روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
اقدام تروریستی، اگرچه پُرسروصدا، اما نوعا از عجز بانیان آن در مصاف رویارو حکایت میکند. ترور چهرههای ارزشمند و گمنام، خبری در خود نهفته دارد و آن، اعتراف دشمن به توانمندیهای ملت ماست. سازمان عملیات روانی دشمن، همواره سعی میکند ایران را فاقد مولفههای قدرت نشان دهد. اما شهادت فخریزادهها و شهریاریها و علیمحمدیها که نوعا در گمنامی زیستهاند - و هزاران مانند آنها خدمت میکنند- اتفاقا ثابت میکند انقلاب اسلامی کانون جوشان تولید قدرت بوده است.
صهیونیستها بهعنوان متهم اصلی ترور اخیر، بارها از سر درماندگی درباره قدرت علمی و فنی ایران گفتهاند. این هراس، با اسرائیل چسبندگی یافته و جز با زوال این رژیم از بین نخواهد رفت. به یاد بیاوریم سخنان آبان 94 «هرتسل هالوی»(فرمانده رکن اطلاعات در ستاد ارتش اسرائیل) را که گفت: «از ابتدای انقلاب 1979، ما 3 برابر رشد علمی داشتهایم اما رشد ایران 20 برابر شده. آنها به برتری فنی نزدیک میشوند. جنگ واقعی در آینده نیست؛ همین حالا جریان دارد. برداشته شدن فاصله 30 سال پیش، برای ما بسیار پُرهزینه خواهد بود. جنگ امروز، جنگ ذهنهاست و تبلیغات طرف مقابل میتواند روحیه اسرائیلیها را درهم بشکند». همچنین اظهارات یوزی رابین(مدیر سابق برنامه موشکی اسرائیل) را که تیرماه 94 گفت «ایرانیها به خوبی در جریان تحولات موشکی هستند. آنها فاتح 110 را ساختند و به عنوان یک مهندس میگویم بهخوبی کار کردهاند. با افزایش دقت این موشک و سر جنگی 500 کیلویی، هر کدام آنها حالا میتوانند «یک بلوک شهری» را نابود کنند. باور کردنی نیست؛ موشکهای بالستیک ایران در حجم بالا در حال تولید، ذخیره و حتی صادرات است. آنها میتوانند با موشکهای 2000 کیلومتری نقطهزن، اسرائیل را فلج کنند. من به احترام افرادی که این کار را انجام دادند، کلاه از سر برمیدارم. این دستاوردها در شرایط تحریم به دست آمده است».
نکاتی که درباره خدمات شهید فخریزاده منتشر میشود، نشان میدهد او در جایگاه حکیم ذوالفنون(فراتر از یک شاخه علمی و فنی) قرار داشته است. از فلسفه و ادبیات تا فیزیک، و از ابداع پدافند هستهای، شناسایی پرندههای دشمن از طریق غیررادار و استفاده از لیزر در پدافند هوایی، تا نقشآفرینی در گسترش برنامه هستهای و این آخری، تولید کیت تشخیص کرونا و فاز اول آزمایش انسانی واکسن کرونا. در این میان، ترور، بهعنوان یک شبیخون خسارتبار، زنگ هشدار برای ذهنهای خوابزده است. چهار دانشمند هستهای ما در دوره اوباما ترور شدند؛ از 27 دی 88(مقارن فتنه سبز) تا دو سال بعد. ترور سردار سلیمانی و شهید فخریزاده هم از نتایج برجام و فتنههای اقتصادی برآمده از آن (دیماه 96 و آبان 98) بود. نسبت روشنی میان فتنهانگیزی داخلی و جرأت یافتن دشمن برای زدن ضربات امنیتی دیده میشود. به تعبیر آقای مطهری نایبرئیس مجلس دهم؛ «حوادث آبان 98 که بیشتر ناشی از بیتدبیری دولت بود، این خیال را در سر تندروهای آمریکا پدید آورد که وقت مناسبی برای ترور سردار سلیمانی است. قبل از آن، جرأت این کار را به خود نمیدادند».
همان کسانی که پس از ترور شهید سلیمانی گفتند تلافی نکنید، حالا هم میگویند در تله اسرائیل نیفتید و انتقام نگیرید! سند همکاری با بانیان صهیونیست ترور، روشنتر از این؟ این گروه، همانها هستند که وسط فتنه سبز، سنگ رژیم صهیونیستی را به سینه زدند و لقب «سرمایه و پیاده نظام اسرائیل» را از سران آن رژیم گرفتند. آنها ادعا میکنند صهیونیستها خواستهاند در مسیر مذاکره با دولت بعدی آمریکا کارشکنی کنند و حال آنکه دولت اوباما، بانی آشوبافکنی، خرابکاری و ترور هستهای، جنگ نیابتی داعش، تحریمهای فلجکننده و نقض سیستماتیک برجام بود. مغالطه درباره دولت بایدن در حالی است که به تعبیر سیانان، «عشق به اسرائیل، در DNA بایدن است. یهودیها کمتر از یک درصد جمعیت آمریکا را تشکیل میدهند اما 67 درصد انتصابهای بایدن، یهودی و حامی اسرائیل بوده است». در مذاکرات منتهی به برجام، کری و شرمن، قبل و بعد هر مذاکره، به تلآویو میرفتند، هماهنگ میکردند و گزارش میدادند. در جنایت اخیر نیز، بایدن و تیم او سکوت توام با رضایت اختیار کردهاند و حال آنکه اگر نگران مذاکره کذایی و برجام بودند، باید جنایتی را که اسرائیل و ترامپ متهم آن هستند، محکوم میکردند. از اینها گذشته، احتمالا برخی سیاسیون دچار آلزایمر حاد شدهاند وگرنه نباید تصویر خلاف واقع از بانیان خدعهگر برجام ترسیم میکردند.
این اعترافات را که مشتی از خروار است، مرور کنید؛ «ظریف در گفتوگو با مجله آگاهی نو: روحانی به برجام عمل کرد، اما اوباما نه؛ مصوبات برخلاف برجام، در دوره اوباما آمد». «سیف رئیسکل بانک مرکزی: ما قادر نیستیم از پولهای خود در خارج استفاده کنیم؛ آمریکا به تعهداتش عمل نکرد. تقریباً هیچ چیز از برجام عاید ما نشده». «نامه اعتراضی ایران به سازمان ملل: تمدید قانون تحریم ایسا، مغایر تعهدات آمریکا در برجام است». «ظریف در مجلس: اشتباه کردیم به حرف کری اعتماد کردیم؛ وزیر خارجه و خزانهداری آمریکا به ما گفته بودند اگر قانون داماتو به سنا برود، ما جلوی آن را میگیریم؛ عدم اجرای ایسا جزو توافق بود و تصویب آن نقض برجام است». «سخنگوی دولت اوباما: برجام یک معاهده رسمی نیست و هیچکس نمیتواند مانع این شود که طرفِ توافق، آن را ترک کند». «صالحی عضو تیم مذاکرهکننده: آمریکاییها نه یک دبه، بلکه دبههای زیادی در آوردهاند و از روز نخست، دبه را آغاز کردند».
برجام نه در خدمت اقتصاد ما بود، نه در خدمت پیشرفت برنامه هستهای و نه در خدمت امنیت ملی. چرا که هدف طراحان غربی آن، مهار و تضعیف ایران بود. یک خسارت مهم برجام، آسیب به سامانه انسانی پیشرفت است. آسیب اصلی را برجام با تعلیق و تعطیلی 95 درصد سرمایه هستهای ما و از آن مهمتر، کمفروغ نشان دادن آینده این برنامه و پراکندن نیروهای متخصص زد؛ جاسوسی از طریق بازرسیهای بیسابقه و خرابکاری در تاسیسات و ترور متخصصان هم جای خود. به یاد بیاوریم سخنان دیوید آلبرایت رئیس موسسه علوم و امنیت را که در جلسه استماع دسامبر ۲۰۱۴ در کمیته روابط خارجی سنا گفت «بازرسان آژانس، پیادهنظام آمریکا هستند. بسیاری از اطلاعاتی که دستگاههای جاسوسی آمریکا از ایران دارند، نه به واسطه تلاشهای خود، بلکه از طریق اطلاعاتی است که بازرسان آژانس در اختیار قرار دادهاند». اکنون هم که یک دانشمند برجسته هستهای در سطح جهانی، توسط یک رژیم بیآبرو و فراری از نظارتهای هستهای ترور شده، آژانس اجازه ندارد جنایت را محکوم کند، یا بابت بهرهبرداری تروریستها از اطلاعات سرّی آژانس عذرخواهی نماید. تروئیکای اروپایی هم که ظاهرا باید نگران سرنوشت برجام باشند، به جای محکومیت ترور، از ایران میخواهند خویشتنداری کند و انتقام نگیرد! مذاکره و توافق قرار بود تهدید و تحریمها را بردارد اما هر دو را افزایش داد.
اینک دوره جدیدی آغاز شده و کاربست اقتدار بازدارنده را طلب میکند. برجام، در قواره پاسخ به اقتضائات دوره جدید نیست. این تحلیل تلخ را روزنامه دولتی ایران، اخیرا در صفحات داخلی منتشر کرد: «نباید تجربه دفعه گذشته (قبل از برجام) را تکرار کنیم. همه تجربیاتی را که درباره راههای مقاومت و دور زدن تحریم داشتیم، براحتی کنار گذاشتیم و فکر کردیم با امضای برجام دیگر تحریم نخواهیم شد. حتی اگر ایران نرمال زندگی کند، باز هم برای دشمنان قابل قبول نیست و انتظار دارند ما هیچ حرکتی در جهت افزایش قدرت دفاعی، حمایت از مرزهایمان و افزایش عمق استراتژیک کشور انجام ندهیم». در همین حال سایت عصر ایران (حامی دولت) در نکوهش رویکرد منفعلانه پس از ترور اخیر نوشته است «از زمان خروج آمریکا از برجام، ایران سیاست صبر استراتژیک را در پیش گرفت و به تعهدات برجامی پابرجا ماند، به این تصور که بتواند حمایت اروپا را داشته باشد... صاحب این قلم بارها در نوشتههای خود سیاست صبر را مورد تایید قرار داده، اما این سیاست از این پس جوابگوی منافع ملی نیست؛ دشمنان با محاسبه این سیاست، بر این گمانند که ایران خطوط قرمزش را نقض میکند. هیچ توجیهی نمانده، باید محاسبات دشمن را به هم ریخت. پاسخی درخور، سریع و شوکآور از ناحیهای که انتظار آن را نداشته است و به هم ریختن محاسبه او، در راستای تامین منافع و امنیت ملی خواهد بود».
مجازات آمران و عاملان ترور، دیر و زود اگر داشته باشد، سوخت و سوز ندارد. آنها باید ضربات دردناک را متحمل شوند. گستاخی بزرگی کردهاند و باید به شکلی پشیمانکننده - تا سرحد «غلط کردم» - مجازات شوند. بحثهای رسانهای جای خود؛ اما آنها که باید ضربات کاری و راهبردی به بانیان جنایت بزنند، معطل تحلیلهای عناصر منفعل یا مأمور نمیمانند و انشاءالله کاری کارستان خواهند کرد. مجازاتکنندگانی که در وسعت جبهه مقاومت جا دارند، نه عجولانه رفتار میکنند و نه به نام صبر، تکلیف را ضایع میسازند. انتقام قطعی است، اما نه الزاما نقطهای و یک ضربه. این ضربات ممکن است هم در عمق رژیم صهیونیستی (تلآویو و حیفا و منطقه نقب) باشد؛ و هم خارج از آن. صهیونیستهای جاندوست و زراندوز، هرجا که هستند، باید با کابوس مرگ دست و پنجه نرم کنند. واقعیت همان است که شبکه انگلیسی اسکاینیوز اعلام کرد: «ایران قطعا از اسرائیل انتقام میگیرد. متحدان ایران در سراسر منطقه حضور دارند و این انتقام میتواند به شیوههای مختلف اتفاق بیفتد». در عین حال باید عرصه را بر شبکه نفوذ تنگ کرد. دستگاههای امنیتی و قضایی باید گریبان این حلقه را که مسیر خیانت و جنایت دشمن را هموار میکنند، بگیرند و با دقت استنطاق کنند.
آمریکا و اسرائیل، در مصافهای بزرگ شکست خوردند اما میخواهند تصویری وارونه از جایگاه متزلزل خود ترسیم کنند. ما در مقابل، شهیدان بزرگی تقدیم کردهایم؛ اما نه تنها خط مقاومت هرگز نشکسته، بلکه هر سال، جلوتر رفته و ضربات راهبردیتری زدهایم. تاریخ چهار دهه اخیر، گواه ثبات قدم ماست. سلیمانیها و فخریزادهها ترور شدند؛ چون دشمن، توان مصاف رویارویی را از دست داده است. آنها که دستور ترور را دادند، در خلوت خود در تلآویو و واشنگتن از فخریزاده میترسیدند؛ وگرنه بارها نقشه ترورش را به اجرا نمیگذاشتند. عزیزان ما ترور شدند؛ چون ایران اسلامی و متحدانش را در چهار گوشه منطقه قدرتمند کرده و وحشت را به عمق دشمن بردهاند. صهیونیستها اگر فخریزاده و سلیمانی را در بغداد و آبسرد ترور کرد، صدای گامهای استوار آنها و همرزمانشان را پشت دروازههای تلآویو شنیدهاند. پهپادها و موشکها و رزمندگان مقاومت، بارها بیاعتباری دیوار حائل و سپر موشکی «گنبد آهنین» اسرائیل را عیان کردهاند.
تبادل ضربات سخت، طبیعت جنگ است. اما هدف راهبردی که شهدا جان خویش را پای آن گذاشتند، نباید گم شود، پیشرفت شتابان، قدرتمند شدن و توسعه توانمندیها، و زدن ضربات استراتژیک به دشمن. اگر دقیقتر بنگریم سلیمانی و فخریزاده پشت دروازههای تلآویو ترور شدند و عملیات را باید از همانجا ادامه داد. سر سوزنی تردید نداریم که صهیونیستها، حلقه طناب نابودی را بر گردن خویش تنگتر کردهاند. خون شهیدان عزیز ما، پای درخت مقاومت میریزد و شاخهها را گستردهتر و بارورتر میکند. «ما کان لله ینمو».
دانشمند شهید دکتر محســن فخریزاده، یک «سرمایه ملی» بود. انسانهایی از این جنس، هم در دوره حیاتشان منشاء خیر و برکت و پیشرفتاند، هم در شــهادتشان کشــش و جوهــــری هست که میتواند مایه همدلی و انسجام ملی شود. انسجامی که ما را در ادامه راه شهید مصممتر میکند و مایه بالندگی و پیشرفت بیشترکشور میشود. آنچه این انسجام را به خطر میاندازد، تسری دادن کشمکشهای مرسوم سیاسی به این دست موضوعات است. افراط در رقابتهای جناحی، آفتِ سیاستورزی عالمانه است. تعمیم بیمحابای این رقابتها سرمایههای ملی را به مسلخ میبرد و گاهی دقیقا حرکت در مسیری است که مختصات آن را دشمن تعریف کرده است. از زمانی که دانشمند ارزنده دفاعی و هستهای کشورمان بشکل ناجوانمردانهای به شهادت رسیده ...
متأسفانه باز هم شاهدیم که برخی فعالان و گروههای سیاسی، قدرت تشخیص و تفکیک مسائل ملی و جناحی را از دست دادهاند؛ عدهای انگشت اتهام را به سمت نیروهای خدوم امنیتی و نیروهای جانبرکف حفاظت گرفتهاند، عده دیگری نیز به شکل غریبی ترور اخیر را به عملکرد دولت و مذاکرات هستهای ربط میدهند.
جمهوری اسلامی ایران پیش از این نشان داده جنایتهایی از این دست را بیپاسخ نمیگذارد. بدون تردید خون پربرکت شهید فخریزاده نیز پایمال نخواهد شد. در این میان اما نباید فراموش کرد که رویدادهایی مثل ترور ناجوانمردانه اخیر، از جنس «امنیت ملی» است و تصمیمگیری و کنشگری حول مسائل اینچنینی، حائز ظرافتها و ملاحظات پیدا و پنهان است. ممکن است برخی که احساساتشان در اثر جنایت سبعانهی اخیر جریحهدار شده، ضرورت توجه به این ملاحظات را ندانند اما از سیاسیون، خصوصاً کسانی که از شرایط کشور آگاهی یا تریبونی در اختیار دارند، انتظار این است که مختصات واقعه را بدرستی بفهمند و با کشاندن چنین موضوع راهبردی و مهمی به میدان رقابتهای جناحی، مرتکب اشتباه محاسباتی نشوند. اشتباه خسارتباری که نه تنها انسجام ملی را خدشهدار میکند، که مکمل پازل تروریستهاست و اتمام کار ناتمام آنها به حساب میآید.
در جنایاتی از جنس ترور شهید فخریزاده، علاوه بر هدف سخت که حذف فیزیکی یک فرد موثر است، برخی اهداف نرم هم در فضای افکار عمومی نیز دنبال میشود. ایجاد شکاف و انشقاق و تشدید اختلافات داخلی از جمله این اهداف است. ایدهآلترین حالت برای تروریستها این است که بعد از جنایت آنها، اختلافات داخلی در کشور بوجود آید و اولویتها فراموش شود. اولویت امروز در جمهوری اسلامی ایران این است دولت و ملت و همه نیروهای سیاسی، حول خون پاکی که بر زمین ریخته، گرد هم آییم و علیه منافع دشمنان قسمخورده این مرزوبوم همقسم شویم. اولویت این است که با وحدت و یکپارچگی، راه آن شهید ارجمند را ادامه دهیم و کارهای بر زمین مانده او را به سرانجام برسانیم. ما نباید اجازه دهیم که نقش دشمن صهیونیستی که مقصر اصلی ترور است، در پس غباری که در اثر رقابتها و بگومگوهای سیاسی بیموقع و بیجا به هوا برخاسته پنهان بماند.
بازخوانی دقیق روند حادثه در فضایی آرام و بدور از هیجانات رسانهای، برای جلوگیری از وقوع حوادث مشابه در آینده ضروری است و قطعا توسط مراجع مسئول انجام خواهد شد. اما بسط فضای اتهامزنی و شماتت در عرصه عمومی، در فضای ابهامآلودی که هنوز ابعاد حادثه مشخص نیست، چه کارکردی دارد؟ واکنشهای مردمی و پرسشگری رسانهها قابل درک است اما هیچ کجای دنیا، افرادی که مسئولیت رسمی دارند موضوعات مرتبط با امنیت ملی را به عرصه عمومی نمیکشانند و آن را دستمایه تسویهحسابهای سیاسی نمیکنند. جفا به دولت و هجمههای سازمانیافته، نه برای اعضای دولت و نه برای مردم اتفاق تازهای نیست اما برخی اتهامات و تخریبها به قدری دور از انصاف است که آه از نهاد هر انسان آزادهای بلند میکند. ما شهید فخری زاده را سرمایه تمام ملت ایران میدانیم اما کسانی که جز از عینک منافع جناحی، توان مشاهده و تجزیه و تحلیل اتفاقات و موضوعات را ندارند، ظاهراً فراموش کردهاند که این شهید بزرگوار در سالهای گذشته عضوی از دولت تدبیر و امید بوده است. حضور اثربخش ایشان در راس موثرترین بازوی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، گام بلندی در راستای شایستهسالاری بوده و حالا به جای اینکه دولت برای استفاده از قابلیتها و توانمندیهای این شهید قدر ببیند، در مظان اتهامات ناروا و شایعات بیاساس قرار گرفته است.
از نتایج عجیب این عملیات روانی غیرمسئولانه، یکی این است که شهید بزرگواری که عضوی از دولت بوده و همزمان با تیم مذاکرهکننده، به دلیل نقشآفرینی در توسعه و بالندگی صنعت صلحآمیز هستهای، نشان درجه دو خدمت از دست رئیسجمهور دریافت کرده است (این مسئله به دلیل ملاحظات امنیتی در آن زمان رسانهای نشد) را مخالف دولت بازنمایی میکنند و شهادت مظلومانه او را به برجام ربط میدهند. در گذر ایام و حوادث، آنچه عیار گروهها و فعالان سیاسی را برای مردم روشن میکند، میزان صداقت، تعهد و وفاداری آنها به منافع ملی است. کسانی که منافع و سرمایههای ملی و حتی موضوعات مرتبط با امنیت ملی را فدای منافع جناحی زودگذر میکنند، بدون شک در دراز مدت از موهبت اعتماد مردم بیبهره خواهند ماند.
حوادثی از قبیل شهادت دکتر فخریزاده در عین تکاندهندگی و دشواری و غمانگیز بودن، فرصتی برای اجماع و وحدت ملی برای پیشرفت و بالندگی ایران فراهم میکنند و این خاصیت خون پربرکت شهید است. اقدامات و کنشهایی که چنین سرمایهای را میسوزاند، بدون تردید برای کشور دلسوزانه و برای مردم قابل بخشش نیست. ما نیاز داریم تا با بازتعریف حدود و ثغور رقابتهای سیاسی، سرمایهها و موضوعات استراتژیک ملی را از گزند این رقابتها مصون نگاه داریم. این مسئولیتی است که بر دوش همه جریانها و گروههای سیاسی قرار دارد.
شهید فخریزاده واقعا شخصیت ویژهای بود؛ بعضیها اهل علمند، اهل فکر نیستند؛ بعضیها اهل فکرند، اهل معنا نیستند؛ بعضیها اهل معنا هستند، انقلابی نیستند؛ بعضیها انقلابی هستند، مدیر نیستند اما شهید فخریزاده همه اینها را با هم داشت؛ هم اهل علم بود، هم اهل فکر، هم اهل معنا، هم انقلابی و هم مدیر. شخصیت بسیار جامعی بود. اینکه میگویم اهل علم، نه فقط در رشته خودش، بلکه در فلسفه هم کار کرده بود و مطالعه و تفکر میکرد.
قبل از اینکه بنده ریاست مؤسسه حکمت و فلسفه ایران را به عهده بگیرم، شهید فخریزاده سلسله جلساتی را در دانشگاه شهید بهشتی ترتیب داده بود با محوریت «فلسفه و فیزیک». بعد از اینکه من به انجمن فلسفه و حکمت آمدم، ایشان با توجه به شناختی که از من داشت، پیشنهاد داد سلسله جلساتی را به شکل گفتوگو با موضوع «فیزیک و فلسفه» برگزار کنیم. من هم چون این موضوع دغدغه شخصیام بود و همیشه تمایل داشتم بین فلسفه و علوم روز پیوند برقرار کنم، این پیشنهاد را پذیرفتم. به این ترتیب ابتدا هر هفته و کمکم به صورت ماهانه این سلسله جلسات برگزار میشد که هم خود شهید فخریزاده و هم صاحبنظران فلسفه اسلامی به ارائه نظریات و تفکرات خود میپرداختند.
مسائل مهمی مثل ماده، زمان و حرکت در فیزیک و فلسفه از جمله موضوعات ما در این گفتوگوها بود. حاجمحسن عزیز معتقد بود فیزیک معاصر در حد مرزی علم حرکت میکند و آزمایش نشان میدهد گاهی ذره با اثرش هست و گاهی ذره نیست ولی اثرش هست، لذا باید از فیزیک ذرات و ارتباط ذره با ذره به فیزیک امواج شیفت داد؛ ذرات میتوانند از طریق امواج تبادل اطلاعات کنند.
شهید حاجمحسن در کنار برجستگی انکارناپذیر در حوزههای دانش فیزیک و مهندسی هستهای و فناوریهای دفاعی و مدیریت کارآمد و مجاهدانه در عرصه اجرایی، از سطح بالای دانش و ژرفاندیشی فلسفی برخوردار بود و به حکمت متعالیه هم از ابعاد عقلانی و هم از ابعاد عرفانی عشق و ایمان داشت.
مجموعه گفتوگوهای ما تا مدتی در سالنامه «ترنم» که متعلق به مؤسسه حکمت و فلسفه ایران است، منتشر میشد و قرار است مجموعه کامل این گفتوگوها در یک کتاب 400 صفحهای بزودی منتشر شود.
مجاهدان علمی باید با سرعت بیشتری پروژههای علمیای را که شهید محسن فخریزاده پیگیری میکرد ادامه دهند. نهتنها در حوزههای هستهای و موشکی، بلکه در همه عرصهها. از فلسفه و حکمت متعالیه و اسلامیسازی علوم بگیرید تا همین پروژه واکسن کرونا که این شهید پیگیری میکرد، همه و همه عرصههایی است که مجاهدان علمی باید به عنوان «انتقام علمی» از ترور شهید فخریزاده پیگیری کنند. البته پاسخ نظامی هم سر جای خود باید پیگیری شود که چگونگی آن را مسؤولان امنیتی و نظامی کشور باید مشخص کنند. نکتهای را در اینجا باید اضافه کنم و آن هم اینکه در این چند روز شاهد بودم عدهای در تحلیل ترور شهید فخریزاده میگفتند اسرائیل قصد دارد با این ترور و واکنش احتمالی ایران به آن، روند مذاکرات هستهای را مختل کند. این چه تحلیل سادهانگارانهای از این موضوع است؟
یکبار در جلسه و نشستی علمی، یکی از سناتورهای دموکرات آمریکایی حضور داشت و بنده هم در آن نشست علمی حضور داشتم، خودم از او شنیدم که میگفت چرا میگویید آمریکا و اسرائیل؟ ما ۲ کشور به نام آمریکا و اسرائیل نداریم، یک کشور داریم، اسرائیل جزو آمریکاست. اینها یک سیاست دارند و برای پیگیری سیاستهایشان تقسیم کار میکنند، اگر کارهای متفاوتی میکنند به این دلیل نیست که با هم تعارض دارند، این سادهاندیشی است! به این دلیل است که تقسیم کار کردهاند.
اسرائیلیها مأمور شدهاند که وظیفه ترور و حذف افراد برجسته فکری کشور در پروژه هستهای را انجام دهند، به همین خاطر هم شهید فخریزاده را هدف قرار دادند.
شهید فخریزاده نزدیک به 10 سال است هدف ترور دشمن بوده و چندین بار نیز تلاش آنان برای ترور او ناکام مانده بود. یک اصلی در مسائل امنیتی و نظامی هست که اگر دشمن به تو ضربهای زد و تو به او ضربهای نزدی، او سریع ضربه دوم را به شما خواهد زد. زمانی که من در جبهه بودم همین اصل را در جبههها سرلوحه کار قرار داده بودیم. اگر بعثیها ۲ گلوله سمت ما شلیک میکردند ما 10 گلوله شلیک میکردیم. اینطور بود که آرام میگرفتند اما اگر واکنشی از ما نمیدیدند، باران تیر بود که بر سر ما میریخت. درباره ترور شهید فخریزاده هم مسأله اینگونه است؛ اگر ما پاسخ مناسب را به آنها ندهیم باید منتظر باشیم تا در آینده نزدیک اقدام بعدی را علیه ما انجام دهند. به همین دلیل است که پاسخ قاطع به عاملان ترور شهید فخریزاده باید با جدیت پیگیری شود.
در ابتدای سخن شهادت مظلومانه عزیز ازدسترفته، محسن فخریزاده را به پیشگاه امام زمان (عج) و به همه علاقهمندان به این سرزمین و به همه آزادیخواهان جهان بالاخص به بیت شریف ایشان، همسر مکرمه و فرزندان عالیقدرشان تسلیت و تبریک عرض میکنم. ملت شریف ایران 40 سال است که با این شهادتها آشناست و کار امروز و دیروز نیست. از شهادت شهید بهشتی که همه میگفتند نظام از دست رفت تا شهادت شهید رجایی و شهید باهنر و شهدای دیگر، نهتنها لطمهای به جمهوری اسلامی ایران وارد نشد، بلکه موجب تقویت شد. معنای واقعی «عاشَ سعیداً و ماتَ سعیداً» را پیدا کردند.
هم با عزت زندگی کردند و هم با عزت به ملاقات ذات اقدس الهی رفتند. البته این را باید متذکر شویم که این، اولین توطئه دشمن در این چند سال اخیر نیست و اگر یادتان باشد در زمان آقایان اژهای و مصلحی، وزرای آقای احمدینژاد هم اتفاق افتاد. واقعیت این است که هر کدام از این شخصیتها که از دست میروند یک فاجعه عظیم برای جمهوری اسلامی ایران است و آقایان بهجای پرداختن به بگومگوهای سیاسی درصدد امنیت کشور برآیند.
رژیم صهیونیستی و آمریکا، بیگمان دست آلوده این دو در شهادت مظلومانه این شهید عزیز و محافظان گرانقدرش وجود دارد و ما حق انتقام را برای خودمان محفوظ نگه میداریم تا اینکه زمانش برسد و آن زمان هم انشاءا... دیر نخواهد بود. اما به نظر میرسد مجلس با موضوعی که دیروز در این رابطه مطرح کرد، نیازمند تدبیر بیشتری است. سیاستهای اصلی نظام طبق قانون اساسی با رهبری است. عموما برای این کارها، مشورت و همفکری با بزرگان کشور و نشستن و مذاکره کردن لازم است.
چون طبیعتا خروج از انتیپی، یک سیاست مهم کشوری است و باید نظر رهبر انقلاب و روسای سه قوه جلب و جذب شود. در غیراینصورت تهیه یک طرح کاری ندارد و متنی نوشته میشود و 10 نماینده هم امضا میکنند و تبدیل به یک طرح قانونی میشود. ولی آیا مفید و موثر هم هست و مشکلی از مشکلات کشور را کم میکند یا بر مشکلات میافزاید؟ هنوز که چند ماهی ماه بیشتر نیست، آقایان سر کار آمدند. آیا از یاد بردهاند در تبلیغات انتخاباتی به مردم چه میگفتند؟ به هفت، هشتماه پیش برگردند و قولهاییکه به مردم میدادند را مرور کنند که با همانها توانستند همین حداقل آرا را بهدست آورند؟ مگر قول رفع و حل مشکلات اقتصادی را ندادند؟ حالا که میبینند نمیتوانند، میگویند میخواهیم با فشار مشکل را حل کنیم! درحالیکه دولت اگر خودش توان داشت، حل میکرد و نیازی نبود.
وضعیت اقتصادی کشور ناجور است و هنر به این معناست که کسی راهکار ارائه دهد وگرنه حرف زدن و سر دادن شعار کار سختی نیست و همه بلدند. آقایانی که به مردم قول بهبود اوضاع اقتصادی را دادند، بدانند با فشار به دولت مشکلی حل نمیشود. مشکل از سرمایهگذاری است و تاراهی برای سرمایهگذاری بهوجود نیاید، مشکل حل نخواهد شد. باید امنیت روانی، فکری و اجتماعی در کشور حاکم باشد تا سرمایهگذار داخلی از کشور فرار نکند. چندی پیش گزارشی مبنی بر اینکه بیشترین آپارتمانهای ترکیه را ایرانیها خریدهاند، منتشر شد.
واقعا جای تاسف است و باید خون گریه کرد که نتوانیم مردم کشور خودمان را در داخل کشور نگه داریم و مجبور شوند با خروج سرمایه از کشور فرار کنند. بنابراین نمایندگان پیشنهاد حل مشکل دهند و نه پیشنهاد افزایش مشکلات. اگر با خروج از انپیتی مشکلات کمتر میشود، حرفی نیست. این تصمیمات باید در شورای عالی امنیت ملی گرفته شود که فرماندهان نظامی هم حضور دارند و با نوشتن چهار خط و ارائه یک طرح مشکل حل نمیشود.
انکار خطایی که کردهایم، خود خطایی دیگر است. گرچه در عالم سیاست، بسیاری اوقات این انکار را با توجه به مختصات شرایطی که انکار در آن بیان میشود، میتوان عقبنشینی و یا به نوعی جبران اشتباه دانست، اما نسبت دادن خطایی که خود کردهایم به منتقدان و مخالفان سیاسی، بی آنکه دلیلی برای آن داشته باشیم، نه رنگ عقبنشینی دارد و نه مقدمه جبران است، بلکه عین بیاخلاقی است. محمدجواد ظریف در گفتوگویی با یک سایت خبری مدعی شده که «بعضی دوستان میروند و به امریکا «گرا» میدهند که با ما بهتر میتوانید کار کنید. ما که سکوت میکنیم، دلیل نمیشود که متوجه این گراها نیستیم. من کسی را متهم نمیکنم، ولی میدانم و خبرش را به من میدهند که گفتهاند اینها در قدرت نمیمانند و قدرت اینها چند روزه است.»
سخنان ظریف البته اتهام زنی کلی و ادعایی بی سند است، گرچه که با عبارت «من کسی را متهم نمیکنم» بخواهد به آن رنگ اخلاق بزند. از قضا اگر فردی خاص را متهم میکرد، اخلاقیتر بود تا آنکه یک عبارت کلی «بعضی دوستان» را به کار ببرد و انگشت اتهام را به سمت همه ببرد. البته آن وقت کار او سخت میشد و صدای همان فرد خاص بلند میشد و دیگر ظریف نمیتوانست همین طور راحت از بار مسئولیت ادعایی که میکند، شانه خالی کند.
با این همه، بیایید فرض کنیم ظریف راست میگوید و کسانی از مخالفان او و جریان حامیاش به امریکا گرا دادهاند. در این صورت، مخالفان ظریف تازه شدهاند مثل خود ظریف!
ظریف گرچه در ادامه ادعایی که طرح کرده، میگوید که «اینجاست که فکر میکنم سیاست خارجی نیاز به این دارد که منسجم باشد، اینجاست که فکر میکنم ما با خارجی که طرفیم، یک نفر واحد باید تلقی شویم. شخصاً وقتی به خارج از کشور میروم، همان اندازه که از همکارانم دفاع میکنم، از کسانی که علیه من حتی اتهام میزنند نیز دفاع میکنم.»، اما به نظر میرسد مستنداتی را که اثبات میکند او چگونه در مواجهه با خارجیها، سخن از منافع جناحی گفت و یا چطور توئیتی زد که انتخابات ایران را به مذاکرات آژانس گره بزند و هشدار دهد که اگر مذاکرات به ثمر نرسد، انتخابات چه میشود! یادآوری برخی مواضع و اقدامات خارجی ظریف که از آنها پی اهداف جناحی در داخل بود، اول برای خود او و بعد برای افکار عمومی مفید خواهد بود: اول، مهر ماه ۱۳۹۳، محمدجواد ظریف در پاسخ به هاله اسفندیاری در شورای روابط خارجی امریکا میگوید که «اگر غربیها قدر فرصت ایجاد شده را ندانند و با دولت آقای روحانی توافق نکنند، مردم ۱۶ ماه بعد در انتخابات مجلس پاسخ آنها را با رأی دادن به جریانات غربستیز خواهند داد.» ظریف گرچه مدعی شد سخنانش به درستی ترجمه نشدهاند، اما انتشار فیلم سخنان او نشان داد که ظریف چنین جملاتی را گفته است.
جالب آنکه ظریف در پاسخ به سؤالی دیگر، اشاره میکند که در سال ۲۰۰۴، ۲۰۰۵ به دلیل کارشکنیهای صورت گرفته در مذاکرات، مردم به رئیس جمهوری متفاوت (احمدینژاد) رأی دادند و در واقع به ما پاداش دادند که مرا هم زود بازنشسته کرد!»
دوم، ظریف گرچه میخواهد موضع نادرستش در شورای روابط خارجی را با بهانه ترجمه نادرست، توجیه کند، اما او پیشتر و پس از مذاکرات وین در توئیتی هم همین نکته را نوشته بود: «بازگشت از وین پس از مباحثات سخت. توافق شدنی است. نیاز است که توهمات کنار گذاشته شود. نباید مانند سال ۲۰۰۵ فرصت از دست برود.» سال ۲۰۰۵ سالی بود که اصلاحطلبان انتخابات ریاستجمهوری را پس از آنکه هشت سال دولت اصلاحات بر سر کار بود، باختند. باخت آنان در انتخابات باعث شد روندی که روحانی و ظریف در مذاکرات سعدآباد آغاز کرده بودند، به پایان برسد. بنابراین، گزافه نیست که بگوییم ظریف برای پیشبرد مذاکرات همواره چشم به داخل داشته و برای بردن انتخابات داخلی، چشم امید به عملکرد مناسب خارجی.
سوم، انتشار ویدئویی از گفتوگوی غیررسمی ظریف و محمد البرادعی، رئیس وقت آژانس انرژی اتمی که به شکلی غیررسمی نشسته و دوستانه صحبت میکردند، نشان داد که ظریف چگونه در تعامل با خارجیها پیگیر منافع جناحی داخلی است. این سخنان او با البرادعی است: «بسیاری از کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری (۱۳۸۴) از شکست مذاکرات ما سود میبرند. آنها موفقیتی در این گفتگوها نمیبینند، از طرفی آنها آدمهای پرنفوذی هم هستند. اعتبار اروپاییها و مذاکرهکنندگان ایرانی هر دو در ایران از دست رفته است. این تنها مشکل اعتماد به آنها نبود؛ این مشکل اعتماد به جبهه ما هم بود. اعتماد به نوع اعتبار ما در خانه.»
ظریف در گفتوگوی اخیرش میخواهد تحریف کند؛ میخواهد آنچه را که خود انجام داده، به «برخی» نسبت دهد که معلوم نیست کیستند و کجا گرایی به دشمن دادهاند. هر چه ادعای او در گرا دادن مخالفانش به امریکا بی سند است، اما صحبت ما در گرا دادن ظریف به بیگانگان مستند است. هنوز آن گرا دادنها فراموش نشده، باب تحریف باز کردهاند. اما مستندات موجود است و اینترنت، حافظه مردم نیست که فراموش کند، فقط یک جستوجوی ساده لازم دارد.
دیگر بار خط جنایت و ترور فعال شد و خون یکی از دانشمندان و مدیران موثر در پیشرفت های علمی کشورمان را به ناجوانمردانه ترین شکل بر زمین ریخت و گرچه تحلیل دقیق ابعاد گوناگون این اقدام جنایتکارانه نیازمند زمان است اما در همین فاصله چند نکته اساسی قابل طرح و بررسی است.
1 – براساس شواهد و قراین و اظهارنظر بسیاری از کارشناسان، ترور دکتر محسن فخری زاده توسط رژیم صهیونیستی و عوامل آن انجام شده اما با توجه به ارتباط تنگاتنگ و عمیق آمریکا با اسرائیل بسیار بعید است که چنین عملیاتی بدون اجازه یا حداقل هماهنگی با سران قدرت در ایالات متحده انجام شده باشد بنابراین نادیده گرفتن نقش آمریکا در این جنایت ضدبشری در خوش بینانه ترین حالت نوعی ساده انگاری است.
2 – نقش برخی کشورهای منطقه در مهیا کردن مقدمات انجام چنین ترورهایی را نیز نباید نادیده گرفت.
3 – همچنین نمی توان از دخالت یا حداقل چراغ سبز نشان دادن برخی کشورهای اروپایی به رژیم صهیونیستی در انجام چنین اقداماتی علیه کشورمان غافل بود.
4 – نوع عملیات انجام شده، گمانه پروژه «نفوذ» و حضور نفوذی ها را تقویت میکند.
5 – انتخاب زمان انجام ترور دکتر فخری زاده نیز میتواند حامل پیام هایی باشد، اول این که در آستانه تغییر دولت در آمریکا و در آخرین روزهای حکومت ترامپ و جمهوری خواهان، زدن ضربه امنیتی به کشورمان در کنار تحمیل سنگین ترین تحریم ها، بتواند هم در اراده مردم و مسئولان تاثیر بگذارد و هم کشورمان را دچار قبول «دست پایین» داشتن در مواجهه با دولت دموکرات «جوبایدن» کند که البته مردم و اکثر قریب به اتفاق مسئولان میدانند تغییر دولت در آمریکا، فقط میتواند تغییر روش ها را به دنبال داشته باشد اما اصل دشمنی و ضربه زدن به ایران و تلاش برای فروپاشی و تسلیم و زانوزدن در مقابل نظام سلطه، سیاست بدون تغییر سران آمریکا در مقابل کشورمان است.
دوم این که، این جنایت و ضربه امنیتی درست وقتی زده میشود که به خاطر تحریم های ناجوانمردانه و برخی سوء مدیریت ها و بی تدبیری ها، گرانی ها بیداد میکند، که به زعم دشمنان ایران این همزمانی شاید بتواند بر امید و اراده مردم تاثیر بگذارد.
6 – حدود 2 سال پیش نخست وزیر دولت تروریستی اسرائیل، به طور علنی و آشکار در مقابل دوربین ها از عکس ونام دکتر فخری زاده به عنوان فعال هسته ای ایران رونمایی میکند و میگوید این فرد را به خاطر داشته باشید!!
با وجود چنین نشانه روشنی آیا نباید حواس همه مسئولان خصوصا مسئولان امنیتی بیشتر جمع میشد و حساسیت هایشان افزون تر که چنین ضربه ای نمی خوردیم؟
7 – امنیت کم نظیر کشورمان آن هم در شرایط سخت و حساس کنونی جهان و خصوصا منطقه که بی گمان حاصل تلاش بی وقفه و فداکارانه ایثارگران گمنام و بی ادعای شاغل در مجموعه های امنیتی، اطلاعات، انتظامی و نظامی کشورمان است حالا با ترور یک عنصر فعال و موثر در پیشرفت های علمی کشور هدف گرفته میشود تا به مردم، کشورهای منطقه ومحور مقاومت و دیگر دوستان ایران از یک سو و به دشمنان ایران و ایرانی از دیگر سو القا شود که علی رغم ادعاها، امنیت ایران ضربه پذیر است و هرچند همگان میدانند که ترور و انجام عملیات تروریستی، فاقد ارزش نظامی است و هر جنایتکاری میتواند به فرمان آمران تروریست پرور خود اقدام کند. اما با این حال، انتظار مردم با توجه به ایثارگری ها و جانفشانی ها و توان نیروهای امنیتی کشورمان خصوصا از مسئولان این نهادها بیش از این هاست.
8 – به نظر میرسد یکی از اهداف سرویس های اطلاعاتی موساد و ... از انجام این جنایت، نمایش و مانور قدرت باشد بنابراین پاسخ در خور نهادهای ذی ربط به این جنایت بزرگ باید آن چنان قوی و متناسب و دقیق و بهنگام باشد که درس عبرتی شود برای هر تروریست و دولت تروریستی که خیال ضربه زدن به امنیت کشورمان را دارد، پاسخی سخت ، پشیمان کننده و بازدارنده.
9 – شاید اگر پس از جنایات دشمنان ایران در به شهادت رساندن دانشمندان هسته ای کشورمان و به خاک و خون کشاندن دانشمندان پر افتخاری مانند شهید علی محمدی، شهید شهریاری، شهید احمدی روشن و شهید رضایی نژاد و پس از داغدارکردن ملت ایران با ترور سردار دل ها شهید حاج قاسم سلیمانی، پاسخی سخت و متناسب و عبرت آموز داده بودیم، امروز شاهد ترور ناجوانمردانه بزرگ مردی دیگر از فرزندان این سامان نمی بودیم.
10 – اما نکته بسیار مهم دیگر این که این حادثه تلخ به هیچ عنوان نباید بهانه ای شود برای ضربه زدن به روحیه نیروهای خدوم و فداکار امنیتی، حفاظتی، اطلاعاتی، نظامی و انتظامی و تضعیف این فداییان دین و میهن که در سخت ترین شرایط، امن ترین فضا و بستر را برای حرکت کشور به سمت پیشرفت و آینده روشن فراهم آوردند. نیروهایی که برخلاف برخی سیاسی کاران و اختلاس گران و بعضی دست اندرکاران پرمدعا و ناشایست ، جان خود را برای تامین امنیت مُلک و ملت در طبق اخلاص گذاشته اند.
نکته آخر این که مردم همان طور که شاهد عملیاتی شدن وعده صادق سردار دل های خود در پایان داعش و دستگیری جنایتکار تروریستی مانند ریگی در آسمان و ... بودند، منتظر پاسخ در خور و دندان شکن و پشیمان کننده به عاملان و آمران
ترور شهید دکتر محسن فخری زاده هستند.
ارسال نظرات