروپاست که این روزها آلمان پیشقراول آن میباشد.
به نظر میرسد اروپاییها در تلاش هستند که در موضوع برجام، «طرف طلبکار» باشند، بالاخص با انتظار آمدن «بایدن» به کاخ سفید، آنها بر این باورند که متحدی جدید در امریکا خواهند داشت که بر سر موضوع هستهای ایران آنها را همراهی خواهد کرد. از سوی دیگر، بیانیه اخیر سه کشور اروپایی آنهم پس از مصوبه راهبردی مجلس، حاوی نوعی تهدید است؛ اما در مقابل این زیادهخواهیها چه باید کرد؟
نخست اینکه ایران در سطح دیپلماسی، با فرا خواندن سفرای این کشورهای زیادهگو و دادن اولتیماتوم آنها را متوجه سخنان غیرمسئولانهشان بکند و در سطح هشدار عملی، باید کشورهایی همچون امارات، بحرین و عربستان را نسبت به عواقب چنین اظهارات خطرناکی متوجه نماید.
دوم اینکه اروپا به تصریح مقامات وزارت خارجه ایران پس از خروج امریکا از برجام، صرفاً در لفظ از این توافق حمایت کرده و عملاً به تعهدات خود ذیل آن عمل نکرده است و کسانی که ناقض تعهدات برجامی خود بودهاند نمیتوانند درباره برنامه هستهای ایران لفاظی داشته باشند.
سوم اینکه تا زمانی که طرفهای غربی بهطور کامل تعهدات خود را ذیل برجام انجام ندهند، ایران وفق بند ۲۶ این توافق محق است که اجرای تعهدات خود را کاهش داده یا متوقف کند. از آنجا که ایران از حقوق خود در برجام بهرهمند نیست، طبعاً اعتراضی نیز به توقف اجرای تعهدات ایران وارد نیست.
در کمتر از 72 ساعت وزیرخارجه ترکیه در تماسی با وزیرخارجه کشورمان ضمن تاکید بر این که اردوغان از حساسیتها در خصوص شعر قرائت شده مطلع نبوده، تصریح کرد : رئیس جمهور ترکیه برای حاکمیت ملی و تمامیت ارضی و سرزمینی ایران احترام کامل قائل است .
آن چه را در این چند روز و پس از شعر خوانی اردوغان گذشت می توان از منظر های مختلف مورد تحلیل و ارزیابی قرار داد . می توان اذعان کرد که مشخصه اصلی روابط ایران و ترکیه در چند قرن اخیر همواره بر رقابتی تنگاتنگ ، تقابل، فرصت طلبی و در عین حال همکاری نزدیک استوار بوده است ،رقابتی چند صد ساله که پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول فروکش کرد. سابقه ای که می تواند بستر بسیاری از فرصت ها و تهدیدها باشد. به همین نسبت آینده ایران و ترکیه را نیز نمی توان از این سابقه تاریخی جدا کرد .طی 100 سال گذشته ایران و ترکیه برای بازیابی قدرت تاریخی خود تلاش هایی کردهاند اما بیشتر از آن که تهدید برای هم باشند سعی برآن داشته اند فرصت بسازند حداقل طی یک قرن اخیر ایران و ترکیه مشکل اساسی با هم نداشته اند و شاید بتوان گفت یکی از ویژگی های این دو قدرت منطقه ای به رغم عدم تجانس های جدی سیاسی ،فرهنگی ،اقتصادی و مذهبی نادیده گرفتن این تفاوت ها و پایه ریزی روابطی منطقی و برنامهریزی شده با پرهیز از دخالت در امور داخلی یکدیگر بوده است که در مقاطع زیادی نیز به همگرایی دو کشور در حوادث مختلفی از جنگ ایران و عراق تا کودتا علیه دولت در ترکیه انجامیده است .
تغییرات نظام سیاسی در ترکیه طی سه دهه گذشته و قدرت گرفتن سیاسیون در قالب حزب عدالت و توسعه و افول اقتدار نظامیان در تعیین دولت در این کشور ، فرصت های اقتصادی جنگ ایران و عراق ، فروپاشی شوروی و اصلاحات اقتصادی در ترکیه توانسته این کشور را در جایگاه بیستم قدرت اقتصادی جهان قرار دهد.اما آن چه در این روند به عنوان یک تغییر فاز خود را نشان می دهد تلاش برای احیای امپراتوری عثمانی یا به عبارتی نو عثمانی گری تحت ریاست رجب طیب اردوغان بوده است .رویکردی که سیاست توسعه گرا و« Zero-Problems » یا «مشکل صفر » ترکیه با همسایگان را به سیاستی تهاجمی و توسعه طلبانه بدل کرده است، از پروژه های گسترده برای منابع آبی منطقه تا حضور در قفقاز ، عراق ،سوریه ، افغانستان و لیبی نمونه هایی از این تغییر فاز است.اگر چه ترکیه طی دو دهه گذشته در حوزه اقتصادی و دیپلماسی عمومی موفق بوده اما در حوزه گسترش نفوذ و حضور عینی خود در میدان های مهم تقریبا توفیق چندانی نداشته و روی زمین پروژه های متعدد این کشور یا شکست خورده یا به سرانجام مطلوب نرسیده است. همان طور که گفتیم این ناکامی ها را می توان در مواردی از شکل گیری دولت اخوان در منطقه و مصر تا شکست در سوریه ، به سرانجام نرسیدن در لیبی و وضعیت حفاری در آب های قبرس دید .شاید بتوان در حوزه توسعه سیاست های فرامرزی جنگ 44 روزه قره باغ را تنها دستاورد سرزمینی اردوغان پس از شکست های او در عراق و سوریه دانست .پیروزی که البته با چراغ سبز پوتین برای گوشمالی غرب گرایان ارمنستان و حمایت تلویحی ایران برای اردوغان به ثمر نشست.
اردوغان که برای جایگاه پاشایی خود در جامعه ترکیه پس از یکه تازی های سیاسی به پیروزی در جنگ قره باغ نیاز داشت سرمست از این فتح در رژه پیروزی در باکو شعری خواند که تعرض به تمامیت ارضی ایران و حتی حاکمیت جمهوری آذربایجان داشت .اما واکنش های گسترده ایرانیان به این گستاخی خواسته یا ناخواسته اردوغان بازهم نشان داد که آحاد مردم و مسئولان از طیف ها و سلایق مختلف سیاسی آن جا که پای خاک و ناموسشان در میان باشد مشتی واحدند اتفاقی که در این روزهای پر از تنش سیاست های داخلی خوشایند بود. بماند این که تاریخ سرزمین آذربایجان نشان می دهد که اقوام و طوایف این سرزمین چه نقش موثری در حفظ یکپارچگی ایران عزیز حداقل طی 500 سال گذشته و به خصوص از زمان صفویه داشته اند از یکپارچگی سیاسی و سرزمینی تا یکپارچگی ایمانی و اعتقادی که بر هرگونه خیال خام جدایی طلبی قومیتی خط بطلان می کشد .درخصوص این موضوع به صورت مشروح در صفحه 7 امروز روزنامه به آن پرداختهایم.در این میان البته باید این نکته را هم مد نظر داشت که شرایط ایران به خصوص طی دهه گذشته به گونه ای بوده است که باید تمرکز خود را بر حداقل تنش با کشورهای همسایه برای مقابله با نفوذ آمریکا قرار داد . باید این واقعیت را در نظر داشته باشیم که اولویت انقلاب اسلامی باید بر اجماع سازی منطقه ای برای اخراج آمریکا از منطقه باشد.
براساس آن چه ذکر شد شعر خوانی گستاخانه اردوغان در مراسم رژه پیروزی جنگ قره باغ و اتفاقی را که طی 72 ساعت گذشته افتاد هم باید جدی گرفت و به آن پاسخ در خور داد پاسخی که نشان از حساسیت بالای ایران برتمامیت ارضی و وحدت ملی باشد و در عین حال نباید شرایط را با همسایه خود چنان قطبی کنیم که در سطح دولت و افکار عمومی راه بازگشتی برای عادی شدن روابط باقی نماند. به نظر می رسد حال که وزیر خارجه ترکیه عملا عقب نشینی کرده نیاز است که شرایط را در دیپلماسی عمومی آرام کرد. ایران و ترکیه دوستان خوبی هستند و برای آینده خود بیش از آن که رقابت شان مفید باشد مشارکت شان برای هر دو طرف بیشتر ثمر بخش خواهد بود.ایرانیان در این ماجرا نشان دادند که برای ایران عزیز مشتی واحد و یکپارچه اند وهر قوم و نقطه ای از این سرزمین دل در گرو مام وطن دارد سرمایه ای که ایران را بیمه خواهد کرد وباید آن را قدر دانست .
ارسال نظرات